پاسخ با نگرش دانش روز:
فلسفه ی کوانتوم:
در این مقاله میخواهیم اساسی ترین سوال هر انسانی را مطرح کرده و در علم و به طور اختصاصی تر در کوانتوم، به دنبال وجودی به نام خداوند بگردیم. آیا می توانیم وجود خداوند را با دلایل علمی اثبات کنیم؟! با دیپ لوک همراه باشید…
در مقاله ای تحت عنوان “آیا کوانتوم به فلسفه نیاز دارد؟” در مورد لزوم وجود فلسفه در کنار علم، بحث کردیم. با نتیجه ای که گرفتیم حالا به سراغ چالش های فلسفی نظریه ی کوانتوم رفته و آنها را بررسی می کنیم. اولین و بزرگترین سوالی که می تواند هر یک از ما را به عنوان یک انسان متعالی، درگیر کند، اثبات وجود خداست: یک قدرت و شعور نامتنهاهی که خالق کل کائنات است. اما سوال مهم تر اینجاست که در کجا باید به دنبال خدا بگردیم؟ در فلسفه، در ادبیات یا در علوم تجربی مانند فیزیک و شیمی یا حتی در وجود خودمان؟ اندیشمندان مختلف در این مورد، نظرات مختلفی داشته اند. از آنجایی که در دیپ لوک، دنیای کوانتومی را رصد می کنیم، در این مطلب هم سعی می کنیم سوال خود را در این حوزه، بررسی کنیم.
علم فیزیک را می توان مادر علوم تجربی نامید و احتمالا به همین دلیل است که اکثر کسانی که در علم، به دنبال خداوند می گردند، به سراغ فیزیک می آیند. از ابتدای قرن بیستم که سرو کله کوانتوم در فیزیک، پیدا شد، این داستان بسیار جنجالی تر و البته پیچیده تر شد. علمی که برای اولین بار، قانون علیت را به نوعی، زیر سوال برد. به همین دلیل، دوره تولد کوانتوم را می توان یکی از نقاط عطف درگیری فلسفه و علم دانست. به جرات می توان گفت، بسیاری از بنیان گذاران کوانتوم (یا همه آنها)، فلاسفه بزرگی بودند که به شدت از تفسیر خود از مکانیک کوانتومی، دفاع می کردند. (در آخرین قسمت کلاس های درس کوانتومی، مهم ترین این مکاتب فلسفی را بررسی خواهیم کرد).
دانشمندان فیلسوف همواره به سه دسته تقسیم می شوند: عده ای خدا باور و عده ای ملحد یا خداناباور که هر کدام می کوشند به کمک استدلال های علمی، وجود خدا را اثبات یا رد کنند. هنوز هیچ پیروزی از میدان این نبرد، بیرون نیامده است! شاید اصلا نبرد در این میدان اشتباه باشد: این نظر دسته سوم دانشمندان فیلسوف است! به نظر آنان، نباید در علم به دنبال خدا گشت. آنها معتقدند علم در درجه ای قرار ندارد که بتواند یک موجود فرامادی را اثبات کند و شاید هیچگاه هم به چنین درجه ای نرسد! هنوز مشخص نیست حق با کدامیک از این سه دسته است. هر کس می تواند با مطالعه استدلال ها این سه دسته، به یکی از آنها بپیوندد.
یکی از استدلال های اثبات خداوند که توسط پروفسور Fr. Robert Spitzer در کتاب New Proofs for the Existence of God (نشانه های جدیدی برای وجود خداوند) آمده را می توانید از فایل زیر مطالعه کنید.
centralgalactic512
اثبات وجود خدا به کمک علم (نوشته پروفسور اسپیتزر)
اثبات وجود خداوند در تاریخ علم، بحث های زیادی را به وجود آورده است. بسیاری از دانشمندانی که البته فیلسوفان بزرگی هم هستند، به ذاتی لایتناهی به نام خداوند اعتقاد دارند و البته عده ای دیگر مانند استیون هاوکینگ، وجود چنین قدرتی را بیهوده و غیرلازم می دانند.
برای پاسخ به این سوال که آیا خداوندی جهان را خلق کرده است، باید قدم به قدم مراحل زیر را طی کنیم:
۱- هرچیزی که آغازی دارد، علتی دارد.
۲- کائنات، آغازی داشته است.
۳- بنابراین کائنات هم علتی دارد.
قدم اول همان قانون علت و معلول است که می گوید هر معلولی، علتی برای به وجود آمدن دارد، در غیر اینصورت ماده از هیچ به وجود آمده است که به هیچ وجه منطقی نیست.در گام دوم باید اثبات کنیم که جهان آغازی داشته است و برای اینکار از علم کمک میگیریم و در مرحله ی سوم فقط باید از مرحله ی قبل، نتیجه گیری کنیم.
شواهد آغاز جهان
برای اثبات آغاز داشتن کائنات، چندین شاهد و دلیل علمی در دست داریم. یکی از این شواهد، قوانین ترمودینامیک هستند که به صورت زیر بیان می شوند:
قانون اول: میزان کل انرژی-جرم در جهان، ثابت است.
قانون دوم: میزان انرژی در دسترس برای کار در حال کاهش است یا به عبارت دیگر انتروپی در حال افزایش و در حال رفتن به سمت ماکسیمم است.برای کسانی که با مفهوم انتروپی آشنایی زیادی ندارند باید بگویم که انتروپی یک کمیت ترمودینامیکی بوده و معیاری از نحوه ی توزیع انرژی است، به طوری که هر چه میزان پخش انرژی بیشتر باشد، انتروپی نیز بیشتر خواهد بود. به نظر من اینکه از انتروپی به عنوان “بی نظمی” یاد می کنند، کاملاً اشتباه است، در طبیعتی با چنین قوانین دقیقی، بی نظمی معنا ندارد، درواقع وقتی تمام انرژی در یکجا متمرکز شده باشد، انتروپی مینیمم(مانند آغاز جهان) و زمانیکه انرژی بین بخش های مختلف به طور یکسان، پخش شده باشد، انتروپی ماکسیمم مقدار خود را دارد که این یعنی عدالت، نه بی نظمی!
بگذریم، حالا باید از این دو قانون نتیجه گیری کنیم: اگر میزان کل انرژی-جرم محدود باشد و میزان انرژی قابل استفاده، در حال کاهش باشد، بنابراین جهان نمی تواند تا ابد وجود داشته باشد وانرژی اش روزی تمام خواهد شد. هر بخش از جهان، دمای یکسانی (انتروپی ماکسیمم) خواهد داشت. بنابراین نتیجه ی واضح این است که جهان در زمان معینی و با مقدار بسیار زیادی انرژی آغاز شده است و اکنون در حال مصرف این انرژی است.
در اخترفیزیک نیز، کشف مهمی وجود دارد که به آغاز و خلق کائنات اشاره دارد و ثابت شده است که جهان ما در حال تورم و انبساط است و تا ابد به این تورم ادامه خواهد داد. این کشف، دلیلی قوی است که ثابت می کند جهان در حال تورم، روزی در یک نقطه متمرکز بوده و در واقع شروعی در زمان داشته و از یک زمان خاص آغاز شده است.
پس چه کسی خدا را خلق کرده است؟!!
حال ممکن است برای عده ای این سوال پیش بیاید که اگر هر چیزی که آغازی داشته، حتما علتی و خالقی هم دارد، پس خالق خدا کیست؟ پاسخ به این سوال در فهم نکته ی ظریفی نهفته است: ما در استدلال خود گفتیم هر چیزی که آغازی داشته باشد، علت و خالقی خواهد داشت، اما مسئله اینجاست که خدا آغازی نداشته است! طبق قانون نسبیت عام اینشتین که در کنار کوانتوم، یکی از نظریات انقلابی قرن بیستم بود و آزمایش ها هم آن را اثبات کرده اند، زمان به ماده و فضا ارتباط دارد، بنابراین زمان خودش با ماده و فضا آغاز شده است! پس بحث کردن در مورد زمان قبل از خلق کائنات کاملاً اشتباه است. زیرا زمان خود با کائنات متولد شده است. اما خدایی که ما از او حرف میزنیم خالق کل کائنات و من جمله زمان است! بنابراین خدا با زمانی که خودش آن را آفریده، محدود نمی شود و در آن نمی گنجد.در نتیجه خداوند، آغازی در زمان نداشته و در نتیجه نیازی به علت و خالقی ندارد! در مقالات آینده خواهیم دید تفسیر کپنهاگی مکانیک کوانتوم هم خدا را بیرون از سیستم مشاهده کننده و مشاهده پذیر قرار می دهد. تفسیر کپنهاگی می گوید واقعیت، معلول اندازه گیری است و تا ما چیزی را اندازه گیری نکنیم آن چیز وجود نخواهد داشت! اگر تمام این دلایل را کنار هم بگذاریم، می توانیم نتیجه بگیریم که کائنات توسط یک قدرت ماورای کائنات و فوق طبیعی خلق شده است. این شواهد همچنین نشان می دهند که این قدرت فوق جهانی، بسیار باهوش و باشعور است.
فرد هویل (Fred Hoyle) یکی از برجسته ترین اخیرفیزیکدانان و البته یکی منکران سرسخت خدا، با سنجش این شواهد؛ به کلی نظرش تغییر کرد. هویل می گوید:
چرا شما نباید به خودتان بگویید: قطعاً یک شعور فوق العاده باهوش، ویژگی های اتم کربن را طراحی کرده است، در غیر اینصورت احتمال پیدایش من از چنین اتمی از طریق نیروهای تصادفی طبیعت، ناچیز است؟” البته که باید این سوال را از خودتان بپرسید! تفسیر حقایق نشان می دهد که یک ابرشعور یا ابر عقل، این جهان را با فیزیک، شیمی و زیست شناسی خلق کرده است،چرا که نیروهای تصادفی طبیعت، قادر به انجام چنین کاری نیستند.
از طرفی افرادی مانند استیون هاوکینگ و ریچارد داوکینز، که اولی یک فیزیکدان نظری و دومی یک زیست شناس فرگشتی است، هر کدام با استفاده از حوزه تخصصی خود، وجود خداوند را رد می کنند. مثلا هاوکینگ می گوید در کوانتوم، ذره می تواند از هیچ به وجود آید. در حالیکه این استدلال، کمی عوام فریبانه است، چرا که مفهوم “هیچ” در فیزیک با مفهوم آن در عوام، تفاوت دارد. در واقع، “هیچ” در عوام به معنای “عدم” است، در حالیکه “هیچ” در فیزیک، یک میدان است و به معنای عدم نیست. بنابراین، لازم است در مورد هر استدلالی (چه در اثبات و چه در رد خدا) کاملا تحقیق کنید و تنها به این دلیل که یک دانشمند مشهور آن را بیان می کند، قانع نشوید!
آیا استدلال بالا، درست و منطقی است و آیا شما را قانع می کند؟ تعریف شما از خدا چیست؟ آیا راه دیگری برای اثبات خدا می شناسید؟
ناهید ریاحی
برگرفته از درگاه زرتشت و مزدیسنان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر