۱۴۰۰ بهمن ۹, شنبه

🔥 جشن سده 🔥

 


#خیام_نیشاپوری، اندیشمند، دانشمند، فیلسوف، ریاضی‌دان، ستاره‌شناس و رباعی‌سرای نامدار ایرانی در نوروزنامه آورده است: «آفریدون همان روز که ضحاک بگرفت، جشن سده برنهاد و مردمان که از جور و ستم ضحاک رسته بودند، پسندیدند و از جهت فال نیک آن روز را جشن کردندی و هر سال تا به امروز آیین پادشاهان نیک‌عهد را در ایران و دور آن به جای می‌آورند.»


#ابوریحان_بیرونی دانشمند، ریاضی‌دان، ستاره‌شناس، تاریخ‌نگار در «آثارالباقیه» می‌نویسد:

«ایرانیان پس از آن­که کبس از ما­ه‌های ایشان برطرف شد، در این وقت منتظر بودند که سرما از ایشان برطرف شود و دوره‌ی آن به سر آید، زیرا ایشان آغاز زمستان را از پنج روز که از آبان ماه بگذرد می‌شمردند و آخر زمستان ده روز که از بهمن ماه می‌گذشت می‌شد. و اهل کرج این شب را «شب گَزَنه» می‌گویند، یعنی شبی که در آن گزیدن زیاد است و مقصودشان این است که سرما شخص را در این شب می‌گزد».


#زنده‌یاد_صادق_هدایت، نویسنده، مترجم، اندیشمند و روشنفکر ایرانی که در دوران جوانی‌اش از جشن سده زرتشتیان کرمان دیدن می‌کند چنین گزارش می‌دهد: 

«سده‌ سوزی(جشن سده) جشنی است که هنوز زرتشتیان کرمان به یادگار جمشید و آیین‌های ایران باستان می‌گیرند و برای این کار موقوفاتی در کرمان در نظر گرفته‌اند. ۵۰ روز به نوروز خروارها بوته و هیزم درمنه در گبر محله باغچه بوداغ‌آباد گرد می‌آورند. کنار این باغچه خانه‌ای هست مسجد مانند و موبدان موبد از بزرگان شهر و حتا خارجی‌ها را دعوت شایانی می‌کنند. در این آیین نوشیدنی و شیرینی و میوه بسیاری چیده می‌شود و اول غروب آفتاب دو نفر موبد دو لاله روشن می‌کنند و بوته‌ها را با آن آتش می‌زنند و سرود ویژه می‌خوانند هنگامی که آتش زبانه می‌کشد همه‌ی میهمانان که بیش از چندین هزار نفر می‌شوند با فریادهای شادی دور آتش می‌گردند و این ترانه را می‌خوانند:

#سد_به_سده 

#سی_به_گله 

#پنجاه_به_نوروز. 

و نوشیدنی می‌نوشند و میان هلهله شادی جشن به پایان می‌رسد».


آری.

آن هنگام که خورشید در باختر غروب می‌کند و هوا به تاریکی می‌گراید، موبدان سپیدپوش، بر لب گاهان‌خوانان و بر دست آتشدان و بَرسَم، دست در دست یکدیگر، به همراه آواز سرنا و دف به گرد هیمه انباشته شده برای سده سه دور (به نشانه اندیشه، گفتار و کردار نیک) می‌گردند و بر آن آتش می‌نهند تا فروغ آتش، تیرگی را درنوردد و روشنایی را نوید دهد.

پیشاپیش موبدان سه دختر و سه پسر سپیدپوش که بانویی مشعل بدست را همراهی می‌کنند، دیده می‌شوند. این هفت تن نماینده‌ی هفت فروزه‌ مینویی: #اورمزد، #وهومن، #اردیبهشت، #شهریور، #سپندارمز، #خورداد، #امرداد هستند.


از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند

که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

✍️ #حافظ_شیرازی 


#جشن_سده_فرخنده_و_خجسته_باد🔥


سروده‌هایی از جشن سده، تنی چند از چکامه‌سرایان ایرانی

 


از پی تهنیت روز نو آمد بر شاه

سده فرخ روز، دهم بهمن ماه.

✍️ #فرخی_سیستانی

🔥


اینک بیامده‌است به پنجاه روز پیش

جـشـن سـده طلایه نــوروز نـامـدار.

✍️ #منوچهری_دامغانی

🔥


سده  دلیل  بهار  است  و  روزگار  نشات

نشات کن که جهان پر گل است و پر سوسن

بخواه  جام  و  بر  افروز  آذر  بُرزین

که پر شمامه‌ی کافور شد کُه و برزن.

✍️ #بخارایی


🔥


سده جشن ملوک نامدار است

ز افریدون و از جم یادگار است.


گر از فصل زمستان است بهمن

چرا امشب جهان چون لاله‌زار است.

✍️ #عنصری_بلخی

🔥


شب‌های سیه زلف مغان وش داری

در  جام  طرب  باده‌ی  دلکش داری

تو خود همه ساله سده‌ی خوش داری

تـا  زلف  چلیپا، رخ  آتش  داری.

✍️ #عثمانی_مختاری


🔥



ایـران یعنـی هم از دور و هـم از دیـر

ســده، نـوروز، چـلـه، مـهـرگـان، تـیــر

✍️ #شجاعپور


🔥


آن شب که شـب سده بود در کویَت

آتــش دل مــن بــاد و چلـیـپـا مـویـت.


شب سده است بیار ای چراغ رود نواز

از آتش مـی، غم بسوز و چنگ نواز

به جام خویش مر این رام ِخویش را می ده

به کام خویش مر این زار خویش را بنواز

طریق راحت گشای و راه رنج به بند

عنان هجر فرو گیر و اسپ وصل بتاز

چون شعرخوانی در وصف این شب سده خوان

چو  عشق  بازی در  مدح  شاه  دنیا  باز

✍️ #خاقانی_شروانی


🔥


برخیز و برافروز هلا قبله زرتشت

بنشین و برافکن شکم قاقم برپُشت

بس کس که ز زرتشت بگردیده دگربار

ناچار کند روی سوی قبله #زرتشت

من سرد نیایم که مرا ز آتش هجران

آتشکده گشته‌است دل و دیده چو چرخُشت

گر دست نهم بر دل از سوختن دل

انگِشت شود بی‌شک در دست من انگشت.

✍️ #دقیقی_توسی

(چرخُشت = ابزار آب انگورگیری).


🔥


یکی روز شاه جهان سوی کوه

گذر کرد با چند کَس هم‌گروه

پدید آمد از دور چیزی دراز

سیه رنگ و تیره‌ تن و تیز تاز

دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون

ز دود دهانش جهان تیره‌ گون 

نگه کرد هوشنگ باهوش و سنگ

گرفتش یکی سنگ و شد تیزچنگ

به زور کیانی رهانید دست

جهانسوز مار از جهانجوی جست

برآمد به سنگ گران سنگ خُرد

همان و همین سنگ گشت خُرد

فروغی پدید آمد از هر دو سنگ

دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ

نشد مار کشته ولیکن ز راز

ازین طبع سنگ آتش آمد فراز

جهان‌دار پیش جهان آفرین

نیایش همی کرد و خواند آفرین

که او را فروغی چنین هدیه داد

همین آتش آنگاه قبله نهاد

بگفتا فروغیست این ایزدی

پرستید باید اگر بخردی

شب آمد برافروخت آتش چو کوه

همان شاه در گرد او با گروه

یکی جشن کرد آن شب و باده خورد

سده نام آن جشن فرخنده کرد

ز هوشنگ ماند این سده یادگار

بسی باد چون او دگر شهریار

کز آباد کردن جهان شاد کرد

جهانی به نیکی از او یاد کرد.

✍️ #فردوسی_توسی 


🔥


ای آتش گرم و روشن و پاک

وی بال گشوده سوی افلاک

نام سده را نهاده بر خويش

عمرت ز هزاره‌ها بود بيش

بس راز كهن به دل نهفتی

از آن به كسی سخن نگفتی

آیينه‌ی مردمان پاكی

پرجذبه و گرم و تابناكی

شهنامه كه پيک راستانست

ياد آور دوران باستانست

اينگونه ترا نموده تصوير

ای آتش جاودان پيگير

«هوشنگ» خديو پيشدادی

يک روز پی شكار و شادی

بر اسپ شهی سوار گرديد

در دشت پی شكار گرديد

ناگاه كنار مشت خاری

افتاد نگاه او به ماری

برداشت به چابكی يكی سنگ

افكند به‌سوی مار شب رنگ

آن مار، خزيد و جان به در برد

وان سنگ بسنگ دیگری خورد

ناگاه  شراره‌ای  بیافروخت

هر خار و خسی كه بود از آن سوخت

آن شعله‌ی خُرد گسترش يافت

گرمی و فروغ از آن برون تافت

پيدايش ‌آتش از همين جاست

هرچند در اين ميان سخن‌هاست

در روز دهم ز ماه‌ بهمن

شد آتش جاودانه روشن

جشن سده گرم و شادی‌افزای

زان روز ستاده پای برجای

آغازگر تمدن است آن

شد حاصل از آن رفاه انسان

زنهار كه هديه‌ای اهورایی‌ست

روشنگر نژاد آريایی‌ست

ديده است هزار زير و بم را

گه شادی و شور و گاه غم را

ننمود به كس اگر چه احوال

جشنی‌ست چو مهرگان، كهنسال

پيريست كه بس هزاره ديده است

گه گفته و گه گهی شنيده است

گه داد به خلق شور و شادی

گه رفت به مرز نامرادی

افسرد، ولی نگشت خاموش

از خاطره‌ها نشد فراموش

زنهار اگر زبان گشايد

بس راز نهفته را نمايد

گويد به تو،‌ هر وجب ازين خاک

از پرتو عشق شد چنين پاک

از خون دل دلاورانش

سرخ است شفق در آسمانش

فرياد برآورد كه ايران

هرگز نشود نابود و ويران

اين مُلک ز بس كه زير و بم ديد

چون آهن آب‌داده گرديد

آيين سده نماد هستی است

راهی بسوی خداپرستی است

ايرانی پاک زاده، زنهار

اين‌ آتش گرم را نگهدار

چون شعله‌ی عشق جاودان است

يـاد آور‌ آتـش مُـغـان اسـت.

✍️ #توران_شهریاری


سده جشن بزرگ این دیار است

دیاری که سپندینش شرار است

شرارش ذره‌ای از سدهزار است

کمینه تاریخش بیش از هزار است

کهن جشنی که شورش آشکار است

زیبا جشنی که زیبش بی‌شمارا ست

شکوه و شوکنتش تا بر قرار است

ز نور و گرمی‌اش اکمن فرار است

زمانش سردترین در روزگار است

چهار پیش و پسینش چاروچار است

فروزان آتشش در هر کنار است

ز مهرش، اهریمن وش بی‌قرار است

فروغی‌ست ایزدی و جشن نار است

نمادی از نمادین خوب یار است

نشان و پیش در آمد از بهار است

همی گرمی و مهرش پایدار است

خجسته بر همه دوستان و یار است

چنین جشنی که نیک پیک بهار است.

✍️#گودرز_ماوندی

(چاروچار ۴روز پیش از جشن سده و ۴روز پس از آن را که سردترین روز سال بود می‌گفتند).


🔥


شد موسـم جشن سده

سـاقی بیا و می🍷بده

در هم چو روزی محترم 

در هم چو جشنی محتشم

باید شمردن مغتنم 

بر خیز ما را می🍷بده

روزی خوش و دلکش بود 

چون گفتگو ز آتش بود

آبی چو آتش خوش بود 

مخصوص در آتشکده.

✍️مجدالاسلام #کرمانی

🔥


آن آتشی که مظهر نور خدا بود 

گر بر فروخت ملت ایران بجا بود

آن ملتی که زنده سده را نگاه داشت 

قلبش به مهر میهن خود آشنا بود

پاینده است جشن سده در میان ما 

تا در زمانه نام و نشانی ز ما بود. 

✍️ #مهربان_خانی_نرسی‌آبادی

🔥


آتش جشن سده ، آتش مهر وطن است 

کاندر این ملک نخواهد که شب تار بود

در چنین جشن طرب، آری خورشید دگر

گر بتابد ز دلِ خاک سزاوار بود.

✍️دکتر #دبیر_سیاقی

🔥


جشن سده که روز بزرگی‌ست نامدار 

افزون‌تر از دو چهل سده، مانده‌است پایدار

این جشن بس بزرگ چو نوروز و مهرگان 

مانده ز «فر مردم ایران» به یادگار

جشن سده به مردم ایران خجسته باد

چندین هزار سال دگر باد پایدار 

جشن سده است در دل «ایزد» شبانه‌روز

که آتش به جان وی زده مهر دیار و یار.

✍️ #کاظم_ایزد(رجوی)

🔥


شراری که ایران از آن روشن است 

همان روشنی بخش جان و تن است

به تو گوید این آتش دل فروز 

بسی داستان‌ها به صد ساز و سوز

ز هر شعله، آتش زبان آورد 

ز پیشینیان داستان آورد

نیاکان‌مان از زمانِ دراز 

سوی آن نهادند روی نیاز

از آن گرمی و مهر خواهان شدند 

همازور در مهر ایران شدند

در اینجا غرض آتش و چوب نیست 

ز آتش غرض پرتو ایزدی‌ست

زبانه کشد چون که سرخ و سپید 

از این شعله، تاریخ گردد پدید

گرامی نماید مرا این شرر 

که دارم ز تاریخِ ایران خبر

به هر جا که این آتش افروخته 

مرا درس «ملیت » آموخته.


(✍️عبدالحسین #شیرازی_سپنتا، نویسنده و بازیگر نخستین فیلم ناطق ایرانی).


🔥


ای آتش سرخ تیرگی سوز

ای روشن آشیان بر افروز

ای بر شده آتش نیایش

ای خرمن گرم سوز سرکش

از دور مهین‌گر کیانی

هوشنگ نژاده یادمانی

آورد تو را به فر و فرهنگ

چون گوهر سفته از دل سنگ

افروخت به هیمه‌های سوزان

بس آتش پر فروغ و تابان

وان روز نشاط و گاه امید

جشن سده خجسته نامید

ای معبد مهر از تو روشن

هر گلخن مرده از تو گلشن

از نور تو آسمان بر افروخت

دم سردی خاک و تیرگی سوخت

مهر تو به خاک مرده جان داد

بر آب فسرده دل روا ن داد

دم سردی و هیبت زمستان

بردی به فروغ خویش آسان

آری تو فروغ ایزدانی

آرایش بزم موبدانی

جشن سده از تو یادگار است

میلاد سحر به شام تار است

ای آتش جان فروز تابان

با مهر چو بسته‌ای تو پیمان

هر تیره که اهرمن بزاید

در پای فروغ تو نپاید

اینک به امید پاک دادار

آن یاور مهربان و غمخوار

بر خیزم و دست بر فشانم

وز شوق سرود تازه خوانم

از هیمه اجاق بر فروزم

غم‌نامه تیرگی بسوزم

اکنون که زمان شاد ما نیست

هنگامه بزم و کامرا نیست

ای یار خجسته ای نکوکار

از چهره نقاب غصه بردار

از عشق تو آتشی به پا کن

دلتنگی و خامشی رها کن

تا باد جهان به کام تو نوش

آیین کهن مکن فراموش

✍️ #هما_ارژنگی🍷 


سپاس و ستایش ز مزدای پاک
که آتش ز نورش شده تابناک
چنین رفته از پیشدادان سخن
که هوشنگ آن پادشاه کهن
چو سد روز از آغاز آبان گذشت
ز کوهی به یاری یاران گذشت
چو ناگه بر آن کوه ماری خزید
بر آن شد به سنگش کند ناپدید
بزد سنگ ، اما بشد آن سیه
گریزان و پنهان شد از هر نگه
چو سنگش سر سنگ دیگر رسید
به ناگه ز آن آتشی بر جهید
چو نور از دل سنگ آمد برون
شگفت آمد از سنگ خارا فزون
ز این داستان ایزدان پاس داشت
ز شادی آن آتشی بر فراشت
به گردش نشستند شاه و سپاه
گشاده رُخ و شادمان تا پگاه
چو آهن به گرمای آتش نواخت
ز آهن بسی نیک‌ افزار ساخت
فزون شد به دستور او کشت و کار
به خیش‌آهن و تیشه در کشت‌زار
ز آن نامور، کشور آباد گشت
زمین سبز و گیتی پر از داد گشت
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
که بادا به گیتی رهش پایدار
سده را چنین نیک بنیان نهاد
روانش خوش و خرم و شاد باد.
✍️ #شاهین_سپنتا
🔥


بياور مى🍷كه گاه كامرانی‌ست
ز مى🍷ما را هواى سرگرانی‌ست
نوا سر ده به آهنگ همايون
كه گويى در سرم شور جوانی‌ست
بزن سنتور و زان پس تار و تنبور
كه دل‌خواهم سرود خسروانی‌ست
مرا ساغر بريز و جام پُر كن
از آن مينا كه می🍷سرخش مُغانی‌‏ست
برافروز آتشى در سينه از عشق
كه لطفش به ز آب زندگانی‌ست
پس آن‌گه خرمن آتش به كهسار
برافروز اى كه كارت ديهگانی‌ست
برافروزان سپس تلى ز آتش
به دشت اى آنكه سعْيَت آرمانی‌ست
خود اين آتش نمودِ روشنی‌ها
به فكر و ذكر و تشخيص زمانی‌ست
فغان از چشم تار و فكر تاريک
كه در هر مطلبش معكوس خوانی‌ست
از آن‌ رو آتش افشانيم در دشت
كه از انديشه روشن، نشانی‌ست
به آيين سده شادباش سر كن
كه اين رسم از رسوم باستانی‌ست
خجسته باد اين جشن كيا‏ن‌زاد
بر آن كو در تنش خون كيانی‌ست
سده اين جشن فرخ‏ فال فيروز
نمادى از سرور و شادمانی‌ست
سده يادآور ايران به شكوه
گرانفر چون درفش كاويانی‌ست
سده يادآور عهدى كه ايرانِ
چو مهرش در جهان پرتوفشانی‌ست
سده جشنى است دستاورد هوشنگ
كه با ديوان نبردش داستانی‌ست
سخن از جشنوار و جشن برگوى
كه دلكش چون دراى كاروانی‌ست
سده اين يادگار عهد ديرين
فروغش زنده، نامش جاودا‏نی‌ست
به ياد آور زمانى را كه اين رسم
فروزان‌فر چو رسم پهلوانی‌ست
غم آن روزگار رفته از دست
مرا در خاطر اندوهى نهانی‌ست
به ياد عهد ديرين چاره غم
كنون ما را شراب ارغوانی‌ست
سزد گر دل فرا گيريم از اندوه
در آن جشنى كز آنِ كامرانی‌ست
اديب اكنون به كام دوستداران
خريدار نشاط از دوستگانی‌ست
سزد كز بهر آزادى بكوشيم
ز جان و دل كه تاييدش جهانی‌ست
جهان تا هست، ايران زنده بادا
كه جان دادن به راهش رايگانی‌ست.
✍️زنده‌یاد استاد #ادیب_برومند 
🔥

ای جوان برخیز تا جشن سده برپا کنیم
آتش شادی بیفروزیم و خوش غوغا کنیم
سنت و آیین ایران کهن را نو کنیم
اندرین روز خجسته یاد از آبا کنیم
آن شکوه و فر دیرینه که از ما گمشده
در جهان پر ز نیرنگ و فسون پیدا کنیم
نیست دنیا جای سستی و خمودی هوشیار
دود آتش را بیا بر دیده‌ی دنیا کنیم
کامرانی بسته برکار است و کردار درست
چند روزی دفتر گفتار بیجا تا کنیم
جای ما برتر ز هرکس بود در دانش‌سرا 
از برای خویش آنجا بار دیگر جا کنیم
مستی و سستی تو را رنج و الم بار آورد
کار کن تا خویش را با دیگران همتا کنیم
دانش و فضل و هنر باید به بازار جهان
یک چنین کالا فراهم کن سپس سودا کنیم
کشورت دارای گنج و تو به رنج اندر چرا ؟
خیز جانم تا گره از کار بسته وا کنیم.
✍️ #رسام_ارژنگی

گردآورنده:  ایـرانـیـان زرتـشـتــی🔥

جشن‌های سالانه🌍 جشن سده🔥

 

جشن سده در آغاز شامگاه دهم بهمن‌ماه روز مهر از بهمن‌ماه برگزار می‌شود.
وارون(:برعکس) مردمانی که این جهان را خوار شمرده و تنها در اندیشه آخرت بودند و یا آنهایی که بیشتر روزهای سال را در اندوه و سوگواری به‌سر می‌بردند و باور داشتند که گریه و خودآزاری ثواب داشته و بر هر درد بی‌درمان دواست، پدران و نیاکان نامدار ما ایرانیان در ایران باستان، گیتی و مینو را باهم خواستار بودند و یکی را فدای دیگری نمی‌کردند.
دنیای آنها دنیای کار و کوشش همراه با جشن و سرور و شادمانی بود. آنها باور رسا داشتند هنگامی‌که کار و کوشش با شادی و سرور همراه باشد، سبب شادمانی و خشنودی و درستی تن و روان می‌شود و زندگی را شیرین‌تر می‌سازد.
آری آنها آن اندازه پایبند این مرام بودند که چه‌بسا شیون و زاری بسیار از اندازه را در مرگ عزیزان از دست رفته گناه بزرگی دانسته و می‌گفتند هر دانه اشکی که در سوگ عزیزان ریخته شود سیلابی می‌گردد که جلوی پیشرفت روان را می‌گیرد.
واژه جشن از واژه اوستایى یسنه Yasna آمده و این واژه از ریشه یز Yaz سانسکریت، یج Yaj گرفته شده که در چم ستایش کردن است. پس واژه جشن به معنی ستایش و بزرگداشت است. یِسن، یَشت، یَزَت، یَزَد، ایزَد، یَزدان… همه ریشه گرفته از همین واژه‌اند.
زرتشتیان واژه جشنJashn را برای آیین‌های بزرگداشت و خوشى و سرور بکار می‌برند در چنانچه آیین‌های دینی و سرودن اوستا در آن روزها را جَشَنJashan می‌خوانند برای نمونه می‌گفتند در اینجا مراسم جَشَن‌خوانی برپاست یا در آنجا جَشَن می‌خوانند.
آری، پیشینیان ما در ایران باستان برای اینکه اندوه و سوگ را از جان و روان خود بکاهند در درازای سال جشن‌هایی ترتیب داده بودند و این جشن‌ها پر از ستایش و نیایش به درگاه اهورامزدا و سخنرانی و راهنمایی بود.
مردم به نگرانی‌های یکدیگر رسیدگی کرده و پس از آن به سرور و شادمانی و دست افشانی و پایکوبی پرداخته و بدینگونه اندیشه‌های بد و زهرآگین را از مغز و روان خود دور ساخته و سبک‌بال و آسوده خیال، خود را برای کار سخت و پیگیر روزهای دیگر آماده می‌کردند.
جشن‌هایی که در ایران باستانی برگزار می‌شد و امروز هم برخی از آنها از سوی زرتشتیان که پاسداران راستین آیین و سنن نیاکان خود هستند، گرفته می‌شود سه دسته‌اند:
۱- #جشن‌های_سالیانه
۲- #جشن‌های_فصلی
۳- #جشن‌های_ماهیانه
که از میان این جشن‌های گوناگون، چندتایی که همواره بزرگ‌تر بوده و از ارزش ویژه‌ای نزد همه‌ی ایرانیان برخوردار بوده‌اند.
امروز نیز در میان تمامی ایرانیان و حتا مردم کشورهای دیگری که فرهنگ و ریشه‌های مشترک با آنان دارند، ارزش خود را نگاهداشته و بگونه جشن‌هایی ملی و یا زاستاری(:طبیعی) برگزار می‌شوند.
جشن سده، یکی از آن جشن‌هایی است که جنبه‌ی فرهنگی دارد و همانگونه که جشن نوروز، جشن آغاز سال و جشن مهرگان، جشن نیمه سال بوده است. جشن سده نیز جشن پایان سال به‌شمار می‌آمده‌است.
این جشن یکی از جشن‌هایی است که به‌نام جشن‌های آتش نامور بوده‌اند، یعنی جشن‌های سده، سوری(چهارشنبه‌سوری)، آذرگان، شهریورگان و اردیبهشت‌گان یا گلستان‌جشن که دو جشن نخست یعنی سده و سوری بیشتر جنبه‌ی ملی دارند و جشن‌های دیگر بیشتر جنبه‌ی دینی داشته و امروز دیگر مرسوم نبوده و به فراموشی رفته‌اند.
سده جشن پیدایش آتش است، جشن آغاز گرماست، جشن نور و روشنایی است، جشن زاستار(:طبیعت) است، جشن انسان است و جشن اهورایی است. چرا که می‌بینیم در این زمان است که در روزگاران بسیار پیش، پدران ما چگونگی برپایی آتش را آموختند، آتشی که با گرما و نور و انرژی خود زندگی انسان را دگرگون کرد و به‌راهی انداخت که توانست با بهره‌گیری از این بزرگترین داده‌ی خدایی آسایش بیشتری برای زندگی خود فراهم کند و در بدرستی سرآغاز شهریگری یا تمدن انسانی همین پیدایش آتش و افروختن و مهار کردن آن بود.
در پاسخ به این پرسش که آیا درست در همین روز ویژه، یعنی روز دهم از ماه بهمن بوده که چنین چیزی رویداده است، باید گفت که این دیگر ذوق طبیعی پدران ما بود که این روز را، یعنی زمانی را که از روی دانش و تجربه می‌دانستند که شدت سرما به اوج خود می‌رسد و از آن پس از شدت آن کاسته می‌شود یا آنکه گرما زاده می‌شود، را با رویداد مهم پیدایش آتش در زندگی انسان یکی قرار دادند و هر دو را هم‌زمان جشن گرفتند.

واژه #سده🔥 از کجا آمده‌ است:
در این‌باره چند دیدگاه وجود دارد که همگی باهم در پیوندند. 
اکنون با کمی ژرف‌بیبی می‌بینیم که از آغاز آبان تا دهم بهمن ماه که هر سال جشن سده برگزار می‌شود، درست سد روز می‌گزرد و بدین دلیل سده نامیده می‌شود.
برخی هم باور دارند چون از ۱۰بهمن تا نوروز ۵۰روز و ۵۰شب مانده روی‌هم‌رفته می‌شود سد که با جشن و آتش‌افروزی به پیشواز نوروز می‌روند.
دیدگاه دیگری که در این باره وجود دارد آن است که می‌گوید سده از سَرِزَهSaredha اوستایی بدست آمده‌ است که سپس دگرگون به سَرِدَهSareda و سرانجام سده گشته است و با نگرش به اینکه معنی این واژه‌ی اوستایی (سرزه) سرما می‌باشد و براستی واژه‌ی سرد نیز از همین‌جا آمده‌است و باز هم با نگرش به اینکه هنگامِ جشن سده یعنی دهم بهمن‌ماه سردترین زمان سال (در آب‌ و هوای اقلیم ایران‌زمین) به‌شمار می‌آید بنابراین می‌توان جشن سده را جشن سرما و یا در واقع جشن پایان سرما نامید زیرا که از آن هنگام هوا رو به گرمی می‌رود.

چگونگی برگزاری سـده:
به‌هر روی آنچه برای ما ارزش دارد، خود جشن سده است که نیاکان ما در این روز، پس از نیم‌روز آماده شده و گردهم آمده و به ستایش و نیایش اهورامزدا و سخنرانی و راهمنایی مردم می‌پرداختند. سپس نزدیک فرو رفتن آفتاب با آتش‌افروزی و سرودخوانی و دست افشانی و پایکوبی جشن را برگزار می‌کردند.
در این جشن همه افراد کشور از هر رده شرکت می‌جستند که پس از یورش و تازش تازیان مسلمان و برچیده شدن دودمان ساسانی نیز این جشن مانند دیگر جشن‌ها از رونق نیفتاد و هر سال برگزار می‌شود.
همان‌سان که می‌دانیم جشن سده همه ساله درروز دهم بهمن برگزار می‌شود. پسین آن روز، مردم به بیرون شهر می‌روند و گرد توده‌ای از خس و خاشاک می‌آیند.
موبدان اوستا می‌خوانند و به نیایش می‌پردازند و پیش از آنکه خورشید فرو رود، دسته‌ای از دوشیزگان سپیدپوش و چراغدان بدست، توده را می‌افروزند و زبانه‌های آتش به‌سوی آسمان بلند می‌شوند. مردم شادی می‌کنند و روزی را گرامی می‌دارند که راز آتش‌افروزی را دریافتند.
در شهر آنانی که به خانه مانده‌اند بر پشت‌بام می‌روند و بر آن آتشی می‌افروزند و گرد آن نشسته به جشن می‌پردازند.
.
چرا آتش و چرا بزرگداشت آن🔥:
اگر آتش را از انسان بگیرند. او به سانِ جانوری ساده چون دیگر جانوران خواهد گردید. پس آن آتش است که او را بی‌جایی رسانده که دیگر جانوران نتوانسته‌اند برسند. از این‌روی بزرگترین یابش و پیدایش انسان را باید راز افروختن و نگاهداشتن آتش شمرد.
بیگمان، انسان نیز چون دیگر جانوران بارها و بارها می‌دید که آتشی از ابرهای غرنده می‌جست و درخت و بوته را می‌سوزاند، یا هرگاه و بی‌گاهی، تارکِ کوه آتش می‌افشاند و رودی از آتش گداخته به دامن کوه سرازیر می‌شد و هرچیز را در راه خود به‌کام می‌کشید. او این را هم دریافته بود که آتش گرما و روشنی می‌دهد و برخی از درندگان از آن می‌ترسند. پس او کوشید که آنرا نگاه دارد و از آن سود بردارد. او این را هم دریافت که چگونه آتش را که گاه گاهی زیان‌هایی می‌رساند، مهار سازد. همین دریافت او را به گداختن و پرداختن فلز رهنمود.

اما انسان کی به آتش‌افروزی پرداخت🔥؟
بیگمان پس از نگاهداری آن هرآینه آیا پیش از مهار کردن آن یا نه، درست نمی‌دانیم، اما روزی که به این راز بزرگ پی برد، دیگر از همه جانوران برای همیشه جدا شد. او سرچشمه روشنی و گرمی و نیرو را یافته بود. او راه فرهنگ و هنر را پیدا کرده بود. به‌یاری آتش، انسان از بی‌خانمانی، خانه بدوشی و آوارگی کاست، خانه و برزن ساخت، انجمن و همبودگاه آراست و سازمان‌های داد و ستد، بازرگانی، فرمانروایی و کشورداری را پدید آورد.
پس بیهوده نیست که در نزد هر نژاد و هر تیره و به هر باور و کیش، آتش بس گرامی است.
هر گروهی از مردم افسانه و داستانی درباره‌ی چگونگی یادگیری راه آتش افروختن و نگاهداشتن آن دارند.
یکی می‌گوید که خدایی آن‌را از آسمان بدزدید و به زمین آورد و آن از افتادن آذرخش نشان دارد.
دیگری می‌گوید که خدایی آن‌را از دل کوه برآورد و آن از آتش‌فشانی کوه گفتگو می‌کند.
یکی آتش را از درخت گرفته و آن داستان انسانی است که از درخت یا جنگل سوزان سود جسته.
آن یکی می‌گوید که دو شاخه‌ی درخت باهم ساییدن گرفتند و آتش از آن برخاست.
یکی هم می‌افزاید که آن‌را ده مادر زاییده‌اند و این نشانی از آتش افروختن از سایش چوب با دو دست یا ده انگشت است.

هرآینه داستان ایرانی از همه دلچسب‌تر می‌باشد، فردوسی توسی که روانش شاد باد آن را چنین در شاهنامه سروده است که:
یکی روز شاهِ جهان سوی کوه
گذر کرد با چند کس هم‌گروه
پـدیـد آمـد از دور چیـزی دراز
سیه رنگ و تیره تن و تیز تاز
دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون
زِ دودِ دهانش جهان تیره گون
نگه کرد هوشنگ با هوش و سنگ
گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ
به زور کیانی رهانید دست
جهان‌سوز مار از جهانجوی رَست
بـــرآمد به سنگ گران سنگ خرد
همان و همین سنگ بشکست خرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فــروغ آذرنگ
نشد مار کـشته و لیــکن ز راز 
از آن طبعِ سنگ آتش آمد فراز
بگفتا فروغی است این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شاه در گردِ او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نامِ آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
کز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی بـه نیکی ازو یاد کرد. 

امروزه باستان‌شناس نشان داده که از زدن دوپاره‌ی سنگ به یکدیگر بود که انسان نخست به راز آتش‌افروزی پی برد و این با داستان ایرانی جور می‌آید و باید به آن بالید که آن را نیک به‌یادگار زنده نگاه داشته‌ایم.
.
🔥آتش و نور از دیدگاه بینش زرتشـتی:
آتش یکی از شگفتی‌های زاستار است.
این آخشیج(:عنصر) و ماده‌ی به ظاهر بی‌جان را بنگریم که چگونه دارای انرژی و توان و جوش و جنبش است و آنهم همواره رو به بالا و سرفراز.
آتش با نور خود پیرامون را روشن می‌سازد و با روشن کردن و نمودار ساختن راستین پیرامونش جایی برای تاریکی باقی نمی‌گزارد.
از بن تاریکی از خود هستی نداشته و کمبودِ نور است. آیا براستی دانش و آگاهی و خردمندی هم مانند نور نیست که انسان با داشتن و بدست آوردن آن از تاریکی‌ها بیرون آمده، آگاه و روشن می‌شود و مگر اهورامزدا همین سرچشمه‌ی دانش و راستینگی و آگاهی تمام نیست و مگر نمی‌توان اهورامزدا را با نور نمودار ساخت. پس از این‌روست که زرتشتیان همواره نور را بهترین نماد و نشانه‌ی آفریدگار دانسته و رو به آن نیایش می‌کنند.
آتش را نیز که شیوه‌ی پیدایش نور در زندگی تاریک آدم‌ها گشت از همین‌رو ارج می‌نهند و مانند دیگر آخشیج‌های زاستاری و سرتاسر زاستار و آفرینش خوب اهورایی ستایش می‌کنند. پس آتش را فروزان کردن و به آن نگریستن و از آن ستایش کردن، آتش پرستی نیست وانگه گرامی داشتن خدای بزرگ است و نیایش کردن به او.
بگفته‌ی بزرگان زرتشتی، برگزیدن آتش در دین زرتشتی به‌عنوان نماد و نیایش سوی است. از این‌روست که باور دارد انسان باید: مانند آتش پاک و درخشان باشد.
همانگونه که فروزه‌های آتش پیوسته به‌سوی بالا در جنبش است انسان نیز باید کوشش بر آن باشد تا همواره به‌سوی والایی و رسایی پیشروی نماید.
همچنان که فروزه‌های آتش هرگز به‌سوی پایین کشیده نمی‌شوند، انسان نیز نباید به‌سوی خواهش‌های پست نفسانی به پایین کشیده شود و همیشه آرمان‌های بزرگ مینویی را در دیده داشته باشد تا به فرهیختگی و والایی انسانیت برسد.
همانگونه که آتش چیزهای ناپاک را پاک می‌کند و هرگز خود آلوده نمی‌شود انسان نیز باید با بدی و زشتی بجنگد بدون اینکه خود آلوده به بدی شود.
همانگونه که آتش درخشنده است و همه چیزها را درخشان می‌کند یک فرد زرتشتی هم باید از فروغ دانش و بینش خود دیگران را سیراب کند و از فروغ نیکی (اشا) یعنی پاکی نظام هستی برخودار باشد.
آتش سرچشمه زیبایی و پایه زندگی است آتش همواره کوشا و بی‌قرار بوده و تا پایان زندگی خود دمی از کوشش باز نمی‌ایستد و انسان هم بایستی مانند آتش کوششگر بوده و از کار و کوشش باز نایستد.
آن آتشی که درون آدمی را از آلودگی پاک می‌کند جز اَشا چیز دیگری نیست که از راه فروزه‌های سه‌گانه #اندیشه - #گفتار و #کردار نیک) بدست می‌آید.

🔥آتش در #گات‌ها:
در گاتاها کم‌وبیش ۸بار از آتش نام برده شده‌است. آن نور و روشنایی خرد است. (هات‌های۳-۴و۶-۱۲)
و نور روشنایی‌بخش (۱۹-۴و۹-۱۶) و گرما (۴-۸) که به آدم‌های هم خوب و هم بد کمک می‌کند تا شادی را دریابند. آتش کمک می‌کند تا در جستجوی راستی و درستی بر آن تمرکز اندیشه‌ای کرد (۹-۸) و اندیشه را روشن می‌گرداند تا ابزار جلوگیری از خطر فراهم شود.(۷-۱۱).
آتش گام‌هایی نماد خرد افزاینده‌ی اهورایی است در انسان‌ها و روشنگر ذهن در کار اندیشه‌ی ژرف است.
در اینجا دو نیایش کوتاه، یکی از هفت هات (هپتنگ هاییتیHaptang Haiti و دیگری از آتش نیایش اوستایی آورده می‌شود که نشانگر نقش نمادین آتش بوده و همچنین بازتابی از آن همبودین هستند که زرتشتیان خواهان آن می‌باشند:
در پیرامون این آتش،‌ پیش از هر چیز ای اهورامزدا ما پیش تو می‌آییم از راه افزاینده‌ترین مینویی با روشنی، گرما و نیرو (نمادین شده بوسیله‌ی آتش). آن‌را می‌ستاییم زیرا که تو آن‌را دارای ستایش کرده‌ای. آتش، تو از آن اهورای دانا هستی. تو نماد افزاینده‌ترین مینویی او هستی و این از شایسته‌ترین نام‌های توست. برای همین ای نور مزدای دانا، ما گرد تو می‌آییم.
به من ارزانی کن ای آتش، ای پرتو اهورامزدا آسایش آسان، پناه آسان، زندگی آسان، آسایش فراوان، پناه فراوان، زندگی فراوان، فرزانگی، افزونی، شیوایی زبان، هوشیاری روان،
پس از آن خرد بزرگ و نیک و بی‌زیان پس از آن دلیری و مردانگی، استواری، هوشیاری، بیداری فرزندان برومند و رسا و کاردان، کشور دار و انجمن‌آرا، بالیده، نیک کردار، آزادی‌بخش و جوانمرد که خانه مرا و ده مرا و شهر مرا و کشور مرا آباد سازند و سازمان برادری کشورها و همبستگی جهانی را فروغ و روشنایی بخشند.
.
سخنی کوتاه درباره #آتشکده‌ و آتشکده‌ها🔥:
نگهداری آتش و ایجاد آتشگاه و جایگاه نگهداری آتش یک سنت آریایی است و پیش از اشوزرتشت نیز رایج بوده‌است.
آتشگاه‌های #تهمورس، #فریدون، #تور، #آذرگشسپ و #کیخسرو از آن دسته از آتشگاه‌ها به‌شمار می‌آیند. این آتشگاه‌ها در آغاز جایگاه نگاهداری آتش برای برآوردن نیازها بوده‌اند و امروز نیز اجاق خانوادگی در میان پاره‌ای از مردم و گروه‌های قومی رایج است که بازمانده‌ی باورهای مردمی دوره‌ی باستانی به‌شمار می‌رود.
بنابر نوشته‌هایی کهن مانند هفت هات می‌دانیم که از جایگاه آتش به مانند یک نیایشگاه همگانی یاد گردیده است. نقش‌های بازمانده بر ماندگارهای کهن از زمان مادها و هخامنشیان افرادی را نشان می‌دهد که به شیوه‌ی گات‌هایی و با دست‌های برافراشته در برابر آتش ایستاده‌اند.
نقش‌های موجود در پاسارگاد و نقش رستم نیز چنین فرتوری را به دیده می‌گزارند.
آنگونه که پیداست ساختما‌ن‌سازی پیرامون جایگاه‌های آتش و ساخت معابد از بابلی‌ها و ایلامی‌ها به زرتشتیان پارسی و مادی به ارمغان رسیده‌است.
در ایران باستان، آتشکده‌ها نه تنها جای نیایش، وانگه دادگاه و درمانگاه و چه‌بسا دبستان و آموزشگاه هم به‌شمار می‌رفتند. چه در اینجا به نوآموزان درس‌های دینی یاد می‌دادند و همان یاد دادن‌ها بود که خوی راستی و درستی و دلیری را به آنها می‌آموخت.
موبد در این مکان به دادرسی می‌پرداخت و بیماران روحی نیز مداوا می‌شدند. افزون‌بر اینها، آتشکده‌ها مجهز به کتابخانه بزرگ نیز بودند و همچنین خزانه مالیات و جایگاه نیکوکاری و نیز جایی برای ورزش و سواری و مسابقه‌ها بود. به‌زبان دیگر همادگاهی بود که نیایشگاه را نیز دربر می‌گرفت.
ویرانه‌های بازمانده از آتشکده‌های پیش از اسلام در سرتاسر ایران‌زمین از عراق امروزی تا کوه‌های پامیر و فرای آن پراکنده هستند.
نسک‌های تاریخی نوشته شده از سوی جهانگردان از آتشکده‌هایی سخن می‌گویند که آتش آنها بگونه معجزه‌آسایی بدون آنکه بر آنها چوب گزاشته شود می‌سوزند.
آنها در سرزمین‌هایی بوده‌اند که نفت‌خیز می‌باشند از خوزستان امروزی در ایران گرفته تا آذربایجان شمالی(جمهوری آذربایجان امروزی). این آتش‌ها بوسیله‌ی گاز طبیعی روشن بوده‌اند. آتشکده‌‌ی واقع در باکو، امروزه بدست آذربایجانی‌ها بازسازی شده و آتش آن با بهره‌گیری از گاز درون‌زمینی روشن می‌باشد.
جالب آن است بدانیم که ساختمان گنبدی شکل مسجدها از دیدگاه هنر ساختما‌ن‌سازی ادامه‌ای است از معماری آتشکده‌ها و به هیچ روی از معماری عربی برنخاسته است. 

🔥آتشکده‌های نامی در ایران:
نامی‌ترین آتشکده‌هایی که در تاریخ‌ها از آنها نام برده شده‌است چنین می‌باشند:
آتشکده آذرگشسپ Azargoshasb در شهر شیز آذربایجان.
آتشکده‌ی آذر فرنبغ Azarfranbagh یا ناهید پارس، در کاریان پارس یا لارستان کنونی.
آتشکده‌ی آذر برزین‌مهر Azarborzinmehr در ریوند خراسان.
برای گرفتن آگاهی‌های بیشتر درباره آتش و آتشکده می‌توانید به نسک‌هایی که از سوی دانشمندان در این‌باره نگاشته شده‌است مراجعه فرمایید.
در پایان اجازه دهید با نیایش کوتاهی به این نوشتار پایان داده و برای همگی نور و روشنایی خرد نیک و تابان و افزاینده را خواستار باشیم:
ای آذر پاک، ای ارمغان بزرگ اهورامزدا، ای روشنی بخش خانه‌ها، همیشه فروزان و گلگون باش در خانه‌های ما، روشنایی و پاکی تو را می‌ستاییم، در پرتو فروغ درخشان و دلنشین تو، با بداندیشی، ناپاکی و هرگونه پلیدی پیکار می‌کنیم.
با بهره‌گیری از فروغ تابان تو، با زبان دل و جانمان، اهورامزدای یگانه را به‌پاس این دهش و پرشمار داده‌های زندگی ساز دیگر، سپاس می‌گوییم.
ایدون باد. 

(( گردآورنده و نگارنده: موبد مهندس کامران جمشیدی ))

جشن‌های سالانه ایرانیان ، جشن سده🔥

 

جشن سده، جشن مهار شدن آتش:

سده یکی از جشن‌های ملی ایرانیان است که هر سال به روز مهر از ماه بهمن و با آتش افروزی به هنگام غروب آفتاب برگزار می‌شود. 
در شیوه گاه‌شماری نیاکان ما دو فصل تابستان و زمستان وجود داشته است که زمستان از ماه آبان آغاز می‌شده بنابراین جشن سده نیز یک سد روز پس از آن برگزار می‌شده‌است ویژگی آتش‌افروزی در جشن سده برای این است که سده مهار شدن و در اختیار درآوردن این آخشیج(:عنصر) سودبخش را یادآوری می‌کند. 

بیگمان مردم در آن زمان آتش را می‌شناختند و به دلیل ایجاد آتش‌سوزی‌ها شاید از آن بیم داشتند ولی چگونگی فراهم کردن و به‌کار گرفتن آتش را نیاموخته بودند.
با گزارشی که در #شاهنامه برای #هوشنگ_شاه آمده ایرانیان آتش را در یک برخورد زاستاری(:طبیعی) در اختیار گرفتند.
روزی هوشنگ شاه با همراهانش برای شکار به کوه و دشت رفته بودند که ناگهان ماری دراز و سیاه از دور پدیدار شد: 
یکی روز شاه جهان سوی کوه 
گذر کرد با چند کس هم گروه 
پدید آمد از دور چیزی دراز 
سیه رنگ و تیره تن و تیز تار 
دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون 
ز دود دهانش جهان تیره گون. 

هوشنگ شاه و پیدایش آتش سنگی از زمین برمی‌گیرد و به‌سوی مار پرتاب می‌کند تا شاید آن را بکشد. ولی مار می‌گریزد و سنگ به سنگ دیگری برخورد می‌کند که جرقه‌ای از دل سنگ پدیدار می‌شود و به بوته‌های پیرامون سنگ می‌رسد، با این شعله، بوته خشک آتش می‌گیرد و رازِ آتش افروزی نخستین‌بار برای ایرانیان آشکار می‌گردد:
نگاه کرد هوشنگ با هوش و سنگ 
گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ 
به زور کیانی ، رهانید دست 
جهانسوز مار از جهانجوی جست 
برآمد به سنگِ گران، سنگ خُرَد 
همان و همین سنگ بشکست گرد 
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ 
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ. 

با فروزان شدن آتش و نوری که از بوته‌ها پدیدار می‌شود هوشنگ و همراهان به شگفت آمده و شادمان می‌شوند آنگاه پروردگار را نیایش کردند که راز مهارکردنِ آتش را برای آنان آشکار کرده‌است. به شادمانی کشف آتش روشنایی را پرستش سوی ایرانیان می‌داند و آن روز را جشن می‌گیرند، این سنت همچنان به‌نام جشن سده برجا مانده‌ است: 
نشد مار کشته ولیکن ز راز 
ازین طبع سنگ آتش آمد فراز 
جهان‌دار پیش جهان آفرین 
نیایش همی کرد و خواند آفرین 
که او را فروغی چنین هدیه داد 
همین آتش آن گاه قبله نهاد
یکی جشن کرد آنشب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
کز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی به نیکی از او یاد کرد.

این کشف ارزشمند ایرانیان مرزی بود بین توحش و تمدن زیرا انسان پس از کشف آتش، از روشنایی و گرمای آن بهره گرفت. شب‌های تیره را به روشنی تبدیل کرد و از غارنشینی کوچ کرده به شهرنشینی رسید. 
با ابتکار جدید در کشف آتش، انسان سفال سازی را آغاز کرد و به آرامی به شناخت فلزات رسید، چرخ شارینش(:تمدن) با سرعتی چشمگیر به چرخش درآمد.
با مهار شدن آتش ایرانیان دریافتند که آتش برخی از ویژگی‌های موجود زنده دیگر را در خود دارد، اگر به آن پیوسته خوراک نرسد یا اکسیژن آن نرسد آتشی وجود نخواهد داشت.
باد و بارن نیز سبب خاموش شدن آتش می‌گردد بنابراین از همان زمان پرستارانی برای آتش برگزیده شدند. چوب و هیزم برای آتش می‌آوردند، برای آتش خانه‌هایی با معماری ساده و درخور آن ساختند که تاکنون نیز یادگارهای آن در ایران وجود دارد.
پرستارانی برای نگهداری روشنایی آتش، چوب خوشبو بر آن می‌گزارند و آتشکده‌ها همچنان برای زرتشتیان یکی از پایگاه‌های نیایش پروردگار است. 
جشن سده، که یادگار #هوشنگ_شاه است تا به امروز همچنان به‌یادگار مانده‌است و از آن زمان تاکنون هرساله ایرانیان، به روز #دهم_بهمن_ماه این جشن شکوهمند و شادی‌آور را در سرزمین ایران و در برخی از کشورهای دیگر جهان برگزار می‌کنند. 

#خیام_نیشاپوری اندیشمند و چامه‌سرای بزرگ ایرانی، در کتاب «نوروز نامه» خود آورده‌است: 
هر سال تا به امروز جشن سده را پادشاهان نیک عهد در ایران و توران به‌جای می‌آوردند، پس از آن تا به امروز، زمان این جشن بدست فراموشی سپرده شد و تنها زرتشتیان که نگهبان ِ سنن باستانی بوده و هستند این جشن باستانی را برپا می‌داشتند. 

#مردآویج_زیاری در سال۳۲۳ هجری قمری، جشن سده بزرگ و باشکوهی را در شهر سپاهان(اصفهان) برگزار کرد.
جشن سده در زمان #غزنویان نیز جشن سده دوباره گسترش یافت در آن زمان عنصری شاعر ایرانی در برگزاری یکی از جشن‌های سده سروده‌ای درباره این جشن برای سلطان محمود غزنوی خواند که آغاز آن چنین است: 
سده جشن ملوک نامدار است 
ز افریدون و از جم یادگار است.

این کشف ارزشمند ایرانیان مرزی بود بین توحش و تمدن زیرا انسان پس از کشف آتش، از روشنایی و گرمای آن بهره گرفت. شب‌های تیره را به روشنی تبدیل کرد و از غارنشینی کوچ کرده به شهرنشینی رسید. 
با ابتکار جدید در کشف آتش، انسان سفال سازی را آغاز کرد و به آرامی به شناخت فلزات رسید، چرخ شارینش(:تمدن) با سرعتی چشمگیر به چرخش درآمد.
با مهار شدن آتش ایرانیان دریافتند که آتش برخی از ویژگی‌های موجود زنده دیگر را در خود دارد، اگر به آن پیوسته خوراک نرسد یا اکسیژن آن نرسد آتشی وجود نخواهد داشت.
باد و بارن نیز سبب خاموش شدن آتش می‌گردد بنابراین از همان زمان پرستارانی برای آتش برگزیده شدند. چوب و هیزم برای آتش می‌آوردند، برای آتش خانه‌هایی با معماری ساده و درخور آن ساختند که تاکنون نیز یادگارهای آن در ایران وجود دارد.
پرستارانی برای نگهداری روشنایی آتش، چوب خوشبو بر آن می‌گزارند و آتشکده‌ها همچنان برای زرتشتیان یکی از پایگاه‌های نیایش پروردگار است. 
جشن سده، که یادگار هوشنگ شاه است تا به امروز همچنان به‌یادگار مانده‌است و از آن زمان تاکنون هرساله ایرانیان، به روز دهم بهمن ماه این جشن شکوهمند و شادی‌آور را در سرزمین ایران و در برخی از کشور های دیگر جهان برگزار می‌کنند. 

#خیام_نیشاپوری اندیشمند و چامه‌سرای بزرگ ایرانی، در کتاب «نوروز نامه» خود آورده‌است: 
هر سال تا به امروز جشن سده را پادشاهان نیک عهد در ایران و توران به‌جای می‌آوردند، پس از آن تا به امروز، زمان این جشن بدست فراموشی سپرده شد و تنها زرتشتیان که نگهبان ِ سنن باستانی بوده و هستند این جشن باستانی را برپا می‌داشتند. 

#مردآویج_زیاری در سال۳۲۳ هجری قمری، جشن سده بزرگ و باشکوهی را در شهر سپاهان(اصفهان) برگزار کرد.
جشن سده در زمان #غزنویان نیز جشن سده دوباره گسترش یافت در آن زمان عنصری شاعر ایرانی در برگزاری یکی از جشن های سده سروده‌ای درباره این جشن برای سلطان محمود غزنوی خواند که آغاز آن چنین است: 
سده جشن ملوک نامدار است 
ز افریدون و از جم یادگار است.

این جشن به این سبب سده نام گرفته است که سد روز پس از زمستان ِ بزرگ برگزار می‌شود یعنی روز دهم بهمن هر سال که ماه‌های آبان، آذر و دی (نود روز) و ده روز از ماه بهمن، سد روز خواهد شد.

#فرخی_سیستانی درباره زمان برگزاری جشن می‌گوید: 
از پی تهنیت روز نو آمد بر شاه 
سده فرخ روز، دهم بهمن ماه. 

جشن سده، یکی از جشن‌های ملی ایرانیان است و برگزاری آن مربوط به زرتشتیان ایران نیست چنانکه جشن نوروز و بزرگداشت شب چله را همه‌ی ایرانیان پاس می‌دارند.
شایسته است تا دیگر جشن‌های ایران باستان نیز که جنبه دینی زرتشتی ندارد و برگرفته از پدیده‌های تاریخی، زاستاری و حماسی نیاکان ما در ایران است نیز همگانی شود و ایرانیان به برپایی آن افتخار کنند. 
جشن سده = مهار شدن آتش. 
جشن مهرگان = آیین پیمان و دوستی. 
جشن تیرگان = حماسه آرش کمانگیر.
جشن سپندارمزگان = بزرگداشت جایگاه زنان.
از جمله جشن‌های ملی ایرانیان است.

(✍️موبد  کورش نیکنام نویسنده و پژوهشگر فرهنگ و آیین ایران‌ زمین)

دبیره(:خط) ما پارسی(فارسی) است یا تازی(:عربی)؟

 

به✍️ #مهرداد_معمارزاده 


هر گروه از مردمان، برای استوار ساختن پایه‌های فرهنگ خویش، به دستمایه‌ای گران همچون «خط» نیاز دارند تا به کمک آن پرده از رازهای نهان فرهنگ خویش بردارند.

امروزه ما ایرانیان می‌دانیم که زبان‌مان ایرانی است‌ و یادگار روزگاران کهن این سرزمین، و نیز بر ماست تا از این زبان که «فارسی دری» نام دارد، ‌پاسداری نموده و از آسیب و گزند زبان‌های بیگانه دورش داریم. اما آنچه امروزه، اندیشه مردم کشورمان را دررُبوده، این است که امروزه ما این زبان را با چه خط و الفبایی می‌نگاریم؟


آب در کوزه و ما تشنه‌‌‌لبان می‌‌‌گردیم 

یار در خانه و ما گِرد جهان می‌‌‌گردیم.


تاکنون به ما چنین گفته‌‌‌اند که،"خط امروزین شما ایرانیان، «عربی» است. اما باید دانست، آنچه تا امروز در این‌‌‌ باره به خورد ما داده شده،‌ از دهان بیگانگان و نیز شماری استاد در کشور خودمان بوده که به پژوهش‌‌‌هایی درخور درین زمینه دست نیازیده و با چشمانی نیمه باز، ‌پیروِ سیاه‌‌‌نمایی‌‌‌های مُشتی موبورِِ چشم‌‌‌آبی شده‌‌‌اند.


من از بیگانگان هرگز ننالم

که با من هرچه کرد آن آشنا کرد.


پیداست، ‌نخستین چیزی که در‌‌‌باره عربی بودن خط و الفبای ما بر اندیشه می‌‌‌گذرد، ‌این مَتل خواهد بود که، «مورچه چیه که کله‌‌‌پاچش چی باشه؟». 

و نیز آنکه، چگونه ایرانیانی که در کشور پهناورشان چندین گونه خط و گویش‌‌‌های بومی داشته‌‌‌اند، به یکباره خطی را از دل بیابان‌‌‌های تفته و آن ‌‌‌هم از گروهی بیابانگرد بی‌‌‌نام‌ونشان وام گرفته و به جای خط کهن خویش،‌ به کار برده‌‌‌اند؟


اگر بخواهیم چنین داستانی را بپذیریم، پس باید بگوییم که ما ایرانیان، یا از همان آغاز خطی نداشته‌‌‌ایم، و یا آنکه اگر هم داشته‌‌‌ایم، پس از کاهیدنِ خط‌‌‌های بومی و کهن سرزمین خویش، سرانجام و از سر ناچاری و واماندگی دست به سوی خطی که تازیان آن را در درازای چندین سده در دانشگاه‌‌‌ها و زبانکده‌‌‌های خویش در نجد حجاز پرورده و پُر بارش ساخته بودند، دراز نموده و آن را به سان الفبای امروزین خویش به کار گرفته‌‌‌ایم.


اعراب، غربیان و شیفتگان ایرانی‌‌‌شان، خطی را که در اینجا درباره‌‌‌اش سخن خواهیم گفت، «کوفی(2)» می‌‌‌نامند. 

اگر چه ما نیز می‌‌‌پذیریم که تازیان، برای نخستین بار در حیره و سپس کوفه (عراق - اراک ، میانرودان، دل ایرانشهر) بود که با «خط» و بویژه این خط آشنا شده، و آن را کوفی نامیدند. زیرا تا پیش از آن، ایشان نه تنها با این خط، که با هیچ خط و الفبای فراگیر دیگری آشنا نبودند. اما همانگونه که در پی خواهد آمد، این خطِ دبیره ایرانی (پیرآموز)، هزاران سال در میان ایرانیان روایی داشته و در گذر زمان، فراگشت خود را می‌پیموده است.


سخن را با گفتاری از زنده‌یاد استاد «رکن‌الدین همایون‌فرخ - سهم ایرانیان در پیدایش و آفرینش خط در جهان» می‌آغازیم: 

«اعراب خط نداشته‌اند و خطی که از حُمَیر ‌(حِمیَر/ هاماوران- یمن) و انبار ‌(پیروز شاپور- الانبار کنونی در عراق) به حجاز رفته و در زمان ظهور اسلام نشر یافته، خط عربی نیست، بلکه زبان عربی به این خط نوشته می‌شده است. و چون آثار مخطوط در قرون اولیه اسلامی و پس از آن، به زبان عربی نوشته می‌شد، بنابراین خطی را که آن زبان بدان نگاشته شد و یا امروزه در هند و پاکستان متداول و مرسوم است، و در سابق نیز در کشور عثمانی رواج داشته، خط عربی نامیده‌اند. اگرچه که این کار نادرست است، زیرا زبان و خط دو مقوله جدا از هم می‌باشد. بنابراین این خط که از انبار‌ (نَجد ایران) به حجاز رفته، یکی از خطوط متداول ایرانی بوده که با تحولاتی، برای نوشتن زبان عربی به کار رفته است».

و نیز در دنباله چنین آمده: 

«الفبای ایرانی در آغاز به صورت "اَبجَد مُردف" بوده و خط لاتین هم که ماخوذ از خطوط کهن ایرانی است، هنوز بر همان ردیف اَبجد و هَوز استوار است. تغییر شکل الفبای ایرانی به صورت کنونی،‌ پس از اسلام روی داد، و آن چنین بود که شعوبیه ایرانی برای تسهیل در فراگیری الفبای پهلوی کوشیده و حروف همسان را از نظر صوت و ردیف در کنار هم قرار دادند، تا فراگیری آن برای نوآموزان (اعراب)(3) آسان باشد و نامش را الفبای "پیرآموز" گذاردند».


به هر روی شاید بتوان گفت، این روند از چند سده پیش از آن آغاز شده بود. بدینگونه که «حیره» سرزمینی بود در کرانه فرات، و مردمان این شهر تازیانی بودند که از اندک کاستیِ پدید آمده در پایان روزگار اشکانیان سود برده و بر پایه گفتار استاد زرین‌کوب در کتاب «دو قرن سکوت»، در آن سامان فرود آمده و شهر نخستین «حیره» را بنا نهادند.


در پس آن روزگار، ایشان زیر فرمان شاهنشاهی ایران ساسانی درآمده و از شهر حیره به سان پادگانی در برابر غسان (در سوریه کنونی) که روم آن را برای پایش مرزهای خود با ایران به پا کرده بود، ‌بهره برده شد. پادشاهان حیره،‌ دست‌نشاندگان شاهنشاهی ساسانی و فرمانبردار ایران بودند. در این شهر حیره، گویش «دری» در دربار و بازار به کار رفته و مردمانش نیز به زبانی برگرفته از گویش نَبتی که ریشۀ زبان عربی امروزین است، ‌سخن می‌گفتند. 

در آن روزگار، برای آسان شدن کار میان حیره و دربار ایران، دبیران ایرانی بر آن شدند تا الفبای خط پارسی ‌میانه(پهلوی) را که خود برگرفته از شاخه «کتابی» خط و واک‌های(:حروف) ایرانی بود، اندکی دگرگون ساخته و با افزودن هشت واکِ(:حرف) «ث، ح، ط، ظ، ص، ض، ع، ق» به آن، شمار واک‌های آن را به ۳۲ رسانده و بدینگونه، زبان تازیان حیره را که «نبتی - عربی» بود،‌ با این خط تازه ایرانی بنگارند.‌ (واک «ط» در پهلوی اشکانی دیده می‌شود، اما در پهلوی ساسانی جای خود را به واک «ت» داده است).


امروزه زبان فارسی با همین ۳۲ واک، و زبان عربی با ۲۸ واک که « گ ، چ ، پ ، ژ » در آن نیست. اما هر دو با همین «خط ایرانی (پیرآموز)» نگاشته می‌شوند. همانندی واک‌های الفبای «پهلوی (پارسی میانه)» و «فارسی (امروزین)» به اندازه‌ای است که اگر از اندک دگرگونی و فراگشتِ رخ داده در آن چشم‌پوشی نماییم، یکسانی بی‌چون و چرای آن‌ها به آسانی به چشم می‌آید.


خط دیگری نیز در میان مردمان حیره کاربرد داشت که ریشه در شاخه‌ای از خط نبتی داشته و از ۱۶۰۰ سال پیش در میان این مردمان به کار می‌رفت. پژوهشگران برین باورند که این خط نیز، برگرفته از خط‌های ایران باختری بوده و گویند این خط پایه مادر، همان خط و الفبایی بوده که در روزگاران پیش از آن در میانرودان گسترش یافته بود‌ و اینک هم نام ساختگی «آرامی» بر آن نهاده‌اند.‌ 

به هر روی، همان خط «نبتی - عربی» نامیده شده نیز، به هنگام ظهور اسلام، چندان در حجاز شناخته شده نبود. زیرا بدان هنگام، تنها ۱۷ تن که آن هم بازرگانانی بودند در رفت و شد به اورشلیم، حیره و حمیر آن را می‌شناختند. همچنین می‌توان نشانه‌های این خط را بر روی سنگ گور یکی از پادشاهان حیره به نام «امرؤالقیس» که در آن از پیوستگی دربار حیره با شاهنشاهی ایران سخن رفته، به چشم دید. بنابراین خط حجازیان، شاخه‌ای از خط نبتی بوده است. 

پس الفبایی که امروزه «عربی» خوانده می‌شود، خطی برگرفته از خط‌های کهن ایرانی است که از دگرگشت خط «ایرانی کهن» به ایرانی هخامنشی کتابی(4)‌ (پارسی)، اشکانی (پارتی) و ساسانی (پهلوی) پدیدار شده و سرانجام هم همین خط دبیره فارسی امروزین از آن پدید آمده است.


در اینجا برای روشن شدن پایه گفتارمان، که چرا می‌گوییم خط فارسی با تلاش‌های بیگانگان «عربی» خوانده شده، چند نکته را باز می‌گوییم:


۱- یکی آنکه اگر این «خط عربی» در نجد حجاز نیز کاربرد داشته، پس چرا ایشان تا هنگام خلافت عثمان، به گردآوری «قرآن» نپرداخته بودند(؟) و تنها پس از یورش به ایران در زمان عُمربن الخطاب و آشنایی با خط پیرآموز ایرانی بود که کام یافتند الفبا و خط کاربردی دبیران ایرانی در حیره را فرا گرفته و به کمک همین دبیران ایرانی نیز به کتابت آن بپردازند؟‌ بدینگونه که به هنگام خلافت عثمان، هر کس از «قرآن» چیزی می‌دانست،‌ بگفت و در رایزنی با خلیفه چهارم مسلمین (امام نخست شیعیان)، آن را به همان زبان عربی، اما با خط پیرآموز ایرانی نگاشتند. آن اندک بخش‌های پیش‌تر کتابت‌شده به الفبای نبتی را نیز، دبیران دربند ایرانی در حیره، به خط پیرآموز برگرداندند. پس همانگونه که استاد رکن‌الدین همایون‌فرخ آورده‌اند، می‌بینیم که خط و زبان، دو بخش جدا از هم می‌باشند. هنگامی که یک زبان را به خطی می‌نویسیم، نمی‌توان و نباید که آن خط را نیز به نام آن زبان نامید. بنابراین از آنجا که نیاکانمان یاری نمودند تا زبان اعراب به خط پیرآموز ایرانی نگاشته شود، نمی‌بایست و نباید که این خط را «عربی!» بنامیم.


۲- دو دیگر آنکه اگر این خط از دیرباز در نجد حجاز کاربرد داشته،‌ پس نشانه‌هایش کجاست که تاکنون نوشته‌ای از آن، که زمان نگاشته شدنش به پیش از خلافت عثمان بن عفّان (خلیفه سوم) برسد، بر روی تکه‌ای سنگ،‌ خشت،‌ دیوار،‌ لوح و یا چرم یافت نشده است؟‌(5) و همانگونه که گفتیم، آن انگشت‌شماری هم که پیدا شده، به مانند همان سنگ گور حیره‌ای، به خط نبتی است.


۳- و از همه روشن‌تر نیز آنکه، «خط»، نخست در میان مردمانی پدید آمده و فراگشت می‌یابد که زمینه به کارگیری آن را در فرهنگ خود داشته باشند. از این‌رو، به روشنی پیداست که تازیان بیابانگرد تا پیش از اسلام، نه از شاروَندی (تمدن، شهرنشینی) چندانی برخوردار بوده، و نه آنکه تا پیش از دستیابی به ایران، از سامانه آموزشی و دولت و دیوان برخوردار بوده‌اند. بنابراین روشن است که ایشان نمی‌توانسته‌اند هیچ یک از نشانه‌های نخستین، برای پیدایش و آنگاه بهره‌گیری از خط و دبیری و دیوانداری را در آن دوره و نیز در بادیه‌ها و زیر سایه اشکم شترانشان بدست آورده باشند. به گفته‌ای، ایشان نه از زمینه‌های پیدایش این دستمایه برخوردار بوده‌ و نه آنکه هیچگاه بدان نیاز پیدا می‌کرده‌اند، تا بخواهند دست به آفرینش و سپس پرورش‌ خواسته‌ای همچون «خط» در میان خود زده باشند. و بدینگونه است که، یک ‌بار آن را به گونه‌ای پراکنده از مردمان نبت که شاخه‌ای از خط‌های ایران باختری را در دست داشتند و دیگر‌بار نیز پس از دستیابی به ایران، آن را به گونه‌ای فراگیرتر، از حیره که خط پیرآموز را با یاری دبیران ایرانی و فراگشتی در الفبا و خط پهلوی بدست آورده بودند، آموختند و فرا گرفتند.


بنابراین، این سخن که، «عرب‌ها این خط امروزین را به ما ایرانیان داده‌اند» خود زیر پا نهادن فرهنگ خودی خواهد بود. زیرا امروزه مردمانی که برین خاک پاک گام می‌نهند، هنوز هم به همان گویش‌های زیبای ایرانی سخن گفته و این گویش‌های زیبا را با همان خط و الفبای کهن خود می‌نگارند و همان فرهنگ و آیین‌ها را دارند،‌ که در پس ما نیز چنین خواهد بود.


چون جهانی خیره بر فرهنگ توست 

گَر به مِهرش دل نبندی، ننگ توست.


آنچه امروزه گریز جوانان کشورمان از فرهنگ خودی و پناه بردن به آغوشِ فرهنگ نداشته غرب، و نیز لغزش به سوی غربزدگی و سخن گفتن از ناکجا آبادهایی چون «دهکده جهانی!» را در پی آورده، همین عربزدگی کنونی است که همه چیزمان را «عربی» نشانمان داده‌اند. زیرا پیداست، سرانجام چنین از خود بیگانه‌شدنی، چنان خواهد بود که آوند تهی گشته از فرهنگ پُربار ایرانی، با پَلشتی ناآشنا انباشته خواهد شد. پس باید با شناخت درست از فرهنگ پُرمایه و فرهمند کشورمان، به هویت ایرانی خویش بازگشته و بدان سربلند باشیم.  

آیا زرتشتیان به سرنوشت نیز باور دارند؟ اشو زرتشت در گاتاها اشاره ای به این نکته کرده است؟

 موبد نیکنام 


خیر، دربینش زرتشت همه رویدادها برپایه خردمندی ودر پرتو دانش پیش خواهد آمد. هیچکس مجبور نیست تا به آنچه پیش رویش قرار می گیرد تن دردهد و آن را به حساب سرنوشت از پیش تعیین شده بگذارد.


سرنوشتِ مَرتًو(:انسان) را چه کسی گزینش کرده است؟ شاید گروهی چنین پنداشته اند که خداوند سرنوشت هریک را از پیش آماده کرده باشد؛ مگرخداوند دادگر(:عادل) نیست. پس بایستی سرنوشت همه را یکسان برگزیده و بخشیده باشد!


در پیام زرتشت به جای باور به سرنوشت، «بخت» (:شانس و اقبال) مشاهده می شود که هرگاه و در هر زمانی ممکن است در زندگی پیش روی کسی نمایان شود. گزینش هرگونه بختی در هر زمان، با آزادی و اختیار است.

مَرتویی که بخت یار باشد (خوش شانس) و با دانش و آگاهی بهترین بخت پیش روی خویش را گزینش کند، در زندگی کامیاب خواهد شد.

و آنکه از بختِ خوبِ پیش روی خویش بهره نگیرد به خوشبختی نخواهد رسید.


اینکه باور داشته باشیم،

سرنوشت هر کسی همان است که از روز نخست بر پیشانی وی نوشته شده است.

یا

 گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه

به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد  


در بینش خردگستر زرتشت جایگاهی ندارد.


🔥🔥🔥🔥🔥🔥

برگرفته از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

فرهنگ زرتشتی نو کردن و تازه کردن جهان است

 

جهانگير موبدگشتاسب اشيدری: 

به نام اهورا مزدا

فرهنگ زرتشتی نو کردن و تازه کردن جهان و پویا کردن ارزشهای فرمانروا بر هستی است.


خوانندگان گرامی فرهنگ و ادب فارسی گوهرهای گرانبهای فراوانی از فضائل معنوی در گنجینه ها دارد مانند آزادی و مردی و مهرورزی و بردباری و بخش توازن زندگی(قناعت) و پرهیز از تعصبها و گزافه ها و خشکه مغز اندیشه ها و کوردلیها که باید با ژرف نگری و تیزبینی در بیان گزشته های راست و درست تاریخ گفتار و نوشتار بیان گردد چون گنج خانه های فرهنگو ادب نیز نیاز به خانه تکانی و غبار روبی و زدودن تاراسیتها و گمراهی ها دارد . 

باید کوشید در پرتو چراغ خرد و دانش آن فضائل گمشده یا پنهان مانده را بازیابی کرد و رواج داد تا هویت ملی ما پیوسته جلای شایسته ای داشته باشد. استوارترین پیوند ایرانیان تکیه بر هویت زبان و ادب فارسی و فضائل مینوی فرهنگ سنتی خودمان است . استقلال دراز مدت کشور باستانی ایران در گرو همبستگی ملی و رستاخیز فرهنگی است. باید کوشش همگانی باشد.

پدران و مادران و آموزگاران و دولتمردان میتوانند نیکی ها و ویژکی های فرهنگ کهنسال ما را خوب تر جلوه گر کرده و بکار گیرند چون در این زمان هم تازه و نو است و باید در میان نونهالان و نوجوانان رواج دهند. پیروان و دوستداران آموزش زرتشت باید بدانند که آنچه نشان برجستگی و پیشرفت و بالندگی آنان بوده همین بینش و عرفان راستین و والای آنهاست که به نیاز درد و درمان درست آدمیان پی برده . و کنکاشها برپا نموده . اشوزرتشت دست اندر کار بنیادگزار دینی بود که میخواست همه جهانی و همه زمان و گامی بوده باشد.

اندیشه نیک زرتشتی در را بروی خود بستن و در 4 دیواری خاانه نشستن و به کسی آزار رساندن نیست. دگرگون کردن جهان است( فرشکرد) جهان است نو کردن و تازه کردن و پویا کردن ارزشهای فرمانروا بر هستی است. مهر و مهربانی گستراندن است و دین مزدیسنا را سراسر گیتی گسترش دادن و شکوفا نمودن است . اشوزرتشت در گاتها هات48 چنین سروده است : ای مزدا اهورا اگر دانا و توانائی که پیرو راستی است و بدرستی زندگی میکند و بر پایه دین اهورائی یا از راه مهر دروغ کاری را که از او یاری میجوید به گرمی بپزیرد با خرد خود میتواند او را از گمراهی و تباهی برهاند و به خود شناسی برساند. اما اگر آن توانا به کسی که برای یاری به سوی او آمده است یاری نکند او خود به دام و فریبکار خواهد افتاد. زیرا بر پایه این دین که زرتشت بنیان نهاده است کسی که برای تبه کار بهترین را بخواهد خود تبه کار است.و آنکه راستان را ارجمند بدارد از راستان است زرتشت هیچ گاه نامی از ایران نبرده است نه تنها این بلکه از زادگاه خود هم نامی به میان نبرده است از همین روست که می بینیم هنوز هم زادگاه خود را برخی از آزربایجان و برخی از خراسان بزرگ آنزمان میدانند و گفتگوهای بسیار در میان است میدانید چرا؟ برای اینکه ایران برای او کوچک بود چونکه دینی که او بنیان گزاشته بود سرزمینی قبیله ای و وابسته به یک 

تیره و تبار نبود او دست اندر کار شبان گزاری دینی بود که میخواست همه جهانی و همه زمانی و همگانی باشد. این اندیشمند تکدانه بزرگ تاریخ بسی اندیشه اش ژرفتر از آن بود که در یک روتا یا در یک شهر یا در یک کشور و یا یک قاره بگنجد و سیمرغ وار بالهای ستبرش را بر پهنه و یام جهان و در سراسر تاریخ گسترانیده بود او میخواست و میخواهد ما از خانه هایمان بیرون بیایم او میخواهد ما همواره دیوارها ی تنگ و تيره را فرو ریزیم و دست افشان و پای کوبان و ترانه خوان ترانه های شادی بخش او را بگوش جهانیان برسانیم از آن روست که در بند 7 نخستین سروده خود میگوید, ای مزدا بما توانائی بخش تا پیام تو را به همگان برسانیم و در بند 14 سروده 43 چنین می سراید, ای اهورا مزدا همانگونه که مرد دلیر و توانا به دوست خود شادمانی میرساند تو نیز با شهریاری خود در پرتو راستی به پیروان من شادمانی ارزانی دار. من بپا خواهم خواست همراه با همه آنهائی که سراینده سخن اندیشه برانگیز تو هستند پشتیبان آموزشهای تو خواهم بود. فرهنگ مزدیسنا یعنی فرهنگ و دین زرتشت که در (گاتها) این فرهنگ و دین کوشش و کار و شادی است که ساختارش بر آفرینش و تلاش و گسترش و شادیها و آرامشها ست فرهنگ دین زرتشتی فرهنگ جهانی است و به آسایش و خوشی و سامان بخشی در این جهان ارج می نهد وبر بنیاد چنین فرهنگی مردم در این جهان خاکی باید با کار و کوشش و منش نیک و کردار درست و دادگری از داده های اهورایی بهره گیرند تا بتوانند در آسایش و آرامش زیست کنند.


🔥🔥🔥🔥🔥🔥

برگرفته از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

آیا در دین زرتشت، سخن و یا سفارشی برای پذیرفتن و یا گسترش این دین شده است؟ آیا گرویدن وبه این دین برای همه امکان پذیر است؟

 

موبد نیکنام

سراسِر اندیشه و بینش زرتشت آموزه هایی در راستای گسترش آیین راستی و خرد است. دینی باستانی که با پندارهای نادرست وخرافه پرستی هم خوانی ندارد بلکه گرایش به دانش وآگاهی را به یاری خرد سفارش می کند. تا زندگی این جهانی سرشار از شادی گردد. 


 زرتشت باور دارد که هر مَرتو(:انسان) که به دین راستی باورمند شده است، خویشکاری (:وظیفه) دارد تا در برانداختن کژ اندیشی و فراخواندن (:دعوت) دیگران به آیین خردمندی کوشش کند. اشوزرتشت در یکی از بندهای سروده هایش(:گات ها) می فرماید: 


«بهترین نیکی به دانشمندی برسد،

 که پیام راستین مرا،

 پیامی که از روی آیین راستی به رسایی و جاودانی، به کمال بی زوال می رساند،

به مردم برساند و بفهماند،

 برای چنین کسی شهریاری خدای دانا در پرتوِ منشِ نیک گسترش پیدا خواهد کرد»


پذیرش این دین برای همه شدنی است، آشکار است که نه از روی زور و فشار(:اجبار) و پیروی کورکورانه(:تقلید) بلکه با گزینش از روی آزادی و با خواسته کسی که با خرد خویش پژوهش می کند. 

زرتشت در هاتِ دیگری از «گات ها»می فرماید:


 «بهترین گفته ها را به گوش بشنوید،

با اندیشهای ژرف به آن پیام بنگرید،

 سپس هر مرد و زن از شما،

 راه و دین خویش را با اختیار برگزیند». 


🔥🔥🔥

برگرفته از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

تفاوت باورهای زرتشتيان هند(پارسيان) با زرتشتيان ايران

 

تفاوت باورهای زرتشتيان هند(پارسيان) با زرتشتيان ايران چیست؟ آيا تفاوت ها تنها به ویژگی های قومی، تاريخی و نسبت به آداب و رسوم است يا اين كه اصول بنیادی دينی را نيز دربر می گيرد؟

پاسخ:

موبد نیکنام

درود، به باور من ناهمگونی  تنهابین برخی از سنت و رفتارهای آیینی بین زرتشتیان ایران و پارسیان هند است. زمانی که نیاکان آنان بیش از هزار سال پیش، از ایران به این کشور کوچ کرده اند، زرتشتیانی که در ایران نیز زندگی می کردند برخی از همین باورها را داشته اند.

 در روزگاران کنونی دگرگونی های فرهنگی و آیینی بسیاری پیش آمده و به چند شوه(:دلیل) روی داده است. که برجسته ترین آنها نخست این که نیاکان آنها در سده های نخستین حکومت اسلامی از ایران کوچ کرده اند، بنابراین باورها و تراداد(:سنت) های آنها به زمان پادشاهان ساسانی و برداشت موبدان آن زمان باز می گردد،  بنابراین برخی از سنت های غیر گاهانی(:بینش زرتشت) نیز به آیین های زرتشتی افزوده شده و همچنان در رفتار دینی پارسیان سینه به سینه منتقل شده است، همانند باور به گنجینه نوشته های اوستایی و پهلوی غیر از سرودهای زرتشت، مانند«وندیداد» و احترام ویژه ای که برخی از پارسیان به گاو دارند چون در برخی از نوشته های ساسانی به معجزه هایی اشاره شده است که گاوی در کودکی زرتشت، پس از حمله گله گاوها به زنده ماندن او کمک کرده است!...

 دو دیگر اینکه پس از هزاران سال که این تیره(:قوم) در کنار ادیان دیگر(به ویژه تیره های هندو) در هندوستان زندگی کرده اند، برخی از آداب وآیین مرتوها(:مردم) آنها را نیز فراگرفته و به باورهای خویش افزوده اند و آنها را در نیایشگاه ها ویا به هنگام نیایش به کار می گیرند، همانند آداب خرافی بیش از اندازه ای که برای رفتن به کنار آتش در آتشکده انجام می دهند، چنانکه هندوها نیز برای رفتن به معبد و راز ونیاز با بت های سنگی خود، چنین کارهایی را انجام می دهند.

 یا اینکه هندوها پس از نیایش در معبد، خال کوچکی از پودر قرمز رنگی برپیشانی خویش می گذارند،  برخی از پارسیان نیز لکه ای از خاکستر آتش موجود در نیایشگاه را بر پیشانی می گذارند که کمتر از آنها نباشند. اینها و مواردی دیگر از ترادادهای دگرگون شده زرتشتیان ایران وپارسیان است. ولی هردو پیروان اندیشه زرتشت هستند. 

از آنجا که پارسیان در هندوستان در گذر دوازده سده گذشته از آزادی بیشتری برخوردار بوده اند به دانش وتکنولوژی روی آورده و اکنون از جایگاه بهتر علمی، اقتصادی و پیشرفت صنعت در جهان برخوردار شده اند.

‍🔥🔥🔥🔥🔥🔥

برگرفته از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

۱۴۰۰ بهمن ۸, جمعه

سپندارمزد امشاسپند

 

سپند آرامئیتی یا همان اسفند به معنی بی‌نقصی و سلامت کامل است. وی نگاهبان و پاسدار زمین و در عین حال مظهر تمکین، تقوا و عبادت است.

این واژه که در اوستایی «سْپِنْتَه آرمَئیتی» (Spenta-Ârmaiti) است و نام چهارمین امشاسپند شناخته می‌شود، از دو بخش «سپنته» (Spenta) یا «سپند» به چم (:معنی) پاک و مقدس و «آرمئیتی» (Ârmaiti) به چم فروتنی و بردباری تشکیل شده است و این دو با هم به چم فروتنیِ پاک و مقدس است. این واژه در پهلوی «سپندارمت» (SpandÂrmat) و در فارسی «سپندارمذ» و «اسفندارمذ» و «اسفند» شده است.

سپنته آرمیتی یکی از ایزدبانوان و امشاسپندان زرتشتی است که در زبان اوستایی، سپنته آرمیتی یا سپنت اَرمَیتی یا سپند آرامئیتی خوانده می‌شود، در زبان پهلوی بدان سپندارمذ یا سپندارمت گویند و در فارسی، سپندارمد نیز خوانده شده‌است. امشاسپند سپندارمذ، نگهبان و ایزدبانوی زمین سرسبز و نشانی از باروری و زایش است.

در فرهنگ پهلوی سپندرمت یا همان سپندارمذ، نام یکی از امشاسپندان و در عین حال نام پنجمین روز ماه و دوازدهمین ماه سال معرفی شده‌است. وی را همان الهه بسیار قدیمی اسفند دانسته‌اند و گفته‌اند که او را دو امشاسپند دیگر یعنی هورواتات (خرداد) و امرتات (امرداد) همراهی می‌کنند و این سه گروهی از امشاسپندان را می‌سازند که قرینه‌ی سه امشاسپند نخستین، یعنی وهمن (وهومن یا همان بهمن)، اشه وهیشته (اردی بهشت) و خشتره وییریه (شهریور) محسوب می‌شوند.

این فروزه در انسان به گونه‌ی فروتنی و مهر و خدمت به دیگران، نمایان می‌شود. سپندارمزد در جهان خاکی، نگاهدارنده‌ی زمین و زنان است. زمینی که بی‌هیچ چشمداشتی هرچه دارد در اختیار جانداران می‌گذارد و زنانی چون مادر که همچون زمین، مهربان و فروتنند، مهر می‌ورزند بدون این که چشم‌به راه پاسخی مهرانگیز باشند.

زن و زمین همسانی‌های بسیاری دارند. زن و زمین هر دو نماد باروری و زایش هستند، زندگی از زن و زمین است که جریان دارد.


سروده‌ی مسعود سعد سلمان، بر پایه‌ی کتاب بندهش:


سپندارمز‌روز خیز ای نگار،

سپند آر ما را و جام می آر.


می ‌آر از پی آن که بی می‌‌نشد،

دلی شادمان و تنی شاد‌خوار.


سپند آر پی آن که چشم بدان،

بگرداند ایزد ازین روزگار.


اندرزنامه آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)


ورز زمین کن



اندرزنامه آذرباد مهر اسپندان در سروده‌ی استاد ملک‌الشعرای بهار:


به (شهریور) اندر شوی شادخوار،

کنی در (سپندارمز) کشت و کار

نماز روزانه زرتشتیان دارای چه اندیشه و سفارشی می باشد؟

 

موبد نیکنام

 نماز و نیایش روزانه وترادادی(:سنتی) زرتشتیان درنسک(:کتاب) «خُرده اوستا» از زمان ساسانی گردآوری شده است.

این سرودها از بخش های گوناگون«یسنا» و«یشت ها» برگرفته شده و در خرده اوستا به نام«سروش واژ» و «اوستای کُشتی» آمده که برگردان آن نیز در این نسک چاپ شده است.

در نیایش زرتشتیان و اوستای«سروش واژ»:

نخست به سرورِخانه، در سرود(گاه اُشَهِن،

هنگام سپیده دم)؛ 

به نگهبان روستا و محله، در سرود(گاه هاوَن، هنگام بامداد)؛ 

به سردارِ شهر، در سرود(گاه رَپیتوِن،هنگام نیمروز)؛ 

به پادشاه و سرورکشور، در سرود(گاه اُزیرِن،هنگام پسین)؛

و به پیشوای دینی، در سرود(گاه اَیوی سروترم، شامگاه)؛ درود فرستاده شده است با این ویژگی که همگی در پیروی از راستی و دادگستری سرآمد باشند.

 سپس ستایش خداوند یکتا برای بخشش داده های نیک - درود و آفرین به زنان و مردان نیک اندیش ،خوش گفتار و درست کردار- آرزوی زندگی خوب همراه باخواسته(:دارایی) شادی آور و فرزندان نیک -  سرود شده است. 

آنگاه به همبستگی مَرتوها(:انسان ها) و دوری آنها از کژاندیشی اشاره شده است و پیمان وابستگی به آیین راستی همگام با آشتی و آرامش در نماز برای همگان به خداوند یادآوری و آرزو می گردد.

 اشوزرتشت در هات ۲۸ از یسنا(:نخستین بند ازگات ها) به«نِمَنگها»(:نماز ونیایش) سفارش کرده و آرزومند است که هر مرتو(:انسان) با بهره مندی از خِرَد رسا و دانش زمان بر آن باشد تا با تلاش و کوشش خود در سازندگی و تازه شدن جهان هستی، نقش داشته باشد، روان گیتی را خشنود گرداند تا فروزه(:صفت) «اَشا»(:هنجار راستی) همواره پویا و پایدار بماند.

🔥🔥🔥

برگرفته از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

گفتار برخی دانشمندان برای زرتشت


 ■ فردریش نیچه 

● زرتشت نخستین كسی بود كه در پیكار نیكی و بدی، اخلاق را در عبارات حكمت و عقل بیان كرد كه قدرت و اصل و غرض آن همه، در خود آن است. این است كار نمایان زرتشت 

● زرتشت بزرگترين پيامبر هوشمند و تیزهوشی است كه پايه‌هاي گسترده انديشه سازنده و مردميش تاكنون برای باختر استوارترين ستون زندگي بوده است. انديشه زردشت آموزش هاي بزرگي براي نيك زندگی كردن، نيک در پيوند بودن، نيک رفتار داشتن و نيك سخن گفتن و بالاتر از همه، چگونه ارج و ارزش نهی به ديگران است. او هيچ گاه در هيچ سخنش از به كاربردن پی‌درپی «راستی و درستی خودداری نكرده و پيوسته همه مردم را بدين سو  خوانده است. در سخن زرتشت، شكوهی يافت می شود كه در كمتر سخنی می توان يافت.


■ یوهان ولفگانگ فون گوته :

شاعر بلند آوازه آلماني، سخت فريفته گفتار و سروده‌هاي زرتشت بود و اورا مردی بسيار بزرگ و نوشته‌هايش را شكوهمند بازنمود كرده است. گوته، زرتشت را خردمندي به شمار مي آورد كه جهان خرد كمتر همانند او را به خود ديده است. او در همه جا از كسي نام می ‌برد كه همواره درانديشه خوشبختي و آسايش مردم بوده است و جز راستي و پاک دلی سخن نگفته است .


■ موریس مترلینگ :

پژوهش در آیین زرتشت از لحاظ مسیحیان خیلی جالب توجه است زیرا سه چهارم و حتی بیشتر باور مسیحیان از ایرانیان گرفته شده است.


 ■ فردریش هگل :

● نور دانش برای نخستین بار با پیدایش زرتشت در تاریخ آغاز به درخشش کرد.

● نور خیره کننده ی زرتشت از دنیای وجدان و روح برخاست. دین ایرانیان خرافی نبود و از موضوعات طبیعی ستایش نمی کرد، بلکه اصلی جهانشمول را می ستود.

● در دین زرتشت ، خدا، دارای شكوه و وجاهت است و این محبوبیت به خاطر نیكی آن است. برهما، خدای هندی ها چون یكسره میان تهی بود در نتیجه شكوهی نداشت ؛ نه خوب بود نه بد. چیزی كه هیچگونه صورتی وسیمایی ندارد نمی تواند خوب یا بد باشد . به همین دلیل بود كه اخلاق، جزء اساس دین هندو نبود. ولی خدای زرتشت عین نیكی است.


■ ویل دورانت : 

● دین زرتشت، دینی با فروشکوه بود که همچون دیگر دینها که سرشار از درونمایه خونریزی و بت‌پرستی و خرافه‌گرایی بودند، روی خوشی با این ناشایستها نداشت و پاک و پاکیزه بود. زردشت این دستور طلایی را داده است که آنچه را برخود نمی‌پسندی، بردیگران روا مدار. خویشکاری هرکسی سه سویه است: 1- با دشمن چنان رفتار کن که دوست گردد. 2- بدجنس را به راستی و درستی رهبری و راهنمایی کن و نادان را به دانایی.3- و سومین بخش آن است که بزرگترین برتری، پارسایی و پرهیزکاری است و پس از آن راستگویی وراست کرداری.

● جنبه ی اخلاقی آیین زرتشت عالی تر و شگفت انگیز تر از جنبه ی الهی آن است. 


■ فرانسوا ولتر :

این فیلسوف سرشناس و بلند آوازه فرانسوی درنیمه سده هیجدهم به ستایش زرتشت پرداخت و نوشت که او مردی والا و آزاده بود که سده‌ها پیش از میلاد مسیح (آغاز سال میلادی) به ساختن اندیشه‌ها و سازگار کردن مردم با هم و استوار نمودن پیوندهای مردمی دست زد. او اندیشمندی راستگو، راست‌کردار و پاکدل بودکه جز به نیکی و خوشبختی مردمان نمی‌اندیشید و جز به راه راست رهبری نمیکرد. او هیچ‌گاه برای سودجویی گام برنمی‌داشت و هماره از یزدان خود راه خوشبختی و پاکی و نیکخواهی را برای مردمان و برای گمراهان درخواست میکرد. ژرف بینی و روشن‌نگری او از لابه لای همه سروده‌هایش بخوبی آشکار شد. او مردی بسیار بزرگ بود باید گفت بسیار بزرگتر از آنچه که شاید ما بیندیشیم.


■ پروفسور اشپيگل :

زرتشت و دوران او، از مهمترين دورانهاي رشد و تكامل آدمي به شمار ميرود و مزديسنا دينی است که از پيروانش تقاضا مي کند از کشتن بي جهت

حتي حيوانات خودداري کنند و اين دستور هم موقعي داده شده که اجداد

فرانسوي ها و انگليسي ها عادت داشتند قرباني هاي انسانی، تقديم خدايان خونخوار خود بنمايند.

موسیقی دوران ساسانی


 ✅دوران ساسانی را به استناد مدارک موجود می توان دوران طلایی باشکوفایی موسیقی ایران باستان نامید. یکی از عومل بسیار مؤثر در این کار علاقه شهریاران ساسانی به موسیقی بود؛ زیرا بعضی از آنان آن چنان به این هنر دلبستگی داشتند که خود تا حدی موسیقیدان بودند. برای نمونه اردشیر اول (۲۲۴-۲۴۱م) بنیان گذار سلسله ساسانی، «به ستور گاه نشسته و تنبور می زد و سرود و دیگر خرمی می کرد.

✅ یا بهرام پنجم معروف به بهرام گور (۴۲۰-۴۳۰م) یازدهمین شهریار ساسانی، هنگامی که به دستور پدرش یزدگرد در حیره به سر می برد، از باب علاقه ای که به موسیقی داشت آزاده چنگی را با خود به شکارگاه می برد تا برایش چنگ بنوازد و این داستان آن چنان در یادها مانده بود که قرنها پس از آن، سخنورانی چون فردوسی از آن سخن گفته یا نگارگران هنرمند ایرانی در شاهکارهای هنری خود همین شهریار وقتی به پادشاهی رسید از شنگل یا شنگل فرمانروای هند خواست تا گروهی خواننده و نوازنده را به ایران بفرستد و این خنیاگران بعدها نام لوری، زوت يا جاتی مشهور شدند.

✅به طور کلی موسیقی دانان در دوره ساسانی پایگاه والایی داشته و از امتیازاتی برخوردار بوده اند. اردشیر اول در آغاز دوران شهریاری خود، موسیقی دانان را در طبقه ویژه ای قرار داد و برای آنان مزایایی در نظر گرفت، خسرو انوشیروان (۵۳۱-۵۷۹) بیست و دومین شهریاری ساسانی نیز موسیقی دانان را مورد توجه قرار داد و خسرو پرویز بیست و چهارمین شهریار ساسانی که موسیقی دانان بسیاری مایه شکوه دربار او بودند، در جشن مجللی که به مناسبت افتتاح سد اروندرود ترتیب داده بود، موسیقیدانان را در ردیف شهربها (ساتراپ ها) شرکت داد.

✅در آثار گوناگون و متعددی که از دوران ساسانی به دست آمده، جلوه موسیقی به خوبی محسوس و مشهود است. از جمله می توان از تنگ سیمینی یاد کرد که بر آن صورت بانوانی در حال نوازندگی و دست افشانتی نقش بسته است؛ و نیز جام سیمینی منقش به نگاره نوازنده نوعی ساز بادی (احتمالا سرنا)، و موزاییکی از بیشاپور فارس با نقش بانویی چنگ نواز  شایان ذکر است در میان این گونه آثار، دو صحنه شکارگاه تاق بستان کرمانشاه، که شهریار ساسانی را در حال شکار گراز و گوزن نشان می دهد، دارای امتیاز ویژه ای است؛ زیرا در آن دو صحنه نوازندگان بسیاری با سازهای گوناگون دیده می شوند که در صحنه نخست درون قایق و در دومی بر روی سکویی مشرف به شکارگاه (ظاهرا برای مصون ماندن از گزند جانوران وحشی) قرار دارند این دو صحنه از دیدگاه سازشناسی، به ویژه از لحاظ اثبات همنوازی، در خور توجه است.

✅همبستگی موسیقی و رقص که پیش از این به وجود آن در دوران پیش از تاریخ اشاره شد، همچنان در دوران تاریخی ادامه داشت. از جمله می بایست در دوران ماد و هخامنشی و اشکانی ادامه یافته باشد و به ویژه در آیین مهری یا عشای ربانی مهری با ترتیبی خاص و گاه با زدن نقاب به چهره اجرا می شد و همراه با این مراسم نان، میوه، نوشابه و گاه ماهی مصرف می کرده اند.

✅در دوران ساسانی نیز رقص های گوناگونی زیر عنوان کلی «بازی» وجود داشته است مانند: رسن بازی (طناب بازی)، داربازی (رقص با شاخه گل یا گیاه)، ازروای بازی (شبیه بالانس) و معلق که مینیاتورهای دوران اسلامی کارایی آن را تا این اواخر تأیید می کند که چون نام این گونه بازی ها یا رقصها همراه و در ردیف سرایش یا خنیاگری آمده معلوم می شود آمیخته با موسیقی بوده است و باقی ماندن واژه بازیگر به معنی رقاص به صورت بازیگر در زبان خراسان (گویش مشهدی) می تواند مؤید این نکته باشد.علاقه شدید خسرو پرویز به زیبایی و تجمل را باید یکی از مؤثرترین عوامل گسترش موسیقی و پرورش موسیقیدانان هنرمند در آن روزگار دانست.

✅ در متون نظم و نثر دوران اسلام ایران از هنرمندانی چون: بامشاد (نک: برهان) رامین یا رامتین و رامنین (همان) سرکش یا سرگش و سرگس، سرکب که بعضی آنها را یکی دانسته اند (همان) و به قولی سرجيوس. نکیسا یا نگیسا (برهان) به صورت های مختلف و آمیخته با افسانه یاد شده است که در میان آنها باربد در درجه اول از اشتهار قرار دارد. 

✅ساختن آهنگ هایی به عدد روزهای هفته و ماه و سال را با اسامی ویژه ای به او نسبت داده اند که برخی از آن نام ها در ردیف های سازی و آوازی موسیقی ایران باقی مانده است. برای نمونه گوشه ای به نام خسروانی در دستگاه ماهور، راست پنجگاه (یا: راست و پنجگاه) و شور (آواز بیات ترک) یا تخت تاقدیس در دستگاه سه گاه، شور و نواء و نوروزها (خارا، صبا، عرب) و در دستگاه همایون و راست پنجگاه با آهنگ های باربدی تشابه اسمی دارد.

“انار" و نقش آن در فرهنگ مردم ایران

 

جشن ها و آیینهای ایرانی، با پدیده های کیهانی و زاستارب(:طبیعی) و همچنین با ویژگی های اقلیمی و زیست بومی، پیوندی ژرف دارد. 

 در هر جامعه ای برگزاری جشنها و آیینها، بر پایه محاسبه های گاه شماری آن جامعه، یعنی آگاهی از گردش ستارگان و سیاره ها ازپیدایش شب و روز، از کوتاهی و بلندی، سرما و گرمای منطم فصل ها استوار است.مردم شناسان بر این باورند که پیدایش گاه شماری و به یاد سپردن فصلها، بایستی با آغاز دوران کشاورزی همراه باشد، زیرا جامعه کشاورز، ناگزیر برای ماندن در یک سرزمین، نیازمند شناختن و دانستن زمان مناسبِ کاشتن و پاس داشتن و برداشتن بود. و از این رو است که بسیاری از جشن ها و آیین های کهن با زمان کاشتن یا برداشتن فرآورده های کشاورزی پیوند دارد.


انار در ادبیات 

سرایندگان پارسی گو همچون فردوسی، عنصری، منوچهری، عسجدی، امیر معزی، سوزنی، مسعود سعد سلمان، عبدالواسع جبلی، نظامی، سنایی، عطار، مولوی، حافظ، دهلوی، کاتبی و خاقانی از انار نام برده اند و یا از گلنار به عنوان گلی سرخ رنگ و درشت یاد و چهره گلگون دلبر را به آن تشبیه کرده اند. 


انار در فرهنگها و ادیان

 انار در فرهنگها و ادیان مختلف نماد نور، برکت، زایش، باروری، فرزند آوری، سرسبزی و خرمی و ... است.  نگرش بشر به گل تا اندازهای اهمیت دارد که برخی ملتها از گل به عنوان علامت کشور خود استفاده کرده اند. نماد پرچم کشور اسپانیا، درخت انار است. از زمانهای بسیار کهن، مردم درخت و میوه انار را دارای نیرویى جادویى و رمزگونه می انگاشته اند و از شاخه انار و میوه آن در شماری از آیینها و مراسم دینى - مذهبى خود استفاده می کرده اند. 

 به ویژه انار در آئین مزدیسنا از درختان مینوی و از نمادهای مقدس و خجسته به شمار می رود و زرتشتیان شاخه و میوه آن را در مناسک و آیینهای ملی- دینى خود به کار می برند. زرتشتیان معمولاً درخت انار را در منازل و  نیایشگاه های خود می کاشتند و تکثیر می کردند.

زرتشتیان در آیین پیوند همسری دختران و پسرانشان، به نیت و آرزوی باروری وداشتن ثروت فراوان به آنان انار پیشکش می کردند و در سفره جشنهایشان سه انار به نشانه اندیشه نیک، گفتار نیک، کردار نیک قرار می دادند.

بسیاری باور دارند که هر کس دانه انار بخورد، به بهشت خواهد رفت. خراسانیها باور دارند اگر کسى اناری را در شب آدینه بخورد و دانه ای از آن بر زمین نیفتد تا۴٠ روز شیطان به او نزدیک نخواهد شد و پس از مردن، به بهشت خواهد رفت. مردم لرستان و ایلام خوردن انار را ثواب می دانند و در شبهای آدینه انار برای درگذشتگانشان خیرات می کنند. 


ساختن و نواختن سوتک اناری در کرمان

 کُفکو و یا سوتنار نوعی سوتک است که از میوه انار توخالی و خشک شده ساخته میشود و یکی از سازهای بومی و رایج در مناطق عشایرنشین جیرفت، جِبالِ بارِز و عَنبَرآباد استان کرمان است. این ساز دارای پنج سوراخ، یک سوراخ برای دمیدن و چهار تای آن برای انگشت گذاری است و تولید صوت درآن برخلاف سوتکهای گِلی همانند فلوت میباشد


نتیجه اینکه

 ایرانیان از هزاره های دور با کاشت انار آشنایی داشتند و دیر زمانی است که در فرهنگ این مرز و بوم درخت انار به دلیل رنگ سبز تند برگهایش و نیز رنگ سرخ آتشین گل و شکل کاسه گل آن که شبیه به مجمر یا آتشدان است، تقدس داشته و از جایگاهی مینوی برخوردار بوده است. ایرانیان با این باور که انار پُردانه در سال نو، برکت و روزی فراوان برای خانواده به همراه خواهد داشت به هنگام نوروز کاسه ای پر از آب با برگهای خشک آویشن و یک انار در درون آب شناوربود به نشانه نور، روشنی و باروری بر سفره هفت سین می گذارند.  بارزترین ویژگی درخت انار،  پایداری و سرسختی آن است که موجب شده در کویر داغ و تف دیده کویر مرکزی ایران و کوهپایه های دشوار البرز مرکزی به رشد و بالندگی برسد. دربرابر خشونت ِ زاستاری(:طبیعی) کوهستان و کویر، در برخی از روستاهایایران به ویژه روستاهای زرتشتی نشین، رودبار، قزوین، گیلان، کردستان، اصفهان، بخش بادرود و روستای انبوه و... در پائیز با برگزاری جشنهای پائیزی و هنگام برداشت میوه، با برگزاری جشن انار، این میوه استوره ای را گرامی داشته و ارج می گذارند. 

🔥🔥🔥🔥🔥🔥

برگرفته از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...