گفتهاند که ترویجِ دینِ زردشتی بر دستِ شاهانِ ساسانی جزئی از شعورِ ملیِ آنان بوده تا بدین واسطه پادشاهیِ خود را استوار دارند. این گفته قدری نیازمندِ جرح و تعدیل است. آنچه ساسانیان پیوسته در پیِ ترویجش بودند این بود که میانِ پادشاهی و دینِ پادشاهی وابستگیِ متقابلی وجود دارد. این اصلِ نظارت و تسلطِ آنها را بر تمایلاتِ دینیِ عصر میسر میساخت. اما دینِ موردِ تأییدِ شاهان هم یک چیز نبوده است. در طولِ این دوران در تعریفِ آن تغییرات و نوساناتی رخ داده و به هر حال شاهانِ ساسانی میلِ چندانی به پیرویِ صمیمانه از دینِ زردشتیِ《رسمی》نداشتهاند. لازم بوده است که اینان بر رؤسای جماعتِ دینی تسلطی یابند تا بدینوسیله بر عوام مسلط شوند. غرضِ اصلیِ شاه از ایجادِ منصبِ موبدانموبد و هیربدانهیربد در دربار، که در طیِ دورهی ساسانی به وجود آمد، این بود که ادارهی امورِ دینیِ مملکت را به ارادهی شاه محول کند.(ص ۱۳۵)
مأخذ: شاکد.شائول، تحول ثنویت(تحول آرای دینی در عصر ساسانی)، ترجمهی سید احمدرضا قائممقامی، تهران، نشر ماهی، چاپ دوم ۱۳۹۷
نقل از درگاه زرتشت و مزدیسنان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر