یکی از کهنترین جشنهای باز مانده از دورانهای بسیار دور، نوروز است. خاستگاه آن را میتوان در ایران باستان جستوجو کرد که هنوز هم در جایجای این فلات بزرگ، در آغاز فصل بهار برگزار میشود.
در سالنامه ۸ مهر سال۳۷۴۷ مزدیسنی، نوروز بدست سازمان علمی دانشی
و فرهنگی سازمان ملل متحد، به عنوان میراث غیر ملموس جهانی به ثبت رسید.
همچنین بنا به پیشنهاد جمهوری آذربایجان، مجمع
عمومیسازمان ملل در نشست ۴ اسفندماه (۲۳فوریه ۲۰۱۰)، ۲۱ مارس را به عنوان روز جهانی جشن نوروز با ریشهی ایرانی به رسمیت
شناخت. در متن تصویب شده، نوروز، جشنی با ریشهی ایرانی که قدمتی ۳هزار ساله دارد
و بیش از ۳۰۰میلیون نفر آن را برگزار میکنند، توصیف شده است.
نوروز
naw(now) rūz روز نو، روز تازه بزرگترین جشن ملی ایرانیان
که در نخستین روز از نخستینماه (فروردین) سال خورشیدی آنگاه که روز و شب برابر
گردد آغاز میشود.
واژه نوروز یک «نام مرکب» است که از ترکیب دو
واژهی پارسی «نو» و «روز» بهوجود آمده است. این نام در دو معنی بهکار میرفته.
۱- نوروز عام:
روز آغاز اعتدال بهاری و آغاز سال نو.
۲- نوروز خاص: روز
ششم فروردین با نام روز خورداد.
- پیشینه دینی:
بیرونی میگوید که نخستین روز فروردینماه را
از این جهت نوروز نام نهادهاند زیرا که پیشانی سال نو است و به باور پارسیان نخستین
روزی است از گشتن زمان. در این روز خوشبختی را برای زمینيان پخش میکنند، از این
رو ایرانیان آن را روز امید میخوانند.
در فصل ۲۵ بندهشن آمده است: «اهورامزدا میگوید که
آفرينش جهان در ۳۶۵روز بوسیلهی من انجام گرفت و شش جشن گهنبار در هر سال قرار داده شده
است».
نخست، گهنبار میدیوزرم (آفرينش آسمان).
دوم، میدیوشهم (آفرينش آب).
سوم، پتیه شهیم (آفرينش زمین).
چهارم، ایاسریم(آفرينش گیاه).
پنجم، میدیارم(آفرينش جانور)
ششم، همسپتمدم(آفرينش انسان) میباشد.
هر یک از این جشنها پنج روزبه درازا میکشد و
روزهایی که از برای هر یک از گهنبارها نام بردیم، روز پايانی و مهمترین روز آن
جشن است.
چنانکه آورده شد هر یک از جشنها پنج روز به
درازا میکشند، اما ششمین گهنبار که(بنابر استوره) آفرينش مردمان در آن شکل گرفته
است، فروهرهای نامداران و درگذشتگان نیکوکار، ده شب در روی زمین توقف میکنند. پس،
از روز بیستوششم اسفندماه تا به روز پايانی پنجه وه(پنج روز پايانی) ادامه دارد.
ابوریحان بیرونی میگوید که این جشن ده روز به
درازا میکشیده، پنج روز پايانی اسفندماه را نخستین فروردگان و پنجه وه را دومین
فروردگان میگفتهاند.
دارمستتر نیز این جشن را ده روزه بر میشمرد: خسرو
انوشیروان در مدت ده روز جشن فروردگان سفیر رم «ژوستینJustin
» را نپذیرفت، چرا كه سرگرم بهجای آوردن جشن بود.
امروز زرتشتیان مانند گذشته، ده روز پايانی سال
را فروردیان خوانده و آيينهای دینی را بهجا میآورند.
عموما نیز در ایران آغاز سال نو، روزی است که
خورشید درون برج بره میشود، جشن فروردین است.به نخستینماه سال به مناسبت پايين
آمدن فروهرها از آسمان فروردین نام دادهاند.
- فروردین یشت:
جا دارد اشارهای هر چند کوتاه به فروردینیشت
داشته باشیم که بخشی از این یشت که در توانمندی و بزرگی فروهرها و بخش دیگری که
دربارهی درخواست یاری از آنهاست. بويژه هنگام فرود آمدن فروهرها یعنی در آخرین
گهنبار سال سروده میشود.
«اهورامزدا در بخشهای نخستين با کمال
فروتنی به اشوزرتشت میگوید که ای زرتشت فروهرهای پاکان در کار آفرینش مرا یاری
نمودند. از پرتو فر و شکوه آنهاست که من آسمان و زمین و آنچه در روی آن است، از
رودها و گیاهان و جانوران و مردمان را نگاه میدارم.»
«در میدانهای جنگ از فروهرها یاری میشود
و شهریاری که آنها را از داد و دهش خشنود سازد، سپاه دیویسنا را درهم خواهد شکست.
در همهی مشکلات فروهرها یاری رسان هستند و هر یک از آنها برای زدودن بلای ويژهای
خوانده میشود، مانند فروهر جمشید به ضد فقر و خشکسالی، فریدون برای رفع تب و
ناخوشی، گرشاسب برای دشمن و دزد و...».
در ادامه از فروهرهای نخستین پیشوایان دین و
نخستین رزمیان و نخستین کشاورزان و خانواده و قبیله و ده و ناحیه و مملکت خواه آریایی
و خواه دیگر یاد شده است که به هر یک ارج نهاده میشود و جهان در دست این
فروهرهاست که از آن بهگونهای شایسته پاسبانی کنند.
در پایان باید يادآور شویم که در فروردینیشت،
کمک به تهیدستان بسیار سفارش شده است که باعث خشنودی فروهرها میگردد، اگر ببینند
که بازماندگانشان نعمت خویش را از بینوایان دریغ نمیکنند، از بهترین زمانهای
فروردگان است. هنوز هم این آيين دیرینه بین ایرانیان با هر آیینی روايی دارد.
- پیشینه تاریخی:
۱- کلیات
مهرداد بهار بر این باور است که از هزارهی سوم
پيش از زايش مسيح در آسیای غربی دو جشن روايی داشت: جشن آفرینش که در آغاز پاییز
بود، و جشن باززایی که در آغاز بهار برگزار میشد. این جشنها حتا تا ميانهای
هزارهی نخست پيش از زايش مسيح در آسیای غربی وجود داشت و این ديرينگی آن را نشان
میدهد.
در ایران نیز نوروز جشن بهاری و مهرگان جشن پاییزی
بوده است، فرهنگ بومی گستردهای با وجوه مشترک که از درهی سند تا به دریای مدیترانه
ادامه داشته است. در واقع هر قومی کیفیت ویژهی خودش را دارد، اگر چه آيينهای
مشترک بسیار داشته است.
۲- پیشینهی استورهای
نوروز را در استورهی میهنی همواره با نام جمشید
همراه میبینیم. نامش در گاتها تنها یکبار، با نام «یِمَ» از دیده شده و در ديگر
بخشهای اوستا واژهی «خِشَئتَ» به آن افزوده شده است که به معنی نور و فروغ میباشد.
همچنین ويژگیهای «هُووثِوَ» که در تفسیر پهلوی «هورمک» یعنی دارندهی گله و رمهی
خوب و «سریره» به معنی زیبا و خوشگل با نام جمشید همراه است. نگاهی به يكی از
زيباترين جشنهای آغاز سال جمشید در اوستا پسر ویونگهوت است. در یسنای نهم، او
پاداشی است که به پدرش به عنوان کسی که نخستین شخص بوده که هوم را فشرده، داده شده
است. پسری مانند شید درخشان که، در مدت پادشاهی خویش جانوران و انسان را فناناپذیر،
آب و گیاه را پايان ناپذير قرار داد. در مدت پادشاهی او نه سرما بود و نه گرما.
جهان از مرگ و حسد دیوها پاک بود. او و پدرش پانزده ساله مینمودند. داستان کامل
جم را میتوان بهگونه كامل در فرگرد دوم وندیداد در گفتوگوی اهورامزدا با
اشوزرتشت خواند که چگونه جهان را در سه مرحله گسترش میدهد و همچنین ساخت «وَری»
که موجودات را از حملهی سرمای سخت (دیو مرکوسان) نجات میدهد.
گذشته از یسنا و وندیداد به ترتیب در آبانیشت
فقره ۲۵ همچنین زامیادیشت در بخشهای گوناگون از جمشید سخن رانده شده است.
و اما در شاهنامه؛ همانگونه که گفتیم جمشيد پس
از مرگ پدر یعنی تهمورث بر تخت شاهی مینشیند. با فر یزدانی و پرهیزگاری همهی
مردم را آرامش میبخشد. جمشید پنجاه سال نخست شاهنشاهی را به ساختن جنگافزارها
برای نابود کردن بدکاران و پنجاه سال پس از آن را به مردم رشتن و بافتن میآموزد.
او مردم را به چهارگروه (پرستندگان، جنگاوران، کشاورزان و پیشهوران) بخش میکند.
سپس دیوان را بهکار گل میگمارد و با سنگ و گچ، کاخها و گرمابهها میسازد. همچنین
راه درمان دردمندان را به مردمان میآموزاند. او با کشتی از دریاها گذر میکند و این
چنین با انجام هر کاری هر پنجاه سال را میگذراند.
گویند جمشید پس از انجام کارهای فراوان برای
خود تختی کیانی با گوهرهای فراوان میسازد و چون خورشیدی تابان بر آن مینشیند.
مردم بر او گرد میآیند و آن روز را که آغاز سال نو بوده «نوروز» مینامند و همه
ساله آن را جشن میگیرند و هنوز هم آن را برگزار میکنند.
سر سال نو هرمز فرودین
برآسوده از رنج تن، دل ز کین
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
چنین روز فرخ از آن روزگار
بمانده از آن خسروان یادگار.
به گفتهی بیرونی: «جمشید بر سریر زرتشت و چون
پرتو آفتاب بر تخت او تابید، چهره جمشید چون خورشید میدرخشید. مردم در آن روز دو
خورشید دیدند و آن را روز نو خواندند و جشن گرفتند. همینگونه میگوید که فرخندهترین
ساعتهای نوروز ساعتهای متعلق به خورشید است و بامداد این روز سپیدهدم تا حد
امکان به افق نزدیک است و با نگاه کردن به سپیده دم تبرک میجویند، زیرا که نام آن
روز اورمزد است که آفریننده و سازنده و پرورنده است».
دکتر بهار باور دارد به این دلیل نوروز را به
جمشید نسبت میدهند، چراکه او دوست داشتنی ترین چهره بوده است و هیچ پادشاهی
محبوبیت او را ندارد. او يادی خوشی در مردم دارد. حتا چینیها هم جمشید را به نحوی
ستایش میکنند. آنها به او یَم میگویند و تندیسهای بزرگی از او در معبدهايشان
دارند و او را یک شخصیت خدایی، اصیل و شگفت آور میدانند.
۳- نوروز هخامنشی
به تختنشستن داریوش در تخت جمشید در بامداد
نوروز است. در سالی که او به تخت مینشيند، حلول خورشید به برج حمل به ساعت شش
بامداد روی داده است. در آن ساعت شاه بر تخت مینشست و بار عام میداد و نور خورشید
از روزنهای بر او میتابید.
اینجا ديدگاه نجومی هم وجود دارد که نشان میدهد
تخت جمشید با محاسبههای ریاضی، فیزیکی و ستارهشناسی بسیار دقیقی بنیانگذاری شده
است. گمان میرود که نقش شیر و گاو و پلکان آپادانا نمادی از برج اسد و برج ثور
باشد و این هر دو، دو ماه اردیبهشت و امرداد در بنا و وضع جغرافیایی آن نقشی داشته
باشند؟
۴- نوروز ساسانی، نوروز خسروانی
بار عام شاه در شش روز نخست نو روز که هر روز
به گروهی ويژه بود. یک روز برای کشاورزان، یک روز برای اشراف، سپاهیان، موبدان و
مردم عادی در روزهای پس از آن میآمدند. در روزهای نخستین شاه هدیه میداد و در روز
ششم هدیهها را میپذیرفت.
بیست روز به نوروز مانده دوازده ستون از خشت
خام در حیاط مینهادند و در آن دانههای هفت نوع غله: گندم، جو، برنج، ارزن، لوبیا،
نخود، عدس را میکاشتند. محصول را در روز ششم با سرودخوانی و آهنگ گردآوری میکردند
و ستونها را تا روز مهر(شانزدهم فروردين) نگه میداشتند و برای وضع کشت و کار سال
در پیش تفال میزدند.
همچنین شخصی شادباشگو که خوشقدم و نامش
«خجسته» بود برای شادباشگویی نوروزی میآمد. بدین گونه که از سوی دو نفر نامور به
«فرخندهی نیکبخت» بسوی دو نفر دیگر که «پربرکت» بودند، میرفت و با خود سال نو را
میآورد و برای شاه تندرستی و خوشبختی آرزو میکرد.
دو نفری که فرخندهی نیکبخت بودند در حقیقت
جلوهی خورداد و امرداد(تندرستی و جاودانی) و دو نفری که پر برکت بودند هم، نماد
آب و گیاه یعنی باروری و فراوانی هستند.
هنوز هم بسیاری از ایرانیان خود را در کار آفرینش
سهیم میدانند. سبزه میکارند، جامهی نو میپوشند، خانه را از آلودگیها میزدایند
و بر سر راه فروهرها چراغ میافروزند. همانگونه که خداوند در نو كردن آفرینش، بخت
و برکت دارد، ایرانیان نیز از روی مهربانی به هم پاداش میدهند و آرزوی برکت و
تندرستی دارند.
به باور دکتر احسان یارشاطر، بنیادگزار
دانشنامه ایرانیکا، نگارش واژهی نوروز در الفبای لاتین به قواعد آواشناسی به شکل Nowruz سفارش میشود. این شکل
از املای واژه، هم اکنون در نوشتههای یونسکو بهکار میرود.
مجموعه كتابهای زرتشتيان، گاتها و اوستا نام
دارد و اوستا دارای پنج بخش است: يسنا، یشتها، ویسپرد، وندیداد، خرده اوستا.
سرودهها و سخنان خود اشوزرتشت در کتاب گاتها
است و آنچه که در وندیداد، فروردینیشت و... درباره اشوزرتشت آوردهاند از آن ایشان
نیست.
پیشاپیش
نوروز فرخنده باد
بهاران خجسته باد
سال نو شاد باد