📕گاتاها نغمههای ایران باستان
✍️پیشگفتار موبد کورُش نیکنام
آهنگِ سرودگان گاتها از این دیدگاه نیز دارای ارزش است که بینش زرتشت و دفتر دینی پیروان مزدیسنا در گذر هزاران سال همچنان دست نخورده و ژرف به یادگار مانده است. آهنگی که سروده شده همان است که موبدان و سرایندگانِ اوستا، سینه به سینه از نیاکان خود فراگرفته و به فرزندان خویش آموختهاند.
آنچه گاتها و سرودگانِ زرتشت را از دیگر بخشهای ادبسار(:ادبیات) اوستایی، برتر و با ارزشتر میکند نه تنها دیرینگی آن، ساختار ویژه چامه، زبان گوناگون و آهنگ سُرایش آن است، وانگهی بینش ویژه و نکتههای ژرفی که در این سرودگان آمده ارزش و جایگاه والاتر از بخشهای دیگر اوستا را به آن افزوده است.
گاتها نسکِ دینی پیروانِ بینش زرتشت است. آن را پیام «مانتره» به چمِ(:معنی) سخن اندیشهبرانگیز میدانند. این سرودگان برپایه باور و پندارهای استورهای گفته نشدهاند، چهبسا زرتشت آنان را در پرتویِ خردمندی و برپایه دانایی در زندگی بر زبان آورده است.
آموزههایی در این سرودگان آمده که برای نخستین بار آموزگاری ایرانی به نام «زرتشت» برای پیشبرد و گسترش آیین راستی در پرتوی خردمندی سروده است. از آن جا که بسیاری از گزینههای مینوی برای نخستین بار در سرودگان گاتها آمده است برخی از پژوهشگران آن را «حکمت نخستین» نیز نام داده و باور دارند که با فراپذیری اندیشه و بینش او میتوان خود را به فروزههای اهورایی نزدیک کرد.
مانند ویژگی «اَهورا» «مَزدا» «اَشا» «وُهومن» و دو گوهر همزاد و ناهمگونِ «سپنتامینو» و «اَنگرهمینو» که سرچشمه نیکی و بدی میباشند، جایگاه «سُوشیانت» یا سود رسانها در زندگی، «فَرشوکرت» یا تازگی جهان، شناخت فروزههای «امشاسپندان» یا هفت گام رازوری(:عرفان) در بینش زرتشت و بسیاری از دیدگاههای فرزانی(:فلسفی) دیگر که در نسک و نوشته گاتاها آمده است.
در برگردانهای گاتها که پیش از این به نویسش آمده است برخی از واژگانِ فرزانی(:فلسفی) که در سرودگانِ زرتشت آمده به ریختی یکسان گفته شده که بیشتر آنان برداشت و باور اندیشمندان و پژوهشگران دربارهی پیام گاتهاست.
ولی در نوشتهی پژوهشی که پیش روی خواهید داشت هر فروزه و گزینهای با نگرش به جایگاه اوستایی هر واژه برگردان شده است و به باور نویسنده با آنچه یک اندیشمند و آموزگار شاید در هزاران سال پیش از این در نگاهی ویژه به زندگی مردم و ساختار هستی گفته باشد، هماهنگ و همسان برگردان شده و افزون بر آنها به بزرگنمایی در برخی از برداشتها پرداخته نشده تا با نوشتگان دیگر دینها هماهنگ شود.!
زرتشت خداوند اندیشه و باور خویش را «اَهورامَزدا» نام برده است. این واژه را گاهی به تنهایی و در برخی از سرودگانِ گاتها به ریختِ «اَهورا» و «مَزدا» جداگانه گفته شده است. پیش از این «اهورا» به چَم [هستیبخش] آمده و «مزدا» را [دانایبزرگ] دانستهاند.
باور فرزانی(:فلسفی) نویسنده این است که زرتشت در سرودگان و پیامِ خویش، اهورامزدا را از هستی جدا ندانسته است. خداوند بینش زرتشت در آسمانها جای ندارد که زمانی با خواستِ خویش پدیدههای هستی را یک به یک آفریده باشد. خداوند بینش زرتشت، بخشندهی هستی به دیگری نیست. او به هر هنگامی آفرینش را به پایان نرسانده است بگونهای که در آسمان و سپس زمین، آپ، گیاه، جانور و در پایان مَرتُو(:انسان) را به هستی پیشکش کرده باشد.
چنانچه اهورای بینش زرتشت را «هستیبخش» بدانیم، خداوند به گونهای یک پدیده، نیرو و یا کسی خواهد بود که هستی را بخشیده و بایستی پیش از هرگونه آفرینشی به ریخت آمده باشد و پس از آن ویژگی آفرینندگی را نیز به نمایش بگذارد. اهورامزدا در بینش زرتشت چنین خدایی نیست، چهبسا «اهورا» در پیام زرتشت همان هستی است و با آن همراه و یکسان میباشد. به همین روی واژهی برگردان شده نویسنده برای اهورا «هستیمند» خواهد بود.
پدیدهای که دارنده هستی است، همانندِ واژگان «ارزشمند» «دانشمند» و «اندیشمند» که ویژگیهای ارزش و دانش و اندیشه را در خود پوشیده دارند. اهورا هستی را با خود دارد و از آن جدا نیست و آن را بخشش نکرده پس «هستیمند» و «هستیدار» خواهد بود.
واژهی «مزدا» پیش از این [دانای بزرگ] برگردان شده است. واژه «دانا» به چمِ کننده هرکاری است که ویژگی دانایی را نیز با خود به همراه دارد. «بزرگ» فروزه(:صفت) اوست که شکوه و بزرگی چنین کسی را یادآوری خواهد کرد. براین پایه «مزدا» نیز خداوندی به ریختِ یک پیکر بزرگ و شگفتآوری پنداشته خواهد شد که به جایگاهی نیاز دارد تا در آن جا استوار و پویا بماند تا پدیدههای هستی را یک به یک ببیند و بر آن فرمانروایی داشته باشد. بیگمان در سرودگان زرتشت، «مزدا» چنین جایگاهی ندارد. به گفته فردوسی: خداوند جان و خرد برتر از نام و از جایگاه است.
نویسنده واژه «مزدا» را در این دفتر و برگردان سرودگان زرتشت «دانایی و آگاهی بیکران» برگردان کرده است، براین پایه دانش و دانایی و آگاهی از فروزههایی خواهد بود که در سراسر هستی روان است. ویژگی بیکران بودن نیز نشان دهنده بزرگی و شگفآوری یک پدیده به نام خداوند نیست چهبسا بیپایانی و گسترده بودن فروزه «دانایی و آگاهی» را یادآوری خواهد کرد.
به همین سان «اَشا» که پیش از این راستی و درستی و پاکی برگردان شده بود، در این نَسک(:کتاب) «هنجار راستی در هستی» نام گرفته است. «وُهومَن» و «وُهومَنَنگها» منش نیک است. «سپنته آرمَهایتی» که به چمِ اِشگ(:عشق) پاک برگردان شده، «اِشگآرمانی» جایگزین شده، اِشگی که آرمانی باشد و آرمانِ آن هماهنگ شدن با ساختار و جایگاه نیک مَرتُو(:انسان) در هنجار هستی باشد. «خشَترا» نیز به شهریاری مینوی و پادشاهی بر خویشتن برگردان شده است.
یادآوری میشود سرودگانِ گاتها و پیام زرتشت «مانتره» به چَمِ سخنان اندیشهبرانگیز و آموزنده است. این پیام، دانش فراگیریِ منش و کردار نیک و ارزشهای مرتوگانی(:انسانی) است و از روش درست زیستن و رستگار شدن سخن میگوید.
پیامِ گاتها برای پیشرفت کار جهان است. در چنین بینشی سستی و تنبلی و بیکاری روا نیست و نوسازی و تازه گردانیدنِ جهان هستی، خویشکاری(:وظیفه) مَرتُو است.
گاتها، کسانی را که با دانش و بینش خود در کار، جهان را به پیش میبرند و تازه میگردانند، «سوشیانت» میداند.
در پیام اشوزرتشت زن و مرد جایگاهی برابر و یکسان دارند. آموزگار راستی باور دارد که هر زن و مردی از فروزه منش نیک برخوردار است، پس باید از خردِ رسا بهرهمند شوند و به سوی دانایی گام بردارند.
دانایان پیوسته راستی را برمیگزینند. هرگاه راستی در اندیشه و گفتار و کردار مَرتُو جای گیرد، او در آن هنگام پیرو منش زرتشت در گاتها خواهد بود، با هنجار راستی در هستی[اشا] هماهنگ خواهد شد و با این ویژگیها میتواند خود را پیرو اندیشه زرتشت بداند.
«اشا» هنجار راستی در هستی، داد و و دهش درست و پایدار در زمین، زمان و کهکشان است. براین پایه مَرتوگان(:انسانها) نیز بایستی هنجار راستی را دریابند و به آیین راستی درآیند تا شایستگی جایگاه مَرتوگانی(:انسانی) را داشته باشند. ویژگی پیروی از آیین راستی در پرتوی اشا؛ انجام کار درست، به هنگام درخور، در جایگاهی شایسته و با ابزار درست است.
📜نویسش و نگرش:
درگاه فرهنگی《ایران ای سرای امید》
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر