وجود بدی در جهان، همواره نظر فیلسوفان و اندیشمندان بزرگ را به خود جلب کرده است؛ و هرکدام کوشیدهاند تا بر پایهی بینش ویژهی خود، آن را بهگونهای توجیه کنند. از یکسو در بینش پیامآوران راستین، سرشت خداوند یکتا
تنها نیکی، راستی و سازندگی است ن است که چون گرایش به بدی نتیجهی قهری نادانی و ناآگاهی است پس نخستین شرط این مبارزهی مقدس و سازنده این است که دانش و بینش و آگاهی انسانها بهطور مستمر و مداوم افزایش یابد؛ و برهمین باور است که زرتشت نخستین تکلیف انسان را در این پیکار زندگیساز چنین تعیین میکند: آگاه شدن و آگاه کردن، افزودن بر دانش خود و دیگران، گسترش دادن و عمق بخشیدن به بینش انسان.
“کدام راه بهترین است؟ راه راست یا راه دروغ؟
دانا باید حقیقت را برای مردم آشکار سازد تا نادان نتواند مردم ناآگاه را گمراه کند. ای مزدااهورا، کسانی را که ارزش راستی و نیکاندیشی را برای دیگران آشکار میکنند یاری کن.” (گاتها، یسنای ۳۱، بند ۱۷)
گفتیم که برپایه باور زرتشت، اهورامزدا بر پایهی قانون خلقت (نظام آفرینش) – که گاتها آن را قانون اشا یا قانون راستی نامیده است – انسان را در اندیشیدن و در گزینش ، آزاد آفریده است. بهعبارت دیگر، انسان دارای اختیار است که نیک بیندیشد یا بد، راست بیندیشد یا کژ، درست بیندیشد یا نادرست. حال اگر راست بیندیشد این راستی در گفتار و کردارش هم منعکس میشود و نیکی بهوجود میآید؛ و اگر کژ بیندیشد این کژی و ناراستی در گفتار و کردارش هم بازتاب مییابد و در نتیجه بدی آفریده میشود.
پس بهاین ترتیب، “بد” در آفرینش آفریدگار وجود ندارد و زاییدهی اندیشهی ناراست انسان است؛ در اینصورت بهجای اینکه بگوییم: “نیکی” و “بدی” در جهان وجود دارد، بهتر است بگوییم: “نیکاندیشی” و “بداندیشی” در جهان وجود دارد. (این دو واژهی مرکب، در اوستا بهصورت “سپنتامینو” و “انگرهمینو” آمده است. “مینو” بهمعنی منش و اندیشه است. “سپنتا” یعنی افزاینده و سازنده، “انگره” یعنی کاهنده و تباهنده. پس “سپنتامینو” یعنی اندیشهی سازنده و نیک، و “انگرهمینو” یعنی اندیشهی مخرب و بد. واژهی اوستایی “انگرهمینو” بعدا در فارسی بهصورت “اهریمن” درآمده است. پس اهریمن در فرهنگ اوستایی نیز موجودی – بههرصورت – نیست بلکه بهمعنی اندیشهی کاهنده و تباهنده می باشد.
برگرفته از نسک بینش زرتشت
نگارش خداداد خنجری
🔥🔥🔥🔥🔥🔥
برگرفته از درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر