🍀💚جشن نوروز💚🍀
نوروز در درازای تاریخ ایران و گوشههایی از تاریخ نوروز در سرزمین کهنمان:
به ✍️ انوشیروان کیهانیزاده
نوروز جشنی است به درازی تاريخ تمدن بشری. اين تاريخ نيست که نوروز را روايت میکند بلكه نوروز است که تاريخ را در دامان خويش پرورده است. نوروز و آيينهاى باشكوه آن، راهى چند هزار ساله و پر پيچ و خم را پيموده تا به ما رسيده است. «نوروز» كهنسالترين آيين ملى در جهان است كه جاودانه مانده و يكى از دلايل پايندگی فرهنگ ايرانيان است.
آيينهاى برگزارى اين جشن بزرگ در روزگار کنونی با سه هزار سال پيش تفاوت چشمگيری نكرده و همبستگی فرهنگى ساكنان ايرانزمين را در پی داشته است.
ایرانی در هر گوشه از جهان كه باشد آیینهای نوروزی را يكسان برگزار میكند و بزرگ میدارد. از همين روی است كه انديشمندان «نوروز» را نماد جاودان پايداری هويت و ناسيوناليسم ايرانى خواندهاند و رخدادنگاران در این گفته گمان ندارند، چرا كه در درازای تاريخ نيروى بزرگ و كارآيىهاى فراوان نوروز را مشاهده كردهاند.
فردوسی بزرگ در داستان پدید آمدن نوروز در شاهنامه آورده است: هنگامی که جمشید از کارهای کشوری بیاسود، بر تخت کیانی نشست و همهی بزرگان بر گرد تخت او فراهم آمدند و بر او گوهر افشاندند. جمشید آن روز را که نخستین روز از فروردین و آغاز سال بود، « نوروز» نامید و جشن گرفت.
گروهی از پژوهشگران پیدایش نوروز را از روزگار کیومرس، نخستین انسان در استورههای ایرانی میدانند، و برخی دیگر با اشاره به اوستا میگویند اشوزرتشت در جایگاه یک اخترشناس و پایهگذار گاهشماری خورشیدی، گاه برابری شب و روز ، آغاز فصل بهار و جشن نوروز پایهریزی کردهاست.
ایرانیان باستان گویا از نوروز در آغاز به عنوان «ناوا سردا» یعنی سال نو یاد میکردند. به نوشتهی ابوریحان بیرونی، دانشمند سده ۱۱ میلادی، سغدیان و خوارزمیان، مردمان ایرانی آسیای میانه، نوروز را «نوسارد» و «نوسارجی» چمار(:معنی) «نوسال» یا سال نو میخواندند.
اگرچه نوروز از كهنترين جشنهای ايرانيان است، اما در اوستا به روشنی از آن يادنشدهاست و این نشان میدهد که این جشن دینی نبوده و به نگاه پژوهشگران این جشن ملی پیش از اشوزرتشت هم یکی از جشنهای بزرگ مردم بودهاست.
از برپايی آيينهای نوروزی در روزگار هخامنشيان آگاهی درستی در دست نيست و تنها کندهکاریها و سنگنگارههای برجای مانده از روزگار هخامنشی نشان دهنده برگزاری آيينهای نوروزی در تختجمشيد است. اين آثار، نمايشی است از پیشکش هديهها از سوی ملتهای تابع هخامنشيان به بارگاه پادشاه.
از چگونگی برگزاری نوروز در روزگار اشكانيان آثاری در دست نيست. شادروان پورداوود مینويسد: «هر چند اشكانيان، ايرانی نژاد و زرتشتی كيش بودند، ولی چيرگی ۸۰ ساله يونانيان موجب شد كه آنان در باب آداب و رسوم ايرانی بیقيد شوند و شايد در پايان دوره حكومت ۴۷۶ساله دوباره مليت ايران قوت گرفت».
در روزگار ساسانی، آيين نوروز را شش تا سی روز برگزار میكردند و روز ششم فروردين خورداد روز را نوروز بزرگ میناميدند و اين روز را به خورداد امشاسپند نسبت میدادند.
پس از شکست ساسانیان تا ديرزمانی مراسم نوروز در ايران پنهانی و خانوادگى برگزار مىشد. از روزگار عباسيان به سبب گسترش رخنه ايرانيان در دستگاه خلفا، مراسم نوروز به اين دستگاه راه يافت. در روايت است كه هارونالرشيد، خليفه معروف عباسى هزاران سكه نقره در مراسم نوروز سال۲۱۱ هجرى در شهر بغداد به بزرگانى كه به ديدن او رفته بودند پيشكش كرد.
دلبستگی ايرانيان به سنتهای گذشته خود شوند آن شد تا نوروز كه نمادی از شكوه و شناسهی آنان بود در سراسر دوران پس از ساسانیان، حتا در روزگار خلفاييی كه توجه و باوری به اين رسمها نداشتند، برپا شود و آشنايی و آگاهی فرمانروايان اموی و عباسی از آيين پيشكشی دادن به حاكمان شوندی برای گرايش فرمانروايان تازی به برگزاری نوروز شد.
مردآويز زيارى(مازندرانى) از قهرمانان ملى ايرانيان كه بر بخشهای بزرگى از ايرانزمين فرمان میراند و اصفهان را پايتخت خود قرارداده بود، كمر به برگزارى آیينهاى ملى ايران همچون تيرگان، مهرگان، سده، و مهمتر از همه نوروز، درست به مانند روزگار ساسانيان، بست و در اين راه سختگيرى بسياری از خود نشانداد.
كاهش نيرو و رخنه تازيان و روی کار آمدن دولتهای ايرانی و ايجاد حكومتهای مستقل همچون صفاريان و سامانيان و دلبستگی پادشاهان ايرانینژاد به اجرای آیینهای ايرانی، سبب زنده شدن نوروز و برگزاری باشكوه اين جشن شد.
شاهاسماعيلصفوى روز ۱۱مارس (در سال ۱۵۰۲ ميلادى) و ۹ روز مانده به نوروز را براى تاجگزارى خود برگزيده بود تا آیينهاى نوروزى را در جايگاه شاه ايران برگزاركند. وى كه در تبريز خود را شاه ايران اعلام كرده بود در همين مراسم گفته بود كه مكلف به زنده كردن امپراتورى ايران است.
در سال۱۵۹۷ ميلادى شاهعباسصفوى آیين نوروز را در «نقش جهان» برگزار كرد و در سخنرانی خود به اين مناسبت اعلام داشت كه اصفهان پايتخت هميشگى ايران خواهد بود و میخواهد آن را بهگونهی زيباترين و امنترين شهر جهان درآورد و به نمايندگان كشورهاى خارجى كه به شركت در مراسم، دعوت شده بودند، اجازه داد كه براى كشور خود در اصفهان سفارتخانه بسازند. شاه عباس اول اكتبر سال۱۵۸۸ ميلادى فرمانروای كشور ايران شده بود. وى در رعايت جشنهای ملى و مذهبى شيعه دقت كامل میكرد.
نادر شاه به نوروز و آیينهاى آن مهر فراوان داشت. وى سكه خود با نام سكه نادرى را در سال۱۷۳۵ ميلادى، در مراسم «سلام نوروز» رايج ساخت و قطعاتى از آن را به رسم پيشكشی به منشىها و افسران خود داد كه در يکسوی سكه نقش شده بود: «الخير فى ما وقع» و در سوی ديگر سكه اين عبارت ديده مىشد: «نادر ايرانزمين».
اين نگاشته نشان میدهد كه نادر خواهان زنده گردانی امپراتورى ايران در چارچوب مرزهاى روزگار ساسانيان، اشكانيان و هخامنشيان بوده است. نادرشاه در سال۱۷۳۹ در جريان لشگركشى به هند، پس از شكست دادن ارتش ۳۶۰هزار نفرى اين كشور و دريافت تاج شاه هند، براى ورود به دهلى چشم به راه فرا رسيدن نوروز شد تا در روزى خجسته به اين آرزو برسد و روز ۲۰ مارس (نوروز) وارد دهلى شد و آيينهای نوروز را در كاخ دهلى برگزار كرد.
كريمخانزند(وكيل مردم) پس از برگزيدن شهر شيراز به پايتختى ايران، از سال۱۷۶۱ ميلادى، «سلام نوروزى» را در ساختمانی كه اينک موزه پارس ناميده میشود، برگزار میكرد و سپس به ديدن مردم عادى كوچه و خيابان میرفت. وى در نخستين نوروز در شيراز از جيب خود چند نوازنده را اجير كرد كه در ميدانهاى شهر بنوازند و مردم را شاد كنند كه پس از آن، اين رسم شامل روزهاى ديگر هم شد. كريمخان براى شادكردن مردم و زدودن غمهايشان هر اقدامى را كه مىتوانست مىكرد.
آغامحمدخان قاجار با همه ستمپيشگی و داشتن ريشه و تبار مغولى، «نوروز» را براى تاجگزارىاش برگزيد. وى در نوروز سال۱۱۷۴ خورشيدی (مارس ۱۷۹۵ميلادى) در تهران تاجگزارى كرد و اين شهر را پايتخت قرار داد كه هنوز پايتخت است.
نگاهی به يكی از زيباترين جشنهای آغاز سال نو، جشن #نوروز باستانی ایرانزمین کهن:
یکی از کهنترین جشنهای باز مانده از دورانهای بسیار دور، نوروز است. خاستگاه آن را میتوان در ایران باستان جستوجو کرد که هنوز هم در جایجای این فلات بزرگ، در آغاز فصل بهار برگزار میشود.
در سالنامه ۸ مهر سال۳۷۴۷ مزدیسنی، نوروز بدست سازمان علمی دانشی و فرهنگی سازمان ملل متحد، به عنوان میراث غیر ملموس جهانی به ثبت رسید.
همچنین بنا به پیشنهاد جمهوری آذربایجان، مجمع عمومیسازمان ملل در نشست ۴ اسفندماه (۲۳فوریه ۲۰۱۰)، ۲۱ مارس را به عنوان روز جهانی جشن نوروز با ریشهی ایرانی به رسمیت شناخت. در متن تصویب شده، نوروز، جشنی با ریشهی ایرانی که قدمتی ۳هزار ساله دارد و بیش از ۳۰۰میلیون نفر آن را برگزار میکنند، توصیف شده است.
نوروز naw(now) rūz روز نو، روز تازه بزرگترین جشن ملی ایرانیان که در نخستین روز از نخستینماه (فروردین) سال خورشیدی آنگاه که روز و شب برابر گردد آغاز میشود.
واژه نوروز یک «نام مرکب» است که از ترکیب دو واژهی پارسی «نو» و «روز» بهوجود آمده است. این نام در دو معنی بهکار میرفته.
۱- نوروز عام:
روز آغاز اعتدال بهاری و آغاز سال نو.
۲- نوروز خاص: روز ششم فروردین با نام روز خورداد.
- پیشینه دینی:
بیرونی میگوید که نخستین روز فروردینماه را از این جهت نوروز نام نهادهاند زیرا که پیشانی سال نو است و به باور پارسیان نخستین روزی است از گشتن زمان. در این روز خوشبختی را برای زمینيان پخش میکنند، از این رو ایرانیان آن را روز امید میخوانند.
در فصل ۲۵ بندهشن آمده است: «اهورامزدا میگوید که آفرينش جهان در ۳۶۵روز بوسیلهی من انجام گرفت و شش جشن گهنبار در هر سال قرار داده شده است».
نخست، گهنبار میدیوزرم (آفرينش آسمان).
دوم، میدیوشهم (آفرينش آب).
سوم، پتیه شهیم (آفرينش زمین).
چهارم، ایاسریم(آفرينش گیاه).
پنجم، میدیارم(آفرينش جانور)
ششم، همسپتمدم(آفرينش انسان) میباشد.
هر یک از این جشنها پنج روزبه درازا میکشد و روزهایی که از برای هر یک از گهنبارها نام بردیم، روز پايانی و مهمترین روز آن جشن است.
چنانکه آورده شد هر یک از جشنها پنج روز به درازا میکشند، اما ششمین گهنبار که(بنابر استوره) آفرينش مردمان در آن شکل گرفته است، فروهرهای نامداران و درگذشتگان نیکوکار، ده شب در روی زمین توقف میکنند. پس، از روز بیستوششم اسفندماه تا به روز پايانی پنجه وه(پنج روز پايانی) ادامه دارد.
ابوریحان بیرونی میگوید که این جشن ده روز به درازا میکشیده، پنج روز پايانی اسفندماه را نخستین فروردگان و پنجه وه را دومین فروردگان میگفتهاند.
#دارمستتر نیز این جشن را ده روزه بر میشمرد: #خسرو_انوشیروان در مدت ده روز جشن فروردگان سفیر رم «ژوستینJustin » را نپذیرفت، چرا كه سرگرم بهجای آوردن جشن بود.
امروز زرتشتیان مانند گذشته، ده روز پايانی سال را فروردیان خوانده و آيينهای دینی را بهجا میآورند.
عموما نیز در ایران آغاز سال نو، روزی است که خورشید درون برج بره میشود، جشن فروردین است.به نخستینماه سال به مناسبت پايين آمدن فروهرها از آسمان فروردین نام دادهاند.
- فروردین یشت:
جا دارد اشارهای هر چند کوتاه به فروردینیشت داشته باشیم که بخشی از این یشت که در توانمندی و بزرگی فروهرها و بخش دیگری که دربارهی درخواست یاری از آنهاست. بويژه هنگام فرود آمدن فروهرها یعنی در آخرین گهنبار سال سروده میشود.
«اهورامزدا در بخشهای نخستين با کمال فروتنی به اشوزرتشت میگوید که ای زرتشت فروهرهای پاکان در کار آفرینش مرا یاری نمودند. از پرتو فر و شکوه آنهاست که من آسمان و زمین و آنچه در روی آن است، از رودها و گیاهان و جانوران و مردمان را نگاه میدارم.»
«در میدانهای جنگ از فروهرها یاری میشود و شهریاری که آنها را از داد و دهش خشنود سازد، سپاه دیویسنا را درهم خواهد شکست. در همهی مشکلات فروهرها یاری رسان هستند و هر یک از آنها برای زدودن بلای ويژهای خوانده میشود، مانند فروهر جمشید به ضد فقر و خشکسالی، فریدون برای رفع تب و ناخوشی، گرشاسب برای دشمن و دزد و...».
در ادامه از فروهرهای نخستین پیشوایان دین و نخستین رزمیان و نخستین کشاورزان و خانواده و قبیله و ده و ناحیه و مملکت خواه آریایی و خواه دیگر یاد شده است که به هر یک ارج نهاده میشود و جهان در دست این فروهرهاست که از آن بهگونهای شایسته پاسبانی کنند.
در پایان باید يادآور شویم که در فروردینیشت، کمک به تهیدستان بسیار سفارش شده است که باعث خشنودی فروهرها میگردد، اگر ببینند که بازماندگانشان نعمت خویش را از بینوایان دریغ نمیکنند، از بهترین زمانهای فروردگان است. هنوز هم این آيين دیرینه بین ایرانیان با هر آیینی روايی دارد.
- پیشینه تاریخی:
۱- کلیات
مهرداد بهار بر این باور است که از هزارهی سوم پيش از زايش مسيح در آسیای غربی دو جشن روايی داشت: جشن آفرینش که در آغاز پاییز بود، و جشن باززایی که در آغاز بهار برگزار میشد. این جشنها حتا تا ميانهای هزارهی نخست پيش از زايش مسيح در آسیای غربی وجود داشت و این ديرينگی آن را نشان میدهد.
در ایران نیز نوروز جشن بهاری و مهرگان جشن پاییزی بوده است، فرهنگ بومی گستردهای با وجوه مشترک که از درهی سند تا به دریای مدیترانه ادامه داشته است. در واقع هر قومی کیفیت ویژهی خودش را دارد، اگر چه آيينهای مشترک بسیار داشته است.
۲- پیشینهی استورهای
نوروز را در استورهی میهنی همواره با نام جمشید همراه میبینیم. نامش در گاتها تنها یکبار، با نام «یِمَ» از دیده شده و در ديگر بخشهای اوستا واژهی «خِشَئتَ» به آن افزوده شده است که به معنی نور و فروغ میباشد. همچنین ويژگیهای «هُووثِوَ» که در تفسیر پهلوی «هورمک» یعنی دارندهی گله و رمهی خوب و «سریره» به معنی زیبا و خوشگل با نام جمشید همراه است. نگاهی به يكی از زيباترين جشنهای آغاز سال جمشید در اوستا پسر ویونگهوت است. در یسنای نهم، او پاداشی است که به پدرش به عنوان کسی که نخستین شخص بوده که هوم را فشرده، داده شده است. پسری مانند شید درخشان که، در مدت پادشاهی خویش جانوران و انسان را فناناپذیر، آب و گیاه را پايان ناپذير قرار داد. در مدت پادشاهی او نه سرما بود و نه گرما. جهان از مرگ و حسد دیوها پاک بود. او و پدرش پانزده ساله مینمودند. داستان کامل جم را میتوان بهگونه كامل در فرگرد دوم وندیداد در گفتوگوی اهورامزدا با اشوزرتشت خواند که چگونه جهان را در سه مرحله گسترش میدهد و همچنین ساخت «وَری» که موجودات را از حملهی سرمای سخت (دیو مرکوسان) نجات میدهد.
گذشته از یسنا و وندیداد به ترتیب در آبانیشت فقره ۲۵ همچنین زامیادیشت در بخشهای گوناگون از جمشید سخن رانده شده است.
و اما در شاهنامه؛ همانگونه که گفتیم جمشيد پس از مرگ پدر یعنی تهمورث بر تخت شاهی مینشیند. با فر یزدانی و پرهیزگاری همهی مردم را آرامش میبخشد. جمشید پنجاه سال نخست شاهنشاهی را به ساختن جنگافزارها برای نابود کردن بدکاران و پنجاه سال پس از آن را به مردم رشتن و بافتن میآموزد. او مردم را به چهارگروه (پرستندگان، جنگاوران، کشاورزان و پیشهوران) بخش میکند. سپس دیوان را بهکار گل میگمارد و با سنگ و گچ، کاخها و گرمابهها میسازد. همچنین راه درمان دردمندان را به مردمان میآموزاند. او با کشتی از دریاها گذر میکند و این چنین با انجام هر کاری هر پنجاه سال را میگذراند.
گویند جمشید پس از انجام کارهای فراوان برای خود تختی کیانی با گوهرهای فراوان میسازد و چون خورشیدی تابان بر آن مینشیند. مردم بر او گرد میآیند و آن روز را که آغاز سال نو بوده «نوروز» مینامند و همه ساله آن را جشن میگیرند و هنوز هم آن را برگزار میکنند.
سر سال نو هرمز فرودین
برآسوده از رنج تن، دل ز کین
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
چنین روز فرخ از آن روزگار
بمانده از آن خسروان یادگار.
به گفتهی #بیرونی: «جمشید بر سریر زرتشت و چون پرتو آفتاب بر تخت او تابید، چهره جمشید چون خورشید میدرخشید. مردم در آن روز دو خورشید دیدند و آن را روز نو خواندند و جشن گرفتند. همینگونه میگوید که فرخندهترین ساعتهای نوروز ساعتهای متعلق به خورشید است و بامداد این روز سپیدهدم تا حد امکان به افق نزدیک است و با نگاه کردن به سپیده دم تبرک میجویند، زیرا که نام آن روز اورمزد است که آفریننده و سازنده و پرورنده است».
دکتر بهار باور دارد به این دلیل نوروز را به جمشید نسبت میدهند، چراکه او دوست داشتنی ترین چهره بوده است و هیچ پادشاهی محبوبیت او را ندارد. او يادی خوشی در مردم دارد. حتا چینیها هم جمشید را به نحوی ستایش میکنند. آنها به او یَم میگویند و تندیسهای بزرگی از او در معبدهايشان دارند و او را یک شخصیت خدایی، اصیل و شگفت آور میدانند.
۳- نوروز هخامنشی
به تختنشستن داریوش در تخت جمشید در بامداد نوروز است. در سالی که او به تخت مینشيند، حلول خورشید به برج حمل به ساعت شش بامداد روی داده است. در آن ساعت شاه بر تخت مینشست و بار عام میداد و نور خورشید از روزنهای بر او میتابید.
اینجا ديدگاه نجومی هم وجود دارد که نشان میدهد تخت جمشید با محاسبههای ریاضی، فیزیکی و ستارهشناسی بسیار دقیقی بنیانگذاری شده است. گمان میرود که نقش شیر و گاو و پلکان آپادانا نمادی از برج اسد و برج ثور باشد و این هر دو، دو ماه اردیبهشت و امرداد در بنا و وضع جغرافیایی آن نقشی داشته باشند؟
۴- نوروز ساسانی، نوروز خسروانی
بار عام شاه در شش روز نخست نو روز که هر روز به گروهی ويژه بود. یک روز برای کشاورزان، یک روز برای اشراف، سپاهیان، موبدان و مردم عادی در روزهای پس از آن میآمدند. در روزهای نخستین شاه هدیه میداد و در روز ششم هدیهها را میپذیرفت.
بیست روز به نوروز مانده دوازده ستون از خشت خام در حیاط مینهادند و در آن دانههای هفت نوع غله: گندم، جو، برنج، ارزن، لوبیا، نخود، عدس را میکاشتند. محصول را در روز ششم با سرودخوانی و آهنگ گردآوری میکردند و ستونها را تا روز مهر(شانزدهم فروردين) نگه میداشتند و برای وضع کشت و کار سال در پیش تفال میزدند.
همچنین شخصی شادباشگو که خوشقدم و نامش «خجسته» بود برای شادباشگویی نوروزی میآمد. بدین گونه که از سوی دو نفر نامور به «فرخندهی نیکبخت» بسوی دو نفر دیگر که «پربرکت» بودند، میرفت و با خود سال نو را میآورد و برای شاه تندرستی و خوشبختی آرزو میکرد.
دو نفری که فرخندهی نیکبخت بودند در حقیقت جلوهی خورداد و امرداد(تندرستی و جاودانی) و دو نفری که پر برکت بودند هم، نماد آب و گیاه یعنی باروری و فراوانی هستند.
هنوز هم بسیاری از ایرانیان خود را در کار آفرینش سهیم میدانند. سبزه میکارند، جامهی نو میپوشند، خانه را از آلودگیها میزدایند و بر سر راه فروهرها چراغ میافروزند. همانگونه که خداوند در نو كردن آفرینش، بخت و برکت دارد، ایرانیان نیز از روی مهربانی به هم پاداش میدهند و آرزوی برکت و تندرستی دارند.
به باور دکتر احسان یارشاطر، بنیادگزار دانشنامه ایرانیکا، نگارش واژهی نوروز در الفبای لاتین به قواعد آواشناسی به شکل Nowruz سفارش میشود. این شکل از املای واژه، هم اکنون در نوشتههای یونسکو بهکار میرود.
مجموعه كتابهای زرتشتيان، گاتها و اوستا نام دارد و اوستا دارای پنج بخش است: يسنا، یشتها، ویسپرد، وندیداد، خرده اوستا.
سرودهها و سخنان خود اشوزرتشت در کتاب گاتها است و آنچه که در وندیداد، فروردینیشت و... درباره اشوزرتشت آوردهاند از آن ایشان نیست.
نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر