دکتر علی علی بابایی درمنی
شاها برخیز و آماده انجام خویشکاری هایی باش که اهورامزدا بر عهده ی تو نهاده است
شکوه و عظمت ایران هخامنشی در دوران شاهنشاهی داریوش بزرگ،چنانچه والتر هینتس آن را از بسیاری از جهات با تشکیلات دولتهای عصر حاضر دارای فاصلهی اندکی میداند،1 ضمن اینکه موجب شگفتی تاریخ پژوهان معاصر را فراهم کرده است،سبب شده تا این پژوهشگران هر یک به شیوهی خود به دنبال کشف چرایی پیشرفت و اعتلای ایران در دوران این پادشاه هخامنشی باشند
باورهای دینی در ایران هخامنشی را بیش از هر انسان دیگر در داریوش بزرگ متجلی است. کسی که آشیل در مورد او گفته است:«وه،چه زندگانی شکوهمند و با سعادتی در شهر امن ما بر قرار بود، هنگامیکه که آن پیر توانا، نیکوکار، شکست ناپذیر و صلح جو، خدایگان داریوش بر کشور فرمانروایی می کرد5 .بگذارید آن خداوند بزرگوار، زاده ی شوش، سرور ایرانیان، از اقامتگاه شما بیرون آید. آن مردی که هرگز مانندش را خاک ایران دفن نکرده، به عالم بالا روانه سازید.»
کتیبه ی بیستون تجلی گاه باورهای دینی داریوش بزرگ است؛ در این کتیبه داریوش بزرگ 31 مرتبه، اعمال خود را به خواست اهورامزدا (وَشنا اورمزدا) و 20 مرتبه پیروزوی های خود را به یاری اهورا مزدا نسبت می دهد (اورمزدا مَئی اوپستام اَبَرَ)7 اما عالی ترین جلوه ی باورمندی داریوش بزرگ را در کتیبه هایی که از شوش به دست آمده است، می توانیم ببینیم. این کتیبه ها به بهترین نحو بیانگر پیوستگی داریوش بزرگ و خدایش می باشد: «اهورا مزدا از آن من است و من از آن اهورامزدا هستم.»8 (DSK) «اهورامزدا دوست9 من بود، از همین روست که در هر کاری که کردم پیروز بودم.»10
اقدامات داریوش چنان رنگ و بوی دینی داشت که والتر هینتس بر این باور است که داریوش رسالتی دینی برای خود قائل بود: «داریوش برای شخص خود عمیقا به این باور رسیده بود که این «رسالت» را از خدا دریافت کرده است که بی نظمی را به نظم مبدل کند و در عین حال صلح را در میان مردمان پی افکند.»11 هینتس این کوشش داریوش را «اشاعه اشه (ارته)» نامیده است. یکی از اصول مهم دین مزدیسنا پاسداری از ارته (نظم و سامان هستی)، است که اهورامزدا و امشاسپندان در ملکوت و مزداپرستان بر روی زمین با خویشکاری های خود باید برای پاسداری از آن کوشا باشند. به موجب ارته باید هر چه در جهان است، منظم، بسامان، بیعیب و نقص، زمین و کشورها آباد، آدمیان راستگو، دادگر، وفادار به پیمان، خرسند و شادمان و پرفرزند باشند. از این رو عقیده بر آن بود که هر کس که خود را در مسیر و موافق این قانون اعظم قرار بدهد و مطابق با آن عمل کند، در حمایت آن قرار میگیرد و خدایان آنچه میخواهد به او ارزانی میدارند و اگر این قانون شناختهنشود یا بدان عمل نشود، نظم زندگی و کشور و جهان برهم خواهد خورد و نه تنها در این جهان کیفر در پی دارد بلکه پس از مرگ نیز باعث محروم ماندن از رستگاری خواهدشد، بنابراین دین مزدیسنا ظلم به زیردستان را نمی پذیرد و یک شاه آرمانی مزدیسن باید حداکثر کوشش خود را برای رفاه حال مردم انجام دهد، همانگونه که داریوش چنین بود و در روزگار او ایرانیان و مردم سایر نقاط آسیا، چنانچه آشیل گزارش می دهد،در آسایش می زیستند. هماهنگ بودن همه ی امور با سامان هستی در شاهنشاهی داریوش چنان است که هینتس تخت جمشید را تجلی گاه ارته می داند:« با تمام وجود احساس می کنی که تخت جمشید تجسم مفهوم نظم درست در روح زرتشت است که به صورت سنگ درآمده است.»
سطح رفاه کارگران در دوره ی هخامنشی تا بدان جا بوده که بانو هاید ماری کخ از اصطلاح «تامین اجتماعی» برای توضیح برخی از مزایای ویژهی کارگران در دورهی هخامنشی استفاده کرده است: «الواح ایلامی تخت جمشید میگوید که در نظام هخامنشی حتی کودکان خردسال از پوشش خدمات حمایتی اجتماعی بهره میگرفتند. دستمزد کارگران بر اساس نظام منضبطِ مهارت و سن طبقهبندی میشده، مادران از مرخصی و حقوق زایمان و نیز «حق اولاد» استفاده میکردهاند، دستمزد کارگرانی که دریافت اندکی داشتند با جیرههای ویژه ترمیم میشد تا گذران زندگیشان آسودهتر شود، فوقالعادهی «سختی کار» و «بیماری» پرداخت میشد، حقوق زن و مرد برابر بود، و زنان امکان داشتند تا کار نیمه وقت انتخاب کنند، تا از عهدهی وظایفی که در خانه و به خاطر خانواده داشتند، برآیند. این همه «تامین اجتماعی» که لوحهای هخامنشی گواه آن است، برای سدهی ششم پ. م دور از انتظار است. چنین رفتاری، که فقط میتوان آن را مترقی خواند، نیازمند ادراک و دورنگری بی پایانی بودهاست.»
گزارش منابع یونانی نیز به مانند منابع فارسی باستان، نمایانگر تاثیر آیین مزدیسنا در جهانداری شاهنشاهان هخامنشی است.
برگرفته از درگاه ایران بوم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر