۱۳۹۹ فروردین ۱۹, سه‌شنبه

نام وجایگاه «زن» در فرهنگ کهن ایران

واژه‌‌ی «زن» زبان فارسی، در زبان پهلوی که زبان هنگام اشکانیان و ساسانیان بوده است، به‌‌گونه‌‌‌‌‌ی «کن» خوانده می‌‌‌‌‌شد‌ که آن خود، از کـَئینی (کَ ای نی) زبان اوستایی – کهن‌‌‌‌‌ترین زبان آریاییان جهان – هم‌چون زبان سانسکریت برگرفته شده است.

این واژه نیز از ریشه‌‌‌‌‌ی «کن» اوستایی که «خانه» بوده، برآمده و برابر است با: دارنده‌‌‌‌‌ی خانه [صاحب‌خانه] ریشه‌‌‌‌‌ی «کن» اوستایی، ‌یک برابر دیگر نیز دارد که «دوست داشتن» باشد! و چنان‌‌‌‌‌که از ریشه‌‌‌‌‌ی نخستین آن برمی‌‌‌‌آید واژه‌‌‌‌‌ی چندهزارساله‌‌‌‌‌ی ایرانی، ریشه در هنگام درازآهنگ مادرسالاری در ایران (و جهان)‌ دارد‌ و زیباترین داستان را از کوشش‌‌‌‌‌های مادران برای رسیدن از آن‌‌‌‌‌هنگام که مردمان، هم‌‌‌‌‌چون دیگر جانوران در رمه‌‌‌‌‌های بزرگ می‌‌‌‌زیستند و نرم‌‌نرم برای گریز از سرما خانه‌‌سازی را آغاز کردند، باز می‌‌‌‌‌گوید.

این پیداست که نخستین خانه، بر دست مادران در دل کوه‌‌‌‌‌ها و تپه‌‌‌‌‌ها در آغاز با پنجه‌‌‌‌‌ی آنان و پَسان، به یاری سنگ کنده شد و همین واژه و کنش نیز خود نشان می‌‌‌‌‌‌دهد که «کن» یا خانه در آغاز در کوه و زمین کنده شده است ‌و شاید بودن خانه‌‌‌‌‌های نخستین، بس خُرد، برای پنهان کردن کودک و نوزاد برهنه از سوز سرما، ساخته می‌‌‌‌‌شده و روزبه‌‌روز به گنجایش آن افزوده‌‌‌‌‌اند تا دیگر فرزندان و مادران را در خود جای دهد.

«کن» با پسوند «ت» به‌‌گونه‌‌‌‌‌ی «کنت» درآمد که در زبان پهلوی برابر با شهر است و با دگرگونی «ت» به «د» به‌‌گونه‌‌‌‌‌های «کند»، «کندو» به خانه‌‌‌‌‌ی زنبور، با فروافتادن میانوند «ن» به‌‌گونه‌‌‌‌‌ی «کد»، «کده»، «کته»، «کدیور»، «دهکده» و … درآمد.

در آن هنگام بس دورودراز، مردان و پسران به دنبال نخچیر و خوردن میوه‌‌‌‌‌های درختان، در کوه و دشت و جنگل پراکنده بودند و گروه مادران و دختران و پسران خردسال همواره با مادر و مادربزرگان با هم به سرمی‌‌بردند ‌و از آن‌‌‌‌‌جا که این گروه به‌‌هم‌‌پیوسته را یارای کوچ‌‌های بزرگ نبود، ‌خانه‌‌سازی و پیشرفت آن را نیرو می‌‌‌‌‌بخشید و یک‌‌جانشینی و ساختن دهکده‌‌‌‌‌ها آغاز گردید.

پس بنگریم که گروه مردان و پسران را گاه‌‌‌‌‌گاه آرزوی دیدار زنان و خواهران و دختران برمی‌‌‌‌‌خاست و آنان را به‌سوی خانه و کن و دهکده می‌‌‌‌‌کشاند و از آن‌‌‌‌‌جا که آرامشی که در خانه‌‌‌‌‌ها روان بود، برایشان سخت دوست‌‎داشتنی می‌‌‌‌نمود، ریشه‌‌‌‌‌ی دوم «کن» که دوست‌‌داشتن باشد، پدیدار گردید و واژه‌‌‌‌‌ی پهلوی «کنیچک» (کن ای چک) از همین ریشه است که در فارسی به «کنیزک» (١) دگرگون گردید، برابر با ‌«دوست‌‌داشتنی کوچک».

این بود داستان کهن‌‌‌‌‌ترین ریشه‌‌یابی درباره‌‌‌‌‌ی زن که سخن از یک زمان دراز چند ده‌‌‌‌‌هزار سال می‌‌‌‌‌گوید و این ویژگی زبان‌‌‌‌‌های ایرانی است که با دست‌‌یابی به ریشه‌‌‌‌‌های کهن، ما را در شناخت واژه‌‌‌‌‌ها به ژرف‌‌‌‌‌ترین و دورترین زمان‌‌‌‌‌ها رهنمون می‌‌‌‌‌شود.

اما با گذر روزگار و با گسترش کار جهان در زمان‌‌‌‌‌های پسین و با گذر از هنگام با شکوه مادرسالاری به پدرسالاری (که به خواست خود مادران، در یکی از سخت‌‌‌‌‌ترین رویدادهای زندگی ایران رخ نمود) نرمک‌‌نرمک،‌ و به پاس بزرگداشت پایه‌‌گذاران فرهنگ مردمی که زنان و مادران بودند، از سوی مردان،‌ پاژنام‌‌‌‌‌های (لقب‌‌های) دیگر برای زنان پدیدار گردید.

نخستین این نام‌‌‌‌ها «نائیریکا» است در زبان اوستایی، برابر با «زن پهلوان»، ریشه‌‌‌‌‌ی این نام واژه‌‌‌‌‌ی «نرَ» در اوستا که پهلوان و زورآور بوده باشد و گونه‌‌‌‌‌ی نرینه‌‌‌‌‌ی آن در نام یکی از بزرگ‌‌‌‌‌ترین پهلوانان ایران «نریمان» نیای رستم جهان‌‌پهلوان و از آن‌‌‌‌‌جا که در زبان‌‌‌‌‌های کهن آریایی واژه‌‌‌‌‌ها، دو گونه‌‌‌‌‌ی نرینه و مادینه، و یک گونه‌‌‌‌‌ی میانه بوده‌‌‌‌‌اند، واژه‌‌‌‌‌ی نرِ نرینه به‌گونه‌‌‌‌‌ی «نئیری» و مادینه «نائیریکا» خوانده می‌‌‌‌‌شد. این واژه در زبان پهلوی به‌گونه‌‌‌‌‌ی «نائیریک» درآمد که پاژنام بانوان بود و هنوز در زبان ارمنی نیز «نایریک»‌ خوانده می‌‌‌‌شود. در زبان فارسی این واژه از میان رفت،‌ مگر آن‌‌‌‌‌که همگان بارها و بارها درباره‌‌‌‌‌ی زنان برجسته و بلندمنش، پاژنام «شیرزن»‌ را شنیده‌‌‌‌‌ایم که یادآور نام نائیرکای اوستایی است.
پاژنام دیگر زن در زبان فارسی «بانو» است که در زبان پهلوی «بانوک» خوانده می‌‌‌‌‌شد و در زبان کهن اوستایی خود را به‌‌گونه‌‌‌‌‌ی فارسی می‌‌‌‌‌نمایاند «بانو». ریشه‌‌‌‌‌ی این واژه‌ی «بان» اوستایی است،‌ برابر با فروغ و روشنایی‌ و از آن‌‌‌‌‌جا که «ن» در واژه‌‌‌‌‌ها به «م» دگرگون می‌‌‌‌‌شود، «بان» اوستایی نیز به «بام» گردید ‌که در واژه‌‌‌‌‌ی آمیخته‌‌‌‌‌ی «بامداد» (= هنگام روشنایی) یا دهنده‌‌‌‌‌ی روشنایی و فروغ سپیده‌‌دم، خویش را نگاهداشته است ‌و بر این بنیاد «کدبانو» «روشنایی خانه» است و اگرچه امروز کم‌‌تر کاربرد دارد، در نوشته‌‌های تا سده‌‌‌‌‌ی هشتم و نهم همه‌‌‌‌‌جا به همین‌‌‌‌‌گونه آمده است،‌ و چون «کد» نیز به «کی» برگشته است در  چند گویش امروز ایران گونه‌‌‌‌‌ی «کیوانو»‌ بر زبان می‌‌‌‌‌رود.

و باز اگرچه امروز، از بان و بانو، فروغ و روشنی درنمی‌‌‌‌‌یابیم، ‌اما همه می‌‌‌‌‌دانیم که در فرهنگ ایرانی زن را چراغ خانه می‌‌‌‌نامند که همان برآیند بانو و بانوک را با خود به همراه دارد.

واژه‌‌‌‌‌ی دیگری که ایرانیان برای دختران بر زبان می‌‌‌‌‌آورند، «‌دوشیزه» است که در زبان پهلوی «دوشیچک» (دو شی چک) خوانده می‌‌‌‌‌شده است که خود از ریشه‌‌‌‌‌ی «زوش» اوستایی به معنی دوست داشتن برآمده و بر روی هم «دوست‌داشتنی کوچولو» است، همان‌‌‌‌که در واژه‌‌‌‌‌ی کنیزک هم نهفته است.

از این واژه «دوشارم» پهلوی برابر با معشوق برآمده و زیباست که این واژه و پاژنام برای دختران و زنان کاربرد داشته است، ‌نه برای مردان!

واژه‌‌‌‌‌ها سخن می‌‌‌‌‌گویند و پایگاه بلند زنان ایرانی را نشان می‌‌‌‌‌دهند. اکنون جای دارد که به نام زن در چند زبان اروپایی بنگریم.

پیداست که مرد در زبان انگلیسی «man» خوانده می‌‌شود و زن در آن زبان «woman» است، ‌و این واژه، آشکار می‌‌‌‌‌گوید که زن در آن فرهنگ وابسته به مرد است‌ و «جنس دوم» به‌‌شمار می‌‌‌‌‌رود.

در زبان فرانسوی نیز مرد «homme» («ﻫ » در این واژه به زبان نمی‌‌‌‌‌آید؛ «اُم») و زن «femme» خوانده می‌‌‌‌‌شود، که پیوستگی آشکار زن، در پیشوند «fe» (همانند wo انگلیسی) دیده می‌‌‌‌‌شود.

همسر در زبان انگلیسی، «wife» خوانده می‌‌‌‌‌شود، که از ریشه‌‌‌‌‌ی «ویپ» و «ود» ‌اوستایی است برابر است با پیوند، و «ویپک» پهلوی و «بیوه» فارسی؛‌ زن مرد‌دیده، و همین ریشه است که در زبان انگلیسی به‌گونه‌‌‌‌‌ی «fuck» و در زبان آلمانی «fichen» و در دیگر زبان‌‌های اروپایی کم‌‌وبیش، نزدیک به این، روان است،‌ و بر این بنیاد «wo» پیشوند «woman» انگلیسی و «fe» پیشوند «femme» فرانسوی و «we» پیشوند «weib» آلمانی همه از «وَد» باستانی برآمده و نشان از آن می‌‌‌‌‌دهد که نام زن و پایگاه زن با جفت‌‌شدن و نزدیکی به مرد، ‌برآمده است و زن در آن فرهنگ‌‌‌‌‌ها نامی ویژه به خود ندارد!

فرهنگ «وبستر» (Webster New World Dictionary 1998) درباره‌‌‌‌‌ی نام زن چنین می‌‌‌‌‌گوید که نام «woman» (که در انگلیسی کهن «Vifman» بوده است) از ریشه‌‌‌‌‌ی «Weip» هندواروپایی (؟) برابر با «پیچیده»، گرفته شده است، از آن‌‌‌‌‌جا که گویا زنان، پیچیده و با پوشش بوده‌‌اند! داوری از این کودکانه‌‌‌‌‌تر در جهان دیده نمی‌‌‌‌‌شود، که این بر آیین اروپایان باستان بوده است پیکره‌‌ی برهنه‌‌‌‌‌ی مرد و زن آنان، بر همه آشکار است، اما اگر چنین هم بوده باشد، واژه‌‌‌‌ی «Vifman»، مرد پیچیده و پوشیده خواهد بود نه زن پیچیده!

واژه‌‌‌‌‌ها سخن می‌‌‌‌گویند، و چنین است داوری واژه‌‌‌‌‌های اروپایی برای زن که نام خانوادگی وی نیز همواره پیوسته به مرد است، در آغاز نام پدر، و چون همسر برگزید، همواره نام آن مرد را با خود دارد و اگر با ستم و زور و تیره‌‌‌‌‌روزی، روزی از آن مرد جدا شود، نام آن مرد، بر روی او خواهد ماند و چنان‌‌‌‌‌چه بار دیگر همسر پذیرد، نام مرد تازه، همچنین زنجیرو‌‌‌‌ار! اما اگر زنی را توان و پروای پذیرش همسر دیگر نباشد، ناچار است که تا پایان زندگی نامی را که از آن می‌‌‌‌‌رنجد، برخود داشته باشد!

زن ایرانی در زمان باستان در همه چیز با مرد برابر بود، بازمانده‌‌‌‌‌ی پدر و مادر میان برادران و خواهران یکسان بخش می‌‌شد، در همسرگزینی نخست، از دختر پرسش می‌‌‌‌‌شد:

«از شما می‌‌‌‌‌پرسم: سوسنگ دخت اردشیر، آیا بهرام، پورماونداد را به همسری و هم‌‌تنی و هم‌‌روانی می‌‌‌‌‌پذیری؟»

و چون دختر پاسخ آری می‌‌‌‌‌داد، همین پرسش را از پسر درباره‌‌‌‌‌ی دخت می‌‌‌‌‌کردند. فریدون جنیدی
🔥🔥🔥🔥🔥🔥
نقل از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...