💠 بدانید دستهای از مردم از بدی کردن به فرمانروا بیشتر شاد شوند تا نیکی کردن به او، هر چند فرمانروا به ایشان خوندار نشده و روزگار به ایشان گزندی نزده است. این دسته مردم از چیزهای هیجان انگيز لذت میبرند. لذت بردن از چیزهای هیجان انگیز، یکی از خویهای شناختهی
مردم فرومایه است. این دسته از مردم جز چیزهایی را که زود بر زبانها افتد، قشنگ نشمارند و از این خوی زشت دشمنان خود دشمنانی را که با ایشان خونی اند و ملت خود و فرمانروای خود را، شاد سازند. این بیماری چاره پذير نیست مگر با سرگرم ساختن این گونه کسان به كار.
💠 دسته دیگری در مردم هست که با همه ملت خویش خونی شده اند. اینان کسانی اند که بر ضد فرمانروا سر بر میدارند. اینان نه مرزی را توانند بست و نه نیکخواهی توانند نمود. آنکه به پیشوای خود خیانت کند، به توده مردم خیانت کرده؛ هرچند خودش بپندارد که نیکخواه مردم است. گفته اند: آنکه به کارگزار بدی کرد، به پیشرفت كار نیکی نکرده است.
💠 دسته دیگری از مردم، درگاه پادشاه را ترک گفته اند، اما از راه وزیران به آن روی دارند. پادشاهانتان بدانند: آنکه یک راست به درگاه شاه پیش آید، اگر اندرزی گفت، نیکخواهی نموده است و آنکه از در وزیران درآمده، وزیر را در همه آنچه گوید و کند، بر شاه برتر گرفته است.
💠 دسته دیگر از مردم ناخواستاری و دیرپذیری را راهی برای رسیدن به جاه گرفته اند و این راه را در نزد سادهدلان سودمندتر یافته. و بسا شده که شاه یکی از ایشان را بی داشتن ویژگی در اندیشه، یا نیکی در کردار، از نزدیکان خود ساخته و ناخواستاری و دیرپذیری آن مرد، شاه را فریفته است.
💠 دسته دیگری هست که به ظاهر فروتنی نماید و در دل تکبر دارند. برخی از ایشان با ظاهری دلسوزانه به شاه اندرز دهند. و این ساده ترین راه آسیب رساندن به شهریاری است. این مردمان و گروه بسیاری که پیرو ایشان اند، خود را نگهدار دین وانمود میکنند. اگر شاه بخواهد بر سر ایشان بکوبد، بزه آشکاری از ایشان سراغ ندارد تا به نام آن بزه، ایشان را گرفتار سازد. اگر ایشان را گرامی دارد، این همان پایگاهی است که خود به خویشتن بخشیده اند. اگر ایشان را به خاموشی وادارد، چنین وا نمایند که پادشاه هواخواهی ایشان را از دین، خوش ندارد. اگر فرمان دهد هرچه بخواهند بگویند، چیزهایی خواهند گفت که نیکی بار نیارد و تباهی بار آورد. اینان دشمن حکومت و آفت شهریاری اند. [...]
💠 دستهای دیگر: با نیکخواهی نمودن میکوشند خود را به درگاه شاه نزدیک سازند. اما بهتر شدن پایگاه خويش را درتباه ساختن پایگاه دیگران دانند. این گروه دشمن شاه و مردم هر دو اند و آنکه به شاه و مردم هر دو دشمنی کند، با خویشتن دشمنی کرده است.
💠 بدانید زمانه شما را به چند حال در میآورد: حال بخشندگی تا به نزديک اسرافكکاری رسد. حال چشمتنگی تا به بخل گراید. حال بردباری تا کودنی نماید. حال بهره گیری از فرصتها، تا به سبکسری انجامد. حال زبانآوری تا به پریشانگویی نزدیک گردد. حال خاموشی تا به گنگی ماند.
💠 شاه باید در همه این حالها اندازه نگه دارد. و اگر بر مرزی که آن سوی آن زیاده روی است ایستاد، خویشتن را از فرو غلتیدن به آن سوی مرز، نگه داشته است.
💠 بدانید گاهی در شاهتان میل به چیزی، نه به هنگام خودش، پدید آید. اگر شاه زمان کار و آسودن و خوردن و نوشیدن و شادخواری را اندازه نهاد و به سامان کرد، دیگر کسی بیهوده از او چشم ندارد زمان این کارها را برهم زند و نابسامان کند. زیرا از نابسامان شدن زمان این کارها، دو زیان بزرگ پدید آید: یکی کم شدن خرد که بزرگترین آنها است. دیگری زیان رسیدن به تن از راه کم شدن خوراک و جنبشهای تنی.
🗯 {برگرفته از نسک (کتاب) "عهد اردشیر" | پژوهش اَرَبی: احسان عباسی | برگردان به پارسی: محمد علی امام شوشتری}
📚 اندرزنامهی اردشیر پاپکان
✍️ شاهنشاه اردشیر پاپکان
برگرفته از درگاه سرای زرتشت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر