۱۴۰۰ خرداد ۲, یکشنبه

فردوسی بزرگ

 


 فلک یک چند ایران را اسیر ترک و تازی کرد
در ایران خوان یغما دید و تازی ترکتازی کرد

گدایی بود و با تاج شهان یک چند بازی کرد
فلک این شیرگیر اهو ،شکار گرگ و تازی کرد

وطن‌خواهی در ایران‌ خانمان‌ بردوش‌ شد چندی
بجز در سینه‌ها آتشکده ‌خاموش‌ شد چندی

بدان‌ با جان‌ پاک‌ موبدان ‌ آزارها  کردند
سر گردن ‌فرازان‌ را فراز دارها کردند

که‌ تا احرار در کار آمدند و کارها کردند
به‌ شمشیر و قلم با دشمنان‌ پیکارها کردند

نخستین‌ فتح‌ و فیروزی نصیب‌ آل‌ سامان‌ شد
بدور آل‌ سامان‌ کار این‌ کشور به‌ سامان‌ شد

گه ان شد که ایرانی سبک خواند گران جانی
به‌یاد آرد زبان‌ و رسم‌ و آیین‌ نیاکانی

دگر ره‌ مادر ایران‌ ز نسل‌ پاک‌ ایرانی
مثال‌ رودکی زایید و اسماعیل‌ سامانی
    
پدید آمد یکی فرزند فردوسی توسی نام
سترون‌ از نظیر آوردن‌ وی مادر ایام

‌چو دید آمیخته‌ خون عجم با لوث‌ اهریمن
به‌جای خوی افرشته‌ عیان‌ آیین‌ اهریمن

‌نژادی خواست‌ نوسازد ز بیم‌ انحطاط‌ ایمن‌
سلحشور و هنرآموز و پاک‌ آیین‌ و رویین‌تن

‌پی افکند از سخن‌ کاخی ز قصر آسمان‌ برتر
در آن‌ جام‌ جم‌ و آیینه‌ی دارا و اسکندر

به‌گاه‌ نیش‌، کلک‌ آتش‌ آلودش‌ همه‌ خنجر
به‌گاه‌ نوش‌، نظم‌ شهد آمیزش‌ همه‌ شکر

چو از شهنامه‌،فردوسی چو رعدی درخروش‌ آمد
به‌ تن‌ ایرانیان‌ را خون ملیت به‌جوش‌ آمد

 زبان پارسی گویا شد و تازی خموش‌ آمد
ز کنج‌ خلوت‌ دل‌ اهرمن‌ رفت‌ و سروش‌ آمد

به‌ میدان‌ دلیری تاختی بوالفارسی کردی
کسی با بیکسان‌ در روزگار ناکسی کردی

چه‌ زحمت‌ها به‌ جان‌ هموار در آن‌ سال‌ سی کردی
به‌ قول‌ خویشتن‌ زنده‌ عجم‌ زان‌ پارسی کردی

عجم‌ تا زنده‌ باشد نام‌ تو ورد زبان‌ دارد
به‌ جان‌ منت‌پذیر توست‌ این جان‌ تا که‌ جان‌ دارد  

 
" استاد شهریار"

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...