۱۴۰۰ بهمن ۹, شنبه

دبیره(:خط) ما پارسی(فارسی) است یا تازی(:عربی)؟

 

به✍️ #مهرداد_معمارزاده 


هر گروه از مردمان، برای استوار ساختن پایه‌های فرهنگ خویش، به دستمایه‌ای گران همچون «خط» نیاز دارند تا به کمک آن پرده از رازهای نهان فرهنگ خویش بردارند.

امروزه ما ایرانیان می‌دانیم که زبان‌مان ایرانی است‌ و یادگار روزگاران کهن این سرزمین، و نیز بر ماست تا از این زبان که «فارسی دری» نام دارد، ‌پاسداری نموده و از آسیب و گزند زبان‌های بیگانه دورش داریم. اما آنچه امروزه، اندیشه مردم کشورمان را دررُبوده، این است که امروزه ما این زبان را با چه خط و الفبایی می‌نگاریم؟


آب در کوزه و ما تشنه‌‌‌لبان می‌‌‌گردیم 

یار در خانه و ما گِرد جهان می‌‌‌گردیم.


تاکنون به ما چنین گفته‌‌‌اند که،"خط امروزین شما ایرانیان، «عربی» است. اما باید دانست، آنچه تا امروز در این‌‌‌ باره به خورد ما داده شده،‌ از دهان بیگانگان و نیز شماری استاد در کشور خودمان بوده که به پژوهش‌‌‌هایی درخور درین زمینه دست نیازیده و با چشمانی نیمه باز، ‌پیروِ سیاه‌‌‌نمایی‌‌‌های مُشتی موبورِِ چشم‌‌‌آبی شده‌‌‌اند.


من از بیگانگان هرگز ننالم

که با من هرچه کرد آن آشنا کرد.


پیداست، ‌نخستین چیزی که در‌‌‌باره عربی بودن خط و الفبای ما بر اندیشه می‌‌‌گذرد، ‌این مَتل خواهد بود که، «مورچه چیه که کله‌‌‌پاچش چی باشه؟». 

و نیز آنکه، چگونه ایرانیانی که در کشور پهناورشان چندین گونه خط و گویش‌‌‌های بومی داشته‌‌‌اند، به یکباره خطی را از دل بیابان‌‌‌های تفته و آن ‌‌‌هم از گروهی بیابانگرد بی‌‌‌نام‌ونشان وام گرفته و به جای خط کهن خویش،‌ به کار برده‌‌‌اند؟


اگر بخواهیم چنین داستانی را بپذیریم، پس باید بگوییم که ما ایرانیان، یا از همان آغاز خطی نداشته‌‌‌ایم، و یا آنکه اگر هم داشته‌‌‌ایم، پس از کاهیدنِ خط‌‌‌های بومی و کهن سرزمین خویش، سرانجام و از سر ناچاری و واماندگی دست به سوی خطی که تازیان آن را در درازای چندین سده در دانشگاه‌‌‌ها و زبانکده‌‌‌های خویش در نجد حجاز پرورده و پُر بارش ساخته بودند، دراز نموده و آن را به سان الفبای امروزین خویش به کار گرفته‌‌‌ایم.


اعراب، غربیان و شیفتگان ایرانی‌‌‌شان، خطی را که در اینجا درباره‌‌‌اش سخن خواهیم گفت، «کوفی(2)» می‌‌‌نامند. 

اگر چه ما نیز می‌‌‌پذیریم که تازیان، برای نخستین بار در حیره و سپس کوفه (عراق - اراک ، میانرودان، دل ایرانشهر) بود که با «خط» و بویژه این خط آشنا شده، و آن را کوفی نامیدند. زیرا تا پیش از آن، ایشان نه تنها با این خط، که با هیچ خط و الفبای فراگیر دیگری آشنا نبودند. اما همانگونه که در پی خواهد آمد، این خطِ دبیره ایرانی (پیرآموز)، هزاران سال در میان ایرانیان روایی داشته و در گذر زمان، فراگشت خود را می‌پیموده است.


سخن را با گفتاری از زنده‌یاد استاد «رکن‌الدین همایون‌فرخ - سهم ایرانیان در پیدایش و آفرینش خط در جهان» می‌آغازیم: 

«اعراب خط نداشته‌اند و خطی که از حُمَیر ‌(حِمیَر/ هاماوران- یمن) و انبار ‌(پیروز شاپور- الانبار کنونی در عراق) به حجاز رفته و در زمان ظهور اسلام نشر یافته، خط عربی نیست، بلکه زبان عربی به این خط نوشته می‌شده است. و چون آثار مخطوط در قرون اولیه اسلامی و پس از آن، به زبان عربی نوشته می‌شد، بنابراین خطی را که آن زبان بدان نگاشته شد و یا امروزه در هند و پاکستان متداول و مرسوم است، و در سابق نیز در کشور عثمانی رواج داشته، خط عربی نامیده‌اند. اگرچه که این کار نادرست است، زیرا زبان و خط دو مقوله جدا از هم می‌باشد. بنابراین این خط که از انبار‌ (نَجد ایران) به حجاز رفته، یکی از خطوط متداول ایرانی بوده که با تحولاتی، برای نوشتن زبان عربی به کار رفته است».

و نیز در دنباله چنین آمده: 

«الفبای ایرانی در آغاز به صورت "اَبجَد مُردف" بوده و خط لاتین هم که ماخوذ از خطوط کهن ایرانی است، هنوز بر همان ردیف اَبجد و هَوز استوار است. تغییر شکل الفبای ایرانی به صورت کنونی،‌ پس از اسلام روی داد، و آن چنین بود که شعوبیه ایرانی برای تسهیل در فراگیری الفبای پهلوی کوشیده و حروف همسان را از نظر صوت و ردیف در کنار هم قرار دادند، تا فراگیری آن برای نوآموزان (اعراب)(3) آسان باشد و نامش را الفبای "پیرآموز" گذاردند».


به هر روی شاید بتوان گفت، این روند از چند سده پیش از آن آغاز شده بود. بدینگونه که «حیره» سرزمینی بود در کرانه فرات، و مردمان این شهر تازیانی بودند که از اندک کاستیِ پدید آمده در پایان روزگار اشکانیان سود برده و بر پایه گفتار استاد زرین‌کوب در کتاب «دو قرن سکوت»، در آن سامان فرود آمده و شهر نخستین «حیره» را بنا نهادند.


در پس آن روزگار، ایشان زیر فرمان شاهنشاهی ایران ساسانی درآمده و از شهر حیره به سان پادگانی در برابر غسان (در سوریه کنونی) که روم آن را برای پایش مرزهای خود با ایران به پا کرده بود، ‌بهره برده شد. پادشاهان حیره،‌ دست‌نشاندگان شاهنشاهی ساسانی و فرمانبردار ایران بودند. در این شهر حیره، گویش «دری» در دربار و بازار به کار رفته و مردمانش نیز به زبانی برگرفته از گویش نَبتی که ریشۀ زبان عربی امروزین است، ‌سخن می‌گفتند. 

در آن روزگار، برای آسان شدن کار میان حیره و دربار ایران، دبیران ایرانی بر آن شدند تا الفبای خط پارسی ‌میانه(پهلوی) را که خود برگرفته از شاخه «کتابی» خط و واک‌های(:حروف) ایرانی بود، اندکی دگرگون ساخته و با افزودن هشت واکِ(:حرف) «ث، ح، ط، ظ، ص، ض، ع، ق» به آن، شمار واک‌های آن را به ۳۲ رسانده و بدینگونه، زبان تازیان حیره را که «نبتی - عربی» بود،‌ با این خط تازه ایرانی بنگارند.‌ (واک «ط» در پهلوی اشکانی دیده می‌شود، اما در پهلوی ساسانی جای خود را به واک «ت» داده است).


امروزه زبان فارسی با همین ۳۲ واک، و زبان عربی با ۲۸ واک که « گ ، چ ، پ ، ژ » در آن نیست. اما هر دو با همین «خط ایرانی (پیرآموز)» نگاشته می‌شوند. همانندی واک‌های الفبای «پهلوی (پارسی میانه)» و «فارسی (امروزین)» به اندازه‌ای است که اگر از اندک دگرگونی و فراگشتِ رخ داده در آن چشم‌پوشی نماییم، یکسانی بی‌چون و چرای آن‌ها به آسانی به چشم می‌آید.


خط دیگری نیز در میان مردمان حیره کاربرد داشت که ریشه در شاخه‌ای از خط نبتی داشته و از ۱۶۰۰ سال پیش در میان این مردمان به کار می‌رفت. پژوهشگران برین باورند که این خط نیز، برگرفته از خط‌های ایران باختری بوده و گویند این خط پایه مادر، همان خط و الفبایی بوده که در روزگاران پیش از آن در میانرودان گسترش یافته بود‌ و اینک هم نام ساختگی «آرامی» بر آن نهاده‌اند.‌ 

به هر روی، همان خط «نبتی - عربی» نامیده شده نیز، به هنگام ظهور اسلام، چندان در حجاز شناخته شده نبود. زیرا بدان هنگام، تنها ۱۷ تن که آن هم بازرگانانی بودند در رفت و شد به اورشلیم، حیره و حمیر آن را می‌شناختند. همچنین می‌توان نشانه‌های این خط را بر روی سنگ گور یکی از پادشاهان حیره به نام «امرؤالقیس» که در آن از پیوستگی دربار حیره با شاهنشاهی ایران سخن رفته، به چشم دید. بنابراین خط حجازیان، شاخه‌ای از خط نبتی بوده است. 

پس الفبایی که امروزه «عربی» خوانده می‌شود، خطی برگرفته از خط‌های کهن ایرانی است که از دگرگشت خط «ایرانی کهن» به ایرانی هخامنشی کتابی(4)‌ (پارسی)، اشکانی (پارتی) و ساسانی (پهلوی) پدیدار شده و سرانجام هم همین خط دبیره فارسی امروزین از آن پدید آمده است.


در اینجا برای روشن شدن پایه گفتارمان، که چرا می‌گوییم خط فارسی با تلاش‌های بیگانگان «عربی» خوانده شده، چند نکته را باز می‌گوییم:


۱- یکی آنکه اگر این «خط عربی» در نجد حجاز نیز کاربرد داشته، پس چرا ایشان تا هنگام خلافت عثمان، به گردآوری «قرآن» نپرداخته بودند(؟) و تنها پس از یورش به ایران در زمان عُمربن الخطاب و آشنایی با خط پیرآموز ایرانی بود که کام یافتند الفبا و خط کاربردی دبیران ایرانی در حیره را فرا گرفته و به کمک همین دبیران ایرانی نیز به کتابت آن بپردازند؟‌ بدینگونه که به هنگام خلافت عثمان، هر کس از «قرآن» چیزی می‌دانست،‌ بگفت و در رایزنی با خلیفه چهارم مسلمین (امام نخست شیعیان)، آن را به همان زبان عربی، اما با خط پیرآموز ایرانی نگاشتند. آن اندک بخش‌های پیش‌تر کتابت‌شده به الفبای نبتی را نیز، دبیران دربند ایرانی در حیره، به خط پیرآموز برگرداندند. پس همانگونه که استاد رکن‌الدین همایون‌فرخ آورده‌اند، می‌بینیم که خط و زبان، دو بخش جدا از هم می‌باشند. هنگامی که یک زبان را به خطی می‌نویسیم، نمی‌توان و نباید که آن خط را نیز به نام آن زبان نامید. بنابراین از آنجا که نیاکانمان یاری نمودند تا زبان اعراب به خط پیرآموز ایرانی نگاشته شود، نمی‌بایست و نباید که این خط را «عربی!» بنامیم.


۲- دو دیگر آنکه اگر این خط از دیرباز در نجد حجاز کاربرد داشته،‌ پس نشانه‌هایش کجاست که تاکنون نوشته‌ای از آن، که زمان نگاشته شدنش به پیش از خلافت عثمان بن عفّان (خلیفه سوم) برسد، بر روی تکه‌ای سنگ،‌ خشت،‌ دیوار،‌ لوح و یا چرم یافت نشده است؟‌(5) و همانگونه که گفتیم، آن انگشت‌شماری هم که پیدا شده، به مانند همان سنگ گور حیره‌ای، به خط نبتی است.


۳- و از همه روشن‌تر نیز آنکه، «خط»، نخست در میان مردمانی پدید آمده و فراگشت می‌یابد که زمینه به کارگیری آن را در فرهنگ خود داشته باشند. از این‌رو، به روشنی پیداست که تازیان بیابانگرد تا پیش از اسلام، نه از شاروَندی (تمدن، شهرنشینی) چندانی برخوردار بوده، و نه آنکه تا پیش از دستیابی به ایران، از سامانه آموزشی و دولت و دیوان برخوردار بوده‌اند. بنابراین روشن است که ایشان نمی‌توانسته‌اند هیچ یک از نشانه‌های نخستین، برای پیدایش و آنگاه بهره‌گیری از خط و دبیری و دیوانداری را در آن دوره و نیز در بادیه‌ها و زیر سایه اشکم شترانشان بدست آورده باشند. به گفته‌ای، ایشان نه از زمینه‌های پیدایش این دستمایه برخوردار بوده‌ و نه آنکه هیچگاه بدان نیاز پیدا می‌کرده‌اند، تا بخواهند دست به آفرینش و سپس پرورش‌ خواسته‌ای همچون «خط» در میان خود زده باشند. و بدینگونه است که، یک ‌بار آن را به گونه‌ای پراکنده از مردمان نبت که شاخه‌ای از خط‌های ایران باختری را در دست داشتند و دیگر‌بار نیز پس از دستیابی به ایران، آن را به گونه‌ای فراگیرتر، از حیره که خط پیرآموز را با یاری دبیران ایرانی و فراگشتی در الفبا و خط پهلوی بدست آورده بودند، آموختند و فرا گرفتند.


بنابراین، این سخن که، «عرب‌ها این خط امروزین را به ما ایرانیان داده‌اند» خود زیر پا نهادن فرهنگ خودی خواهد بود. زیرا امروزه مردمانی که برین خاک پاک گام می‌نهند، هنوز هم به همان گویش‌های زیبای ایرانی سخن گفته و این گویش‌های زیبا را با همان خط و الفبای کهن خود می‌نگارند و همان فرهنگ و آیین‌ها را دارند،‌ که در پس ما نیز چنین خواهد بود.


چون جهانی خیره بر فرهنگ توست 

گَر به مِهرش دل نبندی، ننگ توست.


آنچه امروزه گریز جوانان کشورمان از فرهنگ خودی و پناه بردن به آغوشِ فرهنگ نداشته غرب، و نیز لغزش به سوی غربزدگی و سخن گفتن از ناکجا آبادهایی چون «دهکده جهانی!» را در پی آورده، همین عربزدگی کنونی است که همه چیزمان را «عربی» نشانمان داده‌اند. زیرا پیداست، سرانجام چنین از خود بیگانه‌شدنی، چنان خواهد بود که آوند تهی گشته از فرهنگ پُربار ایرانی، با پَلشتی ناآشنا انباشته خواهد شد. پس باید با شناخت درست از فرهنگ پُرمایه و فرهمند کشورمان، به هویت ایرانی خویش بازگشته و بدان سربلند باشیم.  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...