جشن ها و مراسم زرتشتی 3

جشن نوروز
زجمشید و نوروز یاد باد        به ایران دل مردمان شاد باد


نوروز برابر با اول فروردین ماه (تقویم شمسی)، جشن آغاز سال و یکی از کهن‌ترین جشن‌های به جا مانده از دوران باستان است. خاستگاه نوروز در ایران باستان است و هنوز مردم مناطق مختلف فلات ایران نوروز را جشن می‌گیرند. امروزه زمان برگزاری نوروز، در آغاز فصل بهار است. نوروز در ایران و افغانستان آغاز سال نو محسوب می‌شود و در برخی دیگر از کشورها تعطیل رسمی است.
بنا به پیشنهاد آذربایجان،مجمع عمومی سازمان ملل در نشست ۴ اسفند ۱۳۸۸ (۲۳ فوریه ۲۰۱۰) ۲۱ ماه مارس را به‌عنوان روز جهانی عید نوروز، با " ریشهٔ ایرانی " به‌رسمیت شناخت و آن را در تقویم خود جای داد. در متن به تصویب رسیده در مجمع عمومی سازمان ملل، نوروز، جشنی با ریشه ایرانی که قدمتی بیش از ۳ هزار سال دارد و امروزه بیش از ۳۰۰ میلیون نفر آن را جشن می‌گیرند توصیف شده‌است.
پیش از آن در تاریخ ۸ مهر ۱۳۸۸ خورشیدی، نوروز توسط سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد، به عنوان میراث غیر ملموس جهانی، به ثبت جهانی رسیده‌بود. در ۷ فروردین ۱۳۸۹ نخستین دورهٔ جشن جهانی نوروز در تهران برگزار شد و این شهر به عنوان «دبیرخانهٔ نوروز» شناخته شد.

زمان نوروز 
جشن نوروز از لحظهٔ اعتدال بهاری آغاز می‌شود. در دانش ستاره‌شناسی، اعتدال بهاری یا اعتدال ربیعی در نیم‌کره شمالی زمین به لحظه‌ای گفته می‌شود که خورشید از صفحه استوای زمین می گذرد و به سوی شمال آسمان می‌رود. این لحظه، لحظه اول برج حمل نامیده می‌شود، و در تقویم هجری خورشیدی با نخستین روز (هرمز روز یا اورمزد روز) از ماه فروردین برابر است. نوروز در تقویم میلادی با ۲۰، ۲۱ یا ۲۲ مارس مطابقت دارد.
در کشورهایی مانند ایران و افغانستان که تقویم هجری شمسی به کار برده می‌شود، نوروز، روز آغاز سال نو است. اما در کشورهای آسیای میانه و قفقاز، تقویم میلادی متداول است و نوروز به عنوان آغاز فصل بهار جشن گرفته می‌شود و روز آغاز سال محسوب نمی‌شود.

واژهٔ نوروز
واژه نوروز یک اسم مرکب است که از ترکیب دو واژهٔ فارسی «نو»(تازه - جدید.اکنون) و «روز»(رووز-رز-روژ در فارسی میانه به چم خورشید و آفتاب هم بکار می رفته امروز معادل the day ) به وجود آمده است.
امروزه در فارسی این نام در دو معنی به‌کار می‌رود:
۱) نوروز عام: روز آغاز اعتدال بهاری(برابری شب و روز) و آغاز سال نو
۲) نوروز خاص: روز ششم فروردین با نام «روز خرداد»
ایرانیان باستان از نوروز به عنوان ناوا سرِدا یعنی سال نو یاد می‌کردند. مردمان ایرانی آسیای میانه نیز در زمان سغدیان و خوارزمشاهیان، نوروز را نوسارد و نوسارجی به معنای سال نو می‌نامیدند.

واژه نوروز در الفبای لاتین
در متن‌های گوناگون لاتین، بخش نخست واژه نوروز با املای No،Now،Nov وNew Naw و بخش دوم آن با املای Ruz، Rooz و Rouz نوشته شده است. در برخی از مواقع این دو بخش پشت سر هم و در برخی با فاصله نوشته می‌شوند . در تلفظ خراسانی و فارسی میانه آنرا به شکل Newrouz نیروز تلفظ می کرده اند که بسیار شبیه به نیوروز است و ترجمه آن می شود روز جدیدیا همان اولین روز سال نو.
اما به باور دکتر احسان یارشاطر بنیان‌گذار دانشنامه ایرانیکا، نگارش این واژه در الفبای لاتین با توجه به قواعد آواشناسی، به شکل Nowruz توصیه می‌شود. این شکل از املای واژه نوروز، هم‌اکنون در نوشته‌های یونسکو و بسیاری از متون سیاسی به کار می‌رود.

پیشینه
منشأ و زمان پیدایش نوروز، به درستی معلوم نیست. در برخی از متن‌های کهن ایران ازجمله شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری، جمشید و در برخی دیگر از متن ها، کیومرث به‌عنوان پایه‌گذار نوروز معرفی شده است. پدید آوری نوروز در شاهنامه، بدین گونه روایت شده است که جمشید در حال گذشتن از آذربایجان، دستور داد تا در آنجا برای او تختی بگذارند و خودش با تاجی زرین بر روی تخت نشست. با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را روز نو نامیدند.

جغرافیای نوروز
منطقه‌ای که در آن جشن نوروز برگزار می‌شد، امروزه شامل چند کشور می‌شود و همچنان در این کشورها جشن گرفته می‌شود. برخی آیین‌های نوروز در این کشورها با هم متفاوت‌اند. مثلاً در افغانستان سفره هفت‌میوه می‌چینند؛ اما در ایران سفره هفت سین می‌اندازند.
جغرافیای نوروز با نام نوروز یا مشابه آن، سراسر خاورمیانه، بالکان، قزاقستان، تاتارستان، در آسیای میانه چین غربی (ترکستان چین)، سودان، زنگبار، در آسیای کوچک سراسر قفقاز تا آستراخان و نیز آمریکای شمالی، هندوستان، پاکستان، بنگلادش، بوتان، نپال و تبت را شامل می‌شود.
همچنین کشورهایی مانند مصر و چین جزو سرزمین‌هایی نیستند که در آنها نوروز جشن گرفته می‌شد، اما امروزه جشن‌هایی مشابه جشن نوروز در این کشورها برگزار می‌شود.
در تاریخ ۳۰ مارس ۲۰۰۹ (۱۰ فروردین ۱۳۸۸)، پارلمان فدرال کانادا، اولین روز بهار هر سال را به عنوان نوروز (Nowruz Day)، عید ملی ایرانیان و بسیاری اقوام دیگر نامگذاری کرد.
در تاریخ ۲۴ فوریه ۲۰۱۰ سازمان ملل متحد با تصویب یک قطعنامه در مقر سازمان در نیویورک، عید نوروز را به عنوان روز بین‌المللی نوروز و فرهنگ صلح در جهان به رسمیت شناخت.

آیین‌ها 
خانه‌تکانی

خانه‌تکانی یکی از آیین‌های نوروزی است که مردم بیشتر مناطقی که نوروز را جشن می‌گیرند به آن پایبندند. در این آیین، تمام خانه و وسایل آن در آستانه نوروز گردگیری، شستشو و تمیز می‌شوند. این آیین در کشورهای مختلف از جمله ایران، تاجیکستان و افغانستان برگزار می‌شود.
آتش‌افروزی
رسم افروختن آتش، از زمان‌های کهن در مناطق نوروز متداول شده است. در ایران، جمهوری آذربایجان و بخش‌هایی از افغانستان، این رسم به‌صورت روشن کردن آتش در شب آخرین چهارشنبه سال متداول است. این مراسم چهارشنبه‌سوری نام دارد. پریدن از روی آتش در ایام نوروز در ترکمنستان نیز رایج است.
همچنین رسم افروختن آتش در بامداد نوروز بر پشت بام‌ها در میان برخی از زرتشتیان (از جمله در برخی از روستاهای یزد در ایران) مرسوم است.
سفره‌های نوروزی
سفره‌های نوروزی یکی از آیین‌های مشترک در مراسم نوروز در بین مردمی است که نوروز را جشن می‌گیرند. در ایران، بسیاری از نقاط جمهوری آذربایجان و برخی از نقاط افغانستان، سفره هفت سین پهن می‌شود. در این سفره هفت چیز قرار می‌گیرد که با حرف سین آغاز شده باشد؛ مثل سیر، سنجد، سمنو، سیب و ... به هفت سینی که چیده می‌شود معانی خاصی نسبت داده‌اند. مثلاً سیب را نماد زیبایی و تندرستی، سنجد را نماد عشق و محبت، و سکه را رزق و روزی گفته‌اند.سفره نوروز از زمانهای کهن بوده اما به این صورت بوده است که سفره ای را پهن می کردند و در بشقابهای سفالی و یا فلزی آنواع آجیلهای خشک شده مانند توت خشک - برگه خشک شده زردآلو و هلو و پختیک(پخته شده و خشک شده لبو)و عسل و سر شیر خشک شده، کلوچه، گعگ (کیک) قطاب و نان سرموکی و ... می گذاشتند تخم مرغ رنگ شده حتما در سفره وجود داشت. در این سفره بعضی چیزها فقط جنبه زیبایی داشت مانند تخم مرغ و آیینه ولی سایر چیزها برای خوردن و پذیرایی میهمانان بودو هر زمان که تمام می شد بلافاصله صاحبخانه ظروف را مجدد برای میهمانان جدید پر می کرد. اما اینکه هفت چیز با نام سین باشد پدیده جدیدی است به نظر می‌رسد گذاشتن هفت جزء آغازشونده با حرف سین در سفرهٔ نوروزی پدیده‌ای است که در اواخر دوره قاجار رایج شده و پیشینهٔ تاریخی ندارد، بلکه توسط رسانه‌ها فراگیر شده است.ضمنا مردم قبل از نوروز به حمام می رفتند و شلوغ ترین روزهای سال گرمابه ها چند روز سال نو بود گرمابه که معمولا با چوب و هیزم در (گرخانه)GOr khaneh یا آتش خانه آب حمام را گرم می کرد حتما یک ذخیره خاص چوب و هیزم را برای روزهای نوروز ذخیره می کرد. شب نوروز همه پلو یا چلو خورش می خوردند بسیاری از خانواده ها سالی فقط یکبار می توانستن چلو خورش بخورند و انهم شب نوروز بود.از این پلو برای فقرا، سلمانی(آرایشگر)و حمامی(مسئول آتش حمام)و برای کدخدا و ملای هر محل هم پیشکش می بردند.
پهن کردن سفرهٔ نوروزی در ایران آداب و رسوم خاصی دارد و روی سفره اجزای دیگری به‌ویژه آینه، شمع، و آب نیز حضور دارند. از دیگر اجزای سفرهٔ امروزی می‌شود از ماهی و تخم مرغ رنگ‌شده یاد کرد. 
علاوه بر این، سفره هفت شین در میان زرتشتیان، و سفره هفت میم در برخی نقاط واقع در استان فارس در ایران متداول است. در جمهوری آذربایجان عدد هفت اهمیتی ندارد و بر روی سفره‌های نوروزی خود، آجیل قرار می‌دهند.
غذاهای نوروزی
یکی از متداول‌ترین غذاهایی که به مناسبت نوروز پخته می‌شود، سمنو (سمنک، سومنک، سوملک، سمنی، سمنه) است. این غذا با استفاده از جوانه گندم تهیه می‌شود. در بیشتر کشورهایی که نوروز را جشن می‌گیرند، این غذا طبخ می‌شود. در برخی از کشورها، پختن این غذا با آیین‌های خاصی همراه است. زنان و دختران در مناطق مختلف ایران، افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان سمنو را به‌صورت دسته‌جمعی و گاه در طول شب می‌پزند و درهنگام پختن آن سرودهای مخصوصی می‌خوانند. به‌طور مثال در افغانستان در یکی از مشهورترین ترانه‌ها، این بیت مکررا خوانده می‌شود.
پختن غذاهای دیگر نیز در نوروز مرسوم است. به‌طور مثال در بخش‌هایی از ایران؛ سبزی پلو با ماهی در شب عید، در افغانستان سبزی چلو با ماهی, در ترکمنستان؛ نوروزبامه، در قزاقستان؛ اویقی آشار، در بخارا؛ انواع سمبوسه پخته می‌شود. به‌طور کلی پختن غذاهای نوروزی در هر منطقه‌ای که نوروز جشن گرفته می‌شود مرسوم است و هر منطقه‌ای غذاها و شیرینی‌های مخصوص به خود را دارد.
دید و بازدید 
دید و بازدید عید یا عید دیدنی یکی از سنت‌های نوروزی است که در بیشتر کشورهایی که آن را جشن می‌گیرند، متداول است. در برخی از مناطق، یاد کردن از گذشتگان و حاضر شدن بر مزار آنان در نوروز نیز رایج است.
مسابقات ورزشی
برگزاری مسابقات ورزشی عمومی در معابر شهری و روستایی، یکی دیگر از آیین‌هایی است که در برخی از کشورها به مناسبت نوروز برگزار می‌شود. در ترکمنستان، مردان و زنان ترکمن، بازی‌ها و سرگرمی‌های ویژه‌ای از جمله سوارکاری، کشتی، پرش برای گرفتن دستمال از بلندی و شطرنج برگزار می‌کنند. برپایی جنگ خروس و شاخ‌زنی قوچ‌ها از دیگر مراسمی است که در ترکمنستان برگزار می‌شود.

طبیعت‌گردی
مردم ایران روز سیزدهم فروردین، به مکان‌های طبیعی مانند پارک‌ها، باغ‌ها، جنگل‌ها و ماطق خارج از شهر می‌روند. این مراسم سیزده‌به‌در نام دارد. از کارهای رایج در این جشن، گره زدن سبزه و گفتن دروغ سیزده است. مراسم سیزده‌به‌در در مناطق غربی افغانستان ازجمله شهر هرات نیز برگزار می‌شود. با وجودی که روز سیزدهم فروردین در کشور افغانستان جزو تعطیلات رسمی نیست، اما مردم این مناطق برای گردش در طبیعت، عملاً کسب و کار خود را تعطیل می‌کنند. مردم این منطقه همچنین اولین چهارشنبه سال را نیز با گردش در طبیعت سپری می‌کنند.
یکی دیگر از آیین‌های نوروز که در آسیای میانه و کشور تاجیکستان مرسوم است، مراسم گل‌گردانی و بلبل‌خوانی است. گل گردان‌ها از دره و تپه و دامنهٔ کوه‌ها، گل چیده و اهل دهستان خود را از پایان یافتن زمستان و فرا رسیدن عروس سال و آغاز کشت و کار بهاری و آمدن نوروز مژده می‌دهند.

نوروزخوانی
نوروز خوانی یا بهار خوانی یا نوروزی، گونه‌ای از آواز خوانی است که در گذشته در ایران رواج داشته‌است. در حال حاضر رواج این گونه آواز خوانی بیشتر در استان‌های مازندران و گیلان است. در نوروز خوانی افرادی که به آن‌ها نوروز خوان گفته می‌شود پیش از آغاز فصل بهار به صورت دوره‌گردی به شهرها و روستاهای مختلف می‌روند و اشعاری در مدح بهار یا با ذکر مفاهیم مذهبی به صورت بداهه یا از روی حافظه می‌خوانند. این اشعار اکثرأ به زبان‌های طبری و گیلکی می‌باشد. این اشعار بیشتر بصورت ترجیع بند بوده و توسط یک یا چند شخص همزمان خوانده می‌شود.

جشن جهانی نوروز 
در ۷ فروردین ۱۳۸۹ نخستین دورهٔ جشن جهانی نوروز در تهران برگزار شد و این شهر به عنوان «دبیرخانهٔ نوروز» شناخته شد. در این جشن، سران کشورهایی که نوروز را جشن می‌گیرند گردهم می‌آیند و این آیین باستانی را گرامی می‌دارند. هر ساله یکی از این کشورها، میزبان جشن جهانی نوروز است.

روز جهانی نوروز
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در تاریخ سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۸۸ برابر با ۲۳ فوریه ۲۰۱۰ با تصویب قطعنامه‌ای روز ۲۱ مارس برابر با ۱ فروردین را در چارچوب ماده ۴۹ و تحت عنوان فرهنگ صلح به عنوان روز جهانی نوروز به تصویب رسانده و در تقویم خود جای داد، طی این اقدام که برای نخستین‌بار در تاریخ این سازمان صورت گرفت، نوروز ایرانی به‌عنوان یک مناسبت بین‌المللی به رسمیت شناخته شد.





جشن هَودورو 

روز خورداد از ماه فروردین
روز ششم از ماه فروردین، خورداد روز نام دارد. در این روز زرتشت ، پیام آور ایرانی از مادر زاده شد ه و در سن سی سالگی در همین روز به پیامبری برگزیده شده است . با همین انگیزه و پی آمد خوش آیند تاریخی ، زرتشتیان این روز را جشن می‌گیرند و آن روز را هودورو می‌نامند. این واژه کوتاه شده ( هفتاد ودو رویداد ) است در باور سنتی زرتشتیان در چنین روزی که جشن گرفته می شود هفتاد ودو رویداد تاریخی و سرنوشت ساز جای گرفته که برجسته ترین آنها زاده شدن وبه پیامبری رسیدن زرتشت است .
از آداب و مراسم این روز می‌توان به نیایشگاه رفتن زرتشتیان ، نیایش کردن ، رسیدگی به زندگی نگهبان آتش و نیز تهیه خوراکی های سنتی به ویژه آش رشته و سیروگ اشاره کرد.



جشن سده
به تو ای آتش اهورا داده درود و ستایش باد




جشن سده در آغاز شامگاه دهم بهمن‌ماه یعنی روز مهر از بهمن ماه برگزار می‌شود.
 برخلاف مردمانی که دنیا را خوار شمرده و تنها به فکر آخرت بودند و یا آنهایی که بیشتر روزهای سال را در غم و سوگواری به سر می بردند و باور داشتند که گریه و خودآزاری ثواب داشته و بر هر درد بی درمان دواست، پدران و نیاکان نامدار ما در ایران باستان، گیتی و مینو را با هم خواستار بودند و یکی را فدای دیگری نمی کردند. دنیای آنها دنیای کار و کوشش همراه با سرور و شادی بود. آنها ایمان کامل داشتند هنگامی که کار و کوشش با شادی و سرور همراه باشد، سبب شادمانی و خشنودی و درستی تن و روان می شود و زندگی را شیرین تر می سازد.



آری آنها آنقدر پای بند این مرام بودند که حتا شیون و زاری زیاده از اندازه را در مرگ عزیزان از دست رفته، گناه بزرگی دانسته و می گفتند هر دانه اشکی که در سوگ عزیزان ریخته شود سیلابی می گردد که جلوی پیشرفت روان را می گیرد.
واژه جشن از کلمه اوستائى یسنه (Yasna) آمده و این کلمه از ریشه یز (Yaz)، (سانسکریت، یج Yaj) گرفته شده که در چم ستایش کردن است. پس واژه جشن یعنى ستایش و بزرگداشت. یِسن، یَشت، یَزَت، یَزَد، ایزَد، یَزدان همه ریشه گرفته از همین واژه اند.
زرتشتیان واژه جشن Jashn را برای آیین های بزرگداشت و خوشى و سرور به کار می برند در حالى که آیین های دینی و سرودن اوستا در آن ایام را جَشَن Jashan مى‌خوانند مثلا مى‌گفتند در اینجا مراسم جَشََن خوانی برپاست یا در آنجا جَشَن مى‌خوانند.
آری، پیشینیان ما در ایران باستان برای اینکه غم و اندوه را از جان و روان خود بکاهند در درازای سال جشن هایی ترتیب داده بودند و این جشن ها پر از ستایش و نیایش به درگاه اهورامزدا و سخنرانی و راهنمایی بود. مردم به نگرانی های یکدیگر رسیدگی کرده و پس از آن به سرور و شادمانی و دست افشانی و پایکوبی پرداخته و بدینوسیله افکار بد و زهرآگین را از مغز و روان خود دور ساخته و سبکبال و آسوده خیال، خود را برای کار سخت و پیگیر روزهای دیگر آماده می کردند.
جشن هایی که در ایران باستانی برگزار می شد و امروز هم برخی از آنها از سوی زرتشتیان که پاسداران راستین آیین و سنن نیاکان خود هستند، گرفته می شود سه دسته هستند:
جشن های سالیانه- جشن های فصلی-جشن های ماهیانه
که از میان این جشن های گوناگون، چندتایی که همواره بزرگتر بوده و از ارزش ویژه ای نزد همه ی ایرانیان برخوردار بوده اند، امروز نیز در میان تمامی ایرانیان و حتا مردم کشورهای دیگری که فرهنگ و ریشه های مشترک با آنان دارند، ارزش خود را نگاهداشته و به شکل جشنهایی ملی و یا طبیعی برگزار می‌شوند.



جشن سده
یکی از آن جشنهایی است که جنبه ی فرهنگی دارد و همانگونه که جشن نوروز، جشن آغاز سال و جشن مهرگان، جشن نیمه سال بوده است. جشن سده نیز جشن پایان سال به شمار می آمده است.
این جشن یکی از جشن هایی است که به نام جشن های آتش نامور بوده اند، یعنی جشن های سده، سوری(چهارشنبه سوری)، آذرگان، شهریورگان و اردیبهشت‌گان یا گلستان‌جشن که دو جشن نخست یعنی سده و سوری بیشتر جنبه ی ملی دارند و جشن‌های دیگر بیشتر جنبه ی دینی داشته و امروز دیگر مرسوم نبوده و به فراموشی رفته اند.
سده جشن پیدایش آتش است، جشن آغاز گرماست، جشن نور و روشنایی است، جشن طبیعت است، جشن انسان است و جشن اهورایی است. چرا که می بینیم در این زمان است که در روزگاران بسیار پیش، پدران ما چگونگی برپایی آتش را آموختند، آتشی که با گرما و نور و انرژی خود زندگی انسان را دگرگون کرد و به راهی انداخت که توانست با بهره گیری از این بزرگترین داده ی خدایی آسایش بیشتری برای زندگی خود فراهم کند و در واقع سرآغاز شهریگری یا تمدن انسانی همین پیدایش آتش و افروختن و مهار کردن آن بود. در پاسخ به این پرسش که آیا درست در همین روز ویژه، یعنی روز دهم از ماه بهمن بوده که چنین چیزی رویداده است، باید گفت که این دیگر ذوق طبیعی پدران ما بود که این روز را، یعنی زمانی را که از روی دانش و تجربه می دانستند که شدت سرما به اوج خود می رسد و از آن پس از شدت آن کاسته می شود یا آنکه گرما زاده می شود، را با رویداد مهم پیدایش آتش در زندگی انسان یکی قرار دادند و هر دو را همزمان جشن گرفتند.
 


واژه سده از کجا آمده است ؟
دراین مورد چند دیدگاه وجود دارد که همگی با هم در پیوندند. نخست آنکه واژه ی سده،  از شماره‌ی سد (۱۰۰) می آید که در این مورد روایت زیاد است، اما از همه مهم تر و قابل قبول تر اینست که آریایی ها در چندین هزارسال پیش در جایی در نیمکره شمالی و نزدیک به قطب زندگی می کردند که ۱۰ماه از سال هوا سرد و یخبندان و ۲ماه نیم سرد که آنجا را “اَئیریانَه وَ ئِجَه Aeriyana Vaeja” یا ایران ویج می نامیدند، اینان بعدها به دلیل سردی زیاد از اندازه و یخبندان یا به دلایل دیگر به سوی جنوب کوچ نموده به جایی رسیدند که در آنجا ۲ فصل، یکی تابستان بزرگ ۷ماهه و دیگری زمستان بزرگ ۵ماهه بود. تابستان از آغاز فروردین تا پایان مهرماه و زمستان از آغاز آبان تا پایان اسفندماه بود. پدران ما هزار سال در این مکان زندگی کرده و سپس به سوی سرزمین کنونی ایران سرازیر و در آنجا جاگرفتند.
حال با کمی دقت می بینیم که از آغاز آبان تا دهم بهمن ماه که هر سال جشن سده برگزار می شود، درست سد روز می گذرد و بدین دلیل سده نامیده می شود. برخی هم عقیده دارند چون از۱۰بهمن تا نوروز ۵۰ روز و ۵۰ شب مانده روی هم رفته می شود سد که با جشن و آتش افروزی به پیشواز  نوروز می روند.
دیدگاه دیگری که در این مورد وجود دارد آن است که می‌گوید “سده” از “سَرِزَه Saredha ” اوستایی به دست آمده است که سپس تبدیل به “سَرِدَه Sareda” و سرانجام “سده” گشته است و با توجه به اینکه معنای این واژه‌ی اوستایی (سرزه) سرما می‌باشد و براستی واژه‌ی “سرد” نیز از همیجا آمده است و باز هم با توجه به اینکه هنگامِ جشن سده یعنی دهم بهمن‌ماه سردترین زمان سال (در آب‌وهوای اقلیم ایران‌زمین) به شمار می‌آید بنابراین می‌توان جشن سده را جشن سرما و یا در واقع جشن پایان سرما نامید زیرا که از آن هنگام هوا رو به گرمی می‌رود.



چگونگی برگزاری سده
به هر روی آنچه برای ما ارزش دارد، خود جشن سده است که نیاکان ما در اینروز، پس از نیمروز آماده شده و گرد هم آمده و به ستایش و نیایش به درگاه اهورامزدا و سخنرانی و ارشاد مردم، می پرداختند. سپس نزدیک فرو رفتن آفتاب ، با آتش افروزی و سرودخوانی و دست افشانی و پایکوبی جشن را برگزار می کردند. در این جشن همه افراد کشور از هر رده شرکت می جستند که پس از برچیده شدن دودمان ساسانی نیز این جشن مانند دیگر جشن ها، از رونق نیفتاد و هر سال برگزار می شد.
همانسان که می‌دانیم جشن سده همه ساله درروز دهم بهمن برگزار می‌شود. پسین آن روز، مردم به بیرون شهر می روند و گرد توده یی از خس و خاشاک می آیند. موبدان اوستا می خوانند و به نیایش می پردازند و پیش از آن که خورشید فرو رود، دسته یی از دوشیزگان سفیدپوش و چراغدان به دست، توده را می افروزند و زبانه های آتش به سوی آسمان بلند می شوند. مردم شادی می کنند و روزی را گرامی می دارند که راز آتش افروزی را دریافتند. در شهر، آنانی که به خانه مانده اند، بر پشت بام می روند و بر آن آتشی می افروزند و گرد آن نشسته به جشن می پردازند.

چرا آتش و چرا بزرگداشت آن؟
اگر آتش را از انسان بگیرند. او به سانِ جانوری ساده چون دیگر جانوران خواهد گردید. پس آن آتش است که او را بجایی رسانده که دیگر موجودات نتوانسته اند برسند. از این روی ، بزرگترین پیدایش و کشف انسان را باید راز افروختن و نگاهداشتن آتش شمرد. بیگمان، انسان نیز چون دیگر جانوران ، بارها و بارها می دید که آتشی از ابرهای غرنده می جست و درخت و بوته را می سوزاند، یا هرگاه و بی گاهی، تارکِ کوه آتش می افشاند و جویی از آتش گداخته به دامن کوه سرازیر می شد و هرچیز را در راه خود به کام می کشید. او این را هم دریافته بود که آتش گرما و روشنی می دهد و برخی از درندگان از آن می ترسند. پس او کوشید که آن را نگاه دارد و از آن سود بردارد. او این را هم دریافت که چگونه آتش را که گاه گاهی زیانهایی می رساند، مهار سازد. همین دریافت او را به گداختن و پرداختن فلز رهنمود.
اما او کی به آتش افروزی پرداخت؟ بیگمان پس از نگاهداری آن ولی آیا پیش از مهار کردن آن یا نه، درست نمی دانیم ، ولی روزی که به این راز بزرگ پی برد، دیگر از همه جانوران برای همیشه جدا شد. او سرچشمه روشنی و گرمی و نیرو را یافته بود. او راه فرهنگ و هنر را پیدا کرده بود. به یاری آتش، انسان از بی خانمانی، خانه بدوشی و آوارگی کاست، خانه و برزن ساخت، انجمن و اجتماع آراست و سازمانهای داد و ستد، بازرگانی، فرمانروایی و کشورداری را پدید آورد.
پس بیهوده نیست که در نزد هر نژاد و هر تیره و به هر باور و کیش، آتش بس گرامی است. یکی آتش را چون خدا می پرستد. دیگری آنرا قبله ی خود می سازد. در یک جای، خدا به پیکر آتش فروزان بر سر کوهی با فرستاده ی خود سخن می دارد و در جای دیگر گفته می شود که خدا روشنایی آسمانها و زمین است. نور خدا در هر دیر و کنشت و کلیسا و مسجد و بتکده و آتشکده و پرستشگاه و زیارتگاه و خانگاه فروزان است.
هرگروهی از مردم افسانه و داستانی درباره ی چگونگیِ یادگیریِ راهِ آتش افروختن و نگاهداشتن آن دارند.یکی می گوید که خدایی آن را از آسمان بدزدید و به زمین آورد و آن از افتادن آذرخش نشان دارد. دیگری می گوید که خدایی آن را از دل کوه برآورد و آن از آتشفشانی کوه گفتگو می کند. یکی آتش را از درخت گرفته و آن داستان انسانی است که از درخت یا جنگل سوزان سود جسته. دیگری می گوید که دو شاخه ی درخت با هم ساییدن گرفتند و آتش از آن برخاست. یکی هم می افزاید که آن را ده مادر زاییده اند و این نشانی از آتش افروختن از سایش چوب با دو دست یا ده انگشت است.
اما داستان ایرانی از همه دلچسب‌تر می باشد، فردوسی توسی، که روانش شاد باد، آن را چنین در شاهنامه سروده است که:

یکـــی روز شــاهِ جهان سوی کوه                     گـذر کرد با چنــد کس همــگروه
پـدیـد آمـد از دور چیــــزی دراز                    سیه رنگ و تیره تــن و تیــز تاز
دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون                 زِ دودِ دهانش جهــان تــیره گــون
نگه کرد هوشنگ با هوش و سنـگ                    گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ
به زور کیــــانی رهانیــــد دست                     جهـــانسوز مار از جهانجوی رَست
بـــرآمد به سنگ گران سنگ خرد             همان و همین سنـگ بشکست خرد
فروغی پدید آمــد از هر دو سنگ             دل سنگ گشت از فــروغ آذرنگ
نشد مار کـــشته و لیــکن ز راز                       از آن طبــعِ سنگ آتش آمد فـراز
هر آنکس که بر سنــگ آهن زدی             ازو روشنـــایی پـدیـد آمـــدی
جهـانــدار پیش جهــان آفـــرین                      نیایش همی کــرد و خواند آفـرین
که او را فروغـی چنین هدیـــه داد                   همـین آتـش آنگــاه قبلــه نهــاد
بگفتــا فروغی است این ایــــزدی                    پرستیـــد بایــــد اگـــر بخردی
شب آمد برافروخت آتش چو کـوه            همان شـاه در گــردِ او با گـــروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد                  سـده نـامِ آن جشن فرخنـده کـرد
زهوشنگ ماند این ســـده یادگــار                    بسی بـاد چـون او دگر شهـریــار
کز آبــاد کردن جهــان شــاد کرد                    جهــانی بــه نیــکی ازو یـاد کرد

بی گفته است که امروز باستان شناسی نشان داده که آن ، از زدن دوپاره ی سنگ به یکدیگر بود که انسان نخست به راز آتش افروزی پی برد و این با داستان ایرانی جور می آید و باید به آن بالید که آن را نیک به یادگار زنده نگاه داشته ایم.

آتش و نور از دیدگاه بینش زرتشتی
آتش یکی از شگفتی های طبیعت است. این آخشیج یا عنصر و ماده ی به ظاهر بیجان را بنگریم که چگونه دارای انرژی و توان و جوش و جنبش است و آن هم همواره رو به بالا و سرفراز. آتش با نور خود پیرامون را روشن می سازد و با روشن کردن و نمودار ساختن حقیقت پیرامونش جایی برای تاریکی باقی نمی گذارد. اصولا تاریکی از خود هستی نداشته و کمبودِ نور است. آیا براستی دانش و آگاهی و خردمندی هم مانند نور نیست که انسان با داشتن و بدست آوردن آن از تاریکی ها بیرون آمده، آگاه و روشن می شود و مگر اهورامزدا همین سرچشمه ی دانش و حقیقت و آگاهی تمام نیست و مگر نمی توان اهورامزدا را با نور نمودار ساخت. پس از این روست که زرتشتیان همواره نور را بهترین نماد و نشانه ی آفریدگار دانسته و رو به آن نیایش می کنند.
آتش را نیز که شوه ی پیدایش نور در زندگی تاریک انسان ها گشت از همین رو ارج می نهند و مانند دیگر آخشیج های طبیعی و تمامی طبیعت و آفرینش خوب اهورایی ستایش می کنند. پس آتش را فروزان کردن و به آن نگریستن و از آن ستایش کردن، آتش پرستی نیست بلکه گرامی داشتن خدای بزرگ است و نیایش کردن به او.
بگفته ی بزرگان دین، انتخاب آتش در دین زرتشتی بعنوان سمبول و پرستش سوی ، از این روست، که باور دارد انسان باید:
- مانند آتش پاک و درخشان باشد.
- همانگونه که فروزه‌های آتش پیوسته بسوی بالا در جنبش است، انسان نیز باید کوشش بر آن باشد تا همواره بسوی والایی و رسایی پیشروی نماید.
- همچنان که فروزه های آتش هرگز به سوی پایین کشیده نمی شوند، انسان نیز نباید به سوی خواهش های پست نفسانی به پایین کشیده شود و همیشه هدف‌های بزرگ معنوی را در دیده داشته باشد، تا به کمال انسانیت برسد.
- همانگونه که آتش چیزهای ناپاک را پاک می کند، و هرگز خود آلوده نمی شود ، انسان نیز باید با بدی و زشتی بجنگد ، بدون اینکه خود آلوده به بدی شود.
- همانگونه که آتش درخشنده است و همه چیز ها را درخشان می کند ، یک فرد زرتشتی هم باید از فروغ دانش و بینش خود دیگران را سیراب کند و از فروغ نیکی (اشا) یعنی پاکی نظام هستی برخودار باشد.
- آتش سرچشمه زیبایی و اساس زندگی است آتش همواره فعال و بی قرار بوده و تا پایان زندگی خود دمی از کوشش باز نمی ایستد و انسان هم بایستی مانند آتش فعال بوده و از کار و کوشش باز نایستد.
- آن آتشی که درون آدمی را از آلودگی پاک می کند ، جز اَشا چیز دیگری نیست، که از راه فروزه های سه گانه (اندیشه -گفتار و کردار نیک) به دست می آید.

آتش در گاتاها
در گاتاها کمابیش ۸ بار از آتش نام برده شده است. آن نور و روشنایی خرد است (هاتهای ۳-۴ و ۶-۱۲) و نور روشنایی‌بخش (۱۹-۴ و ۹-۱۶) و گرما (۴-۸) که به انسان‌ها، هم خوب و هم بد کمک می‌کند تا شادی را دریابند. آتش کمک می‌کند تا در جستجوی راستی و حقیقت بر آن تمرکز دهنی کرد (۹-۸) و اندیشه را روشن می‌گرداند تا ابزار جلوگیری از خطر فراهم شود. (۷-۱۱).
آتش گاتهایی نماد خرد افزاینده‌ی اهورایی است در انسان‌ها و روشنگر ذهن در کار اندیشه‌ی ژرف است. در اینجا دو نیایش کوتاه، یکی از هفت هات (هپتنگ هاییتی Haptang Haiti)) و دیگری از آتش نیایش اوستایی آورده می‌شود که نشانگر نقش نمادین آتش بوده و همچنین بازتابی از آن اجتماعی هستند که زرتشتیان خواهان آن می‌باشند:
در پیرامون این آتش،‌پیش از هر چیز ای اهورا مزدا ما پیش تو می‌آییم از راه افزاینده‌ترین مینو، با روشنی، گرما و نیرو (نمادین شده بوسیله‌ی آتش). آن را می‌ستاییم زیرا که تو آن را قابل ستایش کرده‌ای.
آتش، تو از آن خدای دانا هستی. تو نماد افزاینده‌ترین مینوی او هستی و این از شایسته‌ترین نامهای توست. برای همین ای نور خدای دانا، ما گرد تو می‌آییم.

به من ارزانی کن ای آتش، ای پرتو اهورامزدا
آسایش آسان، پناه آسان، زندگی آسان
آسایش فراوان، پناه فراوان، زندگی فراوان
فرزانگی، افزونی، شیوایی زبان، هوشیاری روان
پس از آن خرد بزرگ و نیک و بی‌زیان
پس از آن دلیری و مردانگی، استواری، هوشیاری، بیداری
فرزندان برومند و رسا و کاردان، کشور دار و انجمن‌آرا،
بالیده، نیک کردار، آزادی‌بخش و جوانمرد
که خانه مرا و ده مرا و شهر مرا و کشور مرا آباد سازند
و سازمان برادری کشورها و همبستگی جهانی را فروغ و روشنایی بخشند.

سخنی کوتاه در مورد آتشکده‌ و آتشکده‌ها
نگهداری آتش و ایجاد آتشگاه و جایگاه نگهداری آتش یک سنت آریایی است و پیش از اشو زرتشت نیز رایج بوده است. آتشگاه‌های تهمورس، فریدون، تور، آدُرگُشَسب و کیخسرو از جمله‌ی این آتشگاه‌ها به شمار می‌آیند. این آتشگاه‌ها در آغاز جایگاه نگاهداری آتش برای برآوردن نیازها بوده اند و امروز نیز اجاق خانوادگی در میان پاره‌ای از مردم و گروه‌های قومی رایج است که بازمانده‌ی باورهای مردمی دوره‌ی باستانی به شمار میرود.
بنا بر نوشته‌هایی کهن مانند هفت هات می‌دانیم که از جایگاه آتش به مانند یک نیایشگاه همگانی یاد گردیده است. نقش‌های بازمانده بر ماندگارهای کهن از زمان مادها و هخامنشیان افرادی را نشان می‌دهد که به شیوه‌ی گاتهایی و با دستهای برافراشته در برابر آتش ایستاده‌اند. نقش‌های موجود در پاسارگاد و نقش رستم نیز چنین فرتوری را به دیده می‌گذارند.
آنچنان که پیداست ساختما‌ن‌سازی پیرامون جایگاه‌های آتش و ساخت معابد از بابلی‌ها و ایلامی‌ها به زرتشتیان پارسی و مادی به ارمغان رسیده است.
در ایران باستان، آتشکده ها نه تنها جای نیایش، بلکه دادگاه و درمانگاه و حتا دبستان و مکتب خانه هم بشمار می رفتند. چه در این جا به نوآموزان دروس دینی یاد می دادند و همان یاد دادن ها بود که خوی راستی و درستی و شهامت را به آنها می آموخت. موبد در این مکان به دادرسی می پرداخت و بیماران روحی نیز مداوا می شدند.
مزید بر این، آتشکده ها مجهز به کتابخانه بزرگ نیز بودند و همچنین “خزینه” مالیات و مکان امور خیریه و نیز مکانی برای ورزش و سواری و مسابقات. به زبان دیگر مجتمعی بود که نیایشگاه را نیز در بر می‌گرفت.
ویرانه‌های بازمانده از آتشکده‌های پیش از اسلام در سرتاسر ایران زمین از عراق امروزی تا کوهای پامیر و فرای آن پراکنده هستند. کتابهای تاریخی نوشته شده بوسیله‌ی جهانگردان از آتشکده‌هایی سخن می‌گویند که آتش آنها به شکل معجزه‌آسایی” بدون آنکه بر آنها چوب گذاشته شود می‌سوزند. آنها در مناطقی بوده‌اند که نفت‌خیز می‌باشند از خوزستان امروزی در ایران گرفته تا آذربایجان شمالی (جمهوری آذربایجان امروزی). این آتش‌ها بوسیله‌ی گاز طبیعی روشن بوده‌اند. آتشکده‌‌ی واقع در باکو، امروزه بوسیله‌ی آذربایجانی‌ها بازسازی شده و آتش آن با بهره‌گیری از گاز درون‌زمینی روشن می‌باشد.
جالب آن است بدانیم که ساختمان گنبدی شکل مسجدها از دیدگاه هنر ساختما‌ن‌سازی ادامه‌ای است از معماری آتشکده‌ها و به هیچ روی از معماری عربی برنخاسته است.

آتشکده‌های نامی در ایران
نامی‌ترین آتشکده‌هایی که درتاریخ‌ها از آنها نام برده شده است چنین می‌باشند:
آتشکده آذرگشسب Azargoshasb در شهر شیز آذربایجان
آتشکده‌ی آذر فرنبغ Azarfranbagh یا ناهید فارس، در کاریان فارس یا لارستان کنونی
آتشکده‌ی آذر برزین‌مهر Azarborzinmehr در ریوند خراسان
برای گرفتن آگاهی‌های بیشتر در مورد آتش و آتشکده می‌توانید به کتابهایی که از سوی دانشمندان در اینباره نگاشته شده است مراجعه فرمایید. در پایان اجازه دهید با نیایش کوتاهی به این نوشتار پایان داده و برای همگی نور و روشنایی خرد نیک و تابان و افزاینده را خواستار باشیم:
ای آذر پاک، ای ارمغان بزرگ اهورامزدا، ای روشنی بخش خانه ها ، همیشه فروزان و گلگون باش در خانه های ما، روشنایی و پاکی تو را می ستاییم، در پرتو فروغ درخشان و دلنشین تو، با بداندیشی، ناپاکی و هرگونه پلیدی پیکار می کنیم.
با بهره گیری از فروغ تابان تو، با زبان دل و جانمان، اهورامزدای یگانه را به شکرانه این موهبت و پرشمار داده های زندگی ساز دیگر، سپاس می گوییم. ایدون باد.”
 


جشن رپیتون
)سوم فروردین ماه برابر با روز اردیبهشت از ماه فروردین گاهشمار زرتشتی(
دکتر فرزانه گشتاسب : رپیتون در سنت زرتشتی هم نام یكی از پنج گاه روز و هم نام ایزدی است كه سرپرستی این بخش از زمان را برعهده دارد. در اسطورة آفرینش زرتشتی آمده‌است:
«تا پیش (ازآن ) كه اهریمن آمد ، همیشه نیم‌روز بود كه رپیتون است . اورمزد با (یاری) امشاسپندان ، به رپیتون (گاه) مینوی یزشن را فراز ساخت . به (هنگام ) یزشن كردن همة آفریدگان را بیافرید و با بوی و فروهر مردمان بسگالید و خرد همه‌آگاه را به مردمان فراز برد و گفت:
« كدام شمارا سودمند‌تر درنظرآید ؟ اگر شما را به صورت مادی بیافرینم و به تن با دروج بكوشید و دروج را نابود كنید ، (آنگاه) شما را به فرجام درست وانوشه بازآرایم و باز شما را به گیتی آفرینم، جاودانه بی‌مرگ ، بی‌پیری و بی‌دشمن باشید ؛ یا شما را جاودانه پاسداری (از) اهریمن باید كرد ؟ ایشان بِدان خرد همه‌آگاه (آن) بدی را (كه) از اهریمن دروج بر فروهرهای مردمان در جهان رسد ، دیدند و رهایی واپسین از دشمنی پتیاره و به تن پسین جاودانه ، درست و انوشه باز بودن را (دیدند) و برای رفتن به جهان همداستان شدند.» (بهار1369 : 50)
بنابراین گاه رپیتون «زمانی» است كه اسطورة آفرینش زرتشتی پیرامون آن شكل می‌گیرد و فرشگرد نیز در همین گاه كامل می‌شود و جهان كامل، درست مانند شكل آغازین خود ، دوباره احیا می‌شود . (راشدمحصل1385: 102ـ104)
به همین دلیل ساعاتی از روز كه بزرگترین تجلی نور یعنی خورشید ، به اوج روشنی و گرمای خود می‌رسد ، «گاه‌رپیتون» نامیده‌شده‌است.
در میان فصول سال نیز ، فصل تابستان ازآنِ اوست. ایزد رپیتون در آغاز تابستان بزرگ (هفت‌ماهه) به روی زمین می‌آید و در آغاز زمستان بزرگ (پنج‌ماهه) به زیر زمین می‌رود تا در سرمای زمستان ریشة درختان و آبهای زیرزمینی را گرم نگاه دارد. (بهار1369: 106 )
زرتشتیان به یمن بازگشت ایزد رپیتون در آغاز بهار، جشن رپیتون را برگزار می‌كنند. (بهار1369:106)
مراسم اصلی این جشن در روز اردیبهشت و فروردین ماه (یعنی سومین روز ماه فروردین) برگزار می‌شود. زیرا مهمترین همكار ایزد رپیتون، «اردیبهشت امشاسپند» است. در نوشته‌های فارسی میانة زرتشتی آمده‌است كه بر هریك از بخش‌های پنج‌گانة روز ایزدی نظارت داردو هریك از این ایزدان همكارانی مینوی نیز دارند: «او روز را نیز به‌طور متوسط هر یك به پنج هنگام بخش كرد، بر هر هنگامی مینویی گمارد چنان‌كه بامدادگاه را هاون مینو، نیمروز گاه را رپیهوین مینو، . . . او اینان را نیز به همكاری (امشاسپندان و ایزدان ) بخش كرد؛ او هاون را به مهر، رپیهون را به اردیبهشت . . . برای همكاری گماشت.» (بهار 1369: 50)
همكاری ایزد رپیتون با اردیبهشت به اندازه‌ای است كه گویا زرتشتیان كرمان این جشن را به جای روز اورمزد و ماه فروردین در روز اردیبهشت و ماه اردیبهشت برگزار می‌كردند. در فرهنگ بهدینان به این موضوع اشاره شده‌است: «از روز اورمزد و اردیبهشت ماه تا اردیبهشت و اردیبهشت ماه را روز رپتون گویند. ظهر روز اردیبهشت و اردیبهشت ماه كه وقت نماز رپیتون است، موبدان و بهدینان در آدریان جمع شوند وبا خواندن اوستای درون و یشت و آفرینگان رپتون ، جشن را برگزار می‌كنند.» (سروشیان2536: 54)
ویژگی مهم این جشن این بوده است كه مانند گاهنبارها، همة مردم شركت در این جشن را كاری واجب به شمار می‌آوردند . درآفرینگان‌خوانی جشن رپیتون كه معمولاً در یك تالار عمومی در درب‌مهر برگزار می‌شد، همة موبدان و مردم حضور داشتند. در این مراسم دو موبد به عنوان زوت و راسپی آیین آفرینگان را به جای آورده و بقیه دور تا دور سالن قرار می‌گیرند. در این مراسم 3آفرینگان به خشنومن ایزدان اردیبهشت، دهمان و سروش خوانده‌ می‌شود و در پایان با خواندن «آفرین‌رپیتون»، آیین همازور انجام می‌گیرد.
در ایران، رپیتون را با مراسم ویژهة دیگری نیز می‌شناسند كه همة بهدینان در روزهای آغازین سال جدید آن‌را برگزار می‌كردند. زرتشتیان در این روزها از ساعت 12 تا 3 پس از نیم‌روز یعنی در گاه رپیتون، در پرهیز كامل تنها به خواندن اوستا و نیایش می‌پرداختند. آنان در این سه ساعت حواس خود را به طور كامل بر روی اوستا متمركز می‌كردند و به احترام كلام سپندینة اوستا، هیچ حركت اضافه‌ای انجام نمی‌دادند و هیچ سخنی نمی‌گفتند.(مزداپور1383: 156)
این رسوم زیبا اكنون بیش از 50 سال است كه انجام نمی‌شود و تنها سایه‌ای از آن در یاد پیران زرتشتی باقی مانده‌است. ارزش نهادن به لحظه لحظة زمان و ستایش اهورامزدا به خاطر آفرینش حركت و پویایی در بستر زمان همیشه مورد توجه بهدینان بوده‌است و جشن رپیتون به عنوان جشنی كه برای ایزد زمان آرمانی برگزار می‌شود، جایگاه ویژه‌ای در آیین‌های زرتشتی پیدا كرده‌است.





زیارتگاه های نامور زرتشتی

زیارتگاه های زرتشتیان
« زرتشتیان در مراسم رفتن به پیرها (زیارتگاه ها) ، بزرگی ، بزرگ منشی، پاكی و مظلومیت دخترانی را می ستایند كه تسلیم دشمن نشده و خود را به خفت و خواری نسپرده‌اند تا آن‌ها را در بازارهای حلب و شام بفروشند و حتی تا یزد كویری آمدند و تشنه و گرسنه در كوه‌ها و بیابان‌های بی آب وعلف اطراف یزد پس از تحمل سختی‌های بسیار حتی دل كوه هم به رحم آمد و آنها را در خود گرفت و شهید شدند …» 
كتاب جهانبینی نوشته موبد دكتر خورشیدیان (سنت زرتشتی و كاربرد آن)




چگونگی پیدایش زیارتگاه های زرتشتیان در یزد
برخی از اماكن متبركه را نزد زرتشتیان پیر نامند. اما پیر در لغتنامه ها و فرهنگ ها به معنی مراد، مرشد، پیشوا و راهنما آمده است كه در نزد زرتشتیان نیز مراد راهنماست.
پیش از فرو ریختن پادشاهی ساسانیان ، یزدگرد برای حفظ جان خانواده خود، درمنقطه‌ی كویری و متروك كه آن روز جلب توجه نمی كرد و امروز یزد نام دارد ( نام كنونی یزد نیز به یادگاری یزدگرد به جا مانده است ) جایگاهی تهیه كرد و خانواده خود را كه عبارت از دو پسر (هرمزان و اردشیر ) و پنج دختر ( نیك بانو ، نازبانو ، پارس بانو ، مهربانو و شهربانو ) و همسرش ( كتایون ) و مروارید نامی ( هریش به معنی خدمه ) بود، در آن مستقر نمود. پس از آن خانواده یزدگرد برای دور بودن از امواج حوادث ترك دربار و دیار نموده و هر یك به گوشه‌ای و خلوتگاهی پناه بردند و دست نیاز به درگاه پروردگار بخشنده بردند و از آستانش خواهان یاری شدند و خداوند یاری دهنده‌ی درماندگان، دعای آن‌ها را پذیرفت و دریچه‌های مهربانی خود را به رویشان گشود و سعادت جاودانه را بهره آن‌ها ساخت . هرمزان و شهربانو اسیر به عربستان برده شدند . بقیه خانواده بعد از جدا شدن از همدیگر هر یك به سویی گریختند .
شادروان موبد مهرگان چنین می نویسد : چنان پیداست كه در اواخر شاه یزدگرد بن شهریار اولادان او كه از گردش چرخ كج‌رفتار از دست ظالمان فرار كرده و هر یك به رنج و سختی به كوه و بیابان پناه برده‌اند و به امر خداوندی غایب شده‌اند كه اكنون آنجا را زیارتگاه می‌نامند1.
این اماكن دارای مقدار زیادی آب بوده و حتی اكنون مجرا و سوراخ هایی وجود دارد كه نشان می‌دهد كه در گذشته خیلی دور آب از آن‌ها جاری بوده و در نتیجه آن‌جا منطقه ای سبز و خرم و با صفا بوده است. در آبان یشت آمده كه وقتی ایران شكست خورد، عده ای از خاندان یزدگرد فرار كرده به این نقطه آمدند و در این دره سبز كه كوه سر به فلك كشیده‌ای در آن قرار داشت، از بیگانگان در امان بودند . همچنین این‌جا در پیرامون كویر جای داشت كه این یك برتری بود.
------------------
1.كتاب آیین دین زرتشتی (1291 یزدگردی(

زیارتگاه پیر هریشت
 


در 90 كیلومتری غرب یزد و 15 كیلومتری اردكان بر دامنه‌ی‌كوه‌هایی پست با پوشش گیاهی اندك، زیارتگاهی به نام هریشت وجود دارد. زرتشتیان باور دارند كه یكی از یاران دختر یزدگرد (ندیمه‌ای به نام گوهربانو كه او را مروارید نیز دانسته‌اند) در این مكان غیب شده است . بر پایه‌ی روایات، گوهربانو در پی تعقیب تازیان، از كاروان همراهان جدا شده و پس از سرگردانی در این محل به نیایش خدا می‌پردازد و ناگهان ناپدید می‌شود و سال‌ها پس از ناپدید شدن بر كودكی گمشده نمایان شد و به او فرمود تا از پدر بخواهد كه پیر هریشت را بنیان گذارد. بخشی از سنگ كوه كه برجسته است و در پستو جای دارد، به عنوان این مكانِ ناپدید شدن دانسته می‌شود.
زیارتگاه ، در بالای پله‌هایی ساخته شده است كه به بالای كوه راه دارد. پیش از رسیدن به پای پیر، زیارت كنندگان دست و صورت خود را با آب پاكی كه در راه‌پله و قبل از رسیدن به پیر درنظر گرفته شده است، شستشو می‌دهند. در بالای پله‌ها درِ ورودی زیارتگاه قرار دارد كه به‌گونه‌ای زیبا با سه سخن اندیشه‌برانگیز اشوزرتشت اسپنتمان یعنی" هومت ، هوخت و هورشت" آراسته شده است. به‌هنگام ورود، اتاقی پیش رو قرار می‌گیرد كه در میان آن كلكی وجود دارد كه بر روی آن آتش می‌افروزند و بوی خوش بر آن می‌نهند. گرداگرد این اتاق سكوهایی برای نشستن زیارت كنندگان ساخته شده است . زرتشتیان در حالی كه نگاره‌ی زیبای نخستین پیامبر آریایی ، تابلوهایی به خط بی‌نظیر دین‌دبیره و گل‌هایی شاداب این اتاق را آذین بخشیده است،  روسری و كلاه بر سر می‌نهند و اهورامزدای یگانه را ستایش می كنند.
ساختمان اصلی زیارتگاه ، علاوه بر این اتاق ، یك پستو دارد كه آتش همیشه روشن در اینجا جلوه‌ای روحانی بدان بخشیده است. پستو همان بخشی است كه آن را مكان ناپدید شدن گوهربانو خوانده‌اند. اینجا هم با نمادهایی از دین زرتشتی آراسته شده است و مكانی است كه انسان را به آرامش درونی برای راز و نیاز با پروردگار خویش می‌رساند.
در خارج از ساختمان زیارتگاه و پایین آن ، ساختمان‌هایی به نام خیله توسط خیراندیشان زرتشتی برای ماندنِ چند روزه‌ی زیارت كنندگان بنا شده است. همچنین ، آب انباری در پایین پیر وجود دارد.
زرتشتیان هر سال از روز امرداد تا روز خور از ماه فروردین (7 تا 11 فروردین) برای برگزاری آیین های دینی و سنتی از همه جای جهان، در این زیارتگاه گرد هم می آیند. همچنین جشن آتش افروزی ( هیرومبا ) را زرتشتیان شریف آباد در 26 فروردین در این زیارتگاه برگزار می‌كنند.

زیارتگاه پیر نارکی 


پیر ناركی در 58 كیلومتری جنوب شرقی شهر یزد بر دامنه‌ی كوه غربی بلندی به نام تجنك نزدیك دره زنجیر و یا در نزدیكی تفت از دره گیگون قرار دارد. برپایه‌ی روایت‌ها، دختر یزدگرد  به نام  نازبانو  در این مكان مقدس ناپدید شده است. ناز بانو بر بیابانگردی روشن بین نمایان شده و او را فرمان به بنیاد پیر ناركی می‌دهد.
ساختمان زیارتگاه شامل اتاقی است كه پذیرای دل‌های گرم زیارت‌كنندگان زرتشتی است. در بیرون از این اتاق ، مكانی برای شستشوی دست و صورت در نظر گرفته شده است. خارج از دری كه این دو محل را در بر می‌گیرد، ساختمان‌هایی به نام خیله از دهش خیراندیشان ساخته شده است. این خیله‌ها برای ماندنِ چند روزه‌ی زیارت كنندگان پیش‌بینی شده‌اند.
زرتشتیان از گوشه و كنار جهان ، همه ساله از روز مهر تا ورهرام از ماه امرداد ، برابر با 12 تا 16 امرداد ماه ، با گرد هم آمدن در این مكان ، به نیایش اهورامزدا و برگزاری آیین دینی و مراسم سنتی همراه با شادی ، می‌پردازند.

زیارتگاه پیر بانوی پارس 


پارس بانو در دامنه‌كوهي نزديك جنوب شهر عقدا در 112 كيلومتري جنوب غربي شهر يزد در محلي به نام ارجنان (زرجوع) وجود دارد.
از روز مهر تا روز ورهرام از ماه تیر یعنی 13 تا 17 تیر ماه،  همه ساله زرتشتیان با برپایی آیین های دینی و سنتی در این زیارتگاه گرد هم می آیند.
روایت است كه پارس بانو (دختر یزدگرد ساسانی) را در این مكان مقدس در خود گرفته است. شهبانو در خواب نابینایی نمایان شده پس از شفای چشمان او، می‌فرماید پیر بانو را بنیان گذارد.
پیرمردان و پیرزنان قدیمی اظهار می‌كنند كه آثار لباسی و ریشه‌ی مقنعه مانندی در شكاف كوهِ زیارتگاهِ پارس بانو دیده‌اند كه شوربختانه برای تبرك آنها را كنده و برده‌اند و اینك تنها شكاف كوه برجای مانده است.

زیارتگاه پیر سبز یا چک چک 



« صاحب پیر را نام حیات‌بانو و از شاهدخت‌های ساسانی است كه پس از سقوط مداین برای پاسداری از ناموس و پاكدامنی خویش به اطراف ایران آواره شده‌اند‌. حیات‌بانو چون به دامنه كوهی پشت هومین و سنجد می‌رسد‌، سیاهی دشمن را از دور می‌بیند و نالان و گریان به سمت كوه بلند خشك بالا می‌رود‌. همینكه در دسترس دشمن قرار می‌گیرد آهی از دل كشیده و با نگاهی به كوه بلند می‌گوید‌: مرا چون مادری مهربان در آغوش خود گیر و از دست دشمنانم برهان‌. همان دم شكافی در كوه پدیدار شده و حیات‌بانو در آن ناپدید می‌گردد و سپاهیان دشمن از دیدن این پیشامد شگفت‌زده شده راه خود در پیش می‌گیرند‌. پس از گذشت زمانی، بالای این كوه بلند خشك بی‌آب و علف، قطره‌های آب چشم یتیمان و دیده گریان ستمدیدگان، چون صاحب آن به زمین می‌چكد‌. به قدری كه مسافری را سیراب و شاداب نماید و اگر جمعیت زیادتر یا گله گوسفندان فراوانی بدانجا رسند جریان قطرات آب زیادتر می‌شود به گونه‌ای كه برای همه اندازه باشد‌. این كوه خشك، از بركتِ پیر امروز سبز و خرم می‌باشد. از روز اشتاد ایزد و خورداد ماه به مدت 5 روز مراسم ویژه زیارت در آن كوه برپا است و گروه زرتشتیان بدانجا می‌شتابند و نذر و نیاز و شادمانی می‌نمایند‌».
نیك‌بانو به همراه مروارید كه كنیز بوده در بیابان از هم جدا می‌شوند، نیك‌بانو به سمت شرقی یزد رفت و در 37 كیلومتری اردكان به كوهی رسید و از خدا نالید و به فرمان پروردگار در آن كوه ناپدید شد و امروز به پیرسبز (چكچكو) معروف است.
زیارتگاه پیرسبز در 68 كیلومتری شمال غرب و در دامنه كوه آهكی یزد واقع شده است و به تولیت و سرپرستی انجمن زرتشتیان شریف آباد اردكان اداره می‌شود.
چوپانی در آنجا حیات‌بانو را به خواب می‌بیند كه به او می‌فرماید تا پیر سبز را بنیاد گذارد‌. در دیواره سنگی یك سوی نیایشگاه جایی وجود دارد كه روییدنی‌هایی مانند پرسیاوشون و مورد و انجیركوهی رشد كرده است و آب قطره قطره از شكاف سنگ‌ها بیرون می‌ریزد و در حوض سنگی زیر آن ذخیره می‌شود.
روزهای زیارت پیر سبز از اشتاد ایزد تا روز انارام برابر با 24 تا 28 خورداد ماه خورشیدی، و به مدت 5 روز است.
همچنین می‌گویند چوپانی در نزدیكی این مكان گله خود را گم می‌كند و پس از جستجوی بسیار بدون نتیجه گرسنه و تشنه به اینجا كه آب از آن می‌چكیده است‌، می‌رسد و به خواب می‌رود‌. در خواب بانویی را می‌بیند كه به او می‌گوید در این محل مكانی به نام من بساز و شمع و چراغ بیافروز و مومنان را نیز خبر ده كه اینچنین كنند و چون چوپان بیدار می‌شود گله گمشده را نیز در پیش روی خود می‌یابد و در زمانی اندك به كمك بهدینان در آن مكان زیارتگاه پیرسبز درست می‌شود‌.

زیارتگاه پیر ستی پیر یزد
  

در مریم آباد از روستاهای شهر یزد است. هر سال در روز اشتاد از ماه ‏خورداد ( 24 ‏خر داد) زرتشتیان به زیارت پیر ستی پیر که به قلعه هستندان نیز مشهور است می روند. نیایش و ستایش اهورا مزدا و برگزاری مراسم دینی و سنتی ، از آداب زیارت این پیر است طبق عقیده زرتشتیان، شاهزاده شاهویر در آتشکده آذر برزین مهر در خراسان، بر یکی از زندانیان نمایان می شود. او را بر اسب می نشاند و همان دم در جایگاه ‏ستی پیر فرود می آورد و می گویا تا ستی پیر را بنیاد گذارد. بنا بر تقویم قدیم زرتشتی، روز اشتاد از ماه بهمن به مدت 1 روز، زمان برگزاری نماز همگانی در این جشنگاه بوده است 


پیر نارستانه
 

پیر نارستانه در 31 كیلومتری شرق یزد و در پشت كوه دربید قرار گرفته است. زرتشتیان سراسر جهان، همه ساله به مدت 5 روز از روز سپندارمذ تا روز آذر از ماه تیر یعنی 2 تا 6 تیرماه خورشیدی در این مكان گردهم آمده و آداب و رسوم نیایش اهورامزدا و برپایی سنت‌های شاد را به جا می‌آورند.
روایت است كه كتایون (همسر یزدگرد) به سبب علاقه‌ای كه به پسر كوچك‌تر خود ( اردشیر) داشته با هم به سمت شرقی یزد گریختند. اردشیر پس از جدا شدن از مادر، به شرق و به سوی كوه و دشت گریخت و سرانجام در كوهی كه هم‌اكنون نارستانه نامیده می‌شود، پنهان شد. این مكان مقدس، شاهزاده اردشیر را برای در امان ماندن از دست دشمنان در خود گرفته است. شاهزاده اردشیر بر شكارچی روشن بینی نمایان شده و شكارچی بنا به خواست و فرمان شاهزاده اردشیر، پیر نارستانه را بنیان می‌نهد.

زیارتگاه شاورهرام ایزد کرمان 
زیارتگاه ‏شاورهرام ایزد کرمان زیارتگاهی بیرون دروازه ‏ی ناصریه و متصل به خیابان ناصریه است، این محل در قدیم معروف به پیرسنگی بوده ‏و درب کوچکی از سنگ هم داشته است گذشته از زرتشتیان، مسلمان ها نیز به این محل باور دارند و با پاکی نیت نیازهای خود را از این محل می خواهند چنین معروف است که هنگام هجوم افغان ها به کرمان، شب را در کنار خندقی که نزدیک شاورهرام ایزذ بود استراحت کرده ‏تا فردای آن روز،  ‏این حدود را غارت کنند شبانه پرچم سبزی در این محل ظاهر گشت و در قلب سپاه ‏آنان آفراشته و برپا شد. افغان ها به گمان اینکه دشمن به ایشان حمله ور شده در تاریکی شب به کشتن یکدیگر پرداختند و پای به فرار گذاشتند علت دیگری که باعث شده به این محل احترام بگذارند این است که محمد اسماعیل خان حاکم کرمان، جد سردار نصرت اسفندیاری مصمم بود که مسیر دروازهی ناصریه را از اواسط شاورهرام ایزد بگذرانند. هرچند زرتشتیان عجز و التماس کردند تا او را از این تصمیم منصرف کنند موثر واقع نشد، شبانه پیرمردی سفیدپوش و نورانی از چاهی که در این محل قرار دارد خطاب به او گفت : ‏تو می خواهی خانه ی مرا خراب کنی؟ خانه ات را خراب و افراد آن را پریشان خواهم کرد. فردای آن روز محمد اسماعیل خان از تصمیم خود دست برداشت و دستور داد روی آن چاه صفه ای بسازند. یکی از زرتشتیان این عمل را به امر او انجام داد و این صفه تا امروز وجود دارد و امروزه زرتشتیان در این قسمت شمع روشن می کنند .

زیارتگاه شاه مهر ایزد
زیارتگاهی است در شمال شهر کرمان، این محل را باغچه بوداغ آباد می خوانند جشن فرخنده ی سده و آتش ا فروزی این جشن در این محل برپا می شود. این محل دارای باغی است که دو ساختمان با حوض نسبتا بزرگ و آشپزخانه ای که تنور آن محل پخت نان و فضای آن برای پخت آش و سیروگ در روزهای مهر ایزد است دارد. این آشپزخانه از دهش هرمزدیار خداداد اشیدری به نامگانه ی مادرش روانشاد ماه ‏خورشید اشیدری قنا غسانی بوده ‏است این زیارتگاه ‏که مورد توجه و باور بسیاری از مسلمان ها نیز هست، در روزهای فرخنده ‏شاهد خیرات جمعیت زیادی از زرتشتیان می باشد . چند سال قبل تالاری از دهش رشید نیک بخش در این مکان ساخته شد که مراسم عروسی و جشن های مهم زرتشتیان کرمان چون سده در آنجا برگزار می شود. در مقابل شاه مهرایزد زمینی است که در روز جشن سده ‏خرواری از هیزم در آنجا افروخته می شود .

زیارتگاه ‏میترایی قلعه کنگلو 
این بنا که به نخستین نیایشگاه ‏ساسانی معروف است در مازندران واقع شده ‏است . دیواره ‏های آن از جنس گچ و ساروج می باشد و زیر بنای آن 50 متر مربع است . بنای اصلی آن در سه طبقه بوده است که امروزه فرو ریخته است شمال این بنا به کوهی بزرگ و صخره ای به نام خورنرو راه دارد .

نیایشگاه دهانه غلامان
در 44 ‏کیلومتری شهرستان زابل در 40 ‏سال پیش به یاری طوفانی بزرگ شهری از زیر خاک بیرون آمده است که سال ساخت آن به 500 ‏پیش از میلا د باز میگردد. شنهای رونده این شهر را به مدت بیش از 2000 سال از دید عموم مخفی نگاه ‏داشته بوده ‏است در کنار این شهر بنایی چهارگوش به وسعت 2500  ‏متر مربع می باشد که زیارتگاه ‏دینی ایرانیان بوده است که سکوههای بلند آن نشان از اجرای مراسم دینی مردم این منطقه داشته است .

دیدارگاه درب مهر کرمان 
آتشکده ‏محله ی دو لتخانه از دهش شاد روان پولاد اسفندیار یزدی مقیم بمبنی در سال 1280 ‏خورشیدی بنا شده ‏است و تا امروز دیدارگاه زرتشتیان می باشد و هزینه های آن از کمک زرتشتیان تهیه می شود . آتش اپن آتشکده تا کنون نیز روشن بوده و هرساله در روز یازدهم دی ماه در این محل برگزار می شود که به گهنبار دو لتخانه معروف است . یکی دیگر از آتشکده های مهم و جدید کرمان که تا امروز نیز پابرجا ست و مردم برای روزهای فرخنده ‏به آنجا رفته و شمع و عود روشن می کنند، آتشکده ‏واقع در کوچه ی دبیرستان ایر انشهر است . در بمهر نو کرمان بلاسیله ی دهشمندان قنات غسانی (یکی از دهات اطراف کرمان) ساخته شده ‏است و آتش ورجاوند در بمهر قنات غسان به دربمهر کنونی منتقل گشت بخشی از هزینه دربمهر نو از دهش موبدزادگان سرور و شیرین، دو خواهر غنات غسانی به نامگانه پدرشان دستور رستم دستور مرزبان بنا گرد ید. چون بنای در بمهر از دهمنی بهدینان قنات غسان بوده ، آتش در بمهر قنات غسان بوسیله ی موبدان آنجا به نام موبد بهرام اسفندیار آریایی، موبد نوشیروان جهانگیر اشیدری، و موبد گشتاسب بهمن پور جهانبخش به دربمهر کنونی منتقل گردید .امروزه این آتشکاه شامل موزه ای است که به ثبت اداره ی میراث فرهنگی استان کرمان رسیده است و آثار و اسناد قدیمی خانواده های کرمانی و حتی نسخه های خطی قدیمی و اشیا یی چون چرخ چاه  ‏، چرخ ریس، سماور برنجی، اتوهای ذغالی و . . . در آنجا وجود دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...