۱۴۰۰ بهمن ۲۹, جمعه

پارسی زبان ملی ایران‌ زمین و ایرانیان

 

جانم پارسی

من یک لر ایرانی‌ام و با افتخار می‌گویم که جانم پارسی

من هم بلوچ ایرانی‌ام که با افتخار می‌گویم که جانم پارسی

من نیز یک آذری ایرانی‌ام و با افتخار می‌گویم که جانم پارسی

من هم یک کرد ایرانی‌ام که با افتخار می‌گویم که جانم پارسی

من یک عرب زبان ایرانی‌ام و با افتخار می‌گویم که جانم پارسی

من نیز یک ترک زبان ایرانی‌ام که با افتخار می‌گویم که جانم پارسی

 

من ایرانی‌ام

منِ پارسی، منِ گیلکی، منِ مازندرانی، منِ ترکمنی، منِ قشقایی، منِ بختیاری، منِ سیستانی، منِ تاتی، منِ تالشی، منِ آشوری، منِ ارمنی و...

ایران سرزمین من است.

زبان پارسی زبان ملی من است.

 

ما اقوام ایرانی هستیم

ما مردمان ایرانی‌تباریم

ما رنگین کمان زیبایم

ما هزاران هزار سال است که ساکن ایران هستیم.

ایران‌زمین کهن پر گهر سرزمین نیاکان ایرانی ماست.

 

زبان و گویش من در کشورم ایران هر چه که باشد آن را دوست می‌دارم اما پارسی، زبان ملی من است. زبان فرهنگی و تاریخی من است. زبان پیوندگر من با دیگر ایرانیان و پارسی‌زبانان در جهان است.

 

گل نیست، ماه نیست، دل ماست پارسی

غوغای  کوه،  ترنم  دریاست  پارسی

 

جانم پارسی

پارسی زبان ملی ایران‌زمین و ایرانیان.

 

چند سالی‌ست که جریان‌های ضد ایران و ایرانی، اهریمنانی همچو: عربستان، انگلیس آمریکا، ترکیه و... پروژه ضد ایرانی را بر علیه زبان پارسی آغاز کرده‌اند و به گسترش تفکرات قوم گرایانه پرداخته‌اند.

این روزها نیز یکی از خبرگزاری‌های فرنگی و بیگانه درصدد ایجاد تضاد میان زبان پارسی و زبان‌های اقوام ایرانی برآمده است و با یک فراخوان خواسته تا خاطراتی را که یاد قند فارسی را تلخ می‌کند برای آن ارسال دارند.

دشمنان ایران و ایرانی به خوبی می‌دانند زمانی که زبان ملی ایران را مورد هدف قرار دهند عامل همدلی و پیوند دهنده میان تمامی ایرانی‌ها از میان خواهند رفت و تجزیه و نابودی ایران را کلید خواهد خورد.

زبان پارسی عامل بسیار مهمی همواره در درازای تاریخ برای ایرانی‌ها بوده است. به همین دلیل بود که انگلستان این زبان را در هندوستان از میان برداشت. زیرا با این کار حوزه نفوذ ایران در شبه قاره هند را از میان برداشت.

دشمنی با زبان فارسی به اینجا ختم نمی‌شود دشمنان ایران و ایرانی در این سال‌ها کانال‌های ماهوارهای به زبان‌های محلی با هدف آسیب زدن به ایران و گسترش اندیشه‌های قوم گرایانه را آغاز کردند.

اما باید گفت که زبان پارسی یک زبان نژادی نیست، بلکه یک زبان میان قومی است که همه اقوام ایرانی از کرد و بلوچ و آذری و تالش و گیلک و مازنی و لر و ترکمن و عرب و ترک و بختیاری و غیره در بالندگی و بلوغ آن نقشی غیر قابل انکار داشته‌اند.

نقشه پراکندگی قومی ادبیات فارسی با شاعرانی چون شهریار و صائب تبریزی و مولانا و حزین لاهیجی و سایه و باباطاهر همدانی و غیره شاهد این ادعاست.

زبان فارسی آیینه فرهنگ اقوام ایرانی و وحدت و همبستگی انکار ناپذیر آنان است.

زبانی که در شعر چکامه‌سرایان بزرگی چون حافظ و مولانا و... به برابری همه انسان‌ها فراتر از رنگ و نژاد تاکید دارد.

زبانی که شاعرانی چون گوته نخستین بار ایده گفت‌وگوی شرق و غرب را از آن الهام گرفته‌اند.

 

آری: 

من یک لر ایرانی‌ام و با افتخار می‌گویم که: جانم پارسی

من هم بلوچ ایرانی‌ام که با افتخار می‌گویم که: جانم پارسی

من نیز یک آذری ایرانی‌ام و با افتخار می‌گویم که: جانم پارسی

من هم یک کرد ایرانی‌ام که با افتخار می‌گویم که: جانم پارسی

من یک عرب زبان ایرانی‌ام و با افتخار می‌گویم که: جانم پارسی

من نیز یک ترک زبان ایرانی‌ام که با افتخار می‌گویم که: جانم پارسی

 

من ایرانی‌ام:

منِ پارسی، منِ گیلکی، منِ مازندرانی، منِ ترکمنی، منِ قشقایی، منِ بختیاری، منِ سیستانی، منِ تاتی، منِ تالشی، منِ آشوری، منِ ارمنی و...

ایران سرزمین من است. زبان پارسی هم زبان ملی من است.

ما اقوام ایرانی هستیم.

ما مردمان ایرانی‌تباریم.

ما رنگین کمان زیبایم.

ما هزاران هزار سال است که ساکن ایران هستیم.

ایران‌زمین کهن پر گهر سرزمین نیاکان ایرانی ماست.

 

من ایرانی‌ام:

من زرتشتی، من مسیحی، من یهودی، من بهایی، من مسلمان، من بودایی، من با دین و من بی‌دین، من باخدا و من بی‌خدا و...

ایران سرزمین من است. زبان پارسی هم زبان ملی من است.

ما اقوام ایرانی هستیم.

ما مردمان ایرانی‌تباریم.

ما رنگین کمان زیبایم.

ما هزاران هزار سال است که ساکن ایران هستیم.

ایران‌زمین کهن پر گهر سرزمین نیاکان ایرانی ماست.

 

زبان و گویش من در کشورم ایران هر چه که باشد آن را دوست می‌دارم اما پارسی، زبان ملی من است. زبان تاریخی من است. زبان پیوندگر من با دیگر ایرانیان و پارسی‌زبانان در جهان است.

 

زبان نیاکان هخامنشی‌ام، اشکانی‌ام، ساسانی‌ام.

زبان کورش، داریوش، ارشک، اردشیر، شاپور، آذرمیدخت، پوراندخت و...

زبان زرتشت، مزدک، مانی و...

زبان سورنا، آریوبرزن، یوتاب، رستم، نگان و...

زبان پورسینا، رازی، خیام، بیرونی، خوارزمی، جاماسپ و...

زبان فردوسی، عطار، دقیقی، مولانا، حافظ، سعدی، شمس، ناصرخسرو، گنجوی و...

زبان باربد، نکیسا، مشتاق، شجریان و.‌‌..

زبان پارسی زبان رسمی ساسانیان تا صفوی و قاجار و پهلوی و تا به پایان جهان.

 

آری،

یک چیز همیشه به یاد داشته باشیم و به دیگران نیز بگوییم و آن اینکه ما ایرانیان و پارسی‌زبانان با اینکه هزاران سال بزرگ‌ترین امپراتوری جهان بودیم و دیگر سرزمین‌ها را تسخیر کردیم اما زبان پارسی‌مان را بر هیچ کشور و ملتی تحمیل نکردیم. همین‌گونه دین و آیین ایرانی‌مان را.

اما اعراب‌ مسلمان(عربستان) و انگلیسی‌زبان‌ها(انگلیس) و اسپانیایی‌زبان‌ها(اسپانیا) و فرانسوی‌زبان‌ها(فرانسه) و... به سرزمین‌هایی که تاختند و استعمارگری و استثمارشان کردند، باورشان و زبانشان را نیز بر دیگر مردمان به زور تحمیل کردند.

 

زبان پارسی را بهتر بشناسیم و پاس بداریم:

پیشینه کهن زبان پارسی به ایران باستان باز می‌گردد زبان پارسی با  اینکه یکی از ارکان اصلی هویت ایران و ایرانی است و به عنوان زبان ملی و رسمی ایران شناخته شده‌است، ولی هویتی بسیار فراتر از فلات ایران دارد و به همین دلیل عصر ارتباطات و دهکده جهانی آن‌را آسیب پذیر نمی‌کند.

در سال۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبان‌شناسان اروپایی در برلین، زبان‌های یونانی، پارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبان‌های کلاسیک جهان برگزیده شدند.

بر پایه این تعریف، زبانی کلاسیک به شمار می‌آید که نخست باستانی باشد، دوم، ادبیات غنی داشته باشد و سوم در آخرین هزاره عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد. کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان به زبان پارسی سخن می‌گویند.

پارسی زبان رسمی کشورهای ایران و تاجیکستان و یکی از دو زبان رسمی افغانستان در کنار زبان پشتو است. زبان پارسی در افغانستان به‌گونه رسمی دری و در تاجیکستان تاجیکی خوانده شده‌‌است.

 زبان پارسی گویش‌ورانی نیز در هند و پاکستان دارد. و بیش از ۱۱۰میلیون نفر در جهان به زبان پارسی سخن می‌گویند گرچه پارسی اکنون زبان رسمی پاکستان نیست ولی بسیار تحت تأثیر پارسی بوده ‌است و واژه‌های پارسی بسیاری دارد بگونه‌ای که تمامی واژه‌های سرود ملی پاکستان به جز یک حرف اضافه از کلمات مشترک با زبان پارسی تشکیل شده‌است.

 زبان پارسی در بحرین نیز نام عجمی دارد و در ترکیه عثمانی که زبان پارسی دارای جایگاهی ادبی بود نام پارسی برای آن کاربرد داشت.

روند تاریخی زبان پارسی را به سه دوره باستان، میانی و نو بخش می‌کنند. زبان پارسی امروزی ریشه در پارسی میانه دارد و پارسی میانه ریشه در پارسی باستان و پارسی تنها زبان ایرانی است که هر سه دوره تاریخی آن ثبت شده و از آنها نوشتارهایی به‌جا مانده‌‌ است.

 ما زبان پارسی را دوست داریم و مانند جان خویش به نگهبانی از آن می‌پردازیم و نباید بپذیریم که واژه‌های بیگانه، که برابر درستی برای آنها داریم در نوشتار و گفتارمان راه یابد و تنها باید واژگان پارسی نیز مانند واژگان بیگانه برای گوش‌هایمان آشنا شود.

پس بیایید زبان پارسی را بهتر فرا بگیریم و تا آنجا که می‌دانیم و می‌توانیم نگهداری نماییم و پاس بداریم.

 

زبان پارسی آماج تازش‌ها:

 

شهربراز :

زبان پارسی به عنوان بُردار فرهنگ ایرانی از دیرباز بخش مهمی از هویت ایرانیان بوده است. پس از شکست ارتش ساسانیان به دست تازیان، مهم‌ترین جنگ‌افزار ایرانیان زبان و فرهنگ‌شان بود و تازیان می‌کوشیدند این دو را نیز از چنگ ایرانیان بیرون کنند.

به نوشته‌ی زنده‌یاد دکتر زرینکوب، آنچه از تامل در تاریخ برمی‌آید این است که عربان هم از آغاز حال، شاید برای آن‌که از آسیب زبان ایرانیان در امان بمانند و آن را همواره چون حربه‌ی تیزی در دست مغلوبان خویش نبینند، درصدد برآمدند زبان‌ها و لهجه‌های رایج در ایران را از میان ببرند. آخر این بیم هم بود که همین زبان‌ها خلقی را بر آنها بشوراند و ملک و حکومت آنان را در بلاد دورافتاده‌ی ایران به خطر اندازد. به همین سبب هر جا که در شهرهای ایران به خط و زبان و کتاب و کتابخانه برخوردند با آنها سخت به مخالفت برخاستند. رفتاری که تازیان در خوارزم با خط و زبان مردم کردند بدین دعوی حجت است. نوشته‌اند وقتی قتیبه‌بن‌مسلم باهلی، سردار حَجاج، بار دوم به خوارزم رفت و آن را بازگشود هر کس را که خط خوارزمی می‌نوشت و از تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی داشت از دم تیغ بی‌دریغ درگذاشت و موبدان و هیربدان قوم را یکسر هلاک نمود و کتاب‌هایشان همه بسوزانید و تباه کرد تا آن که رفته رفته مردم اُمی ماندند و از خط و کتاب بی‌بهره گشتند و اخبار آنها اکثر فراموش شد و از میان رفت.

شاید بهانه‌ی دیگری که عرب برای مبارزه با خط و زبان ایران داشت این نکته بود که خط و زبان مجوس را مانع نشر و رواج قرآن می‌شمرد. در واقع ایرانیان، حتا آنان که آیین مسلمانی را پذیرفته بودند، زبان تازی را نمی‌آموختند و از این رو بسا که نماز و قرآن را نیز نمی‌توانستند به تازی بخوانند.

با چنین علاقه‌ای که مردم در ایران به زبان خویش داشتند، شگفت نیست که سرداران عرب‌، زبانِ ایران را تا اندازه‌ای با دین و حکومت خویش معارض دیده باشند و در هر دیاری برای از میان‌بردن و محوکردن خط و زبان پارسی کوششی ورزیده باشند. (کتاب «دو قرن سکوت»، ص۱۱۵و۱۱۶).

 

اما ایرانیان توانستند برخلاف بسیاری از ملت‌های چیره‌شده‌ی اسلامی، هم‌چنان زبان خویش را پاس دارند و هرگاه حکومت‌های محلی به دست ایرانیان افتاد، مانند صفاریان و سامانیان و زیاریان در گسترش و توان‌مندسازی زبان پارسی بکوشند و آثار فراوانی به زبان پارسی پدید آورند. بزرگ‌ترین نمونه و شاهکار زبان پارسی هم بدست توانای فرزانه‌ی توس آفریده شد که هر که رای و هُش و دین دارد پیوسته بر او آفرین خواند.

خلیفه‌های مسلمان در دمشق و بغداد هم چنان به این دشمنی با زبان پارسی ادامه می‌دادند و دست‌نشاندگان و چاپلوسان آنان (هم‌چون محمود غزنوی و برخی درباریانش) زبان دیوان خود را به تازی برمی‌گرداندند و در گسترش زبان تازی می‌کوشیدند.

با تمام سختی‌ها و دشمنی‌ها، زبان پارسی توانست چندان ببالد و گسترش یابد که به زبان دوم دنیای اسلام ترادیسد و در گستره‌ی پهناوری جای خویش را باز کند و آثار فراوانی بدین زبان آفریده شد. پس از برافتادن خلافت عباسیان زبان پارسی آزادتر شد و در گستره‌ی بزرگ‌تری رشد و نمو کرد به طوری که دربار گورکانیان هند (در انگلیسی: Mughal Empire) و دربار سلطان‌های عثمانی از مرکزهای گسترش زبان پارسی و فرهنگ ایرانی بود.

دولت بریتانیا نیز پس از دست‌یافتن بر هندوستان و دریافتن نفوذ و اهمیت زبان پارسی در غرب آسیا، زبان پارسی را مانعی برای کار خود می‌دید و مبارزه با آن را آغاز کرد و زبان انگلیسی را جایگزین آن کرد.

 

تازش‌ها به زبان پارسی امروز:

به نظر من امروزه از چندین سو به زبان پارسی تاخته می‌شود و هریک از این گروه‌ها و کسان انگیزه‌ی خود را دارد:

 

١- در تاجیکستان و آسیای میانه.

پس از دست‌یابی روسیه‌ی تزاری به آسیای میانه، دولت روسیه کوشید پیوندهای ایرانیان آن سامان را با دیگران هم‌تباران‌شان بریده و ساختار فرهنگی و اجتماعی آنجا را از نو و بر پایه‌ی نیازهای استعماری خود بسازد. از این رو نام «تاجیک» را که به معنای «ایرانی» بود به عنوان نام قوم و نژادی تازه مطرح کرد و آن سرزمین را تاجیکستان خواند. با این‌که زبان آنان پارسی بود در راستای همان هدف‌های خود این گویش منطقه‌ای پارسی را هم «زبان تاجیکی» خواند و خط آنان را از پارسی نخست به لاتین و سپس به سیریلیک برگرداند تا بریدن پیوندها کامل‌تر شود. از سوی دیگر شهرهای سمرقند و بخارا – که از مرکزهای باستانی فرهنگ ایرانی و پرورشگاه‌های زبان پارسی بود به دست ترکان ازبک سپرده شد و در عوض پایتخت «تاجیکان» به روستای «دوشنبه» منتقل شد که پیش‌تر جایی برای «دوشنبه‌بازار»ها بود. برای جعل و ساختن هویت تازه، ادبیات پارسی دری به نام «ادبیات تاجیکی» خوانده شد.

پس از فروپاشی شوروی نیز با آنکه تاجیکان کوشیدند نام زبان خود را به پارسی برگردانند و به خط نیاکان بازگشت کنند اما عده‌ای از «روس‌پرستان» و غرض‌ورزان مانع آن شدند و اشکال‌تراشی کردند. از سوی دیگر هم دولت وهابی عربستان سعودی که دشمنی فاتحان عرب صدر اسلام با زبان پارسی را در زمان ما ادامه می‌دهد – پس از ۱۴۰۰ سال از راه تبلیغ‌های خود در تاجیکستان به ایرانیان تاجیک می‌گوید که زبان پارسی را رها کنید، نام‌های ایرانی را از خود بردارید و نوروز را فراموش کنید.

 

٢- در افغانستان.

دشمنی با زبان پارسی تنها به روسیه و شوروی و عربستان سعودی محدود نمی‌شود. پس از این‌که دولت بریتانیا در «بازی بزرگ» خود با روسیه و برای حفاظت از مستعمره‌ی خود یعنی هندوستان تصمیم گرفت کشور «افغانستان» را بیافریند و با تهدید نظامی، «هرات» را از ایران جدا کرد، قوم حاکم پشتون را  تحریک کرد که برای جداسازی کامل‌تر افغانستان از ایران، نام زبان پارسی در این کشور را به «زبان دری» برگرداند. دولت پشتون افغانستان هم چنین با ایجاد «پشتو تولَنَه» (فرهنگستان پشتو) می‌خواهد زبان پارسی را کنار بگذارد و زبان قبیله‌ای و گوالش(=تکامل)نیافته‌ی پشتو را به شهروندان خود تحمیل کند. اکنون نیز با «وزارت کالچر»  می‌خواهد مانع از نفوذ فرهنگی ایران بشوند.

برای آگاهی بیش‌تر درباره‌ی زبان پارسی در تاجیکستان و افغانستان و نقشه‌های روسیه و بریتانیا برای این زبان می‌توانید به مقاله‌ی «کیستی تبرخورده‌ی زبان پارسی» در تارنمای آذرگشنسپ نگاه کنید.

 

٣- در ایران.

در همین ایران سیاسی خودمان که بخشی از ایران فرهنگی بزرگ است در برخی سخنرانی‌ها می‌شنویم که درباره‌ی فردوسی و شاهنامه چنین می‌گویند: «مرد خاسر زیان‌ بُرده‌ی تهیدست‌ که‌ در برابر لغت‌ قرآن‌ و زبان‌ عرب‌ که‌ زبان‌ اسلام‌ و زبان‌ پیامبرش است ۳۰سال‌ عمر خود را به‌ عشق‌ دینارهای‌ سلطان‌ محمود غزنوی‌ به‌ باد داده‌ و شاهنامه‌ی افسانه‌ای‌ را گرد آورده‌ است

یعنی اینان زبان پارسی را به جای زبان ملی و مشترک ایرانیان، «رقیبی» برای زبان عربی می‌دانند. شاید در راستای همین باور، امروزه در مدرسه‌های ایران دانش‌آموزان می‌توانند نیم ساعت به زبان عربی تواشیح از بر بخوانند و جایزه بگیرند و تشویق شوند، اما حفظ‌کردن یک حکایت از بوستان سعدی یا چند بیتی از شاهنامه برایشان سخت شده‌است و البته ایرادی هم ندارد؛ زیرا برای مسئولان مدرسه نیز اهمیتی ندارد که در طول سال دانش‌آموزان یک قطعه شعر پارسی حفظ نشوند.

صداوسیما نیز سیل واژه‌های و ترکیب‌های عربی را وارد زبان پارسی می‌کند و در برخی از پیدارها (سریال‌ها) ولنگاری زبانی و بی‌توجهی به زبان پارسی آشکار است. حتا به‌تازگی در پیداری از عبارت‌هایی چون «ریلکس» و «یستردی» و… استفاده می‌شود و این عبارت‌های بی‌معنا و ناضرور ورد زبان بچه‌ها شده است.

۴- تجزیه‌طلبان.

گروه دیگری از دشمنان امروزی زبان پارسی گروه‌های تجزیه‌طلب‌اند. اینان که به‌خوبی به نقش زبان پارسی در اتحاد و یکپارچگی مردم ایران از هر قوم و مذهب پی برده‌اند، نوک حمله‌ی خود را متوجه این زبان کرده‌اند. به بهانه‌ی آموزش زبان مادری می‌خواهند زبان پارسی را نابود یا محدود کنند و به جای آن زبان‌ها و گویش‌هایی را بگذارند که نه تجربه‌ی نوشتاری و ادبی دارند و نه خط و گنجینه‌ای نوشتاری به آن زبان و گویش وجود دارد.

درباره‌ی زبان‌ها و گویش‌های محلی و بومی باید نکته‌ای را بگویم. من خود از شیفتگان و عاشقان یادگیری زبان‌ها و گویش‌های ایرانی و انیرانی هستم و باور دارم که باید این‌ها نگهداری و پاس داشته و آموزش داده شوند. خواننده‌ای  گفته بود خود را به جای کسانی بگذارید که می‌خواهند زبان مادری‌شان را بیاموزند اما با «تهاجم زبان پارسی» مواجه‌اند. این خود یکی از کژنمایی‌ها و دروغ‌های تجزیه‌طلبان است که در میان برخی از هم‌میهنان ما رایج شده است.

این ترفندها نیز بر پایه‌ی نقش برنارد لوئیس است. این خاورشناس بریتانیایی از دهه‌ی ۱۳۵۰ خ. / ۱۹۷۰ م. به سیاستمداران توصیه کرده است که برای کنترل بیش‌تر بر غرب آسیا (خاورمیانه) و دست‌یابی آسان بر منبع‌های زمینی و زیرزمینی و بازار این‌جا، باید ایران تجزیه شود و راه تجزیه هم تاکید بر تفاوت‌های زبانی و اختلاف‌افکنی میان قوم‌های ایرانی است. برای آگاهی بیش‌تر درباره‌ی نقشه‌ی برنارد لوییس می‌توانید به فصل ششم کتاب دکتر کاوه فرخ به نام «پان‌ترکان و هدف‌گیری آذربایجان» نگاه کنید که به صورت رایگان و برخط در اینترنت در دسترس است.

توضیح آن‌که از گذشته‌های دور یعنی همان زمان ساسانیان و پس از اسلام و نه آنگونه که در میان برخی از هموطنان ما به دروغ تبلیغ شده است از زمان رضاشاه پهلوی، زبان پارسی زبان مشترک همه‌ی ایرانیان بوده است و ابوریحان بیرونی – که زبان مادریش خوارزمی بوده‌است و عنصرالمعالی کیکاووس زیاری که زبان مادریش طبری بوده‌است و قطران تبریزی – که زبان مادریش پهلوی بوده‌است و همه و همه در گوشه کنار ایرانشهر بزرگ و پهناور آثار خود را به زبان پارسی دری نوشته‌اند تا دیگر ایرانیان بتوانند بخوانند و بیاموزند و دریابند. زبان پارسی هیچ‌گاه بر کسی به زور تحمیل نشده‌است. حتا زمانی که ترکان و ترک‌زبانان و مغولان بر این سرزمین و دیگر سرزمین‌های همسایه فرمان رانده‌اند، زبان مشترک و رسمی و اداری و نگارشی زبان پارسی دری بوده است. پیش‌تر نامه‌ی خان مغول و نوه‌ی چنگیز به بابای مسیحیان(پاپ) را آوردم که به زبان پارسی بوده است.

مخالفت من با رقابت و جایگزینی این زبان‌ها و گویش‌ها با زبان پارسی است. ما نباید به بهانه‌ی آموزش زبان مادری و بومی هر منطقه، زبان پارسی را کنار بگذاریم. بر پایه‌ی قانون اسلامی نیز آموزش ادبیات و زبان‌های قومی در کنار زبان رسمی آزاد است. زبان پارسی زبان مشترک و پیونددهنده‌ی تمام مردمان این سرزمین بوده و هنوز هست و میراث مشترکی با کشورهای همسایه دارد. زبان‌های بومی و محلی باید در کنار زبان پارسی آموخته شوند نه به جای آن و اهمیت باید به زبان پارسی داده شود.

 

۵- شبکه‌های ماهواره‌ای.

آوردگاه تازه‌ی دشمنان زبان پارسی برخی شبکه‌های ماهواره‌ای است؛ در بیش‌تر این شبکه‌ها، با آنکه ادعا می‌کنند برای ایرانیان برنامه پخش می‌کنند اما نوشته‌ها به خط و زبان انگلیسی است. نام بسیاری از برنامه‌ها به خط و زبان انگلیسی است و حتا در ترانه‌های مبتذل و پیش پاافتاده که هم خواننده ایرانی است و هم سراینده و نوازنده و هم بیننده و شنونده، نام و مشخصات ترانه به خط و زبان انگلیسی نوشته می‌شود! برخی از این شبکه‌ها (مانند فارسی۱) آشکارا در خدمت دشمنان ایران و فرهنگ و زبان ایرانی هستند. گذشته از اینکه در زبان انگلیسی کاربرد واژه‌ی «فارسی» اشتباه است و باید به جای آن Persian گفت، اینها حتا عددها را نیز به انگلیسی می‌گویند از جمله «وان»! مگر عدد یک در زبان پارسی وجود ندارد؟

این شبکه‌های مبتذل از کیفیت بسیار پایینی برخودارند و ترجمه‌هاشان نیز تعریفی ندارد و پر است از واژه‌های انگلیسی. گویا اینها توان خرید یک فرهنگ دوزبانه‌ی انگلیسی به پارسی را ندارند. حتا فرهنگ جیبی نیز می‌تواند بسیاری از مشکل‌های آنان را حل کند. سخن‌ گفتنِ شتر گاو پلنگی و بی‌سوادانه‌ی لوس آنجلسی‌ها از راه این شبکه‌های سبُک در میان مردم ایران پخش می‌شود.

۶- ایرانیان درون کشور.

شگفت‌انگیز آن‌که برخی دشمنان زبان پارسی، امروزه خود ایرانی‌اند! در میان این گروه کسانی هستند که فکر می‌کنند واژه‌های انگلیسی ترجمه‌ناپذیراند. امروزه در قهوه‌فروشی‌ها یا به‌اصطلاح کافی‌شاپها  وقتی فهرست نوشیدنی‌ها را به دست شما می‌دهند، دهان‌تان باز می‌ماند که این چیزها چیست؟ یک «اسکوپ»‌بستنی یعنی چه؟ «میلک شیک بنانا» یا «فراپه‌ی استرابری» چه نوع نوشیدنی است؟ بسیاری از کارگران این مغازه‌ها جوانان روستایی یا شهری کم‌سوادی هستند که خودشان معنای این نام‌ها را نمی‌دانند و صاحبان مغازه نیز برای «کلاس» این نام‌های مسخره را انتخاب می‌کنند تا بتوانند کالای خود را گران‌تر بفروشند.

- در رستوران‌ها به جای «خرچنگ دریایی» دیگر «لابستر» «سرو» می‌شود.

- در «فست فود»ها «چیکن برست» و «استریپس» مرغ فروخته می‌شود.

- پیتزا را به جای تنور در «آون» می‌پزند.

- به جای کباب هم دیگر «باربیکیو» (تازه گاهی «باربیکیوی مغولی») می‌فروشند.

- آرتیستها به دنبال «اسپانسر» می‌گردند تا «شو» بگذارند.

 

آدم احساس می‌کند در پاکستان یا بنگلادش راه می‌رود که این همه واژه‌های انگلیسی در میان سخنان مردم رایج شده است. در همین راستا، در و دیوار شهر و تابلوهای فروشگاه‌ها پر شده است از واژه‌های انگلیسی و حتا نام مغازه‌ها و کالاهای مصرفی مردم تنها به خط انگلیسی نوشته می‌شود حال آنکه متاسفانه در کشور ما چندان مسافر و گردشگر خارجی رفت و آمد ندارد و نیازی به این همه نوشته‌های چشم‌آزار نیست. روی پاکت شیر و دستمال کاغذی و بستنی ساخت ایران نام کالا و تولیدکننده و همه‌چیز تنها به خط انگلیسی نوشته می‌شود! دیگر بگذریم از این که زمان‌نمای چراغ‌های راهنمایی بیش‌تر به خط لاتین هستند و گویا برای مسئولان اصلا مهم نیست که بر در و دیوار شهر ما عددها به خط لاتین باشند.

من با ورود وام‌واژه‌ها هیچ مشکلی ندارم و سخنم در این‌جا بر سر وام‌واژه‌ها نیست. زیرا بگونه طبیعی هرگاه دو زبان در کنار هم قرار گیرند با هم دادوستد می‌کنند مانند زبان پارسی که از تازی چیزها گرفته و زبان تازی که واژه‌های فراوانی از پارسی گرفته است. یا خود زبان انگلیسی که واژه‌های فراوانی از زبان پارسی به وام گرفته است. اما مسئله در این‌جا دخالت و دست‌اندازی و سیل واژه‌های ناضرور است. برای نمونه ما نیازی به «چیکن برست» و «اسکوپ» و «میلک شیک» و « باربیکیو» و «آون» و… نداریم زیرا در زبان خودمان واژه‌های پارسی برای این مفهوم‌ها هزاران سال است که وجود دارند. در این میان موضوع مهم‌تر در این باره دستور زبان است؛ زبان تازی ساختار دستوری زبان پارسی را به هم زده است و هر وام‌واژه‌ی تازی تمام هم‌خانواده‌ها و صرف و نحو خودش را هم به همراه آورده است.

برخی دیگر هم چنان دچار خودکم‌بینی شده‌اند که خیال می‌کنند صِرف دانستن زبان انگلیسی نشانه‌ی پیشرفت و سواد است و مشکل خود را زبان پارسی می‌دانند. برخی پدرها و مادران کودکانِ بیچاره‌ی خود را که هنوز زبان مادری‌شان را به‌خوبی نیاموخته‌اند و نمی‌توانند خط پارسی را بخوانند به کلاس‌های فشرده و نافشرده‌ی آموزش زبان انگلیسی می‌فرستند! تازه افتخار هم می‌کنند که فرزندان‌شان به جای آب پرتقال «اورنج جوس» می‌خواهند.

من با یادگیری زبان‌های بیگانه، نه تنها عربی و انگلیسی، بلکه فرانسوی ایتالیایی روسی آلمانی و…. مشکلی ندارم هیچ، بلکه بر آموختن زبان‌های دیگر پافشاری هم می‌کنم. ایراد دستگاه آموزشی ما این است که روش‌های درست و نوین زبان‌آموزی را نمی‌داند. زبان را باید از راه خواندن و نوشتن و سخن‌گفتن آموخت نه با از بَرکردن واژه‌های تنها و جداجدا و آموختن دستور زبان یا صرف و نحو. اشکال دستگاه آموزشی نباید منجر به این شود که ما به زبان رسمی و ملی خود بی‌توجهی و ستم کنیم و تلافی آن اشکال را سر زبان خودمان دربیاوریم.

حتا دیده‌ام که در همین تهران برخی «آموزگاران» در دانشگاه‌ها دانشجویان خود را مجبور می‌کنند که تکلیف و تمرین خود را به زبان انگلیسی انجام دهند و اگرچه متن آنها به انگلیسی غلط و خراب و افتضاح هم باشد باز از تمرین درست به پارسی بیش‌تر نمره می‌گیرد. حال آن‌که موضوع درس آنان هیچ ربطی به زبان تخصصی ندارد. روشن است که دانش‌آموزان و دانشجویان ما در درون کشور باید به زبان‌های بیگانه مسلط باشند و در آموزش خود از آنها بهره ببرند. اما زبان‌های بیگانه باید در کنار زبان پارسی آموخته شوند نه به جای آن و اهمیت نخست باید به زبان پارسی داده شود.

۷- ایرانیان بیرون کشور.

برخی از ایرانیان امروز هیچ تعصب و غیرتی به زبان خویش ندارند. از اینرو وقتی به خارج می‌روند تلاشی نمی‌کنند که فرزندان‌شان در دیار بیگانه زبان پارسی را بیاموزد یا از آن پاسداری کند حتا خوشحال هم می‌شوند که با فرزندان خود به زبان بیگانه سخن بگویند. باید از اسپانیایی‌زبانان یا چینی‌زبانان بیاموزند که در خانه‌ی بیش‌ترشان سخن‌گفتن جز به زبان مادری ممنوع است.

هم‌میهنان ما که در بیرون از ایران زندگی می‌کنند باید بتوانند به زبان‌های کشور میزبان خود به‌آسانی و روانی سخن بگویند.

منظور من پاسداشت زبان پارسی است و این‌که هر چیز باید به جای خود باشد: زمانی که شما در ایران هستید باید به زبان پارسی سخن بگویید و بنویسید و بشنوید. زمانی که شما با ایرانی دیگری روبرو هستید چرا باید به زبان بیگانه با او سخن بگویید؟! شنیده‌ام در کشوری بیگانه ایرانیان گرد هم می‌آیند و برای همدیگر به زبان بیگانه درباره‌ی کشور دیگری سخنرانی می‌کنند! و مطلب به زبان انگلیسی یا فرانسه دست به دست می‌شود!

 

٨- اینترنت.

گروه دیگری نیز با آنکه در اینترنت امکان نوشتار به خط و زبان پارسی هست و گیرنده و فرستنده هر دو ایرانی هستند به خط و زبان بیگانه با هم نامه‌نگاری می‌کنند.

در سال‌های آغازین همگانی‌شدن اینترنت تنها خط و زبان انگلیسی در آن پشتیبانی می‌شد و رایج بود. اما سالیان زیادی است که رمز جهانی (یونیکد) پدید آمده است و از نظر فنی همه‌ی زبان‌ها و خط‌های زنده (و حتا مرده!) امکان نمایش و کاربرد در رایانگر و اینترنت را یافته‌اند. تنها می‌ماند همت نرم‌افزارسازان و کاربران که از خط و زبان خود استفاده کنند. خوشبختانه خط و زبان پارسی مدت زمان زیادی است که در رایانگر پشتیبانی می‌شود و کاربران بهانه‌ای برای ننوشتن به خط و زبان پارسی ندارند.

متاسفانه در برابر این همه تازش و دشمنی، سنگر بزرگ و پرتوانی نیست که از زبان پارسی دفاع کند و فرهنگستان زبان پارسی نیز بسیار ضعیف و ناتوان است. تنها می‌توان به برخی دلسوزان امیدوار بود و به توانایی زبان پارسی که ققنوس‌وار در همه‌ی تاریخ خود پایدار بوده است و پایدار خواهد ماند.

 

بنمایه: پارسی انجمن

نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...