۱۴۰۰ فروردین ۶, جمعه

آیین شادمانی در نوروز باستانی

 ☘️جشن نوروز پر بار از فرزانش کهن ایرانی است🍀

جشن نوروز جمشیدی، روز اورمزد، روز نخست فروردین‌ماه، آغاز بهار در روی زمین بر پایه‌ی سنجیده‌ترین اندازه‌گیری اخترشناسی و گاه‌شماری در جهان، بزرگترین و باشکوه‌ترین جشن‌ کهن در همه‌ی ایران بزرگ است.
جشن نوروز از نخستین روز بهار همراه با شکوفه‌ی درختان و سرسبزی زاستار(:طبیعت Nature) و شادی آغاز می‌شود.
برابر با گفته‌ی باستان شناسان، در گذشته این جشن یک ماه به درازا می‌کشید اما امروزه تا جشن سیزده دنبال می‌شود.
جشن نوروز را بسیاری از بزرگان جهان باشکوه‌ترین جشن گیتی نامیده‌اند و بزرگترین جشن مردمی ایرانیان است که از روزگاران بسیار دور برای ما به یادگار مانده‌است و بنیاد میتُخت(استوره Myth) آن را به جمشید شاه پیشدادی پیوند می‌دهند، همچنان‌که این جشن تا امروز بنام جشن نوروز جمشیدی آوازه‌مند است.‌ گویند به زمان جمشید شاه سرما و توفان بزرگی ایرانویچ را فرا می‌گیرد و در پایان سال سوم، در آغاز بهار سرما و توفان به پایان می‌رسد و به شادی آن، جشن بزرگی برپا می‌کنند، که جشن نوروز می‌نامند.
داستان دیگری چنین میگوید:
جمشید شاه پس از یک زنجیره بهسازی‌های چپیره‌ای(:اجتماعى) بر تخت زرین نشست و فاصله میان دماوند تا بابل را در یک روز پیمود و آن روز، روز هرمزد از فروردین ماه بود. چون مردم این شگفتى را از وى بدیدند، جشن گرفتند و آن روز را نوروز خواندند.
جشن نوروز پر بار از فرزانش کهن ایرانی است و هنوز جای بسیار برای کاوش دارد و هرچه گفته شود کم است. اگر به گذشته باز گردیم و آیین‌های فراموش شده‌ای همچون پاپا نوروز(عمو نوروز)، عمو پیروز(حاجی فیروز)، پنجه یا بهیزک و... را نیز به آن بیافزاییم، خواهیم دید که جشن نوروز بسیار گسترده‌تر از آن چیزی است که امروز هست.
جشن نوروز با همه‌ی دشمنی‌هایی که در درازای زمان دیده و می‌بیند، هنوز استوار و پابرجا خود را به رخ جشن‌های جهان می‌کشد.

سبزه یا ششه:
ایرانیان باستان ۱۰روز مانده به جشن نوروز، به انگیزه‌ی فراوانی در سال نو، سه سینی سبزه از گندم و جو و ارزن به نماد
 هومت👈اندیشه نیک،
هوخت👈گفتار نیک
و هوورشت👈کردار نیک، می‌کاشتند.
رنگ سبز آنان، رنگ پاترمی(ملی) ایرانیان و کیش اشوزرتشت است که نماد امرداد امشاسپند بی‌مرگی و جاودانگی است و آن را مایه‌ی بالندگی فروَهر درگذشتگان می‌دانستند.
همچنین در گذشته ایرانیان باستان دانه‌‌های گندم، جو، برنج، لوبیا، میچوک(عدس)، ارزن، نخود، کنجد، باسمر(باقلا)، کاجیله، ذرت، و ماش به شماره‌ دوازده ماه را در ستون‌هایی از خشت خام برمی‌آوردند که بالیدن هر یک را به شگون نیک می‌گرفتند و بر آن بودند که آن دانه در سال نو مایه‌ی فزونی و باروری خواهد بود.

اندیشه و فرزانش خانه تکانی:
ایرانیان باستان و زرتشتیان امروز بر این باور هستند که فروَهر مردگان{ریشه‌ واژه‌ی فروردین} در این روز‌ها برای سرکشی بازماندگان خود به زمین فرود می‌آیند و اگر خانه را پاکیزه، آراسته و بستگانشان را شاد ببینند، شادمند می‌شوند و برای باز ماندگان خود نیایش می‌کنند وگرنه، اندوهگین و افسرده باز می‌گردند.
با خانه تکانی، کاشانه‌ی خود را برای برگزاری باشکوه‌تر جشن نوروز از بیرون و درون پاکیزه، آماده و آراسته می‌کنند. خانه تکانی همچنین نشان از فرزانش کهن ایرانی دارد که می‌گوید در پی آشفتگی، آراستگی و پاکیزگی می‌آید.
هفت سین:
یکی دیگر از آیین و پیک نوروزی سفره‌ی‌ هفت سین است که شمار آن از هفت امشاسپندان آیین اشوزرتشت سرچشمه می‌گیرد.
دکتر بهرام فره‌وشی در جهان فروری، ریشه‌ی واژه‌ی هفت سین را از چیدن "هفت سینی" بر خوان نوروزی می‌داند که به آن هفت سینی می‌گفتند و با گذشت زمان و افتادن "ی" پایانی آن بگونه هفت سین درآمده است. به گفته‌ی او هنوز هم در برخی از روستاهای ایران این سفره را، سفره‌ی‌ هفت سینی می‌گویند.
چیزهایی که روی سفره‌ی‌ هفت سین می‌چینند بدین شمارند:
خانواده‌هایی‌های زرتشتی سه قاب از #سبزه به نماد اندیشه نیک، گفتار نیک، کردار نیک بر خوان می‌نهنند تا موجب فراوانی در سال نو شود رنگ سبز آن رنگ ملی ایرانیان و نماد امرداد امشاسپند می‌باشد.
#سمنو که نماد خوبی برای زایش و باروری گیاهان توسط فروهرهاست و از جوانه‌های ناز رسیده گندم فراهم می‌شود.
#سنجد بو و شکوفه آن سرچشمه دلدادگی باروری و زایندگى و عشق است.
#سماغ چاشنی و محرک شادی در زندگی به‌شمار می‌روند.
#سیر و #سرکه برای گندزدایی و پاکیزگی می‌باشد.
آب و ماهی سرخ نماد خورداد امشاسپند به معنی سرزندگی و شادابی و تندرستی، رسایی است.
#سیب_سرخ نماد سپندارمزد امشاسپند، فروتنی و مهر و شیدایی است.

سکه هم نمادی از شهریور امشاسپند(نگهبان فلزات )به نیت درآمد و ثروت انتخاب شده است و شهریارى آرزو شده با کشور جاودانى و نیرومندی.
نسک(:کتاب) سپنت هم یکی از پایه اصلی خوان نوروزی به تناسب دین خود کتاب ورجاوندی را که قبول دارد بر سر سفره می‌گزارد و نماد اهورامزداست نسک سپتsaint نماد اهورامزدا بر پایه‌ی باور هر کسی.
آینه و آفرینگان(شمعدان) نماد اردیبهشت امشاسپند به معنی نور روشنایی و باید در بالای سفره جای بگیرد.
شیر و تخم‌مرغ نماد وهمن امشاسپند و اندیشه نیک و نوزایی به معنای نطفه و باوری و زایش است.
نان و پنیر و سبزی نقل شبرینی و آجیل همگی نمادی از داده‌های اهورایی می‌باشد.
اسپند و آویشن: نماد تندرستی و فرخندگی.
نارنج: نماد گوی زمین و گردی آن.
گلاب: نماد آب ریزان یا آب پاشان.
انار: نماد پارسایی و پاکی.
برگزاری جشن نوروز:
زرتشتیان و یا ایرانیان کهن د‌ر نخستین بامداد نوروز در کنار چهارچوب پایین در ورودی خانه اندکی آویشن می‌ریزند که نشان برپایی جشن در آن خانه است. زرتشتیان در نخستین روز سال نو به نیایشگاه مکان زندگی خود می‌روند تا سال نو را با همبستگی با یکدیگر و نیایش به درگاه اهورامزدا آغاز نمایند و سپس مانند هر ایرانی دیگر به دیدار بزرگان، خویشاوندان و آشنایان می‌روند.
و در پایان فردوسی درباره جشن نوروز چنین می‌گوید:
به جمشید بر، گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز و فروردین
بر آسوده از رنج، تن دل، زکین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
چنین روز فرخ از آن روزگار
بمانده از آن خسروان یادگار.
ایدون باد،
✍️ منوچهر ارغوانی

نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی

زاد روز یگانه آموزگار راستی پیام آور بزرگ آریایی، اشوزرتشت مهر اسپنتمان، که با اندیشه تابناک خود، بر جان و دل جهانیان، آرامش و خوشبختی بخشیده است، خجسته باد

 

منوچهر ارغوانی : ششم فروردين، زادروز اشو زرتشت، پيامبر ايرانی، تنها پيامبری كه از ميان آرياييان برخواست و انديشه‌ی نيك، گفتار نيك و كردار نيك را ندا و گسترش داد و جهان را با اين منش و خو پرورش داد، فرخنده باد

در چنین روزی در زمان فرمانروایی لهراسب، اشو زرتشت در خانه‌ی پدرش در كنار رود درجی كه به دریای چی چَست (ارومیه) می‌ریخت با چهره‌ی نورانی از مادرش "دغدو" زاده شد و چون نام خاندان پدرش سپنتمان بود او را زرتشت سپنتمان نام نهادند. و همچنین در روز خورداد و فروردین ماه در زمان شاه گشتاسب كیانی از سوی اهورامزدا به پیامبری برگزیده شد.

زادروز اشو زرتشت در زمان شاهنشاهی (امپراتوری) ساسانیان یك روز پاترمی (ملی) شد و بر روزهای جشن كشوری افزوده ‌شد.
و دوباره در روز اول امرداد ۱۳۹۸،  ۶ فروردین، در تقویم رسمی ایران، به عنوان "روز زرتشت" ثبت شده است. این روز مصادف است با زاد روز اشو زرتشت؛ پیامبر زرتشتیان و پیام آور صلح، مهرورزی و خردورزی. این روز را به همه ایرانیان به خصوص ایرانیان زرتشتی خجسته و شادباش می گویم

اوستا یكی از كهن ترین نوشتارهای جهان و نشان شارسانی (تمدن) پیشرفته‌ی ایرانیان باستان است و گات‌ها، سخنان اَشو زرتشت كهن‌ترین و با ارزش‌ترین بخش اوستا است كه باید آن را پایه‌ی آیین مزدیسنا یا یكتاپرستی و كیش زرتشت دانست.

اشوزرتشت، از نخستین پیام آوران یکتاپرستی در جهان بود که بشریت را به پرستش پروردگارِ دانایِ بزرگِ هستی‌بخش (اهورامزدا) دعوت کرد.

به دیگر سخن، اَشو زرتشت پایه گذار جهانی خو و منش نیك و راستی در گیتی بود كه به گفتار كوتاه او پندار نیك، گفتار نیك و كردار نیك در جهان شناخته شده است و امروز همه می‌دانیم كه تنها همین خوی نیك است كه پایه‌ی بنیادین و شیوه‌ی سازماندهی اندیشه‌ها و در پی آن مردم سالاری (Democracy) و پیشرفت در جهان است.

بگیرید یک سر ره زردهشت            
به سوی بت چین برارید پشت
سوی گنبد آذر آرید روی                  
به فرمان پیغمبر راست گوی
فردوسی

نقل از کانال و گروه همازور زرتشتیان در تلگرام

ششم فروردین ماه، زادروز انوشه روان اشوزرتشت مهر اسپنتمان فرخنده و خجسته باد

 


🌹☘ 🔰 او هیچگاه ادعای وحی نکرد و نیز معجزه ای نداشت. اشوزرتشت تنها اندیشه کرد و آنچه که با خرد خود به آن دست یافته بود را با مردمان سرزمینش در میان گذاشت. پیامش خرد و اندیشه نیک بود و مبارزه با خرافه گرایی. زرتشت بنیادگذار اندیشه ایرانشهری بود که کورش بزرگ و فردوسی بزرگ از همین اندیشه زایش یافتند. 
 
✔️ دقیقی بزرگ، شاعر زرتشتی، که در عنفوان جوانی به همین جرم کشته شد، اشوزرتشت را با ابیات زیر توصیف می کند. دقیقی، زرتشت را به مانند درختی بسیار پر شاخ و برگ که بارش خرد است توصیف می کند. پس از کشته شدن دقیقی، فردوسی کار نیمه تمام این بزرگمرد را به پایان می رساند و شاهنامه را می سراید و این بخش از ابیات دقیقی آنقدر زیباست که فردوسی آن را بدون تغییر در شاهنامه خود جای میدهد. 
چو یک چند گاهی برآمد برین 
درختی پدید آمد اندر زمین 
از ایوان گشتاسپ تا سوی کاخ 
درختی گشن بیخ و بسیار شاخ 
همه برگ او پند و بارش خرد 
کسی کز چون او برخورد کی مرد 
خجسته پی و نام او زردهشت 
که آهرمن بدکنش را بکشت

زادروز اشو زرتشت اسپنتمان فرخنده و همایون باد


 گرانمایه زرتشت را من فرونتر

ز هر پیر و پیغامبر دوست دارم

بشر بهتر از او ندید و نبیند

من آن بهترین از بشر دوست دارم       

سه نیکش بهین رهنمای جهان ست

مفیدی چنین مختصر دوست دارم

ابر مرد ایرانئی راهبر بود

من ایرانی راهبر را دوست دارم

نه کشت و نه دستور کشتن به کس داد

از اینروش هم معتبر دوست دارم

#شعر_اخوان_ثالث

🎵#خوانش_بانو_فلورا

نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان

موسیقی و سرودخوانی در کیش مانوی

 ✅موسیقی و سرود خوانی در زمره هنرهای دینی کیش مانوی است. بنا به گواهی آگوستین قدیس، مانی نه تنها اهل موسیقی بود، بلکه سرچشمه ای ایزدی برای آن قایل میشد. در بعضی از دست نوشته های مکشوف در تورفان آمده که هنگام سرودخوانی، به ویژه در جشن بما یا مراسم بزرگداشت بزرگان دین، یک سرودخوان با گروه همنوازان اشعار دینی را با موسیقی می خوانده اند و دیناوران و نیوشایان نیز با آنها همراه می شده اند. در یکی از مینیاتورهای تورفان، نیایشگری را با آلت موسیقی نشان می دهد. اصولا سرودهای دوره ساسانی با موسیقی همراه بوده است. سرودهای مانوی به سه دسته تقسیم میشوند: سرودهای بلند که هر بخش آن اندام (عضو) نام داشت، آفرشنان (نیایش های بلند) نیایش هایی که خطاب به یکی از ایزدان یا به یکی از بلندپایگان کیش مانی خوانده می شده است؛ و سرودهای کوتاه (مهر) که در ستایش ایزدان، بزرگان دین یا در رثای آنها خوانده می شد. بسیاری از این سرودها را در روزهای دوشنبه (روز تعطیل رسمی مانویان) به صورت دسته جمعی در مانستان ها می خواندند.


✅ کاربرد اصطلاح پدوازگ' (پاسخ) دراین سرودخوانیها خود نشان می دهد که نخست سرودها به صورت دسته جمعی بوده و در بخش دوازگها همه باید پاسخ می دادند. این خود دال بر سنت ریشه دار هنر مانوی است از این گذشته، نام برخی از الحان موسیقی در سرودهای مانوی به صراحت به کار رفته است. در هر بخش که از الحان موسیقی نام برده می شد، آن قسمت از سرود بایست با همان آهنگ ویژه خوانده می شد. برخی از این الحان عبارت اند از: بهمن أوزخت (بهمن بخشوده شده)؛ رام و وشیداخ (رامش و اعتماد)؛ خویش نوا (آهنگ خویش)، تیتیت نوا (آهنگ تیتیت)، غدیه (آهنگ غدی)، پنجی خزان (دارای پنج نت قوی)

 

نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان

۱۴۰۰ فروردین ۴, چهارشنبه

جشن‌های ماهانه - جشن فروردین‌گان

 


  فروردینگان یا فروردگ یکی از جشن‌های ماهانه ایرانیان زرتشتی است.
روز برگزاری این جشن نوزدهم فروردین‌ماه است.
فرودگ یا فروردینگان جشنی برای یادبود درگذشتگان است و از آنجایی که در دین زرتشتی اندوه و سوگواری جایی ندارد آیین‌های سوگواری به‌گونه جشن برگزار می‌شود و مردم روان درگذشتگان را هم در شادی خود شرکت می‌دهند.

جشن‌ها در ایران باستان:
در ایران کهن به فراخورهای گوناگون جشنی برگزار می‌شد و از آنجا که جشن نیایش هم به‌شمار می‌آمد، برگزاری آن رنگ آیینی به‌ خود گرفته بود.
در باورهای ایرانی، برخی از این جشن‌ها، جشن‌های بایسته بود، مانند گاهنبارها که جشن‌های سالگرد آفرینش‌های شش‌گانه همچون: آسمان، آب، زمین، گیاه، چارپایان سودمند و آدم‌هاست و برخی جشن‌های شایسته و پسندیده، مانند جشن‌های برابری نام روز و ماه که جشن‌های ماهانه خوانده می‌شود.

فروردینگان یا جشن ماهانه ماه فروردین:
در گاه‌شماری زرتشتی هر روز ماه را با نام یکی از امشاسپندان و ایزدان می‌خواندند.
در هر ماه، در روزی که با نام آن ماه هم‌نام می‌شد، جشنی برگزار می‌کردند که برخی از این جشن‌ها از همگانی و اهمیت فراوانی برخوردار بودند و تا امروز ارزش خود را نگه داشته‌اند، مانند جشن فروردینگان ۱۹فروردین- جشن تیرگان ۱۳تیر- جشن مهرگان ۱۶مهر- جشن اسپندگان۵ اسفند.
روز نوزدهم هر ماه «فروردین» نام دارد و نوزدهم فروردین جشنی برگزار می‌شد، به‌نام #فروردینگان که به آن #فرودگ نیز می‌گویند.

فروهر:
فروردین به‌ معنی فروهرها و ماه فروردین از آغاز ماه فروهرها و این جشن در ارز نهادن از فروهرهاست.
فروهرFrawahr که گونه اوستایی آن فروشیFravashi و گونه پارسی باستان آن فرورتیFra-vrti است، یکی از موجودات اساتیری ایران و از بحث‌انگیزترین آنهاست.
هر انسانی از پنج آخشیج(:عنصر) پایه‌ریزی شده‌است:
١- روان
٢- جان(پایه زندگی)
٣- فروشی(«خود» آسمانی او)
۴- وجدان
۵- تن.
فروهر یا فروشی بخشی از وجود مینویی انسان است که روانش نگهدار اوست.
هر بدی که آدمی بر زمین کند، بر خود آسمانی او کارایی ندارد و تنها وجود زمینی انسان است که به سبب گناهانش در دوزخ رنج می‌برد.
به‌گونه دیگر، فروهر روح پاسبان آدمی است که پیش از زایش وجود دارد و پس از مرگ نیز باقی می‌ماند.
روان پس از مرگ به فروشی خود می‌پیوندد.
از آنجا که فروهرها یکسره پاکند از یاوران نیروهای اهورایی به‌شمار می‌آیند و در نبرد با اهریمن تاریکی هستند.
آنان همچون «سواران دلاور نیزه بدست» به صف ایستاده‌اند و سد گریز اهریمن از جهان روشنی می‌شوند که با زور درون آن شده بود.
درباره معنی این واژه نگرش‌های گوناگون ارایه شده‌است. نمای واژه از پیشوند «فرا» و بن کنونی «ور» و پسوند نام مونث‌ساز «تی» ساخته شده‌است. هرآینه چون بن «ور» معانی گوناگونی در زبان‌های باستانی ایران دارد، درباره معنای این واژه ناهماهنگی دیدگاه است.
برخی ایران‌شناسان معنی «گزینش» را برای آن در نظر گرفته‌اند و با این معنی، فروهر آن بخشی از انسان است که توانایی گزینش میان خوب و بد را دارد. برخی دیگر «ور» را به‌ معنی «پوشاننده، در برگیرنده» می‌پندارند و «فروهر» را «نگاهبان، پشتیبان» معنا می‌کنند. «ور» به معنای «آبستن کردن» نیز است و با این معنا، می‌توان پیوند فروهرها را با زاییدن توجیه کرد. چون در مراحل نخستین همبودگاه آدمی، باور مردم این بود که آنچه باعث آبستنی زنان می‌شود، روان نیاکان است.
هرآینه پیشنهادی که از همه بخردانه‌تر به نظر می‌رسد، باور بیلیBailey، ایران‌شناس بزرگ، است که این واژه را از بن «ورتی»varti به‌ معنی «دلاوری» می‌گیرد و باورمند است که فروهر نماینده روان پهلوانی درگذشته بود که تندیس دلیری شناخته می‌شد.
چنانچه، باید پنداشت که در میان ایرانیان رزمنده، روزگاری آیین پرستش پهلوان رایج بوده و بازماندگان، پهلوانان درگذشته را ستایش می‌کردند تا از نیروی پهلوانی نهفته آنان کمک و یاری بگیرند.
فروهرها را موجوداتی مونث و بالدار و جنگجو می‌دانستند که در آسمان زندگی می‌کنند.
از اینرو، بسیار چست و چالاک‌اند تا در هنگام نیاز با شتاب به کمک خویشان خود بشتابند.
بازماندگان نیز با دهش و خواندن نیایش زمینه خشنودی آنان را فراهم می‌کردند.
باور به فره‌وشی باوری پیش آیین زرتشتی و وابسته به دوران آریایی‌هاست.
در اساتیر هند نیز باوری همانند، با نام پیتاراPitara وجود دارد. و جشن در پیوند به آنها را موکتادMuktad می‌نامند.
زمان بازگشت فروهرها به زمین نیز در نوروز و ماه فروردین با زمانی‌که در دیگر تمدن‌های هند و اروپایی برای این رویداد قایل بودند(نیمه ماه مارس) برابرسنجی می‌کند. باوری که استوار و با نیرو به دین زرتشت راه یافت و رنگ دینی به‌خود گرفت.

در اوستا، کهن‌ترین نوشته‌ای که از فره‌وشی‌ها شده‌است در یسنای ۷هات است. گزشته از این، سرودی گسترده در اوستا در ستایش از فره‌وشی‌ها داریم به‌نام فروردین یشت که یشت سیزدهم و بلندترین یشت اوستاست.
در این یشت، هم عناصر بسیار کهن و هم عناصر زرتشتی به‌چشم می‌خورد و در آن، از فروهر همه پاکان و پادشاهان و پرهیزگاران نامور یاد شده‌است. بیش از ٣۵٠ نام در این یشت آمده‌است: «همه فره‌وشی‌های نیرومند، سپنت و نیک راستان را می‌ستاییم، از گیه‌مرتن(کیومرس) تا سیوشینت(سوشیانت) پیروزگر». (یشت۱۳بند۱۴۵).
در رنج‌ها و سختی‌ها و ناخوشی‌ها و بیم و هراس باید از فروهرهای نیکان یاد کرد و کمک خواست.
فروهر هر یک از نامداران برای زدایش آفت جداگانه و ویژه خوانده می‌شود، برای نمونه فروهر جمشید برای زدودن تهیدستی و خشک‌سالی، فروهر فریدون برای رفع ناخوشی، فروهر گرشاسپ در برابر دشمن و دزد.
فره‌وشی‌ها خویشکاری پخش کردن آب را بر دوش دارند و از این دیدگاه، همکار خرداد، امشاسپند موکل بر آب، هستند.
همچنین در نبرد تیشتر، ایزد باران، با اپوش، دیو خشکسالی، یاری‌رسان تیشترند.
فروهرها از پیکر گرشاسپ نیز که تا هزاره اوشیدرماه در بی‌هوشی به‌سر می‌برد، نگهبانی می‌کنند.

جشن ده روزه فروردگان یا جشن همسپثمیدیه:
نیاز به یادآوری است که ابوریحان بیرونی در نسک «آثار الباقیه» از هر دو جشن ماهانه فروردینگان و از جشن ده روزه جشن همسپثمیدیه، که از اشتاد روز۲۶ اسفند تا انیران روز۳۰ اسفند) و پنج روز گاتا یا همان پنجه دزدیده(پنج روز نخست فروردین) برگزار می‌شده با نام فروردگان یاد کرده‌است.
جشن فروردگان یا جشن همسپثمیدیه، پیوند با فره‌وشی‌ها از آخرین گاهنبار آغاز می‌شد.
در دوران باستان، فروردگان جشن فروهرها بود و گویا در آن هنگام ده روز و ده شب برگزار می‌شد. بعدها جشن همسپثمیدیه ویژه به یادبود آفرینش انسان شد.
 در دوران باستان، فروردگان جشن فروهرها بود و گویا در آن هنگام ده روز و ده شب برگزار می‌شد. بعدها جشن همسپثمیدیه ویژه به یادبود آفرینش انسان شد.
جشن‌های نوروزی و ماه فروردین با فروهرها پیوند خورده‌است، چون باور بر این است که در این روزهای سال، فروهرها به زمین فرود می‌آیند و به خانه‌های پیشین خویش می‌روند. پس مردم باید برای پیشواز آنان خانه را پاکیزه کنند، برای رهنمودی آنان آتش بی‌افروزند و در این روزها، بوی‌های خوش در آتش نهند و روان‌ها را ستایش کنند و اوستا بخوانند تا روان‌ها آسایش داشته باشند و با شادی و شادمانی باشند و برکت ارزانی دارند.
در این روزها، به هیچ کاری نباید دست زد، مگر انجام کارهای نیک تا اینکه فره‌وشی‌ها برای خشنودی بی‌جای‌های خویش برگردند و خوبی بخواهند و در پایان جشن، روان‌ها را بدرود می‌گویند.

مراسم جشن فروردینگان:
در روز نوزدهم فروردین، روز جشن فروردینگان مراسم ویژه‌ای در بزرگداشت این موجودات مینویی و در اندازه گسترده‌تر، در بزرگداشت روان درگذشتگان برگزار می‌شد که هنوز در میان زرتشتی، بویژه در یزد، با آیین‌های ویژه‌ای برگزار می‌شود.
در این جشن که امروزه بیشتر به جشن فرودگ(شاید از فروردگ، «فرورد» گونه پارسی فروشی) سرشناس است، زرتشتیان سر آرامگاه درگذشتگان خود در تهران به کاخ فیروزه، گورستان زرتشتیان می‌روند و برای خشنودی روان‌ها عود و کندر آتش می‌زنند و گل و گیاه و میوه و شمع و لرک بر سر آرامگاه می‌گزارند.
لرک آمیخته و درهمی از هفت میوه خشک خام مانند: پسته خام، بادام خام، فندق خام، برگه، انجیر خشک، خرما، توت.
ترکیبات لرک به فراخورهای گوناگون دگرگون می‌شود. لرک مراسم درگذشته با لرک مراسم عروسی و سدره‌پوشی گوناگون است.
در لرک شادی، پسته و بادام و فندق بو داده‌ است، انجیر و خرما و توت ندارد و نقل هم به آن افزوده می‌شود.
هماره برای مراسم گواگ گیران، لرک را درون تور بسته‌بندی و پس از مراسم میان نزدیکان پخش می‌کنند.
در جشن فرودگ، هفت موبد وارد می‌شوند و می‌نشینند. لرک‌ها را در چادرشب‌هایی می‌ریزند و جلو موبدان می‌گزارند. چند «موبدیار» هم باشنده هستند. موبدان آغاز به اوستاخوانی می‌کنند، بیشتر هم سروده‌هایی از فروردین یشت می‌خوانند و بدینگونه، به لرک فرخندگی می‌دهند. سپس، موبدیاران چادرشب‌ها را به کمر می‌بندند و لرک را میان مردم پخش می‌کنند.
اگر کسی هم برآورد نیاز دارد در این روز آن‌ را میان مردم پخش می‌کند.
این مراسم به‌درستی گونه‌ای نیایش گروهی برای شادی روان درگذشتگان است.
در یزد این مراسم از ساعت۴ پس از نیم‌روز نوزدهم فروردین بگونه گسترده برگزار می‌شود.  هرآینه در تهران به دلیل بالا بودن کارهای روزانه مردم، همه نمی‌توانند یکجا گردهم آیند. از اینرو، مراسم چند سالی است که منسجم برگزار نمی‌شود و هر زرتشتی هر ساعتی از روز یاد شده که توانست، به دیدار آرامگاه درگذشته خود به کاخ فیروزه می‌رود.
(دین بهی)

نقل از درگاه ایرانبان زرتشتی

سرزمین راستی کجاست!؟

 


  تقریبا همه دانشمندان وتاریخدانان وباستان شناسان وشرق شناسان و.......ایران را نه یک کشور وجغرافیای محدود بلکه فرهنگ  وفراتر از آن سنگ بنای تمدن جهان می دانند!؟

وجود وبقا وتاثیر ایران بر جهان شگفتی! بزرگ است!؟

با همه بلایا وتهاجمات ومصائبی که بر ایران وایرانی درپیش وپس از تاریخ وارد آمده ،پابرجا ماندن وایستادن ومهمتر همچنان منشائ خدمت وامید برای دیگر ملتها وکشورها بودن، یک راز ورمز بزرگ است!؟

براستی راز ماندگاری ودوام وقوام ایران چیست!؟

پاسخهای بسیاری می توان به این پرسش داد اما نکته مهم درمورد پویایی وایستادگی فرهنگ ایرانی ،فلسفه راستی ودرستی است.

ایران بر ستون "راستی بنا شده است!؟

وبنیانگذاران ایران انسانهای خردمندی بودندکه بدنبال کسترش راستی ودرستی درجهان بودند.
و
تار وپود فرهنگ ایران از راستی ودرستی است.

حیله ونیرنگ وکجی وغارت وبیداد و......بدور از سرشت ومرام ایرانیان بوده است.

ایرانیان هرگز استعمارگر نبودند ونه تنها برده داری وگشتار ‌وتجاوز وغارت و.....را رواج ندادند بلکه  آن را کاهش ومحدود و"ممنوع کردند.

علارغم جغرافیای ویژه ومیانه  وچهار راه ارتباطی جهانی و ورود غارتگران وگرسنگان ،ویرانگران وبر برها و.....ایرانیان تسلیم نشدند واگر توان نظامی ماثر نبود با سلاح فرهنگ مهاجمان وحشی را رام و"متمدن کردند!؟

کشوری رانمی توان یافت که همانند ایران بر راستی ودرستی باشند وبکوشند.

#ایران_سرزمین_راستی_است

سوم اردیبهشت روز راستی ودرستی باید ثبت" ملی و"جهانی شود.

حدود ۸۴سال است که جهانیان نام  کشورمان را "ایران می برند(پیش ازآن پرشیا نام برده می شد)ایران(آریان)اگرچه باشکوه وزیباست اما حق مطلب وجوهره ایرانی را نمی رساند،ضمن اینکه جهانیان کم وبیش همچنان پرشیا(پرشین) را بکارمی برند!

بهتراست همان پرشین راحذف وکنارنگذاریم !وبه  ایران بیفزاییم!که شکوهندتر وتاریخی ترشود!

#ایران_پارسا_(پرشین)

پیوندی ومکملی است  بر نام پرافتخارایران وکوشه چشمی به نام نامی       

خلیج فارس!؟

درتصویر کشورهایی که جشن استقلال (تنها ازاستعمارانگلستان،بجز فرانسه واسپانیا وهلند و.....) می گیرند،نمایان است.

ایران جشن استقلال ندارد!؟

ایران مهدوکستراننده  استقلال وآزادگی است.


ملتها سرکوب واستعمار ودخالت وخیانت سیاستمداران وقدرتهای جهانی رادوست ندارند!؟
ملتها آزادی ودوستی وراستی ودرستی را دوست دارند!؟

و

ایران نه تنها پدر وپیشکسوت ومهد تمدن ونخستین کشورجهان، بلکه اسطوره بردباری و امید وسمبل صلح ودوستی وهمیاری وقهرمان

و

الگوی راستی ودرستی ملتهاست!؟

وسند انهم یونان ومصر و...است که امروز پس از هزاره ها وقرون ایرانیان را دوست دارند وبه نیکی یاد می کنند وافسوس می خورندکه چرا ایرانیان رفتند ورومیها واعراب وترکها و...آمدند!؟


راه درجهان یکی است آنهم راستی است.

#اشو_زرتشت.


آرمان زرتشت چنین است که مردم جهان در راه برقراری فرمانروایی راستی و درستی به تلاش و کوشش بپردازند. چون با برقراری سروری  راستین است تا هر کسی توانایی یابد بر نمادهای دروغ و تباهی درون خویش چیره شود و راستی را جایگزین نادرستی کند.




پاینده ایران
نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان


نوروز برگه هویت ما و شناسه تمدن و فرهنگ ایرانی است

 زنده یاد محمد حیدری


این تمدن و فرهنگ ستم را روا نمی دارد و در درون خود کاوه را می پروراند تا ستم ضحاک را بر اندازد ؛
این تمدن و فرهنگ ریختن خون را روا نمی دارد ، از این رو هنوز بر مرگ سیاووش می گرید ؛
این تمدن دروغ را بر نمی تابد ، از این رو است که ما کتیبه هائی را می خوانیم که در آن از آفریدگار تقاضا شده است که این ملت را از دروغ دور نگه دارد ؛
این تمدن به طبیعت و تمامی اجزاء آن احترام می گذارد ، از این رو به آب و آتش و گیاه و جان جاندران و تمامی بخش های آفرینش ارج می گذارد ؛ و چنین است که بر سفره نوروزی ما نمادهائی از همه آن ها دیده می شود ؛
این فرهنگ و تمدن برای نیک زیستن در این جهان گذرا دستوری ساده و همگان فهم دارد : پندار نیک ، گفتار نیک و کردار نیک .
بیائید در این آغازین روز سال برای همه باشندگان سراسر گیتی دنیائی خالی از دروغ ، جنگ و ستم ؛ و سرشار از آشتی و نیک بختی آرزو کنیم .
بیائید آرزو کنیم خوی خون ریزان ، زیاده خواهان و مال پرستان به نرمی و میانه روی بگراید تا بتوانیم دیو جنگ و ویرانی و گرسنگی را در ژرف ترین مغاک به زندان افکنیم .
ایدون باد

🍁🍁🍁
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

نیایش سال نو از نگاه پرویز ناتل خانلری

 اگر بر ما ایرانیان در این روزگار عیبی باید گرفت این است که تاریخ خود را درست نمی‌شناسیم و درباره‌ی آن چه بر ما گذشته‌است هر چه را که دیگران گفته‌اند و می‌گویند طوطی‌وار تکرار می‌کنیم.

کمتر ملتی را در جهان می‌توان یافت که عمری چنین دراز بسر‌آورده و با حوادثی چنین بزرگ روبه‌رو شده و تغییراتی چنین عظیم در زندگیش روی داده باشد و پیوسته در همه حال، خود را به یاد داشته باشد و دمی از گذشته و حال و آینده‌ی خویش غافل نشود.

بیش از آنچه ایرانیان رنگ بیگانه گرفتند، بیگانگان ایرانی شدند. جامه‌ی ایرانی پوشیدند، آیین ایرانی پذیرفتند، جشن‌های ایران را برپا داشتند و پیش خدای ایران زانوی ادب بر زمین زدند.

کدام ملت دیگر را می‌شناسیم که به گذشته‌ی خود، به تاریخ باستان خود، به آیین و آداب گذشته‌ی خود بیش از این پایبند و وفادار باشد؟ این جشن نوروز که دو سه هزار سال است با همه‌ی آداب و رسوم در این سرزمین باقی و برقرار است، مگر نشانی از ثبات و پایداری ایرانیان در نگهداشتن آیین ملی خود نیست؟

نوروز یکی از نشانه‌های ملیت ماست. نوروز یکی از روزهای تجلی روح ایرانی است. نوروز برهان این دعوی است که ایران، با همه‌ی سالخوردگی، هنوز جوان و نیرومند است.

در این روز باید دعا کنیم. همان دعا که سه‌هزار سال پیش از این زردشت کرد:

«منش بد شکست بیابد
منش نیک پیروز شود.

دروغ شکست بیابد
راستی بر آن پیروز شود.

خرداد واَمرداد بر هر دو پیروز شوند،
بر گرسنگی و تشنگی.

اهریمن بدکنش ناتوان شود،
و رو به گریز نهد».
و نوروز بر شما فرخنده و خرم و خجسته باشد!

پرویز ناتل خانلری، "نوروز یکی از نشانه‌های ملیت ماست"، مجله‌ی «سخن»، دور هفتم، سال ۱۳۳۶، شماره‌ی دوازدهم

نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان

هر جا نوروز را جشن می‌گیرند، آنجا ایران است

 


🔷 در سال 2010 سازمان ملل #جشن_نوروز را با نوشتار جهانی Nowruz در یونسکو ثبت کرد و هم اکنون دست کم توسط 300 میلیون تن جشن گرفته می شود!

در زیر میزان تعطیلات جشن #نوروز در کشورهای گوناگون را می‌بینید :

❤️ ایران : 4 روز (13 روز برای آموزشگاه ها)
💚 آران و شیروان : 5 روز
⁦🇹🇯⁩ تاجیکستان : 4 روز
⁦🇰🇿⁩ قزاقستان : 4 روز
⁦🇹🇲⁩ ترکمنستان : 2 روز
⁦🇰🇬⁩ قرقیزستان : 1 روز
⁦🇺🇿⁩ ازبکستان : 1 روز
⁦🇦🇫⁩ افغانستان : 1 روز
⁦🇭🇺⁩ کردستان عراق : 1 روز
⁦🇽🇰⁩ کوزوو : 1 روز
⁦🇦🇱⁩ آلبانی : 1 روز
⁦🇲🇳⁩ مغولستان - استان بایان اولغی : 1 روز
⁦🇷🇺⁩ روسیه - استان‌های تاتارستان، باشقیرستان، داغستان، کاباردینو-بالکاریا و غیره : 1 روز

📍 در بسیاری از کشورها هم با وجود تعطیل نبودن نوروز، مردم آن را جشن می‌گیرند :

⁦🇨🇳⁩ چین - استان سینگ کیانگ
⁦🇮🇳⁩ هندوستان
⁦🇵🇰⁩ پاکستان
⁦🇮🇶⁩ عراق
⁦🇸🇾⁩ سوریه
⁦🇹🇷⁩ ترکیه
⁦🇦🇲⁩ ارمنستان
⁦🇬🇪⁩ گرجستان
⁦🇲🇰⁩ مقدونیه

نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان

تعجب سفیر عثمانی از برگزاری شکوهمند جشن نوروز در ایران


 “استغفرالله! ایرانی ها نوروز را برتر و گرامی تر از عیدِ رمضان و عید قربان می شمارند!

آنها ارزش فراوانی برای نوروز قائل اند و آن را به نام عید بزرگ می نامند و در آن روز پیکر خود را به رخت های نو می آرایند

و همگان از شاه و گدا، از مرد و زن و دختر و پسر، شب و روز با ذوق و شوق، خرمی و شادمانی می کنند و تا پایان آن ماه دست به هیچ کاری نمی زنند...”

📚آنچه خواندید بخشی از نامه سفیر عثمانی در ایران، به سلطان سلیمان دوم عثمانی بود که به مقایسه جشن نوروز با سایر اعیاد پرداخته است‌ این نامه که در اواخر دوره صفویان نوشته شده حاکی از تعجب سفیر عثمانی از برگزاری شکوهمند جشن نوروز در ایران است.

نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان

۱۳۹۹ اسفند ۲۸, پنجشنبه

آیین چهارشنبه سوری

 جشن چهارشنبه سوری در اصل جشن سوری نام داشت و اصطلاح چهارشنبه احتمالا بعد از اسلام به آن افزوده شده است. چون پیش از اسلام، واژه های شنبه و یک شنبه در میان زرتشتیان رواج نداشت و برای روزهای هفته از نام ایزدان استفاده می کردند مثل هرمزد روز، بهمن روز و غیره... اطلاق لفظ چهارشنبه برای این جشن دقیقا معلوم نیست. اما ایرانیانِ زرتشتی مانند یهودیان و برخی از اقوام دیگر ایرانی از شنبه، یکشنبه و... بهره می بردند. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه اشاره ای دارد به این که اول شب چهارشنبه در نزد یهودیان ایران، ساعتِ آفریده شدنِ خورشید بوده و چون در یکی از گاهشماری های قدیم، آغازِ شب چهارشنبه را مبدا سال قرار داده اند، این روز، روز خاصی شد و جشن و شادی چهارشنبه سوری شاید به این دلیل باشد. شاید هم عدد چهار در چهارشنبه نماد چهار فصل سال باشد که در این روز به پایان می رسد. به هر جهت، جشن سوری عبارت بوده از روشن کردن آتش برای گرم کردن هوا و زود رسیدن بهار و نوروز.(ص ۳۵)

در نزد ایرانیان باستان، آتش مظهر پاکی و پاک کنندگی و از میان برنده ی آلودگی ها بوده،و آتش را مقدس می دانستند. آتش افروزیِ جشن سوری در واقع جشنی بسیار کهن و باوری عامیانه بوده و بیشتر جنبه ی جادویی داشته است، و به راستی جادوی گرم کردن هوا بود تا خورشید نزدیک تر شود و گرما به زمین برسد. از نظر نجومی در آغاز نوروز، خورشید از برج حوت (برج ماهی) به برج حمل (برج بره) می آید یعنی به زمین بسیار نزدیک می شود. در شب چهارشنبه سوری، آتش می افروختند تا زردی و سستی و رخوت زمستانی از تن دور شود و سرخی و گرمی آتش به انسان برسد. در برخی از مناطق ایران، از جمله در آذربایجان و همدان در چهارشنبه سوری، تندیسه و مظهری از زمستان درست می کردند و آن را می زدند و از آبادی بیرون می کردند و جشن می گرفتند. حتی امروز هم در شب چهارشنبه سوری بچه ها معمولا صورت خود را می پوشانند یا چادر برسر می کنند و به در خانه ها می آیند تا هدیه بگیرند.این یک آیین معمولی است ولی می توان آن را با بازگشت فره وشی ها یا ارواح متوفا سنجید.(ص ۳۵ _ ۳۶)
 

 ماخذ: اسماعیل پور.ابوالقاسم. چشمه های بیدار. جستارهای ایران شناسی، تهران. انتشارات هیرمند. چاپ اول، سال۱۳۹۶

 

رابطه ی چهارشنبه سوری و گذر سیاوش از آتش

[علی محمد کاوه] معتقد است که جشن چهارشنبه سوری، یادگار و بازمانده از گذر سیاوش از آتش است که البته آن یک مراسم کهن و سنتی برای اثبات بی گناهی موسوم به وَر یا وَرَنگه Varangah، یعنی آزمایش ایزدی بوده است... سرگذشت زندگی سیاوش، سرگذشت عبرت انگیز و آموزنده ایست که شرح تفضیلی آن در شاهنامه ی فردوسی نقل شده است. آموزنده ترین قسمت این جریان تاریخی گذشتن از خرمن آتش به منظور برائت از اتهام و اثبات بی گناهی وی بوده است. معهذا از جریانات تاریخی فوق آن چه به دست فراموشی سپرده شده، ارتباط روز چهارشنبه‌ی پایان سال با تاریخ کشته شدن این شاهزاده ی جوان می باشد که تا کنون شاید شناخته نشده باشد و می بایست مورد توجه قرار گیرد. آثار و علائم اندکی که از جریان تاریخی فوق برجای مانده نشان می دهند که سیاوش در پایان سال ثابت ۱۰۱۳ پیش از میلاد/۷۱۳ تاریخ مبنا، که برابر با روز چهارشنبه بوده به دستور افراسیاب کشته‌ شده و یک روز پس کشته شدن سیاوش، فرزند وی کی خسرو در روز پنجشنبه، یکم فروردین ماه سال ۱۰۱۲ پیش از میلاد/۷۱۴ تاریخ مبنا در توران متولد شد و چون در آیین زرتشتی مراسم سوگواری در رثای مردگان جایز نیست، پارسیان زرتشتی در آخرین شب چهارشنبه ی پایان سال از آتش می گذشته اند تا خاطره ی سیاوش به منظور دفاع از عفت و پاکدامنی، جاودان باقی بماند، معهذا روایت زیر نشان می دهد که مهرگرایان سغدی بر خلاف پارسیان زرتشتی در آخرین روز از پایان سال سغدی، به سوگواری می نشسته اند.(ص ۹۶_۹۵)

ماخذ: رضی،هاشم. جشن های آتش، مهرگان: جشن مهرگان، چله... همراه با پژوهشی درباره ی جشن های آتش در جهان و مراسم برگزاری و آیین های سنتی میان زرتشتیان ایران و پارسیان. تهران. انتشارات بهجت. سال ۱۳۸۳ 


نقل از درگاه پژوهشی در فرهنگ زرتشتی

یکی از فلسفه های جشن کهن چهارشنبه سوری و آتش برافروختن

 همانگونه که میدانید:
سياوش يكى از مظلومترين چهره هاى شاهنامه است.

براساس تاریخ روائی ایران در سروده هاى حکیم فردوسى پدر زبان فارسی، سیاوش فرزند کاووس شاه در هفت سالگى مادر را از دست مى دهد.

پادشاه همسر دیگر را برمى گزیند، سودابه که زنى زیبا و هوسباز بود عاشق سیاوش مى شود

سودابه در اندیشه بود تا به گونه اى سیاوش را به کاخ خویش بکشاند، دختر زیبا و جوان خود را بهانه حضور سیاوش کرده و او را فرا خواند:


آنگاه که سودابه سیاوش را در کاخ خویش یافت از مهر و عشق خود به سیاوش مى گوید و همزمان به او نزدیک مى شود. ناگاه او را در آغوش کشیده و مى بوسد

سیاوش با خشم و اضطراب و دلهره به نامادرى خود گفت که پدر را آگاه خواهد کرد

در پى جار و جنجال سودابه، کیکاووس پادشاه ایران از جریان آگاه شده و از سیاوش توضیح خواست سیاوش به پدر گفت که پاکدامن است و براى اثبات آن آماده است تا از تونل و راهرو آتش عبور کند
سیاوش گفت اگر من گناهکار باشم در آتش خواهم سوخت و اگر پاکدامن باشم از آتش عبور خواهم کرد

سیاوش به تندرستى و چاپکى و چالاکى به همراه اسب سیاهش از آتش عبور کرد و تندرست بیرون آمد

یکى شادمانى شد اندر جهان
میان کهان و میان مهان
سیاوش به پیش جهاندار پاک
بیامد بمالید رخ را به خاک
که از نفت آن کوه آتش پرست
همه کامه دشمنان کرد پست
بدو گفت شاه اى دلیر جهان
که پاکیزه تخمى و روشن روان
چنانى که از مادر پارسا
بزاید شود بر جهان پادشا
سیاوخش را تنگ در برگرفت
زکردار بد پوزش اندر گرفت
مى آورد و رامشگران را بخواند
همه کام ها با سیاوش براند
سه روز اندر آن سور مى در کشید
نبد بر در گنج بند و کلید!

این اتفاق و آزمایش عبور از آتش در بهرام شید (سه شنبه) آخر سال روى داده بود و از چهارشنبه تا ناهید شید (جمعه یا آدینه) جشن ملى اعلام شد و در سراسر کشور پهناور ایران به فرمان کیکاووس سورچرانى و شادمانى برقرار گردید.
 از آن پس به یاد عبور سرفرازانه سیاوش از آتش همواره ایرانیان واپسین شبانه بهرام شید (سه شنبه شب) را به یاد سیاوش و پاکى او با  آتش افروختن جشن مى گیرند.

چهارشنبه سوری در حقیقت نشانی از پاکی ایرانیان است
این جشن به این زیبایی،
 فلسفه زیبایی دارد
 ایران پرمهر چنین است ....

جشن ایرانشهری چهارشنبه سوری بر تمامی ایرانشهریان و ایرانگرایان؛ شاد و خجسته باد.
مهرداد قنبری

 

نقل از درگاه جنبش رنسانس (نوزایی) ایران

نیایش آغاز سال‌ نو از نسک اوستا

 ☘️جشن بزرگ جهانی نوروز را پاس و گرامی می‌داریم🍀


برای سال‌ نو نیایش‌نوروزی را در اینجا برای شما پارسی‌زبانان عزیز و هم‌میهنان گرامی می‌‌آوریم تا پس از نوگشت سال(:تحویل سال) بخوانید.

نیایش آغاز سال‌ نو از نسک اوستا📒:
ای اهورامزدا
تو را سپاس می‌گوییم که هنجار اشا را بنیاد نهادی.
زمین و آسمان، آب و گیاهان را پدید آوردی.
با مهر خود، روشنایی و شادی را برای زندگی همه پایدار ساختی.
به ما آموختی تا
با منش نیک به تو نزدیک شویم.
با گفتار نیک، آیین راستی را گسترش دهیم.
با کردار نیک، سازنده و سود رسان باشیم.

اکنون که با گردش زمان، روزگاری تازه فراهم گشته است با دست‌های برافراشته تو را نیایش می‌کنیم.
برآنیم تا با کارهای درست خود که از دانایی و خرد سرچشمه می‌گیرد روان هستی را خشنود سازیم.
ای اهورامزدا،
آرامش و آسایش را برای نیکوکاران جهان افزون گردان.

دیرزیویم. درست زیویم.
شادزیویم. تازیویم به کامه زیویم.
گیتی‌مان به کامه باد، به کامه تن.
مینومان به کامه باد، به کامه روان.
اغنی آشوبیم.
هَمازروربیم، هَمازورِ هَما اشوبیم.
اَشِم. وًهو. وَهیشتِم. اَستی. اوشتا اَستی. اوشتا اَهمایی. هیَت اَشایی. وَهیشتایی. اَشِم.
 
نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی

آیین آتش روی بام «تش و بوم» در واپسین روز پنجه

 

در گاه‌شماری ایران باستان(گاهشماری اوستایی) هر سال ۱۲ ماه دارد و هر ماه ۳۰روز است که در پایان آخرین ماه (اسفند ماه) ۵ روز (پنجه) به آن افزوده می‌شود که روی‌هم‌رفته می‌شود ۳۶۵ روز، این پنجه را پنجه بزرگ یا گاهانبار همس پت میدیم‌ گاه می‌نامند.
واژه همس پت میدیم‌ گاه برابر شدن روز و شب را معنی می‌دهد و در باور زرتشتیان هنگام آفریده شدن انسان است.
هر روز از پنجه بزرگ را نامی ویژه است که از ۵ بخش گات‌های سروده‌های اشوزرتشت برگرفته شده‌اند.
۱- اهنودگاه
۲- اشتودگاه
۳- سپنتمدگاه
۴- وهوخشترگاه
۵- وهشتواشت‌گاه
که برابر است با ۲۵ تا ۲۹ اسفند ماه خورشیدی.
۵ روز باقی‌مانده به گاهانبار همس پت میدیم‌ گاه را پنجه کوچک می‌نامند که از ۲۰ تا ۲۴ اسفند ماه خورشیدی است.
در پنجه کوچک خانه و کاشانه برای برگزاری جشن نوروز آماده و مرتب می‌کنند.
به باور نياكانمان در ۵ روز مانده به پايان سال فروَهر درگذشتگان برای سركشی بازماندگان خود به زمين فرود می‌آيند و از همین روی در پايان گاهانبارهمس پت میدیم، در پايان شب سال بر روی بام رفته و فانوسی به لبه‌ی بام خود می‌گزارند كه تا بامداد روشن است.
سپيده‌دم بر روی بام می‌روند و آتش افروزی آغاز می‌شود كه با نوای اوستا درهم می‌آميزد.
اين آيين با دميدن نخستين رُخش خورشيد پايان می‌پذيرد و جشن نوروز آغاز می‌شود.
شب وه که واپسین شب پنجه است، میوه‌ها و وردرین(=خوراکی‌های سفره گهنبار) را روی بستری در بام می‌گسترند و هیزمی آماده کرده تا با زدن سپیده و هم زمان با روشن شدن آتش درمهر روی بام‌ها آتش‌ها افروخته می‌شود.
این آیین با خواندن نیایش و آمرزش برای روان درگذشتگان همراه است.
در این مراسم ظرفی پر از آب، مقداری میوه که وادرین نامیده می‌شود، چند شاخه سرو و شمشاد و آتشدان نیز بر پشت‌بام دیده می‌شود که ظرف آب را پس از پایان آتش‌ افروزی بر روی زمین می‌ریزند که این نشانه بدرقه روان درگذشتگان است و عطر میوه‌هایی که در هنگام اوستا خواندن پاره شده است و بوی خوش که شامل کُندُر، چوب سندل و غیره می‌باشد روی آتش ریخته می‌شود در هوا پخش می‌شود و روان درگذشتگان را شاد می‌کند.
(گردآورنده و نگارنده✍️ بانو فریما)
 

نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی

از پنجه تا چهارشنبه‌ سوری

 

نیاکان خردمند و فرهیخته ما ایرانیان در ایران باستان برخی از آیین‌ها و مراسم سنتی خود را به انگیزه‌های طبیعی و باورهای استوره‌ای برپا می‌کردند.
سیزدهم فروردین، به سبب انگیزش بیشتر برای بارندگی.
جشن تیرگان حماسه آرش کمانگیر.
جشن مهرگان شکست ضحاک تازی.
شب چله زایش مهر و...

به همین‌روی به هنگام فرارسیدن نوروز نیز باور داشتند که روان و فروهر درگذشتگان به دیدار و یاری آنان خواهند آمد و در سرا و کاشانه پیشین خود به‌سر خواهند برد، پس تلاش میکردند خانه تکانی کنند و فضای زندگی خود را پاک و بی‌آلایش دارند همچنین از اندیشه و روان خود نیز کینه، خشم و کژ اندیشی را دور سازند.
آنان در گاه‌شماری سنتی خود پنج روز آخر سال را بنام #پنجه می‌نامیدند و در بامداد همان روز و پیش از برآمدن آفتاب در نیایشگاه و جایی در خانه‌های خود آتش می‌افروختند تا نسبت به همان باور سنتی به پیشواز فروهر درگذشتگان رفته باشند. سپس در روزهای پنجه هر خانواده نسبت به توانایی دارایی خود به داد و دهش می‌پردازند و با خوراکی‌های سنتی از خویشان و نیازمندان پذیرایی میکنند تا مهمانان خود و فروهر درگذشتگان را خشنود کرده باشند.
آنگاه پنج روز پس از آن به هنگام سپیده‌دم بامداد نخستین روز سال نو و جشن نوروز در بالای بلندی‌ها نیز آتش دیگری می‌افروختند تا با روشنایی آن از فروهرها بدرقه کرده باشند و آمیختگی آب و آویشن را بر زمین می‌پاشیدند.
پس از تازش و یورش اعراب مسلمان به ایران‌زمین بسیاری از جشن‌ها کم‌رنگ شد و نام‌های دیگر و فلسفه تازه همچنان پاسداری شده‌است. برای نمونه پس از اسلام: آتشکده‌ها به سقاخانه دگرگون شد. سوگ سیاوش به عزاداری حسین دگرگون شد. نیایشگاه‌های مهر و ناهید به قدمگاه علی و امامزاده‌ها دگرگون شد و پنجه آخر سال به چهارشنبه‌سوری دگرگون شد.
ایرانیان مسلمان شده با زور جنگ و شمشیر در فرمانروایی اموی و عباسی که نخستین حکومت‌های اسلامی در ایران به‌شمار آمده و با پی‌ورزی و تعصب فراوانی با ایرانیان برخورد میکردند بویژه جشن‌های آتش را جایز نمیدانستند.
ایرانیان به این اندیشه افتادند که چگونه سنت پنجه را همچنان پاسداری کنند ایرانیان در آن زمان با زیرکی دریافتند که اعراب روز چهارشنبه را نحس میدانند با ابتکار خود و در آغاز یکی از روزهای پنجه که پیش از چهارشنبه واقع شده بود به بهانه اینکه با روشن کردن آتش، نحسی چهارشنبه از میان خواهد رفت، با این ترفند مجوز آتش افروزی را از حکومت‌های مسلمان در ایران گرفته و این بار آتش به کوچه‌ها و میدان‌ها آمد و سور(جشن) چهارشنبه پایه‌ریزی شد.

بی‌گمان در آغاز، سه یا هفت بار به گرد فروغ مهر که با روان آنان آمیخته شده بود می‌چرخیدند و شادی می‌کردند که بعدها از روی آتش نیز پرش کرده و ترانه‌هایی را نیز زمزمه می‌کردند. پریدن از روی آتش نیز شاید برگرفته از گذشتن سیاوش از آتش برای نشان دادن پاکی و بی‌گناهی او باشد.
اکنون نیز به انگیزه فراز آمدن جشن نوروز، همانند دیگر مردمان که جشن‌های خود به‌ویژه سال نو را در زمین و آسمان، آتش بازی و نور افشانی می‌کنند ایرانیان نیز پیش از نوروز با فروغ و روشنایی به پیشباز نوروز و بهار می‌روند تا همانند باور نیاکان خود مهر، پاکی و گرمی آتش را در سال تازه به جان و روان خود فرا خوانند و با پاکدلی، مهرافزونی، خوش بینی و نیک اندیشی، نوروز را در آغوش خویش گیرند.

 (✍️دکترکورش نیکنام موبد، نویسنده و پژوهشگر آیین و فرهنگ ایران باستان)

نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی

جشن چهارشنبه سوری

 ایرانیان پس از تازش اسلام به ایران، بسیاری از آیین‌های کهن خود را پاس داشته و نگهداری کردند و بخشی را نیز در مذهب تازیان وارد کردند. این موضوع نمونه‌های بسیاری دارد. برای نمونه رسم عید مردگان یا پنجشنبه آخرسال، ریشه در آیین «بازگشت فروهرها در پنج روز آخر سال آیین زرتشتی دارد».

رسم «چهارشنبه سوری» نیز ریشه کهن ایرانی دارد. سور در این ترکیب به معنی «جشن» است (به معنای رنگ «سرخ آتشین» نیز می‌باشد. در ترکیب گل سوری) و کهن‌ترین اشاره به آن در کتاب «تاریخ بخارا» است: «و چون امیر منصور بن نوح به مُلک بنشست، اندر ماه شوال سال سیصد و پنجاه، به جوی مولیان، فرمود تا آن سرای را دیگر بار عمارت کردند و هر چه هلاک و ضایع شده بود بهتر از آن به حاصل کردند. آنگاه امیر به سرای بنشست و هنوز سال تمام نشده بود که چون (شب سوری) چنانکه عادت قدیم٬ است، آتشی بزرگی افروختند».

چهار آخشیج(:عنصر) اصلی «آب، باد، خاک و آتش» جایگاه ویژه‌ای در فرهنگ و آیین ایران باستان داشته‌اند. تا جایی که این عناصر را سپنت(:مقدس) دانسته و آلودن آنها به هر ناپاکی را گناهی بزرگ می‌دانستند. در این میان «آتش» جایگاه ویژه‌ای در نزد ایرانیان داشته است و در دین زرتشتی ایزدان گوناگونی با آتش ارتباط دارند.

در ایران باستان هفته کاربرد کمتری داشته و هر ۳۰روز یک ماه، نام ویژه‌ای داشته است. چهارمین روز هر ماه «شهریور» نام داشته است که یکی از ایزدان هفت گانه اهورامزدا بنام «امشاسپندان» بوده است.  شهریور مسول انجام «آزمایش آتش» بوده و به اعتقاد «نیبرگ» واژه «ور» در شهریور برگرفته از vairiia به معنی آزمایش آتش است. و حتا مراسم شهریورگان (۴ شهریور) معروف به «جشن آتش‌های خانگی» (یا آذر جشن، آذر = آتش) بود و مردم در خانه‌های خود آتش‌های کوچکی می‌افروختند و به ستایش خداوند و جان و خرد (اهورامزدا) می‌پرداختند و هنوز هم زتشتیان جهان چنین می‌نمایند.
بنابراین ارتباط «شب چهارم» هفته (شب چهارشنبه) با «آتش» به همین دلیل بوده است و از آن به عنوان آخرین «شهریور سال» یا همان «چهارشنبه آخر سال» یاد می‌کردند زیرا در گاهشمار ۳۰ روزه زرتشتی، چهارمین روز هرماه شهریور نام داشته است.

اما چرا پریدن از روی آتش؟ و چرا سیاوش از روی آتش پرید؟

دو ایزد بزرگ آریایی‌ها در ۵هزار سال پیش و پیش از دوره اشوزرتشت، که به همراه مزدا، لقب «اهورا» داشتند «ورونه و میثره» بودند.
ورونه خدای «سوگند» بود و میثره یا مهر خدای «پیمان» بود. هر کدام از آنها مسول یک آزمون خدایی(:الهی) بودند و برای کسانی که سوگند و پیمان خود را می‌شکستند و برای کسانی که سوگند و پیمان خود را می‌شکستند یک آزمایش داشتند.
کسانی که سوگند دروغ می‌خوردند باید از «آزمون خدایی آب» سالم بیرون می‌آمدند و کسانی که پیمان خود را می‌شکستند برای راستی آزمایی باید از «آزمون خدایی آتش» سالم بیرون می‌آمدند.
در آزمون آتش که «ایزد مهر» ناظر بر آن بود، متهم باید با اسب از روی یک توده آتش می‌پرید. اگر جان سالم بدر می‌برد یعنی «پیمان خود را نشکسته است». نمونه تاریخی این آزمون خدایی داستان گذر سیاوش از آتش برای اثبات بی‌گناهی خود نزد کیکاووس است.

امروزه ما در چهارشنبه آخر هر سال (روز آتش، آخرین شهریور، چهارمین روز سالنامه زرتشتی) بصورت نمادین از روی آتش‌هایی کوچک می‌پریم که درواقع نمادی از «آزمایش خدایی میترا و شهریور» است برای اینکه ببینیم چه کسی در طول این یک سال «پیمان‌های» خود با خدا، دوستان، خانواده و زاستار(:طبیعت) را شکسته است.
ماندگاری این آیین‌ها در میان ایرانیان، آنهم پس از چند هزار سال و با وجود حوادث تاریخی بسیار، از شگفتی‌های تاریخ است.

(✍️برگرفته از برگه ایران زمین)

نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی

نوروز و سفره هفت سین زرتشتیان

 


چیدمان هفت سین در خوان(:سفره) نوروزی از جلوه‌های ویژه جشن نوروز است.
عدد هفت یکی از عددهای سپنت و ورجاوند و برگزیده در فرهنگ ایرانی و باور زرتشتی است.
هفت سین در مراسم نوروزی به روایت‌های گوناگون بوجود آمده‌است.
گروهی از پژوهشگران بر این باورند که در زمان گزشته‌های دور، بشقاب‌های سفالی و نقش‌دار زیبایی از سرزمین چین به ایران می‌آوردند که به تدریج نام آنها چینی شده‌است، زیرا در کشور چین ساخته شده بود. بعدها به سینی تبدیل شده‌است.
در جشن نوروزی که آن زمان برگزار می‌شده، میوه‌ها، شیرینی‌ها و خوراکی‌های دیگر را در هفت عدد از این سینی‌ها که از جنس چینی بوده، می‌چیدند و بر سفره نوروزی می‌گزاشتند و آن را هفت چینی یا هفت سینی می‌گفتند که اندک اندک در فرهنگ گفتاری به هفت سین تبدیل شده‌است.
برخی باور دارند که چیدمان هفت‌گانه خوان نوروزی در زمان‌های پیش و به هنگام نو شدن سال، هفت شین بوده است مانند: شیر، شکر، شربت، شراب، شیرینی و... که به تدریج به هفت سین تبدیل شده‌است.
گروهی نیز هم باور دارند که این چیدمان در ابتدا هفت چین بوده است، یعنی هفت نوع چیدنی از درخت که بعدها به هفت سین تغییر یافته است.
به‌ هر روی، هم‌اکنون در بسیاری از خانواده‌های زرتشتی همانند دیگر ایرانیان هفت سین هویت شناخته شده و گویای فرهنگ خوان نوروزی در جشن نوروز مردم سرزمین ایران است.
هفت سین به باور زرتشتیان بایستی از داده‌های گیاهی باشد و از گیاهان گرفته شده باشد. نام آن باید برگرفته از فرهنگ و گویش پارسی باشد. همچنین خوراکی نیز باشد و از واژه‌های ترکیبی نباشد. بنابراین بیشتر زرتشتیان بر خوان نوروزی خویش سیب، سبزه، سنجد، سماغ، سمنو، سرکه و سیر را برمی‌گزینند.
به باور سنتی زرتشتی، همه اهل خانه به هنگام دگرگونی سال بایستی پاکیزه باشند، بنابراین پیش از آن سر و تن خود را می‌شویند، جامه(:لباس‌های) نو پوشیده و پیرامون خوان نوروزی جای می‌گیرند.
چند دقیقه مانده به دگرگونی سال، با اشاره پدر خانواده، همه باهم سرودهایی از اوستا را که در سپاس و ستایش اهورامزدا و ستایش زندگی و آفریده‌های نیک اهورایی است، زمزمه‌وار می‌خوانند.
برگردان نیایش نوروزی به گویش پارسی چنین است:
اهورامزدا تو را سپاس می‌‌گوییم که هنجار اشا(راه راستینی) را بنیاد نهادی.
زمین و آسمان، آب و گیاهان را آفریدی.
با مهر خود، روشنایی و شادی را برای زندگی مردم پایدار ساختی.
به ما آموختی تا با منش نیک به تو نزدیک شویم.
با گفتار نیک، آیین راستی را گسترش دهیم.
و با کردار نیک، سازنده و سودرسان باشیم.

اکنون که با گردش زمان، روزگاری تازه فراهم گشته است با دست‌های برافراشته تو را نیایش می‌‌کنیم.
برآنیم تا با کارهای درست خود که از دانایی و خرد سرچشمه می‌‌گیرد روان هستی را خشنود سازیم.
ای اهورامزدا، آرامش و آسایش را برای نیکوکاران جهان افزون گردان.
دیر زیویم، درست زیویم، شادزیویم.
تازیویم به‌کامه زیویم.
گیتی‌مان به‌کامه باد به‌کامه تن.
مینوی‌مان به‌کامه باد به‌کامه روان.
اغنی اشوبیم، همازوربیم. همازور هما اشوبیم. اشم وهو.
سپس سرود اشم وهو را همه باهم می‌سرایند.
اندکی پس از نو شدن سال، نخست بانوی خانه آینه و گلاب پاش را از خوان نوروزی برمی‌دارد و گلاب را در دست هر یک از هموندان خانه می‌ریزد و هم‌زمان آینه را روبه‌روی چهره آنان می‌گیرد تا روی خود را در آن ببینند. وی این کار را از سالخورده‌ترین فرد خانواده آغاز می‌کند و با این کار، نوروز را به هر کدام از آنان، شادباش می‌گوید. آنگاه پذیرایی نوروزی ابتدا با نقل و سپس با سایر شیرینی‌ها آغاز می‌شود. آنگاه پدر خانواده به باشندگان پول(سکه) یا اسکناس نو جشنی می‌دهد. سپس همه جشن نوروز را به هم شادباش می‌گویند و اندکی از خوراکی‌های درون خوان پذیرایی می‌شوند و سال نو را با شادی آغاز می‌کنند.
در فرهنگ و باور سنتی مزدیسنان، شایسته‌تر است تا نخستین روز سال نو، همگان به آتشکده یا نیایشگاه محل زندگی خود بروند تا روز نو در سال نو را با همازوری و همبستگی در جایگاهی ورجاوند و پر فروغ، با نیایش به درگاه خداوند جان و خرد(اهورامزدا) آغاز کنند.
دید و بازدیدهای نوروزی از روز نخست فروردین‌ماه آغاز می‌گردد، فرزندان برای دیدار نوروزی و شادباش این جشن به بزرگترها، نخست به خانه پدربزرگ و مادربزرگ، پدر و مادر می‌روند و پس از آن آیین دیدار و شادباش‌گویی نوروزی به خویشان و آشنایان، به باور سنتی تا روز بیست و یکم فروردین‌ماه ادامه می‌یابد.
(برگرفته از نَسک(:کتاب) #یادگار دیرین نوشته موبد #کوروش_نیکنام نویسنده و پژوهشگر آیین و فرهنگ ایران باستان)

نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی

حاجی فیروز و حقایق و نکاتی در خورنگرش از نَسک(کتاب) دو قرن سکوت نوشته استاد زرینکوب

 حاجی فیروز دلقک ملی یا قهرمان ملی؟

در پانزدهم آبان‌ماه سال۲۳شمسی عُمَر خلیفه دوم اسلام و اعراب مسلمان و عامل کشتار هزاران ایرانی بدست یک برده ایرانی به‌نام فیروز_نهاوندی ملقب به ابولولو در مدینه به کشته شد و باعث شادی فراوان ایرانیان شد و با توجه به اینکه در آن دوران چندین ماه وخت لازم بوده تا خبرها بوسیله کاروان‌ها و مسافران از مدینه به ایران برسد خبر کشته شدن عُمَر خلیفه دوم مسلمین بدست فیروز شاید در اواخر زمستان به ایران رسیده و همه‌جا پخش شده و باعث شادی زیاد مردم در آستانه نوروز سال۲۴ شمسی شده‌است. آنهم پس از ۸سال تمام ظلم و ستم و بیداد و جنایت اعراب در ایران.
شکست بزرگ قادسیه که آغاز ورود اعراب مسلمان به ایران بود در سال۱۵ شمسی یعنی ٨سال پیش رخ داده بود. اما یک مشکل بزرگ بر سر راه شادی ملی مردم ایران وجود داشت. اگر مردم آشکارا از مرگ عُمَر شادی می‌کردند بیگمان بدست حکام مسلمان اعراب کشته می‌شدند. پس ناچار بودند که شادی خود را به نوعی پنهان کنند. لذا از ترکیب شدن شادی مردم از کشته شدن عُمَر بدست فیروز و نیاز به پنهان کردن این شادی شخصیت جالب حاجی‌ فیروز بدست ایرانیان ساخته می‌شود.
از یکسو نام حاجی فیروز به آشکارا نشان‌دهنده فیروز نهاوندی در عربستان است. چون مردم هرکس را که به عربستان می‌رفت حاجی می‌گفتند.
رنگ قرمز جامه و رنگ سیاه چهره حاجی‌ فیروز نشان‌دهنده جنگ و مبارزه است.
در ایران قدیم رنگ قرمز و سیاه نشان‌دهنده جنگ و مبارزه بوده است. دقت کنید به دو تن از بزرگ‌ترین سرداران ایرانی بابک خرمدین که رهبر سرخ جامگان بود و ابومسلم خراسانی که رهبر سیاه جامگان بود.
در ایران قدیم رنگ مرگ و عزاداری سیاه نبوده بلکه مانند هندی‌ها سفید بوده است. رقص حاجی فیروز نشان‌دهنده شادی و سرور مردم از مرگ عُمُر است و حتا شعر معروفی هم که حاجی فیروز می‌خواند:
ارباب خودم بز بز قندی
ارباب خودم چرا نمی‌خندی.
در اصل مسخره کردن ارباب‌های عرب آن زمان و بویژه بزرگ‌ترین عرب‌ها یعنی عُمَر است.
بزبزقندی اشاره آشکار به چهره اعراب مسلمان است که طبق سنت اسلام ریش دراز می‌کردند و سبیل می‌تراشیدند و شبیه بز می‌شدند که ریش دارد و سبیل ندارد.
از سوی دیگر فیروز زده و بزرگترین ارباب اعراب‌ یعنی عُمَر را کشته و به‌گونه مسخره کردن به ارباب خود یعنی عُمَر می‌گوید: حالا پس چرا نمی‌خندی؟
و سد البته که وقتی اعراب حاکم به حاجی فیروز نگاه می‌کردند متوجه داستان پشت پرده حاجی فیروز نمی‌شدند و ایرانیان با خیال راحت در جلوی چشم اعراب مرگ خلیفه‌یشان عُمَر را جشن می‌گرفتند و می‌رقصیدند به ریش اعراب‌ و عُمَرشان می‌خندیدند.
از محبوبیت زیاد شخصیت حاجی فیروز در سرتاسر ایران که تا امروز هم به‌جا مانده است روشن می‌شود که فیروز نهاوندی به خاطر کشتن عُمَر در زمان خودش چه محبوبیت بزرگی میان ایرانیان داشته است و چقدر دل ایرانیان را شاد کرده است.
در نهایت باید گفت که فیروز نهاوندی یکی از بزرگترین قهرمانان ملی ایران است و اگر در گزشته‌های دور نیاکان(:اجداد) ما از ترس اعراب مهاجم ناچار بودند شخصیت جدی فیروز نهاوندی را به‌صورت کمدی و دلقک دربیاورند. اینک وظیفه ملی ماست که پس از ۱۴۰۰سال دوباره این شخصیت ملی و قهرمان بزرگ کشورمان را از حالت طنز و دلقک خارج کنیم و به‌گونه یک قهرمان بزرگ ملی مورد سپاس و بزرگ داشت قرار دهیم.

نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی

شناخت و ریشه شناسی نام های اسطوره های ایران

  ✅ ایرج (ائیریاو)
ائیریاو
ایرج  

🔷از ایرج در کتاب مقدس اوستا تنها یک بار به صورت "ائیریاوَ"(Airyava) به معنی "یاری دهنده آریایی ها" یاد شده است، این نام در زبان پهلوی و زبان پارسی امروزی به صورت های "ارچ"،" ایرچ" یا " ایرج" به کار رفته است.

🔶 در این تنها یادکرد از ایرج در کتاب اوستا، هیچ اشاره و موردی وجود ندارد تا جهت مقایسه با روایت های بعدی، در موردی قابل استفاده باشد. در کتاب اوستا (فروردین یشت؛ بند ۱۳۱) از ایرج تنها به عنوان خاندانِ منوچهر یاد شده است :  
"فروهر پاک دین منوچهر از خاندانِ ایرج را می ستاییم"

🔷 دکتر مهرداد بهار بر این باور است که : " نام ایرج از واژه اوستایی" اَئیریَه"( نام‌ تیره های آریایی، نیاکان ایرانیان کنونی ) گرفته شده است"

🔶 در شاهنامه فردوسی ایرج نام کوچکترین پسر فریدون است که به دست برادران خود سلم و تور کشته شد. شهرناز، نام مادر سلم و تور و ارنواز نام مادر ایرج هر دو خواهران( بنا بر برخی از روایت ها دختران جمشید) هستند.

🔷 بنابر آنچه در شاهنامه و روایت های مشابه آمده است؛ فریدون جهان را میان سه پسر خود تقسیم کرد. روم را به سلم و توران را به تور و ایران را به ایرج داد. گروهی از پژوهشگران نام این سرزمین ها را در اوستا (فروردین  یشت ، بند ۱۴۳) به صورت "سَئیریمَه"، "توئیریمَه"و "اَئیریَنَه" می دانند.

🔶 سلم و تور بر ایرج حسد بردند و ناجوانمردانه ایرج را کشتند. فریدون به کین ایرج کمر بست و چون منوچهر از پشت او پدید آمد، او را به این کار بر انگیخت. سر انجام منوچهر به خونخواهیایرج، سلم و تور را بکشت.

🔷 اشاره به داستان کشته شدن ایرج به دست برادرانش، در برخی از کتاب های پهلوی نیز آمده است، از جمله در "بندهش"، "دینکَرد"،"رساله ماه فروردین روز خرداد"آمده است، ولی در کتاب "اَیادگار جاماسبیک"، این داستان نسبت به دیگر کتاب های پهلوی با گستردگی بیشتری آمده است.

🔶 بنا بر روایت این کتاب فریدون سه پسر خویش را پیش خواند و به آنان گفت که قصد دارد جهان را میان آنان بخش کند و از هر یک خواست تا آنچه به نظرشان بهتر می رسد بخواهند.

🔷 سلم ثروتمندی بسیار، تور نیرومندی و ایرج، چون فَرَّه کیان داشت، داد و دین خواست. فریدون زمین روم را تا ساحلِ دریا به سلم داد، ترکستان را با بیابان تا ساحلِ دریا به تور داد و ایرانشهر و هندوستان را تا ساحل دریا به ایرج بخشید.

🔶 پس دیهیم از سر برداشت و بر سر ایرج نهاد و گفت که: " نشست فَرَّه من بر سر ایرج تا صبح فرشگرد کرداری(= رستاخیز)، در همه زندگی تو و فرزندان تو بر سلم و تور فرمانروایی و پادشاهی خواهید داشت."

🔷سلم و تور چون آنگونه دیدند گفتند که این چه بود که فریدون پدر ما کرد که سالاری را نه به فرزند بزرگ تر و نه به فرزند میانی، بلکه به فرزند کوچک تر داد. چاره اندیشی کردند و ایرج، برادر خویش را کشتند."

🔶داستان ایرج در ادبیات پارسی هم بازتاب یافته و به ویژه "کین ایرج" نام لحن بیست و نهم از سی لحن باربد معرفی شده است.

 " چو کردی کین ایرج را سر آغاز / جهان را کین ایرج نو شدی باز"( نظامی)

📚بن مایه ها

1⃣"دانشنامه ایران باستان ؛هاشم رضی؛ انتشارات سخن؛ چاپ اول؛۱۳۸۱"
2⃣"یشت ها؛ ابراهیم پور داوود"
3⃣"حماسه سرایی در ایران؛ دکتر ذبیح الله صفا "
4⃣ "فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی؛دکتر محمد جعفر یاحقی؛ انتشارات سروش؛چاپ دوم، ۱۳۷۵"
5⃣ "اوستا، کهن ترین سرودهای ایرانیان؛ جلیل دوستخواه"
6⃣ " دانشنامه مزدیسنا، دکتر جهانگیر اوشیدری "
7⃣ "مینوی خرد؛ دکتر احمد تفضلی؛ نشر توس"

نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان

چهارشنبه‌ سورى

 ابراهيم پورداوود
 


آتش‌افروزى ايرانيان در پيشبازى نوروز از آيين ديرين است و همۀ جشن‌هاى باستانى با آتش كه فروغ ايزدى است، پيشباز می‌شود. آن‌چنان‌كه در اوستا آمده، فروردين (جشن نوروز) هنگامى است كه فرورهاى نياكان از براى سركشى بازماندگان از آسمان فرود آيند و ده شبانه‌روز در خان و مان پيشين خود به سر برند. اين ده روز، همان آخرين پنج روز از آخرين ماه سال و پنج روزى است كه به سال مى‌افزودند تا سال خورشيدى، درست داراى ۳۶۵ روز باشد. اين پنج روز را پنجه‌- پنجه دزديده‌- پنجوه‌- بهيزك (و هيچك)- گاه- اندرگاه- روزهاى گاتها مى‌گفتند. ناگزير روزهايى كه از براى پيش آمد آغاز سال آتش مى‌افروختند و شادمانى مى‌كردند، بيرون از اين ده روز نبود. شك نيست كه افتادن اين آتش‌افروزی به شب آخرين چهارشنبۀ سال، پس از اسلام است، چه ايرانيان، شنبه و آدينه نداشتند. هر يك از دوازده ماه نزد آنان بی‌كم‌وبيش سى روز بود و هر روز به نام يكى از ايزدان خوانده مى‌شد، چون هرمزروز- بهمن‌روز- ارديبهشت‌روز و جز اينها. روز چهارشنبه يا يوم الارباع نزد عرب‌ها روز شوم و نحسى است. جاحظ در المحاسن والاضداد آورده «والاربعاء يوم ضنك و نحس». شعر منوچهرى گوياى همين روز تنگى (ضنك) و سختى و شومى است:

چهارشنبه كه روز بلاست باده بخور
 به ساتكين مى خور تا به عافيت گذرد

اين است كه ايرانيان آيين آتش‌افروزى پايان سال خود را به شب آخرين چهارشنبه انداختند تا با پيش‌آمد سال نو از آسيب روز پليدى چون چهارشنبه بركنار مانند.
كهن‌ترين جايى كه از آتش‌افروزى سورى ياد شده، در تاريخ بخاراست، تأليف ابوجعفر نرشخى (۲۴۸-۲۶۸). اين كتاب را ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوى در سال ۵۷۲ از عربى به فارسى گردانيده است.
دربارۀ جشن سورى گويد:
 «و چون امير سديد منصور بن نوح به ملك بنشست، اندر ماه شوال سال به سيصد و پنجاه به جوى موليان، فرمود تا آن سرايها را ديگر بار عمارت كردند و هر چه هلاك و ضايع شده بود، بهتر از آن به حاصل (كردند). آنگاه امير سديد (به سراى) بنشست. [هنوز] سال تمام نشده بود كه چون شب ‌سورى چنان كه عادت قديم است، آتشى عظيم افروختند. پاره آتش بجست و سقف سراى درگرفت و ديگر باره جمله سراى بسوخت و امير سديد هم در شب به جوى موليان رفت...»
چنان كه ديده می‌شود، در سخن از آتش‌افروزى شب‌ سورى گفته شده «عادت قديم است» ديگر اينكه گفته شده «شب سورى» بدون چهارشنبه. شك نيست كه اين آتش‌افروزى در پايان سال، همان جشن چهارشنبه‌سورى كنونى است.
از اينكه اين جشن در سه‌شنبه‌‌شب گرفته مى‌شود، از‌اين‌رو است كه نزد ايرانيان شب پيش از روز به شمار مى‌رود. بسا در اوستا گفته شده: «در هنگام سه شب يا در هنگام نُه شب به جاى سه روز و نُه روز.» در آتش بهرام نيايش در پارۀ ۱۵ آمده:
 «بشود كه رمه‌اى از چارپايان از آنِ تو شود و گروهى از مردان بشود كه از منش ورزيده و از زندگى ورزيده برخوردار شوى، بشود شاد زندگى كنى به شب هايى كه خواهى زيست.»
در فروردين‌يشت، پارۀ ۴۹ آمده:
 «فرورهاى نيك تواناى پاكان در هنگام (جشن گهنبار) همسپتمدم از آرامگاهان خود به سوى زمين فرود آيند و ده شب پى درپى از براى آگاهى يافتن از بازماندگان درين جا بسر برند».

شنبه يا شنبد

 به فال نيك و به روز مبارك شنبد
 نبيذ گير و مده روزگار خويش به بد
                                         منوچهری

 یك واژۀ بابلى است به دستيارى تازيان به ايران رسيده است. آن‌چنان‌كه در آغاز گفتم، نزد ايرانيان، ماه به چهار هفته بخش نمى‌شده. شباتو Shabbatu كه در عربى، سبت شده، روز پانزدهم (پرماه) و روز آسايش بود. اما سورى كه به جاى جشن به كار رفته، به اين واژه چندين بار در اوستا برمى‌خوريم: سوئيريه Suirya و به معنى چاشت به كار رفته در پهلوى و پارسى به معنى مهمانى بزرگ گرفته شده:

در سور جهان شدم وليكن
 بس لاغر بازگشتم از سور
 زين سور ز من بسى بتر رفت
 اسكندر و اردشير و شاپور
 گر تو سوى سور مى‌روى رو
 روزت خوش باد و سعى مشكور
                                        ناصرخسرو

سورناى، نايى است كه در مهمانى و عروسى نوازند.
 در پايان بايد يادآور شد: در جشن چهارشنبه‌سورى از روى شعلۀ آتش جستن و ناسزايى چون سرخى تو از من و زردى من از تو گفتن از روزگارانى است كه ديگر ايرانيان مانند نياكان خود، آتش را نمايندۀ فروغ ايزدى نمى‌دانستند، آن‌چنان‌كه در آتش‌افروزى جشن سده كه به گفتۀ گروهى از پيشينيان، پرندگان و چارپايان را به قير و نفت اندوده، آتش مى‌زدند، از روزگاران پس از اسلام است.

آناهیتا، تهران، ۱۳۱۲، صص ۱۰۰-۱۰۲.


نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان

توضیحات استاد الهی قمشه‌ای درباره‌ی چهارشنبه‌ سوری و آتش‌پرستی ایرانیان باستان


 نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان

هنر زرتشتی‌ دوزی ثبت ملی شد


 
هنر زرتشتی‌دوزی ثبت ملی شد

_خبریار امرداد: مهشید شهریاری در 11:35 1399/12/26  35 0
«زرتشتی‌دوزی»، هنر دست بانوان زرتشتی، به گونه‌ی ملی و برای کل کشور به‌عنوان میراث‌فرهنگی ناملموس در فهرست آثار ملی به ثبت رسید.

🍃سوزن‌دوزی زرتشتی، زرتشتی‌دوزی یا گل‌ونقش، هنر دیرینه و ظریف بانوان زرتشتی است که پیشینه‌ی آن به نزدیک به  100 سال پیش برمی‌گردد. زرتشتی‌دوزی شامل نگاره‌ها و نمادهای ویژه‌ای است که هر کدام ریشه در باور‌های ایرانیان و زرتشتیان دارد. نخ مورد استفاده در زرتشتی‌دوزی ابریشم تابیده طبیعی است. برای بستر کار نیز از پارچه‌های ریزبافت استفاده می‌شود. می‌توان گفت سوزن‌هایی بسیار ظریف و انواع نخ‌های ابریشم یا پنبه‌ای و پارچه‌های ابریشمین یا پنبه‌ای از نخستین ابزارهای این هنر بوده است. بانوان زرتشتی این هنر را نسل به نسل و از سوی استادان این هنر فراگرفته بودند. نقوش گل‌ونقش را می‌توان در جامه‌هایی کهن مانند مَکنا، شَوال، لَچَک، پیراهن و عرق‌چینِ داماد و دولُوگ (کیسه از جنس پارچه)دید. طرح گل‌ونقش را بر پارچه ترسیم نمی‌کردند و آن را بنابر دستور دوخت و گاه با شمارش تاروپود پارچه می‌دوختند. گل‌ونقش زینت‌بخش جامه‌های شادی است.

 🍃سرو، گل‌ و پرنده و نیز جانورانی خوش‌نام و زیبا مانند آهو و ماهی در گل و نقش بسیار به چشم می‌خورد که همه نشان از زندگانی و شادی دارد و با نگرش آیینی در دین زرتشتی هم‌ساز و هم‌نواست.

🔸به گزارش ایرنا- مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان تهران گفت: در جلسه شورای ثبت میراث ناملموس، ۶ اثر از تهران به صورت مستقل ثبت و یک اثر به صورت ملی ثبت شد.
به گزارش ایرنا از اعلام روز دوشنبه میراث فرهنگی تهران، پرهام جانفشان یادآور شد: ۶ اثر ناملموس در آخرین نشست کمیته ثبت میراث فرهنگی کشور در فهرست آثار ملی به ثبت رسید.
🔸وی افزود: این اثر های ناملموس شامل مهارت تهیه شیره توت کن، مهارت تهیه مغز کوفک کن و حصارک(محتویات گردو)، مهارت پخت آبگوشت باغی کن، مهارت پخت شش‌انداز آلوی کن، مهارت پخت آش انار کن، مهارت پخت کوفته دست به گردن کن و مهارت زرتشتی دوزی که زرتشتی دوزی به صورت ملی و برای کل کشور به ثبت رسید.

 

نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان

هفت‌ سین خوان(سفره) نوروزی ایرانیان تبارمند

 


 در ایران کهن و نزد ایرانیان چون شماره #هفت شماره‌ی ورجاوند و سِپَنت بوده و هست، بر این پایه نیاکان نیک ایرانی‌مان هفت‌سین بر سفره نوروزی می‌‌چیدند که اکنون هم ما چنین می‌‌نماییم.
هفت‌سین بایستی از داده‌های #گیاهی و #خوراکی باشند و نام آنها نیز باید از واژگان #پارسی باشند.
جشن نوروز چون جشن کاملن #ایرانی‌ست پس سفره ٧سین ما #ایرانیان نیز بایسته است که کاملا #ایرانی بچینیم.
بهترین خوراکی‌های گیاهی فرهنگ پارسی هفت‌گانه ( #هفت‌سین ) بر سفره نوروزی اینها هستند:
۱- #سیر
۲- #سیب
۳- #سبزه
۴- #سنجد
۵- #سرکه
۶- #سمنو
۷- #سماغ

۱- #سیر به‌نام و نشانه #اهورامزداست.
٢- #سیب به‌نام و نشانه #سپندارمز است.
٣- #سبزه به‌نام فرشته‌ #اردیبهشت است.
۴- #سنجد به‌نام فرشته‌ خرداد است.
۵- #سركه به‌نام فرشته‌ #امرداد است.
۶- #سمنو به‌نام فرشته‌ #شهریور است.
٧- #سماغ به‌نام فرشته‌ #بهمن است.
.
سفره نوروزی زرتشتیان:

١- آینه که نشانه یکرنگی و روشنایی است.

۲- قند سبز که نشانه شیرین کامی است.

۳- لُرک و میوه که نشانه داده‌های اهورایی‌ست.

۴- سفره سبز که نماد زمین است و نشانه امشاسپند سپندارمز می‌باشد.

۵- مُورتMyrtus که نشانه مزدا اهورا (دانا و دانش بیکران هستی‌مند) است می‌باشد.

۶- آتش نشانه امشاسپند اَشه وهیشته(اردیبهشت) که به‌ معنی راه راستینی و هنجار هستی است می‌باشد.

۷- آب به نشانه امشاسپند هه‌اوروتات(خرداد) که به‌ معنی رسایی و جاودانگی است می‌باشد.

۸- سبزه به نشانه امشاسپند امرتات(اَمرداد) که به‌ معنی بی‌مرگی و جاودانگی است می‌باشد.

۹- سکه به نشانه امشاسپند خشترا(شهریور) که به‌ معنی شهریاری و کردار نیک است می‌باشد.

۱۰- شیر نشانه امشاسپند وهومن(بهمن) که به‌ معنی اندیشه نیک، منش پاک و خرد است می‌باشد. و اشاره بر نوزایی آدمی و رستاخیز زاستار(:طبیعت) بوده که در نقش مادی نگهبان جانوران هم است.

۱۱- نسک(:کتاب) #گات‌ها، سروده‌های پاک #اشوزرتشت خردمند ایرانی و خُرده اوستا که نشانه باور دینی ما بهدینان است می‌باشد. شاهنامه نیز هست.

۱۲- تخم‌مرغ به نشانه بسته زندگی است که می‌تواند به بالندگی دگرگون شود و یا شکسته شود و از میان برود.

برای زیباتر شدن خوان نوروزی هم:
#انار غوته‌ور در آب.
#ماهی‌‌سرخ زنده.
#گل‌های زیبا.
#شمعدان.
#شیرینی‌.
بر سفره نوروزی‌‌مان می‌گزاریم. #شراب نیز خواستید می‌توانید بگزارید.

#لُرک یا آجیل آمیخته‌ای از هفت میوه خشک است مانند: پسته، بادام، سنجد، کشمش، گردو، انجیر، خرما، برگه‌ هلو بر سفره خوان نوروزی نیز می‌گزاریم.
آری این است سفره نوروزی ایرانیان تبارمند که پاسبان و نگهدارنده فرهنگ ناب ایران‌زمین، تمدن بزرگ ایران‌زمین، تاریخ کهن ایران‌زمین و آیین نیک نیاکان ایرانی‌مان.

نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان

آیین چهارشنبه سوری به سبک زنان زرتشتی سال گذشته در شریف آباد اردکان


 

شادی و جشن در آیین مزدایی

 ✅هنگام مطالعه اوستا و تاریخ دینی ایران و پژوهش در سنت های ملی این مرز و بوم، متوجه می شویم که جشن هایی بسیار در روزگاران دور و نزدیک وجود داشته است هم چنین به هنگام مطالعه و پژوهش متوجه می شویم که برخلاف فراوانی و وجود عيدها و جشن ها، از ایام سوگ و ماتم و عزا و انجام مراسم شیون و مویه در این سرزمین و تاریخ و سنن دینی و ملی اش نشانه هایی برجا نیست. علت چیست؟ و هر پژوهنده و خواننده ای بی گمان میخواهد راز و رمز این فراوانی و آن فقدان را دریابد.


✅به موجب گاتاها یا سرودهای زرتشت، در آغاز آفرینش دو گوهر وجود داشته اند یکی در خرد و اندیشه نیک و ورجاوند و دیگری زشت و بدخواه و تباه. یکی سپنتامینو   و آن دیگری انگرمينو  یا اهریمن، به موجب همین سرودها انسان در گزینش یکی از این دو راه کاملا آزاد است. کسانی که راه نخست و نیک را برگزینند رستگار میشوند و زندگی و فرجام خوشی می یابند. کسانی که راه دوم را انتخاب کنند، با تمیز و اختيار و خواست خود چنین کرده اند و روزگاری زشت و فرجامی بسیار بد خواهند داشت.وظيفة ایمانداران و گرایشگران راه نیک اهورایی، آن است که با تمام وجود بر علیه بدی و بدان پیکار کنند، چون همگرایی و پیکار آنان، انگر مینو را سرانجام شکست خواهد داد و از میان برخواهد داشت. هر فرد با ایمان و راستروی، پس از گذراندن این زندگی، فروشی با ذره مینوی وجودش به عرش اعلا با آسمان برین، گروثمان پر خواهد کشید و برای همیشه غرق در نور و سرور خواهد شد.

✅هر فرد بد راه و گرائیده و پوینده راه انگر مینو، به اراده و خواست و درک با خوبی و اشاعه آن مبارزه کرده و به زندگی و آسایش و سرور خود و دیگران و پیشرفت زندگی لطمه زده است و پس از مرگ نیز به فروغ جاویدان و زندگی خوش سرمدی راهی ندارد. خرد و اندیشه راستین اجازه نمی دهد که برای اولی که چنان نیک زندگی کرده و به فروغ جاودانی پیوسته سوگواری و شیون و مویه کرد. و هم چنین برای دومی که جز در تباهی زندگی و پیکار با نیکی و راه استوار سپنتایی نکوشیده و انهدامش به پیشرفت راستی و راه نیک کمک می کند - نیز گریه و شیون و مویه، کار عقل راستین نیست.

✅شادی، جشن، سازندگی، روشنایی، کار و کوشش، بالندگی و نمو، شهد و شیرینی، گیاهان خوب و خوشخوار و زندگی ساز، جانوران سودرسان، ماه و خورشید و ستارگان، و هر چیز و عمل و کردار و پدیده ای که به پیشبرد زندگی و سازندگی و دوام و بقای آن یاری می کند، از اعمال و خواست و تحت حمایت سپنتا مینو قرار دارد. سوک و غم، سوگواری و مویه، تباهی، تاریکی، تنبلی و کاهلی، رکورد و جمود، تلخی، توفان و هر چیز و عمل و کردار و پدیده ای که زندگی را از سازندگی به تباهی و انهدام یاری می کند، از اعمال و نیرنگ های انگرمینوست و اساس و بنیان جهان بر تنازع و پیکار این دو نیرو قرار دارد که سرانجام اهریمن شکست می یابد.

نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان

گویا چهارشنبه سوری، جشنی عربی است كه ايرانيزه شده

 خيلی‌ها گمان می‌كنند كه چهارشنبه سوری يك جشن مقدس ملّی است! و از همين روی آن را به بدترين شيوه گرامی می‌دارند!

✅ چهارشنبه سوری ربطی به آيين زرتشتی ندارد.

در گاهشماری زرتشتی، هفته موضوعيت ندارد. به تعبيری صريح‌تر، در گاهشماری‌های بومی ايرانی، هفته وجود داشت؛ اما در تقويم مذهبیِ زرتشتی، هفته وجود نداشته و ندارد و اگر بخواهيم دقيق‌تر بنگريم، ورود هفته به تقويم‌های ايرانی در اثر نفوذ فرهنگ سامی (عربی-عبرانی) به فرهنگ ايران بود.

منبع: مری بويس، زرتشتيان، باورها و آداب دينی آنها، ترجمه ع.بهرامی، تهران: نشر ققنوس، 1391، ص 99


فی الواقع، در آيين زرتشتی چيزی به نام چهارشنبه وجود ندارد، و بالتبع، چهارشنبه سوری نيز در اين آيين وجود ندارد.
خانم دکتر کتایون مزداپور از محققان صاحب‌ نام زرتشتی می‌نويسند:
«خیلی از آنها (جشن‌ها و آیین‌ها) هرگز زرتشتی نبوده اند، مثل چهارشنبه سوری.»

منبع: مجله‌ی هفت آسمان، بهار ۱۳۸۴، شماره ۲۵، صفحه ۱۸

موبد موبدان ايران - جهانگير اوشيدری - می‌نويسد:
«شک نیست که افتادن این آتش‌افروزی به شب آخرین چهارشنبه سال، پس از اسلام است؛ چه، ایرانیان باستان شنبه و آدینه نداشتند. چون روز چهارشنبه نزد اعراب روز شوم و نحسی بود لذا برای رفع نحسی اقداماتی می‌کردند. بنابراین چهارشنبه سوری جزو جشن‌های ایران باستان نیست.»

منبع: جهانگير اوشيدری، دانشنامه مزدَیَسنا، تهران: نشر مركز، 1389، ص ۳۳۳، ذیل عنوان «سوری»


همچنين دکتر کورش نیکنام - موبد زرتشتی و پژوهشگر در آداب و سنن ایران باستان - عقیده دارد که چهارشنبه سوری هیچ ارتباطی با زرتشتیان ندارد و شکل گیری این مراسم را پس از حمله اعراب به ایران می‌داند:
«در گاهشماری زرتشتیان اصلاً هفته وجود ندارد. شنبه و یکشنبه و...  بعد از تسلط اعراب به فرهنگ ایران وارد شد. بنابراین اینکه ما شب چهارشنبه‌ای را جشن بگیریم (چون چهارشنبه در فرهنگ عرب روز نحس هفته بوده) خودش گویای این هست که چهارشنبه سوری بعد از اسلام در ایران مرسوم شد.»

منبع: B.B.C فارسی، چهارشنبه سوری، جشنی در استقبال از نوروز، ‌15 مارس 2009، 25 اسفند 1387

در تكمیل سخن موبد نيكنام بايد به عرض برسانيم كه هرچند در بين عرب عصر جاهلیت، چهارشنبه (يوم الاربعاء) نحس شمرده می‌شد، ليكن در قرآن و روايات صحيح، نحس بودنِ چهارشنبه مورد تأييد نيست (چون در عقائد اسلامی، هيچ روزی ذاتاً نحس نيست.) ولذا جشنی با عنوانِ چهارشنبه سوری و مشابه اين در منابع اسلامی وجود ندارد. (بلكه اين رسم مربوط به عرب عصر جاهلی بوده و برخلاف تعاليم اسلامی، تا ساليان دراز ادامه پيدا كرد‌.)


حتی آقا جمال_خوانساری در كتاب «كلثوم ننه» (كتابی طنز در نقد باورهای خرافی) به صراحت، چهارشنبه سوری را مربوط به تقويم عربی و در آخرين چهارشنبه ماه صفر می‌داند كه بسياری از مردم آن را ايرانيزه كرده و با درهم آميختن خرافات، آن را جشن می‌گيرند.

منبع: كلثوم ننه، باب هشتم، (در بيان سازها و افعال آنها)، ص 42
🍁🍁🍁
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

«نوروز» باشکوه‌ترین جشن جهان

 مهرداد معمارزاده (ایرانمهر)

سرانجام تلاش‌های چندین سالۀ فرهنگ‌دوستان به بار نشست و نوروز ایرانی در جایگاه «میراث فرهنگی بشری» از سوی سازمان علمی- فرهنگی یونسکو پذیرفته شد، و در نشست جهانی سازمان ملل نیز در شمار روزهای جهانی جای گرفت. پذیرش این میراث معنوی مشترک از سوی کانون‌های بزرگ «علمی- فرهنگی» و نیز سیاسی جهان، گنجایش و توان بالای فرهنگ ملی ایرانیان و جایگاه والای این روز بزرگ در تاریخ زندگی ملت‌هایی را نشان می‌دهد که نوروز ایرانی را ارج می‌نهند.
نوروز جشنی است که «شب چهارشنبه‌سوری» با برافروختن آتش به پیشوازش می‌آید و جشن «سیزده به در» نیز با سپردن سبزۀ هفت‌سین به دشت و آب روان، آن را بدرقه می‌کند. از دیرباز تاکنون، آیین‌هایی با این جشن همراه بوده که برخی از آن‌ها مانند کاشتن سبزه، خانه‌تکانی، کوزه‌شکنی، سفرۀ هفت‌سین و ...، هم‌چنین کمک به نیازمندان و نیز رفتن بر مزار رفتگان و درگذشتگان در پنجشنبۀ پایانی سال، امروزه نیز هم‌چنان در میان ایرانیان روایی دارد. یَشت‌ها- ج 1: «پیش از آنکه اهورامزدا جهان خاکی را بیافریند، فرَوَهر هر یک از آفریدگان نیک این گیتی را به نوبۀ خود برای نگهداری آن آفریدۀ جهانِ خاکی فرو می‌فرستد و پس از مرگ آن آفریده، فروهر او دیگر باره به سوی آسمان گراید و به همان پاکی ازلی بماند. اما هیچگاه کسی را که به وی تعلق داشت فراموش نمی‌کند و هر سال یکبار به دیدن وی می‌آید و آن هنگام جشن فروردین است، یعنی روزهایی که برای فرود آمدن فروهرهای نیاکان و پاکان اختصاص دارد».

جشن «نوروز» جشن سپاسگزاری آدمیان به پروردگار است و نگاه به آیین‌های کهن نوروز، پاسداشت فرهنگ بومی این سرزمین به شمار می‌آید. ریشۀ پهلویِ واژۀ نوروز، «نوک‌روچ»  یا «نوگ‌روز» بوده است. واژۀ «جشن» نیز در فارسی امروز به معنای روز شادمانی همگانی و ملی است. دکتر محمد معین درین باره می‌فرمایند: «کلمۀ جشن هم که در این اصطلاح به کار رفته با «یشتن» پهلوی و «یزشن» پازند و نیز «یسنا» و «یشت» اوستایی از یک ریشه و به معنای نیایش و ستایش، و بر پا داشتن آیین و رسوم و تشریفات است». نوروز جشنی است کهن، که هزاران سال پیشینه دارد. نوروز نه تنها در فرهنگ و تاریخ سرزمین‌های ایرانی‌تبار جشنی بی‌همتاست، که در جهان نیز هم‌ترازی ندارد. بر پایۀ استوره‌های پیش از اوستا و ودا، «نوروز» در زمان یمَه‌خشَثرَه (جمشید- شاه درخشان) شاه پیشدادی (پاراداتا) بنیاد یافته است. این استوره‌ها، خود فراتر از پنج تا هفت هزار سال پیش، به نگارش درآمده‌اند. («استوره» تاریخ بی‌زمان است، نه افسانه (میت- میتولوژی!))
 

نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان

موبد رستم شهزادی


 ۲۳ اسفند ماه  سالروز درگذشت زنده یاد
موبد رستم شهزادی
یادش گرامی، روانش شاد
این گزارش چند هفته پیش از درگذشت وی از او تهیه شد.

🍁🍁🍁
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

معجزه زرتشت -زنده ياد موبد رستم شهزادي




🔥🔥🔥
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزديسنان

چگونگي نماز-زنده ياد موبد رستم شهزادي



🔥🔥🔥
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزديسنان

۱۳۹۹ اسفند ۲۳, شنبه

پل چینود

 پل چینود چگونه است؟ آیا همان پل صراط است. چگونه فرد گناه کار از آن رد می شود؟

موبد کورش نیکنام:

در سرودهای زرتشت به گذرگاهی به نام  «چینوَت پِرِتو» اشاره شده است. این واژه از دو بخش  «چین» به چمار(:معنای) چگونه و«پِرِتو» به چِمار گذرگاه تشکیل شده است. بنابراین چمار این واژه، گذرگاهِ چگونه زیستن خواهد بود.

 در این بینش به مادی بودن چنین گذرگاهی برای روان در گذشتگان اشاره ای نشده است،  شاید هنگام(:مرحله) یی خواهد بود برای رایزنی و پرسش هر مرتو(:انسان) از وژدان(:وجدان) خویش، پس از هر رفتار و کرداری که انجام داده است.

موبدانِ دوران ساسانی به پیروی از فرهنگ دیگران که در آن روزگار به ایران نیز راه یافته بودند، باورهایی درباره بهشت و دوزخ، جهان پس ازمرگ و سرگذشت آن را برای فهم و درک بیشتر ایرانیان زرتشتی به زندگی مادی آن زمان شباهت دادند و هماهنگ کردند.

بدین روی بهشت و دوزخِ اندیشه زرتشت نیز با ابتکار موبدی به نام «اردای ویراز» سبب نگاشتن نسک پهلوی «اردای ویراف نامه» شد و ریخت(:شکل) دیگری به خود گرفت.

 پاداش و مجازات برای تن و بدن مَرتو نیز که از جهان در می گذشتند نیز پیش بینی گردید. بهشت و دوزخ دارای راه و جاده گردید(در متنی از خرده اوستا به نام پَتِت) و گذرگاه چینوَد نیز به ریخت ِ پُلی بیان شد(پهن وگسترده برای نیکان، به باریکی مو برای گناهکاران) که روان درگذشته بایستی با شرایطی ویژه از آن عبور کند تا به بهشت برسد،  یا به دوزخ رهنمون گردد.

آشکار است که اینگونه همانند سازی به پیروی ازفرهنگ ديگران نادرست بوده و با بینش خردمندانه اشوزرتشت هماهنگی ندارد. دینِ دگرگون شده و پرورش یافته اندیشه موبدانِ آن روزگار که گاهی به سبب ناچاری یا ناآگاهی بوده است، هرچند از نام زرتشت نیز بهره داشته است ولی بیگمان سفارش ها و برداشت های آن دوران با بینش راستین آموزگار راستی و خرد، اشوزرتشت که در سروده هایش(:گات ها) آمده است، در برخی موارد ناهمگون است.

برگرفته از تارنمای موبد کورش نیکنام.

نقل از درگاه کانون جهان بینی زرتشت

جشن چهارشنبه سوری

 


 آیین آتش افروزی، به پیشواز از سال نو چند سال دارد؟ کسی نمی‌داند.
اما این آیین از هنگامی به غروب آخرین سه‌شنبه سال افتاده است كه #زرتشت به تنظیم دقیق تقویم توفیق یافت.
آن سالی بود كه تحویل سال با سه‌شنبه‌ای برابر شد كه نیمه آن سه‌شنبه تا نیمروز جزیی از سال كهنه و نیمه بعدازظهر، سال نو به حساب می‌آمد.
به یک باور دیگر، ایرانیان مراسم آتش افروزی در آستانه سال نو را پس از آمدن(حمله) اسلام، در آخرین چهارشنبه سال قرار داده‌اند تا از باور اعراب پیروی كرده باشند.
این باور با مراسم کهن چهارشنبه سوری همخوانی چندانی ندارد. و شاید این شب شادی و آتش افروزی گونه‌ای مقاومت و در افتادن با تازیان نیز بوده است یعنی که چون عرب این روز را شوم می‌دانست، ایرانی همان روز را برای شادمانی برگزید.
تازیان نیز در این راه‌ها بسیار کوشیده بودند.
برای نمونه آنان مهراب را که مکان چشمه‌ی مهر بود به محراب که معنی مکان جنگ دارد برگرداندند و یا به گدا فرزند ساسانیان می‌گفتند.
برخی می‌گویند که ایرانیان تا آمدن تازیان مسلمان روزهای هفته را نمی‌دانستند و پس چهارشنبه سوری از آمدن عربان به بعد رایج شده است که این نیز سخن درستی نیست. در شاهنامه فردوسی بیشتر از ۱۲۰ بار واژه هفته بكار رفته است. از آنجا كه شاهنامه فردوسی را ترجمان وفادار داستان‌های دوران باستان می‌دانند، دور است كه استاد توس بدون اینكه چنین مفهومی در متون مبنا بكار رفته باشد، تا این اندازه از آن بهره برگیرد.
متون مانوی نیز، كاربرد گسترده روزهای هفته را نشان می‌دهد.
در نوشتارهای مانوی یافت‌شده در «تورفان» و نیز در «موگ‌تاگ» از روزهای یكشنبه و دوشنبه با نام‌های مهر روزیا خور روز و ماه ‌روز یاد شده و این دو، روزهای روزه‌داری مانوی دانسته شده است. در متون مانوی، همراه با روزهای هفته از نام‌های سی‌گانه برای روزهای ماه نیز استفاده می‌شده است و همچنین می‌دانیم كه روز دوشنبه روز مقدس و تعطیل مانویان بوده است.
متون و منابع كهن چینی نیز كاربرد هفته در ایران باستان و نام روزهای آن را گزارش كرده‌اند.
یک متن كهن بودایی از نام روزهای هفته در زبان چینی و معادل آنها با روزهای هفته در فارسی میانه و سغدی یاد كرده است.
در این متن، نام ایرانی روزهای هفته كه از یكشنبه آغاز می‌شوند، بدینگونه بازگو شده است: یوشمبت روز تعطیل، دوشمبت، سه‌شمبت، چرشمبت، پنج‌شمبت، شش‌شمبت، شمبت.
در همان متن، معادل سغدی این نام‌ها بدینگونه آمده است: مهر روز یا خورشید روز، ماه ‌روز، بهرام روز، تیر روز، اورمزد روز، ناهید روز و  كیوان روز.
این نام‌ها از نام هفت اختر سیار آسمان، در آن زمان برگرفته شده است. تعطیلی روز یكشنبه در تقویم میلادی نیز از روز تعطیل ایرانی برگرفته شده است.
می‌دانیم كه نام روز یكشنبه در هر دوی آنها به یک معنا است و به معنای «خورشید روز» است.  
در دوره ساسانی و همراه با دیگر تحریف‌های بی‌شمار آنان از آیین و فرهنگ ایران باستان، روزهای هفته‌ را نیز از گاهشماری خود حذف می‌كنند و نام روزهای ماه را بكار می‌گیرند.
بنا به گمانی شب چهارشنبه سوری را به مناسبت آتش افروزی در آن شب «سوری» نامیده‌اند.
بنا به باوری دیگر،«سور» از واژه «سوییریه » به معنی چاشت اوستایی است كه در پهلوی و پارسی به معنی مهمانی بزرگ گرفته شده است.
سور به معنی سرخ هم آمده است. در چند گویش ایرانی «سور» همین معنی سرخ را دارد.
چنانکه سهراب همان سورآب یا رود و آب سرخ است. سور به معنی مهمانی و بزم هم آمده است.
در پهلوی ،سور هم به معنی سرخ و هم مهمانی و جشن و شادی آمده است.
در گویش‌های گوناگون هم سور به معنی بزم و شادی می‌آید. و این معنی را هم می‌توان از چهارشنبه سوری دریافت یعنی «چهارشنبه شادی».
در پاره‌ای جاها و ازجمله در «اصفهان» این شب را «چهارشنبه سرخی» می‌نامند.  
 اینک بخشی از نوشته‌های #صادق_هدایت را در این باره می‌خوانیم:  
«چند روز به نوروز مانده در كوچه‌ها آتش افروز می‌گردد و آن عبارت است از دو یا سه نفر كه رخت رنگ به رنگ می‌پوشند به كلاه دراز و لباسشان زنگوله آویزان می‌كنند و به رویشان صورتک می‌زنند. یکی از آنها دو تخته را بهم می‌زند و اشعاری می‌خواند:
آتش افروز اومده
سالی یک روز اومده
آتش افروز صغیرم
سالی یک روز فقیرم
روده و پوده اومده
هرچه که بوده اومده.

آتش افروزی و میمون و خرس بازی نیز رایج بوده است.
پیشینه این باور را می‌شود در روزگاری كه ایرانیان و هندیان هنوز باهم می‌زیستند جستجو كرد.
آنان نور، آسمان، آفتاب و نیز آتش را می‌ستودند و آفرین می‌گفتند.
ریگ ودا كتاب مقدس هندوان با«سرود آتش» آغاز شده است و آریاییان خدای آتش را فرزند خدای بزرگ می‌دانستند.  
در #گات‌ها آمده است كه: «در آغاز آفرینش، آتش نیز هستش یافت.»
بنا به باورهای کهن ایرانی انسان تخم و گوهر آتش است.
 در«اوستا» آمده است: «آذر پسر اهورامزدا، ای آذر مقدس ارتشتاران، ای ایزد پر از فر» «ای ایزد پر از درمان، آذر پسر اهورامزدا، با همه آتش‌ها».
در جای دیگر «اوستا»: «آذر پسر اهورامزدا، فر و سود مزدا آفریده، فر ایرانی مزدا آفریده، فر» «كیانی مزدا آفریده».
در اساتیر ایرانی، آتش نمودی از «اهورامزدا» و دود نمودی از «اهریمن» است كه در مبارزه با اهورامزدا به آن راه یافت.

ترانه‌های چهارشنبه سوری:
ترانه‌های چهارشنبه سوری پر از شادی است. آرزوی سرخی و خنده و شادمانی در این ترانه‌های ساده موج می‌زند.
زردی ما از تو
سرخی تو از ما.
یا اینكه:
آلا بدر
بلا بدر
دزد هیز
از درها بدر.  
 آتش را بر بلندی پشت بام‌ها می‌افروختند و یا برتپه‌ها تا به بالندگی آتش كمک كرده باشند كه در سرکشی و بلند پروازی تواناتر شود.
کودکان در کوچه‌ها و پس کوچه‌ها به در خانه‌ها رفته و هیزم می‌خواستند و در ستایش صاحبخانه‌ی بخشنده ترانه‌ها می‌خواندند:
پاشنه‌ی خونه آجره
صابخونه تاجره.
و چنین است روایت آن روزگاران.

#بوته_افروزی
پیش از پریدن آفتاب از لب بام خانه‌ها، هر خانواده بوته‌هایی را كه از پیش فراهم كرده‌اند روی بام یا زمین خانه، در سه یا پنج یا هفت «گُله» كپه می‌كنند. با پریدن آفتاب و نیم تاریک شدن آسمان، زن و مرد گرد هم می‌آیند و بوته‌‌ها را آتش می‌زنند. در این هنگام از بزرگ تا كوچک هر كدام سه بار از روی بوته‌های افروخته می‌پرند و در هر بار چنین می‌خوانند:
زردی من از تو
سرخی تو از من.
بوته‌ها كه سوخت و خاكستر شد، زنی خاكستر آن را در خاک‌انداز جمع می‌كند و آن‌را از خانه بیرون می‌برد و در سر چهار راه می‌ریزد. در بازگشت به خانه، در خانه را سخت می‌كوبد.
كسی از درون خانه می‌پرسد:
كیه؟  
 می‌گوید:
منم.
می‌پرسد:
از كجا آمده‌ای؟  
می‌گوید:
از عروسی  
می پرسد:
چی آورده‌ای؟  
می‌گوید:
 تندرستی.  
در این هنگام در خانه را به رویش می‌گشایند و همراه او تندرستی را برای یک سال به درون خانه می‌آورند.  

#قاشق_زنی  
زنان و دختران آرزومند و حاجت دار، قاشقی با كاسه‌ای مسی بر می‌دارند و شب هنگام در كوچه و پس كوچه به‌راه می‌افتند. در برابر در هفت خانه خاموش و بی سخن، قاشق را پی در پی بر كاسه می‌زنند. صاحبخانه كه با چنین رسمی آشناست و می‌داند قاشق زنان چه می‌خواهند، چیزی در كاسه آنان می‌گذارند. این چیز ممكن است پول باشد یا شیرینی و آجیل و برنج و بنشن یا چیزهای دیگر.  قاشق زنان اگر در قاشق زنی چیزی بدست نیاوردند از برآورده شدن آرزوی خود ناامید خواهند شد.

#آجیل_مشکل‌گشا:
آجیل مشکل گشا و نخودچی پای مهم چهارشنبه سوری بود. دست‌ها را حنا می‌گذاشتیم و کوچه باغ‌ها پر می‌شد از ولوله‌ی ما که شادمانه به پیشواز نوروز می‌رفتیم: سله بازی. استابه دوش. عمو زنجیرباف و... بر سینی بقالی‌های محل از آن شب زولبیا می‌آمد و پشمک. رنگ کردن تخم‌مرغ نیز در این شب بود. فالگوش ایستادن و فال کوزه رونق داشت و مادران ما بودند که آینده‌ی ما و آرزوهایشان را با آب و شعر و آینه و اسفند در میان می‌نهادند و پاسخ می‌خواستند. پس از آتش افروزی، مهمترین بخش برای ما آجیل مشکل گشا بود.  زنانی كه نذر و نیازی كرده بودند در شب چهارشنبه آخر سال، آجیلی هفت مغز یا تنها نخودچی بنام آجیل چهارشنبه سوری از دكان  می‌خریدند و پاک می‌كردند و میان همه پخش می‌كردند و می‌خوردند. به هنگام پاک کردن آجیل، داستانی را نقل می‌کردند و آن داستان پیر خارکن بود. پس از آجیل مشکل گشا، فال است که رونق شب چهارشنبه سوری است.

#فالگوش:
زن یا مرد، غروب چهارشنبه سوری به فالگوش نشینی می‌رود ودر سر چهار راه و یا  گذرگاهی می‌نشیند و یا می‌ایستد و به آرزویی كه در دل دارد نیت می‌كند بعد هم به حرف و سخنان روندگان گوش می‌دهد. اگر حرف‌هاشان شادی‌آور و خوشنود كننده باشد كه به برآمدن آرزویش امیدوار می‌شود.
ولی اگر حرف‌های عابران غم انگیز و ناگوار باشد كه از آرزویش دل می‌كند. ممكن است به در خانه‌ها و یا به پنجره اتاق همسایه هم به فالگوش نشینی بروند. فال كلید گذاری یا كلید گذاران هم این است كه كسی كه قصد فالگیری دارد در سر گذرگاهی كلید به زیر پا می‌گذارد و با نیت آن حرف و سخن‌های عابران را به فال می‌گیرد. در این نوع فال، گاهی كلید را به در خانه و یا به در اتاق همسایه می‌اندازند و بی‌آنكه حرفی بزنند و یا دیده شوند به حرف‌های اهل خانه گوش می‌دهند تا آن حرف‌ها را به فال بگیرند.

#فال_كوزه:
 بدینگونه است که در شب چهارشنبه كوزه دهان گشاده‌ای را انتخاب می‌كنند و گرد آن حلقه زده چیزهایی گوناگون مانند مهره یا ریگ و یا دگمه به‌نام اشخاص و یا مهره‌هایی رنگی بدون آنكه مشخص باشد از كیست در آن می‌ریزند و این كوزه گاهی بی‌آب است و گاه پرآب و پس از آنكه مهره‌ها در آن ریخته شد در آن‌را با چیزی كه بیشتر مواقع آینه است می‌پوشانند و زیر ناودانی می‌گذارند تا صبح شود و بامداد چهارشنبه پس از طلوع آفتاب و پیش از ظهر دور آن گرد آمده پسربچه یا دختر نابالغی را وامی‌دارند تا مهره‌ها و چیزهای دیگر را از آن كوزه بیرون بیاورد و همزمان یكی از زن‌ها كه اشعار زیادی از حفظ دارد می‌خواند بی‌آنكه بداند مهره به‌نام كیست و اگر مهره به‌نام فردی معین باشد مضمون آن شعر یا اشعار را جواب فال آن شخص می‌دانند و اگر مشخص نباشد پاسخ فال كسی است كه در مورد آنچه بیرون می‌آید فال گرفته است و این اشعار گاه دو بیتی و گاهی اشعار حافظ و یا شاعران دیگر است و این كوزه را هم پس از پایان فال در برخی از روستاها مانند کوچک و بیده از بام به زمین افكنده می‌شكستند.  
 
 #آش_چهارشنبه‌سوری:
خانواده‌هایی که بیمار یا نیاز و خواهشی داشتند برای بر آمدن نیازها و بهبود یافتن بیمارشان برآورد نیاز می‌گردند و در شب چهارشنبه آخر سال «آش ابودردا» یا «آش بیمار» می‌پختند و آن را اندکی بیمار می‌خوراندند و مانده آن‌را هم در میان تنگدستان پخش می‌کردند.(این از نویسنده این پست نیست).

چهارشنبه سوری هرچه که بوده است و هست و خواهد بود، نشان نگاه مردمان به زندگی است. ایرانیان زندگی را با جشن و شادمانی و سور آمیخته‌اند. کنش‌ها و روش‌ها و منش‌های این مردم سرشار از شادی و شادمانی، سور و شور است. زندگی را پاس بداریم و در پناه نور و گرمای دانایی و خرد، شادمانی و آرامش، به سوی سالی زیباتر و فردایی روشن‌تر گام برداریم.
روشن باد آتش دانایی و مهر در دل‌هایمان.
جانتان شقایق. دلتان نرگس. جهانتان بنفشه.
 باغتان بهار. بهارتان خجسته.
بام‌تان، بال بال خورشید.
سرایتان، خانه‌ی امید.
میهنمان آزاد. آباد.
 بادا باد.
✍️ محمود کویر

نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...