۱۴۰۱ فروردین ۳۰, سه‌شنبه

❤️جشن‌های ماهانه ایرانیان❤️ 🌺 جشن اردیبهشت‌گان🌺

 

جشن اردیبهشت‌گان، جشن پاسداشت بهترین اشویی.

دوم اردیبهشت از اردیبهشت‌ماه زمان برپایی جشن اردیبهشت‌گان است.

جشن اردیبهشت‌گان جشنی كه ویژه #اشه‌وهیشته یا بهترین اشویی است.

جشنی ویژه امشاسپند اردیبهشت. جشنی برپاشده در سومین روز از دومین ماه در نخستین فصل سال.

اردیبهشت در جهان مینویی پاكی و راستی و نظم و قانون اهورایی را نماینده است و در گیتی نگاهبانی آتش را بردوش دارد. آتشی كه در سرتاسر جهان سپندینه است و كمترین گواه آن، آیین‌های آتش‌بازی و آتش‌افروزی و چراغانی در شادی‌های همه مردم گیتی است. چندین هزار سال پیش، اشوزرتشت آتش ۱۶ گروه جامعه(مانند نانوا و آهنگر و مسگر و غیره) را به آتش آتشكده افزود و آن را به‌گونه پرچمی سپندینه برای زرتشتیان درآورد كه در آن هیچ نژاد و گروهی پایین‌تر از دیگری قرار نمی‌گیرد وانگه همه باهم برابرند.

آتش آتشكده كاریان پارس به آتشكده‌های تهران، یزد، شیراز، كرمان و اصفهان آورده شده و هر سال در جشن اردیبهشت‌گان با آتش۱۶ گروه جامعه مس(=بزرگ) می‌شده است.

آری، هنگامه بزرگداشت دومین امشاسپند فرا رسیده است. بزرگداشت امشاسپندی كه در اردیبهشت یشت، زیباترین امشاسپندان نام نهاده شده و به او درود و ستایش فرستاده شده‌است. «اشه وهیشته» كه واژه اوستایی اردیبهشت است از #اشه و #وهیشته ساخته شده‌است.

#اشا در #گات‌های_اشوزرتشت اسپنتمان ۱۸۰بار آمده‌است و معنی بسیار گسترده‌ای دارد.

قانون و آیین ایزدی، راستی و درستی، پاكی و... گزارش‌هایی هستند كه از این واژه شده‌است.

#وهیشته كه بخش دوم این واژه است، به معنی بهترین است. و اینگونه است كه اردیبهشت، بهترین راستی و درستی معنی می‌دهد.

اردیبهشت یشت كه یشت ویژه این امشاسپند است، از نیایش نامدار #اشم وهو كه نماز یا نیایش «اشه وهیشته» هم گفته می‌شود می‌گوید كه چنین ترجمه شده‌است: اشویی بهترین نعمت و خوشبختی است. خوشبختی از آن كسی است كه خواستار بهترین اشویی باشد.

اردیبهشت یشت همچنین از نماز «ائیریامن ایشیه» سخن می‌گوید كه از بزرگترین، بهترین، زیباترین، توانمندترین، نیرومندترین، پیروزمندترین و درمان‌بخش‌ترین مانتراهاست.

آری، هم‌اینک هنگامه اردیبهشت‌گان رسیده است وخت شكوفایی گل‌ها، رویش سبزه‌ها، ترازینه بهاری رسیده‌است.

چه زیباست كه بكوشیم همزمان با این جشن خجسته و دگرگونی‌های زاستار(:طبیعت) چه زیباست كه بكوشیم همزمان با این جشن خجسته و دگرگونی‌های زاستار(:طبیعت) دل‌هایمان را با مهر و فروتنی شكوفا سازیم، راستی و پاكی را بیش از پیش در نهادمان برویانیم و فروزه‌های نیک مینویی را همچون زبانه‌های همیشه بالارونده آتش، در اندیشه و گفتار و كردارمان بپرورانیم.

اردیبهشت امشاسپند را می‌ستایم، به‌درستی كه ستودن اردیبهشت امشاسپند به واژه منزله ستودن همه امشاسپندان است كه اهورامزدا جای آسودن آنها را با كردارنیک پاس می‌دارد و جای آسودن آنها در گروسمان اهوراست. گروسمان وی‍ژه اشوان است و هیچ یک از دروندان(دروغكاران) را بدان جای پر از آسایش و اشویی برای دیدار اهورامزدا راه نیست.

(اوستا- اردیبهشت یشت-یشت سوم).


جشن اردیبهشت‌گان، جشن پاسداشت اشویی شادباش باد.

(✍️انجمن موبدان ايران)

جشن‌های ماهانه💚 جشن اردیبهشت‌گان 🥀

 


اردیبهشت‌گان جشن راستی و داد، جشن زندگی و مهر(عشق). روز سوم از هر ماه باستانی به‌ نام اردیبهشت می‌باشد و بر پایه گاه‌شماری امروزین، دوم اردیبهشت خورشیدی، برابر با جشن اردیبهشت‌گان است.

این را می‌دانیم که جشن‌های ماهیانه ایرانی/زرتشتی در روزهای همسانی و برابری نام روز و ماه برگزار می‌شود.

پس روز اردیبهشت از ماه اردیبهشت را اردیبهشت‌گان می‌نامیم و جشن می‌گیریم.

اردیبهشت، همان اَشَ وهیشتَAsha Vahishta می‌باشد یا #وَه‌ترین بهترین اَشَ. اَشَ نیز همان اَرتَArta و اَردArd می‌باشد.

بنیاد یا مفهوم اَشَ یا اَشا در فرهنگ و آیین ایرانی بسیار دیرینه است و می‌توان گفت که پایه و مایه و افشره و شیره جهان‌بینی ایرانی می‌باشد.

برای #اشا می‌توان دست‌کم چهار مفهوم یا درونمایه کلی یادآور شد:


١- هنجار و سامان کیهانی، که با سامان و چگونگی کیهان و سپهر و قوانین برپا دارنده آن سروکار دارد.


٢- هنجار و سامان انسانی، که با هنجار و هماهنگی تنی و روانی انسان کار دارد. ارزش‌هایی مانند اخلاق، راستی، روراستی(:صداقت) و… می‌توانند در این راستا باره گفتگو قرار گیرند.


٣- هنجار و سامان جامعه انسانی مردمی، جامعه یا همبودگاه مردمی نیاز به هنجاری بر پایه‌های راستی و درستی، داد(:عدالت)، آزادی، مردمسالاری و... دارد تا #مردمی و آباد کننده و پیش‌رو باشد.


۴- آنچه که مایه سازنده هستی و پایدار نگاهدارنده آن و پیوند دهنده این هنجار و هماهنگی با نیکی و زیبایی است همانا مهر و عشق و گرماست، و همانا خرد، آنهم از گونه نیک و بِه و بِهمَنشانه که آگاه شونده است و به روشنایی رساننده.


واژه عِشق امروزی، همان عَشَقَ = اَشَکَ = اَشَ است که واژه اَشک نیز از آن می‌آید. مهر، نیز همان عشق و اش و پیوند است.

از همین‌روست که در آیین ایرانی، آتش نماد گیتاییِ اشا شناخته شده و گرامی داشته می‌شود زیرا که هم یکی از آخشیج‌ها(:عنصرها) و یا بهتر است بگوییم بنیادی‌ترین آنها برای برپایی هستی است و هم در خود نور دارد و گرما. هم نماد مهر است و هم خرد. آن همه را گِردِ خود می‌آورد، به‌ هم پیوند می‌دهد و به جنبش می‌اندازد.

پس به‌راستی که گرامی‌داشتِ آتش همانا ارج‌گزاری به همه‌ی این مفاهیم و ارزش‌هایی است که یاد شد.

درود بر نیاکان فرهیخته ما ایرانیان و درودی بزرگ‌تر بر فروهر اشوزرتشت که به نماد چکاد(:اوج) فرهنگ و جهان‌بینی و کیش و آیین ایرانی، این ارج‌گزاری را در دین بهی آورده خویش جاودانه کرده و به ما رسانده است.

.

پس ما نیز بر پایه این باور اهورایی خویش، در این روز، سپید جامه بر تن می‌کنیم، که نماد خرد وهومنی و بینش راست و دین بهی است و یا به آتشکده می‌رویم و یا در خانه آتشی بر می‌افرازیم، و یا همان مهر و آتش درونی خویش را در کنار یاران‌مان، در میان گزاشته و بر گِرد آن به نیایش می‌ایستیم. نیایش می‌کنیم و از خدای خرد خویش، از خویشتن خویش، از گرمای زندگی درون خویش سپاسگزاری می‌کنیم و از آن می‌خواهیم تا گرمای مهر را درونمان زنده نگاه دارد و ما را از میان آزمون‌های زندگی بپروراند و ببالاند تا خرد وهومنی‌مان افزون گردد و روشن گردیم.

سپاس می‌گزاریم اهورامزدا، خداوند جان و خرد، خرد جان‌ بخش و نگاهبان جان، و جان برفرازنده خرد را، جان جانان را.

باشد که مهر و گرما و خرد،

روشنایی بخش خرد و کاشانه‌مان،

جامعه‌مان، شهرمان، کشورمان و جهان‌مان باشد

تا همه در آن از زندگی و خانمان خود برخوردار گردیم.

اَتَ جَمیات - یَتَ آفرینامی

چنان باد که ما خواهانیم.


✍️مهندس موبد کامران جمشیدی

برگرفته از درگاه ایرانیان زرتشتی

راستی و دروغ در ایرانِ باستان، پرودس اکتور شروو

 درستی و راستینگی(haithya)


در جهانی که دو نیروی ناسازگار، نیکی و بدی، پیوسته برای برتری‌یافتن با هم پیکار می‌کنند، انسانِ ساده پیوسته دستخوشِ گمراهی است که رفتارِ درست چیست؟ و سرودِ قربانی‌خوان، نیز، از این ناتوانی سوا نیست. پنداره‌ی او از راستینگی یعنی آن‌چه "به‌درستی، بی‌گمان هست"(اوستایی: haithya، هندوایرانیِ کهن: satya)که با دیدنِ داده‌های سهشیِ سرشت و دانشِ بازمانده‌ی دادو‌ستد شده‌ی او بنیان گشته، می‌تواند نادرست باشد، و گرچه او می‌داند-وی اندیشه می‌کند-آنچه راست است، بیمِ پریشانی‌های برگرفته از نیروهای دروج همیشه هستی دارند. بنابراین او همیشه باید در انجامِ آیین‌ها پروا کند تا آسیبِ گمانیِ سرچشمه‌گرفته از کژپنداری یا نادرستی در دانشِ خود جلوگیری کند. پرواها تنها می‌توانند چیستیِ گفتاری داشته باشند و دربرگیرنده‌ی جُنگی از "بندهای تندرستیِ" نگاشته شده در نسک‌‌های آیین یا پرسش‌هایی درباره‌ی این‌که راستینگی چیست؟ باشند.


دروغ(دروج)

دشمنِ کیهانِ سامان‌مند، نیرنگِ(فریبِ)کیهانی، یا دروغ(اوستایی drug، پارسیِ باستان drauga)است. فرانمودنِ سویه‌ها و یا نمودهای گوناگونِ دروغ که در متن‌ها یافت می‌شود به شماساندنِ آن کمک می‌کند. آبشخورِ دروغ آشکارا بازگو نشده است، اما باید از نخستین باری که کسی اندیشید یا این گزاره را بازگو نمود که فرمانِ اهورامزدا سامانِ راستین نیست، "هستی" یافته است. بنابراین باید "خردمندانه" پس از برپاییِ نخستین کیهانِ سامان‌مند، یعنی در روندِ نخستین چگونگی، "مرگ" و "ویرانیِ" آن رخ داده باشد. اغواگر است که این نخستین دروغ را با گزینش که در ۱.۳۰.۶ گزارش داره شده است شناسایی کنیم. 

قلمروِ مینوی اهریمنی(=انگره‌مینو)، از سوی بنیانِ فریب(دروج)سازمان می‌یافت، که به دستاویزِ آن می‌تواند کس درباره‌ی چیستیِ راستینِ جهان گیج گردد و در گزینشِ راستی و درباره‌ی این‌که با چه کسی پیوند یابد شکست می‌خورد: نیروهای نیکی یا نیروهای بدی. بنابر اوستای کهن، این همان رخدادی است که برای خدایانِ کهن، daêwas، که گیج شده بودند و گزینش‌های نادرستی انجام می‌دادند(۱.۳۰.۶)رخ داده بود، و بنابر سنگ‌نبشته‌های داریوش، این همان رخدادی است که برای ناهمسوهای سیاسیِ خود رخ داد(نمونه DB 4.33_36). دینِ زرتشتی با آیینِ کهنِ هند در این پنداره از سامانه‌ی کیهانی هنباز است که پیوسته باید با یاریِ قربانی‌هایی که از سوی انسان انجام داده می‌شود دوباره برپا گردد.


داتا dātā و قانونِ ایزد

بنابر نامه‌ی اردشیر، عزرا می‌بایست جایگاهِ "گوشِ پادشاه"(یا "چشمِ پادشاه")را با یاریِ "داتای dātā خداوندت[عزرا]که در دستانِ توست"(عزرا ۷: ۱۴)سازماندهی کند. واژه‌ی پارسیِ dātā در این بند(و در جاهای دیگر)بیشتر "قانون" گردانش می‌شود و به‌گونه‌ی گسترده به این معنا گزاره می‌شود که عزرا می‌بایست درباره‌ی یهودا و اورشلیم جویا شود تا روشن کند آیا مردمِ آن‌جا از تورات، قانونی که عزرا به آوردنش از بابل با خود بدان شناخته شده است، پیروی می‌کردند(نحمیا ۸).(برای گزاره‌ی شناخته‌شده، به فصلِ ۳ و هر کدام از گزاره‌‌های عزرا بنگرید)همان‌گونه که پیش از این گفته شد، جایگاهِ "گوشِ پادشاه" یک جایگاهِ هموند در سراسرِ امپراتوری بود، و دور است که کسی در این جایگاهِ رسمی برای انجامِ آن نیاز به آگاهی از تورات یا قانونِ YHWH داشته باشد. 

خواسته‌ی آن‌ها از گزاره‌ی "با بهره‌گیری از داتای خداوندت" چیست؟ دو راه برای نگرش به این جستار در دست است، یکی بنابر این‌که نویسنده‌ی کتاب‌مقدسی چگونه آن را گزارش کرده است، که در فصلِ ۳ درباره‌اش گفتگو شد. روشی که در این‌جا در نگرش آمده است. 

Truth and reality(haithya)

In a universe in which the two opposing powers of good and evil, truth and lies, constantly vie for supremacy, the average human being is constantly prone to being misled as to what is right behaviour, and the poet-sacrificer, even, is not exempt of this weakness. His concept of reality, that is, what "really, truly is"(Av. haithya, OInd. satya)as formed by observing the sensory data of nature and the inherited knowledge of his trade can still be wrong, and although he knows-he thinks-what is real, the danger of delusions caused by the powers of the Lie is ever-present. Therefore, he must always take precautions when conducting the ritual, to prevent any potential damage caused by a misunderstanding or error in his knowledge. The precautions can only be of a verbal nature and consist either in set "safety clauses" inserted in the verbal part of the ritual or in questions about what is "real"? 

The Lie(druj)

The adversary of the Ordered cosmos is the cosmic Deception, or Lie(Avestan drug, Old Persian drauga). Descriptions of various aspects or manifestations of the Lie found in the texts help define it. The origin of the Lie is not stated explicitly, but it must have come into "existence" the first time somebody thought or uttered the proposition that Ahura Mazdā's Order is not the true Order. It must therefore "logically" have happened after the establishment of the first Ordered cosmos, that is, during the first state, causing its "sickening" and "destruction". It is tempting to identify this first Lie with the choice of the daêwas described in 1.30.6  

The domain of the Evil Spirit was ruled by the Principle of Deception(druj), by which one may be confused as to the true nature of the world and fail to make the right choice about whom to ally oneself with: the forces of good or those of Evil. According to the Old Avesta, this is what happened to the old gods, the daêwas, who were confused and made the wrong choices(1.30.6), and, according to Darius's instructions, this was also what happened to his political adversaries(e.g., DB 4.33_36). Zoroastrianism shares with the Old Indic religion this concept of cosmic Order, which regularly has to be re-established with the help of sacrifices performed by humans. 

 dātā

According to Artaxerxes's letter, Ezra was to conduct his office of "King's Ear"(or "King's Eye")by means of "the dātā of your[Ezra's]god that is in your hand"(Ezra 7: 14). The Persian word dātā in this verse(and elsewhere)is usually translated "law" and is conventionally interpreted to mean that Ezra was to investigate Judah and Jerusalem in order to determine whether the populace there was following the Torah, the law that Ezra is reputed to have carried with him from Babylon(Neh. 8).(For the conventional interpretation, see chapter 3 and any of the commentaries on Ezra). As discussed earlier, the office of "King's Ear" was a common office throughout the Empire, and it is unlikely that someone in this official capacity would have needed a knowledge of the Torah or the law of YHWH to carry it out. 

What them was meant by the phrase "by means of the dātā of your god"? There are two ways to consider this-one is according to how the bibilical writer would have interpreted it, which is discussed in chapter 3. A second way is the way in which a Persian king might have intended it in an authentic letter, and this is the way it is considered here. 




بن‌مایه: 
Introduction to Zoroastrianism, Prods Oktor Skjærvø, 2005, P. 15
Ezra & the Law in History and Tradition, Lisbeth S. Fried, The University of South Carolina Press, Columbia, South Carolina, 2014, P. 14


برگرفته از درگاه پژوهشی در فرهنگ زرتشتی

مروری بر رسمِ دیرینه‌‌ی «شمع و لنگری»

 

کلیپی زیبا از مراسم «شمع و لنگری» در آیین سیروزه شخص درگذشته…


برخی از ترانه‌هایی که در این مراسم خوانده میشود بدین شرح است: 


خوشا آنان که با عزت ز گیتی

بساط عمر برچیدند و رفتند 

ز کالاهای این آشفته بازار

محبت را پسندیدند و رفتند 


هر روز از این دیار غم آباد می روند

آنانکه هفته‌ی دیگر از یاد می روند

 این زندگی حلال کسانی که همچو سرو

آزاد زیست کرده و آزاد میروند 


هرکه امد گل ز باغ زندگانی چید و رفت

عاقبت بر سستی اهل جهان خندید و رفت 

سر چرا عاقل فرود آرد به تاج سلطنت

باید اخر پای خود را در کفن پیچید و رفت 


مروری بر رسمِ دیرینه‌‌ی «شمع و لنگری» در میان زرتشتیان ایران و توضیحاتی مختصر پیرامون این آیین باستانی: 
🌿🌼
مراسم «شمع‌ولنگری» در اصل و به شکل سنتی بخشی است از آیین سیروزه‌ی درگذشته که در  نخستین سال خدامرزی روانشاد(سرِسال) نیز آن را برگزار میکنند؛ به هر روی نیکوست تا این سنت زیبا را چه در سرسال و چه در مراسم سیروزه‌، برای بازماندگان اجرا کنیم. این رسم سنتی بدین گونه صورت میپذیرد که در غروبِ شبِ پیش از سیروزه یا سرِ سالِ، لنگری(سینی لبه‌دار از جنس برنج) نسبتا بزرگ آماده میکنند و سی عدد شمع افروخته در آن میچینند(گاهی نیز سی شمع و روشن‌روان را به شکلی جدا در چند لنگری گذاشته و بین شرکت کنندگان تقسیم میکنند.) سپس خویشاوندِ نزدیکِ درگذشته از سر کوچه و جلوتر از برخی از همسایگان و فامیلها آرام آرام به سوی خانه‌ای که در آن مراسم سیروزه و یا اوستای سر سال خوانده میشود پیش می‌رود و سایرین نیز با در دست داشتن شمع و لنگری و سینی میوه و کمی تزیینات سنتی پشت سرش حرکت میکنند؛ در پیشاپیش کاروان هرچند نوای سازِ اَربونه و صدای آواز برپا است و با دست افشانیهای گروهی در حال نزدیک شدن به خانه‌ی درگذشته میباشند اما بدیهی است که در کنار آن ریختن اشک اگر چه پسندیده نیست اما ناگزیر است. خانه‌ای که جهت برگزاری مراسمِ سیروزه، پاک و منزه شده باشد اصطلاحا دیگر خانه‌ی «مرگمند»، یعنی خانه‌ای که در آن واقعه‌ی مرگِ شخص رخ داده و آلوده است، نمیباشد. همچنین دیگر مکان‌ سوگواری و اندوه هم نیست، چراکه غم، اهریمنی و نامیمون است پس شاید شمع و لنگری بعد از گذر یک ماه از مرگ درگذشته با ساز و آواز، خبر از بازگشت روان به خانه را میدهد و در واقع آن سی عدد شمع نیز به پاس بزرگداشت آداب دینی «سیروزه» است که در سفره دینی این آیین، سی تخم مرغ و سی دیگ برای پختن خوراک و سی ظرف خوردنی بر سر سفره برای روانِ  شخص میگذارند، پس‌ میتوان گفت تکرار عدد «سی» در شمعهای روشن نیز نماد یک ماه دوری روان از خانه است که اینک با نور و آواز به آنجا باز میگردد. شاید هم این زندگان هستند که پس از یک ماه ترک کردن خانه‌ای که در آن مرگی واقع شده و به اصطلاح «مرگمند» است به زندگی عادی باز میگردند. آن خانه در این مدت و با گذر زمان، از وجود مرگ و ریمنی پاک شده و میتوان دوباره در آن سکنی گزید. به هر روی با شمع افروزی و آوازخوانی در واقع پایانِ مرگ را که سرانجام زندگانی تن است و در تضاد با نور و زندگی و شادی است با شدت بیشتری به تصویر میکشند. اگر چه سوگواری در میان نیست ولی «شمع و لنگری» در سرآغاز مراسم سیروزه پرده‌ای است درخشان از نیرومندی فرهنگ و آیینِ زرتشتی در نمایاندن وحشتِ مرگ و تلخی این فاجعه‌ در مقابل حیات و زیستن اهوراداده و بازگشت به زندگیِ بازماندگان. به هر روی پس از آن که افراد به خانه درگذشته می‌رسند با ساز و سر دادن ترانه‌هایی به خصوص وارد درگاه خانه شده و دوشادوش یکدیگر به سمت پِسکم بزرگ و یا هر مکانی که سفره سیروزه در آن پهن است می‌روند و سینی ها را آنجا میگذارند، سپس جای درگذشته را سبز کرده و با ادامه‌ی مراسم تلاش میکنند تا شادی را در دل بازماندگان بازیابند و بر لبان آنها خنده بنشانند.
امروزه نیز گاهی این رسم زیبا با اندکی تغییر و دگرگونی در میان زرتشتیان برگزار میگردد و در واقع بخشی از سنت شفاهی بهدینان است که چون بسیاری دیگر از آیین‌ها دچار تغییراتی شده ولی همچنان پابرجاست. هرچه که باشد آیین «شمع و لنگری» یادگاری دور دست از زمان آغاز یک جامعه‌ی باستانی و کهن میباشد و ریشه در تار و پود فرهنگِ زرتشتیان دارد و بسیار دلپذیر میشود اگر که در روزگار ما و با فضای شهرنشینی و زندگانی مدرن نیز تطابق داده شده و ادامه پیدا کند.
🙏🏼🔥🤲🏼✨
*با اقتباس از کتابِ “شمع و لنگری، گوشه ای از آداب و رسوم زنده زرتشتیان” به قلم استاد کتایون مزداپور و گفت و شنودهای شفاهی با جهاندیدگان زرتشتی.

Zoroastrian wisdom برگرفته از درگاه 

تورج دریایی درباره‌ی زیر پرسش بردن اصالت شمشیر آکیناکس اردشیر یکم: نمایش آثار ایران باستان در موزه گتی آمریکا، به حاشیه رانده شده است

 

هفته گذشته موزه «گتی ویلا» در لس‌آنجلس آمریکا نمایشگاهی از 200 اثر ایران‌باستان از هخامنشیان تا ساسانیان را به نمایش گذاشت. آثار به نمایش گذاشته‌شده از موزه‌های ایالات متحده آمریکا، اروپا و خاورمیانه، از جمله متروپولیتن، موسسه شرق‌شناسی شیکاگو، لوور و برلین و همچنین مجموعه‌های خصوصی گردآوری شده است. در میان این آثار شمیری نسبت‌داده‌شده به اردشیر یکم هخامنشی دیده ‌می‌شود. در پیِ انتشار این خبر برخی باستان‌شناسان ایرانی به اصالتِ بعضی از آثار آن شُبهه وارد کرده‌اند.

موزه گتی ویلا برگزاری این نمایشگاه را از این منظر بااهمیت دانسته که ایران باستان، که از لحاظ تاریخی به نام «پرشیا» شناخته می‌شود، به مدت بیش از یک‌هزار سال (نزدیک‌به۵۵۰ پیش از میلاد تا ۶۵۰ پس از میلاد) بر غرب آسیا مسلط بود، با سه سلسله بومی ـ هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان ـ که امپراتوری‌هایی با ابعاد و پیچیدگی بی‌سابقه را کنترل می‌کردند. رقبای نظامی اصلی آن‌ها در آن دوران، یونانیان و رومیان باستان بودند که با این وجود، در بسیاری از جنبه‌های معماری، مذهب و فرهنگِ درباری، تبادلات فعالی با یکدیگر داشتند، همان‌طور که در آثار هنری آن‌ها نشان داده شده است.

این نمایشگاه که در سه بخشِ هخامنشیان، پس از هخامنشیان (از زمان حمله اسکندر مقدونی به ایران در حدود ۳۳۰ قبل از میلاد) و امپراتوری ساسانی برگزار شده است، قصد دارد با نمایش این گنجینه، تبادلات گسترده ایران باستان با یونان و روم را بررسی کند. آثاری که در معرض دید قرار گرفته‌اند، بیان واضحی از هویت سیاسی و فرهنگی این تمدن‌ها هستند که نشان می‌دهند چگونه هر یک از این تمدن‌های ابرقدرت تصویر خود را ساخته و بر رقبای خود چه اثرگذاری‌ای داشته‌اند.

جفری اسپایر، متصدی ارشد آثار باستانی در موزه گتی، گفته است: بسیاری از اشیا درخور توجه ایران باستان که نزدیک‌به ۱۲۰۰ سال را در بر می‌گیرند، برای نخستین بار در ایالات متحده به نمایش گذاشته شده‌اند.

تورج دریایی، تاریخ‌دان و استاد ایران‌شناسی دانشگاه کالیفرنیا، که در آیین گشایش این نمایشگاه حضور داشته است، نیز با انتشار تصاویری از آثار به نمایش گذاشته‌شده اشاره کرده که برخی از آن‌ها، مانند خنجر (آکینَکَه یا آکیناکس) زرین منسوب به اردشیر یکم هخامنشی برای نخستین‌بار دیده می‌شوند.

نمایشگاه ایران‌باستان و جهان کلاسیک قرار است تا ششم اگوست 2022 برابر با ۱۷ امردادماه 1401 خورشیدی، در موزه گتی ادامه داشته باشد. گتی ویلا در سال ۲۰۱۸ همانند چنین نمایشگاهی را برای مصر با عنوان «فراتر از نیل؛ مصر و جهان کلاسیک» برگزار کرده بود.

اصالت شمشیر هخامنشی پرسش‌برانگیز شد

برخی باستان‌شناسان، پژوهشگران تاریخ و زبان‌شناسان اما با توجه به ناروشن بودن جا و زمان کشف برخی از این آثار، از مانند خنجر طلایی هخامنشی در اصالت آن‌ها شبهه وارد کرده‌اند.

سهیل دلشاد، پژوهشگر خطوط باستانی، در حساب کاربری خود در توئیتر به کتیبه این خنجر اشاره کرده و با خوانش خطوط آن که در سه سطر و به سه خط و زبان فارسی باستان، ایلامی هخامنشی و بابلی هخامنشی است، نوشته است: «این‌که کتیبه چرا به اردشیر اول نسبت داده شده احتمالا به دلیل املای نام اردشیر در نسخه‌های عیلامی و بابلی و تفاوت این املا در کتیبه‌های اردشیر دوم باشد. از همین‌رو هنوز برای اثبات اصالت این اثر تا به دست آمدن نتایج بررسی‌های بیشتر زود است و نیازمند مطالعات دقیق‌تر است.» او همچنین یادآور شده که «غیر از چند استثناء عمده کتیبه‌های کوتاه اردشیر اول به چهار زبان نوشته شده است.» (ایسنا، 20 فروردین 1401).

مهرداد ملک‌زاده، باستان‌شناس و پژوهشگر تاریخ، نیز درباره خنجر منسوب به اردشیر اول هخامنشی که گفته شده است برای نخستین بار در نمایشگاه «ایران‌باستان و جهان کلاسیک» رونمایی شده است، در صفحه اینستاگرام خود نوشته است: «یک اثر جعلی دیگر هخامنشی‌گون؛ نقوش این نیام بیش از حد شلوغ و اغراق‌شده است. مقایسه کنید با تیغ و نیام نوع آکیناکس که در نقش‌برجسته بار عام تخت جمشید نقش شده و در عین پرکاری و نفاست، دارای سَبک و متانت خاصی است. به نظرم جعل‌کننده تلاش کرده هرچه عناصر نگاره‌شناختی دوره هخامنشی را می‌شناسد روی این نیام اجرا کند. خط میخی پشت آن هم بسیار ناشیانه به نظر می‌رسد.» (ایسنا، 20 فروردین 1401).

شروین فریدنژاد، تاریخ‌دان و استاد ایران‌شناسی دانشگاه فرای برلین آلمان، نیز در این‌باره در صفحه شخصی خود در اینستاگرام نوشته است: «هرچند برگزارکنندگان نمایشگاه عجالتا اصالت اثر را تایید کرده‌اند، اما تا انجام بررسی‌های بیشتر و در دسترس قرار گرفتن اطلاعات و داده‌ای دقیق‌تر برای تایید جداگانه اصالت هم خنجر و هم کتیبه‌هایش باید اندکی صبر کرد.» (ایسنا، 20 فروردین 1401).


تورج دریایی: نمی‌توانم درباره اصالت آکیناکس نظر قطعی بدهم/ بعید است موزه گتی به سادگی گول بخورد

در ادامه‌ی پرسش از اصالت شمشیر آکیناکس (خنجر شاهان هخامنشی) و برخی دیگر از آثار به‌نمایش درآمده در موزه‌ی ‌گتی ویلا، تورج دریایی، تاریخ‌دان و استاد ایران‌شناسی دانشگاه کالیفرنیا که پیش‌ترعکسی از این خنجر منتشر کرد و نوشت که آکیناکس اردشیر یکم هخامنشی در موزه گتی‌ویلا در شهر لس‌آنجلس به نمایش درآمده، درباره‌ی شبهه‌ی به‌وجودآمده درباره‌ی اصالت این شمشیر به ایلنا گفت: من تاریخ‌دانم. متخصص این امر نیستم که بتوانم در حوزه‌ای چنین تخصصی نظر قطعی بدهم. البته اگر هم متخصص این کار بودم، از کجا می‌توانستم تنها با دیدن این آکیناکس اصالتش را تشخیص بدهم. این کار تخصصی است و متخصصان خودشان را دارد. نمی‌شود با دیدن اثر حتی از نزدیک به آسانی این کار را انجام داد، چه برسد به اینکه با دیدن یک عکس و از هزاران کیلومتر دورتر بگوییم قلابی است. ضمن اینکه موزه‌داران گتی، آن‌قدر ثروتمند هستند که آخرین ماشین‌های شناسایی و تشخیص جزییات آثار تاریخی را در اختیار داشته باشند تا با استفاده از آن‌ها، حتی شیوه‌ی چکش خوردن چنین شمشیری را شناسایی کنند. گرچه با همه این‌ها بازهم تاکید می‌کنم که من نمی‌دانم این اثر اصل است یا تقلبی. مطمئن هستم که با عکس هم نمی‌شود این را متوجه شد. من هم فقط یک تاریخ‌دان ذوق‌زده از دیدن این آثار هستم که عکسش را منتشر کردم.


وی افزود: بحث و نظر که خیلی خوب است. همین‌که چنین بحثی درباره این اثر به راه افتاده و مردم هم شنونده آن هستند، اتفاق خجسته‌ای است. اما نکته این است که چطور یک کارشناس با قطعیت می‌گوید این اثر تقلبی است؟ البته احتمالا بین‌ آثاری که در هر موزه‌ای نمایش داده می‌شود، اثری تقلبی هم پیدا شود و گتی هم از این قضیه مستثنی نیست. اما ما نمی‌توانیم از راه دور و تنها از روی عکس، اصالت یک اثر را تشخیص دهیم. ضمن اینکه موزه‌هایی هستند که گاهی اشیای قلابی را نگه‌داری می‌کنند چون بین صاحب‌نظران اختلاف است. در این‌جور مواقع و با بررسی دقیق هم باز بین کارشناسان درباره اصالت یک اثر اختلاف‌نظر به وجود می‌آید. در مورد این آکیناکیس هم بعضی‌ها می‌گویند این شی آن‌قدر تمیز است که واقعی به نظر نمی‌رسد. اما موزه‌ای که ۵۰ سال است با اشیای باستانی گوناگون سر و کار داشته و دپارتمانی از کارشناسان و صاحب‌نظران دارد بعید است به سادگی گول بخورد. این‌‌گونه نیست که نخستین‌بار یک شی‌ طلای باستانی دیده باشند و از ذوق، دقت به خرج ندهند. در خیلی از موزه‌های جهان مرسوم است که برخی صاحب‌نظران، اصالت یک شی را زیر سوال ببرند و جای تعجب هم ندارد. البته این را هم بگویم که گرداننده نمایشگاه گتی به من گفت که این شمشیر واقعا کهن است.

اما درباره‌ی آنچه مطرح‌شده که این شمشیر نخستین آکیناکس هخامنشی بوده، باید بگویم که خیر، آکیناکس دیگری را که همانند همین بود، پیش‌تر در موزه‌ی آلمان نمایش داده بودند. در واقع این خنجر، نخستین نمونه‌ی آکیناکس هخامنشی نیست؛ یک شمشیر دیگر هم پیدا شده که بخشی از نیامش موجود نیست. با اینکه برخی گمانه‌ی تقلبی بودنش را داده بودند، موزه آلمان چند ماه پیش آن را نمایش داد و کتابی هم چاپ کرد. بنابراین، برای دومین‌بار است که درسه ماه گذشته یک شمشیر هخامنشی را می‌بینیم. دوباره تاکید می‌کنم که کسی می‌تواند در مورد اصالت این آکیناکس نظر دهد که متخصص باشد و از نزدیک آن را دیده و بررسی کند که مثلا بر اساس نوع کوبیده شدن طلایش آیا واقعی است یا نه؟

دریایی در پاسخ به این پرسش ایلنا که درست است که شاید از طریق یک عکس نشود اصالت این شی را سنجید اما برخی، این آکیناکس را با نقش‌برجسته بار عام هخامنشی مقایسه کرده و می‌گویند تفاوت‌هایی دارند. گفته‌اند نقش‌های روی این خنجر شلوغ است. نظر شما به‌عنوان یک تاریخ‌دان چیست؟ گفت: نظر شخصی من این است که چون نخستین‌بار است که در سه ماه، با دو آکیناکس که تاکنون ندیده بودیم روبه‌رو می‌شویم، چیزی برای سنجش در دست نداریم. یعنی حتی نمی‌دانیم پژوهش درباره‌اش را از کجا آغاز کنیم؟ خیلی فرق است میان زمانی که نقش یک شی را ببینید تا وقتی که خود اثر در دست‌تان باشد. این مقوله بسیار تازه است و می‌توان بسیار در موردش صحبت کرد بدون اینکه بخواهیم به حاشیه برویم. اینکه کسانی بگویند نقش این خنجر بسیار شلوغ است و برای همین واقعی به نظر نمی‌رسد، شگفت است. خب مگر پیش از این آکیناکس دیگری را دیده بودیم که خلوت یا شلوغ باشد و بر اساسش نظر بدهیم؟ یا در مورد نقش‌برجسته بارعام، چقدر آن زمان هنرمند جا داشته که نقش آکیناکس را روی سنگ با ظرافت‌هایش طرح بزند؟ اصلا آیا آکیناکس اردشیر همیشه جلوی چشم هنرمند آن زمان بوده که بتواند آن را کاملا دقیق بکشد؟ اصلا لزومی به این کار می‌دیده؟ آیا نقش همه خنجرها در تمام دورهخامنشی یکسان بوده؟ من می‌گویم نمی‌توانیم با این روشنی (:صراحت) درباره تقلبی بودن این شی نظر بدهیم و ترجیح می‌دهم منتظر شوم تا یک باستان‌شناس کاردان (قَدَر) همچون آقای «رودیگر اشمیت» یا کسی که کارش فارسی‌باستان است این آکیناکس را بررسی کند و مثلا بگوید مشکوک به نظر می‌رسد. عده‌ای فکر کرده‌اند چون من عکس را منتشر کرده‌ام، حساسیتی روی آن دارم. خب مگر این شی برای من است که رویش حساسیتی به خرج دهم؟ مگر من اصالت آن را تایید کرده‌ام؟ فقط دلم می‌سوزد که با این حرف‌ها جریان مهمی را نادیده گرفته و حواس‌ها را به سمت مسایل دیگری پرت می‌کند.

وی افزود: نمایشگاه گتی دویست شی‌ ارزشمند تاریخی را از دوره‌ی هخامنشیان تا انتهای دوره ساسانیان به نمایش گذاشته‌اند. دویست شی شگفت‌انگیر و خارق‌العاده که همتای برخی آن‌ها را تاکنون ندیده‌ایم. برای نمونه دو پرتره از نرسه شاه ساسانی، مهر مُغانی، یا بشقاب‌های ساسانی که تاکنون همانندش دیده نشده است. همه در یک نمایشگاه گرد هم آمده‌اند. هرکدام از نقطه‌ای گردآوری شده‌اند و یک‌جا در یک موزه برای بازدید همگانی گذاشته شده است. مثلا پرتره‌های نرسه متعلق به یک خانواده فرانسوی بود که دورشان قاب طلا دارند و در حراج کریستیز فروش رفته بود. یا بشقاب دیگری از دوره ساسانی که طرحی از شکار شترمرغ به دست شاه دارد و چون برای یک کلکسیون‌دار خصوصی بوده تاکنون دیده نشده بود. اشیایی که از وجود خیلی‌هایشان تا پیش از این نمایشگاه خبر نداشتیم و برای همین بسیار من را شگفت‌زده کرد. موزه گتی بسیار ثروتمند است. این موزه اکنون نزدیک‌به ۴۴ هزار شی باستانی دارد. در قدیم سیاست این موزه گردآوری آثار رومی و یونانی بوده، اما در یک دهه‌ی گذشته، سیاست‌های موزه تغییر کرده و دیدگاهشان بیشتر به سمت تمدن‌های میان‌رودان و ایران جلب شده است. آقای «تیموتی پاتس» مدیر موزه گتی که دکترایش درباره‌ی «میان‌رودان» (بین‌النهرین) در هزاره سوم-چهارم پیش از میلاد بوده، تصمیم گرفت همه‌ی موزه درباره هنر روم و یونان نباشد و بنابراین آغاز کرد به کار روی تمدن‌های دیگر از جمله ایران. اما این‌بار فراتر رفته و نمایشگاهی را برای پنج/شش ماه برگزار کرده و کتاب نفیسی هم در آلمان از اشیای تاریخی دوره هخامنشی تا ساسانی منتشر کرده‌اند که دربردارنده‌ی اشیایی بود که پیش‌تر خیلی‌هایش را در موزه‌هایی مثل لوور، بریتانیا و آلمان و… دیده بودیم. ضمن اینکه خود موزه گتی بزرگ‌ترین کلکسیون «تکوک» (ریتون) ایرانی را دارد.

دریایی یادآور شد: همان‌‌گونه که گفتم این‌ها از چند سال پیش تصمیم گرفته بودند هر دو یا چهار سال یک برنامه درباره هنر تمدن‌های باستان برگزار کنند. نخستین موردش به نام «فراتر از نیل» در مورد تمدن مصر بود که بسیار هم باشکوه برپا شد. قرار بود دومین نمایشگاه در مورد ایران باشد که بیماری کووید۱۹ پیش آمد و مدتی به تعویق افتاد. من می‌دانستم قرار است این آکیناکس در این نمایشگاه ارائه شود؛ از آن‌جایی که یکی از نویسندگان مقالات این کتاب بودم پیش از بازگشایی رسمی دعوت شدم تا دیداری با برگزارکنندگان نمایشگاه داشته باشم و چون بسیار از برپایی این نمایشگاه هیجان‌زده بودم در مصاحبه‌ای گفتم خنجری در این نمایشگاه قرار است به نمایش دربیاید که می‌گویند متعلق به اردشیر یکم است. همین مصاحبه باعث شد که اصلا کلیت این اتفاق به حاشیه برود و همه‌ی بحث‌ها تنها پیرامون خنجر شکل بگیرد. با این همه صحبت‌های من در پاسخ به کسی و ادعایی نیست. چون براین ‌باورم باید اصل ماجرا یعنی این نمایشگاه با دویست شی ارزشمندش را ببینیم نه حاشیه‌های دیگر. این نمایشگاه فرصتی پژوهشی است پر از اشیائی که تاکنون حتا از وجودشان خبر نداشتیم.


بشقاب دوره ساسانی با طرح ماهی و پرندگان دریایی، نمایشگاه ایران باستان گتی


پیکرکی مربوط به شاه دوره اشکانی، نمایشگاه ایران باستان گتی


پرتره‌ای از نرسه شاه ساسانی در قابی از طلا، نمایشگاه ایران باستان گتی


مهر مغانی متعلق به دوره ساسانیT نمایشگاه ایران باستان گتی


برگرفته از تارنمای خبری زرتشتیان امرداد

نوری که پشت سر عکس های زرتشت است، چیست؟ همان هاله نور پیامبری است؟

 

موبد نیکنام

درود بیکران،  نگاره ای که از اشوزرتشت در دست داریم و هنرمندان کنونی چندین گونه آن را با آب ورنگ تازه ای به جلوه می آورند،  در آغاز یک نگارگر(:نقاش) پارسی در هندوستان بیش از یک سده پیش پدید آورده است.

این هنرمند با نگرش به چهره ای که ایرانیان باستان در چگونگی رنگ پوست، چشم وابرو، فرم بینی، ریخت مو ومژه و پوششی که در خراسان بزرگ برتن داشته اند. به یادگار گذاشته وبرای اینکه سپندی آن را بیان کرده باشد هاله نور را بر پشت سر آن آورده است.

نياکان ما واز آنچه در اوستا آمده است باور به "خورنه" (فر وشکوه)، داشته اند. این فر به ریخت نوری بوده است که پیرامون تن هرکس را دارد تا هنگامی که جان دارد. و هنگامی که مرتو(:انسان) بیجان گردد این روشنایی(:خورنه)، ازبین خواهد رفت وباور داشتند که سگ وبرخی جانوران دیگر این روشنایی را به چشم می بینند به همین روی در ایران باستان "آیین سگ دید" پس از درگذشتن داشته اند.


گفتنی است باور داشته اند که این روشنایی در سر بیشتر بوده است چون جایگاه خرد ودانایی بوده است و برای همین به هنگام نیایش کلاه بر سر داشته اند تا خورنه آنان به هنگام نماز پایدار بماند و با آرامش بیشتری به نیایش باشند.

تاجی که پادشاهان نیز بر سر داشته اند برای پایداری فر وشکوه پادشاهی آنان بوده وآیین تاجگذاری جایگاه سپندی داشته است.


از آنجا که هرچه مرتو خردمند ودانا تر بوده وبا پارسایی وپرهیزگاری خویش ازگروه "اشوان" (:نیکان و درست کرداران) به شمار آمده روشنایی پیرامون تن وبه ویژه سر او بیشتر وگسترده تر بوده است نقاش نگاره اشوزرتشت که همه او را از گروه اشوان می دانیم، پیرامون سر این آموزگار و پشت سر این پیام آور راستی را روشنایی به یادگار گذاشته است.


🔥🔥🔥🔥🔥🔥

برگرفته از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

جایگاه بینش زرتشت در حکمت یونانی

 

 هدف از ایجاد این عنوان تبلیغ یا ستایش آیین زرتشت نیست بلکه تعمیق بیشتر عنوان یونان باستان یونان امروزی نیست است.البته اگر در این مقاله و مقالات مشابه ایران را پارس (سرزمینی که محدود به جغرافیای ایران امروز است) بخوانیم گرفتار هیچ گونه ابهام و تناقضی نمیشویم وگرنه در به همان پاشنه خواهد چرخید


از جمله فلسفه ی یونانی که خیلی تحت تأثیر آیین مزدیسنا قرار گرفتند ، افلاطون بود که فلسفه اش را « حکمت ایرانی در لباس یونانی » خوانده اند بی سبب نیست که استاد پور داوود می نویسد : فلسفه افلاطون در بسیاری از موارد با تعالیم دین زرتشتی توافق دارد. بخوبی پیداست که این فیلسوف یونانی از مزدیسنا اطلاع خوبی داشته است . از هرمیپوس یونانی هم این گفته نقل گردیده است : اوستا به یونانی ترجمه شده بود و گویا بسیاری از حکمای یونانی از جمله افلاطون آن را خوانده بودند .


موارد تأثیر جهان بینی زرتشتی در حکمت افلاطون بر طبق آنچه در کتاب « تأثیر فرهنگ و جهان بینی ایران بر افلاطون » اثر استفان پانوسی آمده ، به شرح زیر می باشد : آموزه افلاطون درباره مُثل آموزه ای است زرتشتی ، آنچه سقراط دیمونیون خود می نامید چندی پیش از او آن را اشوزرتشت فروهر نامیده بود . مدلول « دئنا » در اوستا مساوی است « ایدوس » در افلاطون ، « لوگوس » مساوی است با « وهومنه ».


نیروهای خیر و نیروهای شر افلاطون مساوی است با سپنتامینو و انگره مینوی اشوزرتشت. همانطور که می دانیم در آیین زرتشتی از دو نوع خرد یعنی خرد ذاتی و خرد اکتسابی صحبت شده است .


افلاطون هم معتقد بود که دانش یک نوع یادآوری بیش نیست . آیا این نظریه افلاطون از همان خرد ذاتی اشوزرتشت سرچشمه نمی گیرد ؟


افلاطون در کتاب جمهوریت خود از زبان سقراط دموکراسی آتن را محکوم وآن را هرج ومرج ناشی از خشونت صفتی ، انحطاط فرهنگی و فساد اخلاق می خواند و بدین طریق وی در واقع به ستایش از حکومت مردمی ایران که سراسرش بر نظم و امنیت استوار بود می پردازد و به این موضوع در آثار دیگر افلاطون با صراحت اشاره شده است . « وریزبه گیر » درباره علاقه افلاطون به اشوزرتشت می نویسد : دلباختگی آکادمی به تعالیمُُیک گونه نشئهُ وسکر خاصی بوده ، کاملا" به مانند کشف فلسفه هندی توسط شوپنهاور .


سقراط به حدی تحت تأثیر آیین مزدیسنا بوده که صبح ها در هنگام طلوع خورشید ،روبروی آفتاب می ایستاده و مطالبی زمزمه می کرده است ، شاید به علت گرایش به آیین زرتشتی بوده که یونانیان را به خشم در آورده و آنها را وادار کرد سقراط را به اتهام گمراه کننده ی جوانان محاکمه و محکوم به اعدامش نمایند .


افلاطون و سقراط هر دو از فرهنگ و دین ایران باستان سیراب بوده ونظام حکومتی ایران را می ستوده اند . آیا این اندشه سقراط که هر چه زیباست نیک است و هر چه نیک است زیباست از اشوزرتشت گرفته نشده است ؟ سقراط دائم می گفت آدمی باید بکوشد خود را شبیه خدا کند .آیا این اندیشه از اشوزرتشت گرفته نشده است ؟


امیدوکل و دموکریت


ثنویت امیدوکل اگرچه ویژگیهایی دارد ، شباهت زیادی به ثنویت اخلاقی اشوزرتشت دارد .


دموکریت نیز که قسمت اعظم آثارش مفقود گردیده است آشکارا تحت تأثیر مزدیسنا بوده است . چنانکه می گوید : از هوشمندی این سه چیز پدید می آیند : اندیشه نیک ، سخن نیک و کردار نیک. گفتار نیک سایه کردار نیک است .


هراکلیت


لورانس میلس در مقایسه ای که بین زرتشت و هراکلیت می نماید ، میگوید : عقل هراکلیت در حکم نیرویی که خود به جنبش در می آید همان است که در اوستا « اشا »، « وهومنه » و « روان » نام دارد .


عقیده هراکلیت مبتنی بر اینکه آتش ماده المواد است و همه چیز در حال تغییر و تحول است شبیه دیالکتیک مزدیسنا است .


عقیده هراکلیت بنحوی شبیه آیین مزدیسنا بود که داریوش بزرگ از حکیم یونانی دعوت کرد به ایران بیاید و زیر سایه او در دربار بسر برد .


🔥🔥🔥🔥🔥🔥

برگرفته از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

زرتشت، آموزگار راستی

 



اشوزرتشت-پیام آورایرانی، گاهداد (:تاریخ) بسیار درخشانی دارد که هویت ملی نیرومندی به آن داده است. یکی از ستارگان درخشانی که  مسیر حرکت وپیشرفت رابرای مرتوگان (:مردم) این کشور روشن ساخته است.


برخی از ایران‌شناسان بزرگ، «زرتشت» را به چم (:معنی) «ستاره زرین» دانسته‌اند. «موبد آذرگشسب»، «زرتشت» را به چم کسی که چهره‌اش از نور اهورایی می‌درخشد، آورده است. 


پیام اشوزرتشت راستی، درستی، مهربانی، کار، تلاش، آزادی گزینش است. اشوزرتشت سرنوشت انسان را از نگاه وپندار نادرست کاهنان به درآورد و گزینش راه زندگی را برپایه خردمندی ودانایی استوار ساخت.


یکی از ویژگی‌های بی‌همتای اشوزرتشت، جهانی اندیشیدن اوست. خدای او که اهورامزدا نام دارد، به چم "دانایی وآگاهی بیکران هستی مند" است. خدایی یگانه و دانش پایه که همه تیره ها (:اقوام) و نژادها، آن را پذیرا می باشند. به جز نابخردانی که از دانش وآگاهی پرهیز می کنند وبه پندارهای نادرست وابسته اند.

 پرسش اینجاست که اشوزرتشت کیست؟ او در سرودهایش "گات ها" می‌فرماید: «ای مزدا آنگاه که تو را با دیده دل نگریستم،

با درپرتو اندیشه خود دریافتم،

که تویی سرآغاز و تویی سرانجام …

و آن گاه تو را به خوبی شناختم

 ای اهورامزدا (: دانایی وآگاهی بیکران)،

که وهومن (:اندیشه نیک) به سویم آمد،

 از من پرسید، تو کیستی؟ به او پاسخ دادم

منم زرتشت و تا آنجا که در توان دارم، 

دشمن دروغ و پاسدار راستی خواهم بود.»


از دیدگاه اشوزرتشت،  اهورامزدا در سرشت هستی آمیخته شده وبا همه چیز هستی همگون وهمراه است، با این نگرش، مرتو (:انسان) نیز که در این هستی گام نهاده ذره ای از فروزه اهورایی است که چنانچه با اراده خویش در راه پیشرفت اشا (: هنجار راستی درهستی) گام بردارد، دوست ویار اهورامزدا خواهد بود.


بینش زرتشت هر مرد و زنی را آزاد و دارای اختیار می‌داند که بین نیروی نیک وسازنده (سپنتامینو) و نیروی ویرانگر واهریمنی (انگره مینو) یکی را برگزیند. آموزگار ایرانی سفارش می‌کند که دانا، سپنتامینو را برگزیند تا به پاداش او آرامش وشادی روان باشد. شایسته نیست تا مرتوی دانا به انگره مینو روی آورد تا رنج روانی داشته باشد.


اشوزرتشت و ایران


آشکار‌ است که خردمندان ایرانی و پژوهندگان بر تاثیر بینش زرتشت بر کشور ایران آگاهند. به‌ویژه این تاثیر در زمان هخامنشی بسیار گویا و روشن است. اینکه چگونه پادشاهانی با اندیشه، گفتار و کردار نیک، مانند کوروش و داریوش بزرگ بر ایران سروری داشتند. کوروش به بابل و یهودیان آزادی می‌دهد و حقوق بشر را به جهان ارمغان می‌کند.

و داریوش می‌فرماید:

 «خدای بزرگ است اهورا مزدا که زمین را آفرید، 

که آسمان را آفرید،

که مرتوگان (:مردم) را آفرید

 که شادی را برای مرتوگان آفرید»


و می‌افزاید: «همه‌ی کردار و پیروزی‌های من مرهون یاری اهورا مزدا است،

اهورا مزدا این سرزمین را،

ازدشمن، خشکسالی و دروغ به دور بدارد.»


یاری‌نامه: 

۱- کنکاشی در زندگی واندیشه زرتشت. نگارش موبد کورش نیکنام

۲- زرتشت و آموزش‌های او، نگارش موبد رستم شهزادی

🔥🔥🔥🔥🔥🔥

برگرفته از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

حقوق زرتشتیان در دوران پهلوی

 

در دوران قاجار و در طول هزاره اخیر جامعه زرتشتی در بدترين وضعيت خود بود. برپايه گزارش هاتاريا زرتشتيان در نيمه قرن نوزدهم در فقر شديد به سر مي بردند و درکلبه هاي محقر و با رژيم غذايي محدود به برنج، نان و سبزيجات، روزگار مي گذراندند.

 کار اغلب آنها کشاورزي بود اما شمار اندکي از آنان به حرفه هائي چون نجاري، بافندگي و تجارت محلي مشغول بودند. جزيه و باج از زرتشتيان توسط حاکمان محلي جمع آوري و به مراجع اسلامي تسليم مي شد. با آن که زرتشتيان رسماً به عنوان اهل ذمّه شناخته شده بودند، اما مسلمانان عموماً آنها را نجس مي شمردند و اغلب به شيوه هاي مختلف به آزارشان مي پرداختند.

در نتيجه، زرتشتيان در اين دوران به مهاجرت به مناطق روستايي ادامه دادند. به عنوان مثال، جمعيت زرتشتيان در تهران به 100 خانوار و در اصفهان به 400 خانوار تقليل يافت. بنا به تجربه اي که از سر گذرانده بودند، اغلب زرتشتيان پيوسته نگران مصادره و نابود شدن اموال خويش بودند و به همين دليل براي پرهيز از رفتار يا واکنش هاي خصمانه، آئين هاي مذهبي خود را عموماً در حريم منازل و دور از انظار مسلمانان برگزار مي کردند. افزون براين، زرتشتيان نسبت به اين اعمال و رفتار خصمانه نيز به مراجع حکومتي قاجار شکايت نمي بردند یا اگر میبردند رسیدگی صورت نمیگرفت.

جالب است که تبعیض به جایی رسیده بود که مانند دوران صدر اسلام در بسیاری از نقاط ایران زرتشتیان حق سوار شدن بر اسب را نیز نداشتند و فقط حق سواری بر خر را داشتند آن هم به صورت یک طرفه یعنی دو پا بر یک طرف خر قرار بگیرد تا به راحتی قابل شناسایی باشند!


این روند ادامه داشت تا زمانی که شاهنشاهان پهلوی زمام امور را به دست گرفتند و این پایان چند قرن ظلم و ستم بر زرتشتیان ایران بود با به روی کار آمدن خاندان ایرانساز پهلوی شرایط دگرگون شده و پیروان ادیان مختلف در اولین مرحله به حقوق اولیه انسانی و شهروندی خود رسیدند و با مسلمانان برابر تلقی شدند و چنین شد که حتی بسیاری از زرتشتیان که به اجبار مجبور به فرار از وطن خود شده بودند به ایران بازگشتند مانند زرتشتیان ساکن هندوستان که بیش از هزار سال از سرزمین اجدادی خود دور بودند.


کیخسرو شاهرخ در یادداشت های خود چنین مینویسد:

علاقه و ارتباط رضا شاه بزرگ با دیانت زرتشتی حتی به سالهای اول برمی‌گردد. او در ملاقاتی با هیئتی از سران پارسیان از اینکه ایران و نسل جوان ایرانی تعالیم عالی مذهبی باستانی خود را نادیده گرفته و از آن بی‌اطلاع است ابراز تأسف کرد.


روند بازگشت پارسیان ساکن هند به ایران که از سال های نخست وزیری رضاشاه آغاز گشته بود با به پادشاهی رسیدن وی سرعت گرفت، چه آنکه رضاشاه در پاسخ به تلگراف تهنیت زرتشتیان به مناسبت ریاست حکومت موقتی در ۱۰ آبان ۱۳۰۴ قول حمایت کامل از آنان داد.


در کتاب تاریخ پهلوی و زرتشتیان چنین آمده است:

«از آن پس که رضاشاه به حال زرتشتیان نگاهدارندة دین نیاکان و فرزندان اصیل ایران عطف توجه نمود و‌ آنها را به مِهر شاهانة خویش سرشار و بر زخم‌های فرسوده‌شان مرهم نهاد و دلهای پژمرده ایشان را با نوازش‌های پدرانه شاداب فرمود، محرومیت‌ها را از سر آنها برداشت، تساوی حقوق را اعلام فرمود و زرتشتیان را برخلاف پارینه بر مایملک خود فرمانروا ساخته و رفع ظلم از ایشان نمود و طرف توجه خاص خویش قرار داد، آنها در ارتش و کشور به خدمت داخل گ شته و در ادارات دولتی راه یافتند و به تدریج مشاغل مهمه را اشغال نمودند.

توجه خاص رضاشاه به زرتشتیان تا حدی بود که می‌گفت: شما همیشه در پناه من هستید اگر کوچکترین ناراحتی برای شما رسید تلگراف به خود من بزنید فوری از شما رفع زحمت می‌شود.»


🔥🔥🔥

برگرفته از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

۱۴۰۱ فروردین ۱۸, پنجشنبه

داستان صوتی «زادروز اشوزرتشت» به زبان دری زرتشتی

 

انجمن زرتشتیان یزد، داستان صوتی «زادروز اشوزرتشت» را به زبان دری زرتشتی منتشر کرده است.

به گزارش انجمن زرتشتیان یزد، این انجمن، در راستای حفظ گویش زرتشتی و انتقال آن به نسل جدید، مجموعه داستان هایی با موضوعات آیینی و دینی را برای این نسل در دست تولید دارد.

داستان صوتی “زادروز اشوزرتشت”، چهارمین داستان از این مجموعه است که به سفارش انجمن زرتشتیان یزد و خوانش خانم نسرین خنجری، نویسنده و هنرمند زرتشتی ضبط و تولید شده است.


برگرفته از درگاه برساد

جشن هیرومبا

 


کلیپی زیبا از جشن هیرومبا به هنگام خدامرزی برای درگذشتگان زرتشتی

🌿✨
Beautiful moment of Jashn-e-Hirombā, when people requesting God for mercy for all the Zarathustis who have passed away.

جشنِ باستانی و باشکوهِ «هیرومبا/Hirombā» چیست؟ و در میان زرتشتیانِ ایران چگونه برگزار میشود و دارای چه رسومی میباشد؟
🌿🌼
یکی از مهم‌ترین جشن‌های باستانی زرتشتیان که هرسالِ در فروردین‌ماه(به گاهشمار فصلی)در یزد برگزار می‌شود، «هیرومْبا یا هیرومبو» نام دارد. این جشنِ مذهبی که با برپایی نیایشهایی در زیارتگاه‌ِ پیرهریشت واقع در استان اردکانِ یزد با آتش‌افروزی همراه است معمولاً به مدت سه شبانه روز به طول می‌انجامد و با برگزاری آیین‌ها و شادی فراوان به پایان می‌رسد. زرتشتیان تا پیش از غروبِ شروع روز نخست، خود را به این زیارتگاه می‌رسانند و شب در خِیله‌ها(اتاق‌هایی برای اقامت در اطراف زیارتگاهها) می‌مانند و پیش از بامداد و پس از خواندن اوستای گاه «اوشَهین»، مردان راهی دشت‌های اطراف شده و به جمع‌آوری غیزل(بوته‌های خار و هیزم) میپردازند؛ بانوان نیز با ماندن در زیارتگاه به تهیه‌ی خوراکی‌هایی برای جشن مشغول می‌شوند.
با جمع‌آوری خار و خاشاک و هیزم، رسم قدیمی چوب زنی مردان اجرا می‌گردد‌. طی این مراسم، پسران و مردانی که نخستین بار در آن شرکت کرده‌اند یا تازه‌ دامادها و کسانی که برای اولین بار پدر شده‌اند را روی صندلی نشانده و با دست بلند می‌کنند و با اجرای مراسم چوب زنی به جشن و شادی می‌پردازند. مرسوم است که خانواده‌ی این افراد با اهدای کله‌قند سبز به برگزارکنندگانِ مراسم، در تهیه شربت و پذیرایی از افراد مشارکت ‌کنند، با نزدیک شدن به غروب آفتاب، حاضران چوب‌های جمع‌آوری‌شده را به روستای شریف‌آباد منتقل و از خانه‌ها نیز مجدداً مقداری چوب دریافت کرده و سپس همگی گرداگرد تَلِ هیزمها جمع می‌شوند و موبد پیام هیرومبا را می‌خواند.
در طی این آئین، اسم تک‌تک درگذشتگانِ زرتشتی ذکر می‌شود و افراد حاضر به دو گروه تقسیم شده و در دو صفِ روبروى یکدیگر مى‏ایستند.
هنگامی كه موبد براى شخص درگذشته طلب مغفرت و خدامرزی میکند، یكى از گروه‏ها، در حالى كه افرادِ آن دست بر شانه یكدیگر دارند با صداى بلند «هیرومبو» میگویند و با هم به حالت تعظیم در آمده و مجددا به حالت ایستاده باز مى‏ گردند. پس از آنها گروه دوم این عمل را تكرار کرده و این کار تا پایانِ نام بردن اسامى افراد ادامه میابد. پس از اجرای این مراسم، تل هیزم با شعله‌ای از آتشِ همیشه جاودان که از آتشکده آورده شده است افروخته می‌گردد و مردم با جمع شدن گرد آن، به شادی و دلگرمی به آرزوهای نیک مشغول می‌شوند.
رسم بر این است که معمولاً زنان زرتشتی با برداشتن هیزمهای روشنِ کوچکی از باقی مانده‌ی آتش، آن را با آفریگونی(آتشدان) به منازل خود منتقل ‌کرده و شعله‌اش را تا صد روز برای افزودن به آتش پنجه و مراسم آتشِ بام(تَشِ بوم) روشن نگاه ‌دارند، هرچند دیگر چون گذشته چنین جزئیاتی رعایت نمیشود اما برخی از این رسوم نیک همچنان، جاوندانِ ادامه دارد. جشنِ هیرومبا تا ۳ روز پس از آتش‌افروزی ادامه می‌یابد و طی این روزها نوجوانان با رفتن به درب خانه‌ها و یاد کردن از درگذشتگان آن خانه با سرودن ترانه‌هایی خاص میپردازند و مقداری آجیل و خوراکی نیز از هر خانواده دریافت می‌کنند. مراسم چوب زنی، شادی و پذیرایی هم طی این روزها ادامه میابد و جشن با آرزوی شادی و سلامتی به پایان می‌رسد.
بسیاری از پژوهشگرانِ برجسته چون پروفسور مری بویس معتقدند که جشنِ «هیرمبا» همان جشن «سَده» است که در شریف آباد بر اساس گاه شماری قدیم(بدون کبیسه) در روز اشتاد ایزد و آذرماه برگزار میشود که البته چندی است که مطابق با گاهشمار فصلی در روز ۲۶ فروردین ماه برگزارش میکنند اما روانشاد مری بویس نگاه دیگری نیز به جشن سده و هیرومبا دارد و درواقع این دو جشن را پاسداشت ایزد «رپیتون» میداند و معتقد است که ما دو جشنِ سده داریم که دومین آن همین هیرومباست:
“جشنِ آتشِ زرتشتی دیگری نیـز وجود دارد که تا به حال مغفول مانده و در یـزد و برخی از روستاهای آن «سده» را در روز آبان از مـاهِ بهمن برگزار نمیکنند، در عوض ‌آن را در روز اشتاد از آذر ماه میگیرند.”
به هر روی امروزه این جشن در روزهای آسمان(۲۷ فروردین) ، زامیاد(۲۸ فرودین) و مانتره سپند(۲۹ فروردین) نیز با شادی ادامه دارد و بد نیست که بدانیم، این مراسم را در روستاهاى زرتشتی نشین اله‌آباد و نرسى آبادِ یزد به نام «هیبیدوگ» و در روستاى خرمشاه به نام «شاخ شاخ دُربَند» شناخته میشود.

برگرفته از برساد

آیا روزه گرفتن در آیین زرتشتی وجود دارد؟

 


در آیین نیک نیاکان ایرانی‌مان رنج کشیدن و خود آزاری جایگاهی ندارد.

در این باره باید گفته شود که روزه گرفتن و نخوردن آب و غذا بخاطر اینکه باعث سستی بدن و عدم فعالیت مفید و کار روزانه می‌شود ناپسند می‌باشد. 

چون این موارد در آیین زرتشت نکوهیده شده و بی‌کاری و تن پروری به شدت نهی شده است و در #وندیداد، فرگرد سوم بند ۳۳ نوشته شده: ‹‹ آن کس که سیر غذا می‌خورد، توانایی می‌یابد که نیایش بکند، کشاورزی کند و فرزندان بوجود آورد. جاندار از خوردن زنده می‌ماند و از نخوردن می‌میرد.››


اما برای افراط نکردن در خوردن گوشت حیوانات روزهای دوم و دوازدهم و چهاردهم و بیست و یکم هر ماه زرتشتیان از خوردن گوشت پرهیز می‌کنند این چهار روز متعلق به چهار امشاسپند #وهمن و #ماه و #گوش و #رام که از میان چهارپایان هستند می‌باشد. 

رییس انجمن موبدان تهران آقای دکتر خورشیدیان گفت: در اوستا مفهوم روزه به روزه باطنی نسبت داده می‌شود و روزه ظاهری وجود ندارد اگرچه امساک و تحت فشار قرار دادن جسم برای تمرکز بیشتر بر اعمال و مناسک دینی عملی ستودنی است. و در عین حال در آیین زرتشت در ۴ روز مخصوص در هر ماه هر نوع کشتار و قربانی کردن حیوانات و استفاده کردن از گوشت ممنوع است. و ما زرتشتیان باید در سه بخش معنوی شنوایی، اندیشه و حساس همیشه روزه داشته باشیم به آن معنا که از طریق این سه حس از نیکی دور نشویم و به اندیشه و حساس و شنوایی‌مان همیشه سرشاز از نیکی باشد. همچنین در اوستا تاکید شده است و آن حفظ هفت عضو بدن، مشتمل بر دو چشم، دو دست، دو پا و زبان در تمام طول زندگی از هرگونه آلودگی است و این هفت عضو همیشه باید پاک نگه داشته شوند که از این عمل نیز تحت عنوان روزه یاد می‌شود.




🔴اینک آسیب و زیان‌های روزه گرفتن از نظر علمی و پزشکی👇


تغییرات شیمیایی در خون در طول روزه می‌تواند تاثیرات خطرناکی بر سیستم بدن داشته باشد. 

بر هم خوردن تعادل گرمایی بدن،تشنگی مفرط، ضعف و نقصان مواد غذایی مورد نیاز بافت‌های بدن از جمله جنبه‌های منفی روزه گرفتن است. ایجاد حالت‌های عصبی همراه با سردرد، بی‌خوابی و خستگی مفرط از دیگر عوارض روزه داری است. 


روزه نه تنها بدن را پاکسازی نمی‌کند و به بدن استراحت نمی‌دهد بلکه با فشار بیشتر بر روی کبد (جگر) باعث افزایش ترشحات سمی همچون اوره در خون می‌شود.


هنگامی که بدن با کمبود انرژی مواجه می‌شود بدن طی فرایندی به نام کاتابولیسم شروع به شکستن ماهیچه‌ها و دیگر بافت‌های پروتینی و تبدیل آن به انرژی می‌کند. 

کاتابولیسم در واقع نوعی"خود خوری" محسوب می‌شود که با تولید اوره و اسیدهای آمینه(به عنوان مواد فرعی) منجر به افزایش اسیدیته خون می‌شود. 

نتیجه اسیدی شدن خون ضعف، خستگی شدید،افسردگی، کاهش میل جنسی و احساس کسالت است.


روزه افزون بر سمی کردن خون با مواد اسیدی، مانع از دفع کامل آنها از بدن نیز می‌شود. 

روزه گرفتن باعث از دست رفتن سریع آب، پتاسیم و سدیم می‌شود.

روزه گرفتن کاهش آب بدن منجر به کاهش حجم خون و در نتیجه کاهش فشار خون خواهد شد که به سر گیجه، احساس ضعف و یا غش منتهی می‌شود.

 کمبود شدید پتاسیم منجر به  بهم خوردن ریتم ضربان قلبی میشود. این افت تپش قلب حتی ممکن است در مواردی به مرگ بی‌انجامد.

 کسانی که روزه می‌گیرند ممکن است هم چنین به کم خونی، ضعف ایمینی بدن، آسیب‌های کلیوی یا کبدی مبتلا گردند.

روزه برای کودکان بسیار خطرناک‌تر است. 


روزه گرفتن باعث از دست رفتن آب بیش از حد بدن و باعث هذیان گویی و کاهش سطح هوشیاری و یبوست و سنگ کلیه نیز می‌شود.

 به باور متخصصان تغذیه؛ روزه گرفتن برای مدت طولانی یکی از غیر سالم‌ترین و خطرناک.ترین روش‌های کاهش وزن است.


مغز به گونه کلی از آب تغذیه می‌کند و بنا براین در شرایط بی‌آبی موجب می‌شود که در کمتر از چند دقیقه قشر خاکستری شروع به جمع شدن کرده و عملکردهای نورمال مغزی آهسته می‌شود و اگر مغز به طور ثابت در یک رژیم کم آبی مزمن باقی بماند و حتا می‌تواند در راندمان کاری و تحصیلی تاثیرات منفی بر جای بگذارد.


طرفداران روزه می‌گویند به دلیل روزه بسیاری از سموم از بدن خارج می‌شود. اما باید بدانید در مقابل شما در معرض هپاتیت، اختلالات گرده، بیماری‌های خون، بیماری‌های قلبی، ورم مفاصل، بیماری‌های اعصاب و روان یا حتا سرطان-بسته بر شرایط ارثی و یا نقاط ضعف ساختاری بدن شما  قرار می‌گیرید.


در طب، بهترین نوع غذا خوردن این است که "به مقدار کم" و به "فواصل کم"خورده شود. هرکس خلاف این مسئله را بگوید یا از متابولیسم بدن زنده خبر ندارد یا انگیزه‌های دیگر دارد. تصفیه خون، پاکسازی بدن و... حرف‌ها و سخنان نادرستی است که پایه‌ی علمی و دانشی ندارد و یا از جانب پزشکان بی‌مسئولیت گفته می‌شود که مصلحت را به حقیقت می‌فروشند.


برگرفته از درگاه ایرانیان زرتشتی

جشن فروردین‌گان

 


جشن‌های ماهانه🌔

جشن فروردین‌گان🍀

فروردینگان یا فروردگ یکی از جشن‌های ماهانه ایرانیان زرتشتی است.

روز برگزاری این جشن نوزدهم فروردین‌ماه است.

فرودگ یا فروردینگان جشنی برای یادبود درگذشتگان است و از آنجایی که در دین زرتشتی اندوه و سوگواری جایی ندارد آیین‌های سوگواری به‌گونه جشن برگزار می‌شود و مردم روان درگذشتگان را هم در شادی خود شرکت می‌دهند.

 

جشن‌ها در ایران باستان:

در ایران کهن به فراخورهای گوناگون جشنی برگزار می‌شد و از آنجا که جشن نیایش هم به‌شمار می‌آمد، برگزاری آن رنگ آیینی به‌ خود گرفته بود.

در باورهای ایرانی، برخی از این جشن‌ها، جشن‌های بایسته بود، مانند گاهنبارها که جشن‌های سالگرد آفرینش‌های شش‌گانه همچون: آسمان، آب، زمین، گیاه، چارپایان سودمند و آدم‌هاست و برخی جشن‌های شایسته و پسندیده، مانند جشن‌های برابری نام روز و ماه که جشن‌های ماهانه خوانده می‌شود.

 

فروردینگان یا جشن ماهانه ماه فروردین:

در گاه‌شماری زرتشتی هر روز ماه را با نام یکی از امشاسپندان و ایزدان می‌خواندند.

در هر ماه، در روزی که با نام آن ماه هم‌نام می‌شد، جشنی برگزار می‌کردند که برخی از این جشن‌ها از همگانی و اهمیت فراوانی برخوردار بودند و تا امروز ارزش خود را نگه داشته‌اند، مانند جشن فروردین‌گان ۱۹ فروردین. جشن تیرگان ۱۳تیر. جشن مهرگان ۱۶مهر. جشن اسپندگان ۵ اسفند.

روز نوزدهم هر ماه «فروردین» نام دارد و نوزدهم فروردین جشنی برگزار می‌شد، به‌نام فروردینگان که به آن فرودگ نیز می‌گویند.

 

فروهر:

فروردین به‌ معنی فروهرها و ماه فروردین از آغاز ماه فروهرها و این جشن در ارز نهادن از فروهرهاست.

فروهرFrawahr که گونه اوستایی آن فروشیFravashi و گونه پارسی باستان آن فرورتیFra-vrti است، یکی از موجودات اساتیری ایران و از بحث‌انگیزترین آنهاست.

هر انسانی از پنج آخشیج(:عنصر) پایه‌ریزی شده‌است:

١- روان

٢- جان(پایه زندگی)

٣- فروشی(«خود» آسمانی او)

۴- وجدان

۵- تن.

فروهر یا فروشی بخشی از وجود مینویی انسان است که روانش نگهدار اوست.

هر بدی که آدمی بر زمین کند، بر خود آسمانی او کارایی ندارد و تنها وجود زمینی انسان است که به سبب گناهانش در دوزخ رنج می‌برد.

به‌گونه دیگر، فروهر روح پاسبان آدمی است که پیش از زایش وجود دارد و پس از مرگ نیز باقی می‌ماند.

روان پس از مرگ به فروشی خود می‌پیوندد.

از آنجا که فروهرها یکسره پاکند از یاوران نیروهای اهورایی به‌شمار می‌آیند و در نبرد با اهریمن تاریکی هستند.

آنان همچون «سواران دلاور نیزه بدست» به صف ایستاده‌اند و سد گریز اهریمن از جهان روشنی می‌شوند که با زور درون آن شده بود.

درباره معنی این واژه نگرش‌های گوناگون ارایه شده‌است. نمای واژه از پیشوند «فرا» و بن کنونی «ور» و پسوند نام مونث‌ساز «تی» ساخته شده‌است. هرآینه چون بن «ور» معانی گوناگونی در زبان‌های باستانی ایران دارد، درباره معنای این واژه ناهماهنگی دیدگاه است.

برخی ایران‌شناسان معنی «گزینش» را برای آن در نظر گرفته‌اند و با این معنی، فروهر آن بخشی از انسان است که توانایی گزینش میان خوب و بد را دارد. برخی دیگر «ور» را به‌ معنی «پوشاننده، در برگیرنده» می‌پندارند و «فروهر» را «نگاهبان، پشتیبان» معنا می‌کنند. «ور» به معنای «آبستن کردن» نیز است و با این معنا، می‌توان پیوند فروهرها را با زاییدن توجیه کرد. چون در مراحل نخستین همبودگاه آدمی، باور مردم این بود که آنچه باعث آبستنی زنان می‌شود، روان نیاکان است.

هرآینه پیشنهادی که از همه بخردانه‌تر به نظر می‌رسد، باور بیلیBailey، ایران‌شناس بزرگ، است که این واژه را از بن «ورتی»varti به‌ معنی «دلاوری» می‌گیرد و باورمند است که فروهر نماینده روان پهلوانی درگذشته بود که تندیس دلیری شناخته می‌شد.

چنانچه، باید پنداشت که در میان ایرانیان رزمنده، روزگاری آیین پرستش پهلوان رایج بوده و بازماندگان، پهلوانان درگذشته را ستایش می‌کردند تا از نیروی پهلوانی نهفته آنان کمک و یاری بگیرند.

فروهرها را موجوداتی مونث و بالدار و جنگجو می‌دانستند که در آسمان زندگی می‌کنند.

از اینرو، بسیار چست و چالاک‌اند تا در هنگام نیاز با شتاب به کمک خویشان خود بشتابند.

بازماندگان نیز با دهش و خواندن نیایش زمینه خشنودی آنان را فراهم می‌کردند.

باور به فره‌وشی باوری پیش آیین زرتشتی و وابسته به دوران آریایی‌هاست.

در اساتیر هند نیز باوری همانند، با نام پیتاراPitara وجود دارد. و جشن در پیوند به آنها را موکتادMuktad می‌نامند.

زمان بازگشت فروهرها به زمین نیز در نوروز و ماه فروردین با زمانی‌که در دیگر تمدن‌های هند و اروپایی برای این رویداد قایل بودند(نیمه ماه مارس) برابرسنجی می‌کند. باوری که استوار و با نیرو به دین زرتشت راه یافت و رنگ دینی به‌خود گرفت.

در اوستا، کهن‌ترین نوشته‌ای که از فره‌وشی‌ها شده‌است در یسنای ۷هات است. گزشته از این، سرودی گسترده در اوستا در ستایش از فره‌وشی‌ها داریم به‌نام فروردین یشت که یشت سیزدهم و بلندترین یشت اوستاست.

در این یشت، هم عناصر بسیار کهن و هم عناصر زرتشتی به‌چشم می‌خورد و در آن، از فروهر همه پاکان و پادشاهان و پرهیزگاران نامور یاد شده‌است. بیش از ٣۵٠ نام در این یشت آمده‌است: «همه فره‌وشی‌های نیرومند، سپنت و نیک راستان را می‌ستاییم، از گیه‌مرتن(کیومرس) تا سیوشینت(سوشیانت) پیروزگر». (یشت۱۳بند۱۴۵).

در رنج‌ها و سختی‌ها و ناخوشی‌ها و بیم و هراس باید از فروهرهای نیکان یاد کرد و کمک خواست.

فروهر هر یک از نامداران برای زدایش آفت جداگانه و ویژه خوانده می‌شود، برای نمونه فروهر جمشید برای زدودن تهیدستی و خشک‌سالی، فروهر فریدون برای رفع ناخوشی، فروهر گرشاسپ در برابر دشمن و دزد.

فره‌وشی‌ها خویشکاری پخش کردن آب را بر دوش دارند و از این دیدگاه، همکار خرداد، امشاسپند موکل بر آب، هستند.

همچنین در نبرد تیشتر، ایزد باران، با اپوش، دیو خشکسالی، یاری‌رسان تیشترند.

فروهرها از پیکر گرشاسپ نیز که تا هزاره اوشیدرماه در بی‌هوشی به‌سر می‌برد، نگهبانی می‌کنند.

 

جشن ده روزه فروردگان یا جشن همسپثمیدیه:

نیاز به یادآوری است که ابوریحان بیرونی در نسک «آثار الباقیه» از هر دو جشن ماهانه فروردینگان و از جشن ده روزه جشن همسپثمیدیه، که از اشتاد روز۲۶ اسفند تا انیران روز۳۰ اسفند) و پنج روز گاتا یا همان پنجه دزدیده(پنج روز نخست فروردین) برگزار می‌شده با نام فروردگان یاد کرده‌است.

جشن فروردگان یا جشن همسپثمیدیه، پیوند با فره‌وشی‌ها از آخرین گاهنبار آغاز می‌شد.

در دوران باستان، فروردگان جشن فروهرها بود و گویا در آن هنگام ده روز و ده شب برگزار می‌شد. بعدها جشن همسپثمیدیه ویژه به یادبود آفرینش انسان شد.

 در دوران باستان، فروردگان جشن فروهرها بود و گویا در آن هنگام ده روز و ده شب برگزار می‌شد. بعدها جشن همسپثمیدیه ویژه به یادبود آفرینش انسان شد.

جشن‌های نوروزی و ماه فروردین با فروهرها پیوند خورده‌است، چون باور بر این است که در این روزهای سال، فروهرها به زمین فرود می‌آیند و به خانه‌های پیشین خویش می‌روند. پس مردم باید برای پیشواز آنان خانه را پاکیزه کنند، برای رهنمودی آنان آتش بی‌افروزند و در این روزها، بوی‌های خوش در آتش نهند و روان‌ها را ستایش کنند و اوستا بخوانند تا روان‌ها آسایش داشته باشند و با شادی و شادمانی باشند و برکت ارزانی دارند.

در این روزها، به هیچ کاری نباید دست زد، مگر انجام کارهای نیک تا اینکه فره‌وشی‌ها برای خشنودی بی‌جای‌های خویش برگردند و خوبی بخواهند و در پایان جشن، روان‌ها را بدرود می‌گویند.

 

مراسم جشن فروردینگان:

در روز نوزدهم فروردین، روز جشن فروردینگان مراسم ویژه‌ای در بزرگداشت این موجودات مینویی و در اندازه گسترده‌تر، در بزرگداشت روان درگذشتگان برگزار می‌شد که هنوز در میان زرتشتی، بویژه در یزد، با آیین‌های ویژه‌ای برگزار می‌شود.

در این جشن که امروزه بیشتر به جشن فرودگ(شاید از فروردگ، «فرورد» گونه پارسی فروشی) سرشناس است، زرتشتیان سر آرامگاه درگذشتگان خود در تهران به کاخ فیروزه، گورستان زرتشتیان می‌روند و برای خشنودی روان‌ها عود و کندر آتش می‌زنند و گل و گیاه و میوه و شمع و لرک بر سر آرامگاه می‌گزارند.

لرک آمیخته و درهمی از هفت میوه خشک خام مانند: پسته خام، بادام خام، فندق خام، برگه، انجیر خشک، خرما، توت.

ترکیبات لرک به فراخورهای گوناگون دگرگون می‌شود. لرک مراسم درگذشته با لرک مراسم عروسی و سدره‌پوشی گوناگون است.

در لرک شادی، پسته و بادام و فندق بو داده‌ است، انجیر و خرما و توت ندارد و نقل هم به آن افزوده می‌شود.

هماره برای مراسم گواگ گیران، لرک را درون تور بسته‌بندی و پس از مراسم میان نزدیکان پخش می‌کنند.

در جشن فرودگ، هفت موبد وارد می‌شوند و می‌نشینند. لرک‌ها را در چادرشب‌هایی می‌ریزند و جلو موبدان می‌گزارند. چند «موبدیار» هم باشنده هستند. موبدان آغاز به اوستاخوانی می‌کنند، بیشتر هم سروده‌هایی از فروردین یشت می‌خوانند و بدینگونه، به لرک فرخندگی می‌دهند. سپس، موبدیاران چادرشب‌ها را به کمر می‌بندند و لرک را میان مردم پخش می‌کنند.

اگر کسی هم برآورد نیاز دارد در این روز آن‌ را میان مردم پخش می‌کند.

این مراسم به‌درستی گونه‌ای نیایش گروهی برای شادی روان درگذشتگان است.

در یزد این مراسم از ساعت۴ پس از نیم‌روز نوزدهم فروردین بگونه گسترده برگزار می‌شود.  هرآینه در تهران به دلیل بالا بودن کارهای روزانه مردم، همه نمی‌توانند یکجا گردهم آیند. از اینرو، مراسم چند سالی است که منسجم برگزار نمی‌شود و هر زرتشتی هر ساعتی از روز یاد شده که توانست، به دیدار آرامگاه درگذشته خود به کاخ فیروزه می‌رود.

)دین بهی(

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...