۱۳۹۸ مهر ۳, چهارشنبه

داستان سنجان

«قصه سنجان» بازمانده یی از ادبیات پراکنده و اندک زرتشتیان به زبان پارسی است. که به نخستین کوچ گروهی آنان اشاره دارد.

پس از یورش تازیان به ایران و رویدادهای  سوک انگیز؛ زبان و ادب، دین و فرهنگ، آداب وتراداد (:سنت) های هازمانی (:اجتماعی) ایران دچار دگرگونی های بسیار شد. آن چه که از این پس، با یاری زرتشتیان و یا ایرانیانی که دین و آیین خود را پاسداری کرده بودند، به نظم و نثر به زبان پارسی نگارش یافته، اندک است. یکی از آنها، داستان اندوهناک کوچ پارسیان به هندوستان است. سرگذشت تلخ و دردناک که روایات آن سینه به سینه سپرده می شد، تا سرانجام پاک مردی ازتبار آن گروه کوچ کننده، سرگذشت آن را به ریخت چکامه کشیده و برای آیندگان به یادگار گذاشته است. بیش از دو سد سال است که این گنجینه از چکامه کوچک که «قصه سنجان» خوانده شده، مورد بهره گیری خاورشناسان و پژوهشگرانی است که در این باره کار و کوشش می کنند.
قصه سنجان داستان کوچ غم انگیز گروهی از زرتشتیان ایران به هندوستان است. این گروه از «سنجان» (حمدالله مستوفی، در کتاب خود به نام «نزهة القلوب»، «سنجان» یا «سنگان» را از قصبات و توابع خواف در خراسان معرفی می کند)، به آرامی به سوی جنوب شرقی ایران کوچ کرده و پس از زد و خورد و نبردهایی  با اعراب، شکست خورده  و سرانجام در جزیره هرمز پناه گرفتند. تازیان پس از اندک زمانی به این جزیره نیز دست یافتند. زرتشتیان به ناچار به کشتی نشسته و راه هندوستان را در پیش گرفتند. پس از سختی ها و گرفتاری هایی چند، از آن جمله گرفتاری شدید درتوفانی سهمگین،  به سلامت به هند رسیدند.

سرزمینی را که در آن سکونت و جای گزیدند، به یاد سرزمین از دست رفته میهن شان، «سنجان» نامیده و آن را آباد ساختند.
اشاره ها، نوشته های موجود ثابت می کند که «قصه سنجان» سرگذشت درست از کوچ زرتشتیان ایران به هندوستان است.

احمد بن یحیی البلاذری که در سال 279 هجری در گذشته، در کتاب خود « فتوح البلدان»، هنگام گفت و گو ازفروپاشی (سقوط) کرمان، چنین نگاشته که به موجب آن، گروهی از زرتشتیان خود را با جنگ و گریز تا جزیره هرمز رسانیده، از آنجا به کشتی نشسته و راه دریا در پیش گرفتند.

گفتنی است جزیره هرمز از دیر زمان «مغستان» خوانده شده و شاید این بدان سبب بوده که پناهگاه و یا گریز گاهی برای زرتشتیان به شمار می رفته است.

این رویداد کوچ گروهی در سالهای پس از نیمه نخست سده یک هجری ثبت شده است.

برخی از خاور شناسان باور دارند که چنین کوچی چند بار و به ریخت (:شکل) گروهی از جزیره هرمز انجام گرفته است.  به گفته جکسن، در سال 716 میلادی، شست و پنج سال پس از مرگ یزدگرد سوم نخستین کوچ (:مهاجرت) ها انجام شده باشد.

دربین پارسیانی که از هرمز به هند رسیدند، جنگاورانی نیز بودند که همراه با سربازان هندی، دلیرانه با سپاه شاه محمود تازی به نبرد پرداختند و آنان را شکست دادند که چگونگی آن در داستان سنجان آمده است.
با اشاره هایی که در «قصه سنجان» آمده است. چکامه سرا در آغاز خود را شناسانده و تاریخ سرایش و چگونگی سرگذشت را باز می گوید.
او اهل نوساری و از خانواده موبدان بوده است که نیاکانش به نیکنامی پرآوازه بوده اند. نامش بهمن، پسر کیقباد، پسر هرمزدیار سنجانا و موبدی شناخته شده بوده است.

از خویشان بهمن کیقباد، داراب هرمزدیار، گردآورنده نسک (:کتاب) «روایات » یاد کرد.

بهمن کیقباد، سراینده چکامه داستان سنجان، کار خود را در سال 969 یزدگردی برابر با 1600ترسایی به پایان رسانده و چنانچه خود اشاره می کند، درآن هنگام پیر و فرسوده بوده است.

بهمن کیقباد اشاره می کند که این سرگذشت را از موبدی اندیشمند شنیده، که سینه به سینه  به یاد داشته که بهمن، داستان سنجان را به چکامه سروده است. هم چنین اشاره می کند که سرگذشت بسیار بیشتر بوده و وی سد یک آن را بیش نگفته است.

سراینده در آغاز به ستایش خداوند پرداخته، اندکی از پادشاهی ویشتاسپ کیانی، رویدادهای زمان اسکندر، نوسازی اردشیر در دین، پیشرفت دین در روزگار آذربادمهراسپند وتباهی ایران به وسیله تازیان سخن می گوید.

آنگاه می سرایدکه چون پیروی ازدین نیاکان سخت و دشوار گشت. زرتشتیان یک سد سال در کوهستان (جبال خراسان) ماندند، از بیم تازیان به تنگ آمده، رای زدند و به سوی جزیره هرمز روانه گشتند.

این آغاز کوچ کردن دردناک آنان است که به آزادی و آزادگی خوگرفته بودند، ولی با یورش بیگانگان ناچار به ترک زادگاه خود، ایران شدند.
زرتشتیان مدت پانزده سال در هرمز ماندگار بودند. بازهم پای تازیان بدانجا نیز کشیده شده و به رنج و بلا دچار شدند. دانایان و موبدان بار دیگر شور کردند و نیکویی در آن دیدند که به سوی دیار هند راهی شوند.

به کشتی نشستند و با دل هایی دردمند از کرانه های میهن دور شدند. نخست در بخشی به نام« دیپ» لنگر کشیدند که در کرانه های جنوبی سند قرار داشت. نوزده سال نیز در این سرزمین ناآشنا ماندند و چون آن جا را مناسب نیافتند، دگرباره راه سفر پیش گرفتند.

به کشتی جای گرفته و راه دریا پیش گرفتند. با توفانی سخت روبرو شدند. به خداوند پناه گرفتند. سرانجام توفان فرو نشست و به آرامی به سرزمین «گجرات» درهند رسیدند. سراینده از راجه (شهردار)مهربان سنجان به نیکی یاد می کند.

موبدی از گروه زرتشتیان ایران، با هدیه و پیشکش به نزد راجه رفته وسرگذشت کوچ را بازگو می کند. راجه ابتدا نگران می شود که آیا به خواست پارسیان برای ماندن در سرزمین هند پروانه دهد یا سرپیچی کند.

به همین روی با موبدان و بزرگان آن گروه به گفت وگو پرداخت وچون دریافت که دروغ و تزویری در کار آنان نیست، پیشنهاد سه گانه خویش را به آنان می دهد.

پارسیان پیشنهادها را پذیرفتند، راجه پروانه ماندن برای آنان را صادر کرد.آنگاه به درخواست راجه،  موبد از چگونگی دین وباور زرتشتیان سخن می گوید.

راجه را آیین، باور ودلاوری آنان خوش آمده، پیشنهاد کرد تا سرزمینی را برای ماندن خود برگزینند. در دشتی پهناور وسرسبز، زمینی رابا پشت کار و همت آبادکردند وبه یاد سرزمین گذشته خود درایران، آن جا را نیز "سنجان" نام گذاشتند.

آنگاه بنای آتشکده فراهم آورند.بنایی درخور و شایسته که آتش یادگار فروشکوه ایران در آن جای گرفت که اکنون "اودوادا" نام دارد.
🔥🔥🔥🔥🔥🔥
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...