زمان، هر چند نسبی، لیک با شتاب و بهسوی پیش در گذر است. به پیش میگوییم زیرا که با سالخورده شدن خویش میسنجیم. به هر روی برای همهی ما در گذر است و باز گرداندنی هم نیست.
مهند آن است که اگر به پس بنگریم دستکم از آنچه کردهایم خشنود باشیم یا کمینه، ناخشنود نباشیم و بدانیم که آنچه از دستمان برای یک زندگی بهینه، برمیآمده است انجام دادهایم، چه برای خویش و چه برای دیگران.
من نیز کوشیدهام تا در بیشترین توانم، که بیگمان بیاندازه نبوده و نیست، آنچه راست و درست دانسته و میدانم چه برای خویش و خانواده و چه در راه ”باور” و وجدانم، و دین و آیینام به انجام برسانم و شادمانم که نه هرگز اندیشه بدی در مورد کسی داشتهام، حتا نسبت بدانان که مرا با بدی یاد کرده و میکنند، و نه در گفتار و کردار در کار زیان رساندن و یا آزردن کسی بودهام.
لیک بارها این را در زندگی تجربه کرده و آزمودهام که همه چنین نیستند و بوده و هستند کسانی که تو را تا زمانی که با اندیشهها و هدفهای خویش همراه میگمانند از تو به نیکی یاد میکنند لیک همینکه تو را در برابر خود، و کار نادرست خود مییابند، تو میشوی دشمن و به بدی از تو یاد میکنند! لیک اینها تنها پوست را کلفت میکنند!
اینجا جای کتاب نوشتن نیست (سرگرم نوشتن زندگی نامهام هستم تا یادی مانده است!)
لیک از برای آنچه همزمان در کار روی دادن است و در پیوند با دین و آیین و هازمان ماست ناگزیرم چند روشنگری بکنم تا همگان بدانند.
چندین سال است که بر پایهی آنچه بنیانهای دین و فرهنگام میدانم در راه آگاهی رسانی به هر آنکس که خواهان آن بوده و هست، در تلاشم و آرمانم نیز نگاهداری، به روز رسانی و گسترش این پیام نیک و زندگی ساز بوده و هست و خود را بدان سرافراز میدانم.
در درازای این زمان کسانی بوده و هستند که برای بازگشت به ریشهها و آیین و فرهنگ نیاکانی خویش از من یاری جستهاند و من نیز تا بدانجا که شدنی بوده است در یاری رسانی به آنان برای رسیدن به خواستهی نیکشان کوتاهی نکردهام که البته برایم بسیار هم هزینه داشته است، از همه سو.
این را هم بیگمان همهی خردمندان میدانند که مردمزاد یا انسانهایی همواره بوده و هستند که راستی و درستی را نمیباورند و یا از بن نمیدانند که چیست! و این کسان، بنابر شیوه اندیشه و گفتار و کردار خویش در درازای زندگیشان آموختهاند که چگونه از خود فریبی به دیگر فریبی برسند و اهداف پنهان خویش را بروز ندهند.
در میان بسیارانی که در درازای این زمان با آنان آشنا شده، در کنارشان ایستاده، دستشان را گرفته و راه دلخواهشان را نشان دادم هستند انگشت شمار کسانی نیز که هویت راستین و هدفهای پنهانی خویش را دیرتر بروز داده و خود را شناساندهاند. همانگونه که همیشه گفتهاند: ماه برای همیشه پشت ابر نمیماند.
من نیز همواره زمان و مردم را بهترین داور دانستهام.
آنچیزی که من همیشه گفته و میگویم این است که هر کس، با هم نام و برنام و فرنامی که هست و در هر جا و جایگاهی که هست، چه زرتشتی و چه غیر، چه سدره پوش شده و چه نشده ... خود، پاسخگو و یا مسئول اندیشه و گفتار و کردار خویش است. و این در مورد همگان جاری و ساری است.
شرایط ما ایرانیان و سرگذشت و سرنوشت میهنمان نیز آنگونه بوده و هم اکنون هم هست که نگذاشته و نمیگذارد که ایرانیان در کمال آزادی و اشونانه(با راستی) زندگی کرده و آنچه در دل دارند بر زبان آورند و نیازی به پنهانکاری و سپس فریبکاری نباشد. پس باید چشم سر و دل هر دو را باز نگاه داشت و در راه دریافت راستیها از همهی نیروهای درون و برون بهره جست.
یک گوشزد نیاز است که داشته باشم و آن این است که اگر در فرتوری(:عکس) و یا فیلمی من را با کسی دیدید که یا در کنارم ایستاده و یا سرگرم گفتگوست و این فرتور را در رسانههای همگانی میگذارد تا برای خویش اعتباری بخرد با دیدهی تردید بدان بنگرید زیرا من همواره از همگان خواستهام که چنین نکنند. و یا اگر در برنامه رسانهای شرکت داشتهام و یا با کسی و یا گروهی برای برنامهای هم سخن بودهام، تنها برای آگاهی دادن به همگان بوده است و من با هیچ گروهی پیوند و وابستگی نداشته و ندارم مگر آنکه خود بگویم.
فریب هر آنکس که جامهی سپید میپوشد و یا سرپوش سپید بر سر میگذارد و یا نقش فروهر را به در و دیوارش میکوبد و یا بر تن و بدناش و یا نام زرتشت و اهورامزدا را چپ و راست میبرد نخورید. به سخنشان و کردارشان توجه کنید و زود داوری نکنید. بگذارید زمان راستیها را نشان دهد.
✍️موبد کامران جمشیدی
مهند آن است که اگر به پس بنگریم دستکم از آنچه کردهایم خشنود باشیم یا کمینه، ناخشنود نباشیم و بدانیم که آنچه از دستمان برای یک زندگی بهینه، برمیآمده است انجام دادهایم، چه برای خویش و چه برای دیگران.
من نیز کوشیدهام تا در بیشترین توانم، که بیگمان بیاندازه نبوده و نیست، آنچه راست و درست دانسته و میدانم چه برای خویش و خانواده و چه در راه ”باور” و وجدانم، و دین و آیینام به انجام برسانم و شادمانم که نه هرگز اندیشه بدی در مورد کسی داشتهام، حتا نسبت بدانان که مرا با بدی یاد کرده و میکنند، و نه در گفتار و کردار در کار زیان رساندن و یا آزردن کسی بودهام.
لیک بارها این را در زندگی تجربه کرده و آزمودهام که همه چنین نیستند و بوده و هستند کسانی که تو را تا زمانی که با اندیشهها و هدفهای خویش همراه میگمانند از تو به نیکی یاد میکنند لیک همینکه تو را در برابر خود، و کار نادرست خود مییابند، تو میشوی دشمن و به بدی از تو یاد میکنند! لیک اینها تنها پوست را کلفت میکنند!
اینجا جای کتاب نوشتن نیست (سرگرم نوشتن زندگی نامهام هستم تا یادی مانده است!)
لیک از برای آنچه همزمان در کار روی دادن است و در پیوند با دین و آیین و هازمان ماست ناگزیرم چند روشنگری بکنم تا همگان بدانند.
چندین سال است که بر پایهی آنچه بنیانهای دین و فرهنگام میدانم در راه آگاهی رسانی به هر آنکس که خواهان آن بوده و هست، در تلاشم و آرمانم نیز نگاهداری، به روز رسانی و گسترش این پیام نیک و زندگی ساز بوده و هست و خود را بدان سرافراز میدانم.
در درازای این زمان کسانی بوده و هستند که برای بازگشت به ریشهها و آیین و فرهنگ نیاکانی خویش از من یاری جستهاند و من نیز تا بدانجا که شدنی بوده است در یاری رسانی به آنان برای رسیدن به خواستهی نیکشان کوتاهی نکردهام که البته برایم بسیار هم هزینه داشته است، از همه سو.
این را هم بیگمان همهی خردمندان میدانند که مردمزاد یا انسانهایی همواره بوده و هستند که راستی و درستی را نمیباورند و یا از بن نمیدانند که چیست! و این کسان، بنابر شیوه اندیشه و گفتار و کردار خویش در درازای زندگیشان آموختهاند که چگونه از خود فریبی به دیگر فریبی برسند و اهداف پنهان خویش را بروز ندهند.
در میان بسیارانی که در درازای این زمان با آنان آشنا شده، در کنارشان ایستاده، دستشان را گرفته و راه دلخواهشان را نشان دادم هستند انگشت شمار کسانی نیز که هویت راستین و هدفهای پنهانی خویش را دیرتر بروز داده و خود را شناساندهاند. همانگونه که همیشه گفتهاند: ماه برای همیشه پشت ابر نمیماند.
من نیز همواره زمان و مردم را بهترین داور دانستهام.
آنچیزی که من همیشه گفته و میگویم این است که هر کس، با هم نام و برنام و فرنامی که هست و در هر جا و جایگاهی که هست، چه زرتشتی و چه غیر، چه سدره پوش شده و چه نشده ... خود، پاسخگو و یا مسئول اندیشه و گفتار و کردار خویش است. و این در مورد همگان جاری و ساری است.
شرایط ما ایرانیان و سرگذشت و سرنوشت میهنمان نیز آنگونه بوده و هم اکنون هم هست که نگذاشته و نمیگذارد که ایرانیان در کمال آزادی و اشونانه(با راستی) زندگی کرده و آنچه در دل دارند بر زبان آورند و نیازی به پنهانکاری و سپس فریبکاری نباشد. پس باید چشم سر و دل هر دو را باز نگاه داشت و در راه دریافت راستیها از همهی نیروهای درون و برون بهره جست.
یک گوشزد نیاز است که داشته باشم و آن این است که اگر در فرتوری(:عکس) و یا فیلمی من را با کسی دیدید که یا در کنارم ایستاده و یا سرگرم گفتگوست و این فرتور را در رسانههای همگانی میگذارد تا برای خویش اعتباری بخرد با دیدهی تردید بدان بنگرید زیرا من همواره از همگان خواستهام که چنین نکنند. و یا اگر در برنامه رسانهای شرکت داشتهام و یا با کسی و یا گروهی برای برنامهای هم سخن بودهام، تنها برای آگاهی دادن به همگان بوده است و من با هیچ گروهی پیوند و وابستگی نداشته و ندارم مگر آنکه خود بگویم.
فریب هر آنکس که جامهی سپید میپوشد و یا سرپوش سپید بر سر میگذارد و یا نقش فروهر را به در و دیوارش میکوبد و یا بر تن و بدناش و یا نام زرتشت و اهورامزدا را چپ و راست میبرد نخورید. به سخنشان و کردارشان توجه کنید و زود داوری نکنید. بگذارید زمان راستیها را نشان دهد.
✍️موبد کامران جمشیدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر