۱۳۹۸ بهمن ۸, سه‌شنبه

جشن سده پیشاپیش خجسته باد


جشن‌های سالانه ایرانیان
جشن سده

(گردآورنده و نگارنده موبد مهندس #کامران_جمشیدی)

جشن سده در آغاز شامگاه دهم بهمن‌ماه روز مهر از بهمن‌ماه برگزار می‌شود.
وارون(:برعکس) مردمانی که این جهان را خوار شمرده و تنها در اندیشه آخرت بودند و یا آنهایی که بیشتر روزهای سال را در اندوه و سوگواری به‌سر می‌بردند و باور داشتند که گریه و خودآزاری ثواب داشته و بر هر درد بی‌درمان دواست، پدران و نیاکان نامدار ما ایرانیان در ایران باستان، گیتی و مینو را باهم خواستار بودند و یکی را فدای دیگری نمی‌کردند.
دنیای آنها دنیای کار و کوشش همراه با جشن و سرور و شادمانی بود. آنها باور رسا داشتند هنگامی‌که کار و کوشش با شادی و سرور همراه باشد، سبب شادمانی و خشنودی و درستی تن و روان می‌شود و زندگی را شیرین‌تر می‌سازد.
آری آنها آن اندازه پایبند این مرام بودند که چه‌بسا شیون و زاری بسیار از اندازه را در مرگ عزیزان از دست رفته گناه بزرگی دانسته و می‌گفتند هر دانه اشکی که در سوگ عزیزان ریخته شود سیلابی می‌گردد که جلوی پیشرفت روان را می‌گیرد.
واژه جشن از واژه اوستایى یسنه Yasna آمده و این واژه از ریشه یز Yaz سانسکریت، یج Yaj گرفته شده که در چم ستایش کردن است. پس واژه جشن به معنی ستایش و بزرگداشت است. یِسن، یَشت، یَزَت، یَزَد، ایزَد، یَزدان… همه ریشه گرفته از همین واژه‌اند.
زرتشتیان واژه جشنJashn را برای آیین‌های بزرگداشت و خوشى و سرور بکار می‌برند در چنانچه آیین‌های دینی و سرودن اوستا در آن روزها را جَشَنJashan می‌خوانند برای نمونه می‌گفتند در اینجا مراسم جَشَن‌خوانی برپاست یا در آنجا جَشَن می‌خوانند.
آری، پیشینیان ما در ایران باستان برای اینکه اندوه و سوگ را از جان و روان خود بکاهند در درازای سال جشن‌هایی ترتیب داده بودند و این جشن‌ها پر از ستایش و نیایش به درگاه اهورامزدا و سخنرانی و راهنمایی بود.
مردم به نگرانی‌های یکدیگر رسیدگی کرده و پس از آن به سرور و شادمانی و دست افشانی و پایکوبی پرداخته و بدینگونه اندیشه‌های بد و زهرآگین را از مغز و روان خود دور ساخته و سبک‌بال و آسوده خیال، خود را برای کار سخت و پیگیر روزهای دیگر آماده می‌کردند.
جشن‌هایی که در ایران باستانی برگزار می‌شد و امروز هم برخی از آنها از سوی زرتشتیان که پاسداران راستین آیین و سنن نیاکان خود هستند، گرفته می‌شود سه دسته‌اند:
۱- #جشن‌های_سالیانه
۲- #جشن‌های_فصلی
۳- #جشن‌های_ماهیانه
که از میان این جشن‌های گوناگون، چندتایی که همواره بزرگ‌تر بوده و از ارزش ویژه‌ای نزد همه‌ی ایرانیان برخوردار بوده‌اند.
امروز نیز در میان تمامی ایرانیان و حتا مردم کشورهای دیگری که فرهنگ و ریشه‌های مشترک با آنان دارند، ارزش خود را نگاهداشته و بگونه جشن‌هایی ملی و یا زاستاری(:طبیعی) برگزار می‌شوند.
جشن سده، یکی از آن جشن‌هایی است که جنبه‌ی فرهنگی دارد و همانگونه که جشن نوروز، جشن آغاز سال و جشن مهرگان، جشن نیمه سال بوده است. جشن سده نیز جشن پایان سال به‌شمار می‌آمده‌است.
این جشن یکی از جشن‌هایی است که به‌نام جشن‌های آتش نامور بوده‌اند، یعنی جشن‌های سده، سوری(چهارشنبه‌سوری)، آذرگان، شهریورگان و اردیبهشت‌گان یا گلستان‌جشن که دو جشن نخست یعنی سده و سوری بیشتر جنبه‌ی ملی دارند و جشن‌های دیگر بیشتر جنبه‌ی دینی داشته و امروز دیگر مرسوم نبوده و به فراموشی رفته‌اند.
سده جشن پیدایش آتش است، جشن آغاز گرماست، جشن نور و روشنایی است، جشن زاستار(:طبیعت) است، جشن انسان است و جشن اهورایی است. چرا که می‌بینیم در این زمان است که در روزگاران بسیار پیش، پدران ما چگونگی برپایی آتش را آموختند، آتشی که با گرما و نور و انرژی خود زندگی انسان را دگرگون کرد و به‌راهی انداخت که توانست با بهره‌گیری از این بزرگترین داده‌ی خدایی آسایش بیشتری برای زندگی خود فراهم کند و در بدرستی سرآغاز شهریگری یا تمدن انسانی همین پیدایش آتش و افروختن و مهار کردن آن بود.
در پاسخ به این پرسش که آیا درست در همین روز ویژه، یعنی روز دهم از ماه بهمن بوده که چنین چیزی رویداده است، باید گفت که این دیگر ذوق طبیعی پدران ما بود که این روز را، یعنی زمانی را که از روی دانش و تجربه می‌دانستند که شدت سرما به اوج خود می‌رسد و از آن پس از شدت آن کاسته می‌شود یا آنکه گرما زاده می‌شود، را با رویداد مهم پیدایش آتش در زندگی انسان یکی قرار دادند و هر دو را هم‌زمان جشن گرفتند.

واژه #سده از کجا آمده‌است:
در این‌باره چند دیدگاه وجود دارد که همگی باهم در پیوندند. نخست آنکه واژه‌ی سده، از شماره‌ی سد۱۰۰ می‌آید که در این باره گفته‌های فراوانی است. هرآینه از همه مهمتر و پذیرفتنی‌تر این است که آریایی‌ها در چندین هزارسال پیش در جایی در نیم‌کره شمالی و نزدیک به قطب زندگی می‌کردند که ۱۰ماه از سال هوا سرد و یخبندان و ۲ماه‌ونیم سرد که آنجا را اَئیریانَه وَ ئِجَهAeriyana Vaeja یا ایران ویج می‌نامیدند، اینان درآینده به دلیل سردی بسیار بالا و یخبندان یا به انگیزه‌های دیگر به‌سوی جنوب کوچ نموده به‌جایی رسیدند که در آنجا ۲فصل، یکی تابستان بزرگ ۷ماهه و دیگری زمستان بزرگ ۵ماهه بود.
تابستان از آغاز فروردین تا پایان مهرماه و زمستان از آغاز آبان تا پایان اسفندماه بود. پدران ما هزار سال در این مکان زندگی کرده و سپس به‌سوی سرزمین کنونی ایران سرازیر و در آنجا جا گرفتند.
اکنون با کمی ژرف‌بیبی می‌بینیم که از آغاز آبان تا دهم بهمن ماه که هر سال جشن سده برگزار می‌شود، درست سد روز می‌گزرد و بدین دلیل سده نامیده می‌شود.
برخی هم باور دارند چون از ۱۰بهمن تا نوروز ۵۰روز و ۵۰شب مانده روی‌هم‌رفته می‌شود سد که با جشن و آتش‌افروزی به پیشواز نوروز می‌روند.
دیدگاه دیگری که در این باره وجود دارد آن است که می‌گوید سده از سَرِزَهSaredha اوستایی بدست آمده‌است که سپس دگرگون به سَرِدَهSareda و سرانجام سده گشته است و با نگرش به اینکه معنی این واژه‌ی اوستایی (سرزه) سرما می‌باشد و براستی واژه‌ی سرد نیز از همین‌جا آمده‌است و باز هم با نگرش به اینکه هنگامِ جشن سده یعنی دهم بهمن‌ماه سردترین زمان سال (در آب‌ و هوای اقلیم ایران‌زمین) به‌شمار می‌آید بنابراین می‌توان جشن سده را جشن سرما و یا در واقع جشن پایان سرما نامید زیرا که از آن هنگام هوا رو به گرمی می‌رود.

چگونگی برگزاری سـده:
به‌هر روی آنچه برای ما ارزش دارد، خود جشن سده است که نیاکان ما در این روز، پس از نیم‌روز آماده شده و گردهم آمده و به ستایش و نیایش اهورامزدا و سخنرانی و راهمنایی مردم می‌پرداختند. سپس نزدیک فرو رفتن آفتاب با آتش‌افروزی و سرودخوانی و دست افشانی و پایکوبی جشن را برگزار می‌کردند.
در این جشن همه افراد کشور از هر رده شرکت می‌جستند که پس از یورش و تازش تازیان مسلمان و برچیده شدن دودمان ساسانی نیز این جشن مانند دیگر جشن‌ها از رونق نیفتاد و هر سال برگزار می‌شود.
همان‌سان که می‌دانیم جشن سده همه ساله درروز دهم بهمن برگزار می‌شود. پسین آن روز، مردم به بیرون شهر می‌روند و گرد توده‌ای از خس و خاشاک می‌آیند.
موبدان اوستا می‌خوانند و به نیایش می‌پردازند و پیش از آنکه خورشید فرو رود، دسته‌ای از دوشیزگان سپیدپوش و چراغدان بدست، توده را می‌افروزند و زبانه‌های آتش به‌سوی آسمان بلند می‌شوند. مردم شادی می‌کنند و روزی را گرامی می‌دارند که راز آتش‌افروزی را دریافتند.
در شهر آنانی که به خانه مانده‌اند بر پشت‌بام می‌روند و بر آن آتشی می‌افروزند و گرد آن نشسته به جشن می‌پردازند.

چرا آتش و چرا بزرگداشت آن:
اگر آتش را از انسان بگیرند. او به سانِ جانوری ساده چون دیگر جانوران خواهد گردید. پس آن آتش است که او را بی‌جایی رسانده که دیگر جانوران نتوانسته‌اند برسند. از این‌روی بزرگترین یابش و پیدایش انسان را باید راز افروختن و نگاهداشتن آتش شمرد.
بیگمان، انسان نیز چون دیگر جانوران بارها و بارها می‌دید که آتشی از ابرهای غرنده می‌جست و درخت و بوته را می‌سوزاند، یا هرگاه و بی‌گاهی، تارکِ کوه آتش می‌افشاند و رودی از آتش گداخته به دامن کوه سرازیر می‌شد و هرچیز را در راه خود به‌کام می‌کشید. او این را هم دریافته بود که آتش گرما و روشنی می‌دهد و برخی از درندگان از آن می‌ترسند. پس او کوشید که آنرا نگاه دارد و از آن سود بردارد. او این را هم دریافت که چگونه آتش را که گاه گاهی زیان‌هایی می‌رساند، مهار سازد. همین دریافت او را به گداختن و پرداختن فلز رهنمود.
اما انسان کی به آتش‌افروزی پرداخت؟
بیگمان پس از نگاهداری آن هرآینه آیا پیش از مهار کردن آن یا نه، درست نمی‌دانیم، اما روزی که به این راز بزرگ پی برد، دیگر از همه جانوران برای همیشه جدا شد. او سرچشمه روشنی و گرمی و نیرو را یافته بود. او راه فرهنگ و هنر را پیدا کرده بود. به‌یاری آتش، انسان از بی‌خانمانی، خانه بدوشی و آوارگی کاست، خانه و برزن ساخت، انجمن و همبودگاه آراست و سازمان‌های داد و ستد، بازرگانی، فرمانروایی و کشورداری را پدید آورد.
پس بیهوده نیست که در نزد هر نژاد و هر تیره و به هر باور و کیش، آتش بس گرامی است.
هر گروهی از مردم افسانه و داستانی درباره‌ی چگونگیِ یادگیریِ راهِ آتش افروختن و نگاهداشتن آن دارند.
یکی می‌گوید که خدایی آن‌را از آسمان بدزدید و به زمین آورد و آن از افتادن آذرخش نشان دارد.
دیگری می‌گوید که خدایی آن‌را از دل کوه برآورد و آن از آتش‌فشانی کوه گفتگو می‌کند.
یکی آتش را از درخت گرفته و آن داستان انسانی است که از درخت یا جنگل سوزان سود جسته.
آن یکی می‌گوید که دو شاخه‌ی درخت باهم ساییدن گرفتند و آتش از آن برخاست.
یکی هم می‌افزاید که آن‌را ده مادر زاییده‌اند و این نشانی از آتش افروختن از سایش چوب با دو دست یا ده انگشت است.

هرآینه داستان ایرانی از همه دلچسب‌تر می‌باشد، فردوسی توسی که روانش شاد باد آنرا چنین در شاهنامه سروده است که:
یکی روز شاهِ جهان سوی کوه
گذر کرد با چند کس هم‌گروه
پـدیـد آمـد از دور چیـزی دراز
سیه رنگ و تیره تن و تیز تاز
دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون
زِ دودِ دهانش جهان تیره گون
نگه کرد هوشنگ با هوش و سنگ
گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ
به زور کیانی رهانید دست
جهان‌سوز مار از جهانجوی رَست
بـــرآمد به سنگ گران سنگ خرد
همان و همین سنگ بشکست خرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فــروغ آذرنگ
نشد مار کـشته و لیــکن ز راز
از آن طبعِ سنگ آتش آمد فراز
بگفتا فروغی است این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شاه در گردِ او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نامِ آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
کز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی بـه نیکی ازو یاد کرد.
امروزه باستان‌شناس نشان داده که از زدن دوپاره‌ی سنگ به یکدیگر بود که انسان نخست به راز آتش‌افروزی پی برد و این با داستان ایرانی جور می‌آید و باید به آن بالید که آن را نیک به‌یادگار زنده نگاه داشته‌ایم.

آتش و نور از دیدگاه بینش زرتشـتی:
آتش یکی از شگفتی‌های زاستار است.
این آخشیج(:عنصر) و ماده‌ی به ظاهر بی‌جان را بنگریم که چگونه دارای انرژی و توان و جوش و جنبش است و آنهم همواره رو به بالا و سرفراز.
آتش با نور خود پیرامون را روشن می‌سازد و با روشن کردن و نمودار ساختن راستین پیرامونش جایی برای تاریکی باقی نمی‌گزارد.
از بن تاریکی از خود هستی نداشته و کمبودِ نور است. آیا براستی دانش و آگاهی و خردمندی هم مانند نور نیست که انسان با داشتن و بدست آوردن آن از تاریکی‌ها بیرون آمده، آگاه و روشن می‌شود و مگر اهورامزدا همین سرچشمه‌ی دانش و راستینگی و آگاهی تمام نیست و مگر نمی‌توان اهورامزدا را با نور نمودار ساخت. پس از این‌روست که زرتشتیان همواره نور را بهترین نماد و نشانه‌ی آفریدگار دانسته و رو به آن نیایش می‌کنند.
آتش را نیز که شیوه‌ی پیدایش نور در زندگی تاریک آدم‌ها گشت از همین‌رو ارج می‌نهند و مانند دیگر آخشیج‌های زاستاری و سرتاسر زاستار و آفرینش خوب اهورایی ستایش می‌کنند. پس آتش را فروزان کردن و به آن نگریستن و از آن ستایش کردن، آتش پرستی نیست وانگه گرامی داشتن خدای بزرگ است و نیایش کردن به او.
بگفته‌ی بزرگان زرتشتی، برگزیدن آتش در دین زرتشتی به‌عنوان نماد و نیایش سوی است. از این‌روست که باور دارد انسان باید: مانند آتش پاک و درخشان باشد.
همانگونه که فروزه‌های آتش پیوسته به‌سوی بالا در جنبش است انسان نیز باید کوشش بر آن باشد تا همواره به‌سوی والایی و رسایی پیشروی نماید.
همچنان که فروزه‌های آتش هرگز به‌سوی پایین کشیده نمی‌شوند، انسان نیز نباید به‌سوی خواهش‌های پست نفسانی به پایین کشیده شود و همیشه آرمان‌های بزرگ مینویی را در دیده داشته باشد تا به فرهیختگی و والایی انسانیت برسد.
همانگونه که آتش چیزهای ناپاک را پاک می‌کند و هرگز خود آلوده نمی‌شود انسان نیز باید با بدی و زشتی بجنگد بدون اینکه خود آلوده به بدی شود.
همانگونه که آتش درخشنده است و همه چیزها را درخشان می‌کند یک فرد زرتشتی هم باید از فروغ دانش و بینش خود دیگران را سیراب کند و از فروغ نیکی (اشا) یعنی پاکی نظام هستی برخودار باشد.
آتش سرچشمه زیبایی و پایه زندگی است آتش همواره کوشا و بی‌قرار بوده و تا پایان زندگی خود دمی از کوشش باز نمی‌ایستد و انسان هم بایستی مانند آتش کوششگر بوده و از کار و کوشش باز نایستد.
آن آتشی که درون آدمی را از آلودگی پاک می‌کند جز اَشا چیز دیگری نیست که از راه فروزه‌های سه‌گانه #اندیشه - #گفتار و #کردار نیک) بدست می‌آید.

آتش در #گات‌ها:
در گاتاها کم‌وبیش ۸بار از آتش نام برده شده‌است. آن نور و روشنایی خرد است. (هات‌های۳-۴و۶-۱۲)
و نور روشنایی‌بخش (۱۹-۴و۹-۱۶) و گرما (۴-۸) که به آدم‌های هم خوب و هم بد کمک می‌کند تا شادی را دریابند. آتش کمک می‌کند تا در جستجوی راستی و درستی بر آن تمرکز اندیشه‌ای کرد (۹-۸) و اندیشه را روشن می‌گرداند تا ابزار جلوگیری از خطر فراهم شود.(۷-۱۱).
آتش گام‌هایی نماد خرد افزاینده‌ی اهورایی است در انسان‌ها و روشنگر ذهن در کار اندیشه‌ی ژرف است.
در اینجا دو نیایش کوتاه، یکی از هفت هات (هپتنگ هاییتیHaptang Haiti و دیگری از آتش نیایش اوستایی آورده می‌شود که نشانگر نقش نمادین آتش بوده و همچنین بازتابی از آن همبودین هستند که زرتشتیان خواهان آن می‌باشند:
در پیرامون این آتش،‌ پیش از هر چیز ای اهورامزدا ما پیش تو می‌آییم از راه افزاینده‌ترین مینویی با روشنی، گرما و نیرو (نمادین شده بوسیله‌ی آتش). آن‌را می‌ستاییم زیرا که تو آن‌را دارای ستایش کرده‌ای. آتش، تو از آن اهورای دانا هستی. تو نماد افزاینده‌ترین مینویی او هستی و این از شایسته‌ترین نام‌های توست. برای همین ای نور مزدای دانا، ما گرد تو می‌آییم.
به من ارزانی کن ای آتش، ای پرتو اهورامزدا آسایش آسان، پناه آسان، زندگی آسان، آسایش فراوان، پناه فراوان، زندگی فراوان، فرزانگی، افزونی، شیوایی زبان، هوشیاری روان،
پس از آن خرد بزرگ و نیک و بی‌زیان پس از آن دلیری و مردانگی، استواری، هوشیاری، بیداری فرزندان برومند و رسا و کاردان، کشور دار و انجمن‌آرا، بالیده، نیک کردار، آزادی‌بخش و جوانمرد که خانه مرا و ده مرا و شهر مرا و کشور مرا آباد سازند و سازمان برادری کشورها و همبستگی جهانی را فروغ و روشنایی بخشند.

سخنی کوتاه درباره #آتشکده‌ و آتشکده‌ها:
نگهداری آتش و ایجاد آتشگاه و جایگاه نگهداری آتش یک سنت آریایی است و پیش از اشوزرتشت نیز رایج بوده‌است.
آتشگاه‌های #تهمورس، #فریدون، #تور، #آذرگشسپ و #کیخسرو از آن دسته از آتشگاه‌ها به‌شمار می‌آیند. این آتشگاه‌ها در آغاز جایگاه نگاهداری آتش برای برآوردن نیازها بوده‌اند و امروز نیز اجاق خانوادگی در میان پاره‌ای از مردم و گروه‌های قومی رایج است که بازمانده‌ی باورهای مردمی دوره‌ی باستانی به‌شمار می‌رود.
بنابر نوشته‌هایی کهن مانند هفت هات می‌دانیم که از جایگاه آتش به مانند یک نیایشگاه همگانی یاد گردیده است. نقش‌های بازمانده بر ماندگارهای کهن از زمان مادها و هخامنشیان افرادی را نشان می‌دهد که به شیوه‌ی گات‌هایی و با دست‌های برافراشته در برابر آتش ایستاده‌اند.
نقش‌های موجود در پاسارگاد و نقش رستم نیز چنین فرتوری را به دیده می‌گزارند.
آنگونه که پیداست ساختما‌ن‌سازی پیرامون جایگاه‌های آتش و ساخت معابد از بابلی‌ها و ایلامی‌ها به زرتشتیان پارسی و مادی به ارمغان رسیده‌است.
در ایران باستان، آتشکده‌ها نه تنها جای نیایش، وانگه دادگاه و درمانگاه و چه‌بسا دبستان و آموزشگاه هم به‌شمار می‌رفتند. چه در اینجا به نوآموزان درس‌های دینی یاد می‌دادند و همان یاد دادن‌ها بود که خوی راستی و درستی و دلیری را به آنها می‌آموخت.
موبد در این مکان به دادرسی می‌پرداخت و بیماران روحی نیز مداوا می‌شدند. افزون‌بر اینها، آتشکده‌ها مجهز به کتابخانه بزرگ نیز بودند و همچنین خزانه مالیات و جایگاه نیکوکاری و نیز جایی برای ورزش و سواری و مسابقه‌ها بود. به‌زبان دیگر همادگاهی بود که نیایشگاه را نیز دربر می‌گرفت.
ویرانه‌های بازمانده از آتشکده‌های پیش از اسلام در سرتاسر ایران‌زمین از عراق امروزی تا کوه‌های پامیر و فرای آن پراکنده هستند.
نسک‌های تاریخی نوشته شده از سوی جهانگردان از آتشکده‌هایی سخن می‌گویند که آتش آنها بگونه معجزه‌آسایی بدون آنکه بر آنها چوب گزاشته شود می‌سوزند.
آنها در سرزمین‌هایی بوده‌اند که نفت‌خیز می‌باشند از خوزستان امروزی در ایران گرفته تا آذربایجان شمالی(جمهوری آذربایجان امروزی). این آتش‌ها بوسیله‌ی گاز طبیعی روشن بوده‌اند. آتشکده‌‌ی واقع در باکو، امروزه بدست آذربایجانی‌ها بازسازی شده و آتش آن با بهره‌گیری از گاز درون‌زمینی روشن می‌باشد.
جالب آن است بدانیم که ساختمان گنبدی شکل مسجدها از دیدگاه هنر ساختما‌ن‌سازی ادامه‌ای است از معماری آتشکده‌ها و به هیچ روی از معماری عربی برنخاسته است.

آتشکده‌های نامی در ایران:
نامی‌ترین آتشکده‌هایی که در تاریخ‌ها از آنها نام برده شده‌است چنین می‌باشند:
آتشکده آذرگشسپ Azargoshasb در شهر شیز آذربایجان.
آتشکده‌ی آذر فرنبغ Azarfranbagh یا ناهید پارس، در کاریان پارس یا لارستان کنونی.
آتشکده‌ی آذر برزین‌مهر Azarborzinmehr در ریوند خراسان.
برای گرفتن آگاهی‌های بیشتر درباره آتش و آتشکده می‌توانید به نسک‌هایی که از سوی دانشمندان در این‌باره نگاشته شده‌است مراجعه فرمایید.
در پایان اجازه دهید با نیایش کوتاهی به این نوشتار پایان داده و برای همگی نور و روشنایی خرد نیک و تابان و افزاینده را خواستار باشیم:
ای آذر پاک، ای ارمغان بزرگ اهورامزدا، ای روشنی بخش خانه‌ها، همیشه فروزان و گلگون باش در خانه‌های ما، روشنایی و پاکی تو را می‌ستاییم، در پرتو فروغ درخشان و دلنشین تو، با بداندیشی، ناپاکی و هرگونه پلیدی پیکار می‌کنیم.
با بهره‌گیری از فروغ تابان تو، با زبان دل و جانمان، اهورامزدای یگانه را به‌پاس این دهش و پرشمار داده‌های زندگی ساز دیگر، سپاس می‌گوییم.
ایدون باد.
نقل از کانال ایـرانـیـان زرتـشـتــی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...