۱۴۰۰ خرداد ۲, یکشنبه

جشن‌های ماهانه ایرانی‌مان ، جشن خوردادگان

 

به✍️مهندس موبد #کامران_جمشیدی

روز خرداد ششمین روز ماه باستانی از ماه خرداد و سومین ماه سال برابر با چهارم خرداد در گاه‌شماری خورشیدی.
خرداد یا هَئوروَتات Xordâd – Haurvatât.
برای واژه خرداد این معنی آمده‌: #رسایی #تندرستی #خوشباشی #بهزیستی و #خوشبختی.

اکنون آن را کمی بگشاییم.
این واژه از دو بخش درست شده‌است.
بخش نخست که هَئوروَ (Haurva) بوده‌است کم‌کم دگرگون شده‌است به هرَ Hra یا خرَ Xra که به معنی همه یا کل است که از بن و ریشه پیدا می‌شود. خرد یا خرَتو Xra-tow به معنی تابش همه چیز از کل و بن وجود انسان نیز از همین ریشه می‌آید.
بخش دوم واژه خرداد، دات یا داد می‌باشد که از ریشه #دادن می‌آید و به معنی‌های داده شده، زاده شده، پیدا شده و یا دهنده و زاینده بیان شده‌است.
پس خرداد را می‌توان هم به معنی همه دهنده، همه کننده و یا کامل و کامل کننده برداشت کرد و یا پیدا شده، زاده شده و داده شده از کل و بن وجود و اینها چنانچه همه یک دریافته دارند و آن این است که: هنگامی‌که بن و ریشه و دانه سرشتی و گوهری انسان در او آزادانه گسترش می‌یابد و در هماهنگی همه نیروهای درونی او و کل وجودش خرد می‌شکفد و به بار می‌نشیند، او به خرداد دست یافته است چم در این هماهنگی و هارمونی و همکاری درستی تن و روان خود را یافته و با خوشی و بهی در این جهان می‌زید. این آرمان و ایده‌آل فرهنگ زرتشتی است.

شایسته یادآوری است که خرداد کم‌وبیش همه‌جا همراه و دست در دست #امردادAmordâd یا #امرتاتAmeretât می‌آید.
این واژه به معنی بی‌مرگی و جاودانگی آمده‌است که یکی از مفهوم‌های آن همیشگی و دیرپا می‌باشد.
روی‌همِ این دو واژه‌ی #خرداد و #امرداد به معنی خوش‌زیستیِ دیرپا و همیشگی می‌باشد.
همانا این را نیز گفته باشیم که هر کسی شاید از اندریافت امرداد یا بی‌مرگی برداشت خود را داشته باشد اما اگر آن‌را در پیوند با کل فرهنگ بنیادین ایرانی در نگر بگیریم، می‌بینیم که به معنی بی‌مرگی تَنی نیست که چنانچه شاید این هم یک روز راسینگی یابد! همانا نامیرا بودن هم به معنی #زنده_نام ماندن و همچنین زندگانی با نوشوی و رستاخیز همیشگی (فرشوکرتی frasho kereti) است.
مرگ نقطه آغاز زندگانی است همانگونه که در استوره‌های ما آمده که قُقنوس Ghoghnous که همان سیمرغ باشد را می‌توان کشت اما نمی‌توان نابود کرد و او همیشه از خاکستر خود برمی‌خیزد.
این دیالکتیکِ شکست و پیروزی و یا اینکه هر شکستی پیش درآمدِ یک پیروزی است یک از ویژگی‌های فرهنگ ایرانی است.

اکنون از زاویه‌ای دیگر نگاه کنیم.
در فرهنگ ما برای هر یک از دریافته‌های بنیادین نمادی گیتایی یا تنی گمان رفته است. نمادِ خرداد، آب می‌باشد.
بی‌گمان تا کنون بارها شنیده‌ایم که می‌گویند: آب، روشنایی است! چرا؟
برای پاسخ دادن به این پرسش نیاز به نوشتار و گفتاری بیشتری می‌باشد هرآینه در اینجا تلاش می‌شود که به کوتاهی توضیح داده شود.
اندریافت روشنایی، که آگاهی یافتن و فهمیدن می‌باشد در فرهنگ ایران ویژگی «آبگونه» یا «نَمی» و تازگی دارد.
در آب (مایع =مایه) همه چیز درهم آمیخته می‌شوند و باهم یکی می‌شوند و به‌هم می‌پیوندند و در این درباره این به چمار هماهنگی و پیوند نیروهای درونی انسان است که رویهم، خرد او را می‌سازند. در این هماهنگی است که خرد به آگاهی دست می‌یابد و انسان همه می‌شود، آگاه می‌شود، روشن می‌شود.
در این‌باره گیراست اشاره‌ای شود به داستانی که درباره دو شخصیت، یکی استوره‌ای و دیگری تاریخی شده‌است.
در بن دهشِ استوره‌شناسی ایرانی این داستان درباره جمشید آمده‌است که به اشوزرتشت نیز نسبت داده شده‌است، بدینگونه که: جمشید / زرتشت با گزشتن از رودِ «وَه دائیتی» به آگاهی یا روشنایی رسید. این گذر از رود آب در چهار گامه انجام یافت. آب نخست تا مچ پا، سپس تا کمر، سپس تا سینه و سرانجام تا به‌سر رسید.
این بدان اندریافت است که این آب، چهار بخش وجود او را، که فرنود از چهار نیروی درونی انسان است در خود آمیخت و به‌هم پیوند داد و از این پیوند بود که جمشید / زرتشت به خرد کل یا خرداد رسید و روشن شد.
شاید این پرسش برای شما پیش آمده باشد که این چهار نیروی درونی چه هستند؟
پاسخ این است:
فروهر یا فروشی، دَئِنا یا دین، جان و روان.
می‌دانید نام‌های دیگر این چهار نیرو چه هستند؟
وهمن - ماه - گوش - رام.
این نام‌ها شما را یاد چه می‌اندازند؟

برگرفته از درگاه ایرانیان زرتشتی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...