۱۳۹۹ اردیبهشت ۱, دوشنبه

فهرست مختصری از مراتب ظلمی که در زمان حکومت قاجار به زرتشتیان وارد می گشته

فقره اول :

این است که به بهانه مسلمانی متعرض ناموس این طایفه می شوند و حال آنکه اگر کسی از ما بخواهد به اختیار خود مسلمان شود حرفی نداریم زیرا که امر دین متعلق به اختیار خود شخص است و احدی را نمی رسد که ممانعت کند؛ بلکه تظلم و شکایت دعا گویان از این است که به بهانه مسلمانی به عیال و اطفالِ همکیشان ما دست اندازی می کنند مثلا شب دختری یا زنی را می دزدند و چون کسانش مطلع می شوند می گویند می خواهد مسلمان شود. از یک طرف جمیع اشرار و الواط به حمایت آنها اتفاق می کنند که کسان آن زن جرات مطالبه ننمایند و از طرف دیگر آن ضعیفه را حبس می کنند و به ابرام تکلیف به مسلمانی می نمایند، هرچه فریاد کند که نمی خواهم  مسلمان شوم احدی اعتنا نمی کند و او را اذیت و با نوید هر نوعی هست اجبار به اقرار به اسلام می کنند؛ چنان که در همین ایام یک زن شوهر دار را از شرف آباد یزد و یک دختری را از توابع کرمان دزدیدند و یک دختر دیگر از قریه نعیم آباد دزدیدند و مبالغی اموال آنها را غارت کردند که مجملی از وقایع آنها را چندی قبل به خاکپای اقدس همایونی تلگراف کردیم و در این وقایع اگر چه حضرت شاهنشاه زاده اعظم نواب ظل السلطان حمایت و جانبداری فرمودند و پس از آنکه دخترها را یکی را ده ماه و دیگری را سه چهار ماه در یزد حبس کرده بودند به اصفهان طلبیدند ولی چه فایده که کسی اعتنا به حکم ایشان نکرد و از اموالی که غارت کرده بودند دیناری پس ندادند و عاقبت هم کاری کردند که زن های بیچاره در اصفهان جرات اظهار مجبوریت خود را ننمودند البته درنظر آفتاب اثر روشن است که امر عِرض و ناموس بر رعیت از هر چیزی دشوارتر است زیرا که از همه چیز می توان گذشت و از ناموس نمی توان گذشت. لهذا از مراحم ملوکانه استدعا داریم که مقرر فرمایند که این زنها را از اصفهان به تهران بیاورند و به دست کسان آنها بسپارند که پس از آنکه روزی نزد کسان خودشان ماندند و اطمینان قلبی برای آنها حاصل شد. صدق وقایع خود را در خدمت اولیا دولت ابد آیت معروض دارند و هر دینی را می خواهند اختیار کنند و نیز چون رافت و عدالت همواره مطمح نظر آفتاب اثرست دستخط همایونی شرف صدور یابد که من بعد هر کس می خواهد مسلمان شود به دارالخلافه باهره حاضر گردد د اولیای عدالتخانه رسیدگی فرمایند؛ اگر به میل خود طالب شده است مسلمان شود و اگر خود طالب نیست و مجبور است آن هم معلوم شود تا به این حکم راه ظلم و دست اندازی به ناموس رعیت بسته گردد و مراتب عدالت گستری و رعیت داری بندگان اعلی حضرت شاهنشاه گردون بارگاه روح العالمین فداه گوشزد خارج و داخل شود(۱).(ص ۳۱۷_ ۳۱۸)

فقره دوم :

این است که اگر از یک خانواده از زردشتیان کسی مسلمان شود، اولاد این نو مسلمان نسلاً بعد نسل وارث جمیع آن خانواده می شوند. مثلاً اولاد میّت و پدر و مادر او را از ارث محروم می کنند و میراث میّت را به آن جدید الاسلام و اولاد او می دهند. چنان که سیّد محمد علی نامی را حکایت می کنند که در این ایام از یکی از موبدهای  این طایفه ادعای ارث می نمود که موجب حیرت بسیار شد که سید مسلمانان را با موبد زردشتی به هیچ وجه نسبتی و قرابتی تصور نتوان کرد. پس از استفسار معلوم شد که در زمان خاقان مینو مکان آغا محمد خان طابَ الله ثَراه که افواج قاهره متوجه تَدمیر [=نابود کردن] باغیان [=سرکشان،یاغیان] کرمان بود یکی از سربازها دختری را از زردشتیان یزد دزدیده و به آذربایجان برده به عقد خود در آورده بود. پس از فوت او دیگری او را گرفته و به اصفهان برده، پس از او جدّ سیّد محمد علی مذکور او را گرفته بود، این است که تا کنون هم که زیاده از نود سال گذشته است سید محمد علی وارث کل آن خانواده شده است و خود سید محمد علی گفته بود که من تا کنون زیاده از چهل ارث از زردشتیان گرفته ام. حال بندگان اعلی حضرت اقدس شهریاری ملاحضه فرمایند که این فقره با چه قاعده درست می آید و با کدام عدالت و انسانیت موافقت می کند و حال آنکه مراتب ورّاث و طریق تقسیم ارث نوعی در قرآن مجید معین شده است که جای شک و شبهه در بدعت بودن این حکم باقی نمی ماند، بلکه حکم حضرت ختمی مآب چنین بود که اگر کسی مسلمان شود میان او و کسانش نسبت قرابت قطع می گردد و هرگز در حدیثی یا آیه ای مذکور نیست که احدی از مسلمانان آن عهد را حضرت فرموده باشند که ارث از پدر و مادر خود که مسلمان شود نیستند برد تا چه رسد به نسبت های دور و دراز. مرحوم میرزا تقی خان امیر کبیر که وزیری خردمند و مُشیری دانا بود در بدو سلطنت که تخت گاه ایران به وجود مسعود اعلی حضرت اقدس ظلّ الهی زینت یافت محض خیر خواهی ابد آیت فرمانی صادر فرمود که هر کس از ملل خارجه ارث می خواهد باید به دربار معدلت حاضر شود و مراتب را خدمت اولیای دولت ابد آیت معروض دارد تا هر چه مقتضی عدالت است مجری شود و هم چنین در این سنوات دستخط همایونی یه همین مضمون شرف صدور یافت؛ ولی افسوس که هنوز هیچ کدام، اجرا نیافته و هر روز به بهانه ارث متعرض مردم می شوند. چون همواره مطمح نظر همایونی ترفیه حال عموم رعیا است استدعا داریم که فرمان همایونی موکّداً به طور لعنت بود شرف صدور یابد که مِن بعد به بهانه ارث، احدی متعرض این طایفه نشود و از مقتضی دستخط همایونی تخلف نکند.(۱)(ص ۳۱۸_۳۲۰)

فقره سوم :

این است که اگر از زردشتیان ملکی بخرد باید خُمس آن را به آقایان بدهد والّا قباله آن را مُهر نمی کنند و حال آنکه در قرآن مجید خمس را در غنایمی که از جنگ حاصل می شود فرض فرموده است و ابداً در آیه یا حدیثی مذکور نیست که حضرت رسالت پناه صلوات الله علیه و آله خمس از ملک ابتیاعی یکی از خارجه گرفته باشند و علاوه بر این آشکار است که این حکم به دولت هم ضرر می رساند زیرا همین که رعیت مشت پولی جمع کرد و از ترس خمس ملک نخرید ناچار آن را به ممالک خارجه می فرستد چنان که البته مسموع بندگان اعلی حضرت اقدس شهریاری شده است که چه قدر پول مردم آن مملکت به بانک لندن و بمبئی می فرستند ولی اگر خوف خمس نباشد با این پول ملکی می خرد که نه پول رعیت به خارج برود و نه رعیت بی علاقه باشد که به اندک صدمه ای، به ممالک خارجه فرار کند. لهذا چون میل اقدس چون میل اقدس همایونی همواره متوجه جمعیت و زیادتی تبعه دولت علیّه است استدعا داریم که حکم محکم شرف صدور یابد و صورت حکم در روزنامه دولتی چاپ شود که من بعد کسی از بابت خمس متعرض این طایفه نگردد.(۱) (ص ۳۲۰)

فقره چهارم :

اگر یکی از زردشتیان در یزد و کرمان بخواهد خانه ای از نو بسازد مانع می شوند بلکه اگر بخواهد خانه قدیم زا تعمیر کند هم نمی گذارند و حال آنکه بنای عمارات موجب آبادی مملکت و وسعت و بسط نعمت و مایه شکوه دولت است و هم باعث پابست شدن رعیت می شود که به خارج فرار نکند و چون منع از بنای عمارات در حقیقت موجب خرابی دولت است لهذا استدعا داریم که حکم محکم به حُکّام یزد و کرمان صادر شود و صورت حکم در روزنامه های دولتی چاپ شود که من بعد کسی در این خصوص متعرّض آنها نشود.(۱) (ص ۳۲۱)

فقره پنجم :

این است که اگر این طایفه بخواهند لباس سفید یا لباس نو بپوشند مانع می شوند و حال آنکه لباس سفید پوشیدن به حکم مذهبی بر این طایفه واجب است، معذلک به ملاحظه ميل اهل اسلام ترک کردند . ولی لباس نو پوشیدن را ترک نمی توان کرد زیرا که لباس ناچار پاره می شود و باز شخص لباس لازم دارد و تعجب در این است که نه در قرآن و حدیث ذکری است که خارجه لباس نو نپوشند و نه به حکم عقل و مصلحت وجهی دارد؛ زیرا که پاکیزه بودن لباس رعيت موجب شکوه دولت است و به عکس مندرس بودن لباس آنها مایه شکست دولت. چون میل اقدس همایونی به آبادی و ترقی ایران است استدعا داریم که حکم محکم به عهده حکام یزد و کرمان صادر شود که کسی در باب لباس متعرض این طایفه نشود.(ص ۳۲۱_۳۲۲)

فقره ششم:

این است که عموم زردشتیان را از سواری منع میکنند و في المثل اگر کسی ناخود هم باشد نمی گذارند که او را سوار کنند و نزد طبیب ببرند و به این واسطه پیوسته مفاسد کلی بر پا می کنند و حتی المقدر این طایفه را اذیت و آزار می رسانند، چنانکه در همین ایام بعضی از مسلمانان در بین راه یزد و کرمان به دو سه نفر از زردشتیان برخورده بودند که چون یکی از آنها بر الاغی سوار بوده چندان با پشت قمه و چوب آنها را زده بودند که یکی از آنها به ورود منزل تصدق وجود مسعود اعلی حضرت اقدس شهریاری شد و دیگران مجروح و بستری گشتند و اگر چه نواب اشرف والانصرة الدوله فرمان فرمای کرمان محض رعیت داری اذن سواری به زردشتیان کرمان مرحمت فرمودند و اشرار و الواطي را که موجب قتل آن بیچاره گشته بودند سیاست و تنبیه نمودند ولی چون در نظر آفتاب اثر روشن است که در مقام عدالت این قدر تأدیب بجای خون رعیت محسوب نمی شود و حکم نواب اشرف والا را نیز به تغییر حکومت احدى مجری نمی دارد لهذا استدعا داریم که حکمی مبنی بر اذن سواری در حق این طایفه مرحمت شود و صورت حکم را در  روزنامه دولتی چاپ نمایند که دیگر احدی متعرض این طایفه نشود و موجب شکر گذاری دعا گویان گردد.(۱) (ص ۳۲۲)

 فقره هفتم:

از این است که به بهانه راهداری متعرض بیچارگان و پیله وران این طایفه می شوند که در اطراف به کسب مشغولند و به این بهانه اگر مأكول و مشروب یا ملبوسی همراه آنها باشد بر می دارند و اگر این فقره مثل گمرک امر عمومی بود که از همه کس میگرفتند دعاگویان حرفی نداشتیم ولی چون این ظلم مخصوص زردشتیان است که به این بهانه در حقیقت مانند راهزنان اینها را برهنه میکنند لهذا استدعا داریم که دستخط همایونی به عهده حكام یزد و کرمان شرف صدور یابد و در روزنامه ها چاپ شود که من بعد به بهانه راهداری متعرض مسافرین این طایفه نشوند.(۱) (ص ۳۲۳)

فقره هشتم:

در خصوص وجه جزیه است که با آنکه از این طایفه مالیات دیوانی را به اسم های مختلف از قبیل مالیات جنسی و نقدی املاک و مواشی و مراعی و سناق ؟" و پول شیرینی داروغه و پول خلعت و حق الحكومة و غيرها به انواع اقسام می گیرند، مع ذلک باز هم جزیه یک مالیات علی حدّه از ایشان دریافت می دارند و حال آن که بر خردمند دانا که مطلع از روش، ختمی مآب صلوات الله عليه و آله و ائمه طاهرین و خلفای راشدین باشد روشن است که جزیه ای که آن حضرت فرمودند همان مالیات و خراج است زیرا که حضرت رسالت پناه که جوهر عدالت و شارع قواعد انسانیت و مدنیت بودند هرگز راضی نبودند که رعیت آن حضرت دو مالیات بدهند و این تفریق جزیه و مالیات از اهل غرض برخواست و ابداً در قرآن مجید چنین حکمی نیست که ملل خارجه دو خراج یکی به اسم جزیه و یکی به اسم مالیات بدهند و اگر کسی صاحب علم لغت و عربیت باشد می داند که جزیه به غیر از مالیات معنی دیگر ندارد و با وجود اینکه این فقره ظلم صرف است در زمان خاقان جنت مکان با آنکه این طایفه در ایران تقریبا چهار هزار خانوار بودند دویست تومان جزیه می دادند چنانکه قبوضات آن حاضر است و اکنون که تقریبا پانصد خانوارند مبلغ هشتصد تومان می دهند. حال چنان که مقتضی رای انور باشد که این طایفه را از وجه جزیه معاف فرمایند نوعی مایه نیکنامی اعلی حضرت اقدس همایونی میشود که در جمیع تواریخ ثبت شود و ملت فخیمه اسلام از بدنامی برهد، چنانکه مرحوم نایب السلطنة مبرور البرالله حلل النّور به همین ملاحظه ارامنه آذربایجان را از ادای جزیه معاف فرمودند و نام نیک اندوختند و هم چنین در سایر ممالک اسلام مثل دولت علیه عثمانیه و ترکستان و افغانستان با آن که خارجه از هر ملت بسیارند سوای مالیات دیناری از آنها نمی گیرند و این حکم مطابق است با آنچه امرای عظام و اصحاب حضرت خیر الانام در صدر اسلام در فتح ممالک معمول می داشتند چنان که صورت عهدنامه های آنها در جمیع کتب سیر و تواریخ ثبت است به این مضمون معاهده نمودند فلان امیر با رعایای فلان شهر که جنگ نکنند و تبعه و رعیت دولت اسلام باشند و جزیه یعنی خراج دیوانی بدهند دیگر در جميع امور با اهل اسلام برادر و برابر باشند.(۱) (ص ۳۲۳_۳۲۴)

تعلیقات:
۱) این متن نامه ایست که از طرف اَکابر و بزرگانِ پارسیان، پس از یکی چند سال از سفر مانکجی از سوی پارسیان ذی نفوذِ هندوستان و سفارش نایب السلطنه انگلیس در هند و یاری سفیر انگلیس، به دربار ایران به سال ۱۸۸۰ میلادی ارسال شده است.

مأخذ: رضی،هاشم. تاریخ زرتشتیان ایران (اوضاع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زرتشتیان در دوران قاجاریه/ مهاجرت ایرانیان زرتشتی به هندوستان). انتشارات بهجت. سال ۱۳۹۴

نقل از کانال زرتشت و مزدیسنان


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...