جشن ها و مراسم زرتشتی 1


جشن‌های ایرانی و زرتشتی در یک نگاه

ویژگی ارزشمند و زیبای فرهنگ ایرانیان که زرتشتیان کنونی نیزاز آن پاسداری کرده اند ، شادمانی برای گذران زندگی و بهره‌گری درست وخردمندانه ازداشته های فردی و اجتماعی ‌ است. با کنکاش و جستاری در بینش زرتشت و فلسفه دین ایرانیان ، می‌توان به روشنی بیان کرد که یکی از بارزترین و مهمترین ویژگی‌ دین و فرهنگ زرتشتی شاد بودن و تلاش کردن برای شادمانی دیگران است. این نگرش درست و سازنده سبب پویایی وبرپایی جشن‌هایی گوناگون و شادی آفرین در تاریخ زندگی ایرانیان شده است.
جشن ، از واژه یسن و از ریشه یز به معنای ستایش کردن آمده است، به همین روی نیاکان ما در ایران باستان در آغاز هر جشنی نخست به نیایش و ستایش اهورامزدا می‌پرداختند و آنگاه برنامه های شاد وگوناگونی را به مناسبت هرجشنی برپا می داشتند .
به همین روی زرتشتیان وایرانیان جشن‌های فراوانی برگزار می‌کردند که آنها را می توان درگروه ‌های زیردسته بندی کرد:
1-
جشن های هفتگی 2- جشن های ماهانه 3- جشن های فصلی (گاهنبارها) 4 جشن های سالیانه5 - جشن در نیایشگاه 6- جشن های دینی

1-
جشن‌های هفتگی
در گاهشماری زرتشتیان ، هر روز از ماه سی روزه نام ویژه‌ای به خود دارد. چهار روز در هرماه به فاصله هفت یا هشت روز به نام جشن‌های اورمزد و سه دی ویسپی‌شام نامیده شده اند این روزها ، اورمزد- دی‌بآذر- دی بمهرو دی بدین نام دارند ، دی به آرش (معنی) آفریدگاراست دراین روزها زرتشتیان تلاش دارند با خویشان و دوستان دیدار بیشتری داشته باشند ودر دیدارها به جشن وشادی بپردازند .
2- جشن‌های ماهانه 
جشن‌های ماهانه گونه دیگری از جشن‌های ایرانی است. نیاکان خردمند این سرزمین در گاهشماری ایرانی برای دوازده ماه نام هایی برگزیده اند به ترتیب ، فروردیناردیبهشت خورداد تیر امرداد شهریور مهر آبان آذر دیبهمن و اسفند نام دارد .
درهرماه سی روزه هرروز نامی ویژه دارند که نام نخستین روز، صفت خداوند است و شش روز بعدی نام امشاسپندان ( فروزه های خداوندی که انسان نیز در راه شناخت او می تواند این ویژگی ها را در خود پرورش دهد، امشاسپند از ترکیب دو واژه امشا به معنی جاودانی و بی مرگی و سپند به معنای پاک و مقدس ترکیب یافته یعنی جاودانان پاک) و بقیه نام روزها از ایزدان ( ایزد از واژه یز و یسن آمده ، یعنی درخور ستایش ) گرفته شده است .
در این گاه شماری باستانی، پنج روز آخر سال را به نام پنجه نامیده اند. همچنین هر چهار سال یکروز را به نام اَوَرداد می نامند. اَوَرداد به آرش روز اضافی است که در گاه شماری خیامی ( جلالی) نیز می تواند به روزهای سی ویکم هرماه در شش ماه اول سال گفته شود .
هر یک از سی روز ماه ، نام‌های ویژه‌ای به خود دارد ، برابری نام روز و نام ماه درهرماه جشن گرفته می‌شده و اکنون نیزمی‌شود. نام سی روز ماه به ترتیب چنین است.
اورمزد- وَهمن- اَردیبهشت- شهریور- سپندارمَز- خُورداد- اَمُرداد- دی‌بآذر- آذر- آبان- خیر- ماه- تیر- گوش- دی بمهر- مهر- سروش- رَشن- فروردین- وَرَهرام- رام- باد- دی بدین- دین- اَرد- اَشتاد- آسمان- زامیاد- مانتره سپند- انارام
نام پنج روز آخرسال که پنجی خوانده می‌شود ، ازنام پنج بخش گاتهای زرتشت یعنی اَهنَوَد- اُشتَوَد- سپَنتَمَد- وهوخشَتر- وَهیشتُوایش برگزیده شده است.
برابری نام روز با نام همان ماه جشن گرفته می شود مانند روز فروردین از ماه فروردین که با افزودن پَسوندِ گان به آخر کلمه به صورت جشن ماه فروردین یا فروردینگان در آمده است.
بنابراین دوازده جشن ماهانه عبارتند از: فروردینگان- اَردیبهشتگان- خُوردادگان- تیرگان- اَمُردادگان- شهریورگان- مهرگان- آبانگان- آذرگان- دیگان- بهمنگان و اسفندگان
1-2،جشن فروردینگان یا فرودگ 
نوزدهمین روز از ماه فروردین
فروردین از واژه فَروَشی و فَروَرتی آمده است که ویژه فرَوَهَرها است ، ماه فروردین از آن فروهرها بوده وجشن فروردینگان برای بزرگداشت و پاسداری از فروهرهاست. فرَوَهَر ، که صورت اوستایی آن فروشی و صورت فارسی باستان آن فرورتی است، در باور سنتی نیاکان ما فروزه اهورایی در نهاد انسان بوده است. برپایه این باور کالبد هر انسانی از چهار آخشیج (عنصر، پدیده ) تشکیل شده ‌که عبارتند از:
تن
جان
روان
فروهر
فروهر یا فروشی بخشی از وجود مینوی انسان است که پاسدار نیکی‌هاست. هر بدی که انسان در زندگی انجام دهد ، برفروزه های اهورایی او اثر نخواهد داشت و تنها وجود زمینی انسان است که به سبب گناهانش آزار و رنج خواهد ‌برد.
در جشن فروردینگان یا فرودگ، نیاکان ما به دیدارآرامگاه در گذشتگان رفته و به یاد فروهر درگذشتگان خود آیین سنتی را برپا می کردند در این برنامه موبدان در جایگاه اجرای مراسم سنتی می آمدند و شروع به اوستاخوانی می‌کردند، آنان سرودهایی از فروردین یشت می‌خواندند و به این ترتیب، لرک ( آجیل ویژه مراسم سنتی ) را آماده می‌کردند. ودر پایان آیین اوستا خوانی ، لرک را بین باشندگان پخش می‌کردند. کسانی نیز که دهشی را در اندیشه دارند، در روزجشن فروردینگان به یاد درگذشتگان خود، دهش نیک خویش را که خوردنی و چیزهای مورد نیاز بود بین مردم پخش می‌کردند.
2-2، جشن اَردی بهشت گان 
سومین روز از ماه اردیبهشت
این جشن درسومین روز ازماه اردیبهشت برگزار می‌شود و برای گرامی داشت جایگاه آتش ، گرما و روشنایی آن در زندگی انسان است.
اَردیبهشت در اوستا به صورت اَشَه وَهیشتَه آمده است. بخش نخست ، اَشَه یا اَرتَه به معنی درستی و راستی و هنجار و بخش دوم صفت عالی است به معنی بهترین ، بنابراین اردیبهشت یعنی بهترین راستی یا بهترین هنجار و قانون خواهد بود. این ویژگی یکی از گام های عرفانی برای شناخت ونزدیک شدن به اهوراست . اردیبهشت در نقش مادی خود از روشنایی وآتش پاسداری می کند .
در این جشن ، ایرانیان به کنار آتشکده ها و کانون روشنایی می رفتند و با آرزوی افزایش فروغ اهورایی در جان وروان خویش به نیایش آتش ( بخشی از خُرده اوستا ) می پرداختند . سپس با خوردنی های سنتی که فراهم شده بود پذیرایی می شدند .
3-2، جشن خُوردادگان 
ششمین روز از ماه خورداد
خورداد در اوستا هَئوروَتات و در پهلوی خُـردات به معنی رسایی و کمال است که در گات‌ها یکی از فروزه‌های اهورا مزدا و در اوستای نو نام یکی از امشاسپندان و نماد رسایی و کمال است. خرداد، در نقش مادی خود از آب‌ها نگهداری می کند وانسان را در چیرگی بر تشنگی یاری خواهد کرد از این رو درآداب سنتی ، به هنگام نوشیدن آب از خورداد به نیکی یاد می‌شود. در گات‌ها، از خرداد و امرداد پیوسته در کنار یکدیگر یاد شده است و در اوستای نو نیز از این دو امشاسپند که در نقش مادی خود پاسداری ازآب‌ و گیاهان را به عهده دارند و به هنگام تشنگی و گرسنگی به یاری مردم می آیند. به نیکی یاد شده است . در یسنا هات ۴۷ آمده‌است که اهورامزدا رسایی خورداد و جاودانگی امرداد را به کسانی خواهد بخشید که اندیشه و گفتار و کردارشان برابر آیین راستی باشد.
یکی از مهم ترین آیین‌های روز خورداد که در جشن خورادگان برجسته تر است ، رفتن به کنارچشمه‌ها ، دریاها و رودها ؛ و تن شویی در آب پاک و سرودن نیایش‌های ویژه این روز همراه با شادی و سرور همگانی است.
4-2، جشن تیرگان 
سیزدهمین روز از ماه تیر
این جشن درگرامی داشت تیشتَر (ستارهٔ باران آور در فرهنگ ایرانی) است و در روز تیر از ماه تیر برگزار می شود. از دیدگاه تاریخی ، جشن تیرگان روز کمان‌کشیدن پهلوان ایرانی به نام آرش و پرتاب تیر از فراز البرز کوه بوده است که در روایت تشتر یشت پس از نبرد بین ایرانیان وتورانیان صورت گرفته و سرزمین ایران از دشمن باز پس گرفته شده است. همچنین جشن تیرگان به روایت ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه، روز بزرگداشت مقام نویسندگان در ایران باستان بوده‌است.
جشن تیرگان ،همراه با مراسمی وابسته به آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیش ِرو همراه بوده است وهمچون دیگر جشن¬هایی که با آب در پیوندمی باشند، آبریزگان یا آب پاشان نامیده شده‌است. در چنین روزی نیاکان ما به کنار چشمه ها و رودخانه می رفتند وبا پاشیدن آب در یکدیگر ، ارزش وجایگاه آب در زندگی را گرامی می داشتند .
بجز این روز در نخستین روز تشتر یا تیر در هرسال که سیزدهم فروردین (سیزده‌¬ به در) است و سیزدهم مهرماه (قالیشویی درشهراردهال) نیز جشن‌هایی با بهره گیری وپاسداشت آب همانند با جشن تیرگان در سنت های ایرانی برگزار می¬شود.
یکی دیگر از مراسم این جشن مانند برخی از جشن¬های ایرانی فال کوزه است که در گویش زرتشتیان چکُ دولَه نام دارد. برای برگزاری این آیین، روز قبل از جشن تیرگان ویا بامداد روز جشن، دوشیزه‌¬¬ای را برمی‌¬گزینند و کوزه سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او می‌¬دهند که دوله نام دارد، او این ظرف را از آب پاکیزه پر می¬کند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانه آن می¬‌اندازد آنگاه دوله را نزد همه کسانی که می¬برد که آرزویی در دل دارند و می¬خواهند در مراسم چَکُ دولَه شرکت کنند و آن¬ها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق¬ سر، سکه یا مانند این¬ها در آب دوله می¬‌اندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد می¬برد و در آن¬جا می¬گذارد. شامگاه روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همه کسانی که در دوله جسمی انداخته¬‌اند و نیت و آرزویی داشتنه‌¬اند در مکانی گرد هم می¬آیند و دوشیزه، دوله را از زیر درخت به میان جمع می¬آورد. در این فال-گیری بیشتر بانوان شرکت می¬کنند و سال خوردگان با صدایی بلند به نوبت شعرهایی می¬خوانند و دختر در پایان هر شعر، دست خود را درون دوله می¬برد و یکی از چیزها را بیرون می¬آورد، به این ترتیب صاحب آن جسم متوجه می¬شود که شعر خوانده شده مربوط به نیت، خواسته و آرزوی او بوده‌است.
جشن تیرگان از روز تیر تا روز باد ، یعنی ده روز ادامه دارد وبرای یادآوری داستان تیر آرش که ده شبانه روز در هوا حرکت کرد تا مرز ایران را گسترش دهد ، ایرانیان در آغاز جشن تیرگان بعد از خوردن شیرینی، بندی بافته شده از ایریشم به نام نخ تیر و باد که از ۷ ریسمان به ۷ رنگ رنگین‌کمان آسمان بافته شده‌ را به دست خود می¬بندند و در روزباد از ماه تیر( دهمین روز) این بند را باز کرده و در جای بلندی مانند تپه و پشت بام خانه به باد می¬سپارند تا آرزوها و خواسته‌¬هایشان را به عنوان پیام‌ رسان به همراه ببرد. این کار با خواندن شعر زیر انجام می¬شود: تیـر برو باد بیا، غـم برو شادی بیا، محنت برو روزی بیا، خـوشه مرواری بیا
5-2، جشن اَمُردادگان 
هفتمین روز از ماه اَمُرداد
روز امُرداد از ماه امُرداد ، در گاه‌شماری ایرانیان باستان جشن امردادگان نام گرفته است . ایرانیان، در این جشن برای گرامی ‌داشت ِ منش، کُنش و جایگاه امُرداد ( چنانکه در بینش زرتشت آمده : اَمِرِتات یعنی بی‌مرگی و جاودانگی) برگزارمی شده است. امرداد نام ششمین امشاسپند است که همواره با خورداد آمده است یعنی جاودانگی پس از رسایی ( خورداد ) خواهد رسید . بدین روی فروزه نگهبان آب و پاسدار گیاهان با یکدیگراهمیت دارند. ایرانیان از هزاره‌های دور، این جشن فرخنده را نیز برگزارکرده و گرامی داشته‌اند.
درمتن های اوستایی ویادگارهای کهن ایرانی، از این روز وجشن امردادگان و آیین های ویژه‌ آن ، روایت و اشاره های بسیاری ‌شده‌است در متن ِ پهلوی‌ بُندَهِش، می‌خوانیم : امُرداد بی‌مرگ ، سَروَر ِ گیاهان بی‌شمارست؛ زیرا او را به گیتی، گیاه، خویش است. گیاهان را رویانَد و رَمه‌ گوسفندان را افزاید ، زیرا همه‌ دام‌ها از او خورند و زیست‌کنند.
6-2 ، جشن شهریورگان 
چهارمین روز از ماه شهریور
شهریور درگویش اوستایی به صورت خشَترَه وَئیریَه آمده که بخش نخست آن به معنی کشور و پادشاهی و بخش دوم به معنی آرزو شده می باشد ، این واژه پادشاهی آرزو شده یا به عبارتی شهریاری مینوی و بهشت نیز یاد شده است.
چنانکه همهٔ امشاسپندان در بخش مینوی و زمینی نقش دارند وجایگاهی برایشان بیان شده است ، شهریور نیز در جهان مینوی نمایندهٔ توانایی و شهریاری مینوی اهورامزدا بوده و درنقش مادی خود ، نگاهبانی از فلزات بدو سپرده شده است.
در گذشته شهریورگان، جشن آتش های خانگی محسوب می شده. مردم در اجاق خانه‌ها آتش می‌افروختند وهمراه با ستایش خداوند از نعمت‌های اوسپاسگزاری می‌کردند. در خانه‌ها میهمانی برپا می شده و خوراکی های ویژه و گوناگون تهیه می شده و به مناسبت تغییر هوا نیز در آغازشب درگوشه ای از بام خانه ها آتش می‌افروختند .
7-2 ، جشن مهرگان 
شانزدهمین روز از ماه مهر
واژه مهر، پیمان و دوستی معنی می دهد. در گاهشماری و فرهنگ ایران باستان، جشن مهرگان پس از نوروز دارای اهمیت ویژه ای بوده است. دلیل آن این بود که در گاهشماری کهن ایران، سال تنها دو فصل بزرگ تابستان و زمستان را داشته و هر دو جشن ، آغاز فصل‌های سال را نوید می‌دادند.
به بیان دیگر، نوروز آغاز فصل نخست و مهرگان آغاز فصل دوم به حساب می‌آمد. فصل اول تابستان بود که از جشن نوروز آغاز می‌شد و هفت ماه ادامه داشت و فصل دوم، زمستان که از جشن مهرگان آغاز می‌شد و تا پنج روز پس از آن ادامه می‌یافت.
به گزارش شاهنامه فردوسی، انگیزه ای که به پیدایش جشن مهرگان در تاریخ ایران نسبت می‌دهند، پیروزی ایرانیان بر ضجاک تازی به پیشنهاد و همت کاوه آهنگر بوده است که پس از تلاش و پایمردی فراوان، او را به بند آوردند و فریدون را به عنوان رهبر خود برگزیدند.
اکنون نیز ایرانیان به ویژه زرتشتیان در روز مهر از ماه مهر به آتشکده‌ و نیایشگاه‌ها می‌روند و با خوراکی های سنتی از یکدیگر پذرایی می‌کنند. آنان با انجام نیایش و اجرای برنامه‌های فرهنگی مانند سخنرانی‌های ملی و آیینی، سرود، شعر و دکلمه جشن مهرگان را با شادی برپا می دارند.
زرتشتیان در برخی از روستاهای یزد جشن مهرگان را هماهنگ با تقویم غیر فصلی برگزار می‌کنند بعضی از خانواده‌ها خوراکی‌های سنتی، گوشت بریان شده گوسفند و لووگ (نان کوچک روغنی) تهیه می‌کنند و با پذیرایی از همه به داد و دهش وشادی می پردازند.

8-2
، جشن آبانگان 
دهمین روز از ماه آبان
آبان ، نام دیگر ارِدْوی سورَ اَنَهیتَه (اَناهیتا ) ، نماد آبهای پاک وبالنده روی زمین و نگاهبان پاکی و بی آلایشی در جهان هستی است. اناهیتا در اسطوره‌های ایرانی، از جایگاه ارزشمندی برخوردار بوده است به همین روی نیاکان ما نیایشگاه هایی در کنار رودخانه ها و آب های روان برای بزرگداشت آب ساخته بودند که نمونه آن در کنگاور کرمانشاه و بیشاپور همچنان خودنمایی می کنند.
ایرانیان در جشن آبانگان برای پاسداشت آب به کنار چشمه ها می رفتند وبرای بالندگی آب های روان بخشی از نیایش اوستا به نام آبزور را می خواندند.
9-2 ، جشن آذرگان 
نهمین روز از ماه آذر
جشن آذرگان هنگامی برگزار می شود که در ماه آذر، روز آذر فرا می رسد . آذر در اوستا آتَر- آتَرش و در پهلوی آتُر - آتَخش و در فارسی امروز آذر- آتش نامیده می شود. آذر، نماد پاسداری از آتش و فروزه اهورامزداست . در فرهنگ ایران، آتش یکی از پدیده های طبیعی ستودنی است چون گرمای زندگی را در کالبد دیگر پدیده های هستی جاری می سازد و با نور خود که نشانی از فروغ اهورایی است جان و دل یاران اهورامزدا را روشنایی می بخشد به همین روی، سوی پرستش و قبله گاه اهورامزداست و آنان که دل در گرو عشق اهورا دارند در آتشکده ها از آن پرستاری می کنند. جشن آذرگان از جشن های ویژه پاسداری از جایگاه آتش در فرهنگ ایران است که در ستایش آذر اهورایی هر سال برگزار می شود.
نیاکانمان آذرگان را روزی خجسته می دانستند و در خانه ها و گوشه ای از بام خانه ها آتش افروخته و آن روز را با شادی و شادمانی و خواندن نیایش ها و گستردن سفره آیینی با خوراکی های گوناگون در آتشکده ها که آذین بندی شده بودند، جشن می گرفتند. به هنگام جشن، بر مجر آتش ، چوب های خوش سوز و خوش بو می گذاشتند و آنگاه به مناسبت آغاز سرما، از آتش فروزان در آتشگاه، هر کس اخگری به خانه برده و آن آتش تا پایان زمستان در خانه ها فروزان بود و نمی گذاشتند خاموش شود و آن را نیک فرجام و فرخنده می دانستند. یکی از نیایش هایی که در آذر روز هرماه و از جمله در آذر روز از آذرماه خوانده می شود، سرود آتش نیایش از خرده اوستا می باشد.
اکنون نیز زرتشتیان به یاد نیاکان خردمند خود که پوینده فروغ وروشنایی بوده اند در روز جشن آذرگان به آتشکده ونیایشگاه ها می روند ودر کنار روشنایی آتش به فروغ اهورایی نیایش می کنند وبا خوراکی های سنتی پذیرایی می شوند .

10-2
، جشن دیگان 
روزهای دی از ماه دی
در گاه شماری ایرانی سه روز با نام دی یعنی آفریدگار آغاز می شود که با نام نخستین روز از هرماه که اورمزد است چهار روز ویژه جشن دیگان می توان برگزار کرد.
خرم روز ، روز اول از ماه دی است و به مناسبت برخورد نام خداوند در ماه دی به شکلی باشکوه درایران باستان جشن گرفته می‌شد. اکنون نیز جایگاه ارزشندی دارد به ویژه پارسیان هندوستان این روز را بسیار محترم شمرده و آنرا دی دادار جشن می‌نامند.
ابوریحان بیرونی می نویسد: دی ماه را خور ماه نیز می‌گویند و روز اول ماه را خرم روز یا خوره روز نامند.
دی صفت است از مصدر دا به معنی دادن و آفریدن و به معنای دادار و آفریدگار است و در ادبیات اوستایی اغلب به جای واژه اهورامزدا به کار رفته است.
در گاه شماری ویژه زرتشتی در بین نام سی روز ماه ، روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم هر ماه به نام دی نام‌گذاری شده که برای تمیز آن‌ها از یکدیگر، هر یک در آغاز نام روز بعدی خوانده شده است و اورمزد که آن هم نام خداوند می‌باشد. بدین گونه روزهای اورمزد، دی بآذر، دی بمهر و دی بدین همه را می توان به یاد آفریدگار جشن گرفت وآنرا جشن دیگان نام نهاد .
11-2 ، جشن بهمنگان 
دومین روزاز ماه بهمن
جشن بهمنگان در روز بهمن از ماه بهمن برگزار می‌شود. بهمن از واژه اوستایی وهومن به معنی اندیشه نیک برگرفته شده است ، وهومن یکی از امشاسپندان ویکی از فروزه های اهورایی است. در گات ها ،اشوزرتشت برای دریافت پیام‌های اهورایی از وهومن یاری گرفته است. بهمن در نقش مادی خود پاسداری از حیوانات سودمند را بر عهده دارد . از این رو زرتشتیان در جشن بهمنگان یا بهمنجه که در روز بهمن از ماه بهمن واقع می‌شود از کشتار حیوانات سودمند و خوردن گوشت آنان پرهیز می کنند، برخی از زرتشتیان نیز عادت دارند که از خوردن گوشت در تمام روزهای ماه بهمن خود داری کنند.
درباورسنتی جشن بهمنگان یاور مردان درستکارنیزمی‌باشد. بهمن یکی از برترین فروزه ها در فرهنگ زرتشتی است. این واژه با «اندیشه نیک»، «منش نیک» و «خرد سپندینه و مقدس» برابر نهاده شده‌است. زرتشت در گاتها به یاری نیروو فروزه وهومن به پیامبری برگزیده شده است .
بهمن در جهان مینوی نماد منش نیک اهورامزدا ست. و با اراده و خواست هموست که بهمن به اشوزرتشت رو می‌آورد و پیامبر را با گفتار و خواست اهورایی پیوند می‌دهد و اشوزرتشت می‌تواند با یارانش و پیروانش به گفتگو بپردازد.
12-2 ، جشن اسفندگان 
پنجمین روز از ماه اسفند
جشن اسفندگان (سپندارمذگان) آخرین جشن‌ ماهیانه ایرانی است که در پایان هر سال برگزار می شود ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه آورده‌است که ایرانیان باستان این روز را روز بزرگداشت جایگاه زن و پاسداشت زمین می‌دانستند. زنان در چنین روزی لباس نو می پوشیدند واز مردان هدایا دریافت می کردند و کارهای روزانه مربوط به زنان را دراین روز ، مردان برعهده می گرفتند
واژه فارسی اسفند در زبان پارسی امروز، از واژه پهلوی سپندارمَت و از ریشه اوستایی سپِنتَه آرمَئی تی بر گرفته شده است.
سپنتَه آرمَئی تی به چم آرمان وعشق مقدس است به همین روی این ویژگی را در بانوان بیشتر مشاهده کرده اند واین روز را به زنان اختصاص داده اند . واز آنجا که فروتنی و زایندگی در زن و زمین مشترک بوده است بنابراین اسفندگان روز بزرگداشت زن وزمین نام گرفته است و سپندارمذ لقب ملی زمین شده است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین می تواند نماد عشق نیزباشد ، چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می‌ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می‌نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می‌دهد. به همین دلیل در فرهنگ ایران باستان اسپندارمذگان را به ‌عنوان نماد مهر مادری و باروری باورداشتند.
اکنون نیز ایرانیان این روز را روز بزرگداشت زنان پذیرفته اند و برای ارج گذاشتن به مقام وجایگاه مادران در چنین روزی با برپایی برنامه هایی شاد به زنان و مادران خود گل وهدایایی پیشکش می کنند.

3-
جشنهای فصلی: گهنبارها 
واژه گهنبار یا گاهنباراز دو بخش گاه ( زمان ، هنگام ) وانبار (ذخیره کردن ) آمده است این جشن شاید نخستین جشنی باشد که ایرانیان برپا می داشتند زیرا ریشه در پیشه کشاورزی و دامداری آنان دارد از زمانی که مردم آموختند که چگونه دانه ها وگیاهان را کشت کنند وبا کار در مزرعه آشنا شدند و برای بهبودی کیفیت فرآورده های کشاورزی و دامی کوشش کردند ، آنگاه باور کردند و پذیرفتند که بخشی از برداشت های کشاورزی ودامی خود را در جشنی که در هر فصل به مناسبتی برپا می شد به دیگران پیشکش کنند . این جشن در گذر زمان تغییر کرد وپیوسته کامل شد . در زمان ساسانیان سرود هایی از اوستا به نام آفرینگان برای اجرای این جشن سروده شد که اکنون در کتاب خرده اوستا جای گرفته است .
جشن گاهنبار ، شش مرحله در سال برگزار می شود ودرهر دوره پنج روز ادامه می یابد که به آن چَهره گهنبار نیز می گویند که عبارتند از :
1- میدیوزَرَم گاه ( از روز خُور تا روز دی بمهر در ماه اردیبهشت(
2- میدیوشَهم گاه (از روز خور تا روز دی بمهر در ماه تیر (
3- پیتَه شهیم گاه ( از روز اشتاد تا روز انارام در ماه شهریور(
4- اَیاسرم گاه ( از روز اشتاد تاروز انارام در ماه مهر(
5- میدیاریم گاه ( از روز مهر تا روز ورهرام در ماه دی(
6- هَمَس پَت میدیم گاه ( پنج روز پایانی در هرسال(

در هریک از شش چَهره گاهنبار، آیین‌های ویژه‌ای برپا می‌شود ، کسانی که این جشن را برپامی دارند در خانه خود ویا در تالاری بزرگتر سفره ای می گسترانند وخوراکی هایی سنتی فراهم می کنند که آن را میَزد می نامند آنها از هفت نوع میوه خشک شده و آجیل سنتی که لوُرک نام دارد برای بخشش به همه استفاده می کنند . نخست موبدان بخش‌هایی از اوستا یعنی آفرینگان گهنبار را می‌ سرایند، آنگاه سفره پذیرایی همگانی می‌کشیدند و همه از نادار و دارا برسر سفره گهنبار حضور می یابند و از آن بهره می‌جویند.

پیش از برآمدن آفتاب در نخستین روز ازهر چَهره از گاهان بار، موبدان به همراه دیگر مردم ، آیین واژیشت آن گهنبار را برگزار می‌کنند. همه تلاش می کنند تا در برنامه آغازین جشن گهنبار نیز شرکت ‌کنند. آنهایی که خود نمی‌توانند در جشن های گهنبار و با هزینه خود پذیرای دیگران باشند باید در آیینی که دیگران برپا می‌کنند و یا از درآمد موقوفات است شرکت کنند و از خوان گهنبار که در همه جا گسترده می‌شود بهره مند شوند.
4- جشن‌های سالیانه - جشن‌هایی که سالی یکبار برگزار می‌شوند
1-4
، جشن نوروز 
نوروز، آغاز سال روز اورمزد در ماه فروردین، برابری شب و روز، آغاز سرسبزی و شکوفایی طبیعت که در ایران باستان تا 21 روز جشن گرفته می‌شده است.آغاز جشن نوروز در تقویم میلادی برابر با 21 مارچ است.
در باور سنتی زرتشتیان فرارسیدن نوروز و آمدن بهار هماهنگ است با فراز آمدن روان وفروهر درگذشتگان و بودن آنان در کنار بازماندگان زمینی ؛ به همین روی در آغاز گهنبار هَمَس پَت میدیم گاه که پنج روز به سال نو مانده است زرتشتیان آتش می افروزند وتلاش می کنند خانه تکانی و نوشدن را پیشه کنند تا روان وفروهر درگذشتگان با شادی به جایگاه خود بازگردند.
خانه‌تکانی یکی از آیین‌های نوروزی است که مردم بیشترکشور هایی که نوروز را جشن می‌گیرند به آن پایبندند. در این آیین، تمام خانه و وسایل آن در آستانه نوروز گردگیری، شستشو و تمیز می‌شوند. این آیین در کشورهای مختلف از جمله ایران، تاجیکستان و افغانستان برگزار می‌شود.
در مورد چیدمان سفره نوروزی نیز رسوم فراوانی وجود دارد اما آنچه که بر پایه فرهنگ ایرانی استوار بوده ومشترک است قرار دادن هفت سینی‌ از داده‌های نیک اهورایی است که نمادهایی از امشاسپندان اند.
2-4 ، جشن هَودورو 
روز خورداد از ماه فروردین
روز ششم از ماه فروردین، خورداد روز نام دارد. در این روز زرتشت ، پیام آور ایرانی از مادر زاده شد ه و در سن سی سالگی در همین روز به پیامبری برگزیده شده است . با همین انگیزه و پی آمد خوش آیند تاریخی ، زرتشتیان این روز را جشن می‌گیرند و آن روز را هودورو می‌نامند. این واژه کوتاه شده ( هفتاد ودو رویداد ) است در باور سنتی زرتشتیان در چنین روزی که جشن گرفته می شود هفتاد ودو رویداد تاریخی و سرنوشت ساز جای گرفته که برجسته ترین آنها زاده شدن وبه پیامبری رسیدن زرتشت است .
از آداب و مراسم این روز می‌توان به نیایشگاه رفتن زرتشتیان ، نیایش کردن ، رسیدگی به زندگی نگهبان آتش و نیز تهیه خوراکی های سنتی به ویژه آش رشته و سیروگ اشاره کرد.
3-4 ، جشن سَده 
روز مهر در ماه بهمن
یکی از جشن‌های همگانی ایران باستان که در آغاز شامگاه شانزدهم بهمن‌ماه هرسال برگزار می شود جشن سده نام دارد . این جشن از آیین های ملی ایرانیان به حساب می آید زیرا داستان شکل گیری سده به پدیده کشف آتش درتاریخ ایران باز می گردد که افتخار ملی ایرانی را گزارش داده است .
داستان پدیدآمدن و مهار شدن آتش و بنیاد نهاندن جشن سده در شاهنامه فردوسی بدین گونه آمده‌است که هوشنگ ، پادشاه پیشدادی با چند تن از نزدیکان برای شکار از کوه می‌گذشتند که مار سیاهی نمودار شده. هوشنگ سنگ بزرگی را از زمین برداشته و به سوی آن مار رها کرده است. سنگ پرتاب شده به جای برخورد با مار به سنگی دیگر برخورد کرده و از برخورد سنگ‌ها ، شعله آتش پدیدار شده است. به فرخندگی چنین رویدادی هوشنگ و همراهانش آنشب را جشن گرفته اند واز آنجا که این شعله برای ماندن نیاز پیوسته به هیزم داشته است کسانی انتخاب شدند تا از آتش پرستاری کنند که به خاموشی وسردی گرایش نیابد .
جشن سَـدَه بزرگترین جشن آتش و یکی از کهن‌ترین آیین‌های شناخته شده در ایران باستان است. در آغاز شامگاه روزجشن سده ‌، همه مردمانِ سرزمین‌های ایرانی بر بلندای کوه‌ها و بام خانه‌ها، آتش‌هایی برمی‌افروخته و هنوز هم کم‌ وبیش بر می‌افروزند. مردمان نواحی مختلف در کنار شعله‌های آتش و با توجه به زبان و فرهنگ خود، سرودها و ترانه‌های گوناگونی را خوانده و آرزوی رفتن سرما و آمدن گرما را می‌کنند. همچنین در برخی نواحی، به جشن‌خوانی، بازی‌ها و نمایش‌های دسته‌جمعی نیز می‌پردازند.
سَدَه در زبان اوستایی به معنای برآمدن و طلوع کردن است . در روایت‌هایی تازه جشن سده را به صد روز گذشتن از زمستان بزرگ و یا پنجاه شب و پنجاه روز مانده به نوروز تعبیر می‌کنند.
ماندگاری سده در فرهنگ ایرانی مرهون برپایی این جشن توسط اقوام گوناگون ایرانی است. زرتشتیان ومردم کرمان، در هشتاد سال گذشته مهد برگزاری جشن سده بوده‌است و همه ساله باشکوه‌ ترین سده در شهر کرمان توسط همه مردم برگزار ‌شده است.
اکنون نیز ایرانیان به ویژه زرتشتیان دلی آکنده از مهر و روشنایی آتش سده دارند ودر هر شهر وروستایی ، به هنگام غروب آفتاب در روز مهر از ماه بهمن هیزم فراوانی را که به شکل پشته در آورده اند به آتش می کشند و هم صدا با سرایش سرود آتش نیایش به شادی می پردازند.

5- جشن‌های نیایشگاهی 
اینگونه گردهمایی وبرپایی جشن ها که هریک پنج روز ادامه می یابد در پیرامون شهر یزد که جایگاه سکونت گروهی وسنتی زرتشتیان از دیرباز بوده انجام می شود مکان هایی دور از شهر و در آغوش طبیعت که آنجا را زیارتگاه یا پیر نیزمی‌خوانند.
درمورد فلسفه پیدایش این مکان ها که پیر نام دارند روایت های گوناگونی گفته شده از جمله اینکه این مکان ها که قدمت چند هزار ساله دارند در آغاز نیایشگاه مهر وناهید بوده وپس از یکتاپرستی ایرانیان همچنان جایگاه ستایش ونیایش مانده اند . روایت دیگر اینکه این مکان ها جایگاه پناه یافتن وجان باختن افرادی بیگناه در پایان حکومت ساسانی در ایران بوده است ونیز جایگاهی برای گرد هم آیی وهم اندیشی زرتشتیان پس از حمله بیگانگان بوده است .
نام این نیایشگاه ها و مکان آنها چنین است .
1-5 ، پیر هریشت 
از روز امرداد تا خور درماه فروردین
این نیایشگاه در 14 کیلومتری شهر اردکان و در فاصله 80 کیلومتری شمال شهر یزد واقع شده است.
2-5 ، نیایشگاه ستی پیر 
روز اشتاد از ماه خورداد
ستی پیر نام نیایشگاهی به شکل قلعه باستانی در نزدیکی مریم آباد، یکی از محل‌های زرتشتی نشین استان یزد است زمانی در کنار تپه های شن روان قرار داشته ولی اکنون با پیشرفت شهر سازی در یزد ،ستی پیردرگوشه ای از شهر یزد واقع شده است.
3-5 ، پیر سبز، چک چک 
از روز اشتاد تا روز انارام در ماه خورداد
نیایشگاه پیرسبز که به آن چک چکو نیز می‌گویند در فاصله حدود شصت و پنج کیلومتری شمال غرب یزد و در دامنه کوه آهکی چک چک واقع شده است. از دلایل اهمیت این پیر می‌توان به این مورد اشاره کرد. بر دیواره سنگی یک سوی نیایشگاه پیر سبز که در واقع بخشی از دیواره کوه است روییدنی‌هایی چون پر سیاوشان، مورد، انجیر کوهی سبز شده و رشد کرده است. آب قطره قطره از شکاف سنگ‌ها بیرون می‌آید و همانند دانه‌های باران به داخل حوض سنگی زیر آن فرو می‌ریزد. آب آشامیدنی مورد نیاز بازدیدکنندگان، نیایش کنندگان و درختان پیر سبز از این منبع تامین می‌شود.
4-5 ، پیر نارستانه 
از روز سپندارمز تا روز آذر در ماه تیر
نیایشگاه نارستانه که در حدود سی کیلومتری شرق یزد واقع شده، در داخل دره‌یی کم عمق جای دارد که سه طرف آن را کوه‌هایی کم ارتفاع در بر گرفته است.
5-5 ، پیر پارس بانو 
از روز مهر تا روز ورهرام در ماه تیر
این نیایشگاه نیز در فاصله یکصد و بیست کیلومتری شمال غربی یزد در روستایی به نام زرجو از توابع شهرستان عقدا واقع شده است.
6-5 ، پیر نارکی 
از روز مهر تا روز ورهرام در ماه امرداد
این نیایشگاه در غرب شهرستان مهریز و در دامنه کوه بلندی از سنگ آهک سیاه واقع شده است .
6- جشن‌های دینی
جشن سدره پوشی 
جشن سدره پوشی آیینی است که گروهی از ایرانیان در روزگار کهن و در بخش های گوناگون به انجام آن می‌پرداختند و جوانان خود را در به هنگام رسیدن به بلوغ به لباس و کمربندی ویژه آراسته می‌کردند و آن را نماد توانمندی، شجاعت و غرور ملی می‌دانستند. این باور و آیین بعدها و با پشتوانه دین پذیری وخردمندی همچنان در بین زرتشتیان ادامه یافت و به شکل جشن دینی به سنت های زرتشتی اضافه گردید و در حقیقت به پوشیدن لباس هوشیاری و خردمندی تبدیل شد. سدره ، پیراهنی سفید و گشاد از جنس پنبه است که در زیر لباس به تن پوشیده می شود و َکشتی ، بند سفید رنگی بافته شده از پشم گوسفند است سدره پوش شدن نوجوانان یعنی پیوستن آنان به دین نیاکان خود که با خود پیمان می بندند که با نگرش به بینش پیامبرشان با کژاندیشی مبارزه کرده وراستی را گسترش دهند این لباس هم اکنون به عنوان نشان برونی زرتشتیان نامیده می شود که بیان کننده پیروی از اندیشه ، گفتار وکردار نیک آنان خواهد بود.
جشن نوزودی 
به جشن پایانی دوره آموزش‌های دینی واجرای آیین های سنتی گفته می شود.نوزود از دو قسمت نو به معنی جدید و تازه و زوت تشکیل می‌شود. زوت نام موبدی است که مراسم دینی و یزشن خوانی را فراگرفته است و در آینده انجام خواهد داد.
درجشن نوزودی موبد جوان لباس سپید می پوشد ودر آغاز بامداد همراه با استاد و راهنمای خویش در بخش یزشن خوانی آتشکده حضور می یابد . بخش های یسنا را می سراید و با همراهی دیگر موبدان که همگی لباس ویژه سپید بر تن دارند سه بار به گرد روشنایی وفروغ می چرخند و با تشویق باشندگان نوزوت به مردم معرفی می گردد.
جشن هیربدی 
هیربَد به کسی گفته می شود که آموزش‌های دینی و فلسفه زرتشت را فراگرفته و به پایان رسانده و شایستگی دارد تا دین و اندیشه‌های زرتشت را به دیگران آموزش دهد.




جشن‌های ماهانه در دین بهی





جشن فروردینگان





فَروَردینگان یا فروردگ یکی از جشن‌های ماهانهٔ زرتشتی است. روز برگزاری این جشن نوزدهم فروردین ماه است. فرودگ یا فروردینگان جشنی است برای یادبود درگذشتگان و از آنجا که در دین زردشتی، آیین‌های سوگواری به اشکالی که می‌شناسیم، وجود ندارد، این مراسم به صورت جشن برگزار می‌شود و مردم روان درگذشتگان را هم در شادی خود شرکت می‌دهند.





جشن‌ها در ایران باستان
در ایران قدیم، به مناسبت‌های گوناگون جشنی برگزار می‌شد و از آنجا که «جشن» نوعی عبادت به شمار می‌آمد، برگزاری آن رنگ و صبغه دینی به خود گرفته بود. در باورهای ایرانی، برخی از این جشن‌ها، جشن‌های واجب بود، مانند گاهنبارها که جشن‌های سالگرد آفرینش‌های شش‌گانه (آسمان، آب، زمین، گیاه، چارپای مفید و انسان) هستند و برخی جشن‌های مستحب، مانند جشن‌های برابری نام روز و ماه که جشن‌های ماهانه خوانده می‌شود.





فروردینگان یا جشن ماهانهٔ ماه فروردین

در گاه‌شماری زرتشتی هر روز ماه را با نام یکی از امشاسپندان و ایزدان می‌خواندند. در هر ماه، در روزی که با نام آن ماه همنام می‌شد، جشنی برگزار می‌کردند که برخی از این جشن‌ها از عمومیت و اهمیت زیادی برخوردار بودند و تا امروز اعتبار و اهمیت خود را حفظ کرده‌اند، مانند جشن فروردینگان (۱۹ فروردین)، جشن تیرگان (۱۳ تیر)، جشن مهرگان (۱۶ مهر) و جشن اسفندگان (اسفند ۵). روز نوزدهم هر ماه «فروردین» نام دارد و نوزدهم فروردین جشنی برگزار می‌شد، به نام «فروردینگان» که به آن «فرودگ» نیز می‌گویند.



فروهر

فروردین به معنای فروهرها و ماه فروردین اصلاً ماه فروهرها و این جشن در تجلیل از فروهرهاست. فروهر (Frawahr) که صورت اوستایی آن فروشی (Fravashi) و صورت فارسی باستان آن فرورتی (Fra-vrti-) است، یکی از موجودات اساطیری ایران و از بحث‌انگیزترین آنهاست. هر انسانی از پنج عنصر تشکیل شده‌است:

  • روان
  • جان (اساس زندگی)
  • فروشی («خود» آسمانی او)
  • وجدان
  • تن
 





فروهر یا فروشی بخشی از وجود مینوی انسان است که روح محافظ اوست. هر بدی که آدمی بر زمین کند، بر «خود آسمانی او تأثیر نمی‌گذارد و فقط وجود زمینی انسان است که به سبب گناهانش در دوزخ رنج می‌برد. به عبارت دیگر، فروهر روح پاسبان آدمی است که پیش از تولد وجود دارد و پس از مرگ نیز باقی می‌ماند. روان پس از مرگ به فروشی خود می‌پیوندد. از آنجا که فروهرها یکسره پاکند، از یاوران نیروهای اهورایی به شمار می‌آیند و اهورامزدا را در نبرد با اهریمن یاری می‌کنند. آنان همچون «سواران دلاور نیزه به دست» به صف ایستاده‌اند و مانع فرار اهریمن از جهان روشنی می‌شوند که با زور در آن وارد شده بود.
در مورد معنای این کلمه نظرات گوناگون ارائه شده‌است. ظاهر کلمه از پیشوند «فرا_» و بن فعلی «ور» و پسوند اسم مونث‌ساز «تی» ساخته شده‌است. اما چون بن «ور» معانی گوناگونی در زبان‌های باستانی ایران دارد، در مورد معنای این کلمه اختلاف نظر است. برخی ایران‌شناسان معنای «گزینش» را برای آن در نظر گرفته‌اند و با این معنی، فروهر آن بخشی از انسان است که توانایی گزینش میان خوب و بد را دارد. برخی دیگر «ور» را به معنای «پوشاننده، در برگیرنده» می‌پندارند و «فروهر» را «نگاهبان، پشتیبان» معنا می‌کنند. «ور» به معنای «آبستن کردن» نیز است و با این معنا، می‌توان ارتباط فروهرها را با زاییدن توجیه کرد. چون در مراحل اولیه جامعه آدمی، باور مردم این بود که آنچه باعث آبستنی زنان می‌شود، ارواح نیاکان است. اما پیشنهادی که از همه معقول‌تر به نظر می‌رسد، عقیدهبیلی (Bailey)، ایران‌شناس بزرگ، است که این واژه را از بن «ورتی» (varti_) به معنای «دلاوری» می‌گیرد و معتقد است فروهر نماینده روان پهلوانی در گذشته بود که مجسمه دلیری شناخته می‌شد. در این صورت، باید فرض کرد در میان ایرانیان رزمنده، روزگاری آیین پرستش پهلوان رایج بوده و بازماندگان، پهلوانان درگذشته را ستایش می‌کردند تا از نیروی پهلوانی بالقوه آنان کمک و مدد بگیرند. فروهرها را موجوداتی مونث و بالدار و جنگجو می‌دانستند که در آسمان زندگی می‌کنند. از این‌رو، بسیار چست و چالاک‌اند تا در هنگام لزوم با سرعت و شتاب به کمک خویشان خود بشتابند. بازماندگان نیز با خیرات و خواندن دعا موجبات خشنودی خاطر آنان را فراهم می‌کردند.
عقیده به فروشی باوری پیش زرتشتی و متعلق به دوران آریایی‌هاست. در اساطیر هند نیز باوری مشابه، با نام پیتارا (Pitara) وجود دارد. و جشن مربوط به آنها را موکتاد (Muktad) می‌نامند. زمان بازگشت فروهرها به زمین نیز در نوروز و ماه فروردین با زمانی که در دیگر تمدن‌های هند و اروپایی برای این واقعه قائل بودند (نیمه ماه مارس) تطبیق می‌کند. باوری که محکم و با قدرت به دین زرتشت راه یافت و کاملاً رنگ دینی به خود گرفت. در اوستا، قدیمی‌ترین ذکری که از فروشی‌ها شده‌است، در یسنای هفت‌هات است. گذشته از این، سرودی مفصل در اوستا در ستایش از فروشی‌ها داریم به نام فروردین یشت که یشت سیزدهم و بلندترین یشت اوستا ست. در این یشت، هم عناصر بسیار کهن و هم عناصر زرتشتی به چشم می‌خورد و در آن، از فروهر همه پاکان و پادشاهان و پرهیزگاران مشهور یاد شده‌است. بیش از سیصد و پنجاه اسم در این یشت آمده‌است. «همه فروشی‌های نیرومند، مقدس و نیک راستان را می‌ستاییم، از گیه مرتن (کیومرث) تا سئوشینت (سوشیانس) پیروزگر» (یشت ۱۳، بند ۱۴۵). در مصائب و سختی‌ها و ناخوشی‌ها و بیم و هراس باید از فروهرهای نیکان یاد کرد و کمک خواست. فروهر هر یک از نامداران برای رفع بلای مخصوصی خوانده می‌شود، مثلاً فروهر جمشید برای رفع فقر و خشکسالی، فروهر فریدون برای رفع ناخوشی، فروهر گرشاسب علیه دشمن و دزد. فروشی‌ها وظیفه توزیع آب را بر دوش دارند و از این منظر، همکار خرداد، امشاسپند موکل بر آب، هستند. همچنین در نبرد تیشتر، ایزد باران، با اپوش، دیو خشکسالی، یاری‌رسان تیشترند. فروهرها از پیکر گرشاسب نیز که تا هزاره اوشیدرماه در بی‌هوشی به سر می‌برد، محافظت می‌کنند.

جشن ده روزهٔ فروردگان یا جشن همسپثمیدیه
لازم به یادآوری است که ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه از هر دو جشن ماهانهٔ فروردینگان و از جشن ده روزهٔ جشن همسپثمیدیه، که از اشتاد روز (۲۶ اسفند) تا انیران روز (۳۰ اسفند) و پنج روز گاتا یا همان پنجه دزدیده (پنج روز اول فروردین) برگزار می‌شده با نام فروردگان یاد کرده است.
جشن فروردگان یا جشن همسپثمیدیه، مربوط به فروشی‌ها از آخرین گاهنبار شروع می‌شد. در دوران باستان، فروردگان جشن فروهرها بود و ظاهراً در آن هنگام ده روز و ده شب برگزار می‌شد. بعدهاجشن همسپثمیدیه به یادبود آفرینش انسان تخصیص یافت. جشن‌های نوروزی و ماه فروردین با فروهرها پیوند خورده‌است، چون عقیده بر این است که در این ایام سال، فروهرها به زمین فرود می‌آیند و به خانه‌های سابق خویش می‌روند. پس مردم باید برای پیشواز آنان خانه را پاکیزه کنند، برای هدایت آنان آتش بیفروزند و در این روزها، بوی‌های خوش در آتش نهند و روان‌ها را ستایش کنند و اوستا بخوانند تا روان‌ها آسایش داشته باشند و با شادی و نشاط باشند و برکت ارزانی دارند. در این روزها، به هیچ کاری نباید دست زد، مگر انجام وظایف و کار نیک تا اینکه فروشی‌ها با رضایت خاطر به جای‌های خویش برگردند و خوبی بخواهند و در پایان جشن، روان‌ها را بدرود می‌گویند.

مراسم جشن فروردینگان
در روز نوزدهم فروردین، روز جشن فروردینگان مراسم خاصی در بزرگداشت این موجودات مینوی و در بعدی گسترده‌تر، در بزرگداشت روان درگذشتگان برگزار می‌شد که هنوز در میان هموطنان زردشتی، بخصوص در یزد، با تشریفات خاصی برگزار می‌شود. در این جشن که امروزه بیشتر به جشن فرودگ (احتمالاً از فروردگ، «فرورد» صورت فارسی فروشی) معروف است، زردشتیان سر مزار درگذشتگان خود (در تهران به قصر فیروزه، گورستان زردشتیان) می‌روند و برای خشنودی روان‌ها عود و کندر آتش می‌زنند و گل و گیاه و میوه و شمع و لرک بر سر مزار می‌گذارند. لرک مخلوطی است از هفت میوه خشک خام از قبیل پسته خام، بادام خام، فندق خام، برگه، انجیر خشک، خرما، توت. ترکیبات لرک به مناسبت‌های مختلف تغییر می‌کند. لرک مراسم درگذشته با لرک مراسم عروسی و سدره‌پوشی متفاوت است. در لرک شادی، پسته و بادام و فندق بو داده‌است، انجیر و خرما و توت ندارد و نقل هم حتماً به آن اضافه می‌شود. معمولاً برای مراسم عقد (گواگ گیران)، لرک را داخل تور بسته‌بندی و بعد از مراسم بین نزدیکان توزیع می‌کنند.
در جشن فرودگ، هفت موبد وارد می‌شوند و می‌نشینند. لرک‌ها را در چادرشب‌هایی می‌ریزند و جلو موبدان می‌گذارند. چند «موبدیار» هم حضور دارند. موبدان شروع به اوستاخوانی می‌کنند، بیشتر هم سرودهایی از فروردین یشت می‌خوانند و به این ترتیب، لرک را تبرک می‌کنند. سپس، موبدیاران چادرشب‌ها را به کمر می‌بندند و لرک را بین مردم تقسیم می‌کنند. اگر کسی هم نذری دارد، در این روز نذرش را میان مردم پخش می‌کند. این مراسم در واقع گونه‌ای دعا یا در اصطلاح مسلمانان، فاتحه دسته جمعی برای شادی ارواح درگذشتگان است. در یزد، این مراسم از ساعت چهار بعدازظهر نوزدهم فروردین به طور مفصل برگزار می‌شود، اما در تهران به دلیل مشغله‌های روزانه مردم، همه نمی‌توانند در یک ساعت مشخص یک جا جمع شوند. از این‌رو، مراسم چند سالی است که منسجم برگزار نمی‌شود و هر زردشتی هر ساعتی از روز مذکور که توانست، برای زیارت قبور به قصر فیروزه می‌رود.






جشن اردیبهشت گان
 




روز سوم از هر ماه باستانی به نام اردیبهشت می‌باشد و بر اساس گاهشماری امروزین، دوم اردیبهشت خورشیدی، برابر با جشن اردیبهشت‌گان است
اردیبهشت گان
جشن راستی و داد
جشن زندگی و مهر (عشق)
این را می دانیم که جشن های ماهیانۀ ایرانی / زرتشتی در روزهای همسانی و برابری نام روز و ماه برگزار می شود. پس روز اردیبهشت از ماه اردیبهشت را اردیبهشت گان می نامیم و جشن می گیریم.
اردیبهشت، همان اَشَ وهیشتَ Asha Vahishta می باشد یا وَه ترین – بهترین اَشَ.
اَشَ نیز همان اَرتَ Arta و اَرد Ard می باشد.
بنیاد یا مفهوم اَشَ یا اَشا، در فرهنگ و آیین ایرانی بسیار دیرینه است و می توان گفت که پایه و مایه و افشره و شیرۀ جهان بینی ایرانی می باشد.
برای« اشا» می توان دستکم چهار مفهوم یا درونمایۀ کلی یادآور شد :
١- هنجار و سامان کیهانی
که با سامان و چگونگیِ کیهان و سپهر و قوانین برپا دارندۀ آن سر وکار دارد .
٢- هنجار و سامان انسانی
که با هنجار و هماهنگی تنی و روانی انسان کار دارد. ارزش هایی مانند اخلاق، راستی، روراستی (صداقت) و            می توانند در این راستا مورد گفتگو قرار گیرند.
٣- هنجار و سامان جامعه انسانی- مردمی
جامعه یا همبود مردمی نیاز به هنجاری بر پایه های راستی و درستی، داد (عدالت)، آزادی، مردمسالاری و دارد         تا «مردمی» و آبادکننده و پیشرو باشد.
۴- آنچه که مایۀ سازندۀ هستی و پایدار نگاهدارندۀ آن و پیوند دهندۀ این هنجار و هماهنگی با نیکی و زیبایی است همانا مهر و عشق و گرماست، و البته خرد، آنهم از گونۀ نیک و بِه و بِهمَنشانه که آگاه شونده است و به روشنایی رساننده.
واژه عِشق امروزی، همان عَشَقَ = اَشَکَ = اَشَ است (که واژۀ اَشک نیز از آن می آید). مهر، نیز همان عشق و اش و پیوند است.
از همین روست که در آیین ایرانی، آتش نماد گیتاییِ اشا شناخته شده و گرامی داشته می شود زیرا که هم یکی از آخشیج ها و یا بهتر است بگوییم بنیادی ترین آنها برای برپایی هستی است و هم در خود نور دارد و گرما. هم نماد مهر است و هم خرد. آن، همه را گِردِ خود می آورد، به هم پیوند میدهد و به جنبش می اندازد .
پس براستی که گرامی داشتِ آتش همانا ارجگزاری به همۀ این مفاهیم و ارزش هایی است که یاد شد.
درود بر نیاکان فرهیختۀ ما و درودی بزرگتر بر فروهر اشو زرتشت که به نمادِ چکادِ (اوج) فرهنگ و جهان بینی و کیش و آیین ایرانی، این ارجگزاری را در دین بِهیِ آوردۀ خویش جاودانه کرده و به ما رسانده است.
پس ما نیز بر پایۀ این باورِ اهورایی خویش، در این روز، سپید جامه بر تن می کنیم، که نماد خرد وهومنی و بینش راست و دین بهی است و یا به آتشکده می رویم و یا در خانه آتشی برمی افرازیم، و یا همان مهر و آتش درونی خویش را در کنار یارانمان، در میان گذاشته و بر گرد آن به نیایش می ایستیم.
نیایش می کنیم و از خدای خویش، از خویشتن خویش، از گرمای زندگیِ درونِ خویش سپاسگزاری می کنیم و از آن می خواهیم تا گرمای مهر را درونمان زنده نگاه دارد، و ما را از میان آزمون های زندگی بپروراند و ببالاند تا خرد وهومنی مان افزون گردد و روشن گردیم.
سپاس می گزاریم اهورامزدا، خداوند جان و خرد، خردِ جانبخش و نگاهبان جان، و جانِ برفرازندۀ خرد را، جانِ جانان را.
باشد که مهر و گرما و خرد، روشنایی بخش خرد و کاشانه مان، جامعه مان، شهرمان، کشورمان و جهان مان باشد تا همه در آن از زندگی و خانمان خود برخوردار گردیم.
اَتَ جَمیات – یَتَ آفرینامی
چنان باد که ما خواهانیم



جشن خردادگان
 



شـود مردمـی کیـش و آییـن مـا   /   نگیـرد خِـرَد ، خُـرده بر دیـن مـا
بیـاریـم آن آب رفتـه بـه جـوی   /   مـگر زان بیـابیـم بـاز آبـروی

روز خرداد (ششمین روز ماه باستانی) از ماه خرداد (سومین ماه سال) برابر با چهارم خرداد در گاهشماری خورشیدی.
خرداد یا هَئوروَتات
Xordâd – Haurvatât


برای واژه / مفهوم خرداد ماناها (معناهای) زیر آورده شده است:
تکامل یا رسایی – تندرستی یا سلامتی – خوشباشی یا بهزیستی یا خوشبختی
اکنون آن را کمی بگشاییم. این واژه از دو بخش درست شده است: بخش نخست که هَئوروَ (Haurva) بوده است به مرور تبدیل شده است به هرَ Hra یا خرَ Xraکه به مانای همه، یا کل است که از بن و ریشه پیدا می شود. (خرد یا خرَتو Xra-tow به مانای تابش همه چیز از کل و بن وجود انسان نیز از همین ریشه می آید )
بخش دوم واژه خرداد، دات یا داد میباشد که از ریشۀ «دادن» می آید و به ماناهای داده شده، زاده شده، پیدا شده و یا دهنده و زاینده بیان شده است. پس خرداد را می توان هم به مانای همه دهنده، همه کننده و یا کامل و کامل کننده برداشت کرد و یا پیدا شده، زاده شده و داده شده از کل و بن وجود  و اینها البته همه یک مفهوم دارند و آن این است که:
هنگامی که بن و ریشه و دانۀ سرشتی و گوهری انسان در او آزادانه گسترش می یابد و در هماهنگی همه نیروهای درونی او و کل وجودش (خرد) می شکفد و به بار می نشیند (کامل می شود)، او به خرداد دست یافته است یعنی، در این هماهنگی و هارمونی و همکاری درستی تن و روان خود را یافته و با خوشی و بهی در این جهان می زید.
این آرمان و ایده آل فرهنگ زرتشتی است
شایستۀ یادآوری است که خرداد کم و بیش همه جا همراه و دست در دست امرداد Amordâd یا امرتاتAmeretât می آید. این واژه به مانای بیمرگ و جاودانه آمده است که یکی از مفهوم های آن همیشگی و دیرپا می باشد.
رویهمِ این دو واژه، یعنی خرداد-امرداد به مانای خوشزیستیِ دیرپا و همیشگی می باشد.
البته این را نیز گفته باشیم که هر کس ممکن است از مفهوم امرداد یا بی مرگی برداشت خود را داشته باشد اما اگر آن را در پیوند با کل فرهنگ بنیادین ایرانی در نگر بگیریم، می بینیم که به مفهوم بیمرگی تَنی (جسمانی) نیست (که البته شاید این هم یک روز واقعیت یابد!) بلکه نامیرا بودن هم به مفهوم «زنده نام» ماندن و همچنین زندگانی با نوشوی و رستاخیز همیشگی (فرشوکرتی frasho kereti) است. مرگ، نقطه آغاز زندگانی است، همانگونه که در استوره های ما آمده که قُقنوس Ghoghnous که همان سیمرغ باشد را می توان کشت اما نمی توان نابود کرد و او همیشه از خاکستر خود بر می خیزد.
(این دیالکتیکِ شکست و پیروزی و یا اینکه هر شکستی پیش درآمدِ یک پیروزی است یک از ویژگی های فرهنگ ایرانی است.)
اکنون از زاویه ای دیگر نگاه کنیم. در فرهنگ ما برای هر یک از مفهوم های بنیادین نمادی (سمبول)گیتایی یا جسمی تصویر شده است. نمادِ خرداد، آب می باشد. بی گمان تا کنون بارها شنیده ایم که می گویند: آب، روشنایی است! چرا؟
برای پاسخ دادن به این پرسش نیاز به نوشتاری (گفتاری) بیشتر می باشد اما در اینجا تلاش می شود که به کوتاهی توضیح داده شود.
مفهوم روشنایی، که آگاهی یافتن و فهمیدن (معرفت یافتن) می باشد در فرهنگ ایران ویژگی «آبگونه» یا «نَمی» (طراوت و تازگی) دارد. در آب (مایع= مایه) همه چیز در هم حل می شوند و با هم یکی می شوند و هم می پیوندند و در این رابطه این به مفهومِ هماهنگی و پیوند نیروهای درونی انسان است که رویهم، خرد او را می سازند. در این هماهنگی است که خرد به آگاهی دست می یابد و انسان همه می شود، آگاه می شود، روشن می شود.
در این رابطه جالب است اشاره ای شود به داستانی که در مورد دو شخصیت، یکی استوره ای و دیگری تاریخی شده است. در بن دهشِ (استوره شناسی) ایرانی این داستان یا مَثَل در مورد جمشید آمده است که به اشو زرتشت نیز نسبت داده شده است، بدین گونه که:
جمشید/زرتشت با گذشتن از رودِ «وَه دائیتی» به آگاهی یا روشنایی رسید. این گذر از رود (آب) در چهار گامه (مرحله) انجام یافت. آب نخست تا مچ پا، سپس تا کمر، سپس تا سینه و سرانجام تا به سر رسید.
این بدان مفهوم است که این آب، چهار بخش وجود او را، که منظور چهار نیروی درونی انسان است در خود آمیخت و به هم پیوند داد و از این پیوند بود که جمشید/زرتشت به خرد کل یا خرداد رسید و روشن شد.
شاید این پرسش برای شما پیش آمده باشد که این چهار نیروی درونی چه هستند؟
پاسخ این است: فروهر یا فروشی، دَئِنا یا دین، جان و روان. می دانید نام های دیگر این چهار نیرو چه هستند؟
وهمن، ماه، گوش و رام! این نامها شما را یاد چه می اندازند؟


جشن تیرگان



تیرگان یکی از جشن‌های ایرانی در روز تیر از ماه تیر ( دهم تیرماه ) است.
 




سیزدهمین روز از ماه تیر
این جشن درگرامی داشت تیشتَر (ستارهٔ باران آور در فرهنگ ایرانی) است و در روز تیر از ماه تیر برگزار می شود. از دیدگاه تاریخی ، جشن تیرگان روز کمان‌کشیدن پهلوان ایرانی به نام آرش و پرتاب تیر از فراز البرز کوه بوده است که در روایت تشتر یشت پس از نبرد بین ایرانیان وتورانیان صورت گرفته و سرزمین ایران از دشمن باز پس گرفته شده است. همچنین جشن تیرگان به روایت ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه، روز بزرگداشت مقام نویسندگان در ایران باستان بوده‌است
در فراهان جشن تیرگان در اول ماه تیر برگزار می‌شود و این آیین به نام جشن تیرگان به ثبت ملی نیز رسیده است.  و  در مازندران نیز جشن تیرگان با نام تیرماه سیزده شو در شب سیزدهم آبان ماه برگزار می‌شود
در مازندران نیز جشن تیرگان با نام تیرماه سیزده شو در شب سیزدهم آبان‌ماه برگزار می‌شود
ارامنه اصفهان این جشن را در روز سیزدهم ژانویه برگزار می‌کنند.
انجمن کوهنوردان ایران هر ساله این جشن را در روز سیزدهم تیر در دماوند برگزار می‌کنند. این جشن به ثبت ملی نیز رسیده است.
بهار مختاریان اعتقاد دارد که جشن تیرگان در اصل جشن انقلاب تابستانی در اول تیرماه بوده است. آنچه که اکنون در فراهان بازمانده است.
این جشن درگرامی داشت تیشتر (ستارهٔ باران آور در فرهنگ ایرانی) است و بنا به سنت در روز تیر از ماه تیر انجام می‌پذیرد. در تواریخ سنتی تیرگان روز کمان‌کشیدن آرش کمانگیر و پرتاب تیر از فراز البرز است. همچنین جشن تیرگان به روایت ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه، روز بزرگداشت مقام نویسندگان در ایران باستان بوده‌است.
بنابر تقویم یکپارچه ادیان ایران این جشن در روز دهم تیرماه در گاهشمار کنونی ایران قرار دارد. موبد کورش نیکنام برگزاری جشن‌ها با استفاده از گاهشماری‌های سنتی با ماه‌های 30 روزه را بی‌توجهی به دانش نجوم و دستاوردهای خیام و موجب ناهماهنگی‌ در جشن‌ها دانسته و لزوم توجه به گاهشماری ملی و رسمی با ماه‌های 31 روزه را یادآور شده است.  (برای آگاهی از فهرست و زمان همه جشن‌های ملی بنگرید به صفحه جشن‌های ایرانی).
جشن همه ساله در کوه دماوند, آمل و همه ساله توسط زرتشتیان ایران در شهرهای تهران، کرج، یزد و روستاهای اطراف، میبد، اردکان، کرمان، بم، شیراز، اصفهان،  اهواز  و اروپا و آمریکا  در روز دهم تیر برگزار می‌شود. که البته تعطیل نبودن این روز در ایران و دیگر کشورها گاه باعث می‌شود تا در نزدیکترین روز تعطیل این جشن برگزار شود .


جلیل دوستخواه پژوهشگر ایران‌شناس در زمینه زمان‌ جشن‌های ایرانی و از جمله جشن تیرگان آورده است:
 


«
بازهم می‌بینیم که نویسندگان ِ برخی از این نوشتار‌ها، با نادیده‌گرفتن ِ زمینه‌های ِ اسطورگی‌ی ِ نامْ‌گذاری‌ی ِ این جشن و پژوهش‌های کسانی همچون بیرونی درباره‌ی ِ زمان ِ برگزاری‌ی ِ آن و تنها به دستْ‌آویز ِ سی و یک روزه بودن ِ شش ماه ِ نخست ِ سال در گاه‌شمار کنونی، روز ِ دهم تیرماه را، زمان ِ این جشن می‌انگارند. امّا درست و بُنیادین و برابر با یادگارهای فرهنگی‌ی ِ کهن، آن است که مانند ِ نیاکان‌مان، سیزدهم تیرماه (تیرْروز از ماه ِ تیر) را جشن ِ تیرگان بدانیم و با خجستگی برگزاریم. زمان‌ ِ درست ِ جشن‌های دوازده‌گانه، بدین سامان است. (از وبلاگ شخصی دکتر جلیل دوستخواه)


آب‌پاشی
این جشن در کنار آب‌ها، همراه با مراسمی وابسته با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیش ِرو همراه بوده و همچون دیگر جشن‌هایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی «آبریزگان» یا «آب پاشان» یا «سر شوران» یاد شده‌است.
در گذشته «تیرگان» روز بزرگداشت نویسندگان و گاه به «روز آرش شیواتیر» منسوب شده‌است.
ابوریحان بیرونی و گردیزی در «زین الاخبار» ناپدید شدن یکی از جاودانان ایرانی یعنی «کیخسرو» را در این روز و پس از شستشوی خود در آب چشمه‌ای دانسته‌اند.

فال کوزه
یکی دیگر از مراسم این جشن مانند بسیاری از جشن‌های ایرانی «فال کوزه» (چکُ دولَه) می‌باشد. روز قبل از جشن تیرگان، دوشیزه‌ای را برمی‌گزینند و کوزه سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او می‌دهند که «دوله» نام دارد، او این ظرف را از آب پاکیزه پر می‌کند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانه آن می‌اندازد آنگاه «دوله» را نزد همه کسانی که می‌برد که آرزویی در دل دارند و می‌خواهند در مراسم «چک دولَه» شرکت کنند و آن‌ها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق سر، سکه یا مانند این‌ها در آب دوله می‌اندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد می‌برد و در آن‌جا می‌گذارد. در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همه کسانی که در دوله جسمی انداخته‌اند و نیت و آرزویی داشتنه‌اند در جایی گرد هم می‌آیند و دوشیزه، دوله را از زیر درخت به میان جمع می‌آورد. در این فال‌گیری بیشتر بانوان شرکت می‌کنند و سال خوردگان با صدایی بلند به نوبت شعرهایی می‌خوانند و دختر در پایان هر شعر، دست خود را درون دوله می‌برد و یکی از چیزها را بیرون می‌آورد، به این ترتیب صاحب آن جسم متوجه می‌شود که شعر خوانده شده مربوط به نیت، خواسته و آرزوی او بوده‌است.

دستبند تیر و باد
در آغاز جشن بعد از خوردن شیرینی، بندی به نام «تیر و باد» که از ۷ ریسمان به ۷ رنگ متفاوت بافته شده‌است به دست می‌بندند و در باد روز از تیرماه (۹ روز بعد) این بند را باز کرده و در جای بلندی مانند پشت بام به باد می‌سپارند تا آرزوها و خواسته‌هایشان را به عنوان پیام‌رسان به همراه ببرد. این کار با خواندن شعر زیر انجام می‌شود: تیر برو باد بیا غم برو شادی بیا محنت برو روزی بیا خوشه مرواری بیا




باورهای مردمی
در باورهای مردم، درباره جشن تیرگان دو روایت وجود دارد که روایت نخست همچنان که در بالا گفته شد مربوط به فرشته باران یا تیشتر می‌باشد و نبرد همیشگی میان نیکی و بدی است: در اوستا، تشتر یشت (تیر یشت)، تیشتر فرشته باران است که در ده روز اول ماه به چهره جوانی پانزده ساله در می‌آید و در ده روز دوم به چهره گاوی با شاخ‌های زرین و در ده روز سوم به چهره اسبی سپید و زیبا با گوش‌های زرین.
تیشتر به شکل اسب زیبای سفید زرین گوشی، با ساز و برگ زرین، به دریای کیهانی فرو می‌رود. در آنجا با دیو خشکسالی «اپوش» که به شکل اسب سیاهی است و با گوش و دم سیاه خود، ظاهری ترسناک دارد، روب‌رو می‌شود. این دو، سه شبانه روز با یکدیگر به نبرد برمی‌خیزند و تیشتر در این نبرد شکست می‌خورد، به نزد خدای بزرگ آمده و از او یاری و مدد می‌جوید و به خواست و قدرت پروردگار این بار بر اهریمن خشکسالی پیروز می‌گردد و آب‌ها می‌توانند بدون مانعی به مزرعه‌ها و چراگاه‌ها جاری شوند. باد ابرهای باران زا را که از دریای گیهانی برمی‌خواستند به این سو و آن سو راند، و باران‌های زندگی بخش بر هفت کشور زمین فرو ریخت و به مناسبت این پیروزی ایرانیان این روز را به جشن پرداختند.
 





روایت دیگر نیز درباره آرش کمانگیر اسطوره و قهرمان ملی ایرانیان است و اینکه میان ایران و توران سال‌ها جنگ و ستیز بود، در نبرد میان «افراسیاب» و «منوچهر»، شاه ایران، سپاه ایران شکست سختی می‌خورد؛ این رویداد در روز نخست تیر روی می‌دهد. سپاه ایران در مازندران به تنگنا می‌افتد و سرانجام دو سوی نبرد به سازش در می‌آیند و برای آنکه مرز دو کشور مشخص شود و ستیز از میان برخیزد می‌پذیرند که از مازندران تیری به جانب خاور (خراسان) پرتاب کنند هر جا تیر فرو آمد همان جا مرز دو کشور باشد و هیچ‌یک از دو کشور از آن فراتر نروند؛ تا در این گفتگو بودند، سپندارمذ (ایزدبانوی زمین) پدیدار شد و فرمان داد تیر و کمان آوردند. آرش در میان ایرانیان بزرگ‌ترین کماندار بود و به نیروی بی‌مانندش تیر را دورتر از همه پرتاب می‌کرد. سپندارمذ به آرش گفت تا کمان بردارد و تیری به جانب خاور پرتاب کند. آرش دانست که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و پرش تیر او بسته‌است و باید توش و توان خود را در این راه بگذارد. او خود را آماده کرد، برهنه شد، و بدن خود را به شاه و سپاهیان نمود و گفت ببینید من تندرستم و کژی‌ای در وجودم نیست، ولی می‌دانم چون تیر را از کمان رها کنم همهٔ نیرویم با تیر از بدن بیرون خواهد آمد. آنگاه آرش تیر و کمان را برداشت و بر بلندای کوه دماوند برآمد و به نیروی خداداد تیر را رها کرد و خود بی‌جان بر زمین افتاد (درود بر روان پاک آرش و روان‌های پاک همهٔ سربازان ایرانی). هرمز، خدای بزرگ، به فرشتهٔ باد (وایو) فرمان داد تا تیر را نگهبان باشد و از آسیب نگه دارد. تیر از بامداد تا نیمروز در آسمان می‌رفت و از کوه و در و دشت می‌گذشت تا در کنار رود «جیهون» بر تنهٔ درخت گردویی که بزرگ‌تر از آن در گیتی نبود نشست.
آنجا را مرز ایران و توران جای دادند و هر سال به یاد آن جشن گرفتند.


 
جشن امردادگان



امردادگان روز هفتم ِ امُرداد (امُردادروز در امُردادماه) در گاه‌شمار ِ ایران ِ باستان (و سومین روز اَمردادماه در گاهشماری فعلی ایران)، یکی از جشن‌های ِ دوازدگانهٔ ِ سالیانه در روزهای ِ هم‌نام‌شدن ِ روز و ماه است که ایرانیان، در هر زمان و هرجایی، آن را برای گرامی‌داشت ِ منش و کُنش و خویش‌کاری‌ی ِ امُرداد (/ در گاهان ِ زرتشت و اوستای ِ پسین: اَمِرِتات به مفهوم ِ بی‌مرگی/ جاودانگی) یکی از فروزه‌های ِ شش‌گانهٔ ِ خِرَد و دانش ِ فرمان‌روا بر فرارَوَند ِ هستی (نام‌بُردار و شناخته به اهوره‌مَزدا) است. امشاسپند ِ جاودانگی ِ امرداد همواره در کنار امشاسپند ِ رسایی ِ خرداد، نگهبان آب و گیاه هستند. ایرانیان ِ از هزاره‌های ِ گم‌شده و دور، این جشن ِ فرخنده را برگزارکرده و ستوده و گرامی داشته‌اند.
اَمِرِتات ، امرداد نام ششمین امشاسپند است که همواره با خورداد آمده است یعنی جاودانگی پس از رسایی ( خوردادخواهد رسید . بدین روی فروزه نگهبان آب و پاسدار گیاهان با یکدیگراهمیت دارند. ایرانیان از هزاره‌های دور، این جشن فرخنده را نیز برگزارکرده و  گرامی داشته‌اند

در یادگارهای ِ کهن ایرانی، از این روز و جشن ِ ویژهٔ ِ آن، سخن ِ بسیار گفته‌شده‌است در متن ِ پهلوی‌ی ِ بُندَهِش، می‌خوانیم:
امُرداد ِ بی‌مرگ، سَروَر ِ گیاهان ِ بی‌شمارست؛ زیرا او را به گیتی، گیاه، خویش است. گیاهان را رویانَد و رَمهٔ ِ گوسفندان را افزاید؛ زیرا همهٔ ِ دام‌ها از او خورند و زیست‌کنند. به فِرَشکرد ِ [/ نوگردانی‌ی ِ جهان و زندگی در پایان ِ کار ِ جهان به سالاری‌ی ِ سوشیانت، رهاننده‌ای از تبار ِ زرتشت]، نیز "انوش" [/ خوراک ِ بی‌مرگی] را از امرداد آرایند. اگر کسی گیاه را رامش بخشد یا بیازارد، آن گاه امُرداد [از او] آسوده یا آزَرده بُوَد... (گزارش ِ دکتر مهرداد بهار در پژوهشی در اساطیر ِ ایران، چاپ یکم، ص ۱۱۷)

با روی‌کرد به خویش‌کاری‌ی ِ امرداد در جهان ِ اَستومَند (/ جهان ِ مادّی) که نگاهبانی از گیاهان ِ روی ِ زمین و سرسبز و باروَرنگاه‌داشتن ِ آنهاست، و نماد ِ جاودانگی و بیمرگی و جوانی‌ی ی همیشگی‌ به شمارمی‌آید، مسعود سعد ِ سلمان، چکامه‌پرداز ِ سدهٔ پنجم ِ هجری، می‌گوید:
روز ِ مُرداد [/ امُرداد] مُژده داد بدان
که جهان شد به طبع، باز جوان.
و همچنین می گوید :
مرداد مه است سخت خرم
مَی نوش پیاپی و دمادم

هریک از فروزه‌های دوازده‌گانه که جشن‌های هم‌نامی‌ی ِ روز و ماه برای ِ گرامی‌داشت ِ آنها برگزارمی‌شود، گل ِ ویژه‌ای دارد. گل ِ ویژهٔ ِ امُرداد، زنبق (/ چمبک) است.
در برگ ۲۵۰ برگردان فارسی آثارالباقیه ابوریحان بیرونی چنین آمده است که :
«… مرداد ماه که روز هفتم آن مرداد روز است و آن روز را به انگیزهٔ پیش آمدن دو نام با هم، جشن می گرفتند. معنای امرداد آن است که مرگ و نیستی نداشته باشد. امرداد فرشته ای است که به نگهداری جهان و آراستن غذاها و داروها که اصل آن از نباتات است و بر کنار کردن گرسنگی و زیان و بیماری‌ها می باشد، کارگزاری یافته است…»
خیام در نوروز نامه می نویسد:
مرداد ماه یعنی خاک، داد ِ خویش بداد از بَرها ومیوهای پخته که در وی به کمال رسد و نیز هوا در وی مانند غبار ِ خاک باشد و این ماه میانه تابستان بود و قسمت او از آفتاب، مر برج اسد را باشد. “
خیام به اشتباه به جای نام اَمرداد از واژه مرداد استفاده کرده است. این جشن سزاوار ِ شادمانی و نشاط ِ بی مرگی، امروز به غلط تحت نام مردادگان، در بین مردم رایج است. زیرا مرداد به معنی نیستی و مرگ است اما وقتیکه حرف الف در اول آن قرار می گیرد آن را نفی می‌کند و به بی مرگی و جاودانگی، تغییر معنی می دهد. زیرا امرتات در زبان اوستایی و امرداد در زبان پهلوی، از ششمین امشاسپندان و یکی از صفات اهورامزدا در گات‌ها است که دلالت بر بی مرگی و جاودانگی و زوال ناپذیری اهورامزدا دارد.

و در این باره در زراتشت نامه چنین سروده شده است:
چو گفتار خردادش آمد به سر
همان گاه امرداد شد پیش تر
چو گفتار خردادش آمد به سر
همان گاه امرداد شد پیش تر
سخن گفت در باره رستنی
که زرتشت گوید ابا هر تنی
نباید به بیداد کردن تباه
به بیهوده بر کندن از جایگاه
کزو راحت مردم و چار پاست
تبه کردن او، نه راه خداست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...