۱۴۰۱ خرداد ۶, جمعه

یادی از فیروزبهرام (3)

 بوذرجمهر پرخیده

در «یادی از فیروزبهرام (۱)»؛ بخشی از خاطراتم را در دوره دانش‌آموزی در این مدرسه نوشتم. در «یادی از فیروزبهرام (۲)»؛ دوره آموزگاری و مدیریتم در این مدرسه – از مهر ۱۳۶۵ تا کنون – را به کوتاهی یاد کردم و اینک دنباله نوشتار:
اردیبهشت سال ۱۳۹۶ بود. یک روز کاری خیلی شلوغ، در دفتر کارم پشت کامپیوتر نشسته بودم و مشغول نوشتن برنامه امتحانات خرداد. دست سنگینی را روی شانه‌ام حس کردم و از جا پریدم. حسن‌آقا حیدری بود رییس و مدیر منطقه ۱۲ آموزش‌وپرورش تهران. از جا جستم و پس از ادای احترام پرسیدم جناب حیدری شما کجا، اینجا کجا؟! چرا بی‌خبر؟ دست‌کم خبر می‌دادید تا جلوی مدرسه می‌آمدم استقبال‌تان. پس از تعارفات معمول، گفت سی‌دی‌یی که برای ماندگاری فیروزبهرام آماده کردید کجاست؟ امروز به دعوت شورای عالی آموزش‌وپرورش باید برویم برای ارایه مستندات ماندگارسازی فیروزبهرام. سی‌دی را آوردم و با هم شروع کردیم به مرور اسناد و مدارکی که باید برای اعضای شورای عالی آموزش‌وپرورش توضیح داده شود. در این سی‌دی همه مشخصات مدرسه، از زمین که متعلق به انجمن زرتشتیان است تا چگونگی ساخت مدرسه، معمار و زمان ساخت آن و … بزرگانی که در این دبیرستان درس خوانده‌اند آورده شده بود. همراه با عکس و فیلم. خلاصه این‌که سیر تا پیاز مدرسه می‌بایست به شورای عالی گزارش می‌شد تا آن‌ها برای ماندگارشدن یا نشدن تصمیم می‌گرفتند. به جناب حیدری گفتم همه آن‌چه در فیروزبهرام هست، از خودکاری که روی میز من است تا میز و صندلی و … ساختمان، همه و همه از داد و دهش جامعه زرتشتی است. یادم هست که گفت: «داد و دهش» چه ترکیب زیبایی است، یعنی خیر و خیرات؟ گفتم: بله.
کوتاه این‌که بیش از یک ساعت آن‌چه را که می‌خواستیم در شورا مطرح کنیم مرور و تقسیم کار کردیم، قرار شد الزام به ماندگار شدن مدرسه را آقای حیدری بگوید و بقیه که شامل شرح ساخت و ساختمان و بزرگان و … می‌شد را من. حسن‌آقا حیدری تاکید داشت که من حتما آن‌جا بگویم که همه و همه این مدرسه خیر و خیرات است و گفتم که من به شورا می‌گویم همه و همه این مدرسه داد و دهش است و او تایید کرد. پس از تقسیم کار، گفت برویم ماشین اداره منتظر است تا ما را به وزارت‌خانه ببرد.
این را هم بگویم که پیش از این در آبان‌ماه سال ۱۳۹۵ اعضای شورا برای بازدید به فیروزبهرام آمده بودند و مهمان مدرسه بودند.
در خبری با عنوان آخرین بازدید برای ماندگاری دبیرستان فیروزبهرام، آمده:
نمایندگان شورای عالی آموزش و پرورش، یکشنبه دوم آبان‌ماه آخرین بازدید را در فرایند ماندگار شدن دبیرستان فیروزبهرام انجام دادند.
در این بازدید حیدری رییس آموزش و پرورش منطقه ۱۲ تهران، عابدینی معاون دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش کشور و گروهی از مدیران و کارشناسان آموزش و پرورش حضور داشتند. دکتر اسفندیار اختیاری، نماینده ایرانیان زرتشتی، فرنشین وقت انجمن زرتشتیان تهران، گروهی از هموندان انجمن زرتشتیان تهران و انجمن اولیا و مربیان دبیرستان فیروزبهرام نیز حضور داشتند.
نمایندگان آموزش و پرورش در بخش‌های مختلف دبیرستان حضور یافتند و در پایان نیز با ناهار از آن‌ها پذیرایی شد.

یادم هست ناهار آن روز از خوراک‌های سنتی زرتشتیان بود و به‌وسیله پدر و مادر آرش وفاداری، دانش‌آموز سال سوم تجربی – آن زمان – که مسوول بوفه مدرسه نیز بودند، تهیه و تدارک دیده شده بود.
کسانی که از شورای عالی آموزش و پرورش کل کشور در این بازدید حضور داشتند عبارت بودند از: آقایان عابدینی معاون دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش کل کشور، ریاحی مدیر کمیسیون مقررات و اساسنامه، کفاش مدیر کمیسیون خاص، محمدباقر امیری از روابط عمومی شورای عالی. بانوان دباغیان مسوول پیگیری، مهدی مسوول کمیسیون منابع انسانی، زرگر مسوول مدارس ماندگار شهر تهران.
و از جامعه زرتشتیان:
دکتر اسفندیار اختیاری نماینده ایرانیان زرتشتی در مجلس، رییس وقت انجمن زرتشتیان تهران، فرشید نمیرانیان معاون انجمن زرتشتیان تهران، دکتر راشین جهانگیری رییس کمیسیون فرهنگی آموزشی انجمن زرتشتیان تهران، میترا نمیرانیان و آقای کامبیز میزانیان از اعضای انجمن زرتشتیان تهران.
از انجمن اولیا و مربیان فیروزبهرام:
آقای افلاطون بهرامی رییس انجمن اولیا و مربیان، خانم بهناز شاهد معاون انجمن اولیا و مربیان و خانم مهناز هرمزدی عضو انجمن اولیا و مربیان
و از مدرسه: آقایان بوذرجمهر پرخیده مدیر، کامران فریدونی معاون پرورشی، اردشیر کاویانی گوهری معاون فن‌آوری میزبان مهمانان بودند.
آقای حسن حیدری رییس آموزش و پرورش منطقه ۱۲ شهر تهران، در پایان برنامه در کلاس چهارم ریاضی با حضور دانش‌آموزان و دبیر مریوطه، آقای مهربان پولادی دبیر دینی، برای دانش‌آموزان سخنانی را ایراد کردند.
برگردیم به داستان من و آقای حیدری و رفتن به شورا برای ارایه مشخصات فنی، مادی و معنوی مدرسه:
پس از آمادگی کامل؛ با ماشین اداره راهی وزارتخانه شدیم. نشست شورا ساعت ۱۳ شروع می‌شد. چند دقیقه‌ای پشت در اتاق شورا معطل شدیم تا اجازه ورود دادند. ابتدا دبیر شورا گزارش مفصلی از بازدید هیات کارشناسی از مدرسه به شورا ارایه داد، سپس فهرست مدارسی که باید ماندگار می‌شدند خوانده شد که در میان آن‌ها مارکار یزد و انوشیروان دادگر دخترانه تهران هم بود.
پس از چندی نوبت به آقای حیدری رسید. ایشان جانانه از ماندگاری فیروزبهرام دفاع کردند. سپس من آن‌چه از ویژگی‌های مدرسه می‌دانستم گفتم:
جنگ‌ها فرزندانی را از پدر و مادرشان گرفته است. «فیروز پسر بهرام بیکاجی» یکی از پسرانی بود که یادش نه فقط برای عزیزانش که روی مدرسه‌ای در تهران همیشه زنده است. این دبیرستان از دبیرستان‌های تاریخیِ تهران است که در سال ۱۳۱۱ برای آموزش فرزندان ایران بنیاد نهاده شد. هزینه‌ ساخت این دبیرستان را که هفتاد هزار روپیه بود، «بهرام‌ جی بیکاجی» پرداخت. فیروز در هشتم دی‌ماه ۱۲۹۴ و در جریان جنگ جهانی اول، هنگام سفر در دریای مدیترانه با اصابت اژدر جنگی به کشتی‌اش غرق شد. «فیروزبهرام» به نام او ساخته و نامگذاری شد. در آن زمان، این دبیرستان از لحاظ علمی با دبیرستان البرز رقابت می‌کرد و طی این سال‌ها، چهره‌های شاخص علمی و سیاسی در آن تحصیل کرده‌اند.
مراسم کلنگ‌زنی این دبیرستان در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۱۱ خورشیدی با برپایی جشنی در زمین انجمن زرتشتیان تهران برگزار شد و سنگ بنای آن به دست «نیرالملک هدایت» وزیر معارف وقت گذاشته شد. در این مراسم «دینشاه ایرانی سلیسیتر» (رییس وقت انجمن زرتشتیان ایران – بمبئی) و «رابیندرانات تاگور» (شاعر و فیلسوف نامور هندی) و چند تن از بزرگان زرتشتی حضور داشتند.
این بنا به سرپرستی اردشیر کیامنش و با راهنمایی ارباب کیخسرو شاهرخ در کمتر از ۹ ماه ساخته شد و در دوم دی ۱۳۱۱ خورشیدی درهایش را گشود. دبیرستان فیروز بهرام در آغاز دخترانه بود اما پس از ساخته شدن دبیرستان انوشیروان دادگر و جابه‌جایی دانش‌آموزان دختر به آن‌جا، دبیرستانی پسرانه شد.
سهراب سفرنگ، نخستین مدیر این دبیرستان بود که یازده سال مدیریت آن را به عهده داشت. در نخستین دوره ۵۷۵ نفر در آن تحصیل کردند که ۱۵۴ تن از آنان زرتشتی بودند.
معماری این دبیرستان متعلق به دوره‌ پهلوی اول است. ویژگی‌های معماری این دبیرستان هم‌چون ساختمان کتابخانه‌ مجلس و ساختمان مرکزی بانک ملی نشان از سرپرستی «کیخسرو شاهرخ» بر ساخت آن را دارد. معمار دبیرستان فیروز بهرام، «جعفرخان معمارباشی» بود که در طراحی آن از اسلوب‌های هخامنشی استفاده کرد. این بنای تاریخی هم‌چون کاخ شهربانی و سردر باغ ملی تلفیقی از معماری نئوکلاسیک اروپایی و معماری کهن ایرانی است. قرینه‌سازی در سه نمای شمالی، جنوبی و شرقی ساختمان به چشم می‌خورد. نمای آجری ساختمان به پیروی از بدنه‌ ساختمان متقارن است. قوس‌های به‌کاررفته در پنجره‌ها، نشانگر بهره‌گیری از عناصر معماری قاجاری است. علاوه بر آجر، از مصالحی چون کاشی، سنگ و گچ نیز در طراحی نمای ساختمان استفاده شده‌است. گچ‌بری‌های به‌کاررفته در سقف این دبیرستان از جمله موارد ارزشمند معماری آن شمرده می‌شود.
ساختمان اسفندیار آذرگشسب (که جداگانه درباره آن خواهم نوشت)، در این دبیرستان نام فرزند درگذشته دیگری را زنده می‌کند. ساختمانی ۲ طبقه با ۴ اتاق در ضلع غربی دبیرستان که اردشیر آذرگشسب آن را در سال ۱۳۲۵ به یاد فرزندش اسفندیار که در ۱۴ سالگی بر اثر حادثه‌ای درگذشت، ساخت تا برای آموزش دانش‌آموزان به کار گرفته شود. این بنا بخشی از دبیرستان فیروزبهرام و به آن متصل است.
نخستین بار در سال ۱۳۷۷ خورشیدی، ساختمان این دبیرستان با یاری دو برادر نامدار به نام‌های فریدون و مهربان زرتشتی و با کوشش رستم فرخنده و همیاری انجمن زرتشتیان تهران، زیر نظر سازمان میراث فرهنگی کشور به‌طور کامل مرمت و نوسازی شد. در این پروژه سقف‌ها، دیوارها، کاشی‌کاری و کتیبه‌های نما، گچ‌کاری‌ها و فرش کف‌ها و در و پنچره‌های چوبی به طور اساسی بازسازی شدند.
در سال ۱۳۹۱ خانواده آرش جاماسب‌نژاد به یاد فرزندشان آزمایشگاه شیمی دبیرستان را بازسازی کردند. سال ۱۳۹۲ کارگاه رایانه‌ فیروز بهرام با تلاش و هزینه‌ فرزندان بهرام بهرامی به یاد او بازسازی و بازگشایی شد. این دبیرستان در تاریخ ۲۶ آبان ۱۳۷۸ با شماره‌ ۲۴۹۴، در فهرست آثار ملی قرار گرفت.
این خلاصه‌ای از گزارشی بود که من به عنوان مدیر مدرسه و نیز تاریخ‌نگار زرتشتیان، همراه با عکس و فیلم در شورای عالی آموزش و پرورش ارایه کردم.
هم‌چنین به طور مفصل از نامداران فیروزبهرام، از ایرج افشار گرفته تا پسر رضاشاه و حسنعلی منصور و فرهنگ مهر و تورج نگهبان و … سخن به میان آوردم (که در نوشتارهای بعدی از آن‌ها خواهم نوشت).
سخنان جناب حیدری و من در آن جلسه مورد قبول واقع شد و سرانجام فیروزبهرام ماندگار شد.
جناب حیدری پس از سخنرانی‌اش رفت. من هم پس از گزارش‌دادن به شورا و خروج از جلسه، فوری به خبرگزاری‌های امرداد و برساد ماندگار شدن فیروزبهرام را خبر دادم.
سرانجام گزارش نهایی شورای عالی آموزش‌ و پرورش صادر شد. متن این گزارش چنین است:
«با عنایت به قدمت و استحکام بنا، هنر معماری و سوابق علمی، آموزشی، پرورشی، فرهنگی، تربیتی و احراز شرایط لازم دبیرستان فیروزبهرام تابع آموزش و پرورش منطقه ۱۲ تهران در هفتصد و شصت و هفتمین جلسه‌ کمیسیون معین شورای عالی آموزش و پرورش در تاریخ سیزدهم اردی‌بهشت‌ماه ۱۳۹۶ به عنوان مدرسه‌ ماندگار شناخته شد.
این مدرسه در سال تحصیلی ۱۳۹۶- ۱۳۹۷ با رعایت ضوابط و مقررات مدارس ماندگار به فعالیت خود ادامه خواهد داد».
البته این نکته را هم باید بگویم که؛ مدارس ماندگار خیرساز (مانند فیروزبهرام) برای ماندگار شدن نیاز به مجوز خیری که مدرسه را ساخته (برای فیروزبهرام، انجمن زرتشتیان) نیز دارد. هم‌چنین این مدارس باید به صورت هیات امنایی اداره شوند، که متاسفانه تا کنون هیچ‌کدام از این الزامات قانونی تحقق پیدا نکرده است.
این گزارش کوتاهی بود از یکی از افتخارات فیروزبهرام، یعنی چگونگی ماندگار شدن این مدرسه.
دنباله این افتخارات را در هفته آینده خواهم نوشت:


                      بازدید اعضای شورای عالی آموزش و پرورش از دفاتر و اسناد فیروزبهرام. سال ۱۳۹۶


                                       نشان دادن سنگ‌نوشته فیروزبهرام به عضو شورای عالی. سال ۱۳۹۶


حسن حیدری رییس وقت منطقه ۱۲ در کلاس چهارم ریاضی. سال ۱۳۹۶



آزمایشگاه شیمی که توسط خانواده زنده‌یاد آرش جاماسب‌نژاد بازسازی و تجهیز شده است


زنده‌یاد آرش جاماسب‌نژاد



کارگاه کامپیوتر بازسازی‌شده به نامگانه بهرام بهرامی توسط فرزندان ایشان



آیین بازگشایی کارگاه کامپیوتر به نامگانه بهرام بهرامی


از راست: منوچهر جاوید رییس وقت هنرستان، حسن حیدری رییس وقت منطقه ۱۲ و دکتر اسفندیار اختیاری نماینده زرتشتیان در مجلس. در مراسم بازگشایی کارگاه کامپیوتر فیروزبهرام.



فیروز پسر بهرام بیکاجی

بهرام بیکاجی پدر فیروز
آیین کلنگ‌زنی فیروزبهرام


ارباب رستم فرخنده


ارباب فریدون زرتشتی


ارباب فریدون زرتشتی


روز بازگشایی فیروزبهرام



روز بازگشایی فیروزبهرام

اردشیر کیامنش، از سازندگان فیروزبهرام


ارباب مهربان زرتشتی


ارباب کیخسرو شاهرخ


توران بهرامی در آیین بازگشایی کارگاه کامپیوتر

 فرتورها از بوذرجمهر پرخیده و کامران فریدونی است



برگرفته از تارنمای خبری زرتشتیان امرداد

یادی از فیروزبهرام (2)

 بوذرجمهر پرخیده

در «یادی از فیروزبهرام (1)»؛ بخشی از خاطراتم را در دوره دانش‌آموزی در این مدرسه نوشتم. در دنباله می‌پردازم به دوران آموزگاری‌ام در فیروزبهرام:
طبق سندهایی که در آموزش‌وپرورش موجود است، در مهرماه سال ۱۳۶۵ ـ درست هنگامی که 31 سال و 4 ماه و 3 روز داشتم ـ به عنوان معلم حق‌التدریس وارد دبیرستان فیروزبهرام شدم. البته پیش از آن هم، در سال تحصیلی ۱۳۵۶ ـ ۱۳۵۷، در زمان مدیریت آقای خداداد شهریارزاده ناصری، هنگامی که دانشجو بودم به مدت یک سال در فیروزبهرام درس دادم. به طور جداگانه سرگذشت آقای شهریارزاده را خواهم نوشت و خواهم گفت ایشان چه زحمات و سختی‌هایی برای نگه‌داری فیروزبهرام کشیدند؛ به‌ویژه این‌که ایشان در سال‌های آغازین انقلاب مدیریت مدرسه را به عهده داشتند. نوه ایشان هم‌اکنون دانش‌آموز فیروزبهرام است.
در سال ۶۵ مدیر مدرسه آقای محسن افشار و معاون ایشان آقای حسین خزائلی بود. آقای افشار در آن زمان هم مدیر فیروزبهرام بود و هم مدیر مدرسه همسایه، دبیرستان فیضیه (آذر قدیم). من یادم نمی‌آید هیچ‌گاه ایشان را در فیروزبهرام دیده باشم. مدرسه را آقای خزائلی می‌چرخاند. تعداد دانش‌آموزان زرتشتی قابل‌توجه بود. مدرسه در این سال ۱۴۵ دانش‌آموز داشت که ۱۳۸ نفر از آن‌ها زرتشتی بودند. یادم هست که دبیرستان ۴ ساله بود. سال اول عمومی و از سال دوم به بعد به دو رشته ریاضی و تجربی تقسیم می‌شد. سال اول دو کلاس بود، هر کلاس حدود ۲۰ نفر که بیش از ۹5 درصدشان زرتشتی بودند. آن سال در فیروزبهرام معلم ریاضی شدم. مثلثات سال دوم و سوم رشته ریاضی درس دادم.
می‌دانیم هم‌اکنون فیروزبهرام دبیرستان و هنرستان دوره دوم، دولتی و خاص است. این حکم از مهرماه سال 1364 به اجرا گذاشته شده است. پیش از این تاریخ، همه دانش‌آموزان از هر دینی می‌توانستد با هم در فیروزبهرام به تحصیل بپردازند و هیچ منع شرعی و فقهی هم در این مورد وجود نداشت. یعنی یک سال پیش از این‌که من به فیروزبهرام بیایم (یعنی از سال تحصیلی 64 ـ 65)، فیروزبهرام خاص و ویژه اقلیت‌های مذهبی شده بود. دبیرستانی که به نامگانه فیروز پسر بهرام کشته شده در جنگ جهانی اول و در سال ۱۳۱۱ خورشیدی با سرمایه پدرش بهرام بیکاجی و به کوشش ارباب کیخسرو شاهرخ روی زمین انجمن زرتشتیان تهران، برای تحصیل همه فرزندان ایران ساخته شده است اکنون دولتی و خاص است. خاص‌بودن به این معنی‌ست که دانش‌آموزان این مدرسه فقط می‌توانند از اقلیت‌های مذهبی باشند. ثبت‌نام از دانش‌آموز مسلمان در این مدرسه ممنوع است. فریدون مجلسی از دیپلمات‌های سابق و صاحب‌نظران فرهنگی ـ سیاسی که خود دانش‌آموز فیروزبهرام بوده بر خاص بودن این آموزشگاه نقدی نوشته است که در نوشتارهای آینده آن را خواهم آورد.
داستان خاص‌شدن فیروزبهرام را به‌درستی نمی‌دانم. روایت‌ها گوناگون است. چرا و چگونه شد که فیروزبهرام و به دنبال آن رستم‌آبادیان و جمشیدجم مدارس خاص شدند؟ کسی به درستی نمی‌داند و جایی هم نوشته نشده است. در پرس‌وجو از آقای حسین خزائلی که آن سال‌ها معاون مدرسه بود، مساله را جویا شدم. ایشان گفت: «محسن افشار (مدیر وقت فیروزبهرام) دنبال تغییر ماهیت مدرسه بود. خزائلی می‌گوید: من همیشه می‌گفتم اگر خاص شویم مثل مدرسه یهودی‌ها کم‌شمار و تعطیل خواهیم شد. در همان سال‌ها اگر دقت کنید تعداد مسیحی‌ها و اقلیت‌های دیگر را سعی کردیم در مدرسه زیاد کنم و نسبتا موفق بودیم، چون در آن دوره محسن افشار مدیریت مدرسه فیضیه را هم گرفته بود، مُهر مدرسه دست من بود و مدیریت می‌کردم. در همان زمان نام مدرسه را عوض کردند و مُهر جدیدی دادند به نام «دبیرستان جمهوری اسلامی». چون معاون مالی وزیر وقت شوهر دختر دایی من بود، رفتم پهلویش تا توانستم جلوی تغییر نام مدرسه را بگیرم.»
در نیت‌نامه سازندگان و بانیان خیر مدرسه‌ساز آمده که فیروزبهرام، رستم‌آبادیان و جمشیدجم برای تحصیل فرزندان ایران‌زمین ساخته شده و هیچ تبعیض دینی و برای هیچ‌کس گذاشته نشده است، تا جایی که رضاشاه فرزند خود را در دبیرستان فیروزبهرام ثبت‌نام کرده بود.
تا پیش از سال ۱۳۵۰ که فرمان آموزش رایگان توسط محمدرضاشاه پهلوی صادر شد، فیروزبهرام مدرسه ملی (غیردولتی) بود و زیرنظر و سرپرستی انجمن زرتشتیان اداره می‌شد. درواقع انجمن مدرسه‌داری می‌کرد. اسناد آن زمان نشان می‌دهد که انجمن با درصد قابل‌قبول و خوبی از عهده این کار برمی‌آمده است. از ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ با این‌که مدرسه‌ها دولتی می‌شوند، انجمن کماکان نظارت خود را بر مدارس ـ تا حد ممکن ـ حفظ می‌کند.
اکنون بخش دبیرستان دارای دو رشته ریاضی و تجربی و بخش هنرستان شامل دو رشته کامپیوتر و حسابداری است. این مدرسه جزو مدارس ماندگار ایران به ثبت رسیده است. یعنی باید همیشه مدرسه بماند و نمی‌توان کاربری‌اش را تغییر داد. ساختمان مدرسه متعلق به انجمن زرتشتیان تهران و از سوی میراث فرهنگی به ثبت ملی رسیده است. از این‌رو هرگونه تغییر و تعمیر در آن باید زیر نظر میراث فرهنگی صورت گیرد.
مطابق با قرارداد ـ معروف به قرارداد سه درصد ـ که میان انجمن و آموزش‌وپرورش بسته شده، این مدرسه پیش از انقلاب و از سال 1357، به اجاره آموزش‌وپرورش درآمده است. هزینه نگهداری مدرسه بر عهده مالک ـ انجمن زرتشتیان تهران ـ است.
من را آقای کورش سپهری دبیر شیمی که بیرون از فیروزبهرام با هم در آموزشگاه‌ها و موسسات خصوصی همکار بودیم، برای معلمی در درس‌های ریاضی به مدرسه معرفی کرده بود. آن زمان خود آقای سپهری هم معلم حق‌التدریس در فیروزبهرام بود. سال بعد، ۱۳۶۶ – ۶۷ به علت انتقال آقای شاکر ـ معلم فیزیک مدرسه ـ به شرکت نفت، من معلم فیزیک کل کلاس‌های مدرسه شدم. مدرسه آن موقع ۸ کلاس داشت.
آقای شاهرخ کشاورزی دبیر زیست‌شناسی کل کلاس‌های تجربی، من دبیر فیزیک کل کلاس‌ها، آقایان پرویز شهریاری، ابراهیم عادل، مهدی قمصری، عزیزالله حاج‌منیری، دبیران ریاضی و آقایان سپهری و سحاب دبیر شیمی مدرسه بودند. در آن سال از کلاس چهارم تجربی با بیست و چند نفر دانش‌آموز که ۹۰ درصدشان زرتشتی بودند، به جز یکی‌دو نفر همگی پزشکی قبول شدند. و از چهارم ریاضی تقریبا همه در دانشگاه‌های شریف، تهران، امیرکبیر و … پذیرفته شدند. الان که فکر می‌کنم علت قبولی‌شان در دانشگاه‌های درجه اول کشور، انگیزه بسیار قوی‌شان در درس‌خواندن بود. اراده کرده بودند که بهترین باشند. البته معلم‌ها هم تاثیر داشتند ولی نه زیاد. دانش‌آموزان نیروی محرکه معلم‌ها بودند. واقعا معلم‌ها را به دنبال خودشان می‌کشیدند. یادم می‌آید هر بار که سر کلاس‌ها می‌رفتم چندین صفحه پلی‌کپی می‌بردم و در جلسه بعد، بچه‌ها همه را حل کرده بودند و پلی‌کپی‌های جدید می‌خواستند.
از مهرماه ۱۳۶۶ تا مهرماه ۱۳۷۱ آقای سیدمحمد سیاهپوش مدیر مدرسه شد. تقریبا کادر مدرسه تغییری نکرد، اما قبولی در دانشگاه‌های سراسری کمتر شد. علت این بود که دانشگاه آزاد که به تازگی آمده بود، در حال گسترش واحدهایش بود. انگیزه‌ها کم شد. بچه‌ها دیدند که راحت‌تر، با رقابتی آسان‌تر و با کم‌تر درس خواندن هم می‌شود دکتر و مهندس شد. علت دیگر کم شدن قبولی‌های سراسری در این دوره ـ شاید ـ پایان جنگ تحمیلی در سال 1367 بود، چراکه پیش از آن پسرها همه تلاش‌شان را می‌کردند تا در دانشگاه قبول شوند و به سربازی و جنگ نروند.
از مهر ۷۱ تا امرداد ۷۶ محمود حائری مدیر بود. کادر خودش را آورد. حسین خزائلی، معاون مدرسه که با بچه‌ها خیلی جور بود، عوض شد. به جایش آقای پورصبری آمد. برای فیزیک و مکانیک سال چهارم پسر عمویش را آورد. یادم هست که دو تا کلاس چهارم ریاضی داشتیم. معلم یکی از کلاس‌ها من بودم و معلم کلاس دیگر پسر عموی حائری. بچه‌ها از آن کلاس فرار می‌کردند و می‌آمدند سر کلاس من. به جای آقای سپهری معلم شیمی دیگری آورد. به جای آقای کشاورزی برادر حائری شد معلم زیستشناسی. خلاصه مدرسه به‌هم ریخت. به تدریج تعداد دانش‌آموزان زرتشتی کاهش یافت و سیر کاهش قبولی در کنکور و دانشگاه‌های سراسری بیشتر شد.
پس از حائری، آقای پرویز شهبازیان مدیر شد. دو سال مدیر بود. در این دو سال او هم کادر خودش را که خیلی هم عجیب‌غریب بودند بر مدرسه غالب کرد. در این دوره تدریس به دلم خیلی نچسبید.
پس از او، از تیر ۱۳۷۸ تا مهر ۱۳۸۱ پرویز قاضی مدیر بود. مدرسه تقریبا آرامش قبلی خود را بازیافت. فیروزبهرام در این سال‌ها حدود ۴۰۰ دانش‌آموز داشت که ۲۸۰ نفر زرتشتی بودند. در این مدت آقای علیرضا رمضان‌نسب معاون مدرسه شد. کادر دبیران به نسبت قبل خیلی بهتر شد. من و آقای زریر نجمی معلم فیزیک بودیم. آقای منوچهر جاوید معلم ریاضی و آقایان فرامرزی و هوشنگ رشیدی معلم شیمی بودند. در این دوره آقای کورش سپهری دیگر معلم شیمی نبود. در این سال‌ها پسر بزرگم دانش‌آموز فیروزبهرام بود و من برای یکی‌دو سال رییس انجمن اولیا شده بودم.
پس از سال‌های جنجالی شهبازیان، زمان مدیریت قاضی کم‌وبیش دورانی آرام بود. آقای قاضی پس از ۳ سال مدیریت، با زنده‌یاد دکتر خسرو دبستانی که آن موقع نماینده زرتشتیان در مجلس بودند، اختلاف پیدا کرد. از روزی که من به فیروزبهرام آمدم تا پایان مدیریت آقای قاضی هیچ خبری از انجمن زرتشتیان در مدرسه نبود. سال ۱۳۸۰، آقای دکتر دبستانی مصمم شد تا پرویز قاضی را از فیروزبهرام بردارد و یک مدیر زرتشتی جایگزین ایشان کند. آقای راسخی برای مدیریت فیروزبهرام انتخاب شده بود. من در آن سال رییس انجمن اولیا و مربیان بودم. آقای کورش سپهری عضو انجمن زرتشتیان تهران و رییس کمیسیون آموزشی انجمن بود.
در سال ۱۳۸۰، برای تغییر مدیر فیروزبهرام جلسه‌ای در اتاق مدیریت منطقه ۱۲ آموزش‌وپرورش تشکیل شد. رییس و معاونان اداره، دکتر خسرو دبستانی نماینده زرتشتیان در مجلس، کورش سپهری رییس کمیسیون آموزشی انجمن، پرویز قاضی مدیر وقت فیروزبهرام، آقای خداداد راسخی که قرار بود به جای آقای قاضی مدیر شود و من به عنوان رییس انجمن اولیا و مربیان فیروزبهرام در این جلسه شرکت داشتیم. با بحث‌هایی طولانی، حاصل این جلسه این شد که اداره منطقه ۱۲ با مدیر شدن آقای راسخی مخالفت کرد و ایشان آن سال مدیر نشد.
در سال ۱۳۸۱ با بازنشستگی آقای قاضی، آقای خداداد راسخی خرمی، مدیر فیروزبهرام شد. ایشان پیش از این‌که مدیر فیروزبهرام شوند در استخدام دانشگاه فرهنگیان بودند. آقای کورش سپهری به عنوان دبیر شیمی دوباره به مدرسه بازگشت. یکی‌دوتا معلم فیزیک و مکانیک به جای من آوردند. من هم با این‌که پسر کوچکم در هنرستان فیروزبهرام هنرجو بود، دیگر عضو انجمن اولیا نشدم. با تلاش آقای راسخی که در آن هنگام عضو انجمن زرتشتیان بود، من با حقوق پایه به استخدام انجمن درآمدم تا در فیروزبهرام باشم. یک سال گذشت. معلم فیزیکی که به جای من آمده بود کلاه‌بردار از کار درآمد و پولی را که از بچه‌های پیش‌دانشگاهی گرفته بود به جیب زد و فراری شد. من دوباره به مدرسه برگشتم و به تدریس فیزیک ادامه دادم.
یک رویداد تاریخی و مهم در این دوره؛ استخدام تعدادی از زرتشتیان به عنوان دبیر و هنرآموز در آموزش‌وپرورش بود. خوشبختانه حدود ده نفر زرتشتی به کوشش دکتر خسرو دبستانی نماینده وقت زرتشتیان در مجلس، در سال ۱۳۸۴ به استخدام درآمدند که سرمایه و پشتوانه خوبی شد برای آینده مدارس‌های ما. البته من جزو این کسان نبودم. در سال ۱۳۸۵، با فرمان رییس‌جمهوری وقت، دکتر احمدی‌نژاد همه معلم‌های حق‌التدریس استخدام شدند و من هم جزو آن‌ها بودم.
آقای راسخی بنیان‌گذار هنرستان در فیروزبهرام بودند. در سال تحصیلی ۱۳۸۲ ـ ۸۳ هنرستان فیروزبهرام با دو رشته حسابداری و کامپیوتر آغاز به کار کرد و هنرجو گرفت. به تدریج تعداد هنرجویان هنرستان فیروزبهرام افزایش یافت به طوری که در سال‌های بعد همین امر از بسته شدن فیروزبهرام به دلیل کمی دانش‌آموز جلوگیری کرد. در این سال‌ها حدود ۵۰ درصد دانش‌آموزان فیروزبهرام، زرتشتی بودند. مثلا در سال تحصیلی ۸۲ ـ ۸۳، از ۲۷۵ دانش‌آموز فیروزبهرام ۱۳۹ نفر زرتشتی بودند.
آقای راسخی تا خرداد سال ۱۳۸۸ مدیر فیروزبهرام بودند. پس از بازنشستگی ایشان، آقای منوچهر جاوید یزدی که دبیر ریاضی دبیرستان بود، از سال تحصیلی ۸۸ ـ ۸۹ تا خرداد ۱۳۹۴ مدیر دبیرستان شدند.
این دوره برابر بود با تغییرات و تشنج‌های سیاسی در کشور. به تبع آن مهاجرت زرتشتیان شتاب گرفت و بسیاری مهاجرت کردند. از طرفی زادوولد بین زرتشتیان به شدت کاهش یافته بود. این‌ها و دلایل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بسیار دیگری سبب شد تا تعداد کل دانش‌آموزان کشور به شدت کاهش یابد و طبیعی‌ست که فیروزبهرام هم از این فرآیند بی‌نصیب نماند و آسیب فراوان دید. به طوری که اگر هنرستان در کنار دبیرستان نبود قطعا به دلیل کمتر از حدنصاب بودن تعداد دانش‌آموز، فیروزبهرام طبق قانون از مدار آموزشی خارج و منحل می‌شد. مثلا در سال تحصیلی ۹۷ ـ ۹۸ از ۱۴۶ دانش‌آموز مدرسه، ۸۱ نفر هنرستانی بودند که اگر این‌ها نبودند فیروزبهرام حتما منحل شده بود. البته این نکته را هم باید گفت که تعداد بچه‌های زرتشتی در رشته‌های هنرستانی کمتر از تعداد زرتشتی‌های دبیرستانی بود، ولی ـ از طرف دیگر ـ موفقیت هنرستانی‌ها پس از فارغ‌التحصیلی بیشتر از دبیرستانی‌ها بود؛ هم در پیدا کردن کار و هم در سرگردان نبودن برای زندگی آینده‌شان. این را حتی پذیرفته‌شدگان رشته‌های خوب دانشگاه‌های سراسری در مقایسه خودشان با هنرستانی‌ها بارها به من گفته‌اند.
سرانجام با مهاجرت آقای جاوید به آمریکا، از خرداد ۱۳۹۴ من مدیر فیروزبهرام شدم. جایگاهی که تا چند ماه پیش از آن اصلا تصورش را هم نمی‌کردم. امیدوارم در نوشتاری جداگانه عمل‌کردهای خود را در 7 سال مدیریت فیروزبهرام به تفصیل و جزءبه‌جزء بنویسم.
از بخت خوبی که داشتم سه سال پیش اعلام کردند که سال‌های حق‌التدریس‌مان را طبق محاسباتی خاص به سابقه‌مان اضافه خواهند کرد. گفتند طبق این سوابقی که تو داری، از آن ۲۰ سال حق‌التدریسی که داشتی، طبق محاسبات، ما می‌توانیم حدود ۱۰ سال بیمه برایت حساب کنیم.
از سال 1365 تا کنون که من در فیروزبهرام کار می‌کنم رویدادهایی رخ داده است که باید در تاریخ ثبت شود. در نوشتار هفته آینده به این رویدادها خواهم پرداخت.

دنباله دارد …

بوذرجمهر پرخیده با دانش‌آموزان – سال ۱۳۶۵


ردیف نشسته، از راست: بهرام پورصبری ناظم – زنده‌یاد نصرالله انتظاری دبیر زبان – زنده‌یاد محمدرضا بانی شرکا دبیر ادبیات – محمود حائری مدیر – زنده‌یاد شاهمردانی دبیر دینی زرتشتی – زریر نجمی دبیر فیزیک – محمود یونس‌آبادی معاون. ردیف ایستاده، از راست، نفر سوم منوچهر جاوید یزدی دبیر ریاضی – حسین ایجودپی دبیر ورزش – بهرام مهربابا دبیر ریاضی و نفر آخر بوذرجمهر پرخیده دبیر فیزیک دهه ۷۰


زنده‌یاد عزیزالله حاج‌منیری


منوچهر جاوید یزدی – علی‌رضا رمضان‌نسب


نشسته: خداداد شهریارزاده ناصری ایستاده از راست: آرش کاویانی گوهری رییس شورای دانش‌آموزی – زنده‌یاد صادق سمیعی رییس جامعه فیروزبهرام – منوچهر جاوید یزدی رییس وقت مدرسه – خداداد راسخی خرمی رییس پیشین – منوچهر معیری عضو جامعه فیروزبهرام – خدامراد مزداپور عضو انجمن اولیا و مربیان عکس مربوط به سال ۱۳۹۱ است

آخرین جشن تولد پرویز شهریاری در میان دانش‌آموزان فیروزبهرام دوم آذرماه ۱۳۹۰


گروهی از فارغ‌التحصیلان فیروزبهرام و حسین خزائلی (نفر وسط) – آزمایشگاه مدرسه

خداداد راسخی خرمی

خداداد شهریارزاده ناصری

حسین خزائلی پارسا

پرویز شهریاری


مهدی قمصری


مهدی قمصری


خسرو دبستانی


کورش سپهری



از راست: پیام خسروی، حسین خزائلی، شاهرخ کشاورزی


از راست: نفر دوم سیدمحمد سیاه‌پوش، نفر سوم حسین خزائلی


کاریکاتوری از مدیر، ناظم و معلم کاری از دانش‌آموزان


نشسته از راست: بهرام مهربابا دبیر ریاضی – زنده‌یاد احمدیان دبیر ادبیات – سیاه‌پوش مدیر ایستاده از راست: زنده‌یاد رجایی دبیر عربی – زنده‌یاد شاهمردانی دبیر دینی زرتشتی. نشسته ردیف دوم: رسولی دبیر زیست‌شناسی.


داریوش پرخیده

جهانگیر یگانگی دبیر فیزیک

رستم یارش دبیر اوستا

فرتورها از کامران فریدونی و بوذرجمهر پرخیده است


برگرفته از تارنمای خبری زرتشتیان امرداد

یادی از فیروزبهرام (1)

 بوذرجمهر پرخیده

به فرخندگی 90 سالگی دبیرستان فیروزبهرام

یادی از فیروزبهرام (1)


خبر درگذشت هاشم رضی را که شنیدم، در فیروزبهرام بودم. معاون اجرایی‌ام ـ حسن‌آقا تقدیسی ـ گفت می‌خواهید پرونده‌اش را پیدا کنم و بیاورم؟ و چندی نگذشت که پوشه‌ای پیش رویم بود که رویش نوشته بود هاشم رضی. پوشه چند برگی بیشتر نداشت. رونوشت شناسنامه بود و یکی‌دو برگه دستور و خواسته‌های مدیر از ایشان، همین. پیش خودم گفتم آخرین معلمم هم رفت؛ معلم ادبیاتم که دوستش داشتم. به یک‌باره همه خاطرات و ویرهای آن زمان یادم آمد. رفتم کلاسی که هاشم رضی آن‌جا به ما درس می‌داد. در و دیوار عوض نشده بود، ولی از آن روزگار درست 50 سال گذشته بود. من دیگر آن دانش‌آموز باادب ـ پرروی یازدهم ریاضی نبودم که معلم ادبیاتش را درباره صادق هدایت سوال‌پیچ کند.
چندی پیش آقایی به نام زین‌العابدین‌زاده آمد دفترم. سر سخن باز کرد و گفت آمده‌ام دنبال پرونده منوچهر مرتضوی. گفتم او را می‌شناسم؛ حافظ‌شناس، استاد دانشگاه، رییس پیشین دانشگاه تبریز و از برجسته‌گان ادب فارسی. یادش گرامی. گفت ایشان از دانش‌آموزان فیروزبهرام بوده. گفتم فکر نکنم ایشان تبریزی‌ست و در تبریز درس خوانده. پس از چندی معاون پرورشی مدرسه ـ آقای کامران فریدونی ـ کارنامه کلاس هفتم منوچهر مرتضوی را در بایگانی پیدا کرد. منوچهر مرتضوی کلاس ششم را در دبستان پرورش تبریز خوانده و هفتم آمده بود فیروزبهرام.
شگفتا! چه جایی‌ست این فیروزبهرام؟
بالاسر در ورودی‌اش نوشته شده: «خشوتره اهوره‌مزدا»؛ به خشنودی اهورامزدا. وارد که می‌شوی دست چپ، روی سنگ‌نوشته‌ای می‌خوانی: «اين دبيرستان كه از دهش رادمنش بهرام‌جی بيكاجی به يادگار فرزند روانشادش «فيروز» كه در آغاز شهريور 1274 خورشيدی برابر 22 آگست 1895 ميلادی در بمبئی زاييده‌شده و در هشتم دی‌ماه 1294 برابر 29 ديسمبر 1915 جهان را بدرود گفته ‌است، به نام «دبيرستان فيروزبهرام» در 18 ارديبهشت 1311 خورشيدی برروی زمين انجمن زرتشتيان پايه گذارده ‌شده و به سرپرستی نيک‌انديش اردشير كيامنش ساخته و به رهنمونی و دستياری اين بنده آغاز و انجام و در دوم د‌ی‌ماه 1311 خورشيدی گشايش يافته برای برخورداری نونهالان و پاس و پايندگی جاويدانی به انجمن زرتشتيان تهران واگذار شد. كيخسرو شاهرخ».
هفته پیش خانم برومندی از امرداد زنگ زد که 18 اردیبهشت نودمین سال کلنگ‌زنی ساخت فیروزبهرام است و از من خواستار نوشتاری در این زمینه شد. پذیرفتم. با خود گفتم فیروزبهرام هم به مانند خودم زاده اردیبهشت است! و دوباره غرق شدم در خاطرات خودم. دوباره امروز پی‌گیر نوشتار شد و پرسید که چه شد نوشته‌ات درباره فیروزبهرام. گفتم با پوزش فراموش کردم! و باز دوباره گفتم چشم می‌نویسم. اکنون گوشه‌ای از آن‌چه در فیروزبهرام دیدم را می‌نویسم و شما را چشم‌به‌راه نگه می‌دارم تا هر هفته در همین روز نوشته‌ای درباره فیروزبهرام پیشکش کنم. اینک شماره 1:
در سال‌های نخستین دهه 40 هنوز دبستان می‌رفتم که در پایان هر ثلث برای کنترل نمره‌ها ـ که به راستی کار طاقت‌فرسایی بود ـ به یاری عمویم، زنده‌یاد تیرانداز پرخیده، به همراه پسر عموهایم از صبح تا شب روزهای جمعه در فیروزبهرام بودیم و نمره می‌خواندیم. هنوز هم به یاد آن روزها که می‌افتم دست و پایم می‌لرزد که نکند نمره‌ای را اشتباه بخوانم. عمویم بسیار درباره نمره‌ها وسواس (شاید در حد جنون) داشت و تمام نمره‌هایی را که معلم‌ها وارد لیست می‌کردند و همکاران دفتردارش وارد دفترهای امتحان، با دقت بی‌مانندی کنترل می‌کرد و پس از این که از درستی آن‌ها اطمینان پیدا می‌کرد با خطی خوش وارد دفتر نهایی می‌کرد و آن‌چنان با افتخار و محکم پای آن‌ها را امضاء می‌کرد که انگار سند زندگی‌اش را. هنوز هم پس از این‌همه سال که از آن روزها می‌گذرد، از این وسواس و کار شبانه‌روزی و طاقت و صبر عمویم در فیروزبهرام در شگفتم.
آن روزها که به فیروزبهرام می‌آمدم مدرسه را خیلی بزرگ می‌دیدم. از راهروی دراز آن می‌ترسیدم. همیشه کار کنترل نمره‌ها تا دیر وقت شب به درازا می‌کشید و پس از اینکه چراغ‌های آزمایشگاه را (که در آنجا لیست‌ها پهن می‌شد و نمره‌ها را می‌خواندیم) خاموش می‌کردیم، دلم هوری پایین می‌ریخت. و پس از اینکه چراغ راهرو خاموش می‌شد دیگر جرات برگشتن و نگاه کردن به عقب را نداشتم!
سال 1346خورشیدی وارد فیروزبهرام شدم. پدرم ـ که نابینا بود و روی من که اولین پسرش بودم خیلی حساس بود ـ به دلیل دوری راه دلهره داشت و نمی‌خواست من به فیروزبهرام بیایم. خیلی اصرار کردم و عمویم هم گفت که از من مواظبت می‌کند تا سرانجام پدرم اجازه داد به فیروزبهرام بیایم. مدیر دکتر نصرت‌الله حکیم‌الهی (فرزند استاد محمدعلی حکیم‌الهی فریدنی، که مجسمه‌اش را در دفتر پسرش می‌توانستی ببینی) بود و معاون او و ناظم مدرسه جمشید پیشدادی. مدیر دروس و رییس دفتر؛ عمویم تیرانداز پرخیده، دفترداران شافریدون بنداری و رشید سپنتا.
کلاس هفتم و هشتم و نهم (اول و دوم و سوم دبیرستان) را نفهمیدم چگونه گذشت. معلم‌های این دوره سه ساله تا پایان سیکل اول را کمتر به یاد دارم. فقط یادم می‌آید یک معلم سخت‌گیر جبر داشتیم که مرا مجبور کرد برای کتاب جبر یک کتاب راهنما (:حل المسایل) بنویسم.
عیسی ساعد معلم سخت‌گیر و بسیار مقرراتی نقاشی بود. در کلاسش حق نداشتیم پای‌مان را روی پای‌مان بیندازیم. بدون کت و شلوار کسی را به کلاس راه نمی‌داد. سر کلاس باید یقه‌های‌مان حتما بسته می‌بود و گیردادنهای بسیار دیگر! آقای عزیزالله ایران‌پرست (که کلاسش بازار شام! بود) به ما خط و خطاطی می‌آموخت. حسین شاه‌اسماعیلی استادکار کارگاه و کاردستی بود. هوشنگ کاووسی ـ که ورد زبانش «گوساله»! بود ـ طبیعی (همان زیستشناسی امروز) درس می‌داد. سیاه چهره با قدی بلند و لهجه کرمانی و خیلی عصبانی. از درس زبان انگلیسی هم که گریزان بودم معلمی داشتیم که با «بوکس»! زبان یاد می‌داد: آقای جواد فراکیش، که از او بوکس‌های آبدار بسیاری خوردم. تیمسار ابراهیم کوکلان از معلم‌های بسیار جدی جغرافیا و اجتماعی بود و پسرش ـ که پیش از این دانش‌آموز فیروز بهرام بود ـ معلم فیزیک کلاس نهم.
در اینجا باید از دو معلم دینی زرتشتی یاد کنم: مهربان خداوندی که خود فیروزبهرامی و کتاب دینی خوبی هم نوشته بود و زنده‌یاد رستم یارش که به ما اوستا یاد می‌داد.
کلاس دهم به رشته ریاضی رفتم. درس حساب و هندسه را آقای محمد رجب‌زاده (بچه‌ها به او می‌گفتند: «رجب رینگو»! (زیرا فیلمهای رینگو آن روزها مد شده بود) و شیمی را آقای گنجیان درس می‌داد. گنجیان آن‌چنان کتاب را از بَر بود که یک واو آن را هم جا نمی‌انداخت. جبر را آقای اسکویی درس می‌داد. آن‌قدر سیگار می‌کشید که وقتی از در کلاس وارد می‌شد، بوی سیگار هم همراه او وارد کلاس می‌شد. چنان صدای خشکی داشت به مانند صدای اره کردن چوب، ولی خیلی خوب درس می‌داد، من که کلی ریاضی از او یاد گرفتم.
معلم فیزیک آقای جهانگیر یگانگی بود. او تازه از کرمان به تهران آمده بود و لهجه غلیظ کرمانی داشت. خیلی خوش اخلاق بود و بچه‌ها از این اخلاقش سواستفاده می‌کردند. کلاسش بسیار شلوغ و درهم و برهم بود. فقط من و چند نفر دیگر که در ردیف اول نشسته بودیم درسش را می فهمیدیم.
در کلاس پنجم ریاضی جبر و مثلثات با آقای بهرام خسروی بود. هر چه ریاضی بلدم ـ که البته زیاد هم بلدم ـ از او یاد گرفته‌ام. پلی‌کپی‌هایش بسیار زیاد و بنیادی بود. بالای همه پلی‌کپی‌هایش می‌نوشت: «با دقت و سرعت حل کنید». به یاد دارم که همه مسایلی که می‌داد با وسواس حل کرده بودم. فیزیک را آقای ابراهیم بهتاش می‌گفت. ریزاندام و بسیار جدی بود. خیلی با نظم و ترتیب و درست و حسابی درس می‌داد. کلاسش پر از دانش بود و وقتی از کلاس بیرون می‌آمدی احساس می‌کردی دانشمند شده‌ای و کله‌ات باد کرده! شیمی هم با گنجیان بود. ادبیات، دیکته و انشاء با آقای هاشم رضی بود. بسیار سخت‌گیر و جدی و با نظم و ترتیب. از کلاس ایشان بود که به ادبیات و نوشتن علاقه پیدا کردم و برای مهنامه زرتشتیان و مجلات دیگر داستان می‌نوشتم. زبان انگلیسی را آقای پرویز گرجی به زور و با دعوا و گاه خشونت به ما می‌آموخت. به راستی که در زندگی به اندازه‌ای که از گرجی می‌ترسیدم از هیچکس و هیچ‌چیز نمی‌ترسیدم. هنوز هم در خواب‌های ترسناکم او را می‌بینم. مدیر مدرسه محمدعلی نجفی بود.
در آخرین سال دبیرستان ـ سال 1352 خورشیدی ـ بهترین معلم‌ها را داشتیم. استاد موسی آذرنوش ـ که نویسنده کتاب درسی جبر بود ـ جبر ششم ریاضی درس می‌داد و به راستی یکی از کسانی که سبب شد تا من معلم شوم شخصیت و سواد و توانایی تدریس او بود. فیزیک و مکانیک را استاد شاماسبلو به خوبی و توانایی درس می‌داد به‌گونه‌ای که در همان زمان من مکانیک را به صورت خصوصی درس می‌دادم. ادبیات را آقای راد می‌گفت. در ساعت اول که سرکلاس می‌آمد یکی از بچه‌ها را می‌فرستاد که یک لیوان آب یخ برایش بیاورد. و می‌گفت پنجره‌ها را باز کنیم، حتی در زمستان که همه از سرما می‌لرزیدند.
یکی از بهترین و مشهورترین معلمین حساب استدلالی ایران، اکبر مهماندوست بصیر به ما حساب استدلالی درس می‌داد و به راستی در کارش استاد بی‌مانندی بود. فقط فیروزبهرام می‌آمد و البرز. چندین دوره طراح سوالات امتحانات نهایی ششم ریاضی بود. پای برگه سوال به اختصار امضاء می‌کرد: «ا. م. ب.» (اکبر مهماندوست بصیر) و بچه‌ها می‌خواندند: « اگه مردی بنویس!»
استاد رسم فنی مهندس رستم پارکی بود. من از او خیلی چیزها یاد گرفتم. بسیار منظم و با دقت بود. از او روزنامه‌نگاری آموختم. یادش گرامی.
در این زمان مدیر مدرسه سیروس فرسایی بود. از آن آدم‌های عجیب و غریبی که هر چه می‌خواست به دست می‌آورد.
نخستین سالی که شروع به درس دادن در فیروزبهرام کردم مهر ماه 1357 خورشیدی بود. یک سال درس دادم و بیرون آمدم. دوباره سال 1360 خورشیدی یک سال درس دادم و بیرون آمدم. ولی از سال 1365 خورشیدی که دوباره به فیروزبهرام آمدم ماندگار شدم.


                                                                            هاشم رضی


                                                                         سر در ورودی‌


                                                                        اردشیر کیامنش

                                                                          جمشید پیشدادی


                                                                  سنگ بنای فیروزبهرام


                                                                           پرویز گرجی


                                                                      ابراهیم کوکلان


                                                                         جمشید پیشدادی


                                                                       تیرانداز پرخیده


                                                                      تیرانداز پرخیده



                                                                        منوچهر مرتضوی


                                                                         جمشید پیشدادی


                                                                          عیسی ساعد

                                                                       منوچهر مرتضوی



منوچهر مرتضوی

فرتورها از بوذرجمهر پرخیده است


جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...