۱۳۹۹ اسفند ۶, چهارشنبه

موضوع پیچیده‌ی «قاعدگی بانوان» یا دوره‌ی ماهانه، از نگاه متافیزیک زرتشتی چیست؟

  “پیش از شروع متن به اشخاصی که تصور میکنند این توضیحات و روش ها از هندوها و (یا سایر ادیان) وارد دین و سنت زرتشتیان شده است، باید بگویم که ابدا چنین نیست و این اعمال و تمرین ها بخش جدایی ناپذیری از دین و آیین مزدیسنی است.”
در میان متون باستانی زرتشتی، تمام فرگرد(فصل) شانزدهم از کتاب مقدس وندیداد به این موضوع اختصاص یافته است، موضوعی که پس از وندیداد در بسیاری از کتب پهلوی نیز به صورت گسترده به شرح آن میپردازند.
وندیداد پاک نشان می‌دهد که دانش باستانی زرتشتیان در درک نیروها و انرژی های طبیعی فراتر از زمان خود بوده است و به راستی اگر متون مقدس ما به طور بیطرفانه نگاه شود خواهیم دید که چقدر به دنیای مدرن نزدیک است.
 (درک این موضوع بسیار مهم است که بدانیم؛ سطح جابجایی انرژی ها در اجرای مراسم مذهبی میان ما زرتشتیان آنچنان بالاست که بیشترین حساسیت ها را در طول اجرای آداب مذهبی به خصوص برای موبدان را اجباری میدانیم، چرا که سطح این انرژی ها، مستقیما با روند آفرینش طبیعت در ارتباط است و اختلال در آنها، اختلال در روان آفرینش است.)
باید به این موضوع آگاه شد که بانوان در دوران قاعدگی ناپاک(نجس) نیستند، تنها از حیث انرژی‌ها در وضعیتی متفاوت به سر میبرند؛ بدن آنها به طور طبیعی مواد مرده یا نسو (تخمک‌های بارور نشده) را دفع میکند. در سنت زرتشتیان استفاده از (ظروف فلزی) و خوابیدن روی تختی که از جنس آهن باشد همواره در دوره‌ی قاعدگی مورد استفاده بانوان بوده است، چرا که آهن رسانای انرژی هاست و آنها را از خود رد میکند اما چوب و پلاستیک انرژی ها را در خود نگه داشته و آنها حفظ میکنند، از این روی آهن پاک ترین چیز برای استفاده در این دوره است.
همانطور که مردان نیز هنگامی که زخمی روی تن خود دارند نباید آیین های دینی را انجام دهند، مگر آنکه کاملا زخم را تمیز کرده و از ادامه خون ریزی جلوگیری شود و انعقاد خون صورت بگیرد. اگر کتاب «بندهش» را بخوانیم به خوبی متوجه میشویم که چگونه دانش باستانی زرتشتیان عمل لقاح و سیستم تولید مثل را به تصویر میکشد و (از عملکرد خون) آگاه است.
البته که عادت ماهیانه خانم‌ها زخم نیست، بلکه راهی است تا بدن آنها، مواد مرده را از خود آزاد کند؛ در آن حالت، «خوره» زنان یا «هاله‌ی انرژی الهی» آنها به طور موقت در حالتی خارج از وضعیت معمول قرار می‌گیرد و سطح ارتعاشات انرژی آن با فرکانسها و ارتعاشات نمازها و مراسم مذهبی ما در تضاد است.
حال آنکه جایگاه زنان در دین زرتشتی آنچنان والاست که در کتاب «بندهش»، اهورامزدا در آغاز آفرینش به زنان این چنین میگوید: “تو به بذر من یاری میرسانی؛ انسان از تو پدید می‌آید و از من که اورمزد هستم هم فراتر میروی. . .”
طبق آنچه در اجرای مراسم وندیداد خوانی انجام میشود تعدی در اختلال انرژی ها توسط لمس افراد یا وسایل توسط زنان حائض انجام نمیشود بلکه با «نظر» یا نگاه وی و حضورش در مراسم اتفاق می‌افتد، برای همین است که حضور بانوانی که در دوره ماهانه خود هستند در طول اجرای مراسم آیینی توصیه نمیشود.(توجه کنید که‌ چقدر این انرژی ها قدرتمند هستند.) انرژی «نظر» هنگامی که موبدان آیات خاصی از اوستای افرینگان را میخوانند و یا زمانی که یزشن خوانی انجام میشود و لحظه‌ای که موبد گیاه «هوم» را در آب میریزد میتواند تاثیرگذار باشد، چرا که در این لحظات موبدان زوت و راسپی باید با یکدیگر ارتباط چشمی برقرار کنند و تبادل انرژی در این لحظه بسیار زیاد است.
عادت ماهیانه‌ی بانوان به عنوان یک نیروی بسیار قدرتمند درک میشود و زنان نیز از آن به عنوان یک روند طبیعی معجزه اسا آگاه هستند. از این روی میباشد که بانوان زرتشتی با درک این انرژی متفاوت و قدرتمند، با فروتنی و وظیفه شناسی ترجیح میدهند در هنگام دوره ماهانه خود در مراسم مذهبی شرکت نکنند و یا به آتشکده و مکان های مقدسمان نروند و به وسایل آیینی و سپند دست نزنند. توجه کنید که ما به عنوان یک زرتشتی باید درک خود را از باورها تغییر دهیم، نه آنکه اصول پایه‌ای را دگرگون کنیم؛ بدانیم که دین ما درک بسیار گسترده‌ای در حوزه‌ی متافیزیکی دارد که ساده انگاری و سطحی نگری آن کاری بس اشتباه است. بانوان در صورتی که قصد دارند در این دوره نماز بخوانند و نیایش کنند مادامی که خرده اوستا را در دست نگیرند بسیار هم خوب است؛ با این حال اگر در این دوره به رفتن به جَشَن خوانی و گهنبار و یا آتشکده فکر میکنید در نظر داشته باشید که دیگران، آن محیط و فضای مقدس را با شما اشتراک میگذارند، پس به احترام آنان و اصول دین بهتر است از رفتن پرهیز شود.
🙏🏼✨🤲🏼🔥
نویسنده: موبد جوان، ارواد(هیربد) زرکریس(خشایار) بهاندرا، موبد آتشکده پارسیان در جنوب ایالت کالیفرنیای امریکا

نقل از درگاه Zoroastrian Wisdom

نگاهی تازه به آیین کهن و پیامدار ایرانی


 هر کسی دور ماند از اصل خويش
 باز جويد روزگار وصل خويش
✍️ مولوی

 

 بهدینی - نیک دینی - شاد دینی - آیین کهن ایرانی، دین بینش و آگاهی، دین راستی و درستی، دین خرد و داد، دین شادزیوی و شادباشی و در یک کلام دین بهی و نیکی و نیکویی است.
 اینکه چه کسی یا چه کسانی و در کجای تاریخ، این سراندیشه‌ها را درانداختند و بر پایه آنها دین و آیین پروراندند و با آن زندگی کردند، کمتر مهم است تا خود این سراندیشه‌ها.
در تاریخ ما، این سراندیشه‌ها با نام زرتشت گره خورده‌اند و ما آن را گرامی می‌داریم.
اینکه زرتشت چه هنگام می‌زیست و کجا می‌زیست و یا اینکه او پیامبر بود یا پیام‌دار، فیلسوف بود یا بینشور و… آن یک شیوه بینش، یک فلسفه زندگی، یک جهان‌بینی و یک سیستم باوری است که بر پایه سراندیشه‌های یاد شده بنا شده است و به انسان برای بودن و شدن و امید به زندگی و آینده یاری می‌رساند.
اما برای آنان که در این پرسش درمانده‌اند و یا آن را برترین پرسش به‌شمار می‌آورند که زرتشت پیامبر بود یا فیلسوف یا …. باید گفت که:
زرتشت هم پیامدار، هم فیلسوف شیفته خرد و دانش و هم دانشمند بود.
زرتشت همه اینها بود چون که یک بینشور بود،
چونکه بینا بود، چون که می‌دید، چونکه با همه‌اش می‌دید، با خردش، با اندیشه نیکش، با وهومنش.چون که می‌دید و می‌فهمید و می‌دانست که انسان از بنیاد در پی رها شدن از تار و پود بیم و نگرانی و تردید و ناامیدی و همچنین ستم و بیداد و ناآرامی است. می‌دانست که او در پی رسیدن به شادی و خشنودی و امید در آرامش و داد است.
او خشنودی خود را، در خشنودی همگان، در خشنودی “روان هستی” یا گئوش اوروان می‌دید که آن همانا زندگی است و هستی است و جان.
پس او یک بینشور بود
او بر مبنای این دید ژرفش میدانست که آنچه با اشا یا هنجار هستی برپایه راستی، نیکی، خرد و مهر، هماهنگ و همخوان است می ماند و می‌پرورد و می‌گسترد و آنچه بر پایه دروغ است، می‌کاهد و راه می‌بندد و ویران می‌کند.
او اینها را به ما گفت و گزینش را به ما واگذاشت زیرا انسان را آزاد می‌دید و می‌خواست، اما آگاه و مسئول.
ما که در این جهان هستیم، ما که به هر روی نشان داده‌ایم که چون نیروی گزینش داریم می‌توانیم برگزینیم که خوب یا بد باشیم. ما یا باید بدی را برگزینیم یا نیکی را.
انسانِ بااندازه و هماهنگ و همتراز نیکی را برمی‌گزیند زیرا که هم سازنده است و هم در ژرفای ناخودآگاهش آن را نیروی نگاهبان جانش و جان‌ها می‌داند.
این ضمیر ناخودآگاه، این بن هستی انسان، این بن هستی، دین انسان است، خدای انسان است. دینداری به مفهوم مینویی، یعنی نبریدن پیوند با بن دین، بن هویت (اهورا = هر آنچه هست) است.
تعریف ما از نیکی آن است که نیکی، آن است که هستی را نگاهبان است، هستی‌مند است، هستی‌بان است. زرتشت بزرگ هم پیامدار، هم فیلسوف (شیفته خرد و دانش) و هم دانشمند بود و او پرسشگر از پیرامون و جهان هستی بود.
او نه جنگی براه انداخت و نه کردار ضد انسانی و ضد زن و... داشت. ایشان همه را به خرد و گفتار، پندار، کردار نیک فرا می‌خواند.

✍️موبد مهندس کامران جمشیدی

نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی

جشن‌های اسفند ماه

 یکم اسفند/ اورمزد روز
جشن اسفندی و هدیه به زنان در نیاسرِ کاشان، شهر محلات، شهر اقلید و پختن آش اسفندی.
آغاز سال نو در تقویم محلی نطنز، ساوه و کاشان.
در فراهان معروف به آفتو_به_حوت(آفتاب در برج ماهی). همچنین جشن آبسالان/بهارجشن/جشن روباه به مناسبت روان شدن جویبارها و پدیدار شدن بهار. خجستگی دیدار روباه.
واژه آبسالان با آبشار و فشار آب‌ها در پیوند است. در متون کهن، هنگامِ این جشن به‌گونه‌های مختلفی آمده است که مانند بسیاری از دیگر دگرگونی‌ها ناشی از محاسبه زمان با تقویم‌های گوناگون و کبیسه‌گیری‌های متنوع بوده است.
همچنین روز جشنی بنام کوسه‌ سواری(کوسه برنشین). مراسم نمایشی خنده‌آور که توسط مردی کوسه‌رو که بر دراز‌گوشی سوار بوده برگزار می‌شده است. کوسه خـود را باد می‌زده و مردم به او آب می‌پاشیده‌اند.
.
پنجم اسفند/ سپندارمز روز
در بیست‌وپنجمین روز پس از جشن سده. #جشن_اسفندگان، جشنی در ستایش و گرامیداشت اسفند(سپندارمز). در اوستایی #سپته_آرمیتی، در پهلوی #سپندارمز به معنای فروتنی پاک و ورجاوند و بعدها یکی از اَمشاسپَندان. نگهبان و ایزدبانوی زمینِ سرسبز. جشن #سپندارمزگان(اسپندگان) روز گرامیداشت زنان در ایران باستان بوده و این روز به‌نام #مرد‌گیران که هدیه گرفتن زنان از مردان است. بجز این به‌نام روز جشن #برزگران(برزیگران به مناسبت سبزکنندگان زمین و سبز شدن زمین نیز خوانده شده است.
.
دهم اسفند/ آبان روز
جشن #وخشنکام در گرامیداشت رود #آمودریا(جیحون) بزرگ‌ترین رود سرزمین‌های ایرانی. این نام از بزرگترین شاخه آمودریا به‌نام رود #وخش برگرفته شده است. ابوریحان بیرونی #وخشنکام را فرشته جیحون می‌داند و می‌بایست با اناهیته(آناهید) این‌همانی داشته باشد.
.
نوزدهم اسفند/ فروردین روز
جشن #نوروز رودها، گرامیداشت، لایروبی و پاکسازی رودها، کاریزها و چشمه‌ها همراه با پاشیدن عطر و گلاب بر آنها.
.
بیستم اسفند/ بهرام روز
جشن #گلدان یا #اینجه، روز آماده‌سازی و کاشت گل‌ها و گیاهان در گلدان‌ها و نیز جشن #درخت‌کاری.
.
بیست‌وششم اسفند/ اشتاد روز
جشن #فروردگان، جشنی در یاد‌کرد و بزرگداشت روان و فُروهر(فَروَهَر) درگذشتگان در این روز و تا پایان سال. این نام به‌گونه‌های #فرورگان(فرودگان) نیز آمده است.
بیست‌ونهم یا سی‌ام اسفند/ مانتره سپند روز یا انارام روز (آخرین روز سال)
جشن پایان فصل زمستان و زمان #گاهنباری بنام #همسپت_مدم در اوستایی #همسپث_مئیدیه به معنای «برابری شب و روز / برابری سرما و گرما». همچنین هنگام جشن #اوشیدر در #سیستان به آرزوی فرا آمدن #سوشیانت. در این روز مردمان دختری را بر شتری آذین شده می‌نشانند و همراه با شادی و سرود او را برای آب‌تنی به آب‌های دریاچه هامون می‌برند. (سیزده‌بدر). گرامیداشت درگذشتگان در سُغد و امروزه نیز در بسیاری نواحی گوناگون. جشن #علفه در خمین، همراه با بردن علف‌های بیابانی به خانه و روشن‌کردن چراغی در همه اتاق‌ها.
زادروز زرتشت به روایت متن پهلوی گزیده‌های زاداسپرم (بخش سی‌ام و سی و یکم).
شامگاه آخرین روز سال در بسیاری از نواحی ایران بر بام‌ها آتش می‌افروزند.

آخرین چهارشنبه اسفند ماه که آخرين چهارشنبه سال نیز هست، جشن #چهارشنبه_سوری برگزار می‌گردد. جشن آتش و آتش افروزی.

نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی

چرا برخی دین زرتشتی را مزدیسنا می گویند؟

 موبد نیکنام
 تا چندی پیش کسی به پیروان دین یکتایی زرتشت، همانند پیروان دیگر ادیان « زرتشتیان» نمی گفته اند، کیش آنان «مزدیسنا» به چمار(:معنی)  پرستنده "مزدا" و به همه پیروان این کیش «مزدیسنان» می گفتند.

«مزدا» (:دانای وآگاهی بیکران) خدای یکتایی که برای نخستین بار اشوزرتشت آن را شناخت و مرتوگان(:بشر) را به ستایش این فروزه(دانایی شکوهمند) فراخواند.

گفتنی است کسی به پیروان موسی، «موسویان»  نمی گوید و یا به پیروان محمد، «محمدیان» نمی گویند. پس از آن آگاهی نداریم که به چه انگیزه ای به "مزدیسنان" واژه تازه ای افزوده شده و آنان را "زرتشتی" نام گذاشتند.

 در برگردان سرودی از اوستا به نام «مَزدَه یَسنو اهمی» می خوانیم:
مَزدَه یَسنًو اَهمی، مَزدَه یَسنًو زَرَتوشتریش؛... مزداپرستم، مزداپرستی که زرتشت سفارش کرده است.
اعراب به مزداپرستان «مجوس» گفته اند که از واژه «مگه» (:دانا) برگرفته شده است.

در ادبیات پس ازاسلام در ایران نیز برای توهین به پیروان مزدایی، گاهی به آنان «گبر»(آتش پرست) نیز نام نهاده اند. چون به سوی روشنایی آتش همانند دیگر روشنایی ها نیایش می کردند وبه پیروی از باور ارزشمند نیاکان خویش از چهار آخشیج(:عنصر) آب، خاک، هوا وآتش نگاه ویژه وسپند(:مقدس) داشته اند.
🔥🔥🔥

نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

جایگاه موبد

 


 واژه «موبَد» از واژه «مَگوپَت» در اوستا برگرفته شده که به چم (:معنی) دانا است. آنزمان کسانی که بیشتر از دیگران دانش های گوناگون زندگی راباتجربه و نزد دانایان فراگرفته بودند و به راهنمایی مرتوگان  (:مردم) می پرداختند«مگوپتان» (:دانایان) نامیده می شدند. چون این افراد آگاهی دینی نیز داشتند به پیشوایان دینی نیز نام آور (:معروف) شدند. آنها بایستی ویژگی های یک فرد آگاه، دانا، فرهیخته، پارسا، نیک اندیش، خوش گفتار ودرست کردار را داشته باشند. باساده زیستی خود، الگوی زندگی برای دیگران باشند. از هنگامی که موبدان در زمان ساسانی برآن شدند تا دولت وپادشاهی را نیز دردست بگیرند، به نیروی سیاسی پیش بینی نشده ای در تاریخ دین زرتشتی دست یافتند. در این دوران به شوه (:دلیل) آشنایی از جایگاه پیشوایان (:روحانیان) دین های واپسین که در ایران نیز نیایشگاه (:معبد) هایی را برای پیروان خود برپا کرده بودند، برخی از موبدان آن زمان خود را بالاتر از دیگران پنداشتند و همانند پیشوایان دین های دیگر، باوری نادرست را دراندیشه مردم جایگزین کردند که آنان چاپار (:واسطه و رابطه) بین مَرتو (:انسان) و خداوند خواهند بود. آشکار است که بینش زرتشت، چنین باوری را نمی پذیرد، اشوزرتشت که در جایگاه آموزگار وپیام آورراستی برای مردم جهان، از آن زمان تاکنون بوده نیز هیچگاه خود را بالاتر از دیگران ندانسته و چاپار (:رابطه و واسطه) بین مرتو (:انسان) و اهورامزدا ندانسته است. اکنون نیز کسی که خود را به جایگاه مگوپت (:آگاه ودانا) رسانده است. تنها شایسته شناخت و راهنمایی دیگران به راه راستی است. شاید موبدانی نیز باشند که خویش را همچنان برترو گونه گون تر از دیگران بدانند که باور تنومی (:شخصی) آنان خواهد بود.
 «موبدیار»، یک واژه ساختگی پس از انقلاب اسلامی در ایران است که نادرست بوده و در فرهنگ دینی زرتشتیان جایگاهی ندارد. زیرا تا پیش ازانقلاب ایران، هیچگاه چنین واژه ای به کار نرفته است و برای زرتشتیان کشورهای دیگر نیز واژه «موبدیار» تازگی دارد.
 نام وجایگاه پیشوایان دینی به یادگار مانده از روزگار باستان چنین است: موبد یا مَگوپت (:دانای دین)، هیربَد (:آموزگاردینی)، دَهموبَد(:همکار موبد) سه جایگاه کسانی بوده است که در بخش دینی خدمتگزار همبودگاه (:جامعه) بوده اند. در زمان ساسانی برای اینکه همانند فرهنگ دیگران، وَچَر (:فتوا) و دستورهای تازه ای نیز از سوی موبدان به مردم رسانده شود. برخی از موبدان برگزیده شدند و به نام وجایگاه "دستور" می رسیدند که بازهم در بینش زرتشت، «امر، جبر و دستور» دادن مشاهده نمی شود. آموزگار راستی انسان را در گزینش خود آزاد می داند بنابراین شایسته اینکه بهترین گفته ها با گوش شنیده شود، سپس هرکس برپایه دانایی راه خویش را برگزیند. در ادبیات پهلوی زمان ساسانی و سالها و سده ها پس از آن، راهکارها ودستوراتی به یادگار مانده که تراوش یافته ذهن پیشوایان آن دوران است که خود را بالاتر از دیگران به حساب آورده و خویشکاری (:وظیفه، تکلیف) برای دیگران برگزیده اند که بینش زرتشت این شیوه را نیز نمی پذیرد.
 
🔥🔥🔥🔥🔥🔥
 

نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

عشق ممنوع؛ روایتی از ازدواج زرتشتیان با مسلمانان در ایران

 


تا چند سال پیش، ازدواج زرتشتیان با مسلمانان با مخالفت عمیق و شدید خانواده‌ها همراه بود و در این میان مشتی دل‌شکسته پشت سر باقی ماند.

.
 

این گزارش تنها چند روایت کوتاه از ممنوعیت ازدواج زرتشتیان با مسلمانان در ایران اسلامی است. من، نیلوفر رستمی، در یک خانواده زرتشتی به دنیا آمده‌ام و در همان سال‌هایی که کتاب‌های عاشقانه «فهیمه رحیمی» و «دانیل استیل» در دبیرستان دست به دست می‌شد، فهمیدم ارتباط برای من زرتشتی در دایره کوچک‌تری می‌گردد و به دلیل همان «نجس بودن، آتش‌پرست و کافر بودن‌»مان حالا باید در دایره عشق نیز محدود می‌ماندیم.

***

تا چند سال پیش، ازدواج زرتشتیان با مسلمانان با مخالفت عمیق و شدید خانواده‌ها همراه بود و در این میان مشتی دل‌شکسته پشت سر باقی ماند. طبیعتا دل شکسته مهم نیست. مهم این است که در ایران اختلاف مذهب از انتخاب و ازدواج آزادانه جلوگیری می‌کند و خصوصی‌ترین بخش زندگی هم به حکومت جمهوری اسلامی پیوند می‌خورد.

در ایران اسلامی اگر یک شهروند غیرمسلمان بخواهد با کسی که مسلمان است ازدواج کند باید تاوان بزرگی را پرداخت کند و علی‌رغم میل و اعتقادش، مذهبش را در زمان عقد تغییر دهد و به مذهب اسلام درآید. در واقع شریک مسلمان زندگی‌اش، مذهبش را نیز با خود شبیه به شروط ضمن عقد می‌آورد؛ شرطی که هر دو طرف می‌دانند جای چک و چانه زدن ندارد.

همه دیگر می‌دانیم که اگر یک شهروند مسلمان در ایران بخواهد در زمان عقد مذهبش را به مذهب شریک زندگیش تغییر دهد، به معنای این است که خونش مباح می‌شود و واقعا چه کسی می‌تواند در شروع سفر عاشقانه بخواهد که طرف مقابل قبول کند که جانش به فدای او و اگر کشته هم شد غمی نیست. طبیعتا اویی که مسلمان نیست مجبور است در زمان جاری شدن خطبه عقد مسلمان شود. این اتفاق فقط در ایران و شاید تنها چند کشور دیگر در جهان است که همچنان رخ می‌دهد؛ اجباری شبیه یک کمدی یا تراژدی عاشقانه.

در مقطع راهنمایی بودم که خبری مانند فرو نشستن موشکی بدون آژیر قبلی بر زمین، بر فرق سرمان نشست. «پریناز»، هم‌کلاس خواهرم، دختری از «دبیرستان انوشیروان دادگر»، با دوست‌پسر مسلمانش ازدواج کرده بود. مادربزرگم می‌گفت دختر را چیزخور کردند. بعضی‌ها می‌گفتند مردی که با پریناز ازدواج کرده عضو سپاه پاسداران بوده و مجبور به ازدواج شده است. خیلی‌ها هم می‌گفتند این خبر باعث دق کردن مادرش می‌شود، اما همه بر یک چیز مانند قاعده‌ای خلل‌ناپذیر متفق‌القول بودند که او دیگر قادر به دیدن خانواده‌اش و رفتن به خانه پدری‌اش نخواهد شد، خانواده‌اش پریناز را طرد کردند. 

دیگر چیزی از او نشنیدم، اما کابوسش همیشه همراهم ماند. نمی‌دانم پریناز هیچ وقت موفق شد دوباره خانواده‌اش را ببیند و یا با ازدواجش خوشحال بماند. هر چه بود قصه او در خلا ماند و باد با انبوه اتفاقات دیگر او را از ما دور کرد.

در سال‌های بعدتر پرینازها تکثیر شدند، هر کدام توپ عشقی بودند که یا خودشان به اجبار زدند باد توپ را خواباندند و یا خانواده‌هایشان.

«فرانک»، دوست دوران دبیرستانم، عاشق پسری به اسم «مجید» شد. چند سال بعد در دوران دانشجویی خواستند با هم ازدواج کنند، اما خانواده فرانک با ازدواج آن‌ها مخالفت کرد. مادر فرانک گفته بود اگر بخواهد با مجید ازدواج کند باید قید دیدن آن‌ها را برای همیشه بزند. فرانک هم یکی از عصرهای همان تابستان مشتی قرص را که در یخچال‌شان بود، قورت داد. البته خانواده‌اش او را به موقع به «بیمارستان لقمان» بردند و هرچه قرص بود از معده‌اش بیرون کشیدند و سر سال هم نشده بود، به عقد یک پسر زرتشتی درآمد.

«کوروش نیکنام»، موبد و نماینده سابق زرتشتیان در مجلس شورای اسلامی، درباره مخالفت‌های جامعه زرتشتی با ازدواج با مسلمان به «ایران‌وایر» می‌گوید: «این دیدگاه یادآور همان جریان "مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد" است که سبب شد ما از ازدواج با غیرهم‌کیش پرهیز کنیم.»

کوروش نیکنام اول به اختلافات فرهنگی و آداب زندگی زرتشتیان با ادیان دیگر اشاره می‌کند که این اختلاف‌ها زندگی را برای دو فرد غیرهم‌مذهب سخت می‌کنند و اما بعد به دلیل دیگر می‌پردازد: «ما ضربه‌هایی به ویژه از زمان صفویه و قاجار تا به امروز از ایرانیان دیگر خوردیم. دیدگاه غالب این بوده است که ما کافر و نجس محسوب می‌شدیم. وقتیزن یا مردی از ما را عقد می‌کردند به نظرشان ثواب بوده است که کافری را مسلمان می‌کنند. این دیدگاه همان جریانی است که مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد. این دیدگاه سبب شده است که ما از ازدواج و ارتباط نزدیک با مسلمانان پرهیز کنیم.»

کوروش نیکنام در ادامه می‌گوید: «ما زندگی‌ای مسالمت‌آمیز با مسلمانان داشتیم و داریم. اما کمتر شاهد رضایت و خشنودی خانواده‌ای زرتشتی‌ هستیم که بخواهد فرزندش را به [فردی] از مذهب دیگر پیوند دهد. تلاش‌مان این بوده که به دلیل اختلاف‌های فرهنگی به طور مثال نگاه آزادانه‌ای که ما به روابط داریم و محرم و نامحرم نداریم، از این روابط پرهیز کنیم.»

«کتایون شاهرخی»، ۶۲ ساله و ساکن تهران، به ایران‌وایر می‌گوید وقتی در جوانی به لندن برای ادامه تحصیل رفته است، آن‌جا با پسر مسلمانی آشنا می‌شود، عاشق می‌شوند و تصمیم به ازدواج می‌گیرند. بعد کتایون به یزد برمی‌گردد و ماجرای عاشقانه خود را با خانواده‌اش در میان می‌گذارد. مادرش به او می‌گوید اگر این کار را بکند، او از غصه خواهد مرد و پدرش می‌گوید دیگر هیچ وقت اجازه وارد شدن به خانه و دیدار با آن‌ها را نخواهد داشت. اما داستان به همین خط و نشان کشیدن‌ها تمام نمی‌شود. سر هفته او را به عقد پسردایی‌اش در می‌آورند؛ ازدواجی که چهار سال بعد با دو بچه به طلاق می‌انجامد.

کتایون خانم می‌گوید: «نمی‌دانم اگر با امیر ازدواج  می‌کردم، مادرم از دست من دق می‌کرد یا نه. هنوز هم نمی‌دانم که این حرف‌ها را برای ترساندن من زد یا واقعا این‌قدر رنج دیدن ازدواج من با غیرهم‌کیش برایش سخت می‌شد که می‌مرد، اما من از ترس این که باعث مرگ مادرم شوم، نتوانستم این کار را بکنم.»

«فرزانه میستری»، زرتشتی‌زاده که اکنون در ایالت نوادا آمریکا با همسر آمریکایی و پسر ۸ ساله‌اش زندگی می‌کند، در این باره که چرا در ایران ازدواج نکرد، می‌گوید: «خانواده‌ام به خصوص مادربزرگم به شدت مخالف ازدواج من با غیرهم‌کیش بودند. مادربزرگم به من می‌گفت اگر این کار را بکنی دیگر حتی نباید اسم من را هم بیاوری. مادرم می‌گفت بعد از ازدواج شاید مجبورت کنند چادر سرت کنی یا در خانه روسری سرت کنی یا دیگر اجازه ندهند ما را ببینی. این شد که من تا وقتی در ایران بودم ازدواج نکردم. سال‌ها بعد به آمریکا آمدم و با یک مرد آمریکایی ازدواج کردم. ظاهرا الآن خانواده‌ام راضی و خوشحال هستند.»

کوروش نیکنام درباره این که آیا زرتشت و یا مغان سده نخست درباره ممنوعیت ازدواج زرتشتیان با غیرهم‌کیش سخنی گفته‌اند، گفت: «ما هیچ نوشته دینی نداریم که درباره ممنوعیت ازدواج با غیرهم‌کیش صحبتی کرده باشد. زرتشت در تمام نوشته‌هایش مردم را به پیروی از خرد و اشا دعوت کرده است.  مکتب زرتشت راستی و خردمندی است. آنچه که از بینش زرتشت برمی‌آید این است که اگر جهان بر پایه راستی باشد، زندگی به‌سامان خواهد بود. اما درباره بخش‌های دیگر زندگی مانند پیوند زناشویی حرفی نزده است. ما نوشته‌ای از او نداریم که بگوید زرتشتیان باید با چه دینی ازدواج کنند. اساسا آن زمان تنها آیین مهر بوده است یا پیروان ایزد ورهرام، ایزدبانو آناهیتا و ایزدهای دیگر. دین خاصی نبوده است که زرتشت اساسا لازم باشد اشاره‌ای به آن بکند.»

«ایراندخت ورهرام»، مادر دو دختر زرتشتی و ساکن تهران، هر وقت صحبت ازدواج با غیرهم‌کیش در خانه می‌شده است، خاطره قدیمی را به وسط می‌کشیده و می‌گفته است: «پسرعموی پدرت وقتی نوجوان بود به خاطر این که یک بار به اشتباه روی زمین کشاورزی مسلمانی دویده بود، پایش را فلک کرده بودند. حالا من چطور می‌توانم به این آدم‌ها دختر بدهم؛ این‌ها به ما می‌گویند نجس و کافر. بگذار کافر و نجس برای خودمان بمانیم. آن‌ها هم بهتر است با تمیزهایی مثل خودشان ازدواج کنند.»

این‌طوری شد که دیگر از سنی به بعد حرف ازدواج با غیرهم‌کیش در خانه آن‌ها هرگز تکرار نشده و همه قصه‌های ریز و درشت عاشقانه در سکوت گذشته است. دخترانش می‌دانستند ایراندخت نظرش را عوض نخواهد کرد. او در ادامه استدلال‌هایش می‌گفته است: «این همه سال اجدادت دین زرتشتی را حفظ کردند، حالا اگر شما با غیرهم‌کیش ازدواج کنید، یک نفر از جمعیت زرتشتی کم می‌شود و اگر همین‌طور پیش برود دیگر چیزی به نام پیروان زرتشت در جهان باقی نمی‌ماند.»

با این حال اگر به قانون طبیعی ایمان داشته باشیم که همه چیز در حال تغییر است، باور خواهیم کرد که طی ۱۰ سال گذشته خیلی چیزها در ایران تغییر کرده‌اند. اکنون خانواده‌ها سخت‌گیری سابق را برای ازدواج با غیرهم‌کیش ندارند. اگرچه مفتخر به چنین وصلتی هم نیستند، اما برای خوشبختی فرزندان‌شان ترجیح می‌دهند سکوت کنند. این شاید یکی از دلایل مهم مهاجرت وسیع زرتشتیان از ایران و باقی ماندن جمعیت اندکی از آن‌ها در کشور طی یک دهه گذشته باشد. از سوی دیگر نگاه کلی جامعه به اقلیت‌های مذهبی تغییر کرده است. دیگر حداقل کمتر واژه‌های زندیق، کافر و نجس را می‌شنویم. حتی اگر باور پنهانی افراد درباره اقلیت‌های مذهبی این باشد، مانند گذشته جرات بروز دادن آن را ندارند، چون می‌دانند جامعه بزرگ‌تر با صدای آن‌ها همراه نخواهد شد. در چنین شرایطی دیوارها کمی کوتاه‌تر شده‌اند، حتی به شکل انتزاعی آن‌ها.

در یک دهه گذشته حتی برخی از موبدان زرتشتی آیین گواه‌گیران را برای غیرزرتشتیان به جا می‌آورند.

موبد کوروش نیکنام در این باره می‌گوید: «اکنون ممکن است بعضی از موبدان گواه‌گیری را برای پسرها و دخترهایی که شاید یک سوی آن‌ها زرتشتی نباشد و یا هر دو سوشان زرتشتی نباشند، به جا بیاورند. چرا که این شیوه زناشویی باستانی با اندرزهایی به زبان پارسی است. برخی اکنون تمایل دارند به زبان پارسی آیین گواه‌گیری و پیوند زناشویی داشته باشند. اما نکته مهم این است که هیچ‌کدام از آن‌ها در دفاتر زناشویی قابل ثبت شدن نیستند. این فقط جنبه سمبلیک و اجرای‌ آیین دیرین گواه‌گیری است اما برای دو زوجی که یک نفرشان یا هر دو طرف زرتشتی نباشند قابل ثبت شدن در دفاتر ثبت ازدواج زرتشتیان نیست. در ایران پنج مرکز ثبت ازدواج زرتشتیان داریم که فقط ازدواج دو زرتشتی در آن ثبت می‌شود و از این طریق مذهب بچه‌هایشان نیز مشخص می‌شود.»

پسر خواهر ایراندخت خانم اکنون با دختر مسلمانی ازدواج کرده است، او درباره این وصلت می‌گوید: «همه چیز در ایران تغییر کرده است. دختر خوبی است و اصلا نامحرم و محرم ندارد، غذای ما را می‌خورد، کنار ما زندگی می‌کند و احترام هر دو طرف سر جایش است.»

این جملات ایراندخت خانم شبیه انقلابی آرام است، انقلابی که حاصل تغییر تدریجی نگاه کلی جامعه به اقلیت‌های مذهبی و سعی زرتشتیان بر آشتی و فراموش کردن صدها سال زخم و رنج و تبعیض است؛ فراموشی‌ای که با به جا آوردن آیین گواه‌گیری و قسم خوردن به عهد و پیمان جاودانه شیرین می‌شود.

نقل از وبسایت ایران وایر

 

 

 

گفتار برخی دانشمندان برای زرتشت

 ■ #فردریش_نیچه

● زرتشت نخستین كسی بود كه در پیكار نیكی و بدی، اخلاق را در عبارات حكمت و عقل بیان كرد كه قدرت و اصل و غرض آن همه، در خود آن است. این است كار نمایان زرتشت

● زرتشت بزرگترين پيامبر هوشمند و تیزهوشی است كه پايه‌هاي گسترده انديشه سازنده و مردميش تاكنون برای باختر استوارترين ستون زندگي بوده است. انديشه زردشت آموزش هاي بزرگي براي نيك زندگی كردن، نيک در پيوند بودن، نيک رفتار داشتن و نيك سخن گفتن و بالاتر از همه، چگونه ارج و ارزش نهی به ديگران است. او هيچ گاه در هيچ سخنش از به كاربردن پی‌درپی «راستی و درستی خودداری نكرده و پيوسته همه مردم را بدين سو  خوانده است. در سخن زرتشت، شكوهی يافت می شود كه در كمتر سخنی می توان يافت.

■ #یوهان_ولفگانگ_فون_گوته :

شاعر بلند آوازه آلماني، سخت فريفته گفتار و سروده‌هاي زرتشت بود و اورا مردی بسيار بزرگ و نوشته‌هايش را شكوهمند بازنمود كرده است. گوته، زرتشت را خردمندي به شمار مي آورد كه جهان خرد كمتر همانند او را به خود ديده است. او در همه جا از كسي نام می ‌برد كه همواره درانديشه خوشبختي و آسايش مردم بوده است و جز راستي و پاک دلی سخن نگفته است .

■ #موریس_مترلینگ :

پژوهش در آیین زرتشت از لحاظ مسیحیان خیلی جالب توجه است زیرا سه چهارم و حتی بیشتر باور مسیحیان از ایرانیان گرفته شده است.

 ■ #فردریش_هگل :

● نور دانش برای نخستین بار با پیدایش زرتشت در تاریخ آغاز به درخشش کرد.

● نور خیره کننده ی زرتشت از دنیای وجدان و روح برخاست. دین ایرانیان خرافی نبود و از موضوعات طبیعی ستایش نمی کرد، بلکه اصلی جهانشمول را می ستود.

● در دین زرتشت ، خدا، دارای شكوه و وجاهت است و این محبوبیت به خاطر نیكی آن است. برهما، خدای هندی ها چون یكسره میان تهی بود در نتیجه شكوهی نداشت ؛ نه خوب بود نه بد. چیزی كه هیچگونه صورتی وسیمایی ندارد نمی تواند خوب یا بد باشد . به همین دلیل بود كه اخلاق، جزء اساس دین هندو نبود. ولی خدای زرتشت عین نیكی است.

■ #ویل_دورانت :

● دین زرتشت، دینی با فروشکوه بود که همچون دیگر دینها که سرشار از درونمایه خونریزی و بت‌پرستی و خرافه‌گرایی بودند، روی خوشی با این ناشایستها نداشت و پاک و پاکیزه بود. زردشت این دستور طلایی را داده است که آنچه را برخود نمی‌پسندی، بردیگران روا مدار. خویشکاری هرکسی سه سویه است: 1- با دشمن چنان رفتار کن که دوست گردد. 2- بدجنس را به راستی و درستی رهبری و راهنمایی کن و نادان را به دانایی.3- و سومین بخش آن است که بزرگترین برتری، پارسایی و پرهیزکاری است و پس از آن راستگویی وراست کرداری.

● جنبه ی اخلاقی آیین زرتشت عالی تر و شگفت انگیز تر از جنبه ی الهی آن است.

■ #فرانسوا_ولتر :

این فیلسوف سرشناس و بلند آوازه فرانسوی درنیمه سده هیجدهم به ستایش زرتشت پرداخت و نوشت که او مردی والا و آزاده بود که سده‌ها پیش از میلاد مسیح (آغاز سال میلادی) به ساختن اندیشه‌ها و سازگار کردن مردم با هم و استوار نمودن پیوندهای مردمی دست زد. او اندیشمندی راستگو، راست‌کردار و پاکدل بودکه جز به نیکی و خوشبختی مردمان نمی‌اندیشید و جز به راه راست رهبری نمیکرد. او هیچ‌گاه برای سودجویی گام برنمی‌داشت و هماره از یزدان خود راه خوشبختی و پاکی و نیکخواهی را برای مردمان و برای گمراهان درخواست میکرد. ژرف بینی و روشن‌نگری او از لابه لای همه سروده‌هایش بخوبی آشکار شد. او مردی بسیار بزرگ بود باید گفت بسیار بزرگتر از آنچه که شاید ما بیندیشیم.

■ پروفسور #اشپيگل :

زرتشت و دوران او، از مهمترين دورانهاي رشد و تكامل آدمي به شمار ميرود و مزديسنا دينی است که از پيروانش تقاضا مي کند از کشتن بي جهت
حتي حيوانات خودداري کنند و اين دستور هم موقعي داده شده که اجداد
فرانسوي ها و انگليسي ها عادت داشتند قرباني هاي انسانی، تقديم خدايان خونخوار خود بنمايند.

 

نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان

«جشن آبسالان»

 🦊🌼جشن‌های پرشمار اسپندماه
 با «جشن آبسالان» آغاز می‌شود.

آب‌پاشان و جشن روباه نام‌های
 دیگر آن هستند. گفته شده که
 زمان برگزاری آن در ایران باستان
       برابر با یکم اسپند بود.

گمان می‌رود که این جشن به بهانه‌ی پایان یخ‌زدگی جویبارها، آب شدن برف، روان شدن آب چشمه‌ها، به گوش رسیدن سدا(صدا)ی دلنواز رودخانه‌ها و آواز پرندگان، شکفتن گیاهان و دیده شدن دوباره‌ی روباهان که ایرانیان دیدن آن را فرخنده می‌دانستند، برگزار می‌شد.
گویا آبسالان پیوند تنگاتنگی با نوروز و جشن‌های فروردین دارد، ولی داستان‌های ناهمانندی نیز درباره‌اش گفته شده است. شاید آبسالان یکی از جشن‌های باران‌خواهی بود که اکنون در استان‌های خشک کشور به شیوه‌های دیگری برگزار می‌شود. از سویی در گاهشماری سیستانی، نام سومین ماه سال «اوسال» است شاید بتوان برداشت کرد که این جشن با گذشت روزگاران جابجا شده است.

بر پایه‌ی افسانه‌ها، در این روز خداوند نیکی، بدی و چگونگی رخ دادن آن‌ها را در دست گرفت.

نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان

نماز روزانه زرتشتیان دارای چه اندیشه و سفارشی می باشد؟

 موبد نیکنام
 نماز و نیایش روزانه وترادادی(:سنتی) زرتشتیان درنسک(:کتاب) «خُرده اوستا» از زمان ساسانی گردآوری شده است.

این سرودها از بخش های گوناگون«یسنا» و«یشت ها» برگرفته شده و در خرده اوستا به نام«سروش واژ» و «اوستای کُشتی» آمده که برگردان آن نیز در این نسک چاپ شده است.

در نیایش زرتشتیان و اوستای«سروش واژ»:
نخست به سرورِخانه، در سرود(گاه اُشَهِن،
هنگام سپیده دم)؛

به نگهبان روستا و محله، در سرود(گاه هاوَن، هنگام بامداد)؛

به سردارِ شهر، در سرود(گاه رَپیتوِن،هنگام نیمروز)؛

به پادشاه و سرورکشور، در سرود(گاه اُزیرِن،هنگام پسین)؛

و به پیشوای دینی، در سرود(گاه اَیوی سروترم، شامگاه)؛ درود فرستاده شده است با این ویژگی که همگی در پیروی از راستی و دادگستری سرآمد باشند.

 سپس ستایش خداوند یکتا برای بخشش داده های نیک - درود و آفرین به زنان و مردان نیک اندیش ،خوش گفتار و درست کردار- آرزوی زندگی خوب همراه باخواسته(:دارایی) شادی آور و فرزندان نیک -  سرود شده است.

آنگاه به همبستگی مَرتوها(:انسان ها) و دوری آنها از کژاندیشی اشاره شده است و پیمان وابستگی به آیین راستی همگام با آشتی و آرامش در نماز برای همگان به خداوند یادآوری و آرزو می گردد.

 اشوزرتشت در هات ۲۸ از یسنا(:نخستین بند ازگات ها) به«نِمَنگها»(:نماز ونیایش) سفارش کرده و آرزومند است که هر مرتو(:انسان) با بهره مندی از خِرَد رسا و دانش زمان بر آن باشد تا با تلاش و کوشش خود در سازندگی و تازه شدن جهان هستی، نقش داشته باشد، روان گیتی را خشنود گرداند تا فروزه(:صفت) «اَشا»(:هنجار راستی) همواره پویا و پایدار بماند.
🔥🔥🔥
 

نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

۱۳۹۹ بهمن ۲۹, چهارشنبه

جشن اسفندگان و روز عشاق ایرانی خجسته باد

 


منوچهر ارغوانی - زرتشتيان به عنوان نخستين پاسداران مقام زن در تاريخ، جشن بزرگداشت مقام  زن را همزمان با جشن #اسفندگان واپسين جشن از سري جشن‌هاي ماهيانه #زرتشتيان در روز ۵ اسفند ماه در تقویم زرتشتی برابر با ۲۹ بهمن در تقویم  شمسی گرامي میدارند

کمتر کسی است كه بداند در #ايران باستان، نه چون روميان از سه قرن پس از ميلاد، كه از بيست قرن پيش از ميلاد، روزي موسوم به روز عشق وجود داشته است.

جالب است بدانيد كه اين روز در تقويم جديد ايراني #سپندارمزدگان  دقيقا مصادف است با ۲۹ بهمن، يعني تنها ۴ روز پس از #والنتاين فرنگي است!
 اين روز "سپندارمذگان" يا "اسفندارمذگان" نام داشته است.
 فلسفه بزرگداشتن اين روز به عنوان "روز #عشق" به اين صورت بوده است كه درايران باستان هر ماه را سي روز حساب مي كردند و علاوه بر اينكه ماه ها اسم داشتند،هريك از روزهاي ماه نيز يك نام داشتند.
 روز پنجم "سپندار مذ" بوده است. #سپندارمذ لقب ملي زمين يعني گستراننده، مقدس، فروتن است.
 زمين نماد عشق است چون با فروتني، تواضع و گذشت به همه عشق مي ورزد. زشت و زيبا را به يك چشم مي نگرد و همه را چون مادري در دامان پر مهر خود امان مي دهد. به همين دليل در فرهنگ باستان اسپندارمذگان را بعنوان نماد عشق مي پنداشتند....
 آيا زمان آن نرسيده است كه همچون سال هاي اخير و گسترش جشن هاي سده و مهرگان در ايران نسبت به پيش تر، سپندار مذگان را هم گرامي بداريم .
پس  بیایید از این سال با یک شاخه گل به مادر ، همسر و یا عشقمان از این روز پر شکوه و باستانی که یاد آور این است که ما ایرانیان همیشه در اکثر مسائل خود ریشه ای داشته ایم و پاسداری کنیم و در ترویج دوباره آن کوشا باشیم .
 بدین منظور محله های #زرتشتی نشین  ۲۹ بهمن جشن اسفندگان روز آرمان پاک و عشق اهورایی و روز مادر را با برپایی جشنی گرامی میدارند

۲۹ بهمن ماه جشن سپندار مذگان
روز عشق و دوستی بر همگان، بویژه بانوان و بخصوص مادران ایران زمین خجسته باد
 

نقل از درگاه خبری همازور زرتشتیان

ستایش بانوان پاکدامن در جشن سپندارمذگان

 


در گاهشمار زرتشتي هر سال دوازده ماه  و هر ماه سي روز است. پنج روز آخر سال نيز «پنجه» ناميده مي‌شود. نكته اينجاست كه گاهشمار زرتشتي بر اساس شمارش روزها نيست؛ بر پايه‌ي نامي است كه به هر روز داده شده است. در اين گاهشمار، يكي از روزهاي هر ماه، به نام همان ماه خوانده مي‌شود. سنت و آيين زرتشتي چنين است كه در هر ماه، هنگامي كه نام روز با نام ماه برابر مي‌شود، آن روز را جشن مي‌گيرند. برای نمونه در روز فروردين از ماه فروردين، جشن «فروردينگان»، يا در روز مهر از ماه مهر، جشن «مهرگان» برگزار مي‌شود.

جشن «اسفندگان» نيز در روز اسفند از ماه اسفند برگزار مي‌شود. اين روز در گاهشمار زرتشتی برابر با 29 بهمن ماه است. اين را نيز بيافزايم كه واژه‌ي «جشن»، كه از «يسن» اوستايي گرفته شده است، به چم (:معنا) ستودن و ستايش كردن است و با نيايش نسبت دارد. اين موضوع، معنايي مينوي به جشن‌هاي سالانه مي‌دهد.

در دين زرتشتي، اهورامزدا (خداي يگانه‌ي هستي بخش)، شش فروزه (صفت) دارد كه «امشاسپندان» (جاودانان مقدس) ناميده مي‌شوند. اين شش صفت اهورايي عبارتند از: وهومنه (بهمن) به معني نيك‌انديشي؛ اشه وهيشته (اردي‌بهشت) به معناي راستي؛ خشثره وئيريه (شهريور) به معناي شهرياري مينوي؛ سپنته آرمئي‌تي (اسفند) به معناي فروتني و بردباري؛ هوروتات (خرداد) به معني رسايي و كمال؛ امرتات (امرداد) به معناي بي مرگي و جاودانگي. واژه سپنته آرمئي‌تي، كه امروزه در اسفند (ماه پاياني سال) در گاهشمار زرتشتی باقي مانده است، يكي از امشاسپندان و نام پنجمين روز هر ماه در گاهشماري سي روزه‌ي زرتشتيان است و بردباري و فروتني، مهر و عشق، فداكاري و سازگاري، معني مي‌دهد و مظهر برازندگی و صلح و سازش است.

هر كدام از اين امشاسپندان افزون بر نقش مينوي (معنوي) خود، كاركردي زميني و مادي هم دارند و با مظاهر و نمونه‌هاي زندگي ارتباط مي‌يابند. نقش مادي امشاسپند سپندارمذ، نگاهباني از زمين و نگاهباني زايش و باروري است.

امشاسپند سپندارمز موظف است كه همواره زمين را خرم و آباد و پاك و بارور نگه دارد. از اين رو در باور زرتشتيان، هر كسي كه به كشت و كار بپردازد و خاك را آباد كند، سبب خوشنودي فرشته‌ي (امشاسپند) سپندارمذ شده است. اين امشاسپند بردبار و شكيبا، كه خوشنودي و آسايش را در زمين پديد مي‌آورد، در جهان مينو نماد دوستداري و خويشتنداري اهورامزدا است و در جهان مادي (جهان استومند) نگاهبان پاكي و باروري و سرسبزي زمين.

در باورهاي استوره‌اي چنين آمده است كه هرگاه امشاسپند سپندارمذ، دزدان و مردمان بد و زنان بي پروا را ببيند كه آزادانه روي زمين راه مي‌روند، آزرده مي‌شود. اما شادماني او در گرو كشت و كار پارسايان است؛ يا هنگامي است كه فرزندي از پدر و مادري پارسا زاده مي‌شود. هر امشاسپند نقشي زميني هم دارد و نقش و كاركرد زميني سپندارمذ، نگاهباني از زمين است. پس از آنجا كه زمين نيز مانند زنان در زندگي انسان نقش باروري و باردهي دارد، از اين رو جشن اسفندگان براي ارج نهادن به بانوان نيكوكار است.

جشن اسفندگان كه امروزه زرتشتيان برگزار مي‌كنند و آن را روز زن و زندگي و ستايش از مهر و فروتني مي‌نامند، پيشينه‌اي كهن و باستاني دارد. در گذشته‌هاي دور، در گوشه‌هايي از سرزمين پهناور ايران، در اين روز، بانوان لباس و كفش نو مي‌پوشيدند و مردان نه تنها به ستايش بانوان پاكدامن و پرهيزكار برمي‌خاستند، بلكه پيشكش‌هايي هم به آنها مي‌دادند. بانوان در اين روز از كارهاي هميشگي خود در خانه معاف بودند و مردان و پسران، وظايف آنها را انجام مي‌دادند.

ابوريحان بيروني مي‌نويسد كه جشن اسفندگان ويژه‌ي زنان است و آنها شادمان‌اند از اين كه از همسران خود هديه دريافت مي‌كنند. بيروني مي‌نويسد كه هنوز هم اين آيين در اصفهان و ري و شهرهاي پهله (مركز و باختر ايران) برجاي است، بعد سخني مي‌آورد كه چه بسا شگفتي ما را برانگيزد. او مي‌نويسد: «در اين روز زنان بر تخت پادشاهي مي‌نشينند و فرمان مي‌رانند و همه‌ي كارها به دست مردان و پسران انجام مي‌شود»

امروزه، همانند گذشته‌ها، زرتشتيان برگزاري جشن‌ها، و از جمله جشن اسفندگان، را مايه‌ي بركت و خير و روي آوردن اقبال نيك مي‌دانند. آنها در جشن اسفندگان گردهم مي‌آيند، از نقش بانوان در پويايي و گسترش فرهنگ ياد مي‌كنند و با خواندن سرودهايي در ستايش و ارج نهادن به بانوان نيكوكار، به آنان شادباش مي‌گويند، پیشکش می‌دهند و با پذيرايي و پرداختن به شادماني‌هاي گروهي، جشن اسفندگان را با شكوه بسيار گرامي مي‌دارند. اين سنتي چند هزار ساله است كه پاس داشته مي‌شود.

👈بنمایه:
برگرفته از تارنمای امرداد-
تارنمای خبری زرتشتیان
 

نقل از درگاه سرای زرتشت

سپندارمزگان پیشنهادی برای جایگزینی ولنتاین غربی به سپندارمزگان ایرانی

 

(به✍️#کوروش_نیکنام موبد، نویسنده و پژوهشگر آیین و فرهنگ ایران‌زمین باستان)
.
چند گاهی است که به هنگام فرا رسیدن روز ۱۴فوریه میلادی که برابر است با ۲۵بهمن‌ماه در گاه‌شماری خورشیدی، جوانان ایرانی نیز به پیروی از یک سنت اروپایی این روز را به‌یاد عشق و دلدادگی به‌عنوان ولنتاین جشن می‌گیرند و برای دوستان و یاران خود ارمغانی فراهم می‌کنند.
برای بسیاری از جوانان کشور ما ولنتاین بهانه‌ای شده برای شادی بیشتر، یادآوری مهر دوستان و شکوفایی جوانه‌های عشق که بی‌گمان نیاز زندگی فردی و اجتماعی آنان است.
دلبری، دلدادگی و عشق از واژگانی پر ارج در فرهنگ نیاکان ماست که جان‌مایه شعر و ادبیات گذشتگان نیز بوده‌است و یادگار آن در بسیاری از داستان‌ها و حماسه‌ها همچنان پایدار است از زال و رودابه در شاهنامه فردوسی تا شیرین و فرهاد، خسرو و شیرین با ترنم‌های عاشقی که در هر گوشه ایران سروده شده‌است.
پرسش اینجاست که برای بزرگداشت عشق، چرا ولنتین را از فرهنگ دیگران پذیرفته‌ایم و از فروزه و بنیاد عشق در فرهنگ خود بیگانه شده‌ایم و زمان برگزاری جشن ایرانی آن را فراموش کرده‌ایم.
ولنتاین چگونه شکل گرفته است؟
برهمگان آشکار است در سده سوم ترسایی که با برابر شده بود با آغاز پادشاهی ساسانیان در ایران، در #روم_باستان فرمانروایی به‌نام #کلودیوس دوم وجود داشته است یکی از باورهای غیرمنطقی این فرمانده این بوده که سربازانی در برابر دشمن بهتر ایستادگی کرده و می‌جنگند که مجرد باشند. به همین‌روی پیوند زناشویی را برای سربازان امپراتوری روم تا مدت‌ها ممنوع کرده بود.
کسی جرات نداشت تا از فرمان کلودیوس سرپیچی کند و اجازه دهد تا سربازی ازدواج کند تا اینکه کشیشی به‌نام #والنتیوس(ولنتاین) برآن شد تا پیوند زناشویی سربازان رومی را با نامزدهایشان و بگونه پنهانی برقرار سازد. پس از اینکه کلودیوس از این رویکرد آگاه شده دستور می‌دهد تا ولنتاین را زندانی کنند. ولنتاین پس از مدتی در زندان عاشق دختر زندانبان می‌شود. این کشیش در پایان به‌ جرم برقراری پیوند زناشویی میان عاشقان، خود با دلی عاشق گونه اعدام می‌شود. روزی كه قرار بود تا این حکم برای ولنتاین اجرا شود پیش از آن ولنتاین نامه سپاسداری و یادبود برای دختر زندانبان می‌نویسد كه متن آن با واژه ولنتاین پایان می‌یابد.
پس از آن در سال۴۹۶ پس از میلاد پاپ جلاسیوس، روز چهاردهم فوریه را به‌یاد او روز ولنتاین نام‌گزاری کرد و از آنجا که او فدایی و جان باخته راه عشق بوده این روز .
از آن پس روز عشق در فرهنگ آن‌سوی مرزها نام گرفته و به آرامی به دیگر کشورها به‌ویژه ایران نیز راه یافته است تا سنتی تازه و شادی‌بخش باشد برای جوانان ایرانی که شیفته عشق و دلدادگی بوده اما ناآگاه از اینکه خود از سنت‌ها و فرهنگی دیرپا و ارزشمند برخوردارند که در آن عشق و پیوند زناشویی جایگاه زیبا و ارزشمندتری دارد که کمتر به آن پرداخته شده و پشت پرده‌های بی‌مهری پنهان شده‌است.
در فرهنگ ايران باستان روز عشق و مهربانی همراه با برگزارى جشنى به‌پاس بزرگداشت عشق، اين داده نیک اهورایی با پیشینه بیش از ۳هزار سال وجود داشته است که در برابر جشن ولنتاین رومی که تنها در سده سوم میلادی روميان شکل گرفته است از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده‌است.
در فرهنگ و سنت مردم ایران باستان جشن و شادمانی یكی از جلوه‌های نیک زندگی بوده و شادمان زیستن برای همگان آرزو شده‌است.
با پژوهش در كتاب #اوستا و فرهنگ ایران باستان و با بررسی سنت‌های ملی مردم این سرزمین درمی‌یابیم كه جشن‌های بسیاری از روزگاران دور در ایران وجود داشته است و نیاكان فرزانه ما همواره بر آن بودند تا جشن و شادمانی را گسترش دهند. به همین انگیزه جشن‌هایی را به مناسبت‌های گوناگون تاریخی، ملی و دینی از خود به‌یادگار گزاشته‌اند.
یكی از جشن‌های برجسته و فرخنده كه نیاكان ما با عشق و شوری ویژه آن را برپا می‌داشتند #جشن_سپندارمز یا جشن #اسپندگان است.
جشن اسفندگان برای گرامیداشت فروزه پاک و ارزشمند #سپِنتَه_آرمیتی یا #سپندارمز است. #سپنت_آرمیتی که از دو واژه #سپنت(ورجاوند و پاک) و #آرمیتی(آرمان و عشق) تشکیل شده‌است که جلوه‌گاه ایمان و فداكاری، فروتنی و بردباری، وفاداری و مهر، یکرنگی و عشق پاک است.
در نسک(:كتاب) #گات‌ها، سروده‌های جاودانه #اشوزرتشت از فروزه #سپنت_آرمیتی بارها یاد شده و ویژگی نیکی برای آن بر شمرده شده‌است.
«ای آرمیتی آن فر و شکوه ایزدی را به من ارزانی دارید که پاداش زندگی سراسر نیک منشی است».
( #گات‌ها_هات۴٣بند١)

«ای مزدا مرا به‌سوی راه راستینی راهنمایی نمایید که آرزو کرده‌ام تا با پیروی از آرمیتی آن را دریابم».
( #گات‌ها_هات۴٣بند۱۰)

«آرمیتی را در دل رادمنشان و ردان روشن کرده و آنان را راهنمایی خواهد نمود».
( #گات‌ها_هات۴٣بند۶).

آرمیتی چون نماد مهر و محبت، عشق و پاكی، باورمندی به مزدا اهورا و اندیشه رسا است، پس به هنگام تردید و دودلی با یاری از او خواسته شده تا نور ایمان و عشق به هر پدیده نیکی در دل انسان پویا و پایدار گردد.
در اوستا نامه مینویی ایران باستان بارها به زنان نیک و پارسا درود فرستاده شده و جایگاه بلند مینویی برای آنان آرزو شده‌ است.
 از بین زنان و مردان، آن را که برابر آیین راستی ستایش نیکوتری داشته باشد مزدا اهورا از آن آگاه است. زنان و مردان نیک را می‌ستاییم.
این زمین را با زنانی که روی آن زندگی می‌کنند می‌ستاییم.
زنانی که با درستکاری و راستی سرآمد شده‌اند را می‌ستاییم.
مردان و زنان نیک اندیش که در هر سرزمین با وجدان آگاه با بدی و کژاندیشی پیکار می‌کنند را می‌ستاییم.
کدبانوی خانه که #اشو(پاک و راست) و سرآمد اشویی باشد را می‌ستاییم.
زن پارسایی را می‌ستاییم که بسیار نیک اندیش، بسیار نیک گفتار، بسیار نیک کردار و با وجدان باشد».
از سوی دیگر #سپنت_آرمیتی در نقش مادی خود از زمین پاسداری می‌کند به این دلیل که برخی از ویژگی‌های زن و زمین مانند شکیبایی، مهربانی، زایندگی، پرورش دادن، فروتنی و بردباری باهم مشترک است.
ابوریحان بیرونی در كتاب آثار الباقیه آورده‌است:
اسپندارمز فرشته موكل بر زمین است. سپندارمز در ماه سپندارمز به جهت یكی شدن نام روز با ماه عید زنان بوده است و مردان به زنان هدیه می‌دادند.
این رسم در شهرهایی چون اصفهان، ری و پهله و شهرهای مركزی و باختر ایران باقی‌مانده است و به پارسی مزدگیران گویند چنانچه بیرونی نیز اشاره كرده‌است سپاس و ستایش مادران و زنان از ویژگی‌های اسفندگان است. در این روز مردان و فرزندان با برگزاری مراسم شاد و ارمغان دادن از عشق و مهر بانوان سپاسگزاری می‌كنند، در این روز زنان و مادران لباس نو می‌پوشند و انجام كارهای خانه بردوش پدران و فرزندان است.
جشن اسفندگان(سپندارمز)، روز عشق پاک، روز بزرگداشت جایگاه زن و باروری زمین است.
روز عشق ایرانی هم اکنون در گاه‌شماری خورشیدی با روز ۲۹بهمن(۱۸فوریه) برابر شده‌ است.
از آنجا که بسیاری از جشن‌های ایران باستان مانند گاهنبارها، مهرگان، نوروز و پنجه همه به مدت پنج روز برپا می‌شده است و اکنون نیز در سنت زرتشتیان ۵روز ادامه دارد.
پیشنهاد می‌شود برای گرامیداشت چنین روزی که پنج روز با جشن ولنتاین اروپایی نیز فاصله دارد به‌نام جایگاه عشق، به‌یاد بانوان و مادران و به پاسداری از زمین جشن پنج روزه داشته باشیم تا شکوه عشق و دلدادگی را در زمان بیشتری احساس کرده و جاودانه سازیم.

.
با این تفاوت و به این انگیزه مهم که شادی خویش را که برای عشق است به‌یاد و به‌نام جشن اسفندگان پاس بداریم و نام ولنتاین را با احترام به بنیادگزاران آن واگزاریم.

جشن سپندارمزگان شادباد.

نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی

جشن‌های ماهانه ایرانی‌مان ، جشن اسفندگان (سپندارمزگان)


 ایرانی، آیین نیک ایرانی را خود جشن بگیر.
.
(✍️گردآورنده و نگارنده: مهندس موبد #کامران_جمشیدی)

مردم ایران، از میان مردمانی هستند که زندگی‌شان با جشن و شادمانی پیوند فراوان داشته است.
آنها برای هر رخداد تازه و گونه‌گونی، جشن می‌گرفتند و با سرور و شادمانی روزگار می‌گزراندند.
این جشن‌ها نشان دهنده‌ی فرهنگ، روش زندگی، رفتار و خو، فلسفه زندگی و روی‌هم‌رفته جهان‌بینی ایرانیان باستان است.
گفته شده‌است: برای اینکه ملتی توانایی درست اندیشیدن را نداشته باشد، باید شناسه(:هویت) فرهنگی و تاریخی را از او گرفت.
فرهنگ بالاترین کنشگر و انگیزه در زندگی رشد، بالندگی و یا نابودی ملت‌ها است.
شناسه هر ملتی در تاریخ آن ملت نهاده شده‌است.
آنهایی که در تاریخ از جایگاه والایی برخوردارند کسانی هستند که توانسته‌اند به شیوه‌ی کارسازتری خود، فرهنگ و استوره‌های باستانیِ خود را بشناسند و زندگیِ خود را تا بلندای یک افسانه بالا برند.
استوره‌ها، تنها افسانه نیستند وانگه نمادی از انسان آرمانی و ارزش‌های اخلاقی یک گروه مردمی هستند.
یکی از این استوره‌ها و نمادها، سپنت آرامیتی می‌باشد که هم یکی از زن‌خدایان فرهنگ باستانی ایرانی است و هم یکی از امشاسپندان یا فروزه‌های مزدایی در فرهنگ زرتشتی.
در هر دو حالت، آرامیتی ایزدبانو بوده و ویژگی زنانه و مادرانه داشته است. آن در فرهنگ باستانی، نماد زمین و زایندگی و افزایندگی بوده و در فرزان #اشوزرتشت آرامش افزاینده و مهر و فروتنی و عشق، که همانا همه‌ی اینها نیز بیشتر در زن نمایان است تا مرد.
به‌هر روی این ایزدبانو و ویژگی‌های او برای ایرانی همواره نشانگر و آرمان او از زن و زندگی بر روی زمین بوده‌است. زمینی که او را مهربانانه، مادرانه، عاشقانه دربرگرفته، از هرچه دارد بدون چشمداشت به او می‌دهد و سفره و دامن خود بر همه می‌گستراند.
بگزریم که این فرزند نادرست زمین چگونه پاسخ مادر را با نابودی او می‌خواهد بدهد که نمی‌داند نابودی او نابودی خود است.
نام‌واژه سپنت آرمیتی که گونه اوستایی آن است با گزشت زمان به سِپنَدارمَت در پهلوی و سِپنَدارمَز، و پستر اِسپَند و اسفند در پارسی دگرگون شد.
روز پنجم از هر ماه ایرانی نیز به این نام بوده‌است که در گاهنامه زرتشتی بازمانده است.
پس بنا بر روش ایرانیِ جشن گرفتنِ برابری نام روز و ماه، روز اسپند از ماه اسپند جشن اسپندگان یا سپندارمزگان نامیده می‌شود.

در گذشته چگونه جشن می‌گرفته‌اند؟
از آنچه در تاریخ نشان مانده درمی‌یابیم که پدران و مادرانمان این روز و یا روزها را که برخی ۵روز و برخی هم سرتاسر ماه اسفند دانسته‌اند، به این فراخور گرامی داشته و آیین‌هایی را نیز انجام می‌داده‌اند.
بنیاد این جشن بر گرامیداشت زنان نیک و پارسا بوده است. گویند که در این روزها مردان کارهای روزمره زنان را به دوش گرفته و با این شیوه کارکرد آنان را تجربه می‌کرده‌اند و همزمان به آنان پیشکش و ارمغان‌هایی می‌داده‌اند که از اینرو به آن جشن مزدگیران نیز می‌گفته‌اند.
همچنین گفته شده که بویژه در این روزها زنان می‌توانسته‌اند با آزادی و گزینش خویش مرد زندگی خود را برگزینند که از این دیدگاه به آن جشن مردگیران نیز گفته‌اند که همانا این گفته جای سخن دارد زیرا که هر چند هم که همبودگاه ایرانی از آموزش‌های بنیادین #اشوزرتشت شاید که دور شده بوده‌است هرآینه در فرهنگ ایران زنان همواره جایگاه خود را داشته‌اند و بویژه درباره گزینش همسر که ما از زمان و زبان خود #اشوزرتشت داریم که به جوانترین دخترش #پورچیستا می‌گوید که برود و همسر خویش را با خرد خویش برگزیند.

ببینیم که فرهنگ بنیادین ایرانی چگونه به جایگاه زن می‌نگرد:
درباره بانوان و جایگاه و ارزش آنان در فرهنگ بنیادین ایرانی بسیار گفته و نوشته شده‌است که ما هم در این پیوند چند نکته را یادآور می‌شویم.
در برخی از فرهنگ‌های دیگر در جهان که بسیاری از مردم را نیز امروزه در برمی‌گیرد، نام‌واژه‌هایی که برای ندا دادن به زن و نام بردن از او بکار برده می‌شود گویای نگرش آن فرهنگ به اوست.
یکی زن را womanوwomen در پیوند با مرد می‌گوید دیگری نساء و ضعیفه دارد.
در یکی مرد و زن را با heوshe گفتن از هم جدا می‌کند و در دیگری با هذا و هذه.
هرآینه فرهنگ بنیادین ایرانی چون زن را همانند مردان دارای تخمه وفره ایزدی می‌داند و زاینده می‌شناسد او را #زن به‌ معنی زاینده می‌نامد و چون به یگانگی هستی باور دارد، به زن و مرد هر دو #او می‌گوید.
پسر را پشت سر خانواده می‌داند و دختر را دوخت دهنده و پیوند دهنده خانواده‌ها زن یا شوی خود را همسر می‌نامد زیرا با او خود را هم اندازه و همسنگ می‌داند و زن را کدبانو(همه کاره و مدیر خانه) می‌داند و از همه بالاتر براساس باور اوستایی، زن #نمو_پئیتی یعنی نور خانه شناخته می‌شود.
زنان در ایران کهن، نقش بسیار با ارزشی در پهنه زندگی خانوادگی و همبودین بازی می‌نموده‌اند.
دانشمندان، زنان ایران را جزو نخستین بنیادگران دانش کشاورزی می‌شناسند که توانستند به رمز کاشت و برداشت پی ببرند.

زن همواره پابه‌پا و دوش‌بدوش مردان در کشتزارها کار می‌کرده و در ساخت دست ابزارهای گوناگون نیز به بازرگانی خانواده یاری‌رسان بوده‌است.
آنان به جایگاه داوری و سرداری و پادشاهی نیز می‌رسیدند.
زنان در پاسداری از همه‌ی ارزش‌های دینی و فرهنگی و نگهداری از خانواده، نقش بسیار مهمی داشته و با یاری و رایزنی همسران خویش به فرزندان، دانش و فرهنگ، کشاورزی و ابزارسازی و راستی و پاکی و پارسا زیستن را می‌آموختند بگونه‌ای که همواره بیگانگان و چه‌بسا دشمنان نیز، ایرانیان را دارای روحیه ورزشکاری و اخلاق پهلوانی و پاسدار راستگویی و فرهنگ انسانی می‌شناختند و می‌شناسانده‌اند.
خوب، همه‌ی اینها را گفتیم هرآینه این را هم نباید از یاد نبریم که «دو سد گفته چو نیم کردار نیست».
فراپرس یا مسئله زن و مرد و چگونگی نگاه هر باور و فرهنگ به آنها و برآیندهای کرداری که از کنش بر پایه این باورها گرفته می‌شود هم امروز نیز به همان اندازه چند سدوهزار سال پیش زنده است و بی‌گمان در کشورهای پیشرفته تر از دید همبودین- انسانی نیز هنوز بر سر ناهمسانی حقوق زن و مرد گفتگوهاست، هر چند که دگرگونی بسیاری است میان مردمی که دشواری خود را با باورهای دینی مردسالارانه بگونه‌ای حل کرده و یا آنها را کم‌رنگ کرده و از تصمیم‌گیری در دشواری‌های همبودین به گوشه‌ای رانده‌اند و آنهایی که در زیر بار و فشار مردسالاری خشن، یا تسلیم می‌شوند و به سرنوشت خود خشنودند و یا تسلیم نمی‌شوند هرآینه نمی‌توانند راهی به بیرون بیابند و سرانجام به بیماری‌های روانی گرفتار می‌شوند و یا آنکه در بهترین حالتش با نگاه داشتن خود در حالت نبرد و ستیز مثبت، از این دور منفی انرژی مثبت می‌گیرند و بر تلاش خود برای رسیدن به حقوق برابر می‌افزایند.
ما نیز اگر به‌راستی به آنچه از فرهنگمان می‌گوییم باور داریم دیگر نباید برای به کردار رساندن آن نیازی به اندیشه داشته باشیم. این باور، باید که از درون‌مان، از خرد وهومنی‌مان و یا منش‌مان برخیزد تا آنکه خودبخود به کردار درآید. پس هرکس به خود و پیرامون خود بنگرد که زندگی‌اش چگونه است و در اندیشه و منشش چه می‌گزرد و اگر خود را ایرانی و باورمند به فرهنگ بنیادین آن می‌داند، پس با دریافت درست آن و درست گردانیدن بینش و منش خود، آنرا در زندگی خود به کنش بکشاند. گفتیم که آرمیتی هم نماد زن است و هم زمین. اکنون این دیگری را بنگریم، زمین را. زمینی که همه‌ی جهان و هستی ماست، زمینی که اگر نبود ما نیز نبودیم زیرا که نخست زمین پدید آمد و سپس انسان! زمین خانه و خوراک ماست، پس زندگی ماست. زمین، زن اهوراست.

پس هرچه از زمین و ارج و ارزش آن بگوییم کم گفته‌ایم. این را نیز می‌دانیم که پیش از هستی یابی انسان بر روی زمین، گیاه و جانور که نام هر دو از یک ریشه و به‌ معنی زندگی و زندگان است هستی یافتند و زمین را زیور بخشیدند. پس هستی انسان پیرو و در گرو هستی گیاه و جانور است.
اکنون بنگریم که انسان با این هر سه چه کرده و می‌کند؟
در این نوشتار/گفتار جا برای بیان ویرانی‌ها و زیان رسانی‌های انسان به زاستار(:طبیعت) و زمین و جانور و گیاه نیست و همه‌ی ما کم‌وبیش آگاهیم.
بزرگترین زیانی که انسان، بویژه انسان شهرنشین به‌خود رسانده این است که از این هر سه دور شده و پیوند خود را، چه تنی و چه روانی با آنها از دست داده‌است و آنها را دیگر درنمی‌یابد. هرآینه قانون اشا بگونه دیگری میوه این دوری و زیان را به او می‌نمایاند با بیماری‌های تنی و روانی که برآمده از این دوری می‌باشد.
درباره زن و جایگاه او در گیتی و هستی روی زمین نیز، از دید این گوینده/نگارنده، همین روی داده‌است. همبود انسانی، آنجا که نیمه دوم و هم اندازه و همسر خود را نادیده گرفته و با اینکار خود را از اندازه بیرون برده‌است، همبود را نیز از هماهنگی و آرامش بدور انداخته است.
جایی‌که مردان و مردخویی ناب می‌خواهد کارهای همبودگاهی چه خانواده و چه همبود بزرگتر را به پیش ببرد، توازن به‌هم می‌ریزد و کار می‌لنگد. همانا وارون این هم درست است و اگر تنها زنان و زنخویی ناب نیز کارها را بدست بگیرد شاید که برخی کمبودهای مردخویی را پرکند هرآینه جای دیگر کم خواهد آورد. بنابراین هر دو نیمه باید به‌درستی جای خالی یکدیگر را پر نمایند.

در این زمینه، به‌ معنی دو نیمه برابر بودن و تکمیل یکدیگر باید گفت که تا آنجا که من می‌دانم، فرزان یا فلسفه اهورامزدا و فروزه‌های شش‌گانه او یا امشاسپندان، تنها فلسفه باوری - دینی است که از بالا تا به پایین، یعنی از خودِ اهورامزدا تا سرتاسر هستی او این برابری را در برمی‌گیرد.
نخست خود واژه اهوره مزدا، که از دید واژگانی دو جنسی است. اهوره مردانه است و مزدا زنانه.
فروزه‌های او یا آنچه با فرنام امشاسپندان نامور هستند نیز شش تا هستند که سه تای نخست، یعنی #اشا #وهومنَ و #خشترا مردانه و سه تای دوم، یعنی #آرمیتی #هتوروتات و #امرتات زنانه هستند. پس در دیدگاه بنیادین و باوری پدران ما نیز این برابری و همسنگی جای داشته است و با چنین شناختی بوده که بیگمان هزاره‌ها پس از زرتشت نیز از این قانونمندی آگاه بودند و برای برپاداشتن همسنگی در همبود، دستکم چند روزی را در سال یعنی ماه اسپند را به بانوان ویژگی می‌دادند و بویژه روز اسفند را که در آغاز گفتار از آن کمی گفتم.

آنها می‌دانستند که برای دریافتن و فهمیدن چیزی بهترین راه و شاید بتوان گفت تنها راه آزمون کردن آن است.
یکی از راه‌های این‌کار جابجا کردن رل‌ها و نقش‌هاست، که در دانش روان و رفتارشناسی امروزه نیز بکار برده می‌شود. اینکه آیا یک روز و یا چند روز در سال برای کارایی و نشان‌گزاری بسنده است، من نمی‌توانم داوری کنم هرآینه به هر روی نشاندهنده اندیشه و کنش در این راستاست که از بینش روشن می‌آید. اینکه در گزشته چه می‌کرده‌اند، جای خود دارد زیرا می‌توان از آنها چیزهایی آموخت هرآینه باید دید که در چگونگی امروز ما و جهان چه کارهایی می‌توان انجام داد تا در آنجایی که همسنگی هست پاس داشته شود و آنجا که نیست برپا شود.

می‌توان پرسید که امروز چگونگی زندگی ما، در کشورهایی که هستیم، چگونه است؟
فرهنگ چیره در پیوندهای ما با جنس مخالف، چه در دوستی و همکاری و چه در زندگی خانوادگی چگونه می‌باشد؟
آیا دیدگاه و باور و رفتار هر کدام از ما، چه زن و چه مرد، به برپایی چنین هماهنگی و همسنگی کمکی می‌کند و یا وارون آن است؟
انگیزه‌های آن چیست و چگونه می‌توان راه‌های بهتر و سالم‌تر برای ایجاد این هماهنگی پیدا کرد؟
همانا اینها و بسیاری پرسش‌های دیگر در این راستا همیشه پیش روی ما قرار داشته و دارد و انسان خردمند باید که بهترین راهها را پیدا کند و برگزیند. از دید من، فرهنگ بنیادین ایرانی پاسخ بسیاری از پرسش‌ها را در خود دارد و اگر آن را به‌درستی دریابیم و الگوی رفتاری خود بگزاریم بسیاری از دشواری‌هایمان به کنار خواهند رفت و نیروهایمان به‌جای هرز رفتن در راه درست‌تری بکار خواهند افتاد.
جهان ما، با شتابی هرچه بیشتر به راهی می‌رود که همه از آینده، آینده‌ای که با این شتاب به یک چشم برهم زدن فرا می‌رسد، نگرانند.
امروز در پیش روی ما پرسش‌های اساسی‌تری قرار دارند.
آیا آب و هوای زمین بزودی به‌جایی خواهد رسید که دیگر فرزندان و نوادگان ما هوای سالم نیز برای دم و بازدم نخواهند داشت؟
آیا آنچه که سبزینه و درخت در جهان است رو به نابودی است؟
و شاید از همه اینها مهمتر و دَمِ دست‌تر برای بسیاری از ما، آیا سرزمین مادری خود ما، مادر میهن ما روی خوشی و آزادی را خواهد دید؟
آیا دیگر زن و دختر ایرانی و همانا مردان نیز به همه‌ی حقوق فردی و انسانی خود به‌درستی دست خواهند یافت؟
آیا دیگر دختران و خواهران ما ناگزیر نخواهند بود برای بدست آوردن دستکمی از زندگی به تن‌فروشی دست بزنند؟
به‌راستی آن روز که زن و مرد ایرانی، دست در دست هم، با برابری کامل حقوقی و آزادانه و آبادانه در خیابان‌های میهن گام بزنند و با آرامش و از سر شادی راستین خنده بر لب آورند، آن‌روز می‌توانیم شاد باشیم که کمی از حقوق پایمال شده هزاره‌های زن را، به او باز گردانده‌ایم.
همانا این بدان مفهوم نیست که باید تنها چشم براه آن روز بود. این منش، نخست باید در منش و خوی و فرهنگ و باورهای انسان ایرانی برپا و پایدار گردد تا آنکه بتواند در سرزمین خویش نیز آن را بگستراند وگرنه که اگر هزار دگرگونی دیگر نیز در سیستم کشورداری آن پدید آید هرآینه فرهنگ همان باشد، در بر همان پاشنه خواهد چرخید.
تنها راه برون رفت از این بن‌بست و یا گرد خود چرخیدن، برون رفت از چرخه ناارزش‌ها و نافرهنگ‌ها و دگرگونی از پایه است همین و بس.
اکنون برای آنکه سخن را زیباتر به پایان ببریم سخنانی چند را از پندهای اشورزرتشت در گاتاهایش را می‌شنویم که درباره مردان و زنان گفته است:
.
- بهترین سخنان را بگوش بشنوید و با اندیشه روشن در آن بنگرید سپس تک تک شما، برای خود راه درست را برگزینید. (سرود سوم. هات۳۰بند٢).
.
-ای پوروچیستا از دودمان هیچدسپ و ای جوان‌ترین دخت زرتشت، کسی که به اندیشه نیک و منش پاک و به راه راستینی باورمند است من برای تو برگزیدم، بشود مزدا هم به همسری تو بخشد. پس بروید با خرد خویش مشورت و رایزنی کنید و با آگاهی و دانش کامل و پاک‌ترین عشق رفتار نمایید. (سرود۱۷ هات ۵۳بند۳).
.
- این سخنان را به شما نوعروسان و تازه دامادان می‌گویم، پند و اندرزم را دریابید و در اندیشه خود به‌یاد بسپارید و همیشه در نهاد خویش به‌کار ببندید. هر کدام از شما در زندگانی با منش پاک و مهرورزی و راستی و درستی از دیگری پیشی جویید که بی‌گمان از زندگی سرشار از خوشی و خوشبختی برخوردار خواهید شد. (سرود۱۷ هات۵۳بند۵).
.
- نزد من هر کس که از روی راستی رفتار کند مزدای دانا او را در برابر ستایش و خدمت بهتر می‌شناسد از چنین کسانی، چه آنان که بودند و چه هستند من با نام یاد می‌کنم و با مهر گرد آنان می‌گردم. (سرود۱۶ هات۵۱بند۲۲).
.
(با سپاس از همه‌ی گرامیانی که بخش‌هایی از نوشتار/سخنان آنان را در این نوشتار/سخنان به وام گرفته‌ام)

ایدون باد - ایدون‌تر باد - شادزی مهرافزون

نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی

سروده سوم یسنا هات 30-بند 5


 

🔴The Gathas-The Sublime Book of Zarathustra ....
Song 3-Haat 30-vers 5
🔴 گاهان سرودهای اهورایی اشو زرتشت
سروده سوم یسنا هات 30-بند 5
🔥_______________________________
🏆
بر گردان به چهار زبان پارسی ، کردی ، انگلیسی و فرانسه...
🟣سروده سوم یسنا هات 30-بند 5

از این دو مینوی نا همگون پیرو
دروغ بدترین کردارها را بر می گزیند
و آنکه درست ترین اندیشه ها را دارد
برای خشنودی اهورامزدا ،
راستی را گزینش کرده ،
و از آن با استواری نگهبانی می نماید .


لەم دیاردە ڕۆحانییە ناجۆرە
لایەنگری درۆ ، خراپترین کردار هەڵدەبژێرێ و؟
ئەوەش کە چاکترین ئەندێشەی هەیە
بۆ شادمانی ئەهوورامەزدا
ڕاستی هەڵدەبژێرێ و
بە خۆڕاگری پاسەوانیی لێ دەکات .


Of these two opposing minds. followers of lies choose the worst actions, and the disciples of the most progressive thought, as unshakable as rock, choose Righteousness. Thus, they please Ahura Mazda.


De ces deux principes opposés, le disciple du mensonge choisira les pires actions, alors que celui qui va vers les meilleures pensées satisfait Ahura Mazda en choisissant la Justesse et en persévérant pour l'atteindre.
 
نقل از کانون جهان بینی زرتشت

زرتشت، آموزگار راستی

 

اشوزرتشت-پیام آورایرانی، گاهداد (:تاریخ) بسیار درخشانی دارد که هویت ملی نیرومندی به آن داده است. یکی از ستارگان درخشانی که  مسیر حرکت وپیشرفت رابرای مرتوگان (:مردم) این کشور روشن ساخته است.

برخی از ایران‌شناسان بزرگ، «زرتشت» را به چم (:معنی) «ستاره زرین» دانسته‌اند. «موبد آذرگشسب»، «زرتشت» را به چم کسی که چهره‌اش از نور اهورایی می‌درخشد، آورده است.

پیام اشوزرتشت راستی، درستی، مهربانی، کار، تلاش، آزادی گزینش است. اشوزرتشت سرنوشت انسان را از نگاه وپندار نادرست کاهنان به درآورد و گزینش راه زندگی را برپایه خردمندی ودانایی استوار ساخت.

یکی از ویژگی‌های بی‌همتای اشوزرتشت، جهانی اندیشیدن اوست. خدای او که اهورامزدا نام دارد، به چم "دانایی وآگاهی بیکران هستی مند" است. خدایی یگانه و دانش پایه که همه تیره ها (:اقوام) و نژادها، آن را پذیرا می باشند. به جز نابخردانی که از دانش وآگاهی پرهیز می کنند وبه پندارهای نادرست وابسته اند.
 پرسش اینجاست که اشوزرتشت کیست؟ او در سرودهایش "گات ها" می‌فرماید: «ای مزدا آنگاه که تو را با دیده دل نگریستم،
با درپرتو اندیشه خود دریافتم،
که تویی سرآغاز و تویی سرانجام …
و آن گاه تو را به خوبی شناختم
 ای اهورامزدا (: دانایی وآگاهی بیکران)،
که وهومن (:اندیشه نیک) به سویم آمد،
 از من پرسید، تو کیستی؟ به او پاسخ دادم
منم زرتشت و تا آنجا که در توان دارم،
دشمن دروغ و پاسدار راستی خواهم بود.»

از دیدگاه اشوزرتشت،  اهورامزدا در سرشت هستی آمیخته شده وبا همه چیز هستی همگون وهمراه است، با این نگرش، مرتو (:انسان) نیز که در این هستی گام نهاده ذره ای از فروزه اهورایی است که چنانچه با اراده خویش در راه پیشرفت اشا (: هنجار راستی درهستی) گام بردارد، دوست ویار اهورامزدا خواهد بود.

بینش زرتشت هر مرد و زنی را آزاد و دارای اختیار می‌داند که بین نیروی نیک وسازنده (سپنتامینو) و نیروی ویرانگر واهریمنی (انگره مینو) یکی را برگزیند. آموزگار ایرانی سفارش می‌کند که دانا، سپنتامینو را برگزیند تا به پاداش او آرامش وشادی روان باشد. شایسته نیست تا مرتوی دانا به انگره مینو روی آورد تا رنج روانی داشته باشد.

اشوزرتشت و ایران

آشکار‌ است که خردمندان ایرانی و پژوهندگان بر تاثیر بینش زرتشت بر کشور ایران آگاهند. به‌ویژه این تاثیر در زمان هخامنشی بسیار گویا و روشن است. اینکه چگونه پادشاهانی با اندیشه، گفتار و کردار نیک، مانند کوروش و داریوش بزرگ بر ایران سروری داشتند. کوروش به بابل و یهودیان آزادی می‌دهد و حقوق بشر را به جهان ارمغان می‌کند.
و داریوش می‌فرماید:
 «خدای بزرگ است اهورا مزدا که زمین را آفرید،
که آسمان را آفرید،
که مرتوگان (:مردم) را آفرید
 که شادی را برای مرتوگان آفرید»

و می‌افزاید: «همه‌ی کردار و پیروزی‌های من مرهون یاری اهورا مزدا است،
اهورا مزدا این سرزمین را،
ازدشمن، خشکسالی و دروغ به دور بدارد.»

یاری‌نامه:
۱- کنکاشی در زندگی واندیشه زرتشت. نگارش موبد کورش نیکنام
۲- زرتشت و آموزش‌های او، نگارش موبد رستم شهزادی
🔥🔥🔥🔥🔥🔥
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

آهيا . ياسا . نٓمِنگها

🌹🌹🌹
 آهيا . ياسا . نٓمِنگها .
 اوُستانه . زٓستوُ . رٓفِدرٓهيا
مٓن يِه اوش . مٓزدائو . پٓه اُواورويم .
سِپن تٓهيا . آشا . ويس پِنگ . شيٓه اُثٓنا .
وٓنگهِه اوش . خرٓتوم . مٓنٓگهُو .
 يا . خشِنويشا . گِئوش چا . اورانِم .
   سرود نخست «اهنودگات» يسنا.  هات ٢٨، بند ١

دانايى و آگاهى بيكران ( مزدا)
در آغاز با دست هاى برافراشته
و در راستاى فروتنى
بر نيايش پاى بندم.
خواستارم تا از فروزه ى منش نيك يارى جويم.
به پشتيبانى از گوهر پاك و سازنده ( سپنتامينو).
رفتار و كردارم را با هنجار راستى در هستى (اشا) هماهنگ سازم.
تا سهمى در خشنودى روان آفرينش ( جهانيان) داشته باشم.
________________
برگرفته: نسک گاتاها، نغمه های ایران باستان
برگردان: موبد کورش نیکنام

نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان
 

تفاوت باورهای زرتشتيان هند(پارسيان) با زرتشتيان ايران چیست؟

 تفاوت باورهای زرتشتيان هند(پارسيان) با زرتشتيان ايران چیست؟ آيا تفاوت ها تنها به ویژگی های قومی، تاريخی و نسبت به آداب و رسوم است يا اين كه اصول بنیادی دينی را نيز دربر می گيرد؟


پاسخ:
موبد نیکنام
درود، به باور من ناهمگونی  تنهابین برخی از سنت و رفتارهای آیینی بین زرتشتیان ایران و پارسیان هند است. زمانی که نیاکان آنان بیش از هزار سال پیش، از ایران به این کشور کوچ کرده اند، زرتشتیانی که در ایران نیز زندگی می کردند برخی از همین باورها را داشته اند.

 در روزگاران کنونی دگرگونی های فرهنگی و آیینی بسیاری پیش آمده و به چند شوه(:دلیل) روی داده است. که برجسته ترین آنها نخست این که نیاکان آنها در سده های نخستین حکومت اسلامی از ایران کوچ کرده اند، بنابراین باورها و تراداد(:سنت) های آنها به زمان پادشاهان ساسانی و برداشت موبدان آن زمان باز می گردد،  بنابراین برخی از سنت های غیر گاهانی(:بینش زرتشت) نیز به آیین های زرتشتی افزوده شده و همچنان در رفتار دینی پارسیان سینه به سینه منتقل شده است، همانند باور به گنجینه نوشته های اوستایی و پهلوی غیر از سرودهای زرتشت، مانند«وندیداد» و احترام ویژه ای که برخی از پارسیان به گاو دارند چون در برخی از نوشته های ساسانی به معجزه هایی اشاره شده است که گاوی در کودکی زرتشت، پس از حمله گله گاوها به زنده ماندن او کمک کرده است!...

 دو دیگر اینکه پس از هزاران سال که این تیره(:قوم) در کنار ادیان دیگر(به ویژه تیره های هندو) در هندوستان زندگی کرده اند، برخی از آداب وآیین مرتوها(:مردم) آنها را نیز فراگرفته و به باورهای خویش افزوده اند و آنها را در نیایشگاه ها ویا به هنگام نیایش به کار می گیرند، همانند آداب خرافی بیش از اندازه ای که برای رفتن به کنار آتش در آتشکده انجام می دهند، چنانکه هندوها نیز برای رفتن به معبد و راز ونیاز با بت های سنگی خود، چنین کارهایی را انجام می دهند.

 یا اینکه هندوها پس از نیایش در معبد، خال کوچکی از پودر قرمز رنگی برپیشانی خویش می گذارند،  برخی از پارسیان نیز لکه ای از خاکستر آتش موجود در نیایشگاه را بر پیشانی می گذارند که کمتر از آنها نباشند. اینها و مواردی دیگر از ترادادهای دگرگون شده زرتشتیان ایران وپارسیان است. ولی هردو پیروان اندیشه زرتشت هستند.

از آنجا که پارسیان در هندوستان در گذر دوازده سده گذشته از آزادی بیشتری برخوردار بوده اند به دانش وتکنولوژی روی آورده و اکنون از جایگاه بهتر علمی، اقتصادی و پیشرفت صنعت در جهان برخوردار شده اند.

‍🔥🔥🔥🔥🔥🔥
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

ارزش و چگونگی زبان پارسی

 پژوهشگران و زبان‌شناسان؛ زبان پارسی را زبانی کهن و دیرینه برشمرده‌اند. با نگرش به سنگ‌نوشتگان هخامنشی، این سخن را بی‌درنگ می‌توان پذیرفت.

با خوانش، پژوهش و نگرش بر فرهنگ پارسی، می‌توان این فرهنگ را مایه‌ور ترین و ناب‌ترین فرهنگ گیتی بشمار آورد؛ تک تک واژگانِ این زبان، دارای فرزان و چینشی است بی‌مانند، که نمونه‌اش را در هیچ فرهنگی یا سرزمینی نمی‌توان یابید.

پیش از این‌که با چگونگی و سرگذشت زبان پارسی آشنا شویم، باید به زیبایی و پُرباری این زبان پی ببریم👇

برای نمونه:
واژه‌ی ✅(زرپران)✅ که امروزه بر سَرِ نادانی و ناآگاهی به آن ❌(زعفران)❌ می‌گوییم. همان‌گونه که از چینش این نام پیداست: این گیاه به اندازه‌ای ارزنده است که بمانندِ پَرهای زر می‌ماند. از این رو در زبان پارسی به آن (زرپران) می‌گویند: به چَمِ پَرهای زر
🔴گیاهی که بمانند پر های زر ارزنده است🔴

(این نیرو و شگرفی زبان پارسی را می‌نماید)

نمونه‌ای دیگر:
همان‌گونه که می‌دانیم ✅(شمشاد)✅ درختچه‌ای است که در هنگامه‌ی سرما نیز شاد و شاداب است؛ ما واژه‌ی (شَم) یا (شِم) را در بسیاری از واژگان داریم. واژه‌ی (شِم) به چَم سرد است و هنگامی که در کنارِ واژه‌ی (شاد) می‌نشیند چَمِ زیبایی را می‌آفریند؛ و این واژه از برای همین ساخته شده است: درختچه‌ای که در سرما نیز شاد است

شم + شاد =
درختچه‌ای که در سرما نیز شاد است

یا نمونه‌ای دیگر:
همانگونه که می‌دانیم پسوند (آک) یکی از پسوند‌انِ زبان پارسی است و چَمِ شایستگی را دارد. به سخن دیگر، در کنار هر واژه‌ای که بنشیند چَمِ شایستگی را به آن واژه می‌دهد.

پسوند (آک) را در بسیاری از واژگان داریم،
برای نمونه:
خوراک و پوشاک
خور + آک = شایسته‌ی خوردن
پوش + آک = شایسته‌ی پوشیدن

✅(خوراک)✅ واژه‌‌ی پارسی
برابر واژه‌ی بیگانه ❌(غذا)❌ است. همان‌گونه که نگریدید هرآنچه که شایسته‌ی خوردن است را (خوراک) گویند.

ببینید
چه آرِش زیبایی دارد...
چه چینش زیبایی دارد...

هرآنچه که شایسته‌ی خوردن است.
هرآنچه که شایسته‌ی پوشیدن است.
و...

همان‌گونه که در بخشِ پیشین گفته شد، زبان و فرهنگ پارسی، فرهنگ کمی نیست، و نباید آن را کم بشمار آورد. با بها دادن، این فرهنگِ اَپَرنیرو سخنانِ اندیشه‌برانگیزی برای گفتن دارد...

با تازِش تازیان به ایران، و فروپاشی فرهنگِ ایرانشهری، زبان و فرهنگ پارسی در میان مردم آرام آرام بی‌رنگ شد. با گذر زمان و فرمان‌رانی تازیان بَر ایران زمین، واژگانِ پارسی جای خود را به واژگان اَرَبی دادند و چند سالی این فرهنگ در خاموشی خود می‌زیست...

ایرانیان در آن زمان کوشیدند تا خود را از فرهنگ بیگانه جدا افکنند، ولی نمی‌توانستند. چرا که فرهنگِ اَرَب تا بیخ و بُن این فرهنگ جا خوش کرده بود. با گذرِ زمان و سرکوب فرهنگ ایران و همچنین درهم آمیختگی فرهنگِ تازیان با فرهنگِ ناب ایرانی... زبان و فرهنگ ایرانی آرام آرام به فراموشی سپرده می‌شد که با برآمدنِ فرهنگ‌یارانی همچون رادمان پورماهک و پس آن فردوسی و کنشگران دیگری، فرهنگ ایران کمی جان به خود بخشید.

فردوسی پاکزاد با نوشتنِ شاهنامه، فرهنگ میهنی این مرز و بوم را دوباره سر زبانان انداخت و جانی تازه به آن بخشید...

انگیزه‌ی تازیان و مغولان چیرگی بر ایران بود، اگر کوششِ کسانی چون فردوسی نبود، بیم آن می‌رفت که فرهنگ ایران‌شهری برای همیشه نابود شود و هیچ یادی از این فرهنگ برجای نماند... 

با سازگار نبودنِ تازیان و مغولان با فرهنگ ایران و سرکوب زبان پارسی در دوره‌ی اسلامی، زبان پارسی با واژگانِ بیگانه آمیخته شد.

از یک سو اَرَب
از یک سو مغول
از یک سو ترک
از یک سو انگلیس
و...

ولی با همه‌ی دژمنی‌ها، زبان پارسی تا امروز روی پای خود ایستاده و با همه‌ی ستم‌ها و بی‌میهنی‌ها پابرجا مانده است.

آیا می‌دانید هم‌اکنون که دو ایرانی با یکدیگر می‌سُخَنند، ۷۰ درسَدِ واژگانی که بکار می‌برند بیگانه است؟!

آیا می‌دانید از این ۷۰ درسَد، ۶۰ درسَد آن تازی و ۱۰ درسَد آن (انگلیسی، فرانسه‌ای، مغولی و...) است؟!

آیا می‌دانید واتانِ (ث ح ص ض ظ ط ع ق) بیگانه‌اند و از واتان راستین زبان پارسی شمرده نمی‌شوند که امروزه ما بَر سَرِ نادانی و ناآگاهی در گفتار روزانه از این واتان بهره می‌ستانیم. بیش از ۹۵ درسَدِ ایرانیان نمی‌دانند که این واتان بیگانه‌اند...!!!!

هفتاد درسَدِ واژگانی که ما هم‌اکنون بکار می‌بریم بیگانه است و این مایه‌ی ننگ برای هر ایرانیست، اگر هر ایرانی بداند که با بهره‌ستانی از واژگانِ بیگانه، چه دژبختی و ننگی برای خود می‌خرد، هتا یک واژه‌ی تازی هم در سخنان خود بکار نخواهد برد.

هر ایرانی باید بداند، زمانی که سخن را با واژه‌ی خوشبوی (درود) می‌آغازد، بایسته است که دنباله تا پایان سخن او نیز پارسی باشد.

افسوسمندانه هم‌اکنون نهاد کشوری توانمندی نداریم که کارش نگاه‌داری، پشتیبانی و برکشیدن زبان پارسی باشد؛ از این رو پادآفند(دفاع) از زبان پارسی و دیگر ارزش‌های فرهنگی ایران که امروزه پایمال می‌شوند، کار بایسته‌ی تک تک ایران دوستان است. برخی از واژگان از بُن بیگانه‌اند
و باید از واژه‌ی پارسی برابر آن بهره برد.
مانند:
❌قصر❌ = ✅کاخ✅

❌فکر❌ = ✅اندیشه✅

❌قسمت❌ = ✅بخش✅

❌کلمه❌ = ✅واژه✅
و...

برخی از واژگان پارسی‌اند
ولی نادرست می‌نویسیم
مانند:
✅سد✅ که نادرست
❌صد❌ می‌نویسیم.

✅سدا✅ که نادرست
❌صدا❌ می‌نویسیم.

✅شست✅ که نادرست
❌شصت❌ می‌نویسیم.
و...

برخی از واژگان پارسی‌اند
ولی نادرست می‌نویسیم و می‌خوانیم
مانند:
✅نگر✅ که نادرست
❌نظر❌ می‌گوییم.

✅پارس✅ که نادرست
❌فارس❌ می‌گوییم.

✅پولاد✅ که نادرست
❌فولاد❌ می‌گوییم.

✅سپید✅ که نادرست
❌سفید❌ می‌گوییم.

✅گوسپند✅ که نادرست
❌ گوسفند❌ می‌گوییم.
و...

پس دانا باشیم
خرد را در خود بپروریم
چرایی پارسی گویی را دریابیم
به زبان میهنی خود بسُخَنیم
و فرهنگ ایران زمین را بپاییم.

ایران را دریاب
با از دست رفتن آن،
چیز بهتری بدست نخواهی آورد...)
 

نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان

نیک وبد در بینش زرتشت

 وجود بدی در جهان، همواره نظر فیلسوفان و اندیشمندان بزرگ را به خود جلب کرده است؛ و هرکدام کوشیده‌اند تا بر پایه‌ی بینش ویژه‌ی خود، آن را به‌گونه‌ای توجیه کنند. از یک‌سو در بینش پیام‌آوران راستین، سرشت خداوند یکتا تنها نیکی، راستی و سازندگی است که چون گرایش به بدی نتیجه‌ی قهری نادانی و ناآگاهی است پس نخستین شرط این مبارزه‌ی مقدس و سازنده این است که دانش و بینش و آگاهی انسان‌ها به‌طور مستمر و مداوم افزایش یابد؛ و برهمین باور است که زرتشت نخستین تکلیف انسان را در این پیکار زندگی‌ساز چنین تعیین می‌کند: آگاه شدن و آگاه کردن، افزودن بر دانش خود و دیگران، گسترش دادن و عمق بخشیدن به بینش انسان.

“کدام راه بهترین است؟ راه راست یا راه دروغ؟

دانا باید حقیقت را برای مردم آشکار سازد تا نادان نتواند مردم ناآگاه را گمراه کند. ای مزدااهورا، کسانی را که ارزش راستی و نیک‌اندیشی را برای دیگران آشکار می‌کنند یاری کن.” (گاتها، یسنای ۳۱، بند ۱۷)

گفتیم که برپایه باور زرتشت، اهورامزدا بر پایه‌ی قانون خلقت (نظام آفرینش) – که گاتها آن را قانون اشا یا قانون راستی نامیده است – انسان را در اندیشیدن و در گزینش ، آزاد آفریده است. به‌عبارت دیگر، انسان دارای اختیار است که نیک بیندیشد یا بد، راست بیندیشد یا کژ، درست بیندیشد یا نادرست. حال اگر راست بیندیشد این راستی در گفتار و کردارش هم منعکس می‌شود و نیکی به‌وجود می‌آید؛ و اگر کژ بیندیشد این کژی و ناراستی در گفتار و کردارش هم بازتاب می‌یابد و در نتیجه بدی آفریده می‌شود.

پس به‌این ترتیب، “بد” در آفرینش آفریدگار وجود ندارد و زاییده‌ی اندیشه‌ی ناراست انسان است؛ در این‌صورت به‌جای اینکه بگوییم: “نیکی” و “بدی” در جهان وجود دارد، بهتر است بگوییم: “نیک‌اندیشی” و “بداندیشی” در جهان وجود دارد. (این دو واژه‌ی مرکب، در اوستا به‌صورت “سپنتامینو” و “انگره‌مینو” آمده است. “مینو” به‌معنی منش و اندیشه است. “سپنتا” یعنی افزاینده و سازنده، “انگره” یعنی کاهنده و تباهنده. پس “سپنتامینو” یعنی اندیشه‌ی سازنده و نیک، و “انگره‌مینو” یعنی اندیشه‌ی مخرب و بد. واژه‌ی اوستایی “انگره‌مینو” بعدا در فارسی به‌صورت “اهریمن” درآمده است. پس اهریمن در فرهنگ اوستایی نیز موجودی – به‌هرصورت – نیست بلکه به‌معنی اندیشه‌ی کاهنده و تباهنده می‌ باشد.
برگرفته از نسک بینش زرتشت
نگارش خداداد خنجری‌
🔥🔥🔥🔥🔥🔥
تقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

۱۳۹۹ بهمن ۲۲, چهارشنبه

حقوق زرتشتیان در دوران پهلوی

 در دوران قاجار و در طول هزاره اخیر جامعه زرتشتی در بدترين وضعيت خود بود. برپايه گزارش هاتاريا زرتشتيان در نيمه قرن نوزدهم در فقر شديد به سر مي بردند و درکلبه هاي محقر و با رژيم غذايي محدود به برنج، نان و سبزيجات، روزگار مي گذراندند.
 کار اغلب آنها کشاورزي بود اما شمار اندکي از آنان به حرفه هائي چون نجاري، بافندگي و تجارت محلي مشغول بودند. جزيه و باج از زرتشتيان توسط حاکمان محلي جمع آوري و به مراجع اسلامي تسليم مي شد. با آن که زرتشتيان رسماً به عنوان اهل ذمّه شناخته شده بودند، اما مسلمانان عموماً آنها را نجس مي شمردند و اغلب به شيوه هاي مختلف به آزارشان مي پرداختند.
در نتيجه، زرتشتيان در اين دوران به مهاجرت به مناطق روستايي ادامه دادند. به عنوان مثال، جمعيت زرتشتيان در تهران به 100 خانوار و در اصفهان به 400 خانوار تقليل يافت. بنا به تجربه اي که از سر گذرانده بودند، اغلب زرتشتيان پيوسته نگران مصادره و نابود شدن اموال خويش بودند و به همين دليل براي پرهيز از رفتار يا واکنش هاي خصمانه، آئين هاي مذهبي خود را عموماً در حريم منازل و دور از انظار مسلمانان برگزار مي کردند. افزون براين، زرتشتيان نسبت به اين اعمال و رفتار خصمانه نيز به مراجع حکومتي قاجار شکايت نمي بردند یا اگر میبردند رسیدگی صورت نمیگرفت.
جالب است که تبعیض به جایی رسیده بود که مانند دوران صدر اسلام در بسیاری از نقاط ایران زرتشتیان حق سوار شدن بر اسب را نیز نداشتند و فقط حق سواری بر خر را داشتند آن هم به صورت یک طرفه یعنی دو پا بر یک طرف خر قرار بگیرد تا به راحتی قابل شناسایی باشند!

این روند ادامه داشت تا زمانی که شاهنشاهان پهلوی زمام امور را به دست گرفتند و این پایان چند قرن ظلم و ستم بر زرتشتیان ایران بود با به روی کار آمدن خاندان ایرانساز پهلوی شرایط دگرگون شده و پیروان ادیان مختلف در اولین مرحله به حقوق اولیه انسانی و شهروندی خود رسیدند و با مسلمانان برابر تلقی شدند و چنین شد که حتی بسیاری از زرتشتیان که به اجبار مجبور به فرار از وطن خود شده بودند به ایران بازگشتند مانند زرتشتیان ساکن هندوستان که بیش از هزار سال از سرزمین اجدادی خود دور بودند.

کیخسرو شاهرخ در یادداشت های خود چنین مینویسد:
علاقه و ارتباط رضا شاه بزرگ با دیانت زرتشتی حتی به سالهای اول برمی‌گردد. او در ملاقاتی با هیئتی از سران پارسیان از اینکه ایران و نسل جوان ایرانی تعالیم عالی مذهبی باستانی خود را نادیده گرفته و از آن بی‌اطلاع است ابراز تأسف کرد.

روند بازگشت پارسیان ساکن هند به ایران که از سال های نخست وزیری رضاشاه آغاز گشته بود با به پادشاهی رسیدن وی سرعت گرفت، چه آنکه رضاشاه در پاسخ به تلگراف تهنیت زرتشتیان به مناسبت ریاست حکومت موقتی در ۱۰ آبان ۱۳۰۴ قول حمایت کامل از آنان داد.

در کتاب تاریخ پهلوی و زرتشتیان چنین آمده است:
«از آن پس که رضاشاه به حال زرتشتیان نگاهدارندة دین نیاکان و فرزندان اصیل ایران عطف توجه نمود و‌ آنها را به مِهر شاهانة خویش سرشار و بر زخم‌های فرسوده‌شان مرهم نهاد و دلهای پژمرده ایشان را با نوازش‌های پدرانه شاداب فرمود، محرومیت‌ها را از سر آنها برداشت، تساوی حقوق را اعلام فرمود و زرتشتیان را برخلاف پارینه بر مایملک خود فرمانروا ساخته و رفع ظلم از ایشان نمود و طرف توجه خاص خویش قرار داد، آنها در ارتش و کشور به خدمت داخل گ شته و در ادارات دولتی راه یافتند و به تدریج مشاغل مهمه را اشغال نمودند.
توجه خاص رضاشاه به زرتشتیان تا حدی بود که می‌گفت: شما همیشه در پناه من هستید اگر کوچکترین ناراحتی برای شما رسید تلگراف به خود من بزنید فوری از شما رفع زحمت می‌شود.»

🔥🔥🔥
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

استاد ابراهیم پورداوود و ایران شناسی


پورداوود را بنیانگذار ایران_‌شناسی در ایران، و زنده‌کنندهٔ "فرهنگ و زبان های ایران‌_باستان" دانسته‌اند. وی از کودکی به دانستن اوضاع ایران کهن علاقه‌ داشت و چون به سن رشد رسید، مطالعهٔ کتاب هایی را که درباره ایران باستان بود، بر مطالعهٔ کتاب های دیگر ترجیح داد و به خصوص کتاب های مربوط به دین زردشتی بیش از همه توجه او را به خود جلب کرد.

 او سال های دراز در این‌باره به تحقیق پرداخت و با آگاهی وسیعی که از زبان های فرانسه، آلمانی، انگلیسی، عربی و ترکی و دیگر زبان های کهن داشت، تمام کتاب های مربوط به ایران قدیم را - که به زبان های گوناگون نوشته شده بود - در کتابخانهٔ شخصی گرد آورد و تا آخرین دقایق حیات به مطالعه و بررسی سرگرم بود.

 او در این راه از مباحثه و مکاتبه با دانشمندان بزرگ ایران‌شناسی دنیای غرب از جمله مارکوارت، مان، هارتمان، فرانک، شدر، براون، میتووخ، مینورسکی، ولف و بلوشه دریغ نمی‌کرد. بر اثر کوشش های پیگیر او ایرانیان می‌توانند اوستا را به زبان فارسی سادهٔ امروزی مطالعه کنند و از اوضاع و رسوم و اخلاق و مواعظ و حِکم، معتقدات دینی، روایت های تاریخی و اساطیری نیاکان خود آگاه شوند.

 خدمت بزرگ او دربارهٔ تفسیر اوستا به خدماتی تشبیه شده‌است که گروته و راولینسون در قرن نوزدهم نسبت به کشف الفبای میخی کردند و دنیا را از تاریخ قوم آریایی و ایران هخامنشی آگاه ساختند.

 ترجمه و گزارش اوستا برجسته‌ترین اثر پورداوود به شمار می‌رود. با در نظر گرفتن سیاق عبارت های اوستایی و دور بودن آنها از شیوهٔ زبان فارسی امروز و نیز با توجه به متن مشکل و پر از ابهام اوستای نخستین، اهمیت کار پورداوود روشن می‌شود.

 او می‌کوشید ترجمه‌ای روان از اوستا به دست دهد و بدون آنکه از حدود قواعد زبان فارسی دور شود، با استفاده از واژه‌های کهن، ترکیباتی رسا و خوش‌آهنگ پدید آورد. امتیاز دیگر کار او مقدمه و توضیحاتی است که برای هر یک از بخش های اوستا نگاشته ‌است. این مجموعه علاوه بر تفسیر و ترجمه، لغت‌نامهٔ بزرگی در ریشه‌شناسی واژه‌های ایرانی نیز هست و از بهترین مآخذ برای پی بردن به فرهنگ ایران‌ باستان به‌شمار می‌آید.

پورداوود در طول سال ها معلمی خود، شاگردان فراوانی تربیت کرد که هریک خود معلمان و محققان نامدار در عرصهٔ ادب و فرهنگ ایران شمرده می‌شوند و از آن میان محمد معین، محمد مقدم، بهرام فره‌وشی، احسان یارشاطر و جلیل دوستخواه بیش از دیگران شناخته‌شده هستند.



آثار
الف: ترجمه ها
 1. گات‌ها (بمبئی، ۱۳۰۵)، نخستین بخش از اوستاست که جزو مجموعهٔ یسنا به شمار می‌آید و توسط انجمن زردشتیان ایرانی بمبئی و ایران لیگ چاپ شده، و به دستیاری دینشاه ایرانی به دو زبان پارسی و انگلیسی فراهم آمده‌است.
 2. یشت‌ها (بمبئی، ۱۳۰۷)، دو بخش. نخستین مجموعهٔ یسناست و دیباچهٔ آن به دستیاری دینشاه ایرانی به انگلیسی ترجمه شده‌است.
3.خرده‌اوستا (بمبئی، ۱۳۱۰)، گزارش و ترجمهٔ آخرین بخش اوستاست.
 4.یسنا (بمبئی، ۱۳۱۲)
 5.یادداشت‌های گات‌ها (تهران، ۱۳۳۶)
 6.ویسپرد (تهران، ۱۳۴۳)، بخش دیگری از اوستا
7.وندیداد، که جزو آثار منتشرنشدهٔ اوست.

ب: نثر وپژوهش ها
 1.ایرانشاه(بمبئی، ۱۳۰۴)، در شرح مهاجرت زردشتیان ایران به هند.
 2.خرمشاه(بمبئی، ۱۳۰۵)، بخشی از سخنرانی‌های پورداوود دربارهٔ آیین و کارنامهٔ زبان باستان
 3.گفت‌وشنود پارسی(بمبئی، ۱۳۱۲)، کتاب درسی آموختن زبان پارسی به هندوها.
 4.سوشیانس(بمبئی، ۱۳۰۶)، رساله سخنرانی ها
 5.فرهنگ ایران باستان(تهران، ۱۳۲۶)، گفتارهایی دربارهٔ فرهنگ ایران باستان و برخی واژه‌ها
 6.هرمزدنامه(تهران، ۱۳۳۱)، دربارهٔ گیاهان خوراکی، دارویی و واژه‌شناسی.
7.آناهیتا یا پنجاه گفتار(تهران، ۱۳۴۳)، مقاله‌هایی دربارهٔ تاریخ، تمدن و زبان ایرانیان.
8.خوزستان ما(تهران، ۱۳۴۳)، رسالهٔ کوچکی دربارهٔ سرزمین ایلام و اقوام خوز که از اسناد مهم تاریخ خوزستان است.
9.بیژن و منیژه (تهران، ۱۳۴۴)، گزیده‌ای از شاهنامهٔ فردوسی همراه با پیش‌گفتار دقیقی و شاهنامه
10.فریدون (تهران، ۱۳۴۶)، گزیده‌ای از شاهنامهٔ فردوسی با توضیحات و حواشی
11.زین ابزار (تهران، ۱۳۴۷)، تاریخچه‌ای از سلاح‌های کهن ایرانی.
12.ترجمهٔ کیمیای سعادت امام محمد غزالی.

ج: شعرها
1.پوراندخت‌نامه (دیوان اشعار)،۱۳۰۶
2.یزدگرد شهریار، یادبود جشن هزاره فردوسی۱۳۰۷
3.سروده‌های پورداوود در گزارش خرده اوستا؛ سروده شده،۱۳۱۰

نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...