کژدم از راه آن که بد گهر است
ماندنش عیب و کشتنش هنر است
✍️ نظامی گنجوی
شکسته باد اهریمن بد کنش
در ایرانزمین کهنِ اهوراییِ پر گهرمان
بخشهای مهم شاهنامه فردوسی:
شاهنامه یک اثر شاهکار و جاودانهی از تاریخ ایران کهن از آغاز تمدن نژاد ایرانی تا پایان حکومت ساسانیان بدست اعراب وحشی مسلمان است و به سه دوره اساتیری، پهلوی و تاریخی بخش میشود.
دوره اساتیری:
این دوره از عهد کیومرس تا پیدایش فریدون ادامه دارد. در این عهد از پادشاهانی مانند کیومرس، هوشنگ، تهمورس و جمشید سخن به میان میآید. تمدن ایرانی در این زمان تکوین مییابد. کشف آتش، جدا کرن آهن از سنگ و رشتن و بافتن و کشاورزی کردن و مانند آن در این دوره صورت میگیرد. در این عهد جنگها غالبا جنگهای درونی است و جنگ با دیوان و سرکوب کردن آنها بزرگترین مشکل این دوران بوده است. (برخی احتمال دادهاند که منظور از دیوان، بومیان فلات ایران بودهاند که با آریاییهای مهاجم همواره جنگ و ستیز داشتهاند).
در پایان این عهد، ضحاک دشمن پاکی و سمبل بدی به حکومت مینشیند، اما سرانجام پس از هزار سال فریدون به یاری کاوه آهنگر و حمایت مردم او را از میان میبرد و دوره نو آغاز میشود.
دوره پهلوانی:
دوره پهلوانی یا حماسی از پادشاهی فریدون آغاز میشود. ایرج، منوچهر، نوذر، گرشاسب به ترتیب به پادشاهی مینشیند. جنگهای میان ایران و توران آغاز میشود. پادشاهی کیانی مانند: کیقباد، کیکاووس، کیخسرو و سپس لهراست و گشتاسب روی کار میآیند. در این دوران دلاورانی مانند: زال، رستم، گودرز، توس، بیژن، سهراب و مانند آنان پدید میآیند.
سیاوش پسر کیکاووس بدست افراسیاب کشته میشود و رستم به خونخواهی او به توران زمین میرود و انتقام خون سیاوش را از افراسیاب میگیرد. در زمان پادشاهی گشتاسب، زرتشت پیامآور خردمند ایرانیان پدیدار میشود و اسفندیار بدست رستم کشته میشود.
مدتی پس از کشته شدن اسفندیار، رستم نیز بدست برادر خود، شغاد از بین میرود و سیستان بدست بهمن پسر اسفندیار با خاک یکسان میگردد، و با مرگ رستم دوره پهلوانی به پایان میرسد.
دوره تاریخی:
این دوره با پیدایش بهمن آغاز میشود و پس از بهمن، همای و سپس داراب و دارا پسر داراب به پادشاهی میرسند. در این زمان اسکندر مقدونی به ایران یورش میآورد و دارا را که همان داریوش سوم است میکشد و بهجای او بر تخت مینشیند. پس از اسکندر دوره پادشاهی اشکانیان در ابیاتی چند بیان میگردد و سپس ساسانیان روی کار میآیند و آنگاه حمله تازیان مسلمان وحشی پیش میآید و با شکست ایرانیان شاهنامه به پایان میرسد. فردوسی از یورش سپاه تازی به ایران ناخشنود است و به سختی از آن خرده میگیرد و عربها را که به بهانه گسترش اسلام شهرها و روستاها را یکی پس از دیگری ویران میکردند را به باد انتقاد میگیرد. بسیاری از تاریخ نگاران نبشتهاند که پیکر پاک فردوسی بزرگ بدست مسلمانان به خاک سپرده نشده است زیرا آنها وی را غیر مسلمان میدانستهاند. به همینروی وی در خانه و باغ خود و نه در گورستان مسلمان خاک شد. او در نکوهش اعراب بدوی چنین سروده است:
ز شیر شتر خوردن و سوسمار
عرب را بجایی رسیده است کار
که تخت کیانی کند آروز
تفو بر تو ای چرخ گردون تفو.
یورش سپاه اعراب و نژاد اصلی این قوم از دید فردوسی بزرگ:
چنین است پرگار چرخ بلند
که آید بر این پادشاهی گزند
از این مارخور اهرمن چهرگان
زدانایی و شرم بی بهرگان
نه گنج نه نام نه تخت و نه نژاد
همی داد خواهند گیتی به باد.
تاسف فردوسی از سرنگونی شاهنشاهی کهن و باستانی ساسانی:
به ایرانیان زار و گریان شدم
ز ساسانیان نیز بریان شدم
دریغ آن سر و تاج و آن تخت و داد
دریغ آن بزرگی و فر و نژاد
کزین پس شکست آید از تازیان
ستاره نگردد مگر بر زیان
برین سالیان چارصد بگذرد
کزین تخمه گیتی کسی نسپرد.
بیان فردوسی پیرامون تلاشها و کوششهای ایرانیان برای نگهداری #یزدگرد_سوم که شوربختانه پیروز نشدند:
که من با سپاهی بسختی درم
به رنج و غم و شوربختی درم
چو گیتی شود تنگ بر شهریار
تو گنج و تن و جان گرامی مدار
کز این تخمهی نامدار ارجمند
نمانده است جز شهریار بلند
بکوشش مکن هیچ سستی بکار
که چون او نباشد دگر شهریار
ز ساسانیان یادگار اوست و بس
کزین پس نبینند ازین تخمه کس
دریغ آن سر و تاج وآن مهرو داد
که خواهد شدن تخم شاهی بباد.
از دید فردوسی بزرگ چون تخت شاهنشاهی ایران که مرکز تمدن و هنر آسیایی بوده است با منبر اعراب بادیه نشین یکی میشود عاقبت کار ملت ایران تیره و تار خواهد شد.
فردوسی بزرگ گوشه و کنار شاهنامه سترگاش برای زنده کردن فرهنگ #اشو_زرتشت چنین نوشته است:
شود مردمی کیش و آیین ما
نگیرد خرد خرده بر دین ما
بیاریم آن آب رفته به جوی
مگر زان بیابیم باز آبروی.
اندیشه فردوسی بسیار همسو با اندیشهی #زرتشت بزرگوار (اندیشه نیک گفتار نیک کردار نیک) است:
بی آزاری و جام می برگزین
که گوید که نفرین به از آفرین
بخور آنچه داری و اندوه مخور
که گیتی سپنج است و ما برگذر
میازار کس را از بهر درم
مکن تا توانی به کس ستم
ز چیز کسان دور کنید دست
بی آزار باشید و یزدان پرست
مجویید آزار همسایگان
بویژه بزرگان و پرمایهگان
به پاکی گرایید و نیکی کنید
دل و پشت خواهندگان را مشکنید
ز گیتی دو چیز است جاوید و بس
دگر هر چه باشد نماند به کس
سخن نغز و کردار نیک
بماند چنان تا جهان است یک
ز خورشید و ز آب و از باد و خاک
نگردد تبه نام و گفتار پاک.
نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر