هر کسی دور ماند از اصل خويش
باز جويد روزگار وصل خويش
✍️ مولوی
بهدینی - نیک دینی - شاد دینی - آیین کهن ایرانی، دین بینش و آگاهی، دین راستی و درستی، دین خرد و داد، دین شادزیوی و شادباشی و در یک کلام دین بهی و نیکی و نیکویی است.
اینکه چه کسی یا چه کسانی و در کجای تاریخ، این سراندیشهها را درانداختند و بر پایه آنها دین و آیین پروراندند و با آن زندگی کردند، کمتر مهم است تا خود این سراندیشهها.
در تاریخ ما، این سراندیشهها با نام زرتشت گره خوردهاند و ما آن را گرامی میداریم.
اینکه زرتشت چه هنگام میزیست و کجا میزیست و یا اینکه او پیامبر بود یا پیامدار، فیلسوف بود یا بینشور و… آن یک شیوه بینش، یک فلسفه زندگی، یک جهانبینی و یک سیستم باوری است که بر پایه سراندیشههای یاد شده بنا شده است و به انسان برای بودن و شدن و امید به زندگی و آینده یاری میرساند.
اما برای آنان که در این پرسش درماندهاند و یا آن را برترین پرسش بهشمار میآورند که زرتشت پیامبر بود یا فیلسوف یا …. باید گفت که:
زرتشت هم پیامدار، هم فیلسوف شیفته خرد و دانش و هم دانشمند بود.
زرتشت همه اینها بود چون که یک بینشور بود،
چونکه بینا بود، چون که میدید، چونکه با همهاش میدید، با خردش، با اندیشه نیکش، با وهومنش.چون که میدید و میفهمید و میدانست که انسان از بنیاد در پی رها شدن از تار و پود بیم و نگرانی و تردید و ناامیدی و همچنین ستم و بیداد و ناآرامی است. میدانست که او در پی رسیدن به شادی و خشنودی و امید در آرامش و داد است.
او خشنودی خود را، در خشنودی همگان، در خشنودی “روان هستی” یا گئوش اوروان میدید که آن همانا زندگی است و هستی است و جان.
پس او یک بینشور بود
او بر مبنای این دید ژرفش میدانست که آنچه با اشا یا هنجار هستی برپایه راستی، نیکی، خرد و مهر، هماهنگ و همخوان است می ماند و میپرورد و میگسترد و آنچه بر پایه دروغ است، میکاهد و راه میبندد و ویران میکند.
او اینها را به ما گفت و گزینش را به ما واگذاشت زیرا انسان را آزاد میدید و میخواست، اما آگاه و مسئول.
ما که در این جهان هستیم، ما که به هر روی نشان دادهایم که چون نیروی گزینش داریم میتوانیم برگزینیم که خوب یا بد باشیم. ما یا باید بدی را برگزینیم یا نیکی را.
انسانِ بااندازه و هماهنگ و همتراز نیکی را برمیگزیند زیرا که هم سازنده است و هم در ژرفای ناخودآگاهش آن را نیروی نگاهبان جانش و جانها میداند.
این ضمیر ناخودآگاه، این بن هستی انسان، این بن هستی، دین انسان است، خدای انسان است. دینداری به مفهوم مینویی، یعنی نبریدن پیوند با بن دین، بن هویت (اهورا = هر آنچه هست) است.
تعریف ما از نیکی آن است که نیکی، آن است که هستی را نگاهبان است، هستیمند است، هستیبان است. زرتشت بزرگ هم پیامدار، هم فیلسوف (شیفته خرد و دانش) و هم دانشمند بود و او پرسشگر از پیرامون و جهان هستی بود.
او نه جنگی براه انداخت و نه کردار ضد انسانی و ضد زن و... داشت. ایشان همه را به خرد و گفتار، پندار، کردار نیک فرا میخواند.
✍️موبد مهندس کامران جمشیدی
نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر