درستی و راستینگی(haithya)
در جهانی که دو نیروی ناسازگار، نیکی و بدی، پیوسته برای برترییافتن با هم پیکار میکنند، انسانِ ساده پیوسته دستخوشِ گمراهی است که رفتارِ درست چیست؟ و سرودِ قربانیخوان، نیز، از این ناتوانی سوا نیست. پندارهی او از راستینگی یعنی آنچه "بهدرستی، بیگمان هست"(اوستایی: haithya، هندوایرانیِ کهن: satya)که با دیدنِ دادههای سهشیِ سرشت و دانشِ بازماندهی دادوستد شدهی او بنیان گشته، میتواند نادرست باشد، و گرچه او میداند-وی اندیشه میکند-آنچه راست است، بیمِ پریشانیهای برگرفته از نیروهای دروج همیشه هستی دارند. بنابراین او همیشه باید در انجامِ آیینها پروا کند تا آسیبِ گمانیِ سرچشمهگرفته از کژپنداری یا نادرستی در دانشِ خود جلوگیری کند. پرواها تنها میتوانند چیستیِ گفتاری داشته باشند و دربرگیرندهی جُنگی از "بندهای تندرستیِ" نگاشته شده در نسکهای آیین یا پرسشهایی دربارهی اینکه راستینگی چیست؟ باشند.
دروغ(دروج)
دشمنِ کیهانِ سامانمند، نیرنگِ(فریبِ)کیهانی، یا دروغ(اوستایی drug، پارسیِ باستان drauga)است. فرانمودنِ سویهها و یا نمودهای گوناگونِ دروغ که در متنها یافت میشود به شماساندنِ آن کمک میکند. آبشخورِ دروغ آشکارا بازگو نشده است، اما باید از نخستین باری که کسی اندیشید یا این گزاره را بازگو نمود که فرمانِ اهورامزدا سامانِ راستین نیست، "هستی" یافته است. بنابراین باید "خردمندانه" پس از برپاییِ نخستین کیهانِ سامانمند، یعنی در روندِ نخستین چگونگی، "مرگ" و "ویرانیِ" آن رخ داده باشد. اغواگر است که این نخستین دروغ را با گزینش که در ۱.۳۰.۶ گزارش داره شده است شناسایی کنیم.
قلمروِ مینوی اهریمنی(=انگرهمینو)، از سوی بنیانِ فریب(دروج)سازمان مییافت، که به دستاویزِ آن میتواند کس دربارهی چیستیِ راستینِ جهان گیج گردد و در گزینشِ راستی و دربارهی اینکه با چه کسی پیوند یابد شکست میخورد: نیروهای نیکی یا نیروهای بدی. بنابر اوستای کهن، این همان رخدادی است که برای خدایانِ کهن، daêwas، که گیج شده بودند و گزینشهای نادرستی انجام میدادند(۱.۳۰.۶)رخ داده بود، و بنابر سنگنبشتههای داریوش، این همان رخدادی است که برای ناهمسوهای سیاسیِ خود رخ داد(نمونه DB 4.33_36). دینِ زرتشتی با آیینِ کهنِ هند در این پنداره از سامانهی کیهانی هنباز است که پیوسته باید با یاریِ قربانیهایی که از سوی انسان انجام داده میشود دوباره برپا گردد.
داتا dātā و قانونِ ایزد
بنابر نامهی اردشیر، عزرا میبایست جایگاهِ "گوشِ پادشاه"(یا "چشمِ پادشاه")را با یاریِ "داتای dātā خداوندت[عزرا]که در دستانِ توست"(عزرا ۷: ۱۴)سازماندهی کند. واژهی پارسیِ dātā در این بند(و در جاهای دیگر)بیشتر "قانون" گردانش میشود و بهگونهی گسترده به این معنا گزاره میشود که عزرا میبایست دربارهی یهودا و اورشلیم جویا شود تا روشن کند آیا مردمِ آنجا از تورات، قانونی که عزرا به آوردنش از بابل با خود بدان شناخته شده است، پیروی میکردند(نحمیا ۸).(برای گزارهی شناختهشده، به فصلِ ۳ و هر کدام از گزارههای عزرا بنگرید)همانگونه که پیش از این گفته شد، جایگاهِ "گوشِ پادشاه" یک جایگاهِ هموند در سراسرِ امپراتوری بود، و دور است که کسی در این جایگاهِ رسمی برای انجامِ آن نیاز به آگاهی از تورات یا قانونِ YHWH داشته باشد.
خواستهی آنها از گزارهی "با بهرهگیری از داتای خداوندت" چیست؟ دو راه برای نگرش به این جستار در دست است، یکی بنابر اینکه نویسندهی کتابمقدسی چگونه آن را گزارش کرده است، که در فصلِ ۳ دربارهاش گفتگو شد. روشی که در اینجا در نگرش آمده است.
Truth and reality(haithya)
In a universe in which the two opposing powers of good and evil, truth and lies, constantly vie for supremacy, the average human being is constantly prone to being misled as to what is right behaviour, and the poet-sacrificer, even, is not exempt of this weakness. His concept of reality, that is, what "really, truly is"(Av. haithya, OInd. satya)as formed by observing the sensory data of nature and the inherited knowledge of his trade can still be wrong, and although he knows-he thinks-what is real, the danger of delusions caused by the powers of the Lie is ever-present. Therefore, he must always take precautions when conducting the ritual, to prevent any potential damage caused by a misunderstanding or error in his knowledge. The precautions can only be of a verbal nature and consist either in set "safety clauses" inserted in the verbal part of the ritual or in questions about what is "real"?
The Lie(druj)
The adversary of the Ordered cosmos is the cosmic Deception, or Lie(Avestan drug, Old Persian drauga). Descriptions of various aspects or manifestations of the Lie found in the texts help define it. The origin of the Lie is not stated explicitly, but it must have come into "existence" the first time somebody thought or uttered the proposition that Ahura Mazdā's Order is not the true Order. It must therefore "logically" have happened after the establishment of the first Ordered cosmos, that is, during the first state, causing its "sickening" and "destruction". It is tempting to identify this first Lie with the choice of the daêwas described in 1.30.6
The domain of the Evil Spirit was ruled by the Principle of Deception(druj), by which one may be confused as to the true nature of the world and fail to make the right choice about whom to ally oneself with: the forces of good or those of Evil. According to the Old Avesta, this is what happened to the old gods, the daêwas, who were confused and made the wrong choices(1.30.6), and, according to Darius's instructions, this was also what happened to his political adversaries(e.g., DB 4.33_36). Zoroastrianism shares with the Old Indic religion this concept of cosmic Order, which regularly has to be re-established with the help of sacrifices performed by humans.
dātā
According to Artaxerxes's letter, Ezra was to conduct his office of "King's Ear"(or "King's Eye")by means of "the dātā of your[Ezra's]god that is in your hand"(Ezra 7: 14). The Persian word dātā in this verse(and elsewhere)is usually translated "law" and is conventionally interpreted to mean that Ezra was to investigate Judah and Jerusalem in order to determine whether the populace there was following the Torah, the law that Ezra is reputed to have carried with him from Babylon(Neh. 8).(For the conventional interpretation, see chapter 3 and any of the commentaries on Ezra). As discussed earlier, the office of "King's Ear" was a common office throughout the Empire, and it is unlikely that someone in this official capacity would have needed a knowledge of the Torah or the law of YHWH to carry it out.
What them was meant by the phrase "by means of the dātā of your god"? There are two ways to consider this-one is according to how the bibilical writer would have interpreted it, which is discussed in chapter 3. A second way is the way in which a Persian king might have intended it in an authentic letter, and this is the way it is considered here.
بنمایه:
Introduction to Zoroastrianism, Prods Oktor Skjærvø, 2005, P. 15
Ezra & the Law in History and Tradition, Lisbeth S. Fried, The University of South Carolina Press, Columbia, South Carolina, 2014, P. 14
برگرفته از درگاه پژوهشی در فرهنگ زرتشتی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر