تیرگان یکی از جشنهای ملیمان که به ثبت ملی نیز رسیده در روز تیر از ماه تیر در دهم تیرماه برگزار میشود.
سیزدهمین روز از ماه تیر این جشن در گرامیداشت تیشتَر (ستاره بارانآور در فرهنگ ایرانی) است و در روز تیر از ماه تیر برگزار میشود.
از دیدگاه تاریخی، جشن تیرگان روز کمانکشیدن پهلوان ایرانی بهنام آرش و پرتاب تیر از فراز البرز کوه بودهاست که در روایت تشتر یشت پس از نبرد میان ایرانیان و تورانیان رخ دادهاست و سرزمین ایران از دشمن بازپس گرفته شدهاست.
همچنین جشن تیرگان بهگفته ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه، روز بزرگداشت جایگاه نویسندگان در ایران باستان بودهاست.
در فراهان جشن تیرگان در یکم ماه تیر برگزار میشود و این آیین بهنام جشن تیرگان به ثبت ملی نیز رسیدهاست.
در مازندران نیز جشن تیرگان با نام تیرماه سیزده شو در شب سیزدهم آبانماه برگزار میشود.
ارامنه اصفهان این جشن را در روز سیزدهم ژانویه برگزار میکنند.
انجمن کوهنوردان ایران هر ساله این جشن را در روز سیزدهم تیر در دماوند برگزار میکنند.
جشن تیرگان همه ساله در کوه دماوند، آمل و همه ساله بدست ایرانیان زرتشتی در شهرهای تهران، یزد، کرمان، میبد، اردکان، بم، کرج، شیراز، اصفهان، اهواز و روستاهای زرتشتی نشین و اروپا و آمریکا در روز دهم تیر برگزار میشود.
«بهار مختاریان» بر این باور است که جشن تیرگان در اصل جشن رستاخیز تابستانی در یکم تیرماه بودهاست. آنچه که اکنون در فراهان بازمانده است.
بنابر سالنامه یکپارچه باورهای ایران این جشن در روز دهم تیرماه در گاهشمار کنونی ایران قرار دارد.
«موبد کورش نیکنام» برگزاری جشنها با استفاده از گاهشماریهای سنتی با ماههای ۳۰روزه را بیتوجهی به دانش نجوم و دستاوردهای خیام و موجب ناهماهنگی در جشنها دانسته و لزوم توجه به گاهشماری ملی و رسمی با ماههای ۳۱روزه را یادآور شدهاست.
«جلیل دوستخواه» پژوهشگر ایرانشناس در زمینه زمان جشنهای ایرانی و از جمله جشن تیرگان آوردهاست:
«بازهم میبینیم که نویسندگان برخی از این نوشتارها، با نادیده گرفتن زمینههای استورگی نامگزاری این جشن و پژوهشهای کسانی همچون بیرونی دربارهی زمان برگزاری آن و تنها به دستآویز ۳۱روزه بودن ۶ماه نخست سال در گاهشمار کنونی، روز دهم تیرماه را زمان این جشن میانگارند. اما درست و بنیادین و برابر با یادگارهای فرهنگی کهن، آن است که مانند نیاکانمان، سیزدهم تیرماه (تیرروز از ماه تیر) را جشن تیرگان بدانیم و با خجستگی برگزاریم. زمان درست جشنهای دوازدهگانه، بدین سامان است».
سنتها و آیینهای جشن تیرگان:
آبپاشی:
این جشن در کنار آبها، همراه با مراسمی وابسته با آب و آبپاشی و آرزوی بارش باران در سال پیش رو همراه بوده و همچون دیگر جشنهایی که با آب در پیوند هستند، با نام همگانی «آبریزگان» یا «آبپاشان» یا «سر شوران» یاد شدهاست. در گزشته «تیرگان» روز بزرگداشت نویسندگان و گاه به «روز آرش شیواتیر» منسوب شدهاست. ابوریحان بیرونی و گردیزی در «زینالاخبار» ناپدید شدن یکی از جاودانان ایرانی یعنی «کیخسرو» را در این روز و پس از شستشوی خود در آب چشمهای دانستهاند.
فال کوزه:
یکی دیگر از مراسم این جشن مانند بسیاری از جشنهای ایرانی «فال کوزه»(چکُ دولَه) میباشد. روز پیش از جشن تیرگان، دوشیزهای را برمیگزینند و کوزه سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او میدهند که «دوله» نام دارد، او این ظرف را از آب پاکیزه پر میکند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانه آن میاندازد آنگاه دوله را نزد همه کسانیکه میبرد که آرزویی در دل دارند و میخواهند در مراسم «چکدولَه» شرکت کنند و آنها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق سر، سکه یا مانند اینها در آب دوله میاندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورت میبرد و در آنجا میگزارد. در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همه کسانیکه در دوله جسمی انداختهاند و نیت و آرزویی داشتنهاند در جایی گردهم میآیند و دوشیزه، دوله را از زیر درخت به میان جمع میآورد. در این فالگیری بیشتر بانوان شرکت میکنند و سال خوردگان با آوایی بلند به نوبت سروده میخوانند و دختر در پایان هر شعر، دست خود را درون دوله میبرد و یکی از چیزها را بیرون میآورد، بدینگونه صاحب آن جسم متوجه میشود که شعر خوانده شده مربوط به نیت، خواسته و آرزوی او بودهاست.
دستبند تیر و باد:
در آغاز جشن پس از خوردن شیرینی، بندی بهنام «تیر و باد» که از هفت ریسمان به هفت رنگ گوناگون بافته شدهاست بدست میبندند و در باد روز از تیرماه (پس از ۹روز) این بند را باز کرده و در جای بلندی مانند پشتبام به باد میسپارند تا آرزوها و خواستههایشان را بهعنوان پیامرسان بههمراه ببرد. اینکار با خواندن شعر زیر انجام میشود:
تیر برو باد بیا
غم برو شادی بیا
محنت برو روزی بیا
خوشه مرواری بیا.
باورهای مردمی:
در باورهای مردم، درباره جشن تیرگان دو روایت وجود دارد که روایت نخست همچنان که در بالا گفته شد در پیوند با فرشته باران یا تیشتر میباشد و نبرد همیشگی میان نیکی و بدی است: در اوستا، تشتر یشت(تیر یشت)، تیشتر فرشته باران است که در ده روز نخست ماه به چهره جوانی پانزده ساله درمیآید و در ده روز دوم به چهره گاوی با شاخهای زرین و در ده روز سوم به چهره اسپی سپید و زیبا با گوشهای زرین. تیشتر به شکل اسپ زیبای سپید زرین گوشی، با ساز و برگ زرین، به دریای کیهانی فرو میرود. در آنجا با دیو خشکسالی «اپوش» که به شکل اسپ سیاهی است و با گوش و دم سیاه خود، نمایی ترسناک دارد روبرو میشود. این دو، سه شبانه روز با یکدیگر به نبرد برمیخیزند و تیشتر در این نبرد شکست میخورد، به نزد خدای بزرگ آمده و از او یاری و کمک میجوید و به خواست و نیروی پروردگار اینبار بر اهریمن خشکسالی پیروز میگردد و آبها میتوانند بدون مانعی به کشتزارها و چراگاهها جاری شوند. باد ابرهای باران زا را که از دریای کیهانی برمیخواستند به اینسو و آنسو راند، و بارانهای زندگی بخش بر هفت کشور زمین فرو ریخت و به مناسبت این پیروزی ایرانیان این روز را به جشن پرداختند.
روایت دیگر نیز درباره #آرش کمانگیر استوره و قهرمان ملی ایرانیان است و اینکه میان ایران و توران سالها جنگ و ستیز بود، در نبرد میان #افراسیاب و #منوچهر، شاه ایران، سپاه ایران شکست سختی میخورد این رویداد در روز نخست تیر روی میدهد. سپاه ایران در مازندران به تنگنا میافتد و سرانجام دو سوی نبرد به سازش درمیآیند و برای آنکه مرز دو کشور نمایان شود و ستیز از میان برخیزد میپذیرند که از مازندران تیری بهسوی خاور(خراسان) پرتاب کنند که هرجا تیر فرو آمد همانجا مرز دو کشور باشد و هیچ یک از دو کشور از آن فراتر نروند تا در این گفتگو بودند، سپندارمز (ایزدبانوی زمین) پدیدار شد و فرمان داد تیر و کمان آوردند. #آرش در میان ایرانیان بزرگترین کماندار بود و به نیروی بیمانندش تیر را دورتر از همه پرتاب میکرد. سپندارمز به آرش گفت تا کمان بردارد و تیری به جانب خاور پرتاب کند. آرش دانست که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و پرش تیر او بسته است و باید توان و جان خود را در این راه بگزارد. او خود را آماده کرد، لخت شد و اندام خود را به شاه و سپاهیان نمود و گفت: ببینید من تندرستم و کژیای در وجودم نیست، اما میدانم چون تیر را از کمان رها کنم همه نیرویم با تیر از تنم بیرون خواهد آمد. آنگاه #آرش تیروکمان را برداشت و بر بلندای کوه دماوند برآمد و به نیروی خداداد تیر را رها کرد و خود بیجان بر زمین افتاد. هرمز، خدای بزرگ، به فرشته باد(وایو) فرمان داد تا تیر را نگهبان باشد و از آسیب نگه دارد. تیر از بامداد تا نیمروز در آسمان میرفت و از کوه و در و دشت میگزشت تا در کنار رود «جیهون» بر تنه درخت گردویی که بزرگتر از آن در گیتی نبود نشست آنجا را مرز ایران و توران جای دادند و هر سال بهیاد آن جشن گرفتند.
(درود بر روان پاک آرش و روانهای پاک همه دلاوران قهرمانان و استورههای ایران).
برگرفته از درگاه ایرانیان زرتشتی