اندیشه نیک گفتار نیک و کردار نیک یک ایرانی راستین چگونه باید باشد؟
ایرانی هستیم و یا تازی؟
زرتشت ایرانی و کورش ایرانی الگوی ما ایرانیان هستند یا محمد ابن عبدالله عرب و...؟
بسی جای اندوه و نگرانی است که ملت دیرینه پای این سرزمین، آداب، رسوم، و آیین نیاکان خود را که دربرگیرنده شادی، شادمانی، همبستگی، امید، پایداری، میهن پرستی، آدمیت و کرامت انسانی میباشند به باد فراموشی سپرده و هنوز پس از ۱۴ سده ظلم و ستم تازیان، جشن نماهایی دور از حقیقت و هرگونه عاطفه و مهر و محبت پسمانده آنان را ارج و گرامی میدارد و بهجای شادی و پدید آوردن امید در زندگی خود، بسیاری از روزهای سال را به سوگواری آنهم برای یک مشت تازی جنایتکار میگذرانند.
جشن سپندارمزگان، جشن سده، چهارشنبه سوری، جشن نوروز، سیزدهبهدر، جشن مهرگان و... هر کدام براساس فلسفه و بینش ویژهای بوجود آمده که نکات بالنده بالا را دربر میگیرند. ما در اینجا به کوتاه نمونههایی از جشن تازیان و جایگزینی آنها را با جشنهای ملی خودمان به نگارش درمیآوریم و جستجو و کنکاش درباره دیگر جشنها را به شما پاکدلان واگذار میکنیم.
و اما از تازیان(اعراب عربستان) سخن بگوییم. نخست اینکه تازیان هرگز روزشمار و سالنامه(تقویم) درستی نداشتهاند که براساس حرکت زمین به دور خورشید و بوجود آمدن چهار فصل ثابت و هر کدام دارای شرایط یکسان در سالهای گوناگون باشد. دیگر اینکه در حقیقت جشنی در قوم بیابانی عربستان پس از پذیرفتن تحمیلی اسلام نبوده است که امروز بازماندگان آن و یا ملتهای زیر سلطه نفود و قدرت آنان چنان جشنهایی را برگزار کنند.
۱- جشن زادروز کورش_بزرگ بجای تولد محمدعرب:
کورش بزرگ بنیان گذار کشور پهناور ایران و نماد پاکی و صلح و آرامش بود. او به کسی حتا دشمنان خود آزار نرساند. یهودیان را از بند شاه جنایتکار بابل آزاد کرد و با امکانات خوب روانه اورشلیم نمود. اما محمدعرب به قبیلهها و مردم بیگناه دستبرد میزد مزرعه و کشاورزی آنان را میگرفت، مردان را میکشت و زنانِ به غنیمت گرفته را به همسری خود میآورد. ما به کورش که چهره تابناک عدالت و درستی است و جهان خود را مدیون وی و قوانین انسانی او میداند ارج مینهیم او را پدر خود و صاحب اصلی کشور خود میدانیم. زادروز این مرد بزرگ روز جشن ملی ما خواهد بود.
کورش بزرگ نخستین انسان صلح و آزادی و دموکراسی جهان و محمدابنعبدالله زنبارهای که با یورش به کاروانها و قبیلهها و تصرف اراضی مردم به غارت اموالشان میپرداخت و به زنانشان تعرض میکرد و به عقد خود درمیآورد. محمد برده و کنیز داشت و بردهداری میکرد و...
۲- زادروز اشوزرتشت_خردمند_ایرانی بجای تولد امام زمان:
داستان امامزمان از آن داستانهای مسخرهای است که به خر هم که بگویید قاهقاه به ریش و شعور ما میخندد. ولی آخوندهای مفتخور حقهباز با خرکردن مردم همچنان از آنها سواری میگیرد. در حقیقت نه امامزمانی وجود داشته و نه امکان بودن او در چاهی مانند سامره و یا چمکران قم است.
این نهایت کوته فکری ما و ساده اندیشی ما است که زیر بار این داستانهای مسخره برویم و آن را باور کنیم. وانگهی آیا ما در انتظار آنیم که فردی بهنام امامزمان بیاید و همه جهانیان را بکشد تا زیر شکم اسبش خون فرا گیرد؟
آیا ما منتظر یک یورش تازی دیگریم؟ و یا حمله چنگیز و یا تیموریم؟ آیا باید جشن بگیریم و یا برای این داستان مضحک به عزا بنشینیم؟
ما ضرورتی نمیبینم که فرهنگ خود را با این افسانههای خردزدایی مردم آلوده کنیم. ما زادروز اشوزرتشت خردمند که با پیام «اندیشه نیک گفتار نیک و کردار نیک» خود به بشریت درس انسانی داد و مدنیت را برایمان به ارمغان آورد را جشن میگیریم و با یادآوری و آموزش گفتار آن پیر خردمند و آموزگار نیکیها و پیامآور راستین و ابر انسانی که جهان در برابر او سر تعظیم فرود آورده است به کودکان خود زادروز این بزرگمرد ایرانی را یادآور میشویم و در سینه و مغز خود نگاه خواهیم داشت.
اشوزرشت بزرگ ایرانی مظهر نیک اندیشی نیک گفتاری نیک کرداری و خردگرایی و بنیانگذار همه نیکیها، خوبیها، انسانیت و کرامت انسانی است و اما امامزمان عرب مظهر جنایت، نسلکشی، خونخواری است. کسی که به کشتار جهانی میپردازد تا زیر شکم اسبش خون بالا بیاید. آیا هیچ انسان عاقل و خردمندی میتواند به دنبال چنین افسانه ضد بشری باشد؟
ایرانی هستیم و یا تازی؟
زرتشت ایرانی و کورش ایرانی الگوی ما ایرانیان هستند یا محمد ابن عبدالله عرب و...؟
بسی جای اندوه و نگرانی است که ملت دیرینه پای این سرزمین، آداب، رسوم، و آیین نیاکان خود را که دربرگیرنده شادی، شادمانی، همبستگی، امید، پایداری، میهن پرستی، آدمیت و کرامت انسانی میباشند به باد فراموشی سپرده و هنوز پس از ۱۴ سده ظلم و ستم تازیان، جشن نماهایی دور از حقیقت و هرگونه عاطفه و مهر و محبت پسمانده آنان را ارج و گرامی میدارد و بهجای شادی و پدید آوردن امید در زندگی خود، بسیاری از روزهای سال را به سوگواری آنهم برای یک مشت تازی جنایتکار میگذرانند.
جشن سپندارمزگان، جشن سده، چهارشنبه سوری، جشن نوروز، سیزدهبهدر، جشن مهرگان و... هر کدام براساس فلسفه و بینش ویژهای بوجود آمده که نکات بالنده بالا را دربر میگیرند. ما در اینجا به کوتاه نمونههایی از جشن تازیان و جایگزینی آنها را با جشنهای ملی خودمان به نگارش درمیآوریم و جستجو و کنکاش درباره دیگر جشنها را به شما پاکدلان واگذار میکنیم.
و اما از تازیان(اعراب عربستان) سخن بگوییم. نخست اینکه تازیان هرگز روزشمار و سالنامه(تقویم) درستی نداشتهاند که براساس حرکت زمین به دور خورشید و بوجود آمدن چهار فصل ثابت و هر کدام دارای شرایط یکسان در سالهای گوناگون باشد. دیگر اینکه در حقیقت جشنی در قوم بیابانی عربستان پس از پذیرفتن تحمیلی اسلام نبوده است که امروز بازماندگان آن و یا ملتهای زیر سلطه نفود و قدرت آنان چنان جشنهایی را برگزار کنند.
۱- جشن زادروز کورش_بزرگ بجای تولد محمدعرب:
کورش بزرگ بنیان گذار کشور پهناور ایران و نماد پاکی و صلح و آرامش بود. او به کسی حتا دشمنان خود آزار نرساند. یهودیان را از بند شاه جنایتکار بابل آزاد کرد و با امکانات خوب روانه اورشلیم نمود. اما محمدعرب به قبیلهها و مردم بیگناه دستبرد میزد مزرعه و کشاورزی آنان را میگرفت، مردان را میکشت و زنانِ به غنیمت گرفته را به همسری خود میآورد. ما به کورش که چهره تابناک عدالت و درستی است و جهان خود را مدیون وی و قوانین انسانی او میداند ارج مینهیم او را پدر خود و صاحب اصلی کشور خود میدانیم. زادروز این مرد بزرگ روز جشن ملی ما خواهد بود.
کورش بزرگ نخستین انسان صلح و آزادی و دموکراسی جهان و محمدابنعبدالله زنبارهای که با یورش به کاروانها و قبیلهها و تصرف اراضی مردم به غارت اموالشان میپرداخت و به زنانشان تعرض میکرد و به عقد خود درمیآورد. محمد برده و کنیز داشت و بردهداری میکرد و...
۲- زادروز اشوزرتشت_خردمند_ایرانی بجای تولد امام زمان:
داستان امامزمان از آن داستانهای مسخرهای است که به خر هم که بگویید قاهقاه به ریش و شعور ما میخندد. ولی آخوندهای مفتخور حقهباز با خرکردن مردم همچنان از آنها سواری میگیرد. در حقیقت نه امامزمانی وجود داشته و نه امکان بودن او در چاهی مانند سامره و یا چمکران قم است.
این نهایت کوته فکری ما و ساده اندیشی ما است که زیر بار این داستانهای مسخره برویم و آن را باور کنیم. وانگهی آیا ما در انتظار آنیم که فردی بهنام امامزمان بیاید و همه جهانیان را بکشد تا زیر شکم اسبش خون فرا گیرد؟
آیا ما منتظر یک یورش تازی دیگریم؟ و یا حمله چنگیز و یا تیموریم؟ آیا باید جشن بگیریم و یا برای این داستان مضحک به عزا بنشینیم؟
ما ضرورتی نمیبینم که فرهنگ خود را با این افسانههای خردزدایی مردم آلوده کنیم. ما زادروز اشوزرتشت خردمند که با پیام «اندیشه نیک گفتار نیک و کردار نیک» خود به بشریت درس انسانی داد و مدنیت را برایمان به ارمغان آورد را جشن میگیریم و با یادآوری و آموزش گفتار آن پیر خردمند و آموزگار نیکیها و پیامآور راستین و ابر انسانی که جهان در برابر او سر تعظیم فرود آورده است به کودکان خود زادروز این بزرگمرد ایرانی را یادآور میشویم و در سینه و مغز خود نگاه خواهیم داشت.
اشوزرشت بزرگ ایرانی مظهر نیک اندیشی نیک گفتاری نیک کرداری و خردگرایی و بنیانگذار همه نیکیها، خوبیها، انسانیت و کرامت انسانی است و اما امامزمان عرب مظهر جنایت، نسلکشی، خونخواری است. کسی که به کشتار جهانی میپردازد تا زیر شکم اسبش خون بالا بیاید. آیا هیچ انسان عاقل و خردمندی میتواند به دنبال چنین افسانه ضد بشری باشد؟
۳- زادروز فردوسی_بزرگ بجای تولد علیابنابوطالب.
بهراستی تا چه اندازه زیبنده و موجب بالیدن و افتخار هر ایرانی پاک سرشت است که بهجای علی آدمکش و ضد فرهنگ ایرانی، زادروز فردوسی بزرگ را جشن بگیریم و شادی کنیم. ببینید ما چه ملت خردباخته و مسخ شدهای هستیم! ما زادروز فردوسی بزرگ، خداوند ادب و فرهنگ پارسی نجات دهنده زبان فرهنگ، تاریخ و آیینمان را فراموش کردهایم و یک تازی کج اندیش و جنایتکار نامی با آنهم سر بریدن و گردن زدن و کشتار کردنهایش همه زندگی او را مظهر راستی و درستی میدانیم و برایش جشن میگیریم. در فردای آزاد میهنمان از این دیوانگی و بیخردیها دیده نخواهد شد. همانگونه که زبانمان را فردوسی از زبان الکن تازیان نجات داد، ما نیز وظیفه داریم فرهنگ و روزشمارمان را از لوث این بیگانگان پاک نگاه داریم.
۴- یادآوری کشته شدن بابک خرمدین بجای روز عاشورا.
برای مردم راستین کشورمان واقعه کربلا یک داستان کودکانه بوده که ساخته و پرداخته آخوند حقه بازاست. ما روز به خاک و خون کشیدن و بریدن دست و پای این سردار رشید و دلاور ایرانی را به سوگ مینشینیم و سوگ حسین را به آخوند و آخوند پرستان واگذار میکنیم.
بابک خرمدین ابرمرد تاریخمان که بدست دژخیمان اسلام به بدترین وضعی قطعه قطعه شد ما را بر این میدارد که آن سردار میهن پرست را گرامی داریم ولی از حسین تازی که بیخردانه زن فرزند شیر خوار خود را تنها برای جاهطلبی و گرفتن خلافت از دست پسر عموی خود به میدان جنگ میرود، دوری جوییم و این بیخردی را به امت تازی زده شیعیان واگذار کنیم.
بهراستی تا چه اندازه زیبنده و موجب بالیدن و افتخار هر ایرانی پاک سرشت است که بهجای علی آدمکش و ضد فرهنگ ایرانی، زادروز فردوسی بزرگ را جشن بگیریم و شادی کنیم. ببینید ما چه ملت خردباخته و مسخ شدهای هستیم! ما زادروز فردوسی بزرگ، خداوند ادب و فرهنگ پارسی نجات دهنده زبان فرهنگ، تاریخ و آیینمان را فراموش کردهایم و یک تازی کج اندیش و جنایتکار نامی با آنهم سر بریدن و گردن زدن و کشتار کردنهایش همه زندگی او را مظهر راستی و درستی میدانیم و برایش جشن میگیریم. در فردای آزاد میهنمان از این دیوانگی و بیخردیها دیده نخواهد شد. همانگونه که زبانمان را فردوسی از زبان الکن تازیان نجات داد، ما نیز وظیفه داریم فرهنگ و روزشمارمان را از لوث این بیگانگان پاک نگاه داریم.
۴- یادآوری کشته شدن بابک خرمدین بجای روز عاشورا.
برای مردم راستین کشورمان واقعه کربلا یک داستان کودکانه بوده که ساخته و پرداخته آخوند حقه بازاست. ما روز به خاک و خون کشیدن و بریدن دست و پای این سردار رشید و دلاور ایرانی را به سوگ مینشینیم و سوگ حسین را به آخوند و آخوند پرستان واگذار میکنیم.
بابک خرمدین ابرمرد تاریخمان که بدست دژخیمان اسلام به بدترین وضعی قطعه قطعه شد ما را بر این میدارد که آن سردار میهن پرست را گرامی داریم ولی از حسین تازی که بیخردانه زن فرزند شیر خوار خود را تنها برای جاهطلبی و گرفتن خلافت از دست پسر عموی خود به میدان جنگ میرود، دوری جوییم و این بیخردی را به امت تازی زده شیعیان واگذار کنیم.
نقل از کانال ایرانیان زرتشتی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر