۱۳۹۹ اسفند ۲۳, شنبه

جشن چهارشنبه سوری

 


 آیین آتش افروزی، به پیشواز از سال نو چند سال دارد؟ کسی نمی‌داند.
اما این آیین از هنگامی به غروب آخرین سه‌شنبه سال افتاده است كه #زرتشت به تنظیم دقیق تقویم توفیق یافت.
آن سالی بود كه تحویل سال با سه‌شنبه‌ای برابر شد كه نیمه آن سه‌شنبه تا نیمروز جزیی از سال كهنه و نیمه بعدازظهر، سال نو به حساب می‌آمد.
به یک باور دیگر، ایرانیان مراسم آتش افروزی در آستانه سال نو را پس از آمدن(حمله) اسلام، در آخرین چهارشنبه سال قرار داده‌اند تا از باور اعراب پیروی كرده باشند.
این باور با مراسم کهن چهارشنبه سوری همخوانی چندانی ندارد. و شاید این شب شادی و آتش افروزی گونه‌ای مقاومت و در افتادن با تازیان نیز بوده است یعنی که چون عرب این روز را شوم می‌دانست، ایرانی همان روز را برای شادمانی برگزید.
تازیان نیز در این راه‌ها بسیار کوشیده بودند.
برای نمونه آنان مهراب را که مکان چشمه‌ی مهر بود به محراب که معنی مکان جنگ دارد برگرداندند و یا به گدا فرزند ساسانیان می‌گفتند.
برخی می‌گویند که ایرانیان تا آمدن تازیان مسلمان روزهای هفته را نمی‌دانستند و پس چهارشنبه سوری از آمدن عربان به بعد رایج شده است که این نیز سخن درستی نیست. در شاهنامه فردوسی بیشتر از ۱۲۰ بار واژه هفته بكار رفته است. از آنجا كه شاهنامه فردوسی را ترجمان وفادار داستان‌های دوران باستان می‌دانند، دور است كه استاد توس بدون اینكه چنین مفهومی در متون مبنا بكار رفته باشد، تا این اندازه از آن بهره برگیرد.
متون مانوی نیز، كاربرد گسترده روزهای هفته را نشان می‌دهد.
در نوشتارهای مانوی یافت‌شده در «تورفان» و نیز در «موگ‌تاگ» از روزهای یكشنبه و دوشنبه با نام‌های مهر روزیا خور روز و ماه ‌روز یاد شده و این دو، روزهای روزه‌داری مانوی دانسته شده است. در متون مانوی، همراه با روزهای هفته از نام‌های سی‌گانه برای روزهای ماه نیز استفاده می‌شده است و همچنین می‌دانیم كه روز دوشنبه روز مقدس و تعطیل مانویان بوده است.
متون و منابع كهن چینی نیز كاربرد هفته در ایران باستان و نام روزهای آن را گزارش كرده‌اند.
یک متن كهن بودایی از نام روزهای هفته در زبان چینی و معادل آنها با روزهای هفته در فارسی میانه و سغدی یاد كرده است.
در این متن، نام ایرانی روزهای هفته كه از یكشنبه آغاز می‌شوند، بدینگونه بازگو شده است: یوشمبت روز تعطیل، دوشمبت، سه‌شمبت، چرشمبت، پنج‌شمبت، شش‌شمبت، شمبت.
در همان متن، معادل سغدی این نام‌ها بدینگونه آمده است: مهر روز یا خورشید روز، ماه ‌روز، بهرام روز، تیر روز، اورمزد روز، ناهید روز و  كیوان روز.
این نام‌ها از نام هفت اختر سیار آسمان، در آن زمان برگرفته شده است. تعطیلی روز یكشنبه در تقویم میلادی نیز از روز تعطیل ایرانی برگرفته شده است.
می‌دانیم كه نام روز یكشنبه در هر دوی آنها به یک معنا است و به معنای «خورشید روز» است.  
در دوره ساسانی و همراه با دیگر تحریف‌های بی‌شمار آنان از آیین و فرهنگ ایران باستان، روزهای هفته‌ را نیز از گاهشماری خود حذف می‌كنند و نام روزهای ماه را بكار می‌گیرند.
بنا به گمانی شب چهارشنبه سوری را به مناسبت آتش افروزی در آن شب «سوری» نامیده‌اند.
بنا به باوری دیگر،«سور» از واژه «سوییریه » به معنی چاشت اوستایی است كه در پهلوی و پارسی به معنی مهمانی بزرگ گرفته شده است.
سور به معنی سرخ هم آمده است. در چند گویش ایرانی «سور» همین معنی سرخ را دارد.
چنانکه سهراب همان سورآب یا رود و آب سرخ است. سور به معنی مهمانی و بزم هم آمده است.
در پهلوی ،سور هم به معنی سرخ و هم مهمانی و جشن و شادی آمده است.
در گویش‌های گوناگون هم سور به معنی بزم و شادی می‌آید. و این معنی را هم می‌توان از چهارشنبه سوری دریافت یعنی «چهارشنبه شادی».
در پاره‌ای جاها و ازجمله در «اصفهان» این شب را «چهارشنبه سرخی» می‌نامند.  
 اینک بخشی از نوشته‌های #صادق_هدایت را در این باره می‌خوانیم:  
«چند روز به نوروز مانده در كوچه‌ها آتش افروز می‌گردد و آن عبارت است از دو یا سه نفر كه رخت رنگ به رنگ می‌پوشند به كلاه دراز و لباسشان زنگوله آویزان می‌كنند و به رویشان صورتک می‌زنند. یکی از آنها دو تخته را بهم می‌زند و اشعاری می‌خواند:
آتش افروز اومده
سالی یک روز اومده
آتش افروز صغیرم
سالی یک روز فقیرم
روده و پوده اومده
هرچه که بوده اومده.

آتش افروزی و میمون و خرس بازی نیز رایج بوده است.
پیشینه این باور را می‌شود در روزگاری كه ایرانیان و هندیان هنوز باهم می‌زیستند جستجو كرد.
آنان نور، آسمان، آفتاب و نیز آتش را می‌ستودند و آفرین می‌گفتند.
ریگ ودا كتاب مقدس هندوان با«سرود آتش» آغاز شده است و آریاییان خدای آتش را فرزند خدای بزرگ می‌دانستند.  
در #گات‌ها آمده است كه: «در آغاز آفرینش، آتش نیز هستش یافت.»
بنا به باورهای کهن ایرانی انسان تخم و گوهر آتش است.
 در«اوستا» آمده است: «آذر پسر اهورامزدا، ای آذر مقدس ارتشتاران، ای ایزد پر از فر» «ای ایزد پر از درمان، آذر پسر اهورامزدا، با همه آتش‌ها».
در جای دیگر «اوستا»: «آذر پسر اهورامزدا، فر و سود مزدا آفریده، فر ایرانی مزدا آفریده، فر» «كیانی مزدا آفریده».
در اساتیر ایرانی، آتش نمودی از «اهورامزدا» و دود نمودی از «اهریمن» است كه در مبارزه با اهورامزدا به آن راه یافت.

ترانه‌های چهارشنبه سوری:
ترانه‌های چهارشنبه سوری پر از شادی است. آرزوی سرخی و خنده و شادمانی در این ترانه‌های ساده موج می‌زند.
زردی ما از تو
سرخی تو از ما.
یا اینكه:
آلا بدر
بلا بدر
دزد هیز
از درها بدر.  
 آتش را بر بلندی پشت بام‌ها می‌افروختند و یا برتپه‌ها تا به بالندگی آتش كمک كرده باشند كه در سرکشی و بلند پروازی تواناتر شود.
کودکان در کوچه‌ها و پس کوچه‌ها به در خانه‌ها رفته و هیزم می‌خواستند و در ستایش صاحبخانه‌ی بخشنده ترانه‌ها می‌خواندند:
پاشنه‌ی خونه آجره
صابخونه تاجره.
و چنین است روایت آن روزگاران.

#بوته_افروزی
پیش از پریدن آفتاب از لب بام خانه‌ها، هر خانواده بوته‌هایی را كه از پیش فراهم كرده‌اند روی بام یا زمین خانه، در سه یا پنج یا هفت «گُله» كپه می‌كنند. با پریدن آفتاب و نیم تاریک شدن آسمان، زن و مرد گرد هم می‌آیند و بوته‌‌ها را آتش می‌زنند. در این هنگام از بزرگ تا كوچک هر كدام سه بار از روی بوته‌های افروخته می‌پرند و در هر بار چنین می‌خوانند:
زردی من از تو
سرخی تو از من.
بوته‌ها كه سوخت و خاكستر شد، زنی خاكستر آن را در خاک‌انداز جمع می‌كند و آن‌را از خانه بیرون می‌برد و در سر چهار راه می‌ریزد. در بازگشت به خانه، در خانه را سخت می‌كوبد.
كسی از درون خانه می‌پرسد:
كیه؟  
 می‌گوید:
منم.
می‌پرسد:
از كجا آمده‌ای؟  
می‌گوید:
از عروسی  
می پرسد:
چی آورده‌ای؟  
می‌گوید:
 تندرستی.  
در این هنگام در خانه را به رویش می‌گشایند و همراه او تندرستی را برای یک سال به درون خانه می‌آورند.  

#قاشق_زنی  
زنان و دختران آرزومند و حاجت دار، قاشقی با كاسه‌ای مسی بر می‌دارند و شب هنگام در كوچه و پس كوچه به‌راه می‌افتند. در برابر در هفت خانه خاموش و بی سخن، قاشق را پی در پی بر كاسه می‌زنند. صاحبخانه كه با چنین رسمی آشناست و می‌داند قاشق زنان چه می‌خواهند، چیزی در كاسه آنان می‌گذارند. این چیز ممكن است پول باشد یا شیرینی و آجیل و برنج و بنشن یا چیزهای دیگر.  قاشق زنان اگر در قاشق زنی چیزی بدست نیاوردند از برآورده شدن آرزوی خود ناامید خواهند شد.

#آجیل_مشکل‌گشا:
آجیل مشکل گشا و نخودچی پای مهم چهارشنبه سوری بود. دست‌ها را حنا می‌گذاشتیم و کوچه باغ‌ها پر می‌شد از ولوله‌ی ما که شادمانه به پیشواز نوروز می‌رفتیم: سله بازی. استابه دوش. عمو زنجیرباف و... بر سینی بقالی‌های محل از آن شب زولبیا می‌آمد و پشمک. رنگ کردن تخم‌مرغ نیز در این شب بود. فالگوش ایستادن و فال کوزه رونق داشت و مادران ما بودند که آینده‌ی ما و آرزوهایشان را با آب و شعر و آینه و اسفند در میان می‌نهادند و پاسخ می‌خواستند. پس از آتش افروزی، مهمترین بخش برای ما آجیل مشکل گشا بود.  زنانی كه نذر و نیازی كرده بودند در شب چهارشنبه آخر سال، آجیلی هفت مغز یا تنها نخودچی بنام آجیل چهارشنبه سوری از دكان  می‌خریدند و پاک می‌كردند و میان همه پخش می‌كردند و می‌خوردند. به هنگام پاک کردن آجیل، داستانی را نقل می‌کردند و آن داستان پیر خارکن بود. پس از آجیل مشکل گشا، فال است که رونق شب چهارشنبه سوری است.

#فالگوش:
زن یا مرد، غروب چهارشنبه سوری به فالگوش نشینی می‌رود ودر سر چهار راه و یا  گذرگاهی می‌نشیند و یا می‌ایستد و به آرزویی كه در دل دارد نیت می‌كند بعد هم به حرف و سخنان روندگان گوش می‌دهد. اگر حرف‌هاشان شادی‌آور و خوشنود كننده باشد كه به برآمدن آرزویش امیدوار می‌شود.
ولی اگر حرف‌های عابران غم انگیز و ناگوار باشد كه از آرزویش دل می‌كند. ممكن است به در خانه‌ها و یا به پنجره اتاق همسایه هم به فالگوش نشینی بروند. فال كلید گذاری یا كلید گذاران هم این است كه كسی كه قصد فالگیری دارد در سر گذرگاهی كلید به زیر پا می‌گذارد و با نیت آن حرف و سخن‌های عابران را به فال می‌گیرد. در این نوع فال، گاهی كلید را به در خانه و یا به در اتاق همسایه می‌اندازند و بی‌آنكه حرفی بزنند و یا دیده شوند به حرف‌های اهل خانه گوش می‌دهند تا آن حرف‌ها را به فال بگیرند.

#فال_كوزه:
 بدینگونه است که در شب چهارشنبه كوزه دهان گشاده‌ای را انتخاب می‌كنند و گرد آن حلقه زده چیزهایی گوناگون مانند مهره یا ریگ و یا دگمه به‌نام اشخاص و یا مهره‌هایی رنگی بدون آنكه مشخص باشد از كیست در آن می‌ریزند و این كوزه گاهی بی‌آب است و گاه پرآب و پس از آنكه مهره‌ها در آن ریخته شد در آن‌را با چیزی كه بیشتر مواقع آینه است می‌پوشانند و زیر ناودانی می‌گذارند تا صبح شود و بامداد چهارشنبه پس از طلوع آفتاب و پیش از ظهر دور آن گرد آمده پسربچه یا دختر نابالغی را وامی‌دارند تا مهره‌ها و چیزهای دیگر را از آن كوزه بیرون بیاورد و همزمان یكی از زن‌ها كه اشعار زیادی از حفظ دارد می‌خواند بی‌آنكه بداند مهره به‌نام كیست و اگر مهره به‌نام فردی معین باشد مضمون آن شعر یا اشعار را جواب فال آن شخص می‌دانند و اگر مشخص نباشد پاسخ فال كسی است كه در مورد آنچه بیرون می‌آید فال گرفته است و این اشعار گاه دو بیتی و گاهی اشعار حافظ و یا شاعران دیگر است و این كوزه را هم پس از پایان فال در برخی از روستاها مانند کوچک و بیده از بام به زمین افكنده می‌شكستند.  
 
 #آش_چهارشنبه‌سوری:
خانواده‌هایی که بیمار یا نیاز و خواهشی داشتند برای بر آمدن نیازها و بهبود یافتن بیمارشان برآورد نیاز می‌گردند و در شب چهارشنبه آخر سال «آش ابودردا» یا «آش بیمار» می‌پختند و آن را اندکی بیمار می‌خوراندند و مانده آن‌را هم در میان تنگدستان پخش می‌کردند.(این از نویسنده این پست نیست).

چهارشنبه سوری هرچه که بوده است و هست و خواهد بود، نشان نگاه مردمان به زندگی است. ایرانیان زندگی را با جشن و شادمانی و سور آمیخته‌اند. کنش‌ها و روش‌ها و منش‌های این مردم سرشار از شادی و شادمانی، سور و شور است. زندگی را پاس بداریم و در پناه نور و گرمای دانایی و خرد، شادمانی و آرامش، به سوی سالی زیباتر و فردایی روشن‌تر گام برداریم.
روشن باد آتش دانایی و مهر در دل‌هایمان.
جانتان شقایق. دلتان نرگس. جهانتان بنفشه.
 باغتان بهار. بهارتان خجسته.
بام‌تان، بال بال خورشید.
سرایتان، خانه‌ی امید.
میهنمان آزاد. آباد.
 بادا باد.
✍️ محمود کویر

نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...