۱۴۰۰ فروردین ۲۵, چهارشنبه

زرتشت شاگردِ الیوسِ حکیم؟

 《حق این است که زردشتْ آذربایجانی بود زیرا در کتابِ موالید می‌گوید که با پدرِ خود به حرّان آمد و شد می‌کرد و الیوسِ حکیم را ملاقات کرد و از او استفاده نمود》.(ابوریحان بیرونی، آثارالباقیه)

کتابِ الموالیدِ (- میلاد ها/زایجه ها/ nativities) زردشت، که بیرونی در آموزه‌ی حرّانیِ وی بدان استناد کرده، باید گفت که از جمله کتاب‌های منحولِ (آپوگریفیِ) برساخته به اسمِ اوست؛ و از این دست کتاب‌های منسوب به او، عناوینِ چندی راجع به علومِ غریبه و احکامِ نجومی در متونِ کلاسیک (به روایتِ یونانیان) یاد شده؛ جکسن می‌گوید که هر چند آنها ویژگیِ دانشنامگی دارند، چنین نماید برخی از آنها تلخیص و تجزیه‌ی متن‌هایی است که ما آنها را نسک (- دفتر) های زردشتی می‌دانیم؛ و به هر حال تمامِ قرائن و امارات حاکی از جلالتِ قدری است که زردشت در عهدِ باستان بدان نائل گشته است.

اما آن کتاب‌ها عبارت اند از:

۱. پری فوسئوس (دربارۀ نفحات) [ بایستی "درباره‌ی طبیعت" باشد]

۲. پری لیطون تیمیون (-درباره‌ی احجار کریمه)

۳. مگیکا لوگیاتون آپوتوی زورواسترو ماگون (برخی کلماتِ زردشتِ مغان) که همانا تنبّؤات (-پیشگویی ها) و ملاحمِ کلدانی است.

۴. بیبیلوی اپوکروفوی زرواستر(-کتاب‌های مشکوکِ زردشت)

و سرانجام مقصودِ ما:

۵. استروسکوپیکا زورواسترو(-اختربینیِ زردشت) که اساس همین کتابِ "موالید "(-زایجه‌ها/horosco pes) موردِ بحث بوده باشد.

هم اینجا بایستی دو نکته‌ی مهم راجع به زردشت به‌عنوانِ《ساحر》و《منجّم》افزود:

یکم، چون کلمه‌ی《مغ》(Magi) اصولاً از نظرِ سیستماتیک به معنای《جادو》(جادوگر) است، پس در اینهمانیِ تاریخیِ《زردشت》با مغانِ غربِ ایران طبعاً صفت یا نسبتِ صنفی (مغ) هم به مفهومِ《ساحر》آمده است.

دوم، چنان که از وظایفِ《مغ》(-ساحر) شناختِ احکامِ نجوم (-اختربینی/ستاره خوانی/تنجیم) است، از قضا تلفظ جزوِ دومِ اسمِ《زردشت/زرتوشترا》در زبانِ یونانی(Zoro astroy)》استروی》به معنای《ستاره》(اختر) باشد، که بر روی هم این اسم را حسبِ قولِ《دینون》(Deinon) اصحابِ افلاطون به یونانی《ستاره‌پرست》(-اهل تنجیم) ترجمه و تفسیر کرده‌اند. اما مهمترین اصل در احکامِ نجوم (-اخترخوان/زایجه‌بینی) همانا موضوعِ《منطقة البروج》(-کمربند پیکرهای سپهریِ دوازده‌گانه/ دائرة‌‌البروج) است که منجمانِ بابلی در اواخرِ سده‌ی هشتمِ قبل از میلاد، هر برجِ فلکی را به ۳۰ درجه تقسیم نمودند و این امر طیّ سده‌ی ششمِ قبل از میلاد در زمانِ داریوشِ یکمِ هخامنشی رسماً صورتِ تثبیت یافت؛ بلافاصله مغانِ بابلیِ مآبِ مادی (- مغانِ"ایرانِ"کلدانی) بروجِ اثنی عشرِ مزبور را به اسمِ《دوازدهان "هرمزد"》(Dodesaeteries) به مثابتِ خانه‌های سپهری که ستاره‌ی《اورمزد》(-مشتری) بدانها درآید، در اخترنامه‌ها یا گاهنامه‌ی اختریِ (Para Pagma) خود بکار آوردند که یکی از آنها منسوب به《زردشت》است، هم از آن زمان یک چنین《زایجه نامه》های مغانی از ایران به یونان رسید که دانشمندانِ آن سامان نیز بدان‌ها پرداختند. و اندر وردن می‌افزاید که بنیانِ نظریِ احکامِ نجوم (Astrology) همانا《اندیشه‌ی دینی》است (چه گمان می‌کردند ستارگان که نمودارِ خدایان‌اند، در سرنوشتِ آدمیان مؤثر باشند) و اساساً آیینِ《زروانیِ》مغانِ ایران که دینِ زردشتی را پذیرفت و در خود فرگشت داد، نظر به احکامِ سعد و نحسِ کواکب برحسبِ اتصالاتِ آن‌ها به بروجِ فلکی، همانا خود《اخترکیشی》(Asterareligion) است.


مأخذ: آثارالباقیه، ابوریحان بیرونی، ادوارد زاخائو/پرویز اذکایی، به کوشش محمدرضا زادهوش، اصفهان، سایت بیشه، ۱۳۹۰، ص ۳۴۷_۳۴۶.

نقل از درگاه پژوهشی در فرهنگ زرتشتی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...