۱۳۹۹ آذر ۹, یکشنبه

اشوزرتشت


 اشوزرتشت دانشمندی بود که از راه خرد و پیمودن راه راستی به هستی خدای یکتا اهورامزدا با همه ویژگی‌هایش پی برده بود.
گات‌ها پیام اهورامزدا و سخن اشوزرتشت است. رهنمودهای گات‌ها منطقی، علمی، جهانی، انسانی و ابدی است.
اشوزرتشت معجزه‌ای نداشت و دین خود را از راه خرد و مهر تبلیغ می‌کرد. با بکار بردن زور مخالف بود. او دین خود را بهترین راه زندگی معرفی کرد. راهی که به شادی پیشرفت مردمان و جهان می‌انجامد.
✍️ #ایرج_ادیب‌زاده


#اشوزرتشت آموزگار، فیلسوف و متفکر(اندیشمند) است و در هیچ جا نیز نگفته‌اند که فرستاده‌ی یک خدا است.
✍️ #مازیار_قویدل، پژوهشگر شاهنامه و فرهنگ ایران و نویسنده‌ی کتاب «پژوهشی در اوستا و آیین یا باور زرتشتی».

نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی

الهام به اشو زرتشت نه وحی

 پرسش:
 شما پاسخ داده‌اید که به زرتشت وحی نشده بلکه زرتشت پیامبری‌ست که به او الهام شده است. میدانیم که الهام چیزی عمومی‌تر از وحی است، وحی موضوعی اختصاصی است که در ادیان ابراهیمی شناخته شده است، اگر به زرتشت الهام شده است چرا به همه مردم الهام نشده و پیامبر نیستند؟

پاسخ:
جایگاه زرتشت را نمی.توان با پیامبران ابراهیمی هماهنگ کرد و یکی دانست. زیرا در منش و پیام #زرتشت جایگاه اهورامزدا(خداوند)، چگونگی آفرینش، هدف از آفرینش، نقش دین در زندگی، بهشت و دوزخ، نیکی و بدی(خیر و شر) آزادی گزینش و مانند اینها به گونه‌ای دیگر بیان شده است. #اهورامزدا در اندیشه زرتشت، موجودی با ویژگی خداواندان ابراهیمی نیست که در آسمان و مکانی به نام عرش جای گرفته باشد و با قدرت و اراده تمام، عملکردِ بندگان خویش را که روزگاری از بهشت(جَنت) رانده شده و به زمین روی آورده‌اند، بررسی و ثبت کند و پس از مرگ با یاری فرشتگان نیکی و بدی‌ها به سنجش درآید تا نیکوکاران از خوشی‌های بهشت بهره گیرند و بدکاران در آتش جهنم بسوزند.
در بینش زرتشت اهورامزدا، سرچشمه آفرینش است. برگردان واژه اهورامزدا که یک فروزه(:صفت) است «دانش و آگاهی بیکران در هستی» می‌باشد. این فروزه به دانایی و آگاهی مردم وابسته و اشاره دارد. در این فلسفه فرشته‌ای در کار نیست که از آسمان فرود آید و پیام خداوند را بر گوش برگزیده‌اش بر گوید(وحی کند) تا پیامبر آن سخنان را بی کم و کاست برای راهنمایی به مردم گوشزد کند. دل آگاهی(:الهام) به گونه‌ای دیگر از ویژگی فراگیری در راه رازوری(:عرفان) گفته می‌شود که بی‌گمان برای همه مردم اندیشمند، دانا وآگاه که شایستگی دانایی دارند روی خواهد داد. آشکار است که برای زرتشت چنین شایستگی فراهم بوده که بر او راز هستی گشوده شده و آنها در را در سروده‌هایش #گات‌ها به مردم بازگو کرده است. در این سروده‌ها زرتشت خود را سوشیانت (رهایی بخش ورجاوند) میداند. رهایی بخش برگزیده‌ای که سخنانش مانتره (اندیشه برانگیز) بوده و به هر هنگام (زمان) برای مردمان جهان از هر رنگ و نژادی، سودبخش، سازنده، شادی آفرین و رستگاری بخش است.
✍️موبد کورش نیکنام نویسنده و پژوهش فرهنگ و آیین ایران باستان

نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی

آیا زرتشت سروده های خود را با خطی ویژه نوشته بود یا نه؟

 آیا در زمان زیست زرتشت و در نزدیکی مکان زندگی او خطی وجود نداشت که او بتواند سروده های خودش را با آن بنویسد؟

 تا پیش از کشفیاتی که در حدود سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ میلادی در جیرفت انجام شد و در آن لوحی سنگی با قدمت بیش از ۵هزار سال یافت شد که کهن ترین خط جهان بود(عکس این کتیبه در پست بالا آورده شده است)، همه باستان شناسان گمان میکردند سازنده خط تمدنهای بین رودان(بین النهرین) بوده و تمدن های دیگر از این تمدن نوشتن و دبیره را فرا گرفتند، ولی با این کشف بزرگ که در کاوش های باستان شناسی شرق ایران در جیرفت انجام شد تمام معادلات باستان شناسی جهان دگرگون شده و خاستگاه خط و نوشتن از بین رودان(بین النهرین) به شرق ایران در حدود بیش از ۵ هزار سال پیش رفت《1》
حال برویم بر سر زادگاه زرتشت و زمان زیست آن که با کمک علم زبان شناسی به خوبی میتوان دانست که زرتشت نیز زاده شرق ایران و در حدود ۴ هزار سال پیش بوده، به خوبی پیداست که در همان شرق ایران که زادگاه زرتشت بوده در حدود هزار سال پیش از زرتشت نوشتار و خط وجود داشته، این خط تا زمان زرتشت حدود هزار سال راه تکامل را پیموده تا به زمان زرتشت رسیده است.
حال ببینیم زرتشت انسانی بی سواد و عامی و بی خیر از هر گونه خط و علمی در زمان خودش در شرق ایران بوده یا انسانی باسواد و دانا که از علوم زمان خودش در شرق ایران بدون شک آگاهی داشته؟ حال که با توجه به سند بالا دانستیم که زرتشت شخصی آموزش دیده و باسواد بود، شخصی که کاملا حرفه ای آموزش علمی زمان خودش را دیده بود(مری بویس_ تاریخ کیش زرتشت) به خوبی میتوان دریافت که زرتشت بودن شک از خطی که در شرق ایران و در زمان زیست او بوده آگاهی کامل داشته و آن را می‌شناخت است.
اما گاهی شنیده میشود که وجود سنت شفاهی در میان موبدان زرتشتی و تاکید آنها بر روی به حافظه سپردن متون اوستایی و برتری دادن آن به نوشتار را شوندی (دلیلی) میدانند برای این که زرتشت سروده های خودش را ننوشته و تنها به حفظ کردن آنها به وسیله پیروانش اکتفا کرده اما پیداست که این سخن درست نیست و با نگاهی به دوران ساسانی که در آن دوران هم زمان  متون اوستایی نوشته میشده و هم تاکید بی اندازه ای بر به حافظه سپردن این متون بوده میتوان دریافت این تاکید بیشتر برای این بوده که اگر به خاطر جنگ، تازش دشمن، آتش سوزی و... کتابهای دینی از بین رفتند جای جبران باشد و آسیب جدی به متون اوستایی نرسد ولی همواره اوستا را به شکل نوشتاری هم نگهداری میکردند.

حال با کمی اندیشیدن در نوشتار بالا و اسناد و مدارکی که آوردیم به خوبی میتواند دربیابید که آیا زرتشت سروده های خود را با خط ویژه ای برای پیروانش نوشته بوده یا نه!


__________________________________


1: تاریخ اندیشه های دینی، نوشته میرچا الیاده، برگه ۹۲


☀️پژوهش و نوشته: اردوان فرخ☀️

نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان

ندای وجدان ، سروش در گاتها


 

 🌿🌷🌿ندای وجدان
 سروش در گاتها
‍ ‍ برگردان گاتها یسنا۴۴ بند۱۶
🔥ای هستی بخش یکتا ، پرسشی از تو دارم ؛ خواستارم حقیقت را بر من آشکار سازی. کیست آن شخص دلیر و پیروزمندی که در پرتو آموزش های اهورایی ، ما رار پناه بخشد؟ از راه الهام آن رهبر دانا و درمان بخشِ زندگی را به من نشان دهد و او را با سروش ( نماد فرمانبرداری از دستور ایزدی ) و وهومن برخوردار ساز. پروردگارا این دو بخشش بزرگ را به هر کس که دوست داری ارزانی فرماید
سروش در اوستا «سرئوشه» خوانده می‌شود که به چم(:معنی) فرمان‌برداري از خداوند است. این ایزد در گات‌ها نیز بيش‌تر «سرئوشه» آمده که به همين چم است.

نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان

کتیبه های ساسانی

 کتیبه های کرتیر
از کرتیربه عنوان مرد پرقدرت یکصدسال اول سلسله  ساسانی یاد میکنند، تولد ودوران کودکی او بدرستی معلوم نیست ولی بالغ برسه دهه با قدرت بر دربار ساسانی حاکم بود دردوره اوبود که دین زرتشتی بازنگری گردید، او باشاپوراول ، هرمزاول ،بهرام اول ، وبهرام دوم معاصربود کرتیر با قدرت مذهبی توانست روحانیان زرتشتی را صاحب قدرت وشوکت نماید دردوره نرسی بود که این پادشاه موفق شد قدری از قدرت روحانیان بکاهداین روحانی مخوف تنها کسی بودکه موفق گردید برای خودش کتیبه نقر کند نفود اودرپادشاهان بحدی بود که شمایل اودرکنار شمایل وپیکره های آنان بربدنه کوه ها نقش گردید ، از آن جمله میتوان به کتیبه نقش رجب اشاره کرد که بصورت مردی بدون ریش باکلاه مدور نجبا که روبانی دور آن بسته است او انگشت سبابه دست راست خود را به شیوه آئین بزرگان به ادای احترام به نقش اردشیر بالا گرفته وگردنبندی با سنگ های درشت  قیمتی احتمالا (مروارید)به گردن دارد به زیبایی و وضوح دیده میشود درکنار این نقش سنگ نوشته هایی وجود دارد به خط پهلوی ساسانی، دراین کتیبه چندین دفعه به بنیاد آتش مقدس اشاره شده است،دراین کتیبه ۳۱سطر برسنگ نقرشده که چند سطر آن ازبین رفته ولی الباقی آن خوانده میشود، دراین کتیبه اشاره به مرگ خود دارد که تفصیل ان در دوکتیبه دیگر (سرمشهد کازرون) و(نقش رستم) شرح داده خواهد شد .
(من از یزدان درخواست کردم که اگریک بارایزدان،من کرتیر را دراین جهان زندگان جای داده آند، پس من را به انسوی (دنیای مردگان)نیز عبوردهندو چهره بهشت ودوزخ را نمایند)وی درادامه به مباحث نیکی، بدی، بهشت ودوزخ می پردازد وازکسیکه این کتیبه می خواند میخواهد که همانند خود او نسبت به ایزدان ودین استوار باشد،(وآنکه این نامه راببیند وبخواند به ایزدان، خدایگان وروان خویش ودرست باشدونیزبراین مراسم ودین مزدیسنا،چنانکه اکنون درمیان زندگان انجام میشود
کاظم مزینانی

🍁🍁🍁
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

انجمن مغان ، پیر مغان - موبد رستم شهزادی


 

آتش افروزی ایرانیان - موبد رستم شهزادی


 

۱۳۹۹ آذر ۳, دوشنبه

اهورامزدا خدای اشوزرتشت بزرگ ایرانی

 نه تبار و نژادی برگزيده دارد و نه با زبان ويژه‌ای برای کسانی وحی می‌فرستد و نه گروهی از آفريدگان خويش را مامور کشتار گروهی ديگر می‌کند و نه خودش شبانه چند هزار نفر از بندگانش(فرزندان مصريان) را از میان می‌برد و نه برای لغزش‌هایی که خودش برای اين بندگان خواسته است آنها را به‌سوی آتش و مار و عقرب به جهانی ديگر روانه می‌کند.
او دستگاه بيکران آفرينش را برای زمين ما که خرده‌ای ناچيز در اين دستگاه است نيافريده، وانگه او جوهر راستی و سرآغاز راستی است.
او به هستی آورنده خرد و آغاز و پايان نظامی است بنام «اشا» که ميلياردها کهکشان را با ميلياردها خورشيد آنها را از ميلياردها سال پيش با خرد بيکران خود در گردش دارد است.
او برتر و پاکتر از آن است که ما او را درگير دشواری‌ها و فرومايگی زندگی چند آدم گمراه بکنيم.
او اهورامزداست. او خوشبختی و شادی و شکوفایی را برای جانداران اين زمين آفريده است. او آزادی گزينش را آفريده تا انسان‌ها بتوانند راه و روش و شيوه زندگی خود را به دلخواه خود گزينش کنند. او آرامش را آفريده تا مردمان زندگی آسوده داشته باشند. او انديشه نيک را آفريده تا زنان و مردان را به‌سوی بخش پر فروغ زندگی راهنمایی کند. او چيرگی به خود را آفريده تا مردمان را از لغزش‌های ناخواسته زندگی دور نگاه دارد. او تکامل و رسایی را آفريده تا مردمان هر روز، هم خود و هم اين جهان را تازه‌تر و نوتر کرده و پيشرفت دهند. و سرانجام او جاودانگی را آفريده تا زنان و مردانی را که با او در روند آفرينش همکاری کرده و در خوشبخت کردن خود و ديگران و اين جهان گام بر داشته‌اند در «سرای مينوی سرود»، جاودانه با فروغ خود و در فروغ خود روشنی بخشد.
او هيچ‌گاه آفريدگان خود را «بنده و برده» خود نناميده است وانگه هميشه آنها را «دوست و همکار» می‌نامد. دوست و همکار برای بهتر کردن و خوشبخت کردن اين کره که ما آن را زمين می‌ناميم.
اين نيک بختی استثنایی ايرانيان بود که اين آیين بی‌همتا از سرزمين آنها برخيزد تا به سرتاسر جهان نور بيافشاند.
 ✍️دکتر خسرو خزاعی(پردیس)

نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی

خجسته جشن آذرگان فرخنده باد . آتش مهر و دوستی در ایران زمین فروزان باد .🤲


نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان

🔥آذرگان🔥


 

 برافروخته باد آتش جاویدان در ایران اهورایی به مناسبت سوم آذرماه فرخنده جشن سپند آذرگان آتش نماد راستی است؛ تنها آتش است که پلیدی را به خود راه نمی‌دهد و همواره به بالا سر می‌ساید، خود می‌سوزد و جهانی را گرما و نـور می‌بخشد. مردم راستی‌جو، همانند آتش همیشه یکسان و یکرنگ بوده، خود را به پلیدی‌ها نمی‌آلایند و نور، شادی، گرما و انرژی به جامعه می‌بخشند.

فروغ، نور و روشنایى که نمادی از نور و روشنایى دنیای راستین اهورایی و مینوی است، در شادابی روان و دل آدمی، اثرى بس شگرف دارد. انسان را به جایگاه نور خدایى مى‌برد. اینکه ایرانیان باستان هنگام نماز به روشنایى و نور رو مى‌کردند، به این سبب بوده است که روشنایى نماد خداوند است و هر جا روشنایى هست، خرد هست، راستى هست، مهر هست و خدا آنجاست.

جنبش و جوشش در نهاد تمام هستی آتشی اهورایی است که ریشه و بن جهان را گرمی می‌بخشد. مولانا می‌سراید:

آتش عشق است کاندر نی فتاد/ جوشش عشق است کاندر می‌فتاد

آتش است این بانگ نای و نیست باد/هر که این آتش ندارد نیست باد

در دین زرتشت، هر آنچه آفریده اهورامزداست براى جهان و جهانیان سودمند است و باید پرستاری و ستوده شود. آتش یکی از نیکترین آفریده‌های اهورامزداست؛ از این رو ایرانیان باستان به آتش وابستگى ویژه‌اى داشتند. آتشدان فروزان در پرستشگاه‌ها، در جایگاه روان مینوی اهورامزداست. اگر زرتشتیان رو به سوى نور دارند و آن را پرستش سو مى‌دانند، براى نزدیک شدن به اهورامزدا، پروردگار و آفریننده جهان مینوی و هستی‌بخش است که خود سرچشمه همه نورها است. اشوزرتشت خداوند را «شیدان شید» دانسته و در همه هستی در جنبش می‌بیند.

دل هر ذره را که بشکافی/ آفتابیش در میان بینی

آتش؛ بزرگ‌ترین پدیده و یافته آدمی است. ایرانیان نخستین بار آتش را در تلاش زندگی یافته‌اند؛ آن چنان که: روزی هوشنگ شاه پیشدادی، با همراهان خویش به شکار رفته، بر سر راه خود ماری می‌بیند و برای کشتن آن سنگی پرتاب می‌کند که«پدید آمد آتش از آن سنگ باز». این آتش به خار و خاشاک افتاده و فروزان می‌شود. در این استوره دو نماد نابرابر و در برابر هم زندگی ایرانی، روبروی هم می‌ایستند: مار که نماد و هم‌ریشه‌ی مرگ است  در برابر آفرینش آتش که نماد روشنایی و فروغ است. آتش در گذشته ایران و سنت‌های ارزشمند نیاکان ما از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده است. چرا که در کنار زندگی انسان، توانایی، گرما و کوشش را به همراه آورده و سرآغاز و سرچشمه پیشرفت شده است.

زرتشتیان در تاریخ خود با روشنایی آتش زنده ماندند و آن را به مانند پرچمی برافراشته همواره روشن نگه داشته و به پایداری آن مهر می‌ورزند و آرزومند درخشش نور در جان و روان همه نیک‌اندیشانند.

آتش برای مردمان همه سرزمین‌ها از روزگاران بسیار دور تا به امروز گرامی بوده و هر گروهی  به گونه‌ای آن را ستوده‌اند. خداوند با پیغمبر خود؛ «موسا»، با زبان آتش گفت وگو مى‌کند و آتش بر «ابراهیم» گلستان مى‌شود.  

ایرانیان، از سی و یک جشن سالانه که در هفتاد و سه روز برگزار می‌کنند ـ افزون بر جشن سوری(چهارشنبه سوری) ـ چهارجشن به پاس و بزرگداشت ِ آتش دارند: اردیبهشتگان، شهریورگان، آذرگان و سَده.

«ای خرامنده سرو ِ تابانْ ماه/ روز ِ آذر مَى ِ چو آذر خواه

شادمان کن مرا به مَى که جهان/ شادمان شد به فرّ ِ دولت ِ شاه»
(مَسعود ِ سعد ِ سَلمان)

جشن آذرگان در روز آذر از ماه آذرماه ؛ نهمین روز از نهمین ماه از گاهشماری زرتشتی برابر با سوم آذر ماه خورشیدی برگزارمی‌شود.

در گذشته در سرتاسر ایران، آذرگان همچون مهرگان و نوروز جشنی همگانى بوده، ولی امروز به گونه‌ای آیینی ــ  دینى، تنها زرتشتیان این جشن را زنده نگه داشته‌اند.

ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه درباره این جشن آورده: «… روز نهم آذر عیدی است که به مناسبت توافق دو نام آذرجشن می‌گویند و در این روز به افروختن آتش نیازمند می‌باشند و این روز جشن آتش است و به نام فرشته‌‌ای که به همه آتش‌ها موکل است نامیده شده، زرتشت امر کرده در این روز آتشکده‌ها را زیارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمایند … »

این جشن هنوز هم نزد زرتشتیان با شادى برگزار می‌شود. در گذشته، این روز، روز نشست، گفت و گو و همه پرسی درباره زندگی‌ هازمانی(اجتماعی) بوده است و این برگرفته از آیینی بسیار دیرینه است که مردمان به دور آتش گرد می‌آمدند و درباره زندگی شان به گفت و گو می‌پرداختند.  

در آذرگان «سدره پوشی» برگزار می‌شود. نوجوانان زرتشتى با پوشیدن سدره و بستن کشتى، دین خود را برمی‌گزینند. آنها که تا دیروز زرتشتى زاده بودند، با پوشیدن سدره و بستن کشتى زرتشتی می‌شوند.

 در جشن آذرگان، زرتشتیان با لباس آراسته و پاکیزه، به آتشکده می‌روند. نیایش روزانه خود را برگزار می‌کنند و با سرایش آتش نیایش که بخشی از خرده اوستاست، آذرایزد را گرامی می‌دارند و آیین جشن آذرگان را به جا می‌آورند.

در باور زرتشتیان، آب، باد(هوا)، خاک و آتش، چهار آخشیج سپندینه و از بین‌برنده ناپاکی‌هایند. در این میان، آتش برای داشتن روشنایی و گرما، ارج بیشتری دارد و از این رو، زرتشتیان برای نیایش و ستایش اهورامزدا، به آتشکده ــ جایگاه آتش ورهرام ــ می‌روند.

آتشکده‌ها در تاریخ به نام‌های «درمهر»، «آدریان» ، «آتش بهرام»(ورهرام) خوانده شده‌اند و افزون بر نیایشگاه زرتشتیان، همایشگاه دینی، آموزشی، فرهنگی و اجتماعی نیز بوده‌اند و به راستی سنگر دانش و بینش بوده است.

خردمندانه است که به جشن‌های ایرانی که نماد شادی بوده و برخاسته از فرهنگ پربار ایرانی‌اند، به ویژه جشن‌های آب و آتش، در ایران زمین دوباره جان تازه‌اى ببخشیم و آنها را همگانى کنیم؛ چنان که در گذشته نیز همگانى بوده‌اند. در فرهنگ ایرانی جشن‌ها برای شادی‌اند و در پی کار و کوشش و آبادانی می‌آیند و آبادانی، شادی‌افزا و دربردارنده نور و روشنایی درونی برای روان انسان‌هاست.
به قلم: بوذرجمهر پرخیده
🔥🔥🔥🔥🔥🔥
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

جشن آذرگان


 

 واژه ی آذر که در اوستا به صورت آترatar آمده، به چم(معنی) آتش است.یکی از چهار آخشیج(عنصر) پاک کننده در نزد زرتشتیان بوده بر این پایه اند:
آب، خاک، هوا و آتش.
مزدیسنان پیوسته در باور ترادادی(سنتی)خویش، آتش را که بهترین و سریع ترین آخشیج پاک کننده است، گرامی داشته، آن را نماد روشنایی و گرما می دانند و از آنجا که فروغ و روشنایی پرستش سو(قبله) زرتشتیان است، به همین انگیزه برای نیایش و ستایش اهورامزدا، به آتشکده یا مکانی که فروغ و روشنایی نمایان باشد، روی می آورند.
در گاهشماری ترادادی زرتشتیان، روز نهم از هر ماه، آذر نام دارد. هر سال در ماه آذر هنگامی که روز آذر نیز فرا می رسد، آن را بنام آذرگان جشن میگیرند. زرتشتیان در این جشن، اغلب با جامه(لباس) آراسته و پاکیزه به آتشکده، ادریان یا نیایش‌گاه محل زندگی خویش می روند، نیایش های روزانه خود را انجام می دهند و سپس با همنوایی موبد و با سرایش آتش نیایش که بخشی از خرده اوستا می باشد، فروغ و روشنایی گرامی داشته می شود و جشن آذرگان برگزار می گردد.
برگردان بخش دیگری از سرود آتش نیایش از خرده اوستا چنین است:

درود و یزشن و نیایش باد به تو ای آذر آفریده اهورا
ستایش، نیایش، ارمغان نیک، ارمغان دلخواه
ارمغان دوست داشتنی، نیاز به تو
 ای آفریده اهورامزدا
برای ستایش تو و برازنده نیایش،
برازنده و برازنده نیایش باشی در خانه مردمان
خوشبخت باد کسی که می ستاید تو را
با هیزم در دست با بَرسَم در دست
با شیر در دست و با هاون در دست
هیزم شایسته برای تو برسد
بوی شایسته برای تو برسد
خوراک شایسته برای تو برسد
اندوخته شایسته برای تو برسد
بُرنایی به نگهبانی تو گماشته شود
دانایی به نگهبانی تو گماشته شود
ای آذر، ای آفریننده نیک اهورامزدا

نسک یادگار دیرین
آیین ها، مراسم و باورهای مذهبی ترادادی(سنتی)زرتشتیان ایران
پژوهش و نگارش: کورش نیکنام

نقل از درگاه(کانال) زرتشت و مزدیسنان

اهمیت آبادگری گیتی در اندیشه ایرانشهری و کیش مزدیسنا

 در باورھای ایرانی-زرتشتی، ھستی به دو زیرمجموعه گیتی و مینو بخش می شود. گیتی به معنی جھان محسوس، فرایافتی [= مفهومی] است در برابر مینو به معنی ھستی غیر مادی. آبادسازی گیتی، دربرگیرنده بالاتر بردن تراز زندگی مردم و سازندگی در پیرامونمان از خانواده، کوی و برزن گرفته تا روستا، شھر و کشور و جھان می شود. بر پایه اندیشه ایرانی، رسیدن به رسایی معنوی و پالایش روح و روان در شرایطی که فرد و جامعه از دید رفاه و آسایش در تنگنا باشند، شدنی نیست. از دل کشوری ویران و ناتوان و مردمی مستمند و نیازمند، جامعه ای والا، سرفراز، آبرومند و خوشبخت بیرون نمی آید. از اینرو، آباد کردن گیتی، کانون نگرانی تبار ایرانی و پیشنیازی برای فرزانگی و فرھیختگی گردید.

(در عصر نوین نیز، برخی سرآمدان جامعه بر فقدان نگاه آبادگر و رفاه ساز در کشور به عنوان یکی از بنیادهای زوال و انحطاط ایران، تاکید کرده اند. یکی از روحانیان آگاه و نیک سرشت دوره قاجار، «ممقانی»، در کتاب خود، «مسالک»، می نویسد: "استقلال و احیای ایران هیچ یک درست و تامین نخواهد شد مگر اینکه ایران قوه حربیه و استعداد عسکریه اش مرتب بشود و او هم مرتب نخواهد شد مگر اینکه مالیه و ثروت ایران مرتب بشود." مسالک، ممقانی، برگ 34)

در دین چیره بر ایرانشھر یعنی کیش مزدیسنا، سه تن در زمره گناھکاران شمرده می شدند: کشاورزی که در آبادی کشتزار خویش غفلت می ورزید، داور (قاضی) بد، و انسانی که مردم را می آزرد. نفر نخست آشکارا از آبادسازی گیتی روی گردانده و با ویران شدن یک کشتزار، آلوده گناه بزرگی شده است.

در اندیشه ایرانی، زندگی در گیتی ارزشمند بوده و اھمیت دادن به آن و بھتر نمودن آن به ھیچ روی "غرق شدن در مادیات و امور دنیوی" انگاشته نشده است. آیینی که چگونگی زیست انسان در این جھان را مھم نداند، چگونه می تواند برای زندگی مینوی انسان، جایگاھی قائل باشد؟! روشن است که فرمانروایان در یک آیین و یا کیش دنیاستیز، پاسخگو نخواھند بود که چرا رفاه و آبادانی در جامعه وجود ندارد؛ چه اصولا خویشکاری [= وظیفه] فرمانروا، بھبودی زندگی اینجھانی مردم نیست.

در" وندیداد" که یکی از دفترھای دینی بازمانده از عصر ساسانیان و بازنویسی شده در دوره اسلامی است، آمده است: «دستی که بذر گندم می پاشد، اشویی (راستی و درستی) می افشاند» (وندیداد، فرگرد 3 ،بند 23). در ھیچ مرام و آیینی، اینچنین آبادگری و سازندگی ستایش نشده و به ارزشی والا در پیکر اجتماع تعبیر نگشته است. ھمچنین، نرسیدن به کشتزار و باغ که ویرانی و خشکی آن را به دنبال داشته باشد، وجدان فرد و اجتماع را بدرد می آورد و افسوس خردمند را برمی انگیزد: «بدحال است زمینی که زمان درازی در انتظار بذر، بذر افشان و کشاورزی مانده است» (وندیداد، فرگرد 3 ،بند 30).

در دین مزدیسنا، بینوایی و بدبختی از کرده ھای اھریمنی است ولی توانگری، رفاه و آسایش، ستایش شده اند. خانه ای که بینواتر است، دیو دروغ و دزدی و بدکرداری آسانتر در آن راه می یابد. این دین، بی آنکه دشمن بینوایان باشد، دشمن بینوایی است و دستگیری از بینوایان را سفارش می کند. (شاهنامه فردوسی و فلسفه تاریخ ایران، مرتضی ثاقب فر، برگ 145) ھمچنین در این پیوند در اوستا می خوانیم که «سروش پاک را می ستاییم... کسی که از برای مرد و زن بینوا، پس از فرونشستن خورشید، خانه ای استوار بنا کند را می ستاییم.» (اوستا، برگردان یسنا از ابراهیم پورداوود، یسنا 57 ،بندهای 9 و 10)

👈بنمایه:
پیش درآمدی بر
اندیشه سیاسی ایرانشهری-
نوشته دکتر شاهین نژاد
‍🔥🔥🔥🔥🔥🔥
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

۱۳۹۹ آذر ۱, شنبه

آیات کشتار

 بکشید در راه الله که الله به گفتار و کردار خلق شنوا و داناست.
(قرآن سوره البقره آیه۲۲۴)
 
شما ای اهل ایمان کافران را بکشید و با آنان کارزار کنید تا الله آنان را بدست شما عذاب کند و خوار گرداند.
(سوره التوبه آیه۱۴)
 
ای مسلمانان کافران را بکشید که در زمین فتنه و فساد دیگری نماند و مذهب همه مذهب الله گردد.
(سوره الانفال آیه۳۹)

اینان لعنت شدگانند. هرجا یافته شوند باید دستگیر گردند و به سختی کشته شوند.
(سوره الاحزاب آیه۶۱)

آنان که دین شما را تمسخر و کنایه زنند را بکشید که آنان را سوگند استواری نیست تا از ترس شمشیر از طعن و کنایه زدن به اسلام بس کنند.
(سوره التوبه آیه۱۲)

الله جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده برای آنها که در راه الله جهاد کنند و دشمنان اسلام را به قتل رسانند و یا خود کشته شوند.
(سوره التوبه آیه۱۱۱)

ای اهل ایمان هر که از اهل کتاب(یهودی و مسیحی) که ایمان به الله و روز قیامت نیاورده و آنچه را الله و رسولش حرام کرده است حرام نمیدانند بکشید تا آنگاه با ذلت تواضع به اسلام جزیه دهند.
(سوره التوبه آیه۲۹)

هرجا که آنها را بیابید بکشید و از آنجا که شما را رانده‌اند، برانیدشان که فتنه از قتل بدتر است و در مسجدالحرام با آنها نجنگید مگر آنکه با شما بجنگند و چون با شما جنگیدند بکشیدشان که این است پاداش کافران.
(سوره البقره آیه۱۹۱)

آنگاه که الله به فرشتگان وحی کرد من با شمایم. شما مسلمانان را به پایداری وادارید. من در دلهای کافران بیم خواهم افکند گردنهایشان را بزنید و انگشتانشان را قطع کنید.
(سوره الانفال آیه۱۲)

ای اهل ایمان با کافران از هر که به شما نزدیکتر است آغاز کنید و آنان را بکشید و باید کفار در شما درشتی و نیرومندی و قوت پایداری حس کنند و بدانید که الله همیشه یار مسلمانان است.
(سوره التوبه آیه۱۲۳)

پس چون ماههای حرام به‌سر آمد  آنگاه مشركان را هر کجا که يافتيد به قتل رسانيد. و آنها را دستگير و محاصره كنيد. و هرسو در كمين آنها باشيد. چنانچه توبه كردند و نماز به پای داشتند و زكات دادند پس از آنها دست بداريد. كه الله آمرزنده و مهربان است.
(سوره التوبه آیه۵)

چون با کافران روبرو شديد گردنشان را بزنید و آنها را سخت فرو افکنديد و اسيرشان کنيد و سخت ببنديد. آنگاه يا به منت آزاد کنيد یا به فدیه. تا آنگاه که جنگ به پايان آيد. و اين است حکم الله است و اگر الله میخواست از آنان انتقام میگرفت، ولی خواست تا شما را به یکدیگر بیازماید. و آنان که در راه الله کشته شده‌اند کردارشان را باطل نمی‌کند.
(سوره محمد آيه۴)

دوست دارند همچنان که خود به راه کفر میروند شما نیز کافر شوید تا برابر گردید. پس با هیچ یک از آنان دوستی مکنید تا آنگاه که در راه الله مهاجرت کنند. و اگر سر باز زدند در هرجا که آنها را بیابید بگیرید و بکشید و هیچ یک از آنها را به دوستی و یاری برمگزینید.
(سوره النساء آیه۸۹)

اگر در راه الله کشته شوید در آن جهان به رحمت و آمرزش الله نائل شوید و آن بهتر از هر چیزیست که در حیات دنیا برای خود فراهم توان آورد.
(سوره آلعمران آیه۱۵۷)

مسلمانان باید در راه الله، آنان را که حیات مادی دنیا را بر آخرت برگزیدند بکشند و هرکس در جهاد در راه الله کشته شد و یا پیروزگردید او را در بهشت ابدی پاداش بزرگی دهیم.
(قرآن. سوره نساء. آیه۷۴)

اهل ایمان در راه الله و کافران در راه شیطان میجنگند، پس شما مسلمانان با دوستان شیطان قتال کنید که مکر و سیاست شیطان بسیار سست و ضعیف است.
(سوره النساء آیه۷۶)

و آن گروه از مشرکان را(از یهودان) که پشتیبان و کمک مشرکان بودند الله از حصار و سنگرهاشان فرود آورد و در دلشان از شما مسلمین ترس افکند تا آن گروهی از آنها را به قتل رسانیده و گروهی را اسیر گردانیدند.
(سوره الاحزاب آیه۲۶)

ای مسلمانان نه شما بلکه الله کافران را کشت و ای رسول چون تیری افکندی نه تو بلکه الله افکند.
(سوره الانفال آیه۱۷)

ای کشته باد انسان چرا تا این حد کفر میورزد.
(سوره العبس آیه۱۷)

همانا کیفر آنان که با الله و رسول او به جنگ برخیزند و در زمین به فساد کوشند جز این نباشد که آنها را به قتل رسانند یا به‌دار کشند و یا دست و پایشان به خلاف ببرند یا با نفی بلد و تبعید از سرزمین صالحان دور کنند، این ذلت و خواری عذاب دنیوی آنهاست و اما در آخرت باز در دوزخ به عذابی بزرگ معذب خواهند بود.
(سوره المائده آیه۳۳)

اگر در راه الله کشته شوید بسوی الله گردآورده میشوید.
(سوره آلعمران آیه۱۵۸)

نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی

جشن‌های ماهانه ایرانیان 🔥جشن آذرگان🔥


 در نهمین روز از آذرماه که نام روز و ماه یکی می‌شود روز آذر در ماه آذر، جشن «آذرگان» برگزار می‌شود.
جشن آذرگان در سالنامه مزدیسنی(زرتشتی) سوم آذرماه است.

فرخندگی و هم نامی روز و ماه به‌نام ایزد آذر و بزرگداشت جایگاه آن در اندیشه ایرانیان:
آتش یكی از چهار آخشیج(:عنصر) پاک در نزد ایرانیان باستان و زرتشتیان است.
آذر نام ایزد نگاهبان آتش است. از اینرو، آذرگان نیز در شمار جشن‌هایی است كه آیین‌های آن با بزرگداشت آتش كه یكی از فروزه‌های نیک اهورایی است، نزدیكی و همخوانی دارد.
آتش میان ایرانیان از دیرباز از سپنت‌ینگی(:پاکی و ورجاوندی) ویژه‌ای برخوردار بوده‌است و بنا به یک باور آن‌را جانشین خورشید روی زمین می‌دانستند. به این دلیل است كه در اوستا سروده‌هایی درباره ستایش آتش و خورشید به‌چشم می‌خورد.

جایگاه آذر در فرهنگ ایران:
آذر در اوستا «آتَر - آتَرش» و در پهلوی «آتُر - آتَخش» و در پارسی امروزه «آذر- آتش»است. آذر، ایزد نگاهبان آتش و فروزه اهورامزداست برای همین گاه او را در شمار امشاسپندان آورده‌اند.
در فرهنگ ایران، آتش یکی از پدیده‌های زاستار(:طبیعت) است که ستودنی‌ست چون گرمای زندگی را در کالبد دیگر پدیده‌های هستی جاری می‌سازد و با روشنایی خود که نشانی از آذر اهورایی است جان و دل یاران اهورامزدا را روشنایی می‌بخشد پس «سوی ستایش» اهورامزداست و آتش پرستاران در آتشکده از آن پرستاری می‌کنند. جشن آذرگان از جشن‌های ویژه آتش در فرهنگ ایران است که در ستایش آذر اهورایی برگزار می‌شود.
در یسنا نیز بارها به آذر و آتش و اهمیت آن اشاره شده‌است كه چند نمونه از آن به این شرح است:
«ای آذر تویی خوشی بخش جهان مزدا آفریده، ما خواستاریم به وسیله تو با اندیشه پاک، گفتار راست و كردار درست و آیین نیک، مزدا اهورا را پرستش كنیم و به او نزدیک شویم.
(یسنا. هات۳۶بند۳).

ایزد آذر در نوشتارهای کهن:
در بسیاری از نوشته‌های کهن از آذر اهورایی یاد شده و جایگاه او ستوده شده‌است. برای نمونه در «یسنا، هات۶٢» از آذر اهورایی با فروزگانی چون «برازنده ستایش و نیایش»،«گشایش بخش»و«پناه‌بخش» یاد شده‌است و از او شادکامی، زندگی دراز، آسایش همگانی، کامروایی و روشنایی خواستار شده‌اند. همین‌گونه در آتش نیایش در ستایش آذر اهورایی آمده‌است:

«درود بر تو ای آتش، ای برترین آفریده سزاوار ستایش اهورا مزدا. به تو ای آتش، ای پرتو اهورامزدا، خشنودی و ستایش آفریدگار و آفریدگانش برساد. افروخته باش در این خانه پیوسته افروخته باش در این خانه فروزان باش در این خانه تا دیر زمان افزاینده باش در این خانه به من ارزانی ده.
ای آتش ای پرتو اهورامزدا آسایش آسان پناه آسان آسایش فراوان فرزانگی، افزونی، شیوایی زبان و هوشیاری روان و پس از آن خرد بزرگ و نیک و بی‌زیان و پس از آن دلیری مردانه، استواری، هوشیاری و بیداری، فرزندان برومند و کاردان، کشورداری و انجمن آرا، بالنده، نیک کردار، آزادی‌بخش و جوانمرد، که خانه مرا و ده مرا و شهر مرا و کشور مرا آباد سازند و انجمن برادری کشورها و همبستگی جهانی را فروغ بخشند.»

آیین‌های جشن آذرگان:
در فرهنگ جهانگیری، برهان قاطع، مروج الذهب مسعودی و المدخل فی‌صناعة احکام النجوم از کیا کوشیار ابن‌لبان شهری جیلی، این جشن را با نام «آذرخش» نوشته‌اند.
ابوریحان بیرونی در «آثارالباقیه» درباره جشن آذرگان نوشته است:«روز نهم آذر، جشنی است که به فراخور سازگاری و همآوایی دو نام #آذرجشن می‌گویند و در این روز به افروختن آتش نیازمند است و این روز جشن آتش است و به‌نام فرشته‌ای که به همه آتش‌ها گمارده است نامیده شده‌است.
اشوزرتشت می‌گوید که در این روز در آتشکده‌ها نیایش کنند و در کارهای جهان رایزنی نمایند».
نیاکان ایرانی‌مان آذرگان را روزی خجسته می‌دانستند و در خانه‌ها و بام‌ها آتش افروخته و آن روز را با شادی و شادمانی و خواندن نیایش‌ها و گستردن سفره آیینی با خوراکی‌های گوناگون در آتشکده‌ها که آذین‌بندی شده بودند، جشن می‌گرفتند. به هنگام جشن، بر آتش چوب‌های خوش‌سوز و خوش‌بو می‌نهادند و آنگاه به فراخور آغاز سرما، از آتش فروزان در آتشگاه، هر کس اخگری به خانه برده و آن آتش تا پایان زمستان در خانه‌ها فروزان بود و نمی‌گزاشتند خاموش شود و آن را نیک فرجام و فرخنده می‌دانستند.
یکی از نیایش‌هایی که در آذر روز هرماه و همچنین در آذر روز از آذرماه خوانده می‌شود «آتش نیایش» نام دارد که پنجمین نیایش از پنج نیایش «خرده اوستا» است.
در نسک(:کتاب) پهلوی «بندهش» آنجا که «درباره چگونگی گیاهان» سخن به میان می‌آید از میان گل‌ها «آذریون» گل ویژه آذر شناسانده شده و آمده‌است: «این را نیز گوید که هر گلی از آن امشاسپندی است و باشد که گوید: آذریون آذر را».
در متون پارسی گل آذریون را با نام‌های دیگری همچون «آذرگون»،«گل آتشی» یا «گل آتشین» نیز نامیده‌اند.

چنانچه امیر مغزی‌صائب و واعظ قزوینی در سروده‌های خود آن‌را گلی با رنگ سرخ آتشین پنداشته‌اند و گفته‌اند که گرچه سرخ است ولی گل سرخ نیست و خوش‌بو هم نیست.
اما در برخی دیگر از بنمایه‌ها آن‌را گلی زرد دانسته‌اند. پس چنانکه پیداست در زمان‌های گوناگون نام «آذرگون» را بر گل‌های همانند نهاده‌اند. در همین باره در واژه‌نامه دهخدا زیر واژه‌های آذریون و آذرگون آمده است: «گلی باشد زرد که در میان زغب و پرزی با ریشه‌های سیاه دارد و خوش‌بوی نیست و ایرانیان دیدار آن‌را نیک دارند و در خانه بپراکنند.
چنانکه در آذرگون گفته شد آذریون تازی(عربی) گشته آذرگون است و به‌گفته فرهنگ نویسان مانند چکامه‌سرایان در معنی آن فرجام گوناگون و پریشانی است و آن‌را خیری و گونه‌ای بابونه، ستردیقون، ارغوان، زبیده، کخله، گاوچشم و همیشه بهار و گونه‌ای از شقایق و گل آفتاب پرست و مانند آن گفته‌اند.

صاحب تحفه گوید: نباتی است میان شجر و گیاه به اندازه ذرعی برگش بی‌زواید و نرم به اندازه برگ جرجیر و با اندک زغبیت(آذریون) و گل‌های او بزرگ و پهن و مدور و زرد و رخشنده و در میان او برگ‌های ریزه سیاه گراینده به سرخی و به اوج خوش چشم‌انداز و همیشه رو به آفتاب دارد و به جنبیدن او دور می‌کند. از این گفته روشن می‌شود که آذریون همان گل است که اکنون آفتاب گردان نامند: و آذریون از رشک رخسار آتش رنگ او رخ بزرآب فروشست و به‌سان غمگینان از اوراق گلناری چهره زعفرانی بنمود.
از نمونه‌های بالا و نیز از نوشته‌های فرهنگ‌ها و واژه‌های پزشکی چنین دریافت می‌شود که آذرگون را پیشینیان به‌درستی نمی‌شناخته‌اند و یا این واژه در جاها و زمان‌های گوناگون چمارهای گوناگونی می‌داده‌اند. از معنی که برای این واژه آورده‌اند همیشه بهار، خجسته، بخشی از شقایق که پیرامونش فراوان سرخ و میانش خجک سیاه دارد، لاله، شقر، لاله دختری، آردم، گل آفتاب پرست، گاوچشم، خیری و کحله است و گفته‌اند گونه‌ای از گل است که گاهی به سرخی زند و گاهی به زردی».
به اینگونه اگرچه در برخی از فرهنگ‌های گیاه‌شناسی گاه «آذرگون» را با فرنام زابی برای گل‌هایی همچون شقایق، لاله، سیکلامن و همیشه بهار که به سرخی می‌گرایند، نیز به‌کار برده‌اند اما از آنچه در متون کهن پارسی درباره گل آذرگون یا آذریون برجای مانده چنین می‌توان برداشت کرد که این گلی است گرد و بزرگ با گل‌برگ‌های زرد که گاهی نیز به سرخی می‌زند و با نگرش به دیده‌ها موجود بگمان این نگارنده آذرگون یا آذریون باره اشاره در متون کهن ایرانی گونه‌ای از آفتابگردان یا همانSunflower با نام علمی دانشیHelianthus annuus است که در اندازه‌های گوناگون و با رنگ‌های زرد یا سرخ یا آمیختگی از زرد و سرخ در زیستگاه وجود دارد.

نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی

فردوسی و شاهنامه


 کژدم از راه آن‌ که بد گهر است
ماندنش عیب و کشتنش هنر است
✍️ نظامی گنجوی

شکسته باد اهریمن بد کنش
در ایران‌زمین کهنِ اهوراییِ پر گهرمان 


بخش‌های مهم شاهنامه فردوسی:

شاهنامه یک اثر شاهکار و جاودانه‌ی از تاریخ ایران کهن از آغاز تمدن نژاد ایرانی تا پایان حکومت ساسانیان بدست اعراب وحشی مسلمان است و به سه دوره اساتیری، پهلوی و تاریخی بخش می‌شود.

دوره اساتیری:
این دوره از عهد کیومرس تا پیدایش فریدون ادامه دارد. در این عهد از پادشاهانی مانند کیومرس، هوشنگ، تهمورس و جمشید سخن به میان می‌آید. تمدن ایرانی در این زمان تکوین می‌یابد. کشف آتش، جدا کرن آهن از سنگ و رشتن و بافتن و کشاورزی کردن و مانند آن در این دوره صورت می‌گیرد. در این عهد جنگ‌ها غالبا جنگ‌های درونی است و جنگ با دیوان و سرکوب کردن آنها بزرگ‌ترین مشکل این دوران بوده است. (برخی احتمال داده‌اند که منظور از دیوان، بومیان فلات ایران بوده‌اند که با آریایی‌های مهاجم همواره جنگ و ستیز داشته‌اند).
در پایان این عهد، ضحاک دشمن پاکی و سمبل بدی به حکومت می‌نشیند، اما سرانجام پس از هزار سال فریدون به یاری کاوه آهنگر و حمایت مردم او را از میان می‌برد و دوره نو آغاز می‌شود.

دوره پهلوانی:
دوره پهلوانی یا حماسی از پادشاهی فریدون آغاز می‌شود. ایرج، منوچهر، نوذر، گرشاسب به ترتیب به پادشاهی می‌نشیند. جنگ‌های میان ایران و توران آغاز می‌شود. پادشاهی کیانی مانند: کیقباد، کیکاووس، کیخسرو و سپس لهراست و گشتاسب روی کار می‌آیند. در این دوران دلاورانی مانند: زال، رستم، گودرز، توس، بیژن، سهراب و مانند آنان پدید می‌آیند.
سیاوش پسر کیکاووس بدست افراسیاب کشته می‌شود و رستم به خونخواهی او به توران زمین می‌رود و انتقام خون سیاوش را از افراسیاب می‌گیرد. در زمان پادشاهی گشتاسب، زرتشت پیام‌آور خردمند ایرانیان پدیدار می‌شود و اسفندیار بدست رستم کشته می‌شود.
مدتی پس از کشته شدن اسفندیار، رستم نیز بدست برادر خود، شغاد از بین می‌رود و سیستان بدست بهمن پسر اسفندیار با خاک یکسان می‌گردد، و با مرگ رستم دوره پهلوانی به پایان می‌رسد.

دوره تاریخی:
این دوره با پیدایش بهمن آغاز می‌شود و پس از بهمن، همای و سپس داراب و دارا پسر داراب به پادشاهی می‌رسند. در این زمان اسکندر مقدونی به ایران یورش می‌آورد و دارا را که همان داریوش سوم است می‌کشد و به‌جای او بر تخت می‌نشیند. پس از اسکندر دوره پادشاهی اشکانیان در ابیاتی چند بیان می‌گردد و سپس ساسانیان روی کار می‌آیند و آنگاه حمله تازیان مسلمان وحشی پیش می‌آید و با شکست ایرانیان شاهنامه به پایان می‌رسد. فردوسی از یورش سپاه تازی به ایران ناخشنود است و به سختی از آن خرده می‌گیرد و عرب‌ها را که به بهانه گسترش اسلام شهرها و روستاها را یکی پس از دیگری ویران می‌کردند را به باد انتقاد می‌گیرد. بسیاری از تاریخ نگاران نبشته‌اند که پیکر پاک فردوسی بزرگ بدست مسلمانان به خاک سپرده نشده است زیرا آنها وی را غیر مسلمان می‌دانسته‌اند. به همین‌روی وی در خانه و باغ خود و نه در گورستان مسلمان خاک شد. او در نکوهش اعراب بدوی چنین سروده است:
ز شیر شتر خوردن و سوسمار  
عرب را بجایی رسیده است کار
که تخت کیانی کند آروز  
تفو بر تو ای چرخ گردون تفو.

یورش سپاه اعراب و نژاد اصلی این قوم از دید فردوسی بزرگ:
 چنین است پرگار چرخ بلند  
که آید بر این پادشاهی گزند
از این مارخور اهرمن چهرگان
 زدانایی و شرم بی بهرگان  
نه گنج نه نام نه تخت و نه نژاد
همی داد خواهند گیتی به باد.

تاسف فردوسی از سرنگونی شاهنشاهی کهن و باستانی ساسانی:
به ایرانیان زار و گریان شدم
ز ساسانیان نیز بریان شدم
دریغ آن سر و تاج و آن تخت و داد
دریغ  آن بزرگی و  فر و نژاد
کزین پس شکست آید از تازیان
ستاره نگردد مگر بر زیان
برین سالیان چارصد بگذرد
کزین تخمه گیتی کسی نسپرد.

بیان فردوسی پیرامون تلاش‌ها و کوشش‌های ایرانیان برای نگهداری #یزدگرد_سوم که شوربختانه پیروز نشدند:
که من با سپاهی بسختی درم
به رنج و غم و شوربختی درم
چو گیتی شود تنگ بر شهریار
تو گنج و تن و جان گرامی مدار
کز این تخمه‌ی نامدار  ارجمند
نمانده است جز شهریار بلند
بکوشش مکن هیچ سستی بکار
که چون او نباشد دگر شهریار
ز ساسانیان یادگار اوست و بس
کزین پس نبینند ازین تخمه کس
دریغ آن سر و تاج وآن مهرو داد
که خواهد شدن تخم  شاهی  بباد.

 از دید فردوسی بزرگ چون تخت شاهنشاهی ایران که مرکز تمدن و هنر آسیایی بوده است با منبر اعراب بادیه نشین یکی می‌شود عاقبت کار ملت ایران تیره و تار خواهد شد.
فردوسی بزرگ گوشه و کنار شاهنامه سترگ‌اش برای زنده کردن فرهنگ #اشو_زرتشت چنین نوشته است:
شود مردمی کیش و آیین ما
نگیرد خرد خرده بر دین ما
بیاریم آن آب رفته به جوی
مگر زان بیابیم باز آبروی.

اندیشه فردوسی بسیار همسو با اندیشه‌ی #زرتشت بزرگوار (اندیشه نیک گفتار نیک کردار نیک) است:
بی آزاری و جام  می  برگزین
که گوید که نفرین به از آفرین
بخور آنچه داری و اندوه مخور
که گیتی سپنج است و ما برگذر
میازار کس را از بهر درم
مکن تا توانی به کس ستم
ز چیز کسان دور کنید دست
بی آزار باشید و یزدان پرست
مجویید آزار همسایگان
بویژه بزرگان و پرمایه‌گان
به پاکی گرایید و نیکی کنید
دل و پشت خواهندگان را مشکنید
ز گیتی دو چیز است جاوید و بس
دگر هر چه باشد نماند به کس
سخن نغز و کردار نیک
بماند چنان تا جهان است یک
ز خورشید و ز آب و از باد و خاک
نگردد تبه نام و گفتار پاک.

نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی

پاره ای از تازش تازیان

 

“وقتی قتیبه ابن مسلم، سردار عرب اموی خوارزم را فتح کرد، هر کس را که خط خوارزمی می‌نوشت و از تاریخ و علوم و اخبار گذشته ایران آگاهی داشت از دم تیغ گذراند و موبدان و هیربدان را یکسره هلاک نمود و کتاب‌هایشان همه بسوزانید و تباه کرد...”

📚به نقل از ابوریحان بیرونی از کتاب “آثار الباقیه عن القرون الخالیه”

نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان

دین مزدیسنی


 1- اشوزرتشت در سرودهایش خود را سوشیانت (:رهایی بخش) ومانترن (:اندیشه برانگیز) وآموزگار می داند. اوهرچند در هات 29 از یسنا با رایزنی خرد، اشا، وهومن، روان هستی و دانش وآگاهی بیکران (:مزدا) برگزیده می شود ولی نباید او را همانند پیامبران سامی بدانیم که خداوندی او را مامور کرده و از آسمان به او وحی شده است.

2- دوگوهر همزاد ومتضاد در بینش زرتشت یکی از شاهکارهای فلسفی اوست که ثابت می کند اهورامزدا سراسر نیکی است وبدی از دانایی سرچشمه نمی گیرد بلکه انسانی که تراوش اندیشه پس از آمیخته شدن دو گوهر همزاد انگره مینو(:اهریمن) باشد بدی ها را در زندگی وهستی پدیدار می کند.

3- سفارش زرتشت برای زندگی؛ راستی، شادی، خردورزی، سازندگی، تازه شدن، برابری، مهربانی وآشتی مردم جهان است وبه تیره وقوم ویژه ای بستگی ندارد.

4- بهشت ودوزخ زرتشت با کردار نیک وبد انسان در همین جهان بوده، مینوی است ونباید کسی را از رفتن به آتش جهنم به ترس وادارکرد.

5- زرتشت خوشبختی انسان را در خرسندی دیگران می داند و زندگی مادی را اهمیت می دهد به همین روی آزردن تن، نخوردن خوراک و ریاضت کشیدن را سفارش نمی کند.

موبد کورش نیکنام

نقل از درگاه کانون جهان بینی زرتشت

☀️نماد خورشید


 ☀️نماد خورشید.  
خورشید نماد روشنایی در ایران‌ باستان

خورشید روشنایی و گرما می‌بخشد و نشانهِ زندگی و سرچشمهِ نیروی (انرژی) آدمی و کیهان است.

خورشید بزرگ که، بیدار کنندهِ هستی است و آتش همراه آن خورشید که نماد روشنی نیروهای آسمان و زمین است، پدر آدمی نامیده شده.

خورشید از درون زمین یا از ژرفای دریا سر بر می‌کشد و در جهان دیگر ناپدید می‌شود.

در کیش‌های بی شمار خورشید پرستی، هر ازگاهی رازآمیز و ناپیدای ناگهانی‌اش،هنگام نیایش و ستایش خورشید است.

خورشید در برخی جاها، رمز بی‌مرگی و رستاخیز است.

نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان

چرا دین زرتشت را برگزیده ام؟

 ✍️کورش نیکنام

- چون برپایه هنجار راستی در جهان استوار است.

- چون دینی است که در پرتو اندیشه نیک،گفتار نیک و کردار نیک فروزان وپویا می شود.

- چون تنها دینی است که در نوشته های سپندش، سخنی از کشتار و خونریزی نیست.

- چون آیین شادی گستر در جهان است.

- چون بینش آن گسترش دادگستری در جهان است.

- چون آیین دانش پذیر و دانایی گسترجهانی است.

- چون تنها آیین خردگرا ازآغاز بوده و تا انجام است.

- چون در این دین؛ کشاورزی، کار و کوشش، مهرورزی، و نیکوکاری ستایش شده است.

- چون آیینی برگرفته از فرهنگ شکوهمند ایران است.

- چون دینی است که پیروی از آن با زور همراه نیست و چنانچه کسی دین را ترک کند، کشته نخواهد شد.

- چون دینی است که در آن بکن و نکن جایگاهی ندارد. پیروان آزادند برپایه خرد ودانایی راه خویش را برگزینند.

- چون تنها دینی است که در آن زن و مرد با هم برابرند وتک همسری سفارش شده است.

- چون دینی است که  در فلسفه آن، هویت نیک انسانی جایگاهی ارزشمند دارد.

- چون دینی است که دروغ درآن ناشایست است و دروغ مصلحتی جایی ندارد.

- چون دینی است که نه تنها دگراندیش و سگ وخوک، کافر و نجس نیست بلکه پلیدی را باید به پاکی رساند.
 
- چون دینی است که چکامه و موسیقی برای شادی روان ارزش دارد.

- چون تنها دینی است که پاسداشت زیستگاه را درپاکیزگی آب، خاک، هوا وآتش می داند.

- چون تنها دینی است که خدای اندیشه اش اهورامزدا، نماد دانایی و سرچشمه همه دانش هاست.
🍁🍁🍁
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

چرا آیین زرتشت مانند دیگر ادیان در جهان گسترش نیافت؟

 

در زمان هخامنشیان بیش از ۲۸ کشور زیر پوشش و سازماندهی ایران هخامنشی بود، اگر آنها میخواستند باور خود را به زور به دیگران تحمیل کنند الان از مصر تا یونان و هند و کل خاورمیانه و نیمی از آفریقا همه زرتشتی بودند! این در حالیست که در جهان کمتر از ۵۰۰ هزار زرتشتی وجود دارد.

البته این بدان معنی نیست که سایر ادیان حتما به زور گسترش یافتند. جالب اینکه در خود ایران نیز احترام به عقاید وجود داشت. بسیاری از مردم ایران بر آیین مهرپرستی و چند خدایی(میترا آناهیتا و ...) بودند و در خود ایران هم آیین زرتشت به زور به کسی تحمیل نشد. و اینگونه نوشته‌اند که در جهان هیچ فردی به زور زرتشتی نشده است.

نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان

فرازهای برجسته بینش زرتشت

 ۱- اهورامزدا(خداوند) در پیام زرتشت به چَمار(معنی) «دانش و آگاهی بیکران هستی‌مند» است.

۲- خداوندِ اندیشه زرتشت در آسمان‌ها جای نگرفته که هرگاه به مَرتوگان(مردم) دستور دهد.

۳ـ مَرتو (انسان)، بنده و برده خدا نیست بلکه همکار و همراه «مزدا» در پیشرفت دانش و آگاهی است.

۴- منش و فلسفه اشوزرتشت بر پایه «اشا»(راستی) استوار شده‌است.

۵- دروغ در این فلسفه نکوهیده است به‌ویژه دروغ مصلحت‌آمیز جایگاهی ندارد.

۶- پیام ویژه این دین و آیین پیروی از اندیشه، گفتار و کردار نیک است.
 
۷- جایگاه مَرتو یا انسان بر پایه ارزشمند «خردمندی» استوار شده‌است.

۸- منش اشوزرتشت، گسترش دهنده دانش و دادگستری در جهان است.

۹- گزینشِ همه‌ی گزینه‌های زندگی، در راستای آزادی و اختیار است.

۱۰- مَرتوگان و مردمان را به جشن و شادمانی فرامی خواند، پس سوگواری و عزاداری در این فرهنگ جایگاهی ندارد.

۱۱- کار و کوشش را به همه سفارش می‌کند تا تنبلی و کاهلی در زندگی ناپدید گردد.

۱۲- آیین تازه شدن با دانشِ زمان بوده به همین روی از خرافه پرستی و پندارهای نادرست دوری می‌کند.

۱۳- نه تنها زنان و مردان بلکه همه در هر نژاد، تیره و رنگِ پوستی در این آیین از جایگاه یکسانی برخوردارند.

۱۴- پاسداری از آب، خاک، هوا و آتش سفارش شده تا زاستار(طبیعت) و زیست‌گاه همگانی آلوده و ناپاک نگردد.

۱۵- گزینش این دین از روی «آزادی» است بنابراین بیرون رفتن از آن نیز «مرگ‌آور» نیست.

۱۶- از بکن‌ها و نکن‌ها و باید و نبایدها سخن نمی‌گوید بلکه گزینش راه زندگی را به خرد مَرتو(انسان) و دانش روز واگزار می‌کند.

۱۷- بهره‌گیری از کنیزان و برده‌داری را کاری ناشایست می‌داند.


 ۱۸- قربانی‌کردن و کشتار جانوران را کرداری نادرست می‌داند.

۱۹- کسی به دلیل دگراندیش بودن، کشته و نابود نخواهد شد.

۲۰- روزه گرفتن و آزار دادن تن که جایگاه روان است، جایگاهی ندارد.

۲۱- نه تنها از جنگ و خون‌ریزی پرهیز می‌کند بلکه سفارش دهنده آشتی و از خود گزشتگی است.
 

برگرفته  از تارنمای www.kniknam.com
🔥🔥🔥🔥🔥🔥
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

سرنوشت درپیام زرتشت

 دربینش زرتشت همه رویدادهای پیش آمده در زندگی برپایه خردمندی وآزادی گزینش است.
خداوند (اهورامزدا) دراندیشه زرتشت، "دانش وآگاهی بیکران هستی مند" است بنابراین با کسی دشمنی ندارد که سرنوشت بدی را برایش پیش آورد. زاده شدن وهستی مرتو (:انسان) نیز برپایه دانش روی خواهد داد چنانکه امروز دانش وآزمایش های گوناگون به بخش هایی از هویت هر مرتو پی برده است.

گفته های پیشین که باور داشت سرنوشت هرکس از گاه زاده شدن بر "پیشانی" او نوشته شده است. یا بیتی که شنیده ایم:

گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه،
به آب زمزم وکوثر سفید نتوان کرد.

همه پندارهای خرافی ونادرست است.
اهورامزدا نه تنها "پیشانی نویس" و "گلیم باف" نیست بلکه سرچشمه دانش گسترده وبیکران است که چنانچه به خوبی آموخته شود، شوه همه نارسایی های زندگی را پاسخ خواهد داد.

گزینش راه زندگی به بینش زرتشت از روی آزادی است. کسی که آسیبی در زندگی می بیند وروزگار به کامش نیست، واکنش گزینش نادرست ودور از آگاهی ودانایی خویش را دریافت می کند.

تنها پدیده ای که هرگاه پیش روی مرتوگان (:مردم) خواهد بود. بخت(:شانس واقبال) است که مرتوی دانا وخردمند هرگاه از بخت پیش آمده بهترین بهره را بگیرد "خوش بخت" نام دارد و درگزینش نادرست از بخت وشانس  پیش روی خود، باور داردکه بدبخت شده است. موبد کورش نیکنام.

🔥🔥🔥🔥🔥🔥
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

خوشبختی برای دیگران - موبد رستم شهزادی


 

واژه خوات و دتام - موبد رستم شهزادی


 

دین در دوران هخامنشی - موبد رستم شهزادی


 

فلسفه سوگواری - موبد رستم شهزادی


 

۱۳۹۹ آبان ۱۸, یکشنبه

سخنان جالب و اندیشه برانگیز موبد تورج خدابخشی پیرامون مقام «روان درگذشته» در دین زرتشتی و توضیحی مختصر در باب دروغ و دروغگویی و جایگاه آن در میان زرتشتیان

 


«سدره و کشتی» سپری طلایی برای زرتشتیان در مقابل آسیب هاست

 

در خرده اوستای پاک و در خورشید نیایش و مهریشت عبارت «زَرِنومانتِم سورِم» نوشته شده است که به معنای «سلاح های طلایی» میباشد و اشاره به «سدره و کشتی» دارد.
هنگامی که زرتشتیان این زره طلایی را بر تن میکنند، از آنها چون سپری محافظ دربرابر قوای شرّ (و انرژی‌های منفی) نگاهبانی میکند (و با یادآوری ارزشهای دینی به ما)، همواره راه صحیح و (مسیر اشویی) را نشان می‌دهد. همانگونه که در نماز مقدس «اشم وهو» گفته شده است هنگامی که شخص مسیر «اَشا» یا درستکاری را می‌پیماید ناخواسته به مقام «اوشتا» یا عالی ترین برکت در زندگی متصل میشود (و از آن سرچشمه‌، سیراب میگردد.)
فراموش نکنیم «انرژی منفی، بیماری و سایر آسیب‌ها، پیش از ورود به بدن فیزیکی انسان، وارد کالبد مینوی ما میشوند و از طریق چاکراهها که مراکز عصبی هستند به ذهن و پس از آن به بدن شخص دسترسی پیدا میکنند. خواندن نماز روزانه و اجرای آیین کشتی یک پالایش روحانی است که می‌تواند از ورود این آسیب‌ها با جلوگیری از گرفتگی در این نقاط و در کالبد مینوی و روان انسان به وی کمک کند.»
به خاطر داشته باشیم که خواندن نماز و کشتی نو نمودن، آتش مینوی اورمزد پاک را برافروخته تر و آتش درونی‌ هر فرد را فروزان تر مینماید، از این روی، ما نیز میتوانیم وجودمان را با «ورهرام ایزد» پاک گره بزنیم و با یک دلی و همیاری از وی به پیروزی و موفقیت در زندگی کامیاب گردیم.
🙏🏼🔥🤲🏼✨
نویسنده: ارواد(هیربد) زَریر بندرا، سَرموبد آتشکده پارسیان در کالیفرنیا جنوبی

نقل از درگاه Zoroastrian Wisdom

شاه ورهرام ایزد با آدریان (آتشکده) چه تفاوتی دارد و چه کاری در آدریان و در شاه ورهرام انجام می دهند؟


 

موبد کورش نیکنام :

 شاه ورهرام ایزد نیایش گاه هایی است که در برخی از شهرها و روستا های زرتشتی نشین ایران وجود دارد.

«وَرَهرام» در گویش اوستایی به ریخت(:شکل) «وِرِترغنه» آمده و در فرهنگ باستانی ایرانیان، ایزد پیروزی بخش است. مهر، اشتاد و آناهیتا نیز از دیگر ایزدان و نمادهای مهم در فرهنگ نیاکان ایرانی ماست. که زمانی هریک از آنها در مکان هایی مورد ستایش بوده اند.خرابه های معبد آناهیتا در کنگاور کرمانشاه و بیشاپور همچنان وجود دارد. نیایشگاه اشتاد ایزد و مهر ایزد نیز در برخی از محله های زرتشتی نشین مانند شریف آباد اردکان و یزد، یافت می گردد.
 
 شاورهرام ایزد از نیایشگاه هایی بوده که خواسته بیشتری درباور ترادادی(:سنتی) داشته وگرینی (:اهمیت) یافته است زیرا مرتو(:انسان) در زندگی به "پیروزی" نیاز و اندیشه بیشتری داشته است.

 سرود بلندی نیز به نام «ورهرام یشت» در اوستا وجود دارد که نیایش کننده با سرایش آن پیروزی ها را خواستار می شدند.

نیاکان ما به روز«ورهرام» درهرماه به چنین نیایشگاه هایی می رفتند و برای پیشرفت و پیروزی در زندگی خود نیایش می کردند و پس از آن هر بامداد به سراغ زندگی و کار می رفتند.

«آذر» به چمار(:معنی) آتش است که در گویش زرتشتی به ریخت«آدر» نیز درآمده است، جمع آن «آدریان» است. به چمار جایگاه آتش، بناهایی در هر روستا و شهر است که به آن «درِمهر» نیز می گویند. آتشکده جایی بزرگتر از آدریان بوده که جایگاه نیایش گروه بیشتری از نیایش کنندگان است. آتشکده های بزرگ و باشکوهی در زمان ساسانی بنا شده بوده است.

یکی در تکاب آذربایجان به نام «آذرگشسب»، که پس از ساسانیان، تخت سلیمان نام گرفت.  دیگری «آذر برزین مهر» در ریوند خراسان و سوم «آذرفرنبغ» در پارس که ویرانه های آنها تاکنون و پس از یورش تازیان(:حمله اعراب)همچنان برچهره گاهداد(:تاریخ) ایران خودنمایی می کند.
🔥🔥🔥🔥🔥🔥
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

جایگاه اهورامزدا - موبد کورش نیکنام


 

فلسفه سدره و کشتی - موبد رستم شهزادی

 


رستاخیز و سوشیانت - موبد رستم شهزادی

 


فلسفه چوب دستی زرتشت - موبد رستم شهزادی

 


گیاه هوم - موبد رستم شهزادی



 

قربانی در دین زرتشت - موبد رستم شهزادی


 

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...