به خامه✍️دکتر عباس سرافرازی، استادیار گروه تاریخ دانشگاه فردوسی.
شاهنامه سند هویت ملی ایران است و هویت ایرانی به خوبی در آن انعکاس یافته است.
در بحث هویت شناسی ایرانیان میتوان با تکیه بر شاهنامه یکسری کاربردهای علمی دقیق را شناسایی کرد و در زمینه رشد و توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، آنها را به کار برد و با یک بررسی آسیب شناسانه برای مواجهه با مسایلی که ریشه در هویت ایرانی دارد راه حلهای عملی ارایه کرد، شاهنامه کتابی است که مباحث مختلفی در آن قید شده و هر یک به تنهایی شایسته بحث و تحقیق مستقلی است.
میتوان با تکیه بر آنها، شاخصهای مناسبی برای رشد و ارتقای هویت ملی و ایرانی بدست آورد. این کار باعث خواهد شد تا از هجوم فرهنگ بیگانگان که هویت ایرانی را خدشه دار کرده است و کم کم با هجمه وسیعی که دارد، فرهنگ و هویت ایرانی را دستخوش تغییر آهسته و تدریجی قرار میدهد، جلوگیری کرد.
از خلال شاهنامه مباحث ذیل قابل بحث و بررسی است:
«آداب معاشرت، آداب معیشت، مردم شناسی، تربیت فرزندان، آداب و رسوم ملی، حماسههای ملی و مقایسه آن با حماسههای ملل و اقوام دیگر، آداب پهلوانی، کوشش ایرانیان قدیم در ورزش و تندرستی، آداب جوانمردی، طرز رفتار با اسیران جنگی، توجه به تاریخ، حدود و مرزهای جغرافیایی ایران و ملل ایرانی، روابط و مناسبات ملل قدیم با یکدیگر، طرز تفکر و رفتار مردم با حکمرانان، کارهای بشر دوستانه و رعایت حقوق واقعی بشر و...»
بازتاب هویت ایرانی در شاهنامه فردوسی:
شاید چنین تصور شود که شاهنامه داستان شاهان است در حالی که در سراسر این کتاب بزرگ سخن از جنگ، دلاوری و پهلوانی و داستانهای رزمی و پندو اندرزهای بزرگان است. فردوسی در شاهنامه افزون بر معانی بسیار ظریف فلسفی، اجتماعی و اخلاقی، برخی از مسایلی را بیان میکند که نشانگر هویت ایرانی است.
فردوسی زمانی شاهنامه را سرود که بر اثر تسلط بیگانگان هویت عنصر ایرانی به شدت خدشه دار شده بود. او توانست، هویت از دست رفته ایران را تجدید کند و زبان پارسی را چون زبانی مستقل با ادبیات پر ثروت آن بوجود آورد و آداب و رسوم ایران را از خطر نابود شدن رهایی بخشد.
فردوسی دوره خود را این چنین به تصویر میکشد:
شود بنده بی هنر شهریار
نژاد و بزرگی نیاید به کار
به گیتی کسی را نماند وفا
روان و زبانها شود پر جفا
ز ایران و از ترک و از تازیان
نژادی پدید آید اندر میان
نه دهقان نه ترک و نه تازی بود
سخنها به کردار بازی بود
همه گنجها زیر دامن نهند
بکوشند و کوشش به دشمن دهند
چنان فاش گردد غم و رنج و شور
که شادی به هنگام بهرام گور
نه جشن نه رامش نه کوشش نه کام
همه چاره و تنبل و ساز و دام
زیان کسان از پی سود خویش
بجویند و دین اندر آرند پیش
چه بسیار از این داستان بگذرد
کسی سوی آزادگان ننگرد
بریزید خون از پی خواسته
شود روزگار مهان کاسته.
فردوسی ضمن این که داستان جنگها و خونریزیها و از بین رفتن پهلوانان و جوانان و ویران شدن سرزمینها را به تصویر میکشد، از بیان این وقایع غمگین و متاثر میشود و پس از بیان داستان با زبانی شیوا به پند واندرز میپردازد. برای نمونه در پایان داستان ضحاک ستمگر میگوید:
بیا تا جهان را به بد نسپریم
به کوشش همه دست نیکی بریم
نباشد همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار
همان گنج و دینار و کاخ بلند
نخواهد بدن مر ترا سودمند
سخن ماند از تو همی یادگار
سخن را چنین خوار مایه مدار
فریدون فرخ فرشته نبود
ز مشک و زعنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت آن نیکویی
تو داد و دهش کن فریدون تویی.
از اینگونه اندرز گوییها در شاهنامه بسیار است. سراسر شاهنامه، دعوت انسان به دانش و خرد، نیکی و راستی و دوستی، داد و دهش، هنرمندی، دوری از دروغ، تجربه و آزمایش و آیین کشور داری و... است و این صفات پسندیده و نیک نشانگر هویت و ملیت ایرانی است و فردوسی در هیچ کجا توصیه به اعمال و رفتار غیر انسانی نکرده است.
فردوسی صفات خوب و پسندیده بسیاری را بر میشمارد و آنها را منسوب به ایرانیان میداند که اگر هر یک از این صفات را ریشه یابی کنیم، هویت ایرانی در اندیشه فردوسی پدیدار می شود. مهمترین ویژگیهای هویت ایرانی از خلال شاهنامه را میتوان به دو دسته تقسیم بندی کرد. صفاتی که نشانگر هویت و اجتماعی جامعه ایرانی است و دوم ویژگیهایی که نشانگر هویت اخلاقی جامعه است.
الف- نشانههای هویت ----- اجتماعی:
۱- ایران دوستی و ایران شناسی (وطن پرستی)
فردوسی ایران را دوست داشت و به نسلهای پس از خود توصیه کرد که در هر شرایطی از ایران دفاع کنند. وی با زبانی دلنشین و شورانگیز به ستایش زادگاه خود ایران و یادگارهای باستانی و تاریخ گذشته و سرگذشت نیاکان و آداب و رسوم آن میپردازد.
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
نمانیم کین بوم ویران کنند
همان غارت از شهر ایران کنند.
فردوسی در توصیف ایران، به همه این سرزمین توجه دارد. قوم و طایفه و عشیره خاصی را ستایش نمیکند بلکه از همه به نیکی یاد میکند. وی به توصیف بسیاری از مناطق شهرها و ایالات از جمله مازندران، استخر، اصفهان، خراسان، اروندشت، همدان و... پرداخته است و همه جای ایران بزرگ را میستاید.
«او ایران را باغ ارم، شکفته و پر بار، به کردار خرم بهشت میداند، برای ایرانی پاک سرشت و سخندان همه جای ایران و همه خاک این سرزمین، جایگاهی بس باشکوه و جان افزا و عنبر سرشت است» همه ملک ایران سرای اوست و میسراید:
که مازندران شهر ما یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد
که در بوستانش همیشه گل است
به کوه اندرون لاله و سنبل است
ز یک میل ره تا به البرز کوه
یکی جایگه دید بس با شکوه
درختان بسیار و آب روان
نشستنگه مردم نوجوان
بدینگونه تا شهر همدان رسید
به جایی که لشگر فرود آورید
بپرسید تازان گرانمایه شهر
کسی دارد از اختر و ماه بهر.
۲- تلاش در راه وحدت و یکپارچگی کشور:
فردوسی در زمانی میزیست که ایران یکپارچگی خود را از دست داده بود و حکومتهای ملوک الطوایفی، اساس وحدت و اتحاد کشور را از بین برده بودند و تسلط بیگانگان بر ایران سنگینی میکرد و فرهنگ و هویت ملی ایران در انحطاط بود. بنابراین ایرانیان را به یکدلی و اتحاد و یگانگی توصیه میکند:
هنر نزد ایرانیان است و بس
ندارند شیر ژیان را به کس
همه یک دلانند و یزدان شناس
به نیکی ندارند از اختر سپاس.
هدف اصلی فردوسی از تنظیم شاهنامه، همانا به هم پیوستگی افراد و تیرههاو طوایف مختلف نژاد ایرانی بوده است تا بدانوسیله وحدت ملی این قوم را تامین و زمینه تشکیل یک حکومت مرکزی قادر را پیریزی کند.
ایرانیان در تمام ادوار تاریخ با عزت نفس و سرافرازی زندگی کرده تن به ذلت و خواری و اطاعت از بیگانگان ندادهاند و با پایمردی حوادث شوم تاریخ را پشت سر نهادهاند.
اثر حماسه ملی ما یعنی شاهنامه در ایجاد چنین سجایای اخلاقی انکار ناپذیر است و در اعاده استقلال از دست رفته ایران و طرد اجانب جایگاه و الا و ممتاز دارد.
بنابراین می سراید:
بر ایرانیان زار گریان شدم
ز ساسانیان نیز بریان شدم
دل من پر از خون شد وروی زرد
دهان خشک و لب ها شده لاژورد
از این مارخوار اهرمن چهرگان
ز دانایی و شرم بی بهرگان
نه گنج نه تخت و نه نام و نژاد
همی داد خواهند گیتی به باد
از این زاغ ساران بی آب و رنگ
نه هوش نه دانش نه نام و نه ننگ
۳- جوانمردی و پهلوانی:
فردوسی در نشان دادن چهرههای دیگر هویت ایرانی بر جوانمردی و پهلوانی، کردار نیک و منشهای پهلوانی و از میان بردن پلیدیها و دوری گزیدن از هر گونه زشتیها تاکید دارد. در اینجا هنر به همان فضیلتها و برتریهای آدمی گفته شده است:
هنر خوار شد جادویی ارجمند
نهان راستی آشکارا گزند
شده بر بدی دست دیوان دراز
به نیکی نرفتی سخن جز به راز
ندانست جز کژی آموختن
جز از کشتن و غارت و سوختن
۴- دادگری و عدالت:
فردوسی بر عدالت و دادگری تاکید میکند و از عدل و داد و بخشش به عنوان راههایی برای نگهداشتن کشور از دشمن نام میبرد و هنر دادگری را که در اندیشه ایرانی و جزو هویت ایرانیان است، بزرگ میشمارد زیرا اولین دادگر را خداوند میداند.
خداوند بخشنده و دادگر
خداوند مردی و داد و هنر
۵- مشورت و رایزنی با دانایان:
از دیگر هنرهایی که بازتاب آن در هویت ایرانی بسیار است و در اندیشه فردوسی نیز وجود دارد و بر آن تاکید میورزد، مشورت با افراد دانا و خبره است تا از دانش و اندیشه آنها استفاده شود:
هنر جوی و با پیر دانا نشین
چو خواهی که یابی زبخت آفرین
به نیکی گرای و به نیکی بکوش
به هر نیک و بد، پند دانا نیوش.
۶- سخنوری:
از جمله مسایلی که همیشه مورد توجه ارباب فضل و کمال بوده و در بین تمام ملتها و ادبیات ما به آن توجه بسیاری شده است، هنر سخنوری است. فردوسی نیز عقیده دارد که از سخن نیکو چیزی بهتر در جهان نیست و سخن نباید توام با دروغ و فریب باشد، نه تنها فردوسی بلکه بسیاری از حکما و ادبا بر سخن گفتن خوب که ریشه در هویت ملی ما دارد تاکید ورزیدهاند. سخنان باید سنجیده و از روی خرد و اندیشه باشد تا کهنه نشود و اغلب در اندرزهای بزرگان آمده است.
بدو گفت شاه از هنرها چه به
که گردد ازو مرد جوینده مه
چنین داد پاسخ که آواز نرم
سخنها که راند به گفتار گرم
۷- تلاش و کوشش:
کار و تلاش از جمله دیگر جنبههایی است که باعث کامیابی در زندگی میشود و فردوسی همه جا آن را گوشزد می کند و یکی از رمز و رازهای موفقیت ایران قدیم را در تلاش زندگانی میداند و کاهلی و تن آسایی و تنبلی را خوار و باعث آزردگی درونی بر میشمارد و عنوان میکند:
ز کوشش مکن ایچ سستی به کار
به گیتی جز او نیست پروردگار
چو کوشش نباشد تن زورمند
نیارد سر از آرزوها به بند
نی آسانی دید بی رنج کس
که رسم زمانه بر این است و بس
چه گفت آن سخن گوی آزاده مرد
که آزاده را کاهلی بنده کرد
تن آسانی و کاهلی دور کن
بکوش و زرنج تنت سود کن.
۸- توجه به تاریخ و تجربه اندوزی:
در اندیشه ایرانی بر تجربه اندوزی و دقت در سرنوشت دیگران و عبرت گرفتن از سرنوشت گذشتگان تاکید شده است.
جوان ارچه دانا بود با گهر
ابی آزمایش نگیرد هنر
بد و نیک هر گونه باید کشید
ز هر شور تلخی بباید چشید.
فردوسی در پی تجربه اندوزی جوانان را به مشورت با پیران دانا توصیه میکند:
هنر جوی و با پیر دانا نشین
چو خواهی که یابی ز بخت آفرین.
تاریخ گذشتگان بخش عمده هویت و مواریث تاریخی و فرهنگی یک ملت است که مطالعه آن میتواند باعث دلبستگی بیشتر به هویت دینی و ملی شود. یکی از کارهای بسیار سترگی که فردوسی انجام داد آن بود که با توجه به مواریث تاریخی قدیم، سند هویت ایرانی را زنده کرد و به این وسیله از گسست مردم از فرهنگ و هویت اصیل شان جلوگیری کرد.
ب- جنبه های اخلاقی هویت ایرانی در اندیشه فردوسی:
در جهان بینی و حکمت فردوسی جنبههای اخلاقی بسیار قوی وجود دارد. وی آدمیان را به ارزشهای اخلاقی پایدار دعوت میکند، این ارزشهای والا که برخاسته از هویت ایرانی است، بسیار زیاد است به دلیل اینکه شاهنامه این اثر ادبی بزرگ مهمترین اثر باقی مانده است که بازتاب هویت ایرانی در آن بسیار قوی است و میتوان از اشعار آن، این نمونههای هویتی را استخراج کرد که به برخی از آنها اشاره میشود:
۱- آزادگی، آزادمنشی، آزاد اندیشی:
فردوسی آزادگی و آزاد منشی را از ویژگیهای ایرانیان و نهفته در هویت ملی ایرانیان میداند. وی با به کار بردن واژه آزادگان در باره ایرانیان عنوان میکند، مردم ایران زیر بار فرمانروایی بیگانگان نخواهند رفت. وی دلیری ایرانیان را میستاید زیرا دلیران به ستمکاران اجازه سلطه نخواهند داد:
سیاووش نیم نز پریزادگان
از ایرانم، از شهر آزادگان
که من بیژنم پور کشوادگان
سر پهلوانان و آزادگان
مرا پشت زآزادگانست راست
دل روشنم بر زبانم گواست.
۲- دوستی دیگران:
یکی از صفات نیک و پسندیده ایرانیان دوستی با دیگران است و در این زمینه آیین مهر پروری حایز اهمیت است. بر این اساس در شاهنامه فردوسی ابیات بسیاری در رابطه با دوستی و صفات دوست و رسم دوستداری آمده است:
همان دوستی با کسی کن بلند
که باشد به سختی تورا یارمند.
۳- دوری از هوا و هوس:
اشعار بسیاری در شاهنامه در باره هوا و هوس و آشفتگی که از این راه پدید میآید آمده است، آرزوهای بزرگ و دور و دراز که برآورده نمیشود، از نظر فردوسی نسنجیده است، وی هوس را باعث بسیاری از فتنهها و گرفتاریها میشناسد، بنابراین ملاحظه میشود سرانجام بسیاری از پادشاهان که به دنبال وسوسههای شیطان و هوس آلود بودند، نافرجامی بود، فردوسی میسراید:
هوا را مبر پیش رای و خرد
کزان پس خرد سوی تو ننگرد
سراسر ببندید دست هوا
هوا را مدارید فرمانروا
چو چیره شود دلت بر هوا
هوا بگذرد همچو باد هوا.
۴- بردباری:
صبوری و بردباری در کارها از دیگر توصیههای فردوسی است، اما بردباری باید در حالت اعتدال باشد زیرا بردباری بیش از حد دشمن را در دشمنی پایدار سازد.
سر مردمی بردباری بود
چو تندی کنی تن به خواری بود
ستون خرد بردباری بود
چو تیزی کنی تن به خواری بود.
در شاهنامه فردوسی افزون بر مواردی که به عنوان نمونه بیان شد مباحث بسیار دیگری در باب پاکدامنی، تهذیب اخلاق و رسیدن به مراحل زندگی سالم آمده است. مواردی مانند نیکی به همنوعان، نفی دروغ، مذمت افراد ترسو، عیب جویی، با حرص و آز و رشک و حسد، وفای به عهد، مهرورزی، پرهیزکاری و... این صفات نیک و پسندیده ریشه در هویت ایرانی ایرانیان دارد، بسیاری از این ویژگیها در زندگی روزمره مردم مورد احترام و قابل اجرا بوده است، این مشخصههای هویت ایرانی متاسفانه در اثر گذشت زمان با مسایلی که بر ملت ایران وارد آمد دگرگون شد و برخی از بین رفت، شاید بتوان مهمترین حادثه تاریخی را که باعث سقوط اخلاقیات و فضایل انسانی شد حمله مغول و بر سر کار آوردن جمهوری اسلامی دانست که این حادثه دگرگونی عمیقی در همه مظاهر اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی ایرانیان پدید آورد.
برگرفته از تارنمای ایرانیان زرتشتی