۱۳۹۹ مهر ۵, شنبه

تن ، جان و روان




 نقل از درگاه انجمن زرتشتی مانتره

نماد فروهر


 نقل از درگاه انجمن زرتشتی مانترا

«چکیدهٔ آموزش‌های زرتشت چیست و کسی که آنها را ژَرفانه (عمیقا) آموخته باشد، از چگونه نگرشی برخوردار است؟»

 💠 برابرِ آموزش و نگرشِ دینِ مزدایی:

💠 هستی تا هنگامی که پلیدی در آن باشد، بیمار است و دروج بیماریِ اوست. ویرانیِ جهان و رنجِ جهانیان دردِ اوست. اَشوزرتشت پزشک و بهدینان پرستار و دین‌بهی داروی اوست. اَشویی نیز درمانِ اوست که آبادانیِ جهان و شادمانیِ جهانیان هم پاداشِ آنست. راهِ رسیدن به این پاداش نیز یکی‌ست و آن راستی‌ست. چراغِ راهنمای این راه خِرَد است و نخستین و برترین افروزندهٔ آتشِ این چراغ، جهان‌آموزگار زرتشت که آموزشگاهِ مَزدَیسنا را پایه‌گذاری نمود. آموزگاری که چنین آموزش داد که زندگی گذر از راهی‌ست که گذشته‌اش یاد و اندرز، اکنونش کار و کوشش، و آینده‌اش چاره و امید است.

💠 این راه از یک میدانِ رزم می‌گذرد؛ رزمی میانِ دو سپاه؛ سپاهِ نیکی و سپاهِ بدی. این رزم در دو رزمگاه (جبهه) و سه لایه برپاست که باید همهٔ آنها را از گزند و تازشِ بدی پایید و برای شکوه و شکوفایی‌شان کوشید. آن دو رزمگاه یکی گیتی و دیگری مینوست و آن سه لایه خانه و خانواده، شهر یا روستا، و میهن اند که باید در سایهٔ یک شهریاریِ سرآمدگرا و در راستای خوشبختیِ همگانی سامان یابند. ما مَرتو (انسان) ها هم در این رزم، نه برده وانگَه (بلکه) سربازیم؛ سربازانی که آزادکام (مختار) به گزینشِ سپاهِ خویش اند. این سربازان اگر چراغِ راهِ خویش را با سوختی به نامِ دانش (علم) و آگاهیِ بَسَنده (کافی) روشن سازند، خویشکاریِ (وظیفه) خود را در نیکی و هَمازوری (اتحاد) با سراسرِ نیکانِ جهان می‌یابند تا در کنارِ یکدیگر و به یاریِ دوستان و خویشاوندان و همکاران، بنیادِ دیوانِ خشم و ستم و آز (حرص و طمع) و رَشک (حسادت) و پِی‌وَرزی (تعصب) و هر گونه پلیدیِ دیگر را براندازند. زیرا اَشا داتِ (قانون) چیره بر سپاهِ نیکی‌ست و دروج، بی‌داتیِ چیره بر سپاهِ بدی.

💠 اندیشه و گفتار و کردار نیز رزم‌افزارهای هر دو سپاه اند که اَشَوَنان از آنها در راستای سازندگی و مهرورزی، و دُروَندان از آنها در راستای تباهندگی و کینه‌توزی بهره می‌جویند. شهریار‌ِ سپاهِ نیکی دادار اورمزد است، فرماندهش سِپَندمینو و سردارانش اَمشاسپَندان بهمن و اَردیبِهِشت و شهریور و سِپَندارمَز و خرداد و اَمُرداد که هر یک را باید پَرسونانه (دقیقا) شناخت و آیینش را به یاریِ ایزدان یا هر آن چیزِ سِپَند (پیشبرنده) و ستودنی در هستی به جا آوَرد. دشمنِ مِهادینِ (اصلی) سپاهِ نیکی و فرماندهِ سپاهِ بدی هم اهریمن است و سربازانش که دروندان اند. در نبردِ میانِ این دو سپاه، پیروزی چه در گیتی و چه در مینو از آنِ سپاهِ نیکی خواهد بود. این پیروزی در گیتی همان فَرَشگَرد است و در هر زمانه در پرتوِ دانایی و تواناییِ برترین سربازانِ این سپاه یا سوشیانت‌ها رخ خواهد داد، و در مینو به ریختِ (شکل) دو نِهِشتِ (وضعیت) روانیِ گروثمان و دروجمان فرا خواهد رسید.

💠 چنین بود چکیدهٔ همهٔ آنچه یک دیندارِ اُسپورچَمِ (به تمام معنا) زرتشتی از نَسکِ (کتاب) راهنمای زندگی -گاتها- می‌آموزد و می‌کوشد آنها را همیشه پاس داشته و دیگران را نیز درباره‌یشان بیاگاهاند؛ زیرا آنها بنیادهای آیین و نگرشی سپند اند که یابِش (وجدان) را بیدار کرده و پاکی و درستیِ (سلامت) تن و روان را می‌گستراند. همچنین هر مرتویی را که منش و بینشِ خویش را به گونهٔ ریشه‌ای با این نگرش پرورده و ورزیده و بالنده ساخته، با همهٔ توان و در اندازهٔ خود بسوی ساختنِ جهانی بهتر برای زیستنِ خویش و همگیِ دیگر جانداران پیش می‌بَرَد؛ جهانی سرشار از مردمی (انسانیت) و داد (عدالت) و آشتی و آزادمنشی و رادمنشی و میانه‌روی و خویشکاری‌شناسی.

💠 ایدون باد؛ ایدون تَرج باد؛ اشویی افزون باد...

✍️بهدین تیرداد نیک اندیش

نقل از درگاه سرای زرتشت

👆👈 آکشی کومار -هنرمند نامدار هندی- پیرامون #پارسیان (زرتشتیان ایرانی‌تبار هند) سخن می‌گوید.


 👈پارسیان هند؛ کارنامه‌ی زنده‌ی دین‌بهی

پارسیان، زرتشتیانی ایران‌تبار اند که پس از تازش تازیان به ایرانشهر، طی چند مهاجرت به هندوستان رفتند. آنها امروز حدود پنج هزارم درسد از جمعیت هند را می‌سازند و دچار دشواری‌هایی درونی برای حفظ جمعیت و فرهنگ خود شده اند. اما جالب است بدانیم که آنها با وجود همه‌ی این دشواری‌ها بیشترین نقش را در صنعتی‌سازی هند داشته اند تا آنجایی که سه تن از ده میلیاردر هندی پارسی می‌باشند!

آنها در هند دارای نفوذ و تاثیر بسیار در علم، صنعت، سیاست، ارتش، هنر و اقتصاد بوده و دو گروه صنعتی بزرگ و شناخته شده به نام‌های تاتا و گودریج را در دست دارند که در ده‌ها کشور جهان در عرصه‌های گوناگونی چون خودروسازی، مواد اولیه، توریسم، مخابرات، تولید برق و فناوری اطلاعات فعالیت می‌کنند.

از جمله پارسیان نامدار و تاثیرگذار می‌توان هومی جهانگیر بهابها پدر برنامه‌ی هسته‌ای هند، جمشیدجی تاتا پدر صنعت هند، جهانگیر تاتا پایه‌گذار نخستین خط هوایی هند، فریدونجی مرزبان پایه‌گذار نخستین روزنامه‌ی هند، اردشیر ایرانی سازنده‌ی نخستین فیلم ناطق سینمای هند و فرخ بلسارا (فردی مرکوری) خواننده‌ی معروف راک در جهان را نام برد.

آنها در درازای تاریخ نه تنها هرگز هویت و تاریخ خویش را فراموش نکرده اند، بلکه همواره به یاری سرزمین نیاکانی‌شان ایران شتافته اند. برجسته‌ترین نمونه‌ی این رویداد مانکجی هاتریا بود که با بهره از نفوذ خود اوضاع زرتشتیان ایران را سامان داد، نخستین مدارس زرتشتی ایران را ساخت، آتشکده‌ها را بازسازی نمود و بار سنگین جزیه را از دوش آنان برداشت. پس از او بود که کسی چون ارباب کیخسرو شاهرخ در میان زرتشتیان ایران ظهور کرد و خدمات بینظیری را در راستای پیشرفت کشورش ارائه داد تا آنکه از نزدیک‌ترین یاران رضاشاه بزرگ -پدر ایران نوین- در بازسازی کشور به شمار رفت و حتی آیین تاج‌گذاری وی را او برگزار نمود. صادق هدایت این بزرگ‌ترین اندیشمند تاریخ معاصر ایران نیز زبان پهلوی را از یک ایرانشناس بزرگ پارسی به نام بهرام‌گور انکلساریا آموخت و معروف‌ترین کتاب خود، بوف‌کور را در هند به چاپ رساند. در زمینه‌ی سینما نیز یکی از زرتشتیان ایران به نام عبدالحسین سپنتا توانست به یاری اردشیر ایرانی، نخستین فیلم ناطق ایران را ساخته و نام خود را به عنوان پدر سینمای ناطق ایران در تاریخ ثبت کند.

افزون بر اینها، پارسیان در زمان دودمان ایرانساز پهلوی، قصد بازگشت به میهن و صنعتی‌سازی ایران را داشتند.

اکنون آنکه در هنگام همه‌گیری کرونا نیز یک پارسی به نام آدار پوناوالا که مدیرعامل بزرگ‌ترین موسسه‌ی تولیدکننده‌ی واکسن در جهان است، حاضر به پیش‌فروش بیست میلیون دوز واکسن کرونا با قیمتی پایین‌تر به ایران شد. جالب است بدانید این موسسه از چندین ماه پیش از به دست آمدن نتایج قطعی درباره‌ی واکسنی که به دست دانشگاه آکسفورد در حال آزمایش است، با مسئولیت خود شروع به تولید آن کرده تا در صورت موفقیت‌آمیز بودن آزمایش‌ها، بتواند بلافاصله پس از تایید واکسن، آن را در جهان توزیع کند!

همه‌ی چیزهایی که گفته شد اما تنها و تنها میوه‌ی همان آموزش‌هایی اند که در روزگار باستان برای سدها سال، ایران‌زمین را ابرقدرت جهان کرده بود و خردگرایی، دادگری و آبادانی را در جهان می‌گستراند. اکنون با توجه به این تاثیراتِ عظیمِ جمعیتِ پنج هزارمِ درسدیِ پارسیان در دومین کشورِ پر جمعیتِ جهان، تصور کنید اگر ایرانشهر به دست تازیان فرو نپاشیده بود و یا تصور کنید اگر باری دیگر بتوانیم ایرانِ زرتشتی را احیاء کنیم! آنگاه چه کسی می‌تواند در برابر تبدیل ایران‌زمین به شکوهمندترین کشور جهان بایستد؟ کشوری که جدای از شکوه خود، شکوفایی را برای سراسر جهان ارمغان خواهد برد؛ آنچنان که شاهنشاهان کورش و داریوش بزرگ ارمغان بردند.

به همین چرایی‌هاست که ایرانستیزان در سرتاسر جهان، با گسترش دین‌بهی و آموزش‌های اشوزرتشت ستیز می‌نمایند. با این همه، اگر ما از خود آغاز کرده و منش و بینش زرتشتی را در اندیشه، گفتار و کردار خود نهادینه سازیم، دیگر هیچ نیروی اهریمنی‌ای توان خاموش کردن آتش اهورایی زرتشت را نخواهد داشت. ایدون باد.

👈نوشتار:
بهدین تیرداد نیک اندیش
نقل از درگاه سرای زرتشت

اسلام دین صلح و دوستی !

به گفته شما تازی پرستان اسلام دین صلح و دوستی است و همه با آغوش باز اسلام را به گرمی پذیرفتند. بخوانید تا بدانید.
تاریخ زیر به میلادی است.
سال610 پیامبر اسلام در غار حرا جبرئیل را بگونه ناگهانی ملاقات می‌کند و اولین وحی را دریافت می‌کند و ادعای پیامبریش را اعلام می‌کند.
622 پیامبر از مکه به مدینه مهاجرت می‌کند.
623 جنگ ودان
623 جنگ صفوان
623 جنگ ذوالعشير
624 جنگ بدر
624 جنگ بنی سلیم
624 جنگ بنی قینقاع
624 جنگ سویق
624 جنگ بنی قطفان
624 جنگ بحران
625 جنگ احد
625 جنگ حمراء الاسد
625 جنگ بنی النضیر
625 جنگ ذات الرقاع
626 جنگ بدر الاخره
626 جنگ دومه الجندل
626 جنگ بنی المصطلق
627 جنگ خندق
627 جنگ بنی قریظه
627 جنگ بنی لحیان
627 جنگ غیبه
627 جنگ خیبر
630 نبرد فتح مکه
630 جنگ حنین.
630 جنگ تبوک
632 ابوبکر، پدر زن محمد و عمر حرکتی نظامی را آغاز می‌کنند تا اسلام را در عربستان تحمیل کنند.
633 جنگ در عمان
633 جنگ حضرموت
633 جنگ کازیما
633 جنگ ولاجه
633 جنگ اولیس
633 جنگ عنبر
634 جنگ بصره
634 جنگ دمشق
634 جنگ اجنادین
634 مرگ ابوبکر و به خلافت رسیدن عمر
634 جنگ نمارق
634 جنگ سقطیه
635 جنگ جسر
635 جنگ بویب
635 فتح دمشق
635 جنگ فحل
636 جنگ یرموک
636 جنگ قادسیه. حمله به ایران ما.
636 فتح مدائن در حمله به ایران ما.
637 جنگ جلولاء در حمله به ایران ما.
638 جنگ یرموک
638 مسلمانان رومی‌ها را شکست می‌دهند و وارد جارالسلام میشوند.
638 فتح جزیره
639 فتح خوزستان در حمله به ایران ما و حرکت بسوی مصر.
641 جنگ نهاوند در حمله به ایران ما.
642 جنگ ری در حمله به ایران ما.
643 فتح آذربایجان در حمله به ایران ما.
644 فتح فارس در حمله به ایران ما.
644 فتح خاران
644 عمر کشته می‌شود. عثمان خلیفه می‌شود.
647 فتح جزایر قبرس
648 حمله به بیزانسی‌ها
651 جنگ دریایی علیه بیزانسی‌ها
656 عثمان کشته می‌شود و علی خلیفه میگردد.
658 جنگ نهران
659 فتح مصر
661 علی کشته می‌شود.
662 مصر بدست اسلامگرایان می‌افتد.
666 مسلمانان به سیسیل ایتالیا حمله می‌کنند.
677 محاصره قسطنطنیه
687 جنگ کوفه
691 جنگ دیر الجلیغ
700 حملات نظامی به شمال آفریقا انجام میگیرد.
702 جنگ دیر الجمیرا
711 مسلمانان به جبل الطارق حمله می‌کنند.
711 فتح اسپانیا
713 فتح ملتان(منطقه‌ای در پاکستان)
716 حمله به قسطنطنیه
732 جنگ در فرانسه
740 جنگ نوبلز
741 جنگ بگدورا در شمال آفریقا
744 جنگ عین الجر
746 جنگ روپار ثوثا
748 جنگ ری در حمله به ایران ما.
749 جنگ اصفهان در حمله به ایران ما.
749 جنگ نهاوند در حمله به ایران ما.
750 جنگ زب
772 جنگ حنبی در شمال آفریقا.
777 جنگ ساراگوسا در اسپانیا.
در صدراسلام:
ترورهای مخالفان محمد تازی را فراموش نکنید.
کشتار گروه گروه مخالفان اسلام را فراموش نکنید.
حمله به قبیله‌ها و کاروان‌ها و کشتار و غارت آنان را فراموش نکنید.
۱۴۰۰سال قطع دست و پا، ترور، سنگسار، کشتار، جنایت، غارت، ویرانی، فرومایگی، خرافات، بدبختی و... را نیز فراموش نکنید.
یادتان نرود که اسلام اعراب مسلمان وحشی عربستان دین صلح و دوستی است و خوشبختاته همه با آغوش باز اسلام را پذیرفتند.

 به امید آگاهی و دانایی و خردمندی روز افزون ایرانیان

آسان‌گیریِ مذاهب در ایرانِ باستان

 کریستن‌سن(۱۳۸۷: ۲۷۳)به آسان‌گیریِ دینیِ شاهانِ ساسانی اشاره دارد. او برخوردهای دینیِ این دوره به‌ویژه با عیسویان را برآمده از نگرش‌های سیاسی می‌شمارد و نه تعصبِ دینی. او اشاره می‌کند تقسیماتِ کشوری در ایران نه تنها در اداره‌ی امورِ کشوری و سیاسی_اداری وجود داشته، بلکه از حیثِ دین نیز شاهدِ تقسیم‌بندیِ سرزمینِ ایران به مناطقِ گوناگون هستیم. حتی در رده بالای هر ناحیه موبدی قرار داشت(کریستن‌سن، ۱۳۸۷، ۱۴۲). هرودوت نیز در کتابِ تاریخِ خود اذعان می‌کند:

《هیچ قومی به اندازه‌ی پارسیان آغوشِ باز برای پذیرشِ آیین‌های بیگانه ندارد. چنان‌که جامه‌ی مادها را به‌عنوانِ پوشاکی زیباتر از پوششِ خود برگزیدند و پوشیدند و یا جوشنِ مصری را بر زرهِ خود ترجیح دادند(هرودوت، ج ۱، ۱۳۸۹: ۱۶۵)》.

این آسان‌گیری با ادیان، زبان‌ها و فرهنگ‌ها در یک کشورِ بزرگ، یک ابزار و نیازِ استوار برای ماناییِ حکومت و کشور شمرده می‌شد. در تاریخِ ایران، عاملِ زبانی هیچ‌گاه از سوی حکومت و قومِ برتر بر جوامع، ملت‌ها و اقوامِ دیگرِ تحتِ حکومت برتری داده نشده است. می‌توان گفت، دوره‌‌ای را به یاد نداریم که در آن حذفِ زبانی از سوی دستگاهِ حکومت در برابرِ زبان‌های دیگر انجام شده باشد.(ص ۲۲۸)

مأخذ: کاوندی‌کاتب.ابوالفضل، جغرافیای سیاسی در شاهنامه‌ی فردوسی، با مقدمه‌ی دکتر پیروز مجتهدزاده، تهران، انتشارات کویر، چاپ اول ۱۳۹۴

نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان

۱۳۹۹ شهریور ۳۰, یکشنبه

قابل توجه آن دسته که ادعا می‌کنند ایرانیان با آغوش باز مسلمان شدند

 

قابل توجه آن دسته که ادعا می‌کنند ایرانیان با آغوش باز مسلمان شدند و به تعبیر مطهری، ایرانیان گمشده‌ی خودشان را پیدا کرده بودند. پس از فتح ایران، مسلمین از ایرانیان با خفت و خواری جزیه می‌گرفتند!

(جزیه) مالیات خاص کافران به شمار می آمد و وسایل تحقیر آنان را فراهم می آورد. «در یک راهنمای شرح وظایف عمال حکومتی گردآوری مالیات سرانه، چنین آمده است که ... ذمی باید به هنگام پرداخت بایستد و مأمور دریافت کننده بنشیند. هنگام پرداخت جزیه ذمی باید احساس کند که فردی پست‌تر است. وی در روزی معین، شخصأ به سراغ امیری می رود که برای دریافت جزیه گماشته شده است. امیر بر تختی بلند می نشیند. ذمی در برابر او پدیدار می شود و جزیه‌اش را بر کف دستانش گرفته تقدیم می کند. امیر در حالی آن را بر می‌دارد که دستانش در بالا و دستان ذمی در زیر است. سپس امیر یک پس گردنی به او می‌زنند و کسی که در برابر امیر به خدمت ایستاده، او (ذمی) را با خشونت بیرون می‌کند... همه مردم اجازه داشتند این نمایش را ببینند»
منبع: زردشتیان باورها و آداب دینی آن‌ها - تالیف مری بویس - ترجمه عسکر بهرامی - انتشارات ققنوس ٫ ۱۳۸۱ - ص ۱۷۸

نقل از درگاه جنبش رنسانس (نوزایی) ایرانی

فرازهایی از پیشینهٔ زرتشتیان: پندگیریِ شاهنشاهِ ایرانشهر از چهارپایان، و درستکاری و دوراندیشی موبدان‌موبد در هنگام خشمگینی شهریار!

 💠 روزی همسر شاهنشاه اردشیر پاپکان، آهنگِ (قصد) کشتنِ او را می‌کند و از این رو، دست به زهرآلودسازی خوراک وی می‌زند. اردشیر که پس از رویدادی شگفت، از این رخداد آگاه می‌شود، موبدان‌موبد را فراخوانده و ازو می‌پرسد: <کسی که به جان شهریار دست‌یازی (سوءقصد) کند، او را چه باید کرد؟> موبد پاسخ می‌دهد: <آنکه به جان شهریار دست یازَد، مرگ‌ارزان است.> سپس موبد به دستور شاهنشاه، دستِ زن را گرفت و به بیرون بُرد تا او را برای انجام کیفر آماده کند. در این هنگام، زن به موبد گفت: <امروز هفت ماه است که آبستنم. پس اگر من مرگ‌ارزانم، آیا این فرزند هم که در شکم دارم، باید کُشت؟> موبد تا این سخن را شنید، بازگشت و به شاهنشاه گفت: <این زن آبستن است. پس تا هنگامی که بزاید، او را نباید کشت. زیرا گرچه این زن مرگ‌ارزان است، بِیک (اما) آن فرزند را نباید مرگ‌ارزان دانست.> اردشیر از آنجایی که بسیار خشمگین بود، این سخن را نپذیرفت. پس موبد که دانست اردشیر بسیار خشمگین است و سپس‌تر، از این کارش پشیمان خواهد شد، زن را نکشت و به خانه بُرد. او به همسر خود گفت: <این زن را گرامی بدار و به هیچکس چیزی مگو. هنگامی که زمان زادنش فرارسید، او پسری باید بزاید و بپَروَرَد که نامش "شاپور" باشد.> *1*

💠 هفت سال از این رویداد می‌گذرد که شاهنشاه به شکار می‌رود. از این رو، آهنگ شکار ماده-اسپی را می‌کند. در این هنگام، نره-اسپی فرامی‌رسد و با راندن ماده-اسپ، او را از شکار شدن می‌رهاند و خود به جای آن اسپِ ماده، به دست اردشیر شکار می‌شود. سپس ماده-اسپ هم به همین گونه جان بچه-اسپ خویش را از مرگ رهانیده و خود کشته می‌شود. اردشیر، پس از دیدن این رویدادها، خشکش زده و دلسوز شده و اسپی را هم که گرفته بود، رهایی بخشیده و با خود می‌گوید: <وای به مَرتوگان (بشریت) باد! که این چهارپایان گنگ، با همهٔ نادانی و بی‌زبانی، چنین اُسپور (کامل) به یکدیگر مهر ورزیده و در راه زن و فرزند خود جان می‌سپارند.> در این هنگام است که آن زن با فرزندی که در شکم داشت را به یاد می‌آوَرَد و با بانگ بلند برای ایرَنگ (اشتباه) بزرگ خود می‌گِریَد. *2*

💠 بزرگان کشور که این رویداد را دیدند، شگفت‌زده شده و نزد موبدان‌موبد رفتند و گفتند: <این چه بود که اردشیر را اینگونه آزرده نمود تا چنین بگرید؟> پس از آگاهی موبد از این داستان، وی با تنی چند از بزرگان به پیش شاهنشاه رفت. آنها از شهریار، جویای شَوَندِ (علت) پریشانی‌اش شدند و ازو خواستند که به آنها بگوید که از آنان چه کاری برای کمک برمی‌آید تا انجام دهند. نیز از او خواستند تا آرامش خود را بازیابد و اینگونه مایهٔ نگرانی بزرگان کشور نشود. اردشیر به پاسخ، راز دل خود را گشوده و آنچه را که آن چهارپایان به یادش انداختند، برایشان با شرمساری بازمی‌گوید.

💠 در همین زمان است که موبد، پس از آگاه گشتن از پشیمانی شاه، به وی می‌گوید: <فرمان دهید تا کیفر سرپیچی‌کنندگان از دستور شهریار را بر من پیاده نمایند.> اردشیر به پاسخ می‌پرسد: <از تو چه گناهی سر زده؟> موبد گفت: <آن زن و فرزندی که شما فرمودید بکش، نکشتم. آن زن، فرزندی زاده که از همه‌ی فرزندان شاهنشاه سزاوارتر است.> اردشیر گفت: <چه می‌گویی؟!> موبد گفت: <همان را که هست، گفتم.> سپس شاهنشاه فرمود: <دهان موبدان‌موبد را اکنون پر از یاقوت و دینار و مروارید شاهوار و گوهر کنید!> در همان هنگام، کسی آمد و شاپور را به آنجا آوَرد. اردشیر تا فرزند خویش را دید، بر او افتاد و اورمَزد و اَمشاسپَندان و فَرهٔ کیان و آذَرانشاه پیروزگر را بسیار سپاس گزارد. *3*

🗯 /1/ نافرمانیِ بجای موبدان‌موبد تَنسَر در زمانی که درمی‌یابد شاهنشاه گُزیرِشی (تصمیمی) از روی شورمَندی (احساس) گرفته، نمودی از خردمندانگیِ برادریِ دین و شهریاری در نگرش پیشینیانمان است. چه شاپوری که تنسر جانش را رهانید و پرورید، سپس‌تر جانشین اردشیر می‌شود و امپراتور روم را در برابر خود به زانو درمی‌آوَرَد. /2/ هنگامی که شاهنشاه از رفتار دو چهارپا، پند مردمی‌گری (انسانیت) می‌گیرد و به ایرنگ خود پی می‌بَرَد، فرازِ خردمندیِ این شهریارِ زرتشتی آشکار می‌شود. در اینجا نباید ناگفته بماند که اردشیر پاپکان -پایه‌گذار شاهنشاهی ساسانی- بیگمان یکی از برترین شهریاران گاهداد (تاریخ) جهان بوده است، بیک او هم مانند هر کس دیگری در زندگی‌اش بی‌ایرنگ نبوده است. /3/ این داستان گاهدادی که با اندک دگرگونگی در شاهنامه نیز آمده، برگرفته از "کارنامهٔ اردشیر پاپکان" بوده و من اینجا تنها کوشیدم آن را به گفتاری کوتاه و زبانی ساده‌تر بازنویسی کنم؛ با بهره از روگرفتی (نسخه‌ای) که به کوشش "ارشام پارسی" فراهم شده.

✍️بهدین تیرداد نیک اندیش

نقل از درگاه سرای زرتشت

اشوزرتشت کیست و دین‌بهی به چه درد جهان امروز می‌خورد؟

 💠 اشوزرتشت در زمانه‌ای کهن، پا به گیتی نهاد و نالهٔ یاری‌جویانهٔ روانِ جهانِ جانداران را با اندیشهٔ نیک خویش شنید. او دریافت که جهان دچار یک بیماری‌ست؛ بیماری‌ای که اگر هر چه زودتر در برابر همه‌گیری‌اش نایستد، می‌تواند گیتی را با همهٔ باشندگانش تباه کند. از آنجایی که وی به تنهایی نخستین کسی در جهان بود که آن ناله را می‌شنود، یگانه امید هستی برای رهایی از بیماری به شمار رفت. بیک (اما) این بیماری چه بود؟ این بیماری چیزی نبود مگر آنچه او "دروج" می‌نامید. این واژه که امروزه به ریخت (شکل) "دروغ" درآمده، همان بیماری بنیادین جهان جانداران است.

💠 بیک دروج در جهانبینی زرتشتی، تنها به چم (معنی) "دروغ گفتن" نیست، وانگه (بلکه) فرایافتی (مفهومی) گسترده‌تر داشته و درست در ستیز با فرایافت "اشا" می‌باشد؛ فرایافتی که پیشتر به گستردگی پیرامونش پرداخته ام. از این رو، دروج همانا به چم دریدن خویش از هستی‌ست. این دریدن دربرگیرندهٔ ستیز با اشا و گسستگی از هنجار هستی‌ست. در این گسستگی، مرتو (انسان) به جای یافتن جایگاه درست خود در زندگی و هم‌زیستی سازنده با هستی، خود را خواه-ناخواه تافته‌ای جدابافته از آن می‌بیند و می‌کوشد هنجار سازندهٔ جهان را تباه کند. چنانچه روشن است، این بیماری به سان دیگر بیماری‌ها نیست؛ پس بیگمان درمان آن نیز کار پزشکان ساده نیست! وانگه درمان این بیماری، نیازمند پزشکی‌ست که کارش درمان هستی باشد. او کسی نیست مگر همان که توانسته بود آن ناله را با اندیشه‌اش بشنود. او زرتشت اسپنتمان است؛ همانی که خود را "پزشک هستی" خوانده است.

💠 اینک آنکه این پزشک، خوب می‌دانست که برای ریشه‌کن کردن این بیماری باید از چه ابزاری بهره گیرد! آن ابزار، چیزی نبود مگر گفتار شیوا و اندیشه‌زای او. گفتاری که آماج (هدف) اش راهیابی به اندیشگاه (ذهن) مرتوها بود تا از این راه بتواند اهریمن را در منش و بینش آنان شکست دهد؛ چرا که اهریمن همان بن و ریشهٔ دروج است و چیزی نیست مگر منش و شیوهٔ اندیشیدن تباهنده. در برابر اهریمن نیز سپندمینو -منش و شیوهٔ اندیشیدن سازنده- جای دارد که با شکست خوردن اهریمن، بر اندیشگاه مرتو چیره می‌شود و اشویی یا همزیستی سازنده با هستی را جایگزین دروج می‌کند.

💠 پس زرتشت با سرودهایی اندیشه‌برانگیز به نزد مردم رفت تا آن بیماری بنیادین هستی را با آموزش‌های خود درمان سازد. از این رو، او هم‌زمان یک پزشک و یک آموزگار بود. پزشک-آموزگاری که باید با آموزش‌های خود، خرد مردم را آگاه و یابش (وجدان) آنان را بیدار می‌نمود تا آنها بتوانند با شناخت نیک از بد و اشویی از دروج، راه درست را برای زندگی خویش برگزینند تا اینگونه آن بیماری درمان شود. زیرا خرد و یابش مردم به دست اهریمن و آموزگاران دروج به کژی کشانده شده بود و از این رو، بسی از آنها نمی‌توانستند راه بهتر برای گزینش را ببینند و سوی آن بیایند. پس زرتشت آمد و با پایه‌گذاری آموزشگاه مزدیسنا یا همان دین‌بهی، آتشی افروخت تا آن برای همیشه روشنگر راه جهانیان باشد.

💠 اکنون پرسش اینست که آیا جهان جانداران هنوز هم به آتشی که این پزشک-آموزگار افروخت، نیازمند است؟ پاسخ این پرسش بیگمان "آری"ست! زیرا سپندمینو و اهریمن دو گوهر همزاد و بنیادین در سرشت هر مرتویی اند و مرتو نیز در گزینش راه خویش از میان این دو هماره آزادکام (مختار) بوده و است و خواهد بود. پس گرچه او از خرد برخوردار است و خرد هم به یاری دانش می‌تواند بهترین گزینش‌ها را انجام دهد، بیک آموزگار و آموزشگاهی که بتوانند انجامِ اسپورِ (کامل) این کار را بیاموزانند و در برابر دروج و پیروانش بایستند، همیشه سودمند خواهند بود و بودنشان بهتر از نبودنشان خواهد بود. چنین آموزشگاهی مردم را از روی آزادی و آگاهی، باورمند و پایبند به انجام آموزه‌هایی سازنده می‌نماید. آموزه‌هایی که بنیادی خردگرایانه دارند و آماجشان آبادانی جهان و شادزیستی جهانیان است. آماجی که برابر آموزه‌های اشوزرتشت با کار و کوشش در راستای گسترش اشویی و پیکار با دروج به دست می‌آید.

💠 جدا از اینها، یک آیین و کیش خردبنیاد و سازنده، مانند مزدیسنا، با بخشیدن یک شناسهٔ (هویتی) هازمانیِ (اجتماعی) نیرومند و تازه، می‌تواند مردم را در پرتو همازوری (متحد) و استواری بسوی انجامِ پرسونِ (دقیق) خویشکاری (وظیفه) هایشان پویا و کوشا نماید. نیز با بخشیدن منشی راست و بینشی درست، آنان را از افتادن در دام منش‌های پلید و بینش‌های دروغین و نیز از تهیگی (خلاء) خردکامیک (فلسفی) می‌رهاند و در زندگی خود خرسند می‌سازد تا برای شکوفایی خانه، شهر یا روستا و میهنشان بکوشند و مایهٔ پیشرفت جهان شوند. که همهٔ اینها مهندیِ (اهمیت) کارِ ریشه‌ای برای نهادینه‌سازی دین‌بهی در جهان را می‌آشکارد.

✍️بهدین تیرداد نیک اندیش

نقل از درگاه سرای زرتشت

آیين نیک نیاکان ایرانی‌مان دوباره به‌سوی رویيدن است

 به✍️موبد موبدان جهانگير اوشيدری، نویسنده و پژوهشگر آیین و تاریخ‌ زرتشتیان.



خوانندگان گرامی، آیین بهی پس از هزارها سال مانند درخت تنومندی است که در زیر هزاران خروار خاشاک به خاک سپرده شده بود و امروزه جوانه‌های نورس آن سر بر کشیده و نمودار گردیده‌اند.
بر پیمان دانشمندان و پژوهشگران بی‌کینه روشن اندیش است که این درخت کهن سال تنومند و برومند را آبیاری کنند تا شاخ و برگ آنها گسترش پیدا کند و دنیایی را از میوه‌های پر دانش خود بهره‌مند سازد.
باید زنگارهای سد ساله‌ها را از پیام زرتشت زدود.
آیین زرتشت وارون(:برخلاف) دیگر دین‌هاست که نمایندگان و پیشوایانشان خود را نماینده خدا و پیغمبر او به‌شمار می‌آورند و چنین گفته و نمایانده‌اند که خدا به‌ سراغ آنان رفته و آنها را به پیامبری و نمایندگی خویش برگزیده است.
در آیین زرتشت این پروردگار نیست که زرتشت را می‌شناسد و به‌ سراغ او می‌رود وانگه این زرتشت است که می‌اندیشد و در درون خود فرو می‌رود خرد را بکار می‌گیرد و پروردگار را می‌شناسد و خود را به او نزدیک می‌کند. در دیگر دین‌ها این خدایشان است که به گفتگو با نماینده و پیغمبر خود می‌پردازد و دستور می‌دهد. خشم می‌گیرد. مهربان می‌شود و خدای آنها می‌خروشد. در آرامش فرو می‌رود. فریاد می‌کشد و به کیفر می‌رساند و به بیم و هراس می‌اندازد. نرمی می‌کند و مهرورزی نشان می‌دهد. بدینگونه این خدا با دگرگونی‌های روانی و خانوادگی و محیط پیرامون، نماینده‌اش در روی زمین دچار دگرگونی می‌شود و گفتارهای ضدونقیض و ناسازگار سرازیر می‌کند.
ولی در اندیشه و گفتار زرتشت در هیچ جا و به‌ هیچ روی دوگانگی یافت نمی‌شود. او یک راه را برگزیده است و همچنان با خرد توانای خود آن را دنبال می‌کند. او می‌کوشد تا راه نیکبختی را بروی آدمیان بگشاید.
خدا در اندیشه زرتشت هیچگاه از ژرفای آنها به زمین نیامده و خود را آمیخته راه و روش ناپسند انسان‌ها نکرده است و آنها را به بیراهه نکشانده و خشم و کینه نگرفته است. این زرتشت است که به یاری اندیشه پرواز می‌کند تا با خرد توانای خویش به جستجوی نادانستنی‌ها بپردازد. او برای پیدا کردن رازهای نهفته می‌رود و سربلند و کامیاب باز می‌گردد.
زرتشت اهورامزدا را در جهان هستی می‌اندیشد و از او برای خوشبختی جهان نیرو می‌جوید.
کیش زرتشت پس از یورش اسکندر و تازیان بیابانگرد بر سرزمین اهورایی ایران که نسک‌ها را سوزاندند و به آب انداختند و مردان را سر بریدند و بر زنان و دختران تجاوز کردند و آنان را به بردگی بردند و کودکان را که به حال خود رها کردند.
این همت ایرانیان زرتشتی و خواست پروردگار بوده که آیین زرتشت تا به امروز به ما رسیده و سرپا مانده است.
اکنون هنگامی‌ست که جوانه‌های نورس آن از دوروبر آن درخت کهن سال با شتاب هرچه بیشتر رو به رویش گزاشته و دنیای امروز را به شگفتی واداشته است. پژوهشگران خاور و باختر پژوهش در این آیین را پیگیری می‌نمایند و هر ساله چندین نسک درباره فلسفه آیین زرتشت بدست این دانشمندان روشن اندیش و درست بین به جهانیان هویدا و نشان داده می‌شود و زنگارهایی که بدست بد اندیشان یاوه‌گو و بدخواهان و بدسرشتان کوتاه اندیش و ددمنش که به آن بسته‌اند از چهره پر فروغ فرهنگ ایران زمین مانند دری گرانبها در پهنه گیتی می‌درخشند، می‌زدایند.


نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی

جشن‌های ماهانه و سالانه ایرانیان ، جشن مهرگان

 

✍️موبد مهندس کامران جمشیدی

جشن مهرگان از روز شانزدهم مهرماه، روز مهر و ماه مهر (گاهشمار زرتشتی، برابر با دهم مهر ماه خورشیدی) آغاز می‌شد و به روز بیست‌ویکم(رام روز) پایان می‌یافت. آغاز جشن را مهرگان کوچک یا خرد یا مهرگان همگانی و پایانش را مهرگان بزرگ یا ویژه یا مهرگان ویژگان می‌نامیدند.
روز مهـر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان
مهـر بِفـزا ای نگار مٍهـر چِهـرِ مهربـان
مهربانی کن به جشن مهرگان و روز مهر
مهربانی کن به روز مهر و جشن مهرگان.

دو جشن بسیار بزرگ ایرانیان که بیش از آنهای دیگر شکوهمندند و دل‌های مرده را زنده و روان‌های افسرده را شاداب می‌کنند، نوروز و مهرگانند.
ایرانیان، اندوهگینی و به سوگ نشستن و اشک ریختن را کار اهریمنی و جشن و سرزندگی و شادابی را آفریده‌ی اهورا مزدا، دادار بخشنده و مهربان می‌دانند. نوروز از آنِ جمشید و آغاز کننده‌ی بهار و نیمه نخست سال و مهرگان ازآنِ فریدون، آغاز کننده‌ی نیمه دوم سال است.

مهرگان یادآور روزگار کهنی است که مهرپرستی در سرزمین آریاها پدید آمد و به سرزمین‌های دور و نزدیک راه یافت، مهرش بر دل‌ها نشست و دل‌ها را توان بخشید تا در برابر دشمنان رنگ نبازند و پایدار مانند. پیشینه‌ی این جشن به روزگار همزیستی قوم هند و ایرانی و یا هند و اروپایی برمی‌گردد، زیرا مهر یا میترا در سندهای این دو قوم یعنی اوستا و وِداها دیده می‌شود.

جشن مهرگان یادآور پیروزی عدل و داد بر جور و بیدادگری و نماد آزادیخواهی است، زیرا ایرانیان در این روز به سرکردگی کاوه آهنگر بر آژی‌دهاک(ضحاک) بیدادگر پیروز گردیدند و فریدون از دودمان پیشدادی بر تخت شاهی نشست. و پس از این پیروزی بود که در فرهنگ ایرانی #کاوه_آهنگر نماد آزادیخواهی، ذهاک نماد جور و ستم و فریدون نماینده‌ی مردم شناخته شد. چون مهر و دوستی پیوند دهنده‌ی دل‌ها و خرمی بخش زندگی است، از این‌رو مهرگان را جشن پیوند و پیمان نیز گویند و ارمغان‌هایی از سوی نوعروسان و تازه دامادان و پسران و دخترانی که با یکدیگر نامزد شده‌اند، داد و ستد می‌گردد. مهرگان جشن کشت و کشاورزی و برداشت فرآورده همچنین جشن فرهنگی نیز به‌شمار می‌آید.

مفهوم واژه‌ی میترا و مهر:
فرهنگ ایرانی و فرهنگ زرتشتی آنچنان گسترده و دامنه‌دار است که هر گوشه‌ای از آن را بنگریم با دریایی از دانستنی‌ها روبرو می‌شویم که یکی از دلکش‌ترین و ژرفترین آنها همین واژه‌ی میترا و مهر است. میترا در زبان اوستایی میثْرَ Mithra در زبان سانسکریت میتْرَMitra می‌باشد به معنی نگاهبانِ عهد و پیمان. ریشه‌ی این واژه میثMith می‌باشد به معنی دیدار و ایجاد یگانگی و همبستگی.
زمانی‌که اقوام گوناگون آریایی یا هند و ایرانی در کنار یکدیگر می‌زیستند، به خدایان گوناگون باور داشتند. بزرگترینِ این خدایان وارونا نام داشت که خدای آسمان و بزرگ بود و پس از او میترا بود که مقام دوم و دستیار را داشت و همانگونه که از نامش پیداست خدای عهد و پیمان بود. او بر پیمان‌هایی که میان اقوام گوناگون بسته می‌شد تا بتوانند در کنار هم در آشتی و آرامش زندگی کنند، دیده‌بانی می‌کرد.[۱]
او خدایی بود بسیار نیرومند و بسیار مورد بزرگداشت، بگونه‌ای که آنچه که او نماد آن بود یعنی پیمان و نگاهداری و وفای به آن از نیرومندترین ویژگی‌ها و فروزه‌های فرهنگی ـ‌ شخصیتی ایرانیان به‌شمار می‌آمد و میترا خدای مهر و دوستی و پیمان بود. کسانی را که پیمان می‌شکستند میترا دروج‌(دروغ) می‌گفتند و آن گناهی بس بزرگ بود به‌گونه‌ای که پیمان‌شکنان را زیر نام میترا سزا و کیفر می‌دادند. این بود که میترا آرام آرام نقش خدای نبرد و جنگ را به خود گرفت. با گزشت زمان و در اوستا نام میترا به مهر برمی‌گردد و افزون‌بر ایزد یا نماد پیمان و راستگویی و دوستی، نماد نور و روشنایی نیز می‌شود.
در وداها[۲] نیز این خدا به معنای دوست و همدم و یاری کننده آمده‌است.

پیدایش اشوزرتشت و تاثیر او بر مهرپرستی:
اشو زرتشت، هنگام پادشاهی شاه گشتاسپ کیانی برای نخستین بار پیام یکتاپرستی را به گوش مردم جهان رسانید، کوشید تا پرستش اهورا مزدا را جایگزین چندگانه پرستی نماید. بنابراین مهر یا خدای آفتاب را چون دیگر خدایان آریایی از پایگاه خدایی فرود آورد.
در گاتها که سروده‌ها و آموزش‌های اشوزرتشت است هیچ کجا نامی از آن‌همه خدایان گوناگون نیست بلکه همه‌جا از اهورامزدا، خداوند جان و خرد،‌ یگانه آفریدگار و پروردگار و پیش برنده‌ی جهان نام برده می‌شود. به‌راستی که دگرگونی بزرگی که اشوزرتشت در انسان‌ها پدید آورد گذر از پندارگرایی به اندیشه‌گری بود. پس خدایان گوناگون دیگر جایی در خرد و اندیشه‌ی نیک انسانها نداشتند و این اکنون فروزه‌های خدایی و یا بنیادهای زندگانی بودند که بنیان پیام و آموزش‌های اشوزرتشت بودند.

زمان گذشت و دین نوبنیاد زرتشت آرام آرام در پهنه‌ی گسترده‌ی ایران زمین گسترد و جای خود را در دل و روان و اندیشه‌ی همگان باز کرد. حتا پیروان کیش‌های باستانی مانند مهر پرستان و پیشوایان کیشی آنان نیز آیین نو را پذیرفته و به آن گرویدند. اما کاری که آنان کردند وارد کردن بخشی از باورهای بنیادین خود، و اینبار به‌گونه‌ای دیگر در آیین نو بود. این بار دیگر خدایان در مقام خدایی نبودند بلکه به ایزدان دگرگون گشته بودند. ایزد، به معنی سزاوار ستایش. آنان نماد گشتند. مهر، شد نماد همان چیزهایی که بود: نور و روشنایی، عهد و پیمان و دلیری و جنگاوری برای پشتیبانی از آشتی و عهد و پیمان.
در بخشی از مهر یشت، که یادگاری است از فرهنگ مردم ایران‌زمین در دوران باستان، آمده‌است که: ای زرتشت اسپنتمان به مردم بیاموز که مهر و پیمان نشکنند، نه آن پیمانی که با هم‌کیشان خود بسته‌اند، نه آنکه با کسان دیگر بسته‌اند، زیرا پیمان با هر کس بسته شود درست است و شکستن آن گناهی است بزرگ، چرا که پیمان‌شکنان شهر و کشور را به ویرانی و تباهی می‌کشانند.

رخنه و گسترش آیین مهر در باختر:
با توجه به سرود ویژه‌ی مهر(مهر یشت) که از جنگ و جنگاوری و ایزدِ مهر به عنوان یاور کسانی‌که در راه راستی و درستی می‌جنگند گفتگو می‌کند، درمی‌یابیم که این ایزد در میان سپاهیان و جنگاوران بسیار مورد بزرگداشت و توجه بود.
در دوران هخامنشی، در زمان اردشیر دوم و سوم دگرباره گرایشی تمام به مهر پیدا شد. آیین مهر بوسیله‌ی جنگاوران ایرانی در سرزمین‌های گسنرده‌ی هخامنشیان پخش شد و از آنجا به آسیای کوچک و روم گسترش یافت. آنگاه بوسیله‌ی سپاهیان رومی در بیشتر سرزمین‌های آن دولت و امپراتوری نیز گسترش یافت و بسا از قوم‌ها و ملت‌ها، مهر را با خدایان خود به‌ویژه خدای آفتاب یکی کردند.
در سده‌ی نخست پیش از میلاد آیین مهرپرستی بوسیله‌ی رومی‌ها در سراسر قاره اروپا، بخش غربی و شمال آفریقا و آسیای کوچک ـ کناره‌های دریای سیاه را پوشانید و منتشر شد. گفتگو در چگونگی و انگیزه‌های این انتشار و پیشرفت بسیار است. پنج سده‌ی تمام این آیین بخش مهمی از آسیا و اروپا و شمال آفریقا را به زیر نفوذ خود کشانید. در سده‌ی چهارم میلادی بود که در روم، امپراتور کنستانتین دین مسیح را پذیرفت. از این تاریخ کوشش فراوانی انجام شد تا دین مسیح را جایگزین آیین مهر یا میتراییسم کنند اما چون نتوانستند، بیش از ۸۰درصد از پایه‌ها و آداب و رسوم مٍهری را مهر مسیحی زدند.[۳]
روز ۲۵دسامبر که به‌عنوان روز زایش مسیح جشن گرفته می‌شود، در واقع روز زایش مهر و خورشید تابان می‌باشد چنانکه اثر آن در آلمانی به شکلsonntag و در انگلیسی بگونه‌یSunday روز خورشید باقیمانده‌است.
برخی پژوهشگران بر این باورند که جشن مهرگان در روم، روز زایش میترا(خورشید شکست‌ناپذیر) بوده‌است که آنرا Sol-Natalis Invictus می‌خواندند و این همان روزی بود که بعدها بنام روز زایش عیسی مسیح(۲۵دسامبر) پس از چند سده گزشت از مسیحیت، از سوی کلیسا معرفی گشت.

مهرگان در گذر زمان:
بر پایه گزارش‌ها، هخامنشیان جشنی داشتند به‌نام میترَکانَ به یادبود روزی که داریوش بزرگ در این زمان بر گئومته مغ که ادعای تاج و تخت داشته پیروز می‌شود. این رویداد در ماهی بوده که با ماه مهر یکی بوده‌است. این رویداد در سال۵۲۲پیش از میلاد رخ داده و در همان زمانی بوده که جشن مهرگان برگزار می‌شده‌است به همین دلیل این دو جشن باهم همزمان شده و به ارزش مهرگان افزوده‌اند.
اشکانیان و ساسانیان (از ۲۵۰سال پیش از میلاد تا ۶۵۲پس از آن) یعنی کموبیش۱۰۰۰سال این جشن را با شکوه تمام برگزار می‌کردند. به همین‌رو آنقدر ریشه‌های آن ژرف بوده که از هجوم تازیان نیز پیروز بدر آمده‌است. پس از هجوم اسلام به ایران نیز، هتا در زمان امویان و عباسیان، خلیفه‌ها بر تخت می‌نشستند و هدیه می‌گرفتند. اما مهرگان از زمانی دوباره شکوفا شد که شاهان ایرانی دوباره به قدرت رسیدند. چکامه‌های بسیاری به زبان‌های پارسی و عربی هست که این جشن‌ها را گزارش کرده‌اند.

مهر نماد داد و دادگستری:
در اوستا مهر به‌نام مهرِ داور هم خوانده شده که کردار درگذشتگان را داوری می‌کند. از این‌رو در روزگار هخامنشیان و اشکانیان پیکری از مهر با ترازویی در دست در جایگاه دادگستری ایران برپا می‌داشتند تا مردم بهتر به بی‌طرف بودن داوران پی برند و در هنگام داوری هم وظیفه‌ی دینی و وجدانی خود را در نظر داشته باشند. چون رومیان به شیوه‌ی مهرپرستان پیکره‌ی مهرِ ترازو دار را نماد دادگستری می‌دانستند، اروپاییان هم از ‌آنها یاد گرفتند و در نتیجه چنین نمادی که بنیادش از ایران بود، نماد جهانی داد و دادگستری به‌شمار آورده شد و پس از گزشت هزاران سال بار دیگر به‌گونه دست دوم این نماد به کشور ما برگشت، چنانکه در نمای بیرونی دادگستری و دادگاه‌ها در ایران این نماد دیده می‌شود.

#مهرگان نماد جنبش آزادی‌خواهی:
داستان کاوه آهنگر و خیزش او بر آژیدهاک نمایانگر برخواستن توده‌ی مردم است در برابر چیرگی فرهنگ بیگانه و خواست آن برای برپایی و استواری ارزش‌های فرهنگی خودی. براستی قیام مهرگان که با بند کشیدن ذهاک در کوه دماوند نمادین شد برای جایگزین کردن ذهاک نبود، بلکه هدف مردم .
از این قیام بازگشت به ریشه و پایان دادن به جنگ ارزش‌ها و رهایی یافتن از ارزش‌های فرهنگی ناآشنا و زیان باری بود که ایرانی را گرفتار کرده بود. ذهاک نماد ارزش‌های بیگانه(تازی) بود و حکومت او براساس آن ارزش‌ها به جنگ ارزش‌های ایرانی آمده بود. برخورد کاوه و فریدون با ذهاک برخورد دو فرهنگ ناهمگون بود که یکی برپایه خرد و آزادی و منش پاک و دیگری براساس بدی و خردستیزی(خوردن مغز جوانان) و بردگی و بندگی بود. ایرانی با خیزش خود هم آن ناارزش‌ها را بدور افکند و هم نشان داد که خواستار استقلال و جدا کردن چهارچوب فرهنگی خود از فرهنگ‌ها و سرزمین‌های دیگر است. درست از برای همین فریدون که بر تخت نشست جهان را میان پسرانش ایرج و سلم و تور بخش کرد و هر کدام مستقل شدند و هر فرهنگ کشور شد و ملت پدید آمد و هویت ملی. پیش‌بند چرمی کاوه آهنگر نیز درفش کاویانی نام گرفت و پرچم شد. این ساختار ابدی و سرنوشت ساز که من و شما و مردم جهان را دربرگرفته، پرورانده و شکل امروزین را به جهان داده‌است، در دل استوره‌ی مهرگان نهفته است. بنابراین مهرگان به جشنی از آیین مهر،‌ یا جشن پاییزی و انبار کردن فرآورده و یا سرنگونی ذهاک که حماسه‌ای است جاودان تمام نمی‌شود بلکه:
مهرگان، نماد نخستین اتحاد ملی در سرزمین ایران است.
مهرگان، نماد پیدایش ملت و هویت ملی است.
مهرگان، خاستگاه اصلی پیدایش کشور و کشوری به‌نام ایران است.
مهرگان، نخستین جشن استقلال و برقراری حکومت فرهنگی و علمی، هم در ایران و هم در جهان است.
مهرگان، نماد برقراری نخستین پرچم جهان در ایران است.[۴]

مهرگان جشن فرهنگی و کشاورزی:
از آنجایی‌که مهر نماینده‌ی فروغ و روشنی مادی و مینویی است و چون در ادبیات ایرانی، دانش و فرهنگ هم از فروغ‌های مینویی آدمی به‌شمار می‌آید، با پیروی از این حقیقت است که مهرگان را جشن فرهنگی می‌نامند و با برگزاری آن آموزشگاه‌ها و دانشکده‌ها سال تحصیلی خود را آغاز می‌کنند. بنابراین به‌جاست در مهرگان به‌پاس بزرگداشت دانش به فرزندان و دوستان خود کتاب هدیه کنیم و نواندیشی را پیشه سازیم.
به‌پاس قدردانی از کوشش‌ها و بزرگداشت کشاورزان ایرانی که در راه سرسبزی و آبادانی و فراوانی نعمت کوشش می‌کردند، یکی از روزهای این جشن را با آیین‌های ویژه‌ای به همین مناسبت برپا می‌کردند. شاهان ایران در این جشن لباس ارغوانی می‌پوشیدند و تاجی خورشیدگون بر سر می‌نهادند و کشاورزان را به خوان نعمت خود فرا می‌خواندند و پس از پایان پذیرایی کار کشاورزان را می‌ستودند و با آنان هم پیمان می‌شدند که بیاری یکدیگر در راه آسایش و آرامش و خرسندی بکوشند. آنگاه به فراخور حال به کشاورزان هدایایی چون بذر مرغوب، چارپایان و وسایل کشاورزی می‌دادند و آنها را با دلی خوش و روانی شاد روانه‌ی خانه و شهر و دیار خود می‌کردند.
مهرگان را جشن آغاز زمستان و هم چنین خسروان هم می‌نامند، زیرا بیشتر پادشاهان در ایران باستان در این روز تاج‌گزاری می‌کرده‌اند.

مهرگان نزد دیگر مردمان:
اگرچه این جشن نیز مانند دیگر جشن‌ها دستخوش پیشامدهای ناگوار گردید، اما هرگز فراموش نشد و هتا ایرانیان پس از دستیابی به سرزمین‌های دیگر نیز آن‌را با خود برده‌اند، چنانکه مردم بابل در هنگام برگزاری جشن مهرگان جشن باشکوهی به‌نام خدای آفتاب برپا می‌کرده‌اند.
ارمنیان نیز در ماه مهر، جشنی به‌نام مَه‌گان داشتند که بیگمان گرفته از مهرگان است.
در آسیای کوچک مهرگان برپا می‌شد و از آنجا با مهرپرستی و به اروپا راه یافت.
از مراسم برجسته‌ی جشن مهرگان آتش افروزی و چراغانی در شب پیش و برگزاری مسابقات ورزشی و قهرمانی مانند اسپ دوانی، ارابه رانی و غیره بوده است که آنهم پس از گسترش آیین مهر در اروپا، بنابر باور خاورشناس نامی دکتر مودیModi این مسابقات پستر در یونان به شکل مسابقات المپیک درآمده و توده‌ی هیزم جشن با آتش سپنت معبد المپیاد یونان روشن می‌شده است و آثار آن اکنون نیز دیده می‌شود که یادآور آیین آتش‌افروزی جشن‌ها در ایران باستان است.

مهرگان چگونه برگزار می‌گردید:
رسم چنین بوده‌است که در دربار شاهان، نخست موبد موبدان نیایش می‌کرده و گفتاری داشته است. سپس پیک خجسته به پیش می‌آمده و با خواندن ترانه‌های نمادین برای شاه و کشور روزهای خوشی را پیش بینی می‌کرده‌است. خوان یا سفره‌ی ویژه‌ی مهرگان گسترده بوده و بارعام یعنی به پیشِ شاه آمدنِ مردم آغاز می‌گشته است که از سویی پیشکشی‌ها داده می‌شده و پیشیاره‌ها گرفته می‌شده و از سوی دیگر دادخواهان به داد خود می‌رسیده‌اند.
اردشیر پاپکان و خسرو انوشیروان دادگر در این روز تن‌پوش‌های نو به مردم می‌بخشیدند و پادشاهان هخامنشی با بالاپوش‌های ارغوانی، در باده پیمایی و شادمانی و دستکوبی با مردم همراهی می‌کردند.
تاریخ نویسان نوشته‌اند که بزرگان کشور به میان مردم می‌رفتند و با آنان به پایکوبی و دست افشانی می‌پرداختند. خوانچه‌های پر از میوه‌های خشک،‌ برگهای سبز، شکوفه‌های گلهای رنگارنگ، شکر، سکه، انار، بِـه، کاج یا سرو … همه در خوانچه بودند که نشانه شگون و نیکبختی و فروانی به‌شمار می‌آمدند.
منوچهری در این باره می‌سراید:
برخیز هان ای جاریه
می درفکن در بادیـه
آراسته کن مجلسی
از بلـخ تـا ارمینیـه
آمد خجسته مهرگان
جشن بزرگان خسروان
نارنج و نار و ارغـوان
آورد از هــر ناحیــه.

هنگامی‌که خورشید به میانه‌های آسمان می‌رسید فریادهای شادی و خنده در فراخنای کوچه و خیابان تنین می‌انداخت و روبوسی‌ها و شادباش‌ها و آرزوی خوشبختی و سرشادی نمودن برای یکدیگر آغاز می‌شد. پس از آن مردم به رفت و آمد و دید و بازدید ریش سپیدان و بزرگان خانواده و دوستان می‌پرداختند و شادیانه‌ها می‌دادند و پیشیاره‌ها دریافت می‌کردند.
هر نوزادی در این ماه زاده می‌شد نام او با واژه‌ی مهر همراه بود مانند: مهرانگیز، مهربان، زادمهر، مهرداد، مهرزاد، مهرشاد، شادمهر، مهرناز، نازمهر، نوش مهر، مهرنوش، مهری، گلمهر و… همه‌جا رادی و دهشمندی، بزرگواری و گزشت، شور و شادی و خنده بود که تنین می‌انداخت. کینه‌ها از دلها بیرون رانده می‌شدند و مهرورزی و مهربانی و دلشادی جای آنها را می‌گرفتند.

زمان مهرگان:
جشن مهرگان از روز شانزدهم مهر ماه، روز مهر و ماه مهر آغاز می‌شد[۵] و به روز بیست و یکم(رام روز) پایان می‌یافت. آغاز جشن را مهرگان کوچک یا خرد(یا مهرگان همگانی) و پایانش را مهرگان بزرگ یا ویژه (یا مهرگان ویژگان) می‌نامیدند.
ابوریحان بیرونی هنگامی‌که از مهرگان بزرگ یا رام روز یاد می‌کند و می‌نویسد:
روز بیست و یکم، رام روز است که مهرگان بزرگ نام دارد. این روز را از آن رو جشن می‌گرفتند که فریدون بر ذهاک چیره شد و او را در کوه دماوند زندانی کرد و مردم را از شکنجه و آزار رهایی داد.
و فردوسی توسی، زمان چیرگی ذهاک را چنین می‌نمایاند:
هنر خوار شد جادویی ارجمند
نهـان راستی، آشکارا گزند
شده بر بدی دست دیوان دراز
ز نیکی نبودی سخن جز به راز
ندانست خود جز بد آموختن
جز از کشتن و غارت و سوختن.

تا آنکه کاوه آهنگر به پا می‌خیزد و مردم را به جنبش فرا می‌خواند:
چو کاوه برون شد ز درگاه شاه
بـرو انجمن گشـت بازار گـاه
همی برخروشید و فریاد خواند
جهان را سراسر سوی داد خواند
از آن چرم که آهنگران پشت پای
بـپـوشـنـد هـنگـام زخـم درای
همان کاوه آن بر سر نیزه کرد
همانگـه ز بازار برخاست گرد.

پس از پیروزی کاوه و فریدون بر ذهاک، چرم نیزه به رنگهای سرخ و زرد و بنفش و گوهرهای گرانبها و زر و سیم آراسته شده و درفش کاویانی نام می‌گیرد:
بـیاراست آن را بــه دیبـای روم
ز گوهر بر و پیکر و زرش بوم
فرو هشت ازو سرخ و زرد و بنفش
همی خواندش کاویانی درفش
از آن پس هر آنکس که بگرفت گاه
بـشـاهی بـه سر برنهادی کلاه
بــر آن بی‌بـهـا چــرم آهنگران
بــرآویختی نـو به نـو گوهران
ز دیبــای پــرمایــه و پــرنیـان
بـر آنگونه گشت اختـر کاویان
کانـدر شب تیـره خورشیـد بود
جهــان را ازو دل پـر امید بود.

مهرگان، دستگاهی در موسیقی ایرانی:
از واژه مهرگان، نواهای گوناگون و دستگاه‌های خنیاگری و سرود و آواز ساخته‌اند.
مهرگان نام دستگاه بیست و یکم باربد، ترانه‌سرا و نوازنده‌ی بزرگ ایران در دربار خسروپرویز بود.
مهرگان بزرگ نیز نام پرده‌ای است در موسیقی.
نظامی گنجوی می‌سراید:
چو نـو کردی نوای مهـرگانی
ببردی هوش خلق از مهربانی.

مهرگان خردک یا خوردک نیز نام پرده‌ای است در موسیقی. این مهرگان خردک با نام مهرگان کوچک نیز نقل شده‌است.
منوچهری دامغانی می‌سراید:
چو مطربان زنند نوا تخت اردشیر
گه مهرگان خردک و گاهی سپهبدان.

مهرگان در میان زرتشتیان:
در ایران در میان زرتشتیان رسم این بوده‌است که در این جشن لباس نو بپوشند و شادی کنند و سفره‌ای بچینند و درون مرغی را با مواد غذایی پر کرده آنرا بپزند و در خوان بگزارند.
کتاب اوستا و آیینه و سرمه‌دان و شربت و گلاب و شیرینی و سبزی و میوه، بویژه انار و سیب و گلهای رنگارنگ بر روی سفره می‌چیدند و کناره‌های سفره را با آویشن خشک می‌آراستند و در ظرفی از آب، گیاه خوشبوی آویشن و چند سکه نقره و چند عدد سنجد و بادام و پسته می‌ریختند و شمع و لاله روشن بر سر خوان می‌گزاردند و اسفند و کندر بر آتش می‌سوزندند و در نیمروز افراد خانواده همگی به شادی در سر خوان و در برابر آیینه می‌ایستادند و اوستا می‌خواندند و شربت و شیرینی می‌خوردند و به یکدیگر شادباش می‌گفتند. در این روز برای تازه دامادان و نامزدان پارچه و شیرینی و غیره می‌بردند و به نیازمندان یاری می‌کردند.

مهرگان در این زمان:
امروزه مهرگان بوسیله‌ی همه‌ی ایرانیان از زرتشتی و دیگران، جشن گرفته می‌شود.
تفاوتی که چگونگی برگزاری این جشن در میان مردم با گزشته نموده است این است که رسم رسوم آن مانند گزشته نیست. برای نمونه شاید دیگر سفره‌ی مهرگانی بگونه‌ی گزشته چیده نشود و چیزهایی که روی سفره گزاشته می‌شود کمتر شده باشد اما ارزش و اهمیت این جشن، مانند دیگر جشن‌ها و آیین‌هایی که از گذشته‌ی تاریخی ـ اجتماعی ـ فرهنگی ـ دینی همه‌ی ما نشان و گفتگو دارد، دوباره برای ایرانیان و اینبار به‌گونه‌ی تازه‌ای زنده شده‌است و در واقع نقش راستین خود را در زنده کردن و بزرگداشت ارزش‌های راستین و بنیادین فرهنگی ایرانیان در امید دادن به امروز و آینده آنها به‌درستی بازی می‌کند.
در هنگام برگزاری جشن می‌توان خوانی گسترد که در آن چیزهایی مانند آتشدان یا نور بگونه‌ی شمع یا لاله، نسک سپنت(درباره زرتشتیان گات‌های ورجاوند)، آیینه، آب و آویشن، میوه بویژه انار و سیب؛ گل و سبزی(سرو یا مورت)، شیرینی، شراب، سکه و همچنین لرک فراهم باشد. فراموش نباید کرد که فلسفه‌ی راستین جشن و جشن گرفتن از سویی ایجاد پیوند میان مردم در شادی و امید است برای گرفتن نیرو و ادامه‌ی کار و کوشش در زندگانی و از سوی دیگر بازگویی و پافشاری بر روی آن بنیادها و ارزش‌هایی که در فلسفه‌ی هر جشنی نهفته است. با توجه به چنین اصول مینویی و فلسفه‌ی اخلاقی آن به‌جاست که ما ایرانیان به خود ببالیم و در هر کجا که هستیم این جشن باستانی و دیگر جشن‌ها که ما را به گزشته‌ی پر افتخار خود پیوند می‌دهد و وسیله‌ی همبستگی ما ایرانیان است هر سال با شکوه بیشتری برپا سازیم. بنابراین جشن مهرگان را با مهر و امید، هر کجا که هستیم برگزار کنیم و فرزندانمان را به ویژگی و انگیزه‌های بنیادی جشن‌ها آشنا سازیم و فروغ مهرورزی به فرهنگ و آیین ایران‌زمین را در دل آنها برافروزیم تا شناسنامه فرهنگی خود را خوب بشناسند و بدان سرافراز باشند.
************
[۱]- کهن‌ترین سند نوشته‌ای که نام این خدای کهن هند و ایرانی در آن به ثبت و به ما رسیده‌است، در لوحه‌های گلینی است از ۱۴۰۰سال پ.م. به سال۱۹۰۷ میلادی در کاپاتوکا، از شهرهای آسیای کوچک، در جایی به‌نام بغازکوی لوحه‌های گلینی پیدا شد. در یکی از این لوحه‌ها پیمانی است میان هیتی‌ها و میتانی‌ها(از نژادهای آریایی) که در آنها از میترا و وارونا کمک خواسته شده است.
[۲]- کتابهای مقدس هندوها.
[۳]- پاپ(پدر)، درخت کریسمس، بابانوئل و بسیاری بورها و رسوم دیگر از این دست هستند.
[۴]- لازم به یادآوری است که پدیده‌های ملت، هویت ملی، پرچم، میهن، کشور و استقلال که با مهرگان پدید آمدند شاید تا مدتها پس از مهرگان، واژه‌ای پذیرفته شده نباشند و مقصود نویسنده از بکار بردن واژه‌هایی که امروز برای پدیده‌ها متداول است، جود خود پدیده است نه نام آن.
[۵]- امروزه روز مهر به روز دهم ماه جابجا شده‌است که دلیل آن دگرگونی در گاهنامه(سالنامه) است در سال۱۳۰۴خورشیدی که ۶ماه نخست سال را ۳۱روز گرفتند و بدین ترتیب۶روز .
به شش ماه نخست افزون شد و روز شانزدهم ماه هفتم، یعنی مهرماه شش روز به پس رفت و بر روز دهم قرار گرفت.[۶] لرک به درهمی از میوه‌های خشک مانند: پسته، گردو، بادام، قیسی، برگه زردآلو، نارگیل، سنجد گویند که می‌توان روی آن را با نقل و شیرینی نیز تزیین کرد.
 

نقل از درگاه ایــرانـیـان زرتـشــتــی🔥

ترویجِ دینِ زرتشت توسطِ ساسانیان؛ برای مشروعیت به پادشاهی بوده؟

 گفته‌اند که ترویجِ دینِ زردشتی بر دستِ شاهانِ ساسانی جزئی از شعورِ ملیِ آنان بوده تا بدین واسطه پادشاهیِ خود را استوار دارند. این گفته قدری نیازمندِ جرح و تعدیل است. آن‌چه ساسانیان پیوسته در پیِ ترویجش بودند این بود که میانِ پادشاهی و دینِ پادشاهی وابستگیِ متقابلی وجود دارد. این اصلِ نظارت و تسلطِ آنها را بر تمایلاتِ دینیِ عصر میسر می‌ساخت. اما دینِ موردِ تأییدِ شاهان هم یک چیز نبوده است. در طولِ این دوران در تعریفِ آن تغییرات و نوساناتی رخ داده و به هر حال شاهانِ ساسانی میلِ چندانی به پیرویِ صمیمانه از دینِ زردشتیِ《رسمی》نداشته‌اند. لازم بوده است که اینان بر رؤسای جماعتِ دینی تسلطی یابند تا بدین‌وسیله بر عوام مسلط شوند. غرضِ اصلیِ شاه از ایجادِ منصبِ موبدان‌موبد و هیربدان‌هیربد در دربار، که در طیِ دوره‌ی ساسانی به وجود آمد، این بود که اداره‌ی امورِ دینیِ مملکت را به اراده‌ی شاه محول کند.(ص ۱۳۵)

مأخذ: شاکد.شائول، تحول ثنویت(تحول آرای دینی در عصر ساسانی)، ترجمه‌ی سید احمدرضا قائم‌مقامی، تهران، نشر ماهی، چاپ دوم ۱۳۹۷

نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان

پرهیز از خوردن گوشت چیست؟ چرا نباید در روز های گماشته شده گوشت خورد؟ روز های نَبُر چیست؟

 روزه گرفتن و نخوردن خوراکی در درازای روز، در آیین زرتشتیان نیست زیرا آنان باور دارند که تن جایگاه روان است و هنگامی که تن کمبودی داشته باشد، روان آزرده خواهد شد.
مزدیسنان به باور ترادادی(سنتی) خود، در هر ماه در روزهای گماشته شده ای که نَبُر nabor نام دارد، آن ها هیچ گونه خوراکی که در آن گوشت به کار رفته باشد، نمی خورند. نام روزهای نَبُر در گاه شماری ترادادی(سنتی) زرتشتیان؛ #وهمن #ماه #گوش و #رام است که روزهای پرهیز از خوردن گوشت شمرده می شود.
اندیشه ی این پرهیز نخست این است که به شَوَند «وهمن» که امشاسپندی با فروزه ی نیک اندیشی است با ایزدان همکار آن که ماه، گوش و رام می باشند. آدمی باید نیک اندیشی خود را در چنین روزهایی به ویژه در برابر جانداران نیز آشکار کند. دوم این که از نابودی جانوران تا اندازه ای جلوگیری شده باشد و نیز این که با نخوردن گوشت در زمان های گماشته شده در هر ماه، کیستی آدمی در آنان افزوده گردد و ویژگی های جانوری و ددمنشی در او کاهش یابد.

روز های نَبُر در گاهشماری مَزدَیَسنان،
به چم پرهیز از خوردن خوراک گوشت‌دار برای یاری رسانی و پشتیبانی به جانوران سودمند است، گذشته از آن خوردن بیش از اندازه گوشت و خوراک های گوشت‌دار زیان‌بار است.

در هیچ سرزمینی
در هیچ فرهنگی
در هیچ گاهشماری
چنین روزی را نمی‌توان یافت، فرهنگ نیک و بجای ایران زمین با دیگر فرهنگی ها سنجیدنی نیست..!!!

برگرفته از شده از
درگاه پژوهنده فرهنگ ایران
#کورش_نیکنام
🔥🔥🔥

نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

بیانیه ٔتعدادی از فرهیختگان و ادیبان تاجیکستان در اعتراض به کاربرد «زبان تاجیکی» به جای «زبان پارسی» توسط امامعلی رحمان در سخنرانی نوروزی‌اش

 تمام آثار تاریخی و ادبی، گواه است که نام رسمی زبان ما تا سال ۱۹۲۸ هم «فارسی» بوده و در زبان مادری یا ملی ما اصطلاح «زبان تاجیکی» نه رسماً و نه عرفاً به معنای زبان پارسی به کار نمی‌رفته است.

 کوچکترین شکی در این مورد وجود ندارد که اصطلاح «زبان تاجیکی» با انگیزه‌های سیاسی برای درهم شکستن زبان پهناور پارسی، کم‌زور کردن آن در برابر زبان روسی و تحقیر تاجیکان پدید آمده است و ساختۀ تاجیکان نیست.
به دور از این توطئه‌های سیاسی، زبان ملی ما، تاجیکان، همیشه پارسی بوده، هست و می‌ماند، هرچند امروزه هستند تاجیکانی که بر اثر یک دورۀ طولانی مغزشویی، «پارسی» را بیگانه می‌دانند و در دفاع از آن، اصطلاح سیاسی بیگانه آورد سینه سپر کرده‌اند.
به همین دلیل بود که «لایق شیرعلی» با درد و حسرت کنایه‌آمیز سروده بود:

«تاجیکی با فارسی حرفی نگوید، فخر کن،
جوهر خود، اصل خود را گر نجوید، فخر کن.»

لایق در آثار خود بارها و بارها نام زبانش را «فارسی» خوانده است:

«پارسی خواندند نماز خویشتن،
در زمانی که عرب جرار بود!»

رئیس گرامی مجلس نمایندگان مجلس عالی جمهوری تاجیکستان جناب ظهور اف!

رئیس گرامی مجلس ملی مجلس عالی تاجیکستان جناب عبیدالله ‌اف!

نمایندگان گرامی مجلس عالی جمهوری تاجیکستان!

از شما خواهشمندیم که با احیای نام زبان ملی ما در قانون اساسی تاجیکستان، در برقراری عدالت تاریخی سهیم باشید. زبان ملی ما، تاجیکان، باید رسماً هم «پارسی» نامیده شود. وگرنه:

۱. حق معنوی به تمام ادبیاتی را که به زبان پارسی نوشته شده، از دست می‌دهیم و تاریخ زبانمان از ۱۹۲۸ آغاز می‌شود. جهان زبان و ادبیات ما را با نام «پارسی» می‌شناسد، نه هیچ نام دیگری. هیچ کس باور نمی‌کند که فردوسی «شاهنامه» را به «تاجیکی» نوشته است، چون هیچ دلیلی برای اثبات این حرف غلط وجود ندارد.

زبان تاجیکان زبان فردوسی است. و زبان فردوسی پارسی است که می‌گوید: «عجم زنده کردم بدین پارسی.»

۲. اگر زبانمان را «تاجیکی» بخوانیم، آن در چارچوب یک کشور و برای حدود ۶ میلیون تن محدود می‌ماند و رسماً جزء دهها میلیون تنی نخواهیم بود که زبانشان پارسی است.

زبان در چنان محدوده‌ای در جهان پویای امروزی زنده نمی‌ماند و سرانجام می‌میرد. تنها از روی ناآگاهی یا خصومت با تاجیکان می‌شود طرفدار راهی بود که به محدودتر شدن زبان و سرانجام مرگ آن می‌انجامد. با کوچک و محدود نگه داشتن زبان ملی‌مان باعث مرگ تدریجی آن نشویم!

۳. با «تاجیکی» نامیدن زبان خود، به پیامدهای استعمار و تجاوز فرهنگی روسیه تن می‌دهیم و سر ‌افکنده‌ مان هرگز بلند نخواهد شد. همۀ دلایل و مدارک ثابت می‌کند که «زبان تاجیکی» تحمیلی است و نامی نیست که تاجیکان برای زبان خود برگزیده باشند. نام آن «پارسی» است؛

۴. «تاجیکی» نامیدن زبان ملی‌مان در میان تاجیکان تفرقه ایجاد می‌کند و تمامیت ارضی و ملی تاجیکان را تهدید می‌کند؛ زیرا «تاجیکی» نامیدن فقط یکی از زبانهای تاجیکان به معنای پشت کردن به همۀ زبانهای مادری دیگر تاجیکان است.

 منِ یغنابی، منِ شغنی و روشانی، منِ یزگولامی، «تاجیکی» دانستن پارسی را، بیگانه خواندن زبان مادری خود برای تاجیکان دیگر تلقی می‌کنم.

در حالی که همۀ پامیریها و یغنابیها تاجیکان نژاده‌ای هستند که زبانهای کهن و باستانی ما را حفظ کرده‌اند. پس به این دلیل هم نمی‌شود فقط زبان پارسی را «تاجیکی» نامید و بر یکپارچگی ملت تاجیک آسیب رساند.

۵. اصطلاح «زبان تاجیکی» نمی‌تواند معرف ادبیات بزرگ گذشتۀ ما در عرصۀ جهان باشد، در صورتی که برقرار کردن نام «زبان پارسی» به عنوان زبان دولتی تاجیکستان، حق تاجیکان را به میراث تألیف شده به این زبان ثابت می‌کند و شناسنامه‌ای برای ملت و کشور تاجیکستان خواهد بود.

در زمانی که بسیاری کشورها و ملتهای تازه‌ استقلال در جستجو و ایجاد هویت خود هستند، از کاربرد انداختن «زبان پارسی» که مهمترین رکن هویت ملی و مایۀ افتخار است، کفران نعمت می‌باشد.

دلیلهای بیشتری وجود دارد که باخت تاجیکان در اثر پایبندی به اصطلاح سیاسی «زبان تاجیکی» و محرومیت آنها از تعلق به پیشینۀ درخشان ملت را ثابت می‌کند. اما مهمترین آنها این حقیقت تاریخی است که تنها نام درست و راستین زبان ما «پارسی» است و «زبان تاجیکی» صرفاً برای تضعیف و تصغیر پارسی، تقویت زبان استعمار و تحکیم تمامیت ارضی شوروی بر سر مردم ما تحمیل شده بود. تاریخ گواه این حقیقت است.

از اعضای مجلس عالی تاجیکستان انتظار می‌رود که این اشتباه فاحش تاریخی را اصلاح کنند و نام راستین زبانمان را که پارسی است، بر کرسی اعتبارِ رسمی برگرداند.

نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان

زرتشتی دوزی


 

انارام روز از شهریور ماه (25 شهریور)؛ روز بزرگداشت سالخوردگان در گاهشمار باستانی ایران


 

 ایرانیان روزگار باستان نخستین مردمانی بوده‌اند که به پاس ارج نهادن و سپاسگزاری از سالخوردگان روزی را در سال به بزرگداشت سالخوردگان ویژه کردند و این روز، ۲۵ شهریورماه هر سال بود و دیرینگی آن به سه هزار سال می‌رسد.

در آن زمان و تا ۱۴ سده‌ی پیش، روزهای هر ماه ایرانی نامی ویژه خوانده می‌شد و روز ۲۵ شهریور «اشیش وانگ Ashish vangh» نام داشت که روز بخشایش پروردگار، منش مینوی و روان پاک بود. ماه شهریور «شهرور shehrevar» واگویی می‌شد. پس از پایان کار فرمانروایی ساسانیان، چون در روزهای نوروز هم به دستبوس پیران خاندان رفتن رسم بود، این آیین به نوروز ویژه شد و رفته‌رفته روز سالخوردگان (۲۵ شهریور) کمرنگ و در ایران به فراموشی سپرده شد. ولی کشورهای دیگر و بیشتر از قرن بیستم آن را برای خود زنده کرده‌اند که در کشورهای انگلیسی زبان به «سینیور دی» شناخته می‌شود. نخستین قانون کیفر عمومی ایران عدم توجه فرزندان به والدین سالخورده را جرم شناخته بود که کیفری از درجه بِزه داشت. باید توجه داشت که از دو دهه پیش توجه به سالخوردگان و بازنشستگان در سراسر جهان چشمگیر شده است.

در سال 1720 میلادی جاماسب ولایتی که «دستور زرتشتیان» کرمان بود به بمبئی رفت تا تاریخچه «روز سالخوردگان در ایران» را با سایر محققان پارسی هند بنویسند و آن را زنده کنند که سپس‌ها مینوچهر هومجی از پارسیان بمبئی هند این کار را تکمیل کرد.

ژاپنی‌ها 15 سپتامبر (24 شهریورماه) را به عنوان روز سالخوردگان برگزار می‌کنند که گمان نمی‌رود در پیوند با روز باستانی سالخوردگان ایران باشد.

👈بنمایه:
تارنمای خبری زرتشتیان، امرداد

نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان

نگاهی به بینش زرتشت

 دین زرتشت نزدیک به چهار هزارسال پیش در سرزمین ایران پدیدار شده است.

☘️ یکتاپرستی را برای نخستین بار به مردم جهان سپارش نموده است.

☘️جهان گرا است و تبار(قوم) ویژه ای را برگزیده خداوند نمی داند.

☘️بنیاد آن بر راستی استوار است، دروغ مصلحت آمیز در آن جایگاهی ندارد و سپارش شده تا اندیشه، گفتار و کردار مردمان تنها از راستی بهره‌مند گردد.

☘️جایگاه مَرتوگان(مردم) به ویژه زن و مرد را یکسان می داند با این نگرش برده داری نیز چِماری(معنی) ندارد.

☘️شادمانی را برای مردمان آرزو می کند، بنابراین سوگواری و غم گساری در آن ناشایست است.

☘️در این بینش، جهان سراسر نیک آفریده شده است به همین روی بدی ها تنها در زندگی مَرتو پدیدارخواهد شد.

☘️انسان با دانایی و خردمندی کسیتی خود را به دست می آورد بنابراین، گمان(تَوَهم) و خرافات در این دین رَد شدنیست.

☘️تازه شدن و نوآوری ارزش فرهنگی این کیش است به همین روی واپس گرایی (ارتجاع) و ایستایی ناپسند است.

☘️تنبلی و بیکاری  نباید باشد بنابراین کار و تلاش، زندگی انسان را به پیش خواهد برد.

☘️آزادی گزینش در همه کارهای زندگی می‌باشد، گزینش جای زندگی، کار و پیشه، همسر و گزینش دین همه با اختیار و آزادی همراه است.

☘️اهریمن آفریده شده خداوند نیست چه‌بسا انسان بداندیش است که «انگره مینو» (اهریمن) را در نهاد خویش پدیدار می کند.

☘️ آسیب و آزار به جانوران ناپسند است بنابراین کشتار سپندانه (قربانی کردن) جانوران شایسته نیست.

☘️ تن و روان مَرتو هردو ارزش دارند، بنابراین آزردگی تن که جایگاه روان است کرداری نارواست به همین روی روزه گرفتن در سنت ها نیست چون نخوردن خوراک و آشامیدنی ناتوانی و سستی در پی خواهد داشت...


🔥🔥🔥🔥🔥🔥
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

Islam in Muslim countries and in the other countries


 Humanity is beyond the religions. For my Muslim friends who have the idea that other religions than Islam are polytheism and apostasy and they do not welcome the other religions. It would be more shame that when they move to those countries and would be hospitalized and treated well with the same people.

۱۳۹۹ شهریور ۲۱, جمعه

اشو زرتشت در گاتها پرسشگر هستند

 #اشوزرتشت_خردمند_ایرانی در #گات‌ها درباره پدید آمدن جهان هستی، آفرینش، نیرو، جان، روان، روشنایی، تاریکی، بدی، نیکی، دروغ، راستی، خرد، دانایی، رهایی، دادگری، برابری، آرامش، آبادانی، شادمانی، خوشبختی و... پرسشگر هستند.
در پست پیشین درباره پرسش و پاسخ اشوزرتشت با اهورامزدا، روان آفرینش و اشا و... در گات‌ها اشاره کردیم و دانستیم آنگونه که در وندیداد آورده‌اند نیست. در این پست نیز سخنان #اندیشه_برانگیز اشوزرتشت و همه‌ی پرسش‌های او را از گات‌ها در اینجا می‌آوریم:

«ای اهورا از تو پرسشی دارم، به‌راستی مرا آگاه نمایید که چه نیرویی نگهدارنده زمین در پایین و سپهر در بالا که به‌سوی نشیب فرود نیاید؟ کیست آفریننده آب و گیاه؟ کیست آنکه به باد وزش و به تیره ابر باران‌زا تندروی بخشید؟ ای مزدا چه کسی آفریننده منش پاک است؟»
#گات‌ها_هات۴۴بند۴
"""""""""""""""""""

«ای اهورا این را از تو می‌پرسم، به‌راستی بر من آشکار سازید که پدید آورنده و آفریننده روشنایی و تاریکی کیست؟ کیست که خواب و بیداری را نیز فراهم کرد؟ کیست پدید آورنده بامداد و نیمروز و شب که آدم دانا را به انجام خویشتن‌کاری و آرمان زندگی فرا خواند؟»
#گات‌ها_هات۴۴بند۵
"""""""""""""""""""

«ای اشا کی به تو خواهم رسید؟ ای وهومن کی تو را خواهم شناخت؟ کی با کسب دانش و خرد راستین راه اهورایی را پیدا خواهم کرد که پیروی از مزداست؟ با سخنان پاک و گفتار نیک بدکاران و گمراهان را راهنمایی خواهم کرد».
#گات‌ها_هات٢٨بند۵
"""""""""""""""""""

«کی و چه وخت اشا(راه راستینی) و وهومن(اندیشه نیک و خرد) و خشترا(نیروی مینویی و اهورایی) به‌سوی من خواهند شتافت؟ ای مزدا کی آیین تو را انجمن بزرگ مغان خواهند پذیرفت. ای اهورا اکنون که برای ما یار و پشتیبان رسیده‌است ما هم آماده خدمت‌گزاری و نیرو رسانی هستیم».
#گات‌ها_هات٢٩بند١١
-------
انجمن مغان👈 انجمنی بود که اشوزرتشت و یارانش برای گسترش آیین نوین مزدیسنا(زرتشتی) پدید آوردند.
"""""""""""""""""""

«ای اهورا اینها را از تو می‌پرسم که چه رویدادهایی در گذشته رخ داده و در آینده پیش خواهد آمد؟ ای مزدا، در تومار زندگانی نیکوکاران و بدکاران چه پاداش و کیفری هست؟ برای مردمان پارسا و نیکوکار و درباره بدکاران و پیروان دروغ به چه روش خواهد بود و سرانجام کار چگونه بسته می‌شود؟»
#گات‌ها_هات٣١بند۱۴
"""""""""""""""""""

«ای اهورا از تو می‌پرسم کیفر کسی که نیروی دروغگو و زشت‌کرداری را افزایش دهد چیست؟ همین‌گونه کسی که هنری در زندگی نمی‌یابد جز آزار رساندن و جدایی افکندن میان مردمان پارسا و درست‌کردار با آموزگار و راهنمایشان؟»
#گات‌ها_هات٣١بند١۵
"""""""""""""""""""

«این را می‌پرسم که ای اهورامزدا، هرگاه مَرتو(:انسان) نیک اندیش با توانایی و نیرویش در راه پیشرفت خانه و شهر و کشور بکوشد و برای پیشرفت اشا کوشش نماید به یکی شدن با تو، ای هستی‌مند دانا و دانش بیکران خواهد رسید؟ با کدام کردارش و چه وخت چنین خواهد شد؟»
#گات‌ها_هات٣١بند۱۶
"""""""""""""""""""

«ای مزدا کدام است آیین تو؟ خواست تو چیست؟ چه ستایش و نیایشی برای شنیدن فراگوی توست آن را آشکار نمایید، و به ما در پرتو اشا راه خودشناسی و پاک منشی را بیاموزید تا با پیروی از فرمان و آموزش تو از پاداش بهره‌مند گردیم».
#گات‌ها_هات٣۴بند١٢
"""""""""""""""""""

«ای اهورا با فروتنی از تو می‌پرسم، به‌راستی مرا آگاه نمایید که دلدادگانت چگونه تو را بستایند؟ بشود یکی همانند تو ای مزدا که دوستدار توست به کسی مانند من راه درست را نشان دهد. در پرتو اشای دوست داشتنی ما را یاری‌ رسانید تا اندیشه نیک و منش پاک به‌سوی ما آید».
#گات‌ها_هات۴۴بند١
"""""""""""""""""""
«این را از تو می‌پرسم ای هستی‌مند، به‌راستی به من بگویید که بهترین و برترین سرچشمه‌ی زندگی چیست و آنکه در جستجویش کوشاست از چه پاداش نیکی بهره‌مند می‌شود؟ ای دانا و دانش بزرگ، به‌راستی او در پرتو اشای سپنت(پاک) است که برگزیده همه می‌باشد و میراث و پاسدار مینویی(:معنوی) یک دوست و درمان‌بخش زندگی مردم است».
#گات‌ها_هات۴۴بند٢)
"""""""""""""""""""

«ای هستی‌مند این را از تو می‌پرسم، به‌راستی بر من آشکار سازید که چه چیز و چه کسی از نخستین روز و بن‌آغازین، آفریدگار و سرچشمه زندگی و راستی بوده‌است؟ چه چیزی به ماه و خورشید و ستارگان راه گردش و چرخش داده که گاهی در افزایش و گاهی در کاهش هستند؟ ای دانش بزرگ همه‌ی اینها و چیزهای دیگر را خواستارم بدانم».
#گات‌ها_هات۴۴بند٣
"""""""""""""""""""
«ای اهورا این را از تو می‌پرسم، می‌خواهم بدانم آیا آنچه را که من می‌گویم همه به‌راستی درست است؟ آیا آرمیتی در پرتو کار نیک، راستی و درستی را افزایش خواهد داد؟ آیا در پرتو اندیشه نیک و منش پاک، نیروی ایزدی پدید خواهد آمد؟ برای چه کسانی این جهان بارور و شادی‌بخش را آفریدید؟»
#گات‌ها_هات۴۴بند۶
""""""""""""""

 «ای هستی‌مند(اهورا) پرسشی از تو دارم، به‌راستی بر من نمایان سازید که چه کسی خشترا همراه با آرمئیتی را در ما پدید آورد؟ چه کسی با ارجمندی و فرزانگی مهر پدر و مادر را در دل فرزند نهاد؟ هرآینه ای مزدا من می‌کوشم تا در پرتو خرد پاک، تو را آفریننده همه چیز بشناسم».
#گات‌ها_هات۴۴بند٧
"""""""""""""""""""

«ای اهورا این را از تو می‌پرسم تا راستینی(:حقیقت) را بر من آشکار گردانید تا بتوانم درباره آنچه که از سوی تو الهام شده بیاندیشم. ای مزدا در پرتو وهومن آموزش‌های تو را می‌جویم و در پرتو اشا می‌خواهم به رسایی در زندگی دست یابم. چگونه روان من به شادی روز افزون خواهد رسید؟»
#گات‌ها_هات۴۴بند٨
------------
الهام👈 دل‌آگاهی. در دل‌افکندن. در دل‌تابیده.
"""""""""""""""""""

«ای هستی‌مند پرسشی از تو دارم، به‌راستی بر من هویدا نمایید که چگونه هستی خود را به پاکی با همه‌ی وجدان و توانم به کسی پیشکش کنم که دانش و دانایی می‌آموزاند؟ ای دانش بیکران، درباره خشترای ارجمند که همانند تو و باره نگرش توست و در پرتو اشا و وهومن، من جایگاه و سرای روشنایی تو را برخواهم گزید».
#گات‌ها_هات۴۴بند٩
"""""""""""""""""""

«ای اهورا پرسشی از تو دارم، به‌راستی مرا از آموزش و آیین نیک خود که برای مردمان جهان بهترین چیز است آگاه سازید. آیینی که با اشا همگام بوده و به پیشرفت جهان هستی کمک می‌کند و در پرتو آرمیتی کارهای ما را به‌سوی راستی رهنمود خواهد نمود. ای مزدا براین پایه من آرزو می‌کنم دانش من به‌سوی تو گرایش پیدا کند».
#گات‌ها_هات۴۴بند١٠
"""""""""""""""""""

«ای اهورا از تو می‌پرسم، به‌راستی به من بگویید چگونه آرمیتی برای کسانی‌که آیین تو در دل‌شان رخنه کرده گفته خواهد شد؟ ای مزدا برای این‌کار من از سوی تو نخستین آموزگار شناخته شده‌ام براین پایه همگان را چه دوست و چه دشمن خواهم شناخت».
#گات‌ها_هات۴۴بند١١
"""""""""""""""""""

«ای هستی‌مند پرسشی از تو دارم و خواستارم آنرا به‌راستی بر من نمایان کنید. چه کسی هواخواه راستی و یا پیرو دروغ است؟ به کدام سو روی آورم و گفتگو نمایم؟ بدی دیده و رنج کشیده یا آنان که خود بدکار و زشت‌کردارند؟ آیا آن دروغ پرستانی که خود را در برابر بخشایش تو قرار می‌دهند آیا چنین نیست که آنها به زشتی و بدکرداری می‌اندیشند؟»
#گات‌ها_هات۴۴بند١٢
"""""""""""""""""""

«ای اهورا پرسشی از تو دارم، به‌راستی چگونه دروغ را از خودمان برانیم و دور نگه داریم؟ همین‌گونه از کسانی‌که به نافرمانی از آوای وجدان خود نمی‌پردازند و نمی‌کوشند تا از راستی و درستی پیروی نمایند و با آن پیوستگی داشته باشند چه‌بسا اینها آرزوی هم پرسشی با منش نیک را هم ندارند».
#گات‌ها_هات۴۴بند١٣
"""""""""""""""""""

«از تو می‌پرسم ای هستی‌مند، بر من آشکار سازید که چگونه باید دروغ را بدست راستی سپارم؟ ای دانا و دانش بیکران، با آموزش آیین سپنت تو برای پاک کردن روان آلوده آنان و برای وارد آوردن شکستی سخت به هواخواهان دروغ و تبه‌کاران و برای از میان بردن فریب و بیزاری آنها می‌کوشم».
#گات‌ها_هات۴۴بند١۴
"""""""""""""""""""

«ای هستی‌مند از تو می‌پرسم چون تو توانایی که در پرتو اشا مرا از گزند دروغگویان و بدکاران دور نگهدارید پس به‌راستی بر من هویدا نمایید، هنگامی‌که دو سپاه ناسازگار به‌هم رسند و در برابر یکدیگر ایستادند آنگاه ای دانا و دانش بزرگ، برابر آیین و قانون ایزدی که استوار ساختی کجا و کدام یک از این دو گروه (راستکرداران و هواخواهان دروغ) از پیروزی برخوردار خواهند شد؟»
#گات‌ها_هات۴۴بند١۵
"""""""""""""""""""

«ای اهورا پرسشی از تو دارم خواستارم که بر من آشکار نمایید. کیست آن مَرتو(:انسان) پیروزمند و دلیری که در پرتو آموزش‌های ایزدی راستی‌خواهان را پناه بخشد؟ ای مزدا از راه دل‌آگاهی و در دل‌افکندن، آن رد و راهنمای دانای درمان‌بخش زندگی را آشکارا بر من روشن سازید و به او و به هر کس دیگری که خواستار سروش و وهومن است ارزانی دارید».
#گات‌ها_هات۴۴بند۱۶
------------
سروش👈 فرمانبرداری از ندای وجدان.
"""""""""""""""""""

«ای اهورا این را از تو می‌پرسم، به‌راستی ای مزدا به من نمایان سازید که چگونه با راهنمایی رسای شما به آماج و آرمان خویش که پیوستن به شماست دست می‌یابم؟ کی سخنان من در پرتو اشا و پیام پاک، کارگر می‌شود تا مردم را در آینده به‌سوی رسایی و جاودانی که بهترین است راهنما باشد؟»
#گات‌ها_هات۴۴بند۱۷
""""""""""""""

 «ای مزدا کسی که همیشه خواستار اندیشه‌ی ایمنی و سود برای خویش است چگونه به جهان خرمی‌ بخش مهر خواهد ورزید؟ کسانی‌که پیرو راه راستینی و هنجار هستی باشند و برابر آن زندگی کنند در جایی‌که پر از پرتو خورشید درخشان توست به‌سر خواهند برد که به‌درستی جایگاه دانایان است».
#گات‌ها_هات۵٠بند۲
"""""""""""""""""""
«مهر فزون از اندازه‌ی تو کجاست؟ کی و کجا بخشایش تو ستایشگران را دربر خواهد گرفت؟ راستی و درستی را کجا می‌توان به‌دست آورد؟ سپنت آرمیتی را کجا می‌توان یافت؟ برترین منش پاک را در کجا می‌توان جستجو کرد؟ نیروی شهریاری تو ای مزدا از کجا سرچشمه می‌گیرد؟»
#گات‌ها_هات۵١بند۴
"""""""""""""""""""

«همه‌ی این پرسش‌ها را می‌پرسم که چگونه می‌توان در پرتو راستی و درستی، مردمان جهان و آفرینش را پیشرفت داد؟ رهبر و راهنمای درست‌کرداری که با فروتنی خرد نیک اندوخته است و از روی دانش برای دادگری، داور راستی است بخشایشگری تواناست».
#گات‌ها_هات۵١بند۵
"""""""""""""""""""
«به‌راستی کیست آن‌کس که دوست زرتشت اسپنتمان است؟ ای مزدا او کسی است که در جستجوی اشاست. او کسی است که آرمئیتی به او روی آرود. چنین کسی با منش پاک و درست‌کرداری خود را هواخواه و هموند انجمن مغان داند».
#گات‌ها_هات۵١بند۱۱
"""""""""""""""""""

«برای برخورداری از بزرگ‌ترین شادمانی و خوشبختی، خویشاوندان و خودمانی‌ها با همکاران، ستایشگر و خواستار تو هستند و چه‌بسا دیوان و بدکاران هم چنین کنند. ای اهورامزدا بشود که ما هم پیام رسان تو باشیم و آنانی‌که به شما دشمنی می‌ورزند را بازداریم».
#گات‌ها_هات٣٢بند١
"""""""""""""""""""

«تو ای اهورامزدا تواناترین، با آرمیتی و اشای گیتی‌افزا و آبادکننده جهان و با وهومن نماد اندیشه نیک و منش پاک و با خشترا نماد نیروی مینویی به من گوش فرا دهید و آنگاه که به هر یک پاداش بخشید بر من نیز بخشایش آرید».
#گات‌ها_هات٣٣بند١١
"""""""""""""""""""

«ای اهورا خود را بر من آشکار سازید و به‌یاری آرمیتی مرا نیروی مینویی بخشید. ای مزدا به یاری پاک‌ترین خرد سپنت خود، ستایشم را به نیکویی پادش دهید و به یاری اشا مرا از نیرو و توانایی برخوردار نمایید و در پرتو وهومن سروری بخشید».
#گات‌ها_هات٣٣بند١٢
"""""""""""""""""""

«ای اهورا آن راهی را که به من آشکار نمودید راه نیک منشی است. راهیست که برپایه آموزش سوشیانت‌هاست که با کار نیک راه راستینی و شادمانی را به‌بار خواهد آورد و برای دانایان مزد و پاداش نهایی آن رسیدن به توست ای مزدا».
#گاتها_هات٣۴بند١٣
------------
سوشیانت(سوشیانس)👈 سود رسانان. رهایی دهنده‌گان.
"""""""""""""""""""

«ای مزدا کسی که اندیشه‌ی آسیب رساندن به جهان هستی را در سر بپروراند و با کردارهایش به من رنج و گزندی رساند، پیامد و برآیند کردارهای زشت و دشمنی او به خودش بازخواهد گشت و او از زندگی نیک خود بی‌بهره خواهد ماند، و خشم و بیزاری او را در زندگانی زشت و بد خود در پناه نمی‌گیرد».
#گات‌ها_هات۴۶بند۸
"""""""""""""""""""

«ای اهورا پیش از اینکه کشمکش در اندیشه‌ام آغاز گردد به‌درستی مرا آگاه نمایید از آنچه که آگاهید. ای مزدا آیا درست‌کردار و نیکوکار بر پیرو دروغ و تباهی پیروز خواهد شد؟ به‌راستی اگر چنین شود سرانجام این زندگی نیک خواهد شد».
#گات‌ها_هات۴٨بند۲
"""""""""""""

«ای اهورا برای شادمانی و خوشبختی‌ام خود را بر من نمایان نمایید و آن بخشایش بی‌مانند خود را که از خشترا و وهومن سرچشمه می‌گیرد به من ارزانی دارید. ای سپنت آرمیتی با اشا، فهم و وجدان و نهاد درونی ما را روشن سازید».
#گات‌ها_هات٣٣بند١٣
"""""""""""""""""""

«ای دانش بیکران هستی‌مند و ای اشا با رامش و مهر به‌سوی سراینده سروده‌های مانتران خویش بیایید و یاری و پشتیبانی خود را آشکار نمایید تا بتواند مردم را به روشنایی و خوشبختی رهنمون نماید».
#گات‌ها_هات۵٠بند۵
------------
مانتران👈 سراینده سروده‌های پاک و نیک.
""""""""""""""

«ای هستی‌مند پرسشی از تو دارم، به‌راستی به من بگویید چگونه در پرتو اشا آن مزد و پاداشی را که از چیرگی بر ده مادیان حواس است به‌دست خواهم آورد و به روشنایی راستینی خواهم رسید؟ ای دانش بزرگ مرا از رسایی و جاودانی برخوردار نمایید تا آنها را به مردم جهان پیشکش نمایم».
#گات‌ها_هات۴۴بند۱۸
------------
در این بند واژه مادیان به‌کار رفته است هرچند نام جانوران است هرآینه دارای رمزهایی است که معنای مینویی دارند. همین‌گونه حواس ده‌گانه شنوایی- بینایی- چشایی بویایی- بساوایی- پویایی- کنش- ویر- هوش و خرد.
"""""""""""""""""""

«از تو پرسشی دارم و خواستارم آن را بر من آشکار نمایید ای هستی‌مند، وختی‌ که مَرتو(:انسان) نیازمند و راستگو پیش توانگر می‌رود و به‌جای کمک و پاداش از او پاسخ سرد می‌شنود برای چنین کسی چه سزایی خواهد بود؟ من آنچه که سرانجام بدو خواهد رسید آگاهم».
#گات‌ها_هات۴۴بند۱۹
"""""""""""""""""""

«ای مزدا از تو می‌پرسم، چگونه می‌شود که دیوان از شهریاران نیک باشند، آنانی‌ که برای هواوهوس‌های خویش می‌جنگند؟ آنها با کمک کرپن‌ها و کاوی‌ها و اوسیخش، جهان را به‌دست خشم سپرده و مردم را همیشه به ناله و فغان درمی‌آورند. اینها هرگز در پرتو اشا برای پیشرفت و آبادانی جهان نمی‌کوشند».
#گات‌ها_هات۴۴بند۲۰
------------
کرپن‌ها و کاوی‌ها و اوسیخش‌ها👈 فرمانروایان و روحانیون مذهبی و دیویسنا که دشمنان اشوزرتشت هم بودند.
"""""""""""""""""""

«به کدام سرزمین روی آورم؟ به کجا رفته پناه جویم؟ دشمنانم مرا از خویشان و دوستانم دور نموده‌اند و آنان از من کناره می‌جویند. هیچ خرسندی از سوی همکاران به من نمی‌رسد. فرمانروایان کشور نیز گرایش به دروغ دارند. چگونه می‌توانم تو را ای دانش بیکران هستی‌مند(مزدا اهورا) خشنود سازم؟»
#گات‌ها_هات۴۶بند١
"""""""""""""""""""
«ای مزدا کی بامداد امید و نیک‌بختی خواهد درخشید که مردمان جهان به‌سوی راستی و پاکی روی آورند؟ کی سوشیانت‌ها با آموزش‌های فرزاینده و بخردانه خویش مردم را رهبری خواهد کرد؟ وهومن به‌یاری چه کسی خواهد آمد؟ ای اهورا من آموزش‌های شایسته تو را برمی‌گزینم».
#گات‌ها_هات۴۶بند۳
------------
سوشیانت👈 سود رسانان. رهایی‌دهنده‌گان.
"""""""""""""""""""

«ای مزدا چه کسی مرا پناه خواهد داد هنگامی‌که هواخواهان دروغ برای آزار و آسیب رساندن به من آماده شوند؟ به‌جز فروغ مینویی(:معنوی) و اندیشه پاک تو چه کسی از من پشتیبانی خواهد کرد؟ ای اهورا این دو فروزه وختی باهم کار کنند آیین راستی رسا خواهد شد و آن آموزش بیداری وجدان را بر من آشکار سازید».
#گات‌ها_هات۴۶بند۷
"""""""""""""""""""
کیست آن رد بزرگ و نخستین آموزگاری که بیاموخت چگونه تو را شایسته‌ترین بشناسیم و تو را داور پاک کردارها و سرور راستی بدانیم؟ در پرتو وهومن می‌کوشیم از اسرار هستی پرده برداریم و در پرتو اشا آنچه که آفریننده‌ی جهان از آیین راستی آشکار ساخته است را همیشه خواستاریم».
#گات‌ها_هات۴۶بند۹
"""""""""""""""""""

«ای زرتشت، کیست دوست تو که هواخواه راه راستینی است؟ چه کسی به‌درستی خواستار نیکنامی برای انجمن برادری مغان کوشش خواهد کرد؟ به‌راستی که آن‌کس کی‌گشتاسپ دلیر شاهنشاه کیانی است. ای مزدا اهورا آنانی را که به گفتار و آموزش اندیشه نیک و خرد فرا می‌خوانم در سرای خویش جای خواهی داد».
#گات‌ها_هات۴۶بند۱۴
----------
مغ یا مغان👈 کسانی بودند که برای گسترش آیین نیک اهورایی کوشا بودند.
"""""""""""""""""""

«ای دانش بیکران و ای اشا، اگر شما بر همه چیز فرمانروایید چگونه بدانم کسانی‌که آهنگ آسیب و آزار رساندن به من را دارند؟ باید بر من به‌درستی شیوه نیک اندیشی و منش پاک آشکار گردد. سوشیانت باید بداند که چگونه پشتیبان و پاداشی او خواهد داشت».
#گات‌ها_هات۴٨بند۹
"""""""""""""""""""

«ای مزدا کی یارانم برای گسترش آیین اهورایی خواهند آمد؟ کی این پلیدی‌ها و دروغ‌ها و دیوانگی‌ها از پهنه گیتی برانداخته خواهد شد؟ کرپان‌های بدکار مردم را می‌فریبند و همین‌گونه فرمانروایان ستمگر با اندیشه‌ای شوم بر مردمان کشورها فرمان می‌رانند».
#گات‌ها_هات۴٨بند١۰
"""""""""""""""""""

«ای دانش بزرگ کی اشا و آرمیتی خواهند آمد؟ در پرتو خشترای آشتی‌خواه و پناه‌بخش چه کسی در برابر دروغ پرستان و ستمگران خونخوار ایستادگی خواهد کرد؟ نزد چه کسی رامش و شادی و دانش و اندیشه نیک و منش پاک خواهد آمد؟»
#گات‌ها_هات۴٨بند١۱
"""""""""""""""""""

«آیا روان من از یاوری کسی برخوردار خواهد شد؟ کیست آنکه پیروان و یارانم را هنگام گرفتاری در پناه خود گیرد؟ ای دانش بیکران هستی‌مند(مزدا اهورا) من به‌جز تو اشا و وهومن را به‌یاری و کمک فرا می‌خوانم».
#گات‌ها_هات۵٠بند١
"""""""""""""""

«چون مزدا اهورا را با چشم دل دیده‌ام اکنون خواهم کوشید که با سروده‌های ستایش نگرش او را به‌سوی خودمان گردانم. با اندیشه‌نیک و گفتارنیک و کردارنیک و در پرتو راه راستینی و پاکی او را خواهم شناخت، هرآینه درود و ستایش‌ خود را به سرای سرود او پیشکش می‌نمایم».
#گات‌ها_هات۴۵بند۸
------------------
چمار(:معنی) واژگان:
دانش بیکران👈 مزدا.
هستی مند👈 اهورا.
اشا👈 راستی و درستی. پاکی. راه راستینی.
وهومن یا وهمن(بهمن)👈 اندیشه نیک. منش پاک. خرد.
آرمیتی(سپندارمز)👈 پاکدلی. یکرنگی. عشق. فروتنی. بردباری. آرامش.
خشترا(شهریور)👈 شهریاری. خواست اهورایی. نیروی مینویی. کردار نیک.
--------------------
(برگرفته از برگردان موبد فیروز آذرگشسپ)
 

✍️نقل از درگاه ایــرانـیـان زرتـشــتــی🔥

آیا اشوزرتشت با هورامزدا دیدار نموده و به گفتگو پرداخته است؟

 آیا به‌راستی اشوزرتشتی که به آسمان نرفته‌ و پیامی هم از سوی کسی از آسمان دریافت نکرده‌ و از فرشته و ملائکه و جبرئیل خبری نبوده با مزدا اهورایی که دانش بیکران هستی‌مند است و بنیاد آفرینش است و به‌گفته فردوسی، خداوند جان و خرد است به‌گفتگو نشسته است؟
اگر که نه پس در وندیداد چه آورده‌اند که اشوزرتشت از اهورامزدا چنین پرسید و اهورامزدا هم چنان پاسخ داد؟
نخست، باید گفت که نَسک(:کتاب) اشوزرتشت که سروده‌هایش در آن است #گات‌ها نام دارد و نه وندیداد که بخشی از اوستاست.
دوم اینکه، گات‌ها سروده‌های اشوزرتشت را در یکی از بخش‌های اوستا با ارزش که یسنه(یسنا) نام دارد گنجانده‌اند یا به زبان دیگر گات‌ها تنها بخشی از اوستاست که از آن اشوزرتشت است.
سوم اینکه، وندیداد بخشی از نسک‌های پنج‌گانه اوستا و دارای ۲۲فصل است که از بخش‌های متاخر اوستا است و کوچک‌ترین پیوندی با اشوزرتشت ندارد و از روزگاران کهن و پیش از اشوزرتشت تا دوران ساسانیان نگاشته‌ و به اوستا افزوده شده‌است.
پس بر این پایه دریافتیم که هرآنچه که در نسک گات‌هاست از آن اشوزرتشت است و وندیداد هیچ ربطی به اشوزرتشت ندارد.
ما بر آن شدیم تا همه‌ی آن پرسش‌ها و پاسخ‌ها را از گات‌های اشوزرتشت گردآوری نماییم و در اینجا بیاوریم تا شما بخوانید و بدانید و آگاه باشید که داستان از چه قرار است.
اکنون پرسش‌ و پاسخ‌ها را بخوانیم و در پست دیگرمان هم به اشوزرتشتی که پرسشگر و جستجوگر است می‌پردازیم:

«آنگاه که آفریننده جهان از اشا پرسید:
کیست راهنما و رهایی‌دهنده مردم جهان که ما پشتیبان و یاورش باشیم تا بتواند با نیروی کار به آباد کردن جهان بکوشد؟
ای اشا خواستار چه کسی هستید که سرور و پیشوای مردم جهان باشد تا بتواند سپاه بَدان و هواخواهان دروغ و خشم را بازدارد و دور سازد؟» #گات‌ها_هات٢٩بند٢
------------
اشا👈 راستی. درستی. پاکی. راه راستینی.
قانون اشا👈 هنجار هستی و نظم کیهانی.
"""""""""""""""""

«اشا به او چنین پاسخ داد:
آن سرداری که برای جهانیان برگزیده می‌شود بی‌گمان بی‌دادگر و ستم پیشه نیست، وانگه مَرتوی(:انسان) بی‌آزار و مهربان است. گرچه کسی را نمی‌شناسم که بتواند درست‌کرداران و نیکوکاران را در برابر بدکاران و تبه‌کاران نگاهبانی کند هرآینه از میان مردمانی که در جهان زندگی می‌کنند بی‌گمان او باید نیرومندترین و تواناترین باشد تا به درخواست او به یاریش برخیزیم».
#گات‌ها_هات٢٩بند٣
"""""""""""""""

«آنگاه بدو گفتم:
من زرتشت تا آنجا که توان و نیرو دارم دشمن سرسخت دروغ و دروغگویان هستم. هرآینه با همه‌ی نیرو و توانم پشتیبان و پناه درست‌کرداران خواهم بود. ای مزدا بشود که برای همیشه از نیروی مینویی بی‌کران تو برخوردار گردم و تو را ستایش و درود گویم».
#گات‌ها- هات۴٣بند٨
"""""""""""""""""

«آن یگانه کسی که به آموزش‌های اهورا گوش فرا داد و من او را خوب می‌شناسم همانا زرتشت اسپنتمان است. تنها او خواستار این است که دانا و دانش بزرگ(مزدا) و راه راستینی(اشا) را با سروده‌هایش آشکار سازد، براین پایه به او زبانی گویا و شیوایی گفتار داده شود».
#گات‌ها_هات٢٩بند٨
"""""""""""""""""

«آنگاه روان آفرینش خروشید و بانگ برآورد که آیا من بی‌چون‌ و چرا باید پشتیبانی از مَرتو(:انسان) ناتوان را بپذیریم و به سخنانش گوش فرا دهم؟. چنانچه به‌راستی آرزوی شهریاری نیرومند و توانایی را داشتم. چه وخت چنین کسی خواهد بود تا مرا با بازوان نیرومند خود یاری و پشتیبانی دهد».
#گات‌ها_هات٢٩بند٩
"""""""""""""""""

«روان آفرینش:
ای هستی‌مند(اهورا) و ای راه راستینی(اشا) شما به زرتشت و یارانش نیروی مینویی و توانایی بخشید. ای وهومن(اندیشه نیک و خرد) شما نیز آن بخشایشی که آرامش و آسایش است ارزانی بدارید. ای دانش بیکران(مزدا) ما همه او را برترین و شایسته‌ترین آفرینش تو می‌شناسیم».
#گات‌ها_هات٢٩بند١٠
"""""""""""""""""""

«مزدا اهورا که از روی دانش و با منش نیک فرمانروایی می‌کند در پرتو خشترا پاسخ داد:
آرمیتی پاک و نیک را که با اشای فروغمند و تابناک دوست خوب است برای شما برگزیده‌ام پس بکوشید تا او را همیشه از آن خود سازید». ( #گات‌ها_هات٣٢بند٢
------------
خشترا(شهریور)👈 شهریاری. نیروی مینویی. خواست اهورایی و کردار نیک.
آرمیتی(سپندارمز)👈 پاکدلی. یکرنگی. عشق. فروتنی و آرامش.
"""""""""""""""""

«هنگامی تو را ای دانش بزرگ هستی‌مند پاک شناختم که وهومن به‌سویم آمد و از او پرسیدم:
نیایش و ستایشگر چه کسی می‌خواهی باشم؟
سپس خود پاسخ دادم:
نیایش به فروغ تابناک تو پیشکش می‌کنم و تا وختی‌ که توان دارم من به اشا ارج و ارزش ویژه خواهم گزاشت».
#گات‌ها_هات۴٣بند٩
------------
وهومن یا وهمن(بهمن)👈 اندیشه نیک. منش پاک و خرد.
"""""""""""""""""

 «تو را ای دانش بزرگ هستی‌مند آنگاه پاک شناختم که اندیشه نیک و منش پاک به‌سوی من آمد و پرسید:
کیستی؟ از کدام خاندانی؟ روزانه هنگام پرس‌جو و در برابر شک و دودلی چه راهی برمی‌گزینی و نشان خواهی داد؟ راهی به‌سود مردمان و جهان یا به سود خویشتن؟»
#گات‌ها_هات۴٣بند٧
""""""""""""""""

«آنگاه که اهورامزدای دانا که با دانش خویش به تار زندگی نیرو می‌بخشد چنین گفت:
آیا یک سردار شایسته یا رهبر و رهایی‌دهنده دین‌یاری را که سرشار از پاکی و پارسایی باشد می‌شناسید؟ آیا به‌درستی چنین نبود که آفریننده تو را همچون پاسبان و نگهبان آفرینش برگزید؟»
#گات‌ها_هات٢٩بند۶
""""""""""""""""
«یک هرآینه با همه‌ی نیرو و توانم پشتیبان و پناه درست‌کرداران خواهم بود. ای مزدا بشود که برای همیشه از نیروی مینویی بی‌کران تو برخوردار گردم و تو را ستایش و درود گویم».
#گات‌ها_هات۴٣بند٨
""""""""""""""""

بنابراین دانستیم که اشوزرتشت در گات‌ها در چندین هزار سال پیش، با کی و چگونه گفتگو کرده‌ است. دکتر #کورش_نیکنام، موبد، نویسنده و پژوهشگر فرهنگ ایران باستان در این باره می‌گویند:
«اشوزرتشت از دانش و دانایی در هستی به فراگیری دانش پرداخته و به آگاهی رسیده‌است. ندای درونی و بینش مینویی (سروش) به‌یاری او آمده و هرگاه پرسشی برایش پیش آمده با پژوهش در هستی، در پرتو دل‌آگاهی و الهام به رازهای گوناگون هستی پی برده و هر یک را در سروده‌هایش (گات‌ها) بیان کرده‌است».

می‌ستایم: فیلسوف و اندیشمند، یگانه پیام‌آور خرد، آموزگار نیکی‌ها، راهنمای راه راستینی #اشوزرتشت خردمند ایرانی را.
 

✍️نقل از درگاه ایــرانـیـان زرتـشــتــی🔥

 

زرتشت ، اوستا و اساطیر


 

 زمینه‌ی داستان‌های ملیِ ایران، همواره بنیادی تاریخی دارد که با گذشتِ ایام، عناصرِ داستانی به آن اضافه شده و جنبه‌ی روایتی و حکایتی به خود گرفته است.

اگرچه تاریخِ حکومت‌های ایران به شکلِ مرسومِ تاریخی، از سلسله‌ی ماد شروع می‌شود، اما حکمرانانِ اساطیریِ ایران یعنی پیشدادیان و کیانیان قرن‌ها، بخشِ عظیمی از سرگذشتِ ایران و ایرانی را تشکیل می‌دادند و اساسِ داستان‌های تاریخی، حماسه‌های ملی و سرگذشت‌نامه‌ها را به وجود آورده‌اند‌.

با تحقیقی در اوستا، شخصیت‌های تاریخیِ بیشتری روشن می‌شود که بنیادین است و گاه حتی نمودی از دورانِ قدیمی‌تر است. شخصیتِ گشتاسب و یا نیاکانِ وی را که عنوانِ《کی》یا《کوی، کَوَ》در اوستا دارند و اسامیِ آنان به‌ویژه در فروردین یشت و آبان یشت آمده است. برخی از شخصیت‌های پیشدادی مانندِ جمشید که در اوستا لقبِ او《پیشداد》است و برخی از رجالِ کیانی مانندِ کاووس که در ادبیاتِ سنسکریت نام برده می‌شود، نشانگرِ قدمت و زمینه‌ی دورانی پیش از اوستا بوده است. در ودا از جمشید پیشدادی و پدرش(ویونگهان)، فریدون و پدرش(اثویه=اثفیان)نام برده شده است که قدمتِ تاریخی و باستانیِ آن را به زمانی می‌رساند که اقوامِ هندوایرانی در آسیای مرکزی اقامت داشتند.

بنیادِ تاریخیِ نبردهای ایرانیان و تورانیان نیز روشن است، اما در طولِ زمانِ عناصرِ داستانی چند به آن افزوده شده است. ایرانیان برای حفظِ تاریخِ خود، گاه ناچار بودند که آن را به‌صورتِ حماسی و یا داستانی درآورند و به این ترتیب سرگذشتِ تاریخیِ قومِ خویش، به‌ویژه از روزگارانِ نخستین را جاویدان سازند. تنها به همین روش بود که می‌توانست اسامیِ شاهان و پهلوانانِ ملیِ سلسله‌ی پیشدادیان، کیانیان و سلسله‌های تاریخیِ ایران برای نسل‌های بعد حفظ شود.(ص ۳۸۸_۳۸۷)


 پیشدادیان،(۱)اولین سلسله‌ی داستانیِ ایران را تشکیل می‌دهند و بنابر روایتِ فردوسی، شاهانِ آن به این ترتیب حکومت کرده‌اند:(۲)

۱. گیومرث ۲. هوشنگ ۳. تهمورث(تهمورس) ۴. جمشید ۵. ضحاک(بیگانه) ۶. فریدون ۷. منوچهر ۸. نوذر ۹. تهماسب ۱۰. گرشاسب

به فهرستِ فوق، از طریقِ منابعِ دیگر، ایرج و زاب پسرِ تهماسب را نیز می‌توان اضافه کرد به‌ویژه که در متونِ اوستایی از آنان به‌عنوانِ حکمران نام برده شده است.
در متونِ اسلامی، هنگام برشمردنِ شاهانِ پیشدادی، این سلسله با نامِ هوشنگ آغاز می‌شود، اما در شاهنامه، گیومرث با عنوانِ《نخستین بشرِ اوستایی》، اولین شاهِ پیشدادی یا به عبارتی نخستین شاهِ داستانی تلقی شده است.(۳)

در متون دوره‌ی ساسانی، نامِ گیومرث(۴)در کتابِ هشتمِ دینکرد(فصلِ ۱۳، فقره ۹ تا ۱۴)به هنگامِ بازگوییِ آغازِ تاریخِ جهان و نخستین بشر یاد شده است. در کتابِ نهمِ دینکرد(فصلِ ۳، فقره ۹ و ۱۰)و چند متنِ دیگر نیز نامِ گیومرث به‌عنوانِ انسانِ درست، نیک‌اندیش و نخستین‌بشر آمده است. داستانِ آفرینشِ نخستین حیوان(گاو)، موضوعِ روایات و حکایاتِ جالبی را تشکیل می‌دهد. اما با همه‌ی شگفتیِ داستانِ آفرینش، شهرتِ شاهانی چون هوشنگ، جمشید و فریدون در داستان‌ها بیشتر است.(ص ۳۸۸)

 هوشنگ، نوه‌ی گیومرث و پسرِ سیامک است و چون پدرش در جنگ با دیوان کشته می‌شود، او به فرمانرواییِ《هفت کشور》می‌رسد. کشفِ آتش و آهن را در داستان‌های ایرانی به او نسبت می‌دهند. هم‌چنین جشنِ سده، ابداعِ روشِ آبیاری و کشاورزی را نیز از ابتکاراتِ او می‌دانند که همین نکته گاه اساسِ حکایت‌های ایرانی را تشکیل می‌دهد. در متونِ اوستایی مانندِ《آبان یشت، گوش یشت، فروردین یشت، رام یشت و ارد یشت》نامِ هوشنگ در رابطه با مسائلِ مختلف از جمله در نبرد با اهریمنان و پلیدی‌ها و پیروزیِ او بر آنها ذکر شده است. در متونِ پهلوی نیز هوشنگ با همین صفات و به‌عنوانِ کسی که به یاریِ فَرّ کیانی سرانجامِ دیوان را از این سرزمین بیرون می‌راند و سبب می‌شود تا ایرانیان به راحتی دوره‌ی مهاجرت به شش سرزمینِ دیگر را آغاز کنند، یاد می‌شود.

در متونِ اسلامی نیز مانندِ تاریخ سنی ملوک الارض(ص ۱۳)حمزه‌ی اصفهانی، هوشنگ نخستین شاهِ ایران است که《نخستین داور》بود و او را از آن روی پیشداد خواندند که《نخست داد، او کرد》و نشستِ او در استخر بود. داستانِ تاریخی و اسطوره‌ایِ هوشنگ در منابعِ اسلامی با شاهنامه‌ی فردوسی شباهتِ زیادی دارد.(ص ۳۸۹)

 

 

یادداشت‌ها:
۱. واژه‌‌ی《پیشداد》به‌صورتی اوستاییِ《پَرَذات Paradhāha)》، مرکب از دو جزء《پَرَ》به‌معنیِ پیش و《ذات》به‌معنیِ داد و گاه خلق کردن است. در تفاسیرِ پهلوی مانندِ فرگردِ بیستمِ وندیداد به کسانی اطلاق می‌شود که《نخستین آئینِ پادشاهی》یا《دادخدایی》را بنیان نهادند. در یشت‌ها از واژه‌ی《پیشداد》به‌عنوانِ یک سلسله استفاده نشده است، اما برای هوشنگ عنوانِ《پرذات》به کار رفته است.
۲. فرهنگ فارسی معین، ج ۵.
۳. برای اطلاع از اصطلاح《نخستین بشر》و《نخستین شاه》در جهانِ آفرینش رجوع کنید به:
A. Christensen: Les types du premier homme et du premier Roi dans l'histoire légendaire des Iraniens, Stockholm, 1917, vol. 14, p. 136 f. 140.
ترجمه‌ی این اثر به فارسی با این عنوان است: نمونه‌های نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانه‌های ایرانیان، ترجمه ژاله آموزگار_احمد تفضلی، تهران، ۱۳۶۸.
۴. واژه گیومرث در اوستا به‌صورتِ《گیه مِرتن》و در پهلوی به‌شکلِ گیومرث و در فارسیِ کنونیِ کیومرث است.《گیه》به معنی جان و《مرتن》صفت و به معنیِ مردنی و درگذشتنی است. بندهش درباره‌ی گیومرث آگاهی‌های زیادی به‌دست می‌دهد.

مأخذ: میراحمدی.مریم، تاریخ تحولات ایرانشناسی در دوران باستان، تهران، انتشارات طهوری، چاپ اول ۱۳۸۹

نقل از درگاه پژوهشی در فرهنگ زرتشتی

بینش مزدایی {۱۴}




از آنِ توست
اشغِ پاک وآرمانی(آرمیی تی)
و گوهر مینوی خرد
که پرورانده جهانیان است.
ای سرچشمه دانایی وآگاهی(مزدا)
هنگامی که آزادی گزینش راه را آشکار ساختی،
رهبر درستی و نادرستی را
می توان به دلخواه برگزید.

یسنا.هات ۳۱ بند۹

برگرفته از نسک:
گات ها، نغمه های ایران باستان
برگردان: موبد کورش نیکنام
🍁🍁🍁

نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

Knowing Zoroastrians


 

بینش مزدایی {۱۳}




بدین‌گونه شناختم
ودریافتم ای مزدا
که تو‌را سرچشمه پویا و جوان منش نیک بدانم.
پدر وپرتوی از منش نیک(وهومن)
که تنها با چشم جان ودل
آشکار خواهد شد.
دریافتم که سرچشمه هنجار هستی(اشا) بوده
و برکارهای جهان هستی سروری داری.

یسنا.هات ۳۱ بند۸

برگرفته از نسک:
گات ها، نغمه های ایران باستان
برگردان: موبد کورش نیکنام
🍁🍁🍁
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

بینش مزدایی {۱۲}




هرگاه ای مردم
از آیین مزدایی(دانش وآگاهی بیکران)
پیروی کنید.
از نادانی و گمراهی رهایی یافته،
راه درست و شادی آور را برگزینید.
آنگاه درمی یابید
که در پرتو این هنجار،
زیان دیرپا برای کژاندیشان و دروغ کاران
و پاداش نیک،
برای پیروان راستی خواهد بود.

یسنا.هات ۳۰ بند۱۱

برگرفته از نسک:
گات ها، نغمه های ایران باستان
برگردان: موبد کورش نیکنام
🍁🍁🍁
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

بینش مزدایی {۱۱}



برای شما هوشمندان
و جویندگان دانش،
آموزش و سخنان ناشنیده را آشکار می کنیم.
بیگمان برای آنانکه با آموزش های نادرست،
جهان را به تباهی می کشند. [هشدار است]
ولی برای رهروان‌ راستی وآیین مزدایی
از بهترین نکته ها می باشد.

یسنا.هات ۳۱ بند۱

برگرفته از نسک:
گات ها، نغمه های ایران باستان
برگردان: موبد کورش نیکنام
🍁🍁🍁
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان


بینش مزدایی {۱۰}




گمراهان از این دو مینو
درستی را گزینش نکردند.
آنان دچار شک و تردید شدند.
با پرسش از کژاندیشان فریب خوردند.
اینگونه بدترین منش را برگزیدند.
اکنون با خشم همراه شده،
تا زندگی مردم را،
به تباهی کشاندند.


یسنا.هات ۳۰ بند۶

برگرفته از نسک:
گات ها، نغمه های ایران باستان
برگردان: موبد کورش نیکنام
🍁🍁🍁
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

۱۳۹۹ شهریور ۱۶, یکشنبه

نیایش تندرستی

 اورْمَزْد پَناهْ باد. ديرْزيوِشْني شاد باد .:  يَثا. اَهو. وَئيرْيُو.(تا سر):.  
تَنْدُرُسْتي ديرْزيوِشْني اَوايَد خَرِه‌نَنْگْهَد اَشويِه‌دار.:   يَزْدانِ مِيْنَوان و يَزْدانِ گيتيان هفت اَمِشاسْپَندان.:  
مْيَزْدِ روشَن هَما بِرَساد . – اين دودْمان شاد باد .- آفَرين باد همِه‌ي اَنْدَرْ كِسان را . – زَرَتُشْتِ دينْ شاد باد . اِيْدون باد خواهان باد . اورْمَزْدخُدا را . هَمِه‌يِ اَنْجُمَن را . شاه‌ بَهرامِ وَرْجاوَند را . دَستورِ پَشوتَن را . پيغمبرِ اُشيدر را . اُشيدرِ ماه را . اُشيدرِ بامي را . سيوشانس را . كيخسروِ پادشاه را . دينِ زَراتُشْتي را . هَمِه‌يِ بِهْدينان را   تَنْدُرُسْتي نيكْنامي. تَنْدُرُسْتي زِنْدِگاني. تَنْدُرُسْتي فْراخْ‌روزي. تَنْدُرُسْتي شادي و رامِشْني. تَنْدُرُسْتي تَنِ… را با… . زِنْدِگاني دِراز باد. ديرْ بِدار. شادْ بِدار. تَنْدُرُسْتْ بِدار. اِيْدونْ بِدار. بَر سَرِ اَرْزانيان بِدار. سال‌هايِ بِسيار. روزهايِ بيشُمار. جاويد و پايَنْدِه بِدار. سَد هَزارانْ هَزارْ آفَرين باد. سال خُجَسْتِه باد. روزْ فَرُخْ باد. ماهْ فَرْخُنْدِه بادچَنْدين سال چَنْدين روز چَنْدين ماه . بِسْيار سال اَرْزاني دار. يَزِشْن و نيايِش. رادي و زور و بَرِشْنَه اَشوئي‌دار. اَوَرْهَما كار و كِرْفِه‌ها‌ تَنْدُرُسْتي باد. رادي باد. نيكي باد. خوبي باد. اِيْدونْ باد. اِيْدونِ تْرَجْ باد   پَه اورْمَزْد و اَمِشاسْپَنْدان كامِه باد.
اَشونِه. اَشِم. وُهو
نقل از درگاه و گروه همازور زرتشتیان

بنیاد آیین زرتشت چیست؟


 

شايد شما توجه کرده‌اید که در نگاره‌های ترسیم شده از اشوزرتشت، این آموزگار بزرگ ایرانی عصايی ۹ بند در دست دارد. همین‌گونه بر پايه سنت زرتشتیان هر فرزند بهدین هنگامی‌که به سن برنایی میرسد در مراسمی ويژه که مراسم سدره‌پوشی نامیده می‌شود در برابر موبد زوت و همه فامیل و آشنایان با آزادی کامل به اصول و فروع دین اشوزرتشت پیمان وفاداری می‌بندد، پوشش ساده و سپید رنگ سدره نیز از ۹ تکه تشکیل شده است.
این ۹بند یا نه تکه، بيانگر ۹ اصل آیین زرتشتی است که چکیده پیام‌های او را به ما می‌رساند که من کوشش می‌کنم اکنون برای شما بگونه بسیار فشرده بیان کنم، آنگاه خواهید ديد که چرا و چگونه این پیام‌ها که پایه دین زرتشت شناخته شده است هرگز قدیمی نمی‌شود و نه تنها برای انسان‌های امروزی تازه و بکر و عملی و قابل پیاده کردن است، بلکه تا انسان وجود دارد اگر هر کس در هر زمانی این اصول را پایه باورهای خود قراردهد و به آنها پایبند باشد، هم می‌تواند فرد شایسته‌ای باشد و هم می‌تواند جامعه خود را به‌سوی کمال و رسايی راهنما باشد:

۱- باور به يكتايی خداوند جان و خرد(اهورامزدا):
خدايی كه اهورا(هستی مند) و مزدا(دانا و دانش بزرگ) است و اين دو صفت بزرگی و دانايی هم آهنگ و از هم جدا ناشدن است. خدايی كه در همه جا و در همه چيز در تجلی است. خدايی كه هرچه را آفريده نيک و لازم و ملزوم يكديگر آفريده و خلاصه خدايی كه صفات كامل آن در نماز صدويک نام خدا شرح داده شده است: برهمه چيز آگاه، بر همه كارتوانا و بی نياز و...

۲- باور به پيام‌آوری اشوزرتشت:
نخستين پيام‌آوری كه پس از شک كردن به باورهای پيشينيان خود پس از ده سال در كوه اشيدرنه، از سوی دانش بیکران هستی‌مند به پيامبری برگزيده شد و از یکتاپرستی و رسالت و رستاخیز خبر داد و پيام خود را مانتره(اندیشه برانگیز) ناميد و از دين(دئنا) به مفهوم وجدان سخن به ميان آورد. باورهايی كه نخست به مردم خود ارايه نمود و آرام آرام دين او بخش بزرگی از اين كره خاكی را در برگرفت و پيروان او مزديسنان يا مزداپرستان و سپس بهدين و زرتشتيان ناميده شدند.

۳- باور به روح و جهان واپسين(جهان مينویی):
يعنی بهشت و گروسمان(خانه راستی) و دوزخ (خانه دروغ).

۴- باور به اشا(راستی):
اشوزرتشت نخستین كسی است كه به وجود هنجار هستی(اشا) پی برد و از حاكم بودن قانون اشا در جهان هستی(گيتی و مينو) سخن گفت. و فرمود انسان می‌تواند با خردخويش به قوانين زاستار (اشا) پی برده و از آن استفاده و يا سوءاستفاده نمايد. و انسان تنها هنگامی می‌تواند خوشبخت زندگی کند که قوانین اشا را به درستی بشناسد و خود را با این قانون ابدی (اشا) همآهنگ و همراه سازد و...

۵- باور به گوهر آدمی و آدمیت:
برپایه آموزش‌های اشوزرتشت همه‌ی انسان‌ها از هر جنس و نژاد و عبوری دارای وجدان(دئنا) و خرد بوده و از جسم، جان، روح و فروهر بسیار بالنده‌تری نسبت به ديگر موجودات برخوردار می‌باشد و نیروی تشخیص نیک از بد و ارزش گزاری را داشته و آزادی کامل در انتخاب راه را دارند و سرنوشت خود را می‌سازند و دارای حقوق برابر می‌باشند و در مجموع «من» دارند و می‌توانند «من» خویش را به هر صورتی که مایل باشند دگرگون کند و دارای بهترین منش«سپنته‌من» یا بدترین منش«انگره‌من» گردند و آموزش می‌دهد که خویشکاری هر زرتشتی پیروی از «سپنته‌من» و مبارزه با تمام نیروهای اهریمنی یا«انگره‌من» است و...

۶- باور به هفت پایه فرهیختگی و رسایی:
اشوزرتشت اهورامزدا را دارای شش فروزه:
وهومن(منش نيک«یا اندیشه و گفتار و کردارنیک»)
اردیبهشت(راستی)،
شهریور(چیرگی بر نفس)،
سپندارمزد(دانش اندوزی و پویايی)،
خرداد(رسايی خواهی و کمال جويی)
اَمرداد(بی‌مرگی و جاودانگی)
می‌شناسد و می‌آموزاند که هر کس با تمرین و ممارست از این شش فروزه اهورايی به‌گونه کامل برخوردارگردد، در پایه هفتم تکامل خویش به جز خدا نمی‌بیند و با او یکی میگردد. این باور در دوران‌های پس به صورت هفت شهر عشق یا هفت خوان رستم و نمادهای گوناگون دیگر در فرهنگ و عرفان ایرانی باقیمانده است.

۷- باور به نیکوکاری و دستگیری از نیازمندان:
دین زرتشت دور نگهدارنده جنگ افزار و آشتی دهنده است. خوشبخت کسی است که خوشبختی دیگران را فراهم نماید. باور به اینکه هر کس در هر مقام مادی و معنوی می‌تواند و باید به دیگران یاری رساند. گذشت و فداکاری(خویتوَدس) و کمک به نیازمندان، در دین زرتشت به صورت وقف و گُهنبار و جشن خوانی‌ها و بخشش(میزد) و غیره.. بگونه‌ای بسیار آبرومند برگزار میگردد.

۸- باور به سپنتايی بودن (مقدس بودن) چهار آخشیج:
 آب و باد و خاک و آتش در دین زرتشت سپنت است و زرتشتی خویشکاری دارد محیط‌زیست را در حد توان پاک نگاهدارد.

 ۹- باور به فرشگرد بودن:
بنابر آموزش‌های گات‌ها، ما خواستاریم از زمره کسانی باشیم که جهان را به‌سوی پیشرفت و آبادانی می‌برند و با تمام توان در پویايی اندیشه و گفتار و کردار و آبادانی جهان سهیم گردیده فرشکرد(تازه کننده جهان) باشند. هر بهدین باید کوشش کند با آوردن نور بر تاریکی و با دانش بر جهل و نادانی پیروز گردد. مثبت‌نگری و یافتن روش‌های نوین در زندگی (فرشکرد) یکی از مهمترین پایه‌های اساسی دین زرتشتی است.
(✍️موبد #اردشير_خورشيديان)

نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...