۱۴۰۱ مرداد ۲۳, یکشنبه

دین در گذر زمان‌، «کشتار زرتشتیان برازجان و جنوب»


در زمان "ناصرالدین شاه قاجار"، در اطراف برازجان و به سوی جنوب، "زرتشتیان بی شماری" در روستاهای محصور که همه زرتشتی بودند، زندگی می کردند.


در حدود ۱۳۰ سال پیش، در یکی از این روستاها که اینک به "قتلگاه" معروف است و نامش حالا "مال سیدآل" می باشد و حدود چهل کیلومتر جنوب برازجان به سوی بوشهر و یمین گناوه واقع است، همه "زرتشتی" بوده اند.


روستاهای مذکور، اکنون تقریبا خالی است و مردم آن آواره شده اند. 


حدود سی سال پیش، "شهریار جمشید ورجاوندی" از دوستانِ نگارنده {شادروان موبد رشید شهمردان} و از باشندگان هند که در شرکت نفت ایران در آبادان به کار مشغول بود، روزی با دوستان خویش به عزم گردش در مینی بوس سوار و به سوی گناوه حرکت می کنند.


هنگام مراجعت به "قتلگاه" می رسند.


راننده از مسافران خواهش می کند: در اینجا دو ساعت توقف کنیم، زیرا منزلم اینجاست و فرزندانم را دیدن کنم، شما هم در اطراف گردش کنید.


شهریار می گوید: من جایی ندارم.

راننده او را با خود به منزل می برد.


شهریار در آنجا هنگام صحبت، خود را "زرتشتی" معرفی می کند.


اهل خانه با شعف و سرور می گویند: مادر بزرگ ما نیز "زرتشتی" است.

فورا پیرزن را از ورود یک نفر "زرتشتی" خبر می دهند.

زن کهنسالی با عصا در دست، پیشاپیش می آید.

شهریار بلند می شود. پیرزن می گوید: نزدیک میا، نخست "سدره و کشتی" را نشان بده.


شهریار هم "سدره و کشتی" با خود داشته، به او نشان می دهد.


پیرزن با دیدن "سدره و کشتی"، شهریار را در بغل می گیرد و زار زار می گرید.

پس از آرامش، می گوید: از جوانی تا کنون نخستین بار است که در این سامان به دیدن یک "زرتشتی" چشمم روشن شده است.


سپس می گوید: اینها همه فرزندان و نوه و نتیجه ی من هستند که به اسلام درآمده اند.

هنگامی که من جوان بودم، روزی یک "آخوند" برای درآمد خویش به روستای ما وارد می شود.

چون مسلمانی را در اینجا نمی بیند، به راه خود می رود.


پس از چند ماه، به اتفاق چند قاتل برمی گردد و مردان و زنان ما را گرفته در آن چاه سر می بُرند و به چاه می اندازند.


بسیاری را سر می بُرند و بقیه را به اجبار مسلمان می کنند.


من فرار کردم و خودم را در محلی پنهان ساختم. پس از رفتن آنها، برگشتم و تاکنون تنها من در این محل به "دین زرتشتی" باقی ماندم و بقیه مسلمانند.


بسیاری پس از این واقعه، با دلی ناشاد از این روستا خارج شدند. این را نیز بگویم که یک سال پیش از واقعه ی ما، در سه روستای محصور دیگر اطراف که همه زرتشتی بودند، همین رویداد واقع گردید و پس از کشتار دسته جمعی، آنها را نیز به قبول اسلام مجبور می سازند.


--------------------------------------------


برگرفته شده از: نَسکِ (کتابِ) «تاریخ زرتشتیان پس از ساسانیان»، نوشته رشید شهمردان، رویه ۴۶۷

🔥🔥🔥🔥🔥🔥

درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...