۱۳۹۸ شهریور ۸, جمعه

دین مزدیسنا در پیام زرتشت

طنین آوای ابرمرد تکدانه تاریخ، اشوزرتشت اسپنتمان از لابالای سده ها و هزاره ها و دورانها، از چهار گوشه جهان رساتر از همیشه به گوش میرسد. این آوای مانترا و قانون «اهورایی» است، این آوای راستی است، آوای اندیشه نیک گفتار نیک کردار نیک است، این آوای سپنتامینو است که آرام آرام شنیده میشود، این آوای نیکی هاست که مانند گوهری تابناک بر سینه جهان می درخشد.
بدون تردید دین زرتشت آیین امروز و فردای جهان است چون دین زرتشت دین یکتاپرستی و ایمان و عشق است و پایه های آن بر نیروی لایزال خرد انسانی بنا گشته نه بر جبر و زور به همین فرنود والاست که در هزارههای تاریخ هیچگاه به دنبال جار و جنجال نبوده و تنها به دنبال خوشبختی انسان ها از راه آزاد اندیشی و کار و کوششی بوده، اگر اندکی به سخنان و اموزش های خود زرتشت «گاتاها» گوش فرا دهیم و با شکیبایی و بردباری خردمندانه در پیرامون آنها بیندیشیم، در خواهیم یافت که کلام زرتشت اندیشه، گفتار و کردار نیک نمونه های والا و بی همتاست که تا پایان جهان نو بوده و به اعتبار خود پایدار و پابرجاست و مانند نقشی حکاکی شده بر سنگ از هر گزندی درامان است و هیچ کس مانند آن را نیاورده است چون در سرودهای زرتشت رمز خوشبختی و راهنمایی آدمیان به اوج رسایی و تکامل نهفته است.
این پیامها در سه هزار و هفتسد و اندی سال پیش از این سروده شده که هنوز تازگی دارد. در دین مزدیسنا «اهورامزدا» نه خدای بخشایش و آمرزش است و نه ترحم و شفاعت و نه خدای جبر و قهر و خشم.
بزرگترین شاهکار زرتشت، این تکدانه بینشمند و فرزانه، مبارزه با بنده پروری و خردستیزی بود که آن را با آهنگ رسا ندا داد در سراسر «گاتاها» برای نمونه یک بار هم از ایزد و یزدان و آفریدگاری جز «اهورامزدا» نامی برده نشده است. این اصلی شاید بزرگترین تفاوت دینهای دیگر با دین «اهورایی» زرتشت باشد.
«اهورامزدا» در دین زرتشت دادگر و مهربان است و فروغ راستگویی و پیمان شناسی است. آفریدگانش نیز چنین باید باشند، همان گونه که در بالا اشاره شد، اشوزرتشت پیام روشنایی بخش «اهورامزدا» را در غالب عبارت ملکوتی و جهان افروز سه واژه به همه جهانبان ارزانی می دارد و تنها این سه واژه و شش فروزه اهورابی را میزان انسانیت و اهمیت آدمیان قرار میدهد.
جای بسی سرافرازی است که کشور ما پس از گذشت هزاران سال و با دیدن روزگارانی بس دشوار و فرز و نشیبها و جنگ و ستیزهای گوناگون هنوز چون گذشته خود استوار و پابرجاست و ایرانیان به نیاکان بافر و جاه خود فخر میکنند و فرهنگ پربار ایران و زبان فارسی و پارسی را پاس می دارند و گسترش میدهند. امیدواریم تا زمان و مکان در گیتی پایدار است، ایران زمین «اهورایی» مان و فرهنگ پربارش جاویدان و پایدار و پاینده بماند و این بر پیمان تمام ایرانیان میهن دوست است که فرهنگ والای ایران را از یاد نبرند و در شکوفا نمودن و گسترش آن بکوشند و آنی غفلت نورزند چون انسانهای امروزه سخت به آن نیازمندند.
آنچه تا به امروز موجب شده که هویت مینوی آن میراث والا و فرهنگی، و آن ابداع فکری و فلسفی که ایرانی ها در مدت هزاران سال کوشش و تلاش و آفرینندگی پدید آورده است، بر جای بماند، همان فرهنگ باستانی ملی ایران است که راز بقای ایران و نجات بخش ان در لابلای کمرشکن تاریخ بوده است.
همین فرهنگ انسانی جهان بین و سازنده بود که از پشتوانهای سرشار از آفرینندگی و اندیشه و هنر مایه می گرفت. این فرهنگ همان فرهنگی بود که به جز قشریون ددمنش، دوست و دشمن از ان با احترام و ستایش یاد کردهاند.
این فرهنگ بیش از سه هزار و هفتسد سال است که به گفته روشنفکران و پژوهشگران و فیلسوفان خاور و باختر مشعل فروزانش از همان هنگامی که در سپیده دم تاریخ در افق ایران درخشیدن گرفت، تا به امروز هرگز خاموش نشده و در پرث و تابندگی مداوم آن، ایران توانسته است. یکی از شکوفاترین تمدنهای انسانی تاریخ را بیافریند.
امیدوارم روح آگاهی و خرد و میهن دوستی در همه ایرانیان ایجاد شود که ننها در ابن صورت بنای تربیت راستین «اشانی و اشوئی» استوار خواهد شد و ندای خوشبختی در فضای ایران «اهورایی» بار دیگر پر و بال خواهد گشود تا آرمان های از دسترفته خود را بازیابیم و آنچه را در سر و دل می پرورانیم به دست بیآوریم.

فرهنگ چیست؟
فرهنگ یک ملت عبارت است از گرد آمده های رفتارها، اندیشه ها، آئینها، باورها، پسندها و آزمودههای آن ملت. مانند چامه سرایی، موسیقی، نگارگری، پیکرتراشی، جشن ها، شیوه های خانواده داری، سنتها و اداب و رسوم، شیوه های کشورداری و به گونه کی همه چیزهایی که یکایک هموندان یک ملت از اغاز زایش تا پایان زندگی با آن سر و کار دارند.
فرهنگ زاده مکتب یک گروه انگشت شمار نیست. فرهنگ در یک روز و یک سال و یک زمان معین ساخته نشده بلکه تراوش اندیشه انسان در سده ها و هزاره هاست که یک ملت به گونه زنجیری نسل به نسل به آیندگان خود سپرده است. یک ویژگی دیگر این است که فرهنگ را نمی توان به آسانی دگرگون کرد.
فرهنگ یک ملت درون مایه ای است که یکایک هموندان آن ملت را به یکدیگر پیوند میدهد و با این درونمایه و با باور به فرهنگ خویش زندگی می کنند. بسیاری از انسانها فرهنگ را با تمدن یکی میدانند و میپندارند ملتی که دارای تکنولوژی پیشرفته ای است با فرهنگ تر است. اگر تمدن شکل و ریخت بیرونی و ظاهری آدمیان است، ولی فرهنگ ارزش های درونمایه افراد است. فرهنگها هر چه کهن تر باشند بارورتر و نیرومندترند. با این شناخت، بر ماست که به فرزندانمان بگوییم تنها چیزی که توانسته است پس از سالهای دراز و سده ها و هزاره ها هنوز ملت ها و ایران را در جهان زنده نگه دارد، همانا فرهنگ ارزشمند و استوار و کهن ایران است، بنابراین نشانه هستی او، اندیشه اوست که در هر پوسته ای جایگزین خواهد شد. کتابهای تاریخی بیانگر آنند که آموزش های اشوزرتشت سراسر اندیشه های پاک و شاد «اهورایی» است که سرچشمه آیینها و باورهای گوناگون در زمان ها و مکانهای مختلف شده است. در زمانی که زرتشتیان و دیگر شیفتگان دین زرتشت رسم و آیین باستان را پاس می دارند، پژوهشگرانی نیز وجود دارند که به ژرفای سخنان این تکدانه بینشمند بزرگ آریایی ارج مینهند.
بنابراین باید از این موهبت «اهورایی» که به آنان ارزانی شده است، به شایستگی پاسداری کنند. برجسته ترین کارکرد پاسداری، نگهداری دست نخورده «گاتاها» ست که به گواهی پژوهشگران نامدار چون گوهری تابناک سده های فراوان پنهان و پوشیده بر جای مانده و تازه در سده بیستم رفته رفته ارج و اموزشی راستین خود را نمایان ساخته است و این بر پیمان همه ایرانیان به ویژه ما زرتشتیان است که باید از این پاسداران سپاسگزار باشیم که چنین گنجینه گرانبهایی را برای جهانیان در درازای زمان سینه به سینه و دست به دست به یادگار گذاشته اند و به پاس برخورداری از موهبت خویشکاری شما همکیشان است. که در شناساندن «گاتاها» که امروز به بیشتر زبانهای زنده دنیا ترجمه شده، و در شناساندن آموزش های راستین اشوزرتشت از هیچ گونه کوشش و پیگیری و دهش و بخشش مالی دریغ نورزید.
همین رسانه ها هستند که در دیار غربت با عزمی راسخ و گامی استوار نوشته های ارزشمند و روشنگرانه نویسندگان و پژوهشگران را که به دل تاریخ رفته و راستها را می نویسند و با اراده توانا و شهامت در برابر یاوه گویان به روشنگری میپردازند، گردآوری نموده و در برابر دید خوانندگان قرار میدهند. آنها برای خود چیزی نمیخواهند. تنها و تنها برای سربلندی و پایداری جامعه زرتشتیان است که مانند کوهی استوار پابرجا ایستادهاند. باید از هیچ گونه کمک و یاری دریغ نورزید تا این چراغهای روشن خاموش نشوند و به ایست نرسند.

نقل از کتاب آیین زرتشت ، دیدگاه و نوشته های جهانگیر موبد گشتاسب اشیدری

در دین مزدیسنی معجزه و امدادهای غیبی وجود ندارد

آموزش های «گاتاها» ی اشوزرتشت سراسر درس اندیشه و فلسفه و دستور زندگی کارساز آدمیان است و با آنچه در بخش های نو میخوانیم تفاوت کلی و بنیادی دارند. به همین جهت است که در «گاتاها»ی زرتشت سخنی از کرامات و معجزه و امدادهای غیبی و خرافات و موهومات و تخیلات و قربانی های خونین و نذر و نیاز و پرستش ایزدان به میان نیامده و هر چه هست، رهنمون آدمی بر اندیشیدن و خردورزی و گزینش ازادانه راه (اشا) برای پیشرفت و آبادانی جهان است.
اشوزرتشت در آموزشهای دادگستر خویش در «گاتاها» همه آیینها و نهادها و افسانه ها و استوره های کهن آریایی را نادیده میگیرد و به همه آنها مُهر باطل می زند و پیروان آنان را دیویسنا مینامد، په باور زرتشت او امر الزامی (امر و نهی) که مردم تعبدی و با جېر و زور چیزی را بپذیرند، هیچگاه تازه کردن جهان را موجب نمی شود بلکه به انجماد نیروی فکری و نارسایی گفتار و کردار میانجامد.
او آدمیان را فراخواند تا به ندایی وجدان، و خرد پاسخ دهند و مهر بورزند و نفرت و دشمنی را از میان بردارند. او باور داشت که آزادی گزینش موهبت «اهورایی» است و مردمان از راه اندیشه درست و پیروی از «اشا» می توانند در تازه کردن جهان سهیم شوند.
دیدگاه زرتشت بر این است که این مردمان هستند که باید اراده داشته باشند تا بهشت را در همین جهان بپا کنند. با این انگیزه، او ژرفترین بنیادهای اخلاقی را بیان داشت. آماج و هدف او بر این است که آدمیان، این جهان هستی را هر چه بیشتر و بهتر به سوی پیشرفت و آبادانی و تازه تر شدن ببرند و با این یادآوری پیگیر، به آدمیان ندا میدهد که نومیدی زائیده اندیشه بدی است و این اصل جهان ببینی و دکترین او بود که هر بار در هنگام فراخوانی پیروانش انها را با شادزیستن و خوشبختی ؛ دوری از دروغ و کارهای ناروا و ناپسند اندرز میداد تا به سوی آزادگی و خردمندی پیش بروند.
اشوزرتشت هرگز معجزه گر نبود، عصای موسی هم نداشت و مانند عیسی مرده های را زنده نکرد و مانند دیگری شق القمر هم ننمود ولی وجودش سراپا یک معجزه بود چه که در چهل سده پیش، او با آموزش ها و رهنمودهای معجزه گونه اش راه سرودن (گاتاها) جهانیان را راهنما و راهگشا در نیک اندیشی، نیک گفتاری و نیک کرداری گشت و انسانها را با هنجار هستی و پیمودن راه (اشا) و راه در جهان یکی است و آن هم راستی است، آشنا ساخت تا این که بتوانند با خرد و اندیشه نیک خود بال و پر بگشایند و جهان را سرشار از خوبی ها و نیکیها، مانند بهشت برین سازند.
فرهنگ زرتشتی فرهنگ این جهانیست و به آسایش و خوشی مردم در این جهان ارج می گذارد. بر بنیاد چنین فرهنگی، مردم در این جهان باید با کار و کوشش و منش نیک و کردار درست از داده های «اهورایی» بهره گیرند و در آسایش باشند و با خوشبختی زیست کنند.
زرتشت، آن تکدانه پیام آور راستی، بسان شهابی در دل سیاهی ها تابیدن گرفت و برای نخستین بار پیام یکتاپرستی را به جهانیان شناساند. از آن هنگام تا زمانی که در جهان زیست، به گونه توان فرسا و مداوم در گسترش دین خویش کوشید و با سرودن سرودهای الهامی «گاتاها» آن را بسان مشعلی جاویدان و همیشه فروزان فرا راه پویندگان و شیفتگان و رهروان راه راستی، راهی که انسانها را به رسایی و کمال می رساند، قرار داد.
زرتشت میگوید آن کس که گفتار مرا تباه میسازد و نگاهی ویرانگر بر جانداران در چراگاه دارد، و آن کسی که روستا را ویران میکند و بر داوری ناسزا می گوید، و آن کس که زندگی را در تجاوز و افرایش قدرت جستجو می کند، و آن کسی که قدرت را میخواهد تا با آن توانگری را از راه نامشروع بیندوزد تا زور بگوید، اینان همه ویران کنندگان جهالند. اینان هم روح خود را در هم میشکنند و هم دنیا را تباه میسازند. تنها کوران و کرانند که برای قدرت همدست می شوند. آنان می خواهند جهان انسانها را در هم شکنند.
این احساس پاک «اهورایی» و ضرورتهای وجود اوست که اشوزرتشت را در پایه نخست پیام آوران جهان بزرگ و زنده دیگر دینهای نبوتی پیامبرانه قرار میدهد. این پروردگار یکتا و داناست که برای تحقق بزرگی و شایستگی ممکن با کمال مطلوب به انسان آزادی گزینش بخشیده است. انسان به گونه یک موجود آزاد، کاملا مسئول انتخاب خود است. بدین جهت آدمیان دریافته اند که می توان با بهره وری از اندیشه های آن تکدانه اندیشمند جهان انسانی، به درمان نابسامانی و ناهنجاری های بزرگ جهان بپردازند. بنابراین بایسته است که همیشه به یاد خود بسپارید چون «اهورامزدا» شما را آفریده و به شما جان بخشیده ؛ انرژی خود را در شما دمیده است، از این روی شما دوست داشتنی هستید و کوچک دانستن و ناچیز شمردن خود، اهانتی به پروردگار است.
پس شایسته است این ساخته «سپند» و کامل را همیشه پاک و ناب نگهدارید. چون عشق، سپندی و مقدسی که «اهورامزدا» در نهاد شما نهاده، شما را به جنبش و پویش در آورده و به شما انرژی زندگی بخشیده است هیچ چیز نمی تواند از ارزش شما در نزد پروردگار بکاهد. هیچ چیز نمیتواند دادگری و مهرورزی «اهورامزدا» را به شما کم کند. ما انسان ها با دارا بودن این ذات پاک می توانیم به پروردگار ایمان داشته باشیم که اگر ایمان داشته باشیم، چون اهورامزدا ما را از بهترین ها به وجود آورده، آنچه موجب زبونی و ناتوانی می شود همانا آلودگیها و پلیدی های آنگره منینیو میباشد که با دوری جستن از آنها برای همیشه نیرومندی و توانمندی خود را به دست خواهیم آورد.
زمانی به آفریدگار بی همتا ایمان پیدا خواهیم کرد که پدیده های پلید و شوم، مانند. دروغ، خشم، کینه، حسد، انتقامجویی، دشمنی، رشک، تهمت زدن و فریب و مانند آنها را که شیوه های بد فرجامی است از خود دور نماییم که این پدیده ها هرگز در جوهر و خمیره انسانها وجود نداشته است بلکه به وجود اورنده آنها خود ما هستیم و نه چیز دیگری.
بشود که روزی اندیشه های پربار اشوزرتشت، آن تکدانه بزرگمرد تاریخ جهان از زیر بار کژ اندیشی و خشک اندیشی بیرون آید و در پرتو راستی، همگان با این اندیشه ها به سجایای انسانی خود پی ببرند .

نقل از کتاب آیین زرتشت ، دیدگاه و نوشته های جهانگیر موبد گشتاسب اشیدری


☆ سرنوشت در بینش زرتشت ☆


دربینش زرتشت همه رویدادها برپایه خردمندی ودر پرتو دانش وآگاهی پیش خواهد آمد. هیچکس بی اراده و مجبور نیست تا به آنچه پیش رویش قرار می گیرد تن دردهد و آن را به حساب سرنوشت بگذارد.

سرنوشتِ مَرتًو (:انسان) را چه کسی گزینش کرده است؟ با پنداری نادرست شنیده می شود که خداوند رقم زده است ؛ مگرخداوند دادگر(:عادل) نیست. پس بایستی سرنوشت همه را یکسان برگزیده و بخشیده باشد!
اهورامزدا در بینش زرتشت، سرچشمه دانایی وآگاهی در هستی است که با کسی دشمنی ندارد.

در پیام زرتشت به جای باور به سرنوشت، «بخت» (:شانس و اقبال) وجود دارد که هرگاه ودر هر رویدادی، پیش روی کسی نمایان خواهد شد.
گزینش هرگونه بختی به هرهنگام ودر هر رویداد، با آزادی و اختیار است. مَرتویی که بخت یار باشد (خوش شانس) و با دانش و آگاهی بهترین بخت پیش روی خویش را گزینش کند، در زندگی کامیاب خواهد شد.

🔥🔥🔥🔥🔥🔥
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

☆ ره آورد نمازدربینش زرتشت ☆


در بینش زرتشت نماز خواندن ثوابی ندارد ونخواندن آن گناهی را درپرونده کسی افزون نخواهد ساخت بلکه مرتو (:انسان) برای رسیدن به آرامش و اشا (:هنجار درست هستی)، اراده می کند که در زمان هایی از شبانه روز با دست های برافراشته رو به سوی روشنایی کند و اهورامزدا به چم سرچشمه دانایی وآگاهی در هستی را ستایش کند.

در این بینش نماز تنها به گفتار نیست بلکه بهترین شیوه نماز ونیایش انجام کارنیک و کردار شایسته برای همگان است تا روان هستی خشنود گردد.

بنابراین کسی که نماز و نیایش به جا می آرد، در همه حال خدمتگزار هازمان (:جامعه) راستی خواهد بود و روان هستی را با کارهای نیک و سازنده خویش خشنود خواهد کرد.
 آنکه چنین نیایش هایی را نداشته باشد در پیشرفت و سازندگی هازمان راستی جایگاهی نخواهد داشت و بیگمان از بی هویتی خود در زندگی وجایگاه مرتوگانی (:انسانی)، روان آرام و شادی نخواهد داشت.

🔥🔥🔥🔥🔥🔥
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

☆ آتشکده وزرتشتیان ☆


پیدایش آتش در تاریخ ایران باستان به زمانی پیش از پیامبری اشوزرتشت می رسد. درگزارش شاهنامه از داستان هوشنگ، نیاکان ما برای نخستین بار دریافتند که چگونه می توانند آتش را درکنار زندگی خویش فراهم کنند.
آتشكده ها پس از آن جایگاهی برای دریافت اندکی آتش وافروختن وزنده نگهداشتن اجاق خانواده ها بوده به همین روی آتش دارای ارزش ویژه ای شده است.
زرتشتیان به پیروی از نیاكان آریایی خود همواره چهار آخشیج یعنی هوا ـ خاك ـ آب و آتش را پاك كننده می دانستند و تلاش می كردند تا آنها را آلوده نسازند، بلكه سرودهای نیایش را برای هر یک داشتند.

در بینش اشوزرتشت خداوند را باید در روشنایی جستجو كرد پس هر زرتشتی به هنگام نیایش رو به سوی روشنایی می كند، هرگونه روشنایی درنماز تفاوتی ندارد . نور خورشید ، ماه ، چراغ كه یكی از آنها نیز می تواند روشنایی "آتش" باشد .
از سوی دیگر ایرانیان باستان ، آتش را نمادی از هویت ملی خود می دانستند و به آن افتخار می كردند زیرا آتش از بین برندة ناپاكی ها و روشن كنندة تاریكی ها است، گرما و انرژی آتش، چرخ های صنعت و پیشرفت را به چرخش می آورد.
آتش درونی مرتوگان (:انسان) اندیشه او را به خـردِ بی پایان اهورایی پیوند می دهد،

 زرتشتیان به پیروی از نیاكان خود همچنان آتش را در آتشكده ها پرستاری می كنند تا یادآور پویایی روشنایی در هستی باشد.

🔥🔥🔥🔥🔥🔥
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

چرا نخست می گوییم اندیشه نیک؟

چرا نخست می گوییم اندیشه نیک؟

برای اینکه همه چیز، نخست در اندیشه شکل می گیرد و سپس در گفتار و رفتار نمایان می شود. مانند دانه ای که در زمین می کاریم. خوبی واکنش خوبی و بدی واکنش بدی است.

۱۳۹۸ شهریور ۴, دوشنبه

زرتشتی شدن نوشته موبد کامران جمشیدی


زرتشتی بودن، پیش از هر چیز، یك آگاهی درونی و یك گزینش خردمندانه و همچنین وجدانی است و در نتیجه امری فردی می‌باشد. برای رسیدن به این پایه باید پیام بزرگ آموزگار، زرتشت را به درستی دریافت و زرتشتی اندیشید، سخن گفت و كردار داشت. این گزینش و باور به جهان‌بینی زرتشتی، خود هم آغازگر و هم میوه‌ی یك دگرگونی ژرف درونی می‌باشد و نیاز به زمان برای رسایی یافتن دارد.
 برای گزشتن ازگام پذیرش اجتماعی در آئین زرتشتی ، كه همانا "سدره‌پوشی"می‌باشد، باید شرایط زمانی و مكانی را در نظر گرفت و آنجا كه شدنی نیست، نیازی به انجام آن نمی‌باشد، تا زمانی كه آن شرایط فراهم شوند
 بنابراین هر آن كس كه پیام زرتشت را دریافت و در پیش وجدان خود برگزید كه زرتشتی باشد، او زرتشتی است و می‌تواند خود را زرتشتی به شمار آورد هرچند هم كه برای جامعه شناخته شده نباشد.
برای ورود به همبودگاه (جامعه) در جایگاه یك زرتشتی هم، هر زمان كه شایسته بداند می‌تواند دیگران را آگاه كند و اگر دسترسی به كسانی باشد كه بر مبنای قراردادهای همبودگاهی ( اجتماعی)، پروانه‌ی انجام مراسم سدره‌پوشی را دارند (كه یك موبد زرتشتی نخستین جایگاه را از این دیدگاه دارد) از این گامه نیز گذر خواهد كرد وگرنه كه در داد‌و‌ستد اندیشه با هم‌اندیشان و هم‌وجدانان (هم‌دینان) خود زندگی همبودگاهی را در جایگاه یك زرتشتی پی خواهد گرفت تا در نخستین زمان شایسته سدره‌پوش شده و وارد خانواده بزرگتر گردد.

اما برای اینكه ورود او انگیزه‌ی پشتیبانی خانواده گردد ، لازم است بایستگی‌هایی را كه خانواده بزرگ زرتشتیان برای اداره همبودگاه خود خواستار است ، از سوی (نو)بهدین پذیرفته شوند و رفتار گردند تا سامان زرتشتیان آشفته نشود و پیوند افراد آن دچار ناهنجاری نگردد.
اكنون كمی ژرفتر به این سخن می‌نگریم و سه بایستگی مهم و پایه ای 
 “ . 1باورِ درونی
“.2
نشانه بیرونی
 “.3
بزرگداشت پیمان های همبودگاهی و پاس داشتن (رعایت) آنها” 

- 1باور درونی
خدای زرتشت داناترین و تواناترین است. اهورامزدا خدای یگانه، به هر انسانی خرد ارمغان کرده و او را آزاد گذاشته تا با گزینش راه درست زندگی، به خوشبختی مادی و مینوی دست یافته و با نزدیك کردن خود به او خدا گونه شود.
انسان اگر اندیشه نیك (وهومن) را برگزیند و با قوانین هستی و سپهر و سرشت (طبیعت)، كه بر بنای راستی استوار گردیده که به آن “اشا” گفته می‌شود هماهنگ كند و سپس با پس زدن اندیشه‌های زشت و ناپسند و چیرگی بر خود (خشترا)، و از روی آگاهی ، كردار نیك را پیشه سازد، به آرامشی درونی یا (آرمئیتی) دست خواهد یافت . و آنگاه اگر این آرامش به دست آمده دوام یابد ، انسان به رسایی (تكامل) یا “هورْوَتات” نزدیك می شود و هر چه آدمی به كمال و رسائی نزدیكتر گردد از مرگ دورتر خواهد شد و اگر همه رسا گردد ، جاودانه خواهد زیست و به بیمرگی (اَمِرِتات) خواهد رسید. در این گامه انسانِ خُرد و ناتوان آغازین ، خدایگونه می گردد.

آدمی با گزینش راه اشا (راستی و درستی) و پیمودن آن، خود به خود در جبهه ستیز با بدیها و و زشتیها قرار می گیرد . اما این رو‌در‌روئی ، جنگ نیست و خون ریزی را در پی نخواهد داشت . این رو‌در‌روئی از نوع ستیز نور با تاریكی و دانش با نادانی است. آسان ترین و شتابان‌ترین برداشتی كه از ستیز در ذهن ما، مردم خشونت زده این دوران نغش می بندد ، جنگ و خون‌ریزی و رویارویی خشونت بار است. اگر این برداشت از ستیز را بپذیریم ، می بایست گروهی در جبهه روشنائی ایستاده به طرف تاریكی تیر پرتاب كنند و به این كار هم دلخوش باشند كه تاریكی از بین خواهد رفت و یا برای ریشه كن كردن بیسوادی باید همه ی بیسوادان را از دم تیغ بگذرانند
راه مبارزه با تاریكی بر افروختن چراغ است و پر نورتر كردن آن ؛ تنها در پرتو نور است كه تاریكی مفهوم خود را از دست خواهد داد . راه مبارزه با بیسوادی نیز گسترش دانش است نه به دار زدن بیسوادان.
زرتشت به ما خشونت و جنگ نمی آموزد . هیچ جنگی برنده ندارد. جنگ هرگز نتوانسته است گره‌ای را بگشاید بلكه خود گره‌آفرین بوده است. هر جنگی سرانجام به آشتی/ آتش‌بس می انجامد. هیچ جنگ و كشتاری ابدی نیست، پس برای درمان دردهای انسانی ، باید از جنگ تا آنجائی كه می توان پرهیز كرد. اما این پرهیز به مفهوم بی‌پدافند (بی‌دفاع) ماندن نیست. در آئین زرتشت سازمانی برای جنگ افروزی وجود ندارد ولی سازمان پدافند موجود است، زیرا همواره هستند نادانان و بداندیشانی كه جنگ را به دیگران می‌پزیرانند، كه اگر چنین باشد باید از خود پدافند كرد و جنگ افروز را وادار به آشتی و آرامش نمود.
آرمئیتی یا (آرامش ) نزدیكترین و بسوده‌ترین (ملموس‌ترین) دستاورد آموزشهای زرتشت است. سازندگی تنها در آرامش شدنی است. پیش‌نیاز رشد و رسایی آرامش است. ساختن جهانی سرشار از آشتی و انسانیت تنها در سایه آرامش امكان پذیر خواهد شد. آرامش بدست نخواهد آمد مگر اینكه انسانها خشترا(چیرگی به خود) را پیش بگیرند و با اشا (قانون هستی) خود را هماهنگ سازند. فقط كسانی می‌توانند قوانین هستی و سامان سرشتی را، كه پایه‌ی راستی و درستی است، پاسداری كنند كه وهومن (اندیشه نیك) را برگزینند و نیك اندیش گردند
پس سرنوشت جهان در مغز انسانها رقم زده می شود. اگر انسانها نیك اندیش شوند، سپهر و آخشیج‌ها (طبیعت، عناصر هستی) را بزرگ بدارند و رو در روی آن قرار نگیرند (آلودن محیط زیست ، ستیز با طبیعت است) و با كردار نیك خود بشریت را به آرامش برسانند، انسانیت تكامل پیدا خواهد كرد و در جهان جاودانه خواهد ماند و در این تكامل و جاودانگی دست به آفرینش خواهد زد و همكار خداوند خواهد شد . پس می بینیم كه از هر سو كه برویم و از هر زاویه ای به «دستگاه آفرینش » و «انسان و آینده اش» بنگریم ، سر انجام به “امشاسپندان” خواهیم رسید كه دستگاه فلسفی و جهان بینی دین زرتشتی است.
اگر ما فلسفه دین زرتشت را بپذیریم از درون زرتشتی شده ایم .

 –2
نشانه بیرونی
آن هنگام كه انسان در جهان درون خود ، به اهورا مزدا و فلسفه دین بهی باورمند شد و خواست كه در این باورمندی با دیگران همراه شود . لازم می آید كه پیمان وفاداری به دین بهی و زرتشتیان را آگاهی دهد.
سدره پوشی ” نشانه‌ی بیرونی زرتشتی شدن است. با پوشیدن سدره و بستن كشتی آدمی هم با خود و هم با دیگران پیمان می‌بندد كه راه زرتشت را پی‌گیری كند. سدره پوشی زایشی نو و “تولدی دیگر” است . زایشی مینوی (معنوی) در یك دینِ بهساز و آباد كننده . با پوشیدن سدره و بستن كشتی گامه‌ی كوشای (جدی) زرتشتی شدن آغاز می گردد.

سدره
سِدرِ ه پیراهنی است بی‌یقه و بی‌آستین از پارچه نازك سفید رنگ. یقه و آستین بلند هر دو نشانه خودنمایی است و آستین بلند و گشاد در گذشته اسباب نازش (فخر و مباهات) دارنده آن به شمار می آمد.
سادگی و سفیدی این جامه نشان می دهد كه شخص نمی خواهد با دربركردن آن به جاه و مقامی برسد و آنرا وسیله ای برای رسیدن به بلندپروازی‌های های خود قرار دهد.
سدره، جامه‌ی نازش (تفاخر) نیست. جامه ساده سربازی است كه سرباز اهورامزدا به تن می كند و رنگ و ریا در آن راهی ندارد.
باپوشیدن این جامه‌ی ساده، سفید و پاك ،انسان همانند و همرنگ آن می‌گردد. هم رنگ دیگر زرتشتیان می شود. بهدین می شود.

كُشـتی
كشتی، بندی است كه از 72 نخ پشمی بافته شده است. بافندگان آن باید بهدینانِ پارسا باشند . این 72 نخ به شش رشته بخش شده است. و هر رشته ای دارای 12 نخ است. عدد 72 اشاره ای است به 72 فصل یسنا كه مهمترین بخش اوستا است. 12 اشاره دارد به 12 ماه سال و 6 اشاره ای است به شش ”گهنبار” كه جشن‌های دینی زرتشتیان است.
كشتی بستن نشانه پیمان بهدین با خود و اهورامزدا است. با پوشیدن سدره، بهدین جامه‌ی خدمت دین را به بر می كند و با بستن كشتی كمر خدمت به میان می بندد تا جهانی آباد ،آزاد و بدور از جنگ ، ناداری و … بسازد . سدره پوشی مراسم با شكوهی است كه به دست موبد انجام می پذیرد و دوستان و بهدینان با شركت خود در آن ، شاهد زایش مینوی یك بهدین می گردند و با او این زایش را جشن می گیرند.

3 ـ پیمان‌های همبودگاهی " اجتماعی"
پیمان‌های همبودگاهی " اجتماعی"زرتشتی ، انسان آزاده ای است كه خود با خرد بیدار خویشتن ، راه زرتشت را بر می گزیند و با سدره پوش شدن ، كوشا بودن خود را در این راه بیان می دارد. او گام در راهی می‌گذارد كه خوشبختی و شادزیوی انسان و انسانیت هدف نهایی آن است.
دین زرتشت، دین بهی است. دین كوشش است. مگر نه اینكه جهان در سایه كار و كوشش آباد خواهد شد و تنها در سایه كار و كردار نیك است كه انسان خواهد توانست به سازندگی بپردازد؟
دین بهی، دین گوشه نشینی و زانوی غم بغل گرفتن نیست و ناامیدی و منفی بافی در آن راهی ندارد. آینده ، یك رویداد ناگوار برگشت‌ناپذیر نیست . آینده در دست های ما قرار دارد. اگر بكوشیم و بسازیم آینده زیبا خواهد بود و اگر بدان نیاندیشیم و كاهلی پیشه كنیم ، فرجامی بد در پیش روی ما خواهد بود.
ساختن و آباد كردن و نوسازی جهان به هم‌اندیشی ، همدلی و همبستگی انسانهای نیك اندیش ، خوش گفتار و نیك كردار نیاز دارد. از این رو دین بهی ، دین همبودگاهی است.
گفتیم كه سدره پوشی، جامه سربازی اهورامزدا را به تن كردن است و كشتی، میان بستن و بیان آمادگی برای خدمت می باشد.
هر نو بهدینی سربازی است كه در این ”ارتش كار نیك” می بایست جای خود را پیدا كند و همازور و هماهنگ با دیگر بهدینان به پیش رود. پس لازم می آید كه سازمان همبودگاهی زرتشتیان بر مبنای آموزشهای زرتشت سامان پذیرد.
گفتار و كردار هر زرتشتی در سرنوشت دیگر همكیشان نشان‌گذار خواهد بود. فرد، پیش از زرتشتی شدن پاسخ‌گوی كردارهای خوب یا بد خود است و دیگران نیز كارهای خوب و پسندیده و یا رفتارهای زشت و ناپسند یك غیر زرتشتی را به پای جماعت زرتشتی نمی نویسند . اما هنگامیكه فرد پذیرفت كه زرتشتی شود، خود به خود بخشی از خانواده بزرگ زرتشتیان شده است و از آن پس كارهای نیك و پسندیده و یا رفتارهای زشت و ناپسند او دامن گیر دیگر زرتشتیان خواهد بود و آنها را سربلند و یا سرشكسته خواهد كرد. از این رو زرتشتی شدن نه تنها نیازمند ”باور درونی” و ”نشانه بیرونی” است بلكه ” بزرگداشت پیمانهای گروهی و پاسداری آنها” را نیز بایسته می سازد. نا گفته پیداست كه باهم بودن یك گروه از انسانها ، خود به خود نیاز به یك سری بنیان‌ها، هماهنگی‌ها و قانونها دارد. بدون این بنیان‌ها،پیوستگی افراد یك همبودگاه دستخوش هرج و مرج گشته و آنها را رو در روی یكدیگر می گذارد.
درست به همین سبب ”پذیرش پیمان‌های گروهی” یك نیاز والا به شمار می آید . در جامعه سنتی زرتشتیان این نیاز بگونه‌‌ی نانوشته وجود دارد و زمانی دراز است كه زرتشتیان توانسته‌اند كه با پاسداشت آن، خود را نگاه دارند زیرا جامعه زرتشتی، گروه كوچكی بوده است كه نه تنها بر بنیان آموزش های زرتشت، هموندانش پاسخگو و پیمان‌دار نسبت به جامعه بار آمده اند ، بلكه به سبب خویشاوندی و پیوستگی تنگاتنگ خانوادگی كه نتیجه ازدواج های درون همبودگاهی بوده است ، چنان بافت به هم تنیده ای یافته است كه سرنوشت فرد به گروه و گروه به فرد وابسته شده و گونه‌ای هماهنگی روحی و روانی در جماعت دیده می شود و شخصیت (كاراكتر) گروهی ویژه ای در گروه ایجاد شده است.

اكنون ببینیم چه بنیان‌هایی باید از سوی نوبهدینان ژرف‌نگری شود:
الف ـ ”جدایی دین از سیاست” 
ب ـ ”پرهیز از باور ستیزی” 
پ ـ ”پذیرش خویشكاری (مسئولیت) همبودگاهی و كار گروهی

الف ـ جدایی دین از سیاست
دین بهی ، دین نارواگزینی و دوبینی (تبعیض) نیست . زن ومرد ، دارا و ندار ، سیاه و سفید و …. می توانند زرتشتی شوند. نه رنگ پوست، نه جنسیت و نه مقام همبودگاهی افراد و یا گرایش سیاسی آنها هیچ كدام پایه‌ای برای پذیرش به دین نیست.
همانگونه كه كارگر ، پزشك، مهندس، كشاورز و غیره می توانند زرتشتی شوند، سیاستمداران نیز می توانند زرتشتی شوند و زرتشتی بمانند. اما یك سازمان همبودگاهی كه بر بنیان دین استوار است نمی تواند جایگاهی برای تبلیغ یك ایده سیاسی ویژه شود و یا جایی برای گسترش اندیشه های سیاسی ویژه‌ای شده و از همه بدتر جای یارگیری گروه های سیاسی و حزب‌های گوناگون گردد
همانگونه كه كشاورز نمی‌تواند با تراكتور به نیایشگاه وارد شده و زمین آنرا شخم بزند و بذر دلخواه خود را در آن بكارد، سیاستمداران و یا كوشندگان سیاسی هم نباید سازمان همبودگاهی زرتشتیان را با حزب و سازمان سیاسی یكی بگیرند و دفتر و ساختارهای هموندگیری خود را در آن پهن كنند.
بنیان سازمان و ساختارهای همبودگاهی زرتشتیان، آموزش‌های زرتشت است و افراد تنها از روی باور به دین زرتشت باید در این نهاد همبودگاهی هموند شوند و نه بر پایه‌ی وابستگی‌ها و گرایش‌های سیاسی. در یك نهاد دینی، با یك جهان بینی فراتر از رنگ پوست، جنسیت و ...، دیگر چپ و راست و میانه‌رو مفهومی ندارد. همه، زرتشتی هستند و چون زرتشتی‌اند در این سازمان همبودگاهی هموند شده‌اند.
از این گذشته دین و سیاست دو مقوله‌ی از هم جدایند و نمی‌توان آن دو را با هم آمیخت. دین به دنبال “حقیقت” است و سیاست در پی “واقعیت” و سازش با آن. هر گاه بتوانیم دو دانه سیب را از یازده متر پارچه كم كنیم و یا هفت لیتر شیر را به چهار كیلو آهن بیفزاییم، خواهیم توانست دین و سیاست را با هم بیامیزیم. دین و سیاست باید مانند دو ریل راه آهن به موازات یكدیگر پیش روند اما به هم نرسند، كه اگر چنین گردد واگن‌های تمدن انسانی واژگون شده و سبب مرگ و ویرانی خواهند شد.
دین، پاسخگوی فراهم‌آوری آسایش مینوی بوده و باید بتواند آرامش روانی، اخلاق و امید را برای انسان به ارمغان بیاورد در جایی كه سیاست، خویشكاری‌اش فراهم‌كردن آسایش مادی انسان می‌باشد.
هم سیاست و هم دین برای جامعه‌ی انسانی لازم هستند. هیچ كدام هم بد نیستند. آنچه بد، ناپسند و آسیب‌رسان است آمیزش این دو با هم است.

ب ـ پرهیز از باور ستیزی
هر زرتشتی در بهترین چگونگی (حالت) خود، دادگو و كاردار (وكیل) دین بهی است، نه دادستان دین‌های دیگر. كار ما استوار كردن و گسترش دادن آموزش‌های زرتشت است و نه رد كردن و خرده‌گیری از دین‌های دیگر. دین بهی چماق نیست كه با آن بشود بر سر دین‌های دیگر كوبید. زرتشت و دینش را باید برای خود او و فلسفه‌اش برگزید نه برای وسیله قرار دادن و ستیز كردن با باورهای دیگر.
البته می‌توان دین بهی را با دین‌های دیگر سنجید اما این، سنجش میان باورهاست كه خود كاری پژوهشی و آموزشی است و نه پیش‌زمینه‌ی یورش به باورهای دیگر و كوبیدن این یا آن دین، كه نه سودمند است و نه لازم. این كار تنها می‌تواند سبب برپا شدن تنش بین بهدینانو دیگر باورها گردد، كه اگر باورستیزان در كار خود كوشاتر باشند جنگ دینی را در پی خواهد داشت، كه مانند هر جنگ دیگر بیهوده و زیان‌آور است.

پ ـ پذیرش خویشكاری (مسئولیت) همبودگاهی و كار گروهی
آرزوی هر بهدینی، بهبود زندگی خود و همكیشان و گسترش دین بهی است. سر‌و‌سامان دادن به كارهای همبودگاهی زرتشتیان از توانایی یك و یا چند نفر بیرون است. شایسته است كه هر نوبهدینی بر پایه‌ی توانایی‌ها و ویژه‌كاری‌ها (تخصص) و یا نیاز همبودگاه زرتشتی در گوشه‌ای از سازمان همبودگاهی به كار بپردازد. شانه خالی‌كردن از زیر كار و پشت گوش انداختن خویشكاری‌های همبودگاهی سبب از هم پاشیدن سامان و سررشته‌ی سازمان همبودگاهی خواهد شد.
این كار با هیچ سنجه‌ی (معیار) اخلاقی و انسانی جور نمی‌آید. فراموش نكنیم كه پای‌بندی به پیمان از آموزش‌های اخلاقی زرتشتیان است. انسان زرتشتی كسی است كه هم نسبت به خود، هم نسبت به گروه و هم نسبت به سپهر خود را پاسخگو بداند و در راه بالندگی و رسایی خود و جهان كوشا گردد.

اكنون، پس از خواندن این نوشته، روی پرسش‌های زیر اندیشه كنید و پاسخ آنها را در درون خود بیابید:
آیا به دین بهی در درون خود باور آورده‌اید؟
آیا می‌خواهید با سدره پوشیدن به آن رسمیت بدهید؟
آیا پیمان‌های همبودگاهی، یعنی “جدایی دین از سیاست”، “پرهیز از باور‌ستیزی” و “كار گروهی” را می‌پذیرید؟

اگر پاسخ به پرسش‌های بالا مثبت است، به گروه ما خوش آمدید! اكنون هنگام آن رسیده است كه با هم بخوانیم:

به خشنودی اهورامزدا

من، به هستی خداوند یكتا و پیام‌داری اشو زرتشت اسپنتمان بی‌گمانم.
من، آئین بهی زرتشتی را برمی‌گزینم كه بهترین راه زندگی را به من نشان می‌دهد.
اندیشه و گفتار و كردار نیك را می‌ستایم.
آئین زرتشت را می‌ستایم، كه خواستار آزادگی و آشتی و از‌خود‌گذشتگی و پارسایی و یگانگی است
و آئینی است كه از همه‌ی دینهای كنونی و آینده بهتر و زیباتر است.
اهورامزدا، خداوند جان و خرد را، سپاسگزارم
و پیمان می‌بندم كه بر دین نیك و پاك زرتشتی استوار بمانم.
ایدون باد
نقل از تارنمای دین بهی

فروزه‌ی اهورامزدا، نگهبان آتش آذر ایزد؛ نهمین روز از شهریورماه در گاهشمار زرتشتی

 ای خرامنده سرو تابان ماه
روز آذر می چو آذر خواه

امروز آذر ایزد از ماه شهریور سال 3757 زرتشتی، دوشنبه چهارم امردادماه 1398خورشیدی، 26 آگوست 2019 میلادی
 «آذر» در اوستا «آترَ»، نهمین روز از هر ماه سی‌ روزه و نهمین ماه در سالنمای زرتشتی به این نام است. آذر ایزد نگاهبان آتش و فروزه‌ی اهورامزدا است از این رو گاه او را در شمار امشاسپندان آورده‌اند. آذر به چم آتش و گرما و نیروی داخلی برای جنبش و حرکت است. ایزد آذر از بزرگترین ایزدان دین زرتشتی است و آن نگهبان آتش است. آذر از آفریده‌های بزرگ اهورامزد است. زرتشتیان، در تاریخ خود «آتش» را به مانند پرچم سپندینه می‌دانند و آذر ایزدی است نگهبان این نماد پایداری و استواری دین زرتشتی. آتش يكی از آخشيج‌های چهارگانه طبيعت است كه ايرانيان همواره آن‌را پاس می‌داشته‌اند. جه نیکوست در این روز آتش نیایش خواندن و نیایش به درگاه اهورامزدا.
در فرهنگ ایران، آتش یکی از پدیده‌های طبیعی با ارزش است چون گرمای زندگی را در کالبد دیگر پدیده‌های هستی جاری می‌سازد و با نور خود که نشانی از آذر اهورایی است جان و دل یاران اهورامزدا را روشنایی می‌بخشد پس سوی پرستش اهورامزدا است. هر زرتشتی برای نیایش باید رو به سوی روشنایی و پشت بر تاریکی کند. آتش پرستاران در آتشکده از آن پرستاری می‌کنند. جشن آذرگان از جشن‌های ویژه آتش در فرهنگ ایران است.

سروده‌ی مسعود سعد سلمان، بر پایه‌ی کتاب بندهش
ای خرامنده سرو تابان ماه
روز آذر می چو آذر خواه
شادمان كن مرا به می كه جهان
شادمان شد به فر دولت شاه

اندرزنامه آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)
به راه شو و نان مپز چه گناه گران است


اندرزنامه آذرباد مهر اسپندان در سروده‌ی استاد ملک‌الشعرای بهار:
به (آذر) مپز نان، که دارد گناه / بدین روز، نیک است رفتن به راه

یاد روز چهارم شهریورماه:
 بهرام گور ساسانی، در سال ٤٢٩ ميلادي‏، به درخواست ارمنيان، فرمانرواي ارمنستان را عزل كرد.
نقل از تارنمای امرداد

پيدايش آتش


يكى از با ارزش ترين و كهن ترين رُخ داد تاريخ پيدايش آتش
  بوده است.
و پيدايش فلز، و ساختن ها يكى پس از يكى زاده شدند.
مى توان به ساخت كاغذ و چاپ و شناخت نيروى بخار و بهره بردن و شكافتن هسته و بنيان گذارى دانش  سيبرنتيك، گام نهادن در كيهان … دانست.
هر چند زود است در ارزش دستآوردهاى دانش نو، داورى كنيم.
جشن سده ، جشن آتش
در نگاه من، گونه ايى ستايش  هست ستايش پيشرفت و بزرگى
فرهنگ و تاريخ ايران آريايى  در دوران كهن، جشن كهن ديارا جشن مردم ايران جاويد، گرامى داشت پيدايش آتش به دست آدمى ، آرى جشن سده ياد آور رهايى مردم ايران زمين از ستم ها و بيدادگرى هاى آژهاك اهريمن بود كه آتش بر بام هايشان بر افروختند.
به هر روى جشن آتش ، جشن سده خيزش بر پاد بيدادهاى اهريمن و پيروزى انسان بر نامردمى ها و ستم ها و دردها است.
و جشن سده پدافندى بود كه مردم با سرما و تاريكى شب هاى زمستانى داشتند.
وه …!!! وه منش و با شكوه ست. براستى چه ماناك زيبايى در اين جشن نهفته است.
و نگاه و سخنى ديگرى هم دارد كه ديبايش را دو چندان مى سازد، ياد آور آئينى براى وا داشتن زاستارى، چهرگان سرد و تيره و خسته به گرمى و روشنايى و تابش خورشيد.
بكوشيم
 تا جشن سده جاويدان بماند و
هر سال اين آيين نياكان را با شكوه بر گزار كنيم.
ياد آور مردمانى باشد كه براى شكوه و سر بلندى ايران زمين آريايى به فرهنگ  و تاريخ آن و براى رهايى و آزادى و بر افتادن سرما و ستم و تيرگى ها از جهان .

🔥🔥🔥🔥🔥🔥
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

۱۳۹۸ شهریور ۱, جمعه

به خجستگی یکم شهریور روز ملی پزشک




 پیشینه‌ی پزشکی ایرانیان را باید در ۵۰۰۰ هزارسال پیش جستجو کرد.
هنگامی که درشهر سوخته‌ی سیستان برای بانویی ۲۶ تا ۳۰ ساله چشم مصنوعی از قیر و چربی چارپایان ساخته و بخشی از جمجمه‌ی دختری ۱۳ ساله را بازسازی ( ترمیم) نمودند.
واژه‌ی « دارو» نیز برگرفته از« داروک» در زبان پهلوی است/ دراگ‌استور ریشه در زبان فارسی دارد.
اوستا نیز نخستین پزشک #آریایی‌ را ثریته می‌داند که با گیاهان دارویی و کاردورزی ( جراحی) بیماران را درمان می‌کرده است.
نام «پزشک» برآمده از واژه‌ی اوستایی بئسز «baesaza» و زبان پهلوی بجشک٬ بچشک و بزشک به چم( معنی) درمان ‌‌کننده است.
واژه‌ی « دارو» نیز برگرفته از« داروک» در زبان پهلوی است که از دو بخش دار
(درخت) و پسوند « وند» فراهم آمده٬ زیرا در ایران باستان درمان با گیاهان و درختان انجام می‌شده است. واژه(Drug) انگلیسی و دراگ‌استور ریشه در زبان فارسی دارد.
رستمینه» و « رستم‌زایی» نوعی زایمان در ایران که بعدها رومیان به آن سزارین گفتند

کتاب #اوستا از سه گروه پزشک یاد می‌کند که خود نشان از ساختار پیشرفته‌ی دانش پزشکی دارد: اوروار پزشک که با گیاهان به درمان می‌پرداختند. مانتره پزشک که روان درمانی می‌کردند‌ کاردپزشک که با کاردورزی بیماران را بهبود می‌بخشیدند.

چشمه‌ی دیگری از دیرینگی و شگرفی دانش پزشکی را باید در استوره‌ها دید آن‌جا که یک پزشک توانمند به نام سیمرغ٬ که در اوستا به گونه « سئنه» و «سئنه‌مرغو» آمده در ریخت پرنده‌ی افسانه‌ای هنگام زایش رستم٬ پهلوی رودابه را شکافته٬ بچه را بیرون می‌آورد.
از این‌رو چنین زایمانی را از دیرباز در ایران «رستمینه» و « رستم‌زایی» می‌‌گفتند کاری که سده‌های پس از آن برای زایش سزار امپراتور روم سزارین نامیده شد.
همین سیمرغ است که زخم‌های رستم و رخش اسب او را در جنگ با اسفندیار با شیر و مشک بهبود ‌بخشیده با منقارش تیر‌ها را از تن‌ آن‌ها در آورده و جای خون‌ریزی را می‌مکد تا گند( عفونت) نکند.
برپایه همین استوره‌ها جمشید و فریدون پادشاهان پیشدادی نیز با کمک گیاهان برای بیمارهای پوستی٬ استخوانی و دندانی چاره‌یی می‌اندیشیدند.

روز پزشک فرخنده و شادباش باد
🔥🔥🔥🔥🔥🔥
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

معجزه زرتشت -زنده ياد موبد رستم شهزادي


چگونگي نماز-زنده ياد موبد رستم شهزادي


☆ پوشش (:حجاب) زرتشتیان ☆


 واژه حجاب‌‌ در لغت نامه دهخدا به چمار(معنی) پرده‌ و چادر آمده است. هرآینه چم (:معنی) مذهبی آن پنهان کردن‌ زن از دیدگان مرد آمده است.
پوشش تن و اندام برای زنان و مردان نسبت به فرهنگ و باورهای نیک و بد مردمان هر کشورگوناگون است.

اشوزرتشت در سرودهایش، از پوشش مرتوگان (مردم) به‌ویژه بانوان هیچ سخنی به میان نیاورده است.
در ایران باستان زنان و مردان هیچگاه بدون پوشش نبوده‌اند. ایرانیان نسبت به محل زندگی و آب وهوا و شیوه کار و زندگی خود در شهر و روستاها پوشش‌های زیبای گوناگون خود را داشته‌اند.

 بانوان ایرانی همچون: زنان گیلکی، مازندرانی، بختیاری، کرد، لر، بلوچ، پارس؛ آذری و... با پوشش‌های رنگارنگ بوده اند

در ایران زمین ویژگی‌هایی پوشش نژادها و تبارهای ایرانی بگونه یکسان بوده که این پوشش‌ها با رنگهای زاستار(طبیعت) همگون است مانند: رنگهای سرخ، سبز، ارغوانی، زرد، آبی، سپید و دیگر رنگهای شاد که در پوشش آنان به چشم میخورد و در درازای تاریخ اینگونه بوده است.
ایرانیان از جامه و رخت و لباسهای تیره‌وتار استفاده نمیکردند. نیاکان نیک ما ایرانیان باور داشتند که رنگهای کبود و تیره اندوهگین و افسردگی‌آور هستند.


از آنجایی هم که مردان ایرانی دل و چشم پاکی داشتند نیازی به پوشاندن زنان ایرانی نبوده که در جامعه و در خانه و کنار فامیل پوشش آنچنانی و زننده داشته باشند. در دین زرتشتی زن و مرد برابرند و نسبت به همدیگر ارزش و ارج گذارده و میگزارند.
برگرفته از تارنمای موبد نیکنام

🔥🔥🔥🔥🔥🔥
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

۱۳۹۸ مرداد ۳۰, چهارشنبه

شهریور امشاسپند؛ چهارمین روز از ماه شهریور در گاهشمار زرتشتی

اين تنت را ز نيكويی زيور  
شهره روزی است روز شهريور
امروز شهریور امشاسپند و چهارمین روز از شهریورماه زرتشتی برابر است با چهارشنبه 30 امردادماه خورشیدی و 21 آگوست 2019 میلادی.
در گاهشمار زرتشتی روز چهارم هر ماه شهریور نامیده می‌شود و برابر آیین، هرگاه نام روز و نام ماه برابر می‌شد آن روز را جشن برپا می‌کردند و به شادمانی و ستایش آفریده های نیک اهورا مزدا می‌پرداختند. برابری روز شهریور با نام شهریورماه در گاهشمار زرتشتی را شهریورگان می‌نامیدند. جشن شهریورگان، شهریور روز از شهریور ماه که روز سی ام امردادماه و به نام امشاسپند توانای "خْـشَـتْـرَه ‌وَئیریَـه" به معنی کشور آسمانی یا شهریاری آرمانی و شایسته است.
ابوریحان بیرونی، در آثارالباقیه در باره‌ی این جشن کهنسال ایرانی می‌گوید: "شهریور ماه که روز چهارم آن شهریور روز است و به مناسبت برابری دو نام روز و ماه جشن می‌گیرند، آن جشن را شهریورگان گویند . چم (معنی) شهریور دوستی و آرزوست.
خشَتَره وییریه یا شهریور به چم «شهریاری و نیرومندی اهورایی»، نام سومین امشاسپند است. این امشاسپند نشان از پیروزی دارد، زیرا وظیفه‌ی اصلی او پاسداری از فلزات است.
خشَترا در اوستا نام سومین فروزه اهورامزدا از گروه امشاسپندان است. خشَتَره وییریه یا شهریور به چم «شهریاری و نیرومندی اهورایی»، نام سومین امشاسپند است. این امشاسپند نشان از پیروزی دارد، زیرا وظیفه‌ی اصلی او پاسداری از فلزات است. در اوستا نماد توانمندی و فر و شکوه پادشاهی اهورامزدا است. نگهبانی توپال‌ها (فلزات) بر روی زمین به او سپرده شده است.
شهریور (امشاسپند)، خَشَتَرَه وَیریَه نام یکی از امشاسپندان زرتشتی است. در اوستا «خشَثرَ وَیریَه» و در پهلوی «شَهرِوَر» و در فارسی «شَهریوَر» یا «شَهریَر» است. بخش نخست این واژه به چم (:معنای) شهریاری و شهر است (مراد از شهر، همانا کشور است، چنان‌که سرزمین ایران را، ایران شهر می‌نامیدند) بخش دوم این واژه، یعنی «ویریه»، فروزه (:صفت) و به چم مورد پسند است. بر این اساس، خشتره‌ویریه، به معنای آرمان‌شهر یا شهریاری آرمانی یا توانایی مینُوی آرمانی است. در اساطیر زرتشتی و ایرانی این امشاسپند نماد شهریاری و فّر و فرمان‌روایی اهورا مزدا و نگاهبان فلزها و پاسدار فَر و پیروزی شهریاران دادگر و یاور بینوایان و دستگیر مستمندان است.
در جهان مادی پاسبان فلزات است. شهریاری اهورایی از قانون اشا ( هنجار هستی ) بر می خیزد و همه جهان را در بر می گیرد. در این روز نیکوست به خواستگاری رفتن و زن خواستن.
در بندهش که از نامه های کهن ایرانی است از دیوی بنام سئورو یاد شده که دیو آشوب و تباهی است و از دشمنان و هماوردان خشَتریور می باشد، از سوی دیگر ایزدانی مانند ایزد خور، ایزد مهر و ایزد آسمان از یاران و همکاران او هستند.
مسعود سعد سلمان می‌سراید:
«ای تنت را ز نیکویی زیور / شهره روزی ست روز شهریور».
چکامه از «مسعود سعد سلمان»
شهریور است و گیتی از عدل شهریار
 شاد است، خیز و مایه شادی به من بیآر
باده شناس، مایه شادی و خرمی
بی باده هیچ جان نشد از مایه شاد خوار

سروده‌ی مسعود سعد سلمان، بر پایه‌ی کتاب بندهش
اين تنت را ز نيكويی زيور  
شهره روزی است روز شهريور
تا به اقبال شهريار جهان
بگذرانيم جان به لهو و بطر

اندرزنامه آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)
خوش باش

اندرزنامه آذرباد مهر اسپندان در سروده‌ی استاد ملک‌الشعرای بهار:
به (شهریور) اندر شوی شادخوار/ کنی در (سپندارمز) کشت و کار
یاد روز 30 امردادماه:
- جشن شهريورگان در گاهنمای زرتشتی
نقل از تارنمای امرداد

شهريورگان خجسته و پيروز باد


واژه ی شهریور در اوستا به گونه ی خشترَه وَئیَه آمده است که به چم شهریاری نیرومند است.جشن شهریورگان در شهریور روز از شهریور ماه برگزار میشود.این روز در گاهشمار کهن،چهارمین روز از ماه شهریور و در گاهشمار کنونی سی ام امرداد ماه است.مردم در این روز گرد هم می آیند و پساز برپایی نیایش همگانی به جشن و پایکوبی می‌پردازند.چند سالی است که برپایه ی اعلام انجمن موبدان،شهریور روز از شهریورماه،روز پدر نامیده شده است.

🌿ای امشاسپندان شما همه هم فکر و همگام بخشایش نیک را به ما مردم ارزانی دارید .آیین راستی و پاکی و منش نیک را به ما بیاموزید که عشق و ایمان به خدا در نهادمان افزایش یابد.  پروردگارا !
ما با قلبی آکنده ازمهر تورا می پرستیم و خواستاریم به شادی و خوشبختی جاودانی مزدا دست یابیم.
یسناهات51بند 20 🌿

☘️ خشتره وئیریه در زبان پارسي به گونه ي شهریور آمده است. این امشاسپند نماد شهریاری مینویی، توانایی خدایی و پادشاهی بر خود است .
در اوستا «خْشَتره_وئیریَه» و در پهلوی «شَهرِوَر» و درپارسي «شَهریوَر» است.
بخش نخست این واژه به معناي شهریاری و شهر است و فرديد از شهر، همانا کشور است، چنان‌که سرزمین ایران را، ایرانشهر می‌نامیدند.

بخش دوم این واژه(وئیریه)فرنام است.خشتره‌وئیریه، به معناي آرمان‌شهر یا شهریاری آرمانی یا توانایی مینوی آرمانی است. در اسطوره هاي  زرتشتی و ایرانی این امشاسپند نماد شهریاری و فّر و فرمان روایی اهورا مزدا و نگاهبان  آسين ها  و پاسدار فَر و پیروزی شهریاران دادگر و یاور بینوایان و دستگیر نيازمندان است
☘️شهریور به چم «شهریاری و نیرومندی اهورایی» و در جهان مادی پاسبان فلزات است. شهریاری اهورایی از هنجار هستی برمی‌خیزد و همه‌ی جهان را دربر می‌گیرد.

☘️در اوستا از شهريور كشور جاوداني اهورامزدا، سرزمين انوشه و بهشت برين نام برده شده ، همان جاييست كه خود اهورا و ايزدان مى باشد . كه آدمي چنان در راستي و اشايي و براي شادي ديگران و آباداني كوشا باشد و در مهرباني زندگاني كند كه پس از مرگ در اين جايگاه ، روان و فر به شايستگى باشد
ايرانيان در اين روز به آتشكده مى روند ستايش و نيايش ويژه ايي بر پا مى دارند و در آتشكده ، چوب هاي خوش بو و اسپند و بر آتش  مى گذارند و بوي خوش و گرما آدمي را به مهماني نيايش زيبايي به سوي اهورامزدا مى كشاند .
نقل از درگاه(کانال) زرتشت و مزدیسنان

گام های رازوری(:عرفان) دردین زرتشت

شناخت خداوند، پرورش و پویایی ویژگی های اخلاقی و نزدیک شدن به اهورامزدا(:دانایی وآگاهی بیکران)، برجسته ترین آماج (:هدف) سفارش شده اَشوزرتشت در زندگی مرتوگان (:انسان) است. آموزگار وپیام آور ایرانی باور داردکه اگر مرتوگان رفتار خود را به شش فروزه یی که از اهورا (:هستی مند) سرچشمه گرفته هماهنگ سازد، گذری به هفتمین گام نیز خواهد داشت و به جایگاهی خواهد رسید که به جز خداوند و آگاهی از هستی چیزی نخواهد دید ونخواهد بود.

نخستین گام در راه نزدیک شدن به مزدا (:دانایی وآگاهی)، وَهومن یا منش نیک است، این واژه درزبان پارسی به بهمن تبدیل شده است. نیک اندیشی یکی از فروزه های ذاتی اهورا(:هستی مند) است که انسان نیز بایستی در نخستین گام آن را درخود پویا سازد وپرورش دهد. با همه رویدادهای هستی وپی آمدهای زندگی با نیک منشی برخورد کند.

گام دوم، گزینش اَشَه وَهیشْتَه یا بهترین اشویی است. این واژه در گویش پارسی به ریخت (:شکل) اردیبهشت درآمده است. اشویی در ذات اهورا (هستی مند)، هنجار درست و توانایی دادگری (:قانون مداری) است، این فروزه نیزدر مرتوگان(:انسان) کوششی برای هماهنگی در رفتار بر پایه اشویی، همانا پیوستن به هنجارراستی است. در این گام جز راستی وبهترین آن راه دیگری گزینش نخواهد شد.

خْشَترَه وَئیریَه که در گویش پارسی به ریخت (:شکل) شهریور درآمده است، توانایی مینوی و پادشاهی برخویشتن است. توانایی بهره گیری ازگذشت ومهربانی، توانایی نگاهبانی از رفتارناهنجار، توانایی پاسداری ازحق و مبارزه با دروغ، توانایی رسیدن به آزادی و آزاد منشی و توانایی بخشش ودهش ازداشته های خویش
که گام سوم در راه شناخت ورازوری است.

گام چهارم، فروزه «مهرورزی» است که در گات ها به گونه "سپنتَه آرَمئی تی" بیان شده و در گویش پارسی به سپندارمذ یا اسپند تبدیل شده است. "سپنته" به چم مقدس و "آرمیی تی" به چم آرمان است (آرمان پاک ومقدس) در بینش اشوزرتشت، بین مرتوگان (:انسان) و مزدا (:دانایی وآگاهی بیکران) دوستی و همکاری برقراراست، ترس و بیدادی از دانایی درکار نیست. درابن گام شایسته است تا مرتوگان (:انسان) فروزه «مهرورزی» را در خویش افزایش دهد، دلداده ای سپندینه گردد. خویشتنداری، گذشت، فروتنی، مهربانی، بخشندگی و دهشمندی را که از پرتوهای این فروزه اند دررفتار خویش پویا سازد.

گام پنجم در رازوری بینش زرتشت "هَه اوروَتات" است که در گویش پارسی به گونه خورداد بیان شده  وبه چم رسایی و (:کمال) است. در این گام وپشت سرگذاشتن گام های پیشین، رسایی وبالندگی در مرتوگان (:انسان) پدیدار خواهد شد و او را کم کم به جایگاه مرتوگان (:انسان) آرمانی همسان خواهد کرد.

ششمین گام رازوری "امره تات" است که درگویش پارسی به ریخت امرداد در آمده است وبه چم نامیرایی وجاودانگی است.
در بینش اشوزرتشت رسایی که در گام پنجم پیش آمده با گام جاودانگی که ششمین گام است به هم پیوسته می باشند. به این چمار (:یعنی) اگر مرتوگان (:انسان) به رسایی برسد خود به خود به «بی مرگی» نیز خواهد رسید. بی گمان این فروزه نیز از ویژگی ذاتی اهورا(:هستی مند) است ولی مرتوگان نیز بر پایه هنجاری که در آفرینش او پیش بینی شده به گونه ای دیگر و به گونه نسبی جاودانه خواهد شد.

هفتمین گام، در راه  رازوری (:عرفان) و شناخت اهورامزدا(:دانایی وآگاهی بیکران هستی مند)، سپنتامن گونه شدن و سرَئوشَه است این واژه درگویش پارسی به گونه «سروش» بیان شده ، روشنایی راستین و ندای اهورایی است که چون فروزه ای، نهاد مرتوگان (:انسان) و دیده دل رازور(:عارف) را روشن خواهد کرد، بنابراین درکنار کار وکوشش، گام های رازوری نیز می تواند درمرتوگان سپری شود، فروزه هایی چون پاکی و راستی، توانایی سازنده برخویشتن و مهرورزی پویا خواهد شد تا رسایی و پایندگی در نهاد او فزونی وپایدار گردد.
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان


☆ احكام در دين زرتشت ☆


احکام، جمع حکم بوده که در گویش پارسی به گونه "دستور" آمده است.
 برخی ازدستورهایی که هر مرتو (:انسان) بایستی در زندگی داشته باشد یا برگرفته از "قوانین مدنی" است که درهرکشور با نگرش های فرهنگی، تیره ای(:قومی) ودینی مرتوگان (:مردم) وبایاری نمایندگان در مجلس فراهم گشته که بیگمان همه باید دادپذیر (:قانون مدار) باشند تا هنجار همگانی پایدار بماند و بی هنجاری گسترش نیابد.
یا دستورها (:احکامی) است که برای تندرستی، توانایی، شادابی، نیرومندی وبالندگی مرتو نیازاست که بهتر است، دانش وخرد همگانی درهرهنگام باپژوهشی نیکوتر، سفارش های مورد نیاز بر پایه دانش را آگهی دهد. تا جان مایه زندگی در راستای خواسته اهورامزدا (:دانایی وآگاهی) باشد.

اشوزرتشت در سروده های خود، گات ها به دستورها (:احکام) اشاره ای نداشته است. بینش زرتشت؛ چگونگی گزینش خوراک، خوردن وآشامیدن، جامه پوشیدن، شستن تن وبدن،  پاکیزگی دست و پا، گوش ودندان، الگوی سر بریدن حیوان وپرندگان ومانند اینها را به دانش زمان وگزینش خرد دانایان درهر رشته واگذار کرده است.
هنگامی که بینش زرتشت شیوه دانایی و خردمندی را به مرتو سفارش می کند شایسته است تا دانش بهداشت، دانش پیشگیری و درمان، دانش پاسداشت زاستار (:طبیعت)، دادگستری، دارایی (:اقتصاد)، روانشناسی، هازمان شناسی و دانش های دیگر، پاسخگوی نیازهای مرتو ومرتوگان باشد.

 در ایران باستان شیوه های گوناگونی از دستورها (:احکام) در هر دوره با دانش وآگاهی مرتوگان آن روزگار پدیدار شده اند ودر نسک (:کتاب) هایی مانند "وندیداد" با دبیره (:خط) اوستایی به یادگار مانده اند که هریک به هنگام خود کاربرد خوبی داشته اند ولی با پیشرفت پیوسته دانش، اینگونه دستورها (:احکام)، ارزش خود را از دست داده است. بیگمان بسیاری از دستورهای به یادگار مانده در نسک های وندیداد وبرخی از نوشته های پهلوی نیز با اندیشه زرتشت هم خوانی ندارد!

آشکار است که هرروز، هرگاه و هرگام دانشمندان رشته های گوناگون، سفارش تازه ای را پیشنهاد می کنند که اگر پیروی نگردد ناهنجاری همگانی را در پی خواهد داشت.
بدین روی برای مرتو نیازی نیست تا به انگیزه یافتن پرسش های زندگی خویش، به سراغ نسک های دستور(:احکام) دینی برود بلکه برای رسیدن به زندگی بهتر با تندرستی وشادی، پیروی ازدانش گوناگون را از یاد نبرد. وآزادانه راه خویش را برگزیند.

 زرتشت دربند نهم ازهات سی گات ها سفارش می کند:
بهترین گفته ها را به گوش بشنوید،
با اندیشه ای ژرف بر آن بنگرید،
سپس هر مرد وزن ازشما،
راه خویش را آزادانه برگزیند...
 در پرتو چنین بینشی، هرزرتشتی درشنیدن گفته ها و پذیرش سفارش های نگاشته شده درنوشته ها آزاد است.

  برکسی پوشیده نیست که دانش مرتوگانی (:بشری) در هرگاه فرآیند ساده ونیکوتری را بر جهانیان نمودار می سازد. مرتوی خردمند بایستی هریک ازپیشنهاد های دانش گوناگون را پذیرا گردد تا آسیبی برزندگی خود ودیگران وارد نسازد. ایدون باد.

🔥🔥🔥🔥🔥🔥
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

۱۳۹۸ مرداد ۲۸, دوشنبه

زیارتگاه های نامور زرتشتی



زیارتگاه های زرتشتیان
« زرتشتیان در مراسم رفتن به پیرها ( زیارتگاه ها) ، بزرگی ، بزرگ منشی، پاكی و مظلومیت دخترانی را می ستایند كه تسلیم دشمن نشده و خود را به خفت و خواری نسپرده‌اند تا آن‌ها را در بازارهای حلب و شام بفروشند و حتی تا یزد كویری آمدند و تشنه و گرسنه در كوه‌ها و بیابان‌های بی آب وعلف اطراف یزد پس از تحمل سختی‌های بسیار حتی دل كوه هم به رحم آمد و آنها را در خود گرفت و شهید شدند …» 
كتاب جهانبینی نوشته موبد دكتر خورشیدیان (سنت زرتشتی و كاربرد آن)



چگونگی پیدایش زیارتگاه های زرتشتیان در یزد
برخی از اماكن متبركه را نزد زرتشتیان پیر نامند. اما پیر در لغتنامه ها و فرهنگ ها به معنی مراد، مرشد، پیشوا و راهنما آمده است كه در نزد زرتشتیان نیز مراد راهنماست.
پیش از فرو ریختن پادشاهی ساسانیان ، یزدگرد برای حفظ جان خانواده خود، درمنقطه‌ی كویری و متروك كه آن روز جلب توجه نمی كرد و امروز یزد نام دارد ( نام كنونی یزد نیز به یادگاری یزدگرد به جا مانده است ) جایگاهی تهیه كرد و خانواده خود را كه عبارت از دو پسر (هرمزان و اردشیر ) و پنج دختر ( نیك بانو ، نازبانو ، پارس بانو ، مهربانو و شهربانو ) و همسرش ( كتایون ) و مروارید نامی ( هریش به معنی خدمه ) بود، در آن مستقر نمود. پس از آن خانواده یزدگرد برای دور بودن از امواج حوادث ترك دربار و دیار نموده و هر یك به گوشه‌ای و خلوتگاهی پناه بردند و دست نیاز به درگاه پروردگار بخشنده بردند و از آستانش خواهان یاری شدند و خداوند یاری دهنده‌ی درماندگان، دعای آن‌ها را پذیرفت و دریچه‌های مهربانی خود را به رویشان گشود و سعادت جاودانه را بهره آن‌ها ساخت . هرمزان و شهربانو اسیر به عربستان برده شدند . بقیه خانواده بعد از جدا شدن از همدیگر هر یك به سویی گریختند .
شادروان موبد مهرگان چنین می نویسد : چنان پیداست كه در اواخر شاه یزدگرد بن شهریار اولادان او كه از گردش چرخ كج‌رفتار از دست ظالمان فرار كرده و هر یك به رنج و سختی به كوه و بیابان پناه برده‌اند و به امر خداوندی غایب شده‌اند كه اكنون آنجا را زیارتگاه می‌نامند1.
این اماكن دارای مقدار زیادی آب بوده و حتی اكنون مجرا و سوراخ هایی وجود دارد كه نشان می‌دهد كه در گذشته خیلی دور آب از آن‌ها جاری بوده و در نتیجه آن‌جا منطقه ای سبز و خرم و با صفا بوده است. در آبان یشت آمده كه وقتی ایران شكست خورد، عده ای از خاندان یزدگرد فرار كرده به این نقطه آمدند و در این دره سبز كه كوه سر به فلك كشیده‌ای در آن قرار داشت، از بیگانگان در امان بودند . همچنین این‌جا در پیرامون كویر جای داشت كه این یك برتری بود.
------------------
1.كتاب آیین دین زرتشتی (1291 یزدگردی(



زیارتگاه پیر هریشت



در 90 كیلومتری غرب یزد و 15 كیلومتری اردكان بر دامنه‌ی‌كوه‌هایی پست با پوشش گیاهی اندك، زیارتگاهی به نام هریشت وجود دارد. زرتشتیان باور دارند كه یكی از یاران دختر یزدگرد (ندیمه‌ای به نام گوهربانو كه او را مروارید نیز دانسته‌اند) در این مكان غیب شده است . بر پایه‌ی روایات، گوهربانو در پی تعقیب تازیان، از كاروان همراهان جدا شده و پس از سرگردانی در این محل به نیایش خدا می‌پردازد و ناگهان ناپدید می‌شود و سال‌ها پس از ناپدید شدن بر كودكی گمشده نمایان شد و به او فرمود تا از پدر بخواهد كه پیر هریشت را بنیان گذارد. بخشی از سنگ كوه كه برجسته است و در پستو جای دارد، به عنوان این مكانِ ناپدید شدن دانسته می‌شود.
زیارتگاه ، در بالای پله‌هایی ساخته شده است كه به بالای كوه راه دارد. پیش از رسیدن به پای پیر، زیارت كنندگان دست و صورت خود را با آب پاكی كه در راه‌پله و قبل از رسیدن به پیر درنظر گرفته شده است، شستشو می‌دهند. در بالای پله‌ها درِ ورودی زیارتگاه قرار دارد كه به‌گونه‌ای زیبا با سه سخن اندیشه‌برانگیز اشوزرتشت اسپنتمان یعنی" هومت ، هوخت و هورشت" آراسته شده است. به‌هنگام ورود، اتاقی پیش رو قرار می‌گیرد كه در میان آن كلكی وجود دارد كه بر روی آن آتش می‌افروزند و بوی خوش بر آن می‌نهند. گرداگرد این اتاق سكوهایی برای نشستن زیارت كنندگان ساخته شده است . زرتشتیان در حالی كه نگاره‌ی زیبای نخستین پیامبر آریایی ، تابلوهایی به خط بی‌نظیر دین‌دبیره و گل‌هایی شاداب این اتاق را آذین بخشیده است،  روسری و كلاه بر سر می‌نهند و اهورامزدای یگانه را ستایش می كنند.
ساختمان اصلی زیارتگاه ، علاوه بر این اتاق ، یك پستو دارد كه آتش همیشه روشن در اینجا جلوه‌ای روحانی بدان بخشیده است. پستو همان بخشی است كه آن را مكان ناپدید شدن گوهربانو خوانده‌اند. اینجا هم با نمادهایی از دین زرتشتی آراسته شده است و مكانی است كه انسان را به آرامش درونی برای راز و نیاز با پروردگار خویش می‌رساند.
در خارج از ساختمان زیارتگاه و پایین آن ، ساختمان‌هایی به نام خیله توسط خیراندیشان زرتشتی برای ماندنِ چند روزه‌ی زیارت كنندگان بنا شده است. همچنین ، آب انباری در پایین پیر وجود دارد.
زرتشتیان هر سال از روز امرداد تا روز خور از ماه فروردین (7 تا 11 فروردین) برای برگزاری آیین های دینی و سنتی از همه جای جهان، در این زیارتگاه گرد هم می آیند. همچنین جشن آتش افروزی ( هیرومبا ) را زرتشتیان شریف آباد در 26 فروردین در این زیارتگاه برگزار می‌كنند.



 زیارتگاه پیر نارکی 

پیر ناركی در 58 كیلومتری جنوب شرقی شهر یزد بر دامنه‌ی كوه غربی بلندی به نام تجنك نزدیك دره زنجیر و یا در نزدیكی تفت از دره گیگون قرار دارد. برپایه‌ی روایت‌ها، دختر یزدگرد  به نام  نازبانو  در این مكان مقدس ناپدید شده است. ناز بانو بر بیابانگردی روشن بین نمایان شده و او را فرمان به بنیاد پیر ناركی می‌دهد.
ساختمان زیارتگاه شامل اتاقی است كه پذیرای دل‌های گرم زیارت‌كنندگان زرتشتی است. در بیرون از این اتاق ، مكانی برای شستشوی دست و صورت در نظر گرفته شده است. خارج از دری كه این دو محل را در بر می‌گیرد، ساختمان‌هایی به نام خیله از دهش خیراندیشان ساخته شده است. این خیله‌ها برای ماندنِ چند روزه‌ی زیارت كنندگان پیش‌بینی شده‌اند.
زرتشتیان از گوشه و كنار جهان ، همه ساله از روز مهر تا ورهرام از ماه امرداد ، برابر با 12 تا 16 امرداد ماه ، با گرد هم آمدن در این مكان ، به نیایش اهورامزدا و برگزاری آیین دینی و مراسم سنتی همراه با شادی ، می‌پردازند.



زیارتگاه پیر بانوی پارس 



پارس بانو در دامنه‌كوهي نزديك جنوب شهر عقدا در 112 كيلومتري جنوب غربي شهر يزد در محلي به نام ارجنان (زرجوع) وجود دارد.
از روز مهر تا روز ورهرام از ماه تیر یعنی 13 تا 17 تیر ماه،  همه ساله زرتشتیان با برپایی آیین های دینی و سنتی در این زیارتگاه گرد هم می آیند.
روایت است كه پارس بانو (دختر یزدگرد ساسانی) را در این مكان مقدس در خود گرفته است. شهبانو در خواب نابینایی نمایان شده پس از شفای چشمان او، می‌فرماید پیر بانو را بنیان گذارد.
پیرمردان و پیرزنان قدیمی اظهار می‌كنند كه آثار لباسی و ریشه‌ی مقنعه مانندی در شكاف كوهِ زیارتگاهِ پارس بانو دیده‌اند كه شوربختانه برای تبرك آنها را كنده و برده‌اند و اینك تنها شكاف كوه برجای مانده است.




زیارتگاه پیر سبز یا چک چک 


« صاحب پیر را نام حیات‌بانو و از شاهدخت‌های ساسانی است كه پس از سقوط مداین برای پاسداری از ناموس و پاكدامنی خویش به اطراف ایران آواره شده‌اند‌. حیات‌بانو چون به دامنه كوهی پشت هومین و سنجد می‌رسد‌، سیاهی دشمن را از دور می‌بیند و نالان و گریان به سمت كوه بلند خشك بالا می‌رود‌. همینكه در دسترس دشمن قرار می‌گیرد آهی از دل كشیده و با نگاهی به كوه بلند می‌گوید‌: مرا چون مادری مهربان در آغوش خود گیر و از دست دشمنانم برهان‌. همان دم شكافی در كوه پدیدار شده و حیات‌بانو در آن ناپدید می‌گردد و سپاهیان دشمن از دیدن این پیشامد شگفت‌زده شده راه خود در پیش می‌گیرند‌. پس از گذشت زمانی، بالای این كوه بلند خشك بی‌آب و علف، قطره‌های آب چشم یتیمان و دیده گریان ستمدیدگان، چون صاحب آن به زمین می‌چكد‌. به قدری كه مسافری را سیراب و شاداب نماید و اگر جمعیت زیادتر یا گله گوسفندان فراوانی بدانجا رسند جریان قطرات آب زیادتر می‌شود به گونه‌ای كه برای همه اندازه باشد‌. این كوه خشك، از بركتِ پیر امروز سبز و خرم می‌باشد. از روز اشتاد ایزد و خورداد ماه به مدت 5 روز مراسم ویژه زیارت در آن كوه برپا است و گروه زرتشتیان بدانجا می‌شتابند و نذر و نیاز و شادمانی می‌نمایند‌».
نیك‌بانو به همراه مروارید كه كنیز بوده در بیابان از هم جدا می‌شوند، نیك‌بانو به سمت شرقی یزد رفت و در 37 كیلومتری اردكان به كوهی رسید و از خدا نالید و به فرمان پروردگار در آن كوه ناپدید شد و امروز به پیرسبز (چكچكو) معروف است.
زیارتگاه پیرسبز در 68 كیلومتری شمال غرب و در دامنه كوه آهكی یزد واقع شده است و به تولیت و سرپرستی انجمن زرتشتیان شریف آباد اردكان اداره می‌شود.
چوپانی در آنجا حیات‌بانو را به خواب می‌بیند كه به او می‌فرماید تا پیر سبز را بنیاد گذارد‌. در دیواره سنگی یك سوی نیایشگاه جایی وجود دارد كه روییدنی‌هایی مانند پرسیاوشون و مورد و انجیركوهی رشد كرده است و آب قطره قطره از شكاف سنگ‌ها بیرون می‌ریزد و در حوض سنگی زیر آن ذخیره می‌شود.
روزهای زیارت پیر سبز از اشتاد ایزد تا روز انارام برابر با 24 تا 28 خورداد ماه خورشیدی، و به مدت 5 روز است.
همچنین می‌گویند چوپانی در نزدیكی این مكان گله خود را گم می‌كند و پس از جستجوی بسیار بدون نتیجه گرسنه و تشنه به اینجا كه آب از آن می‌چكیده است‌، می‌رسد و به خواب می‌رود‌. در خواب بانویی را می‌بیند كه به او می‌گوید در این محل مكانی به نام من بساز و شمع و چراغ بیافروز و مومنان را نیز خبر ده كه اینچنین كنند و چون چوپان بیدار می‌شود گله گمشده را نیز در پیش روی خود می‌یابد و در زمانی اندك به كمك بهدینان در آن مكان زیارتگاه پیرسبز درست می‌شود‌.





زیارتگاه پیر ستی پیر یزد 

در مریم آباد از ووستاهای شهر یزد است. هر سال در روز اشتاد از ماه ‏خورداد ( 24 ‏خر داد) زرتشتیان به زیارت پیر ستی پیر که به قلعه هستندان نیز مشهور است می روند. نیایش و ستایش اهورا مزدا و برگزاری مراسم دینی و سنتی ، از آداب زیارت این پیر است طبق عقیده زرتشتیان، شاهزاده شاهویر در آتشکده آذر برزین مهر در خرا سان، بر یکی از زندانیان نمایان می شود. او را بر اسب می نشاند و همان دم در جایگاه ‏ستی پیر فرود می آورد و می گویا تا ستی پیر را بنیاد گذارد. بنا بر تقویم قدیم زرتشتی، روز اشتاد از ماه بهمن به مدث 1 روز، زمان برگزاری نماز همگانی در اپن جشنگاه بوده است 





پیر نارستانه

پیر نارستانه در 31 كیلومتری شرق یزد و در پشت كوه دربید قرار گرفته است. زرتشتیان سراسر جهان، همه ساله به مدت 5 روز از روز سپندارمذ تا روز آذر از ماه تیر یعنی 2 تا 6 تیرماه خورشیدی در این مكان گردهم آمده و آداب و رسوم نیایش اهورامزدا و برپایی سنت‌های شاد را به جا می‌آورند.
روایت است كه كتایون (همسر یزدگرد) به سبب علاقه‌ای كه به پسر كوچك‌تر خود ( اردشیر) داشته با هم به سمت شرقی یزد گریختند. اردشیر پس از جدا شدن از مادر، به شرق و به سوی كوه و دشت گریخت و سرانجام در كوهی كه هم‌اكنون نارستانه نامیده می‌شود، پنهان شد. این مكان مقدس، شاهزاده اردشیر را برای در امان ماندن از دست دشمنان در خود گرفته است. شاهزاده اردشیر بر شكارچی روشن بینی نمایان شده و شكارچی بنا به خواست و فرمان شاهزاده اردشیر، پیر نارستانه را بنیان می‌نهد.



زیارتگاه شاورهرام ایزد کرمان 

زیارتگاه ‏شاورهرام ایزد کرمان زیارتگاهی بیرون دروازه ‏ی ناصریه و متصل به خیابان ناصریه است، این محل در قدیم معروف به پیرسنگی بوده ‏و درب کوچکی از سنگ هم داشته است گذشته از زرتشتیان، مسلمان ها نیز به این محل باور دارند و با پاکی نیت نیازهای خود را از این محل می خواهند چنین معروف است که هنگام هجوم افغان ها به کرمان، شب را در کنار خندقی که نزدیک شاورهرام ایزذ بود استراحت کرده ‏تا فردای آن روز،  ‏این حدود را غارت کنند شبانه پرچم سبزی در این محل ظاهر گشت و در قلب سپاه ‏آنان آفراشته و برپا شد. افغان ها به گمان اینکه دشمن به ایشان حمله ور شده در تاریکی شب به کشتن یکدیگر پرداختند و پای به فرار گذاشتند
علت دیگری که باعث شده به این محل احترام بگذارند این است که محمد اسماعیل خان حاکم کرمان، جد سردار نصرت اسفندیاری مصمم بود که مسیر دروازهی ناصریه را از اواسط شاورهرام ایزد بگذرانند. هرچند زرتشتیان عجز و التماس کردند تا او را از این تصمیم منصرف کنند موثر واقع نشد، شبانه پیرمردی سفیدپوش و نورانی از چاهی که در این محل قرار دارد خطاب به او گفت : ‏تو می خواهی خانه ی مرا خراب کنی؟ خانه ات را خراب و افراد آن را پریشان خواهم کرد. فردای آن روز محمد اسماعیل خان از تصمیم خود دست برداشت و دستور داد روی آن چاه صفه ای بسازند. یکی از زرتشتیان این عمل را به امر او انجام داد و این صفه تا امروز وجود دارد و امروزه زرتشتیان در این قسمت شمع روشن می کنند .


زیارتگاه شاه مهر ایزد

زیارتگاهی است در شمال شهر کرمان، این محل را باغچه بوداغ آباد می خوانند جشن فرخنده ی سده و آتش ا فروزی این جشن در این محل برپا می شود. این محل دارای باغی است که دو ساختمان با حوض نسبتا بزرگ و آشپزخانه ای که تنور آن محل پخت نان و فضای آن برای پخت آش و سیروگ در روزهای مهر ایزد است دارد. این آشپزخانه از دهش هرمزدیار خداداد اشیدری به نامگانه ی مادرش روانشاد ماه ‏خورشید اشیدری قنا غسانی بوده ‏است این زیارتگاه ‏که مورد توجه و باور بسیاری از مسلمان ها نیز هست، در روزهای فرخنده ‏شاهد خیرات جمعیت زیادی از زرتشتیان می باشد . چند سال قبل تالاری از دهش رشید نیک بخش در این مکان ساخته شد که مراسم عروسی و جشن های مهم زرتشتیان کرمان چون سده در آنجا برگزار می شود. در مقابل شاه مهرایزد زمینی است که در روز جشن سده ‏خرواری از هیزم در آنجا افروخته می شود .

زیارتگاه ‏میترایی قلعه کنگلو 

این بنا که به نخستین نیایشگاه ‏ساسانی معروف است در مازندران واقع شده ‏است . دیواره ‏های آن از جنس گچ و ساروج می باشد و زیر بنای آن 50 متر مربع است . بنای اصلی آن در سه طبقه بوده است که امروزه فرو ریخته است شمال این بنا به کوهی بزرگ و صخره ای به نام خورنرو راه دارد .

نیایشگاه دهانه غلامان

در 44 ‏کیلومتری شهرستان زابل در 40 ‏سال پیش به یاری طوفانی بزرگ شهری از زیر خاک بیرون آمده است که سال ساخت آن به 500 ‏پیش از میلا د باز میگردد. شنهای رونده این شهر را به مدت بیش از 2000 سال از دید عموم مخفی نگاه ‏داشته بوده ‏است در کنار این شهر بنایی چهارگوش به وسعت 2500  ‏متر مربع می باشد که زیارتگاه ‏دینی ایرانیان بوده است که سکوههای بلند آن نشان از اجرای مراسم دینی مردم این منطقه داشته است .

دیدارگاه درب مهر کرمان 

آتشکده ‏محله ی دو لتخانه از دهش شاد روان پولاد اسفندیار یزدی مقیم بمبنی در سال 1280 ‏خورشیدی بنا شده ‏است و تا امروز دیدارگاه زرتشتیان می باشد و هزینه های آن از کمک زرتشتیان تهیه می شود . آتش اپن آتشکده تا کنون نیز روشن بوده و هرساله در روز یازدهم دی ماه در این محل برگزار می شود که به گهنبار دو لتخانه معروف است . یکی دیگر از آتشکده های مهم و جدید کرمان که تا امروز نیز پابرجا ست و مردم برای روزهای فرخنده ‏به آنجا رفته و شمع و عود روشن می کنند، آتشکده ‏واقع در کوچه ی دبیرستان ایر انشهر است .
در بمهر نو کرمان بلاسیله ی دهشمندان قنات غسانی (یکی از دهات اطراف کرمان) ساخته شده ‏است و آتش ورجاوند در بمهر قنات غسان به دربمهر کنونی منتقل گشت بخشی از هزینه دربمهر نو از دهش موبدزادگان سرور و شیرین، دو خواهر غنات غسانی به نامگانه پدرشان دستور رستم دستور مرزبان بنا گرد ید. چون بنای در بمهر از دهمنی بهدینان قنات غسان بوده ، آتش در بمهر قنات غسان بوسیله ی موبدان آنجا به نام موبد بهرام اسفندیار آریایی، موبد نوشیروان جهانگیر اشیدری، و موبد گشتاسب بهمن پور جهانبخش به دربمهر کنونی منتقل گرد ید .
امروزه این آتشکاه شامل موزه ای است که به ثبت اداره ی میراث فرهنگی استان کرمان رسیده است و آثار و اسناد قدیمی خانواده های کرمانی و حتی نسخه های خطی قدیمی و اشیا یی چون چرخ چاه  ‏، چرخ ریس، سماور برنجی، اتوهای ذغالی و . . . در آنجا وجود دارد.

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...