✅در دولت ساسانی افراد طبقه اول را به لقب شاهی می خواندند و از این جهت پادشاهان ایران را شاهنشاه میگفتند. این طبقه مرکب بود از امرای تیولداری که در اکناف کشور فرمانروایی می کردند، دیگر شاهان کوچکی که خود را به پناه شاهنشاه ایران کشیده بودند و شاهنشاه در عوض شاهی را در دودمان آنها موروثی کرده بود، مشروط بر آنکه پیوسته سپاه خود را در اختیار سرور و مخدوم خود بگذارند و گویا از جمله شرایط، دادن خراج هم بوده است. در نامه تنسر این عبارت از قول اردشیر نقل شده است: «هرکه به اطاعت پیش ما آید یا بر جاده فرمانبرداری مستقیم باشد نام شاهی از او نیفکنیم»
✅ امرای عرب حیره نیز از این شاهان بوده اند. آمیانوس در ضمن تعداد ملتزمان رکاب شاپور دوم از شاهان خیونیان والبانیان نام برده است. در بین النهرین پادشاهی پولر Polar (؟) نام مطبع شاپور بود، که فرزندانش نام ایرانی داشتند. کلمه ساتراپ، که در کتیبه پایکولی دیده میشود، ظاهرا اشاره به کشترپه Khatrapa سکاهاست. مرزبانان ارمنستان و گرجستان ابتدا لقب بیدخش (بدشخ) " را كما في السابق نگاه داشتند، ولی در سنه ۴۳۰ میلادی ارمنستان یکی از ایالات دولت شاهنشاهی ایران شد و حکومت آن را به یک نفر مرزبانمحول کردند ساسانیان تقسیمات سابق کشور را به چهار قسمت مطابق جهات اربعه، به حال خود باقی گذاشتند. به هرحال از آغاز قرن پنجم می بینیم که فرمانفرمایان این ایالات را مرزبان می گفته اند. این چهار مرزبان در مرتبه قرین خانواده های سلطنتی مذکور بودند و مثل آنان لقب و عنوان شاهی داشتند.
✅حکامی که از خانواده ساسانی بودند، همین امتیازات را داشتند. از قدیم الایام عادت بر این جاری بوده که پسران پادشاه به حکومت نصب می شده اند، على الخصوص شاهزادگانی که احتمال میرفت روزی بر اریکه سلطنت نشینند، مجبور بودند با قبول فرمانفرمایی ایالات، خود را برای حرفه پادشاهی مهیا و آماده کنند. دو برادر شاپور اول، اردشیر و پیروز نام، به ترتیب به حکومت کرمان و کوشان گماشته شدند، شخص اخير لقب پادشاه «بزرگ کوشان» داشت.
✅ در میان شاهنشاهان ساسانی شاپور اول و هرمزد اول و وهرام اول و وهرام دوم پیش از جلوس حکومت خراسان و پادشاهی کوشان داشتند. هرمزد اول (هرمزد اردشیر) نیز حکومت ارمنستان داشت (شاه بزرگ ارمنیان). وهرام اول با لقب (گیلانشاه) بر گیلان حکومت می کرد. از پسران شاپور اول نرسه (شاه آتی) حکمران سیستان (سکانشاه) و شاپور حاکم میشان (میشان شاه) بود و همچنین وهرام سوم حاکم سیستان (سکانشاء) بود و اردشیر دوم والی ادیابن Adiabene و وهرام چهارم فرمانفرمای کرمان بود و لقب کرمانشاه داشت. هرمزد سوم نیز حاکم سیستان شد و عنوان سکانشاه یافت.
✅بزرگان وقتی که خواستند وهرام پنجم را از حق پادشاهی محروم کنند، این بهانه را پیش کشیدند که چون هنوز فرمانفرمایی ایالتی نیافته است، لیاقت او معلوم نیست. اما سیاست شاهنشاه اقتضا نمی کرد، که مقامات عالیه فوق را به طور موروث به این شاهزادگان واگذارد، زیرا که شاهنشاه میخواست که هر طور منافع مملکت اقتضا کند، آن فرمانفرمایان را تغییر و تبدیل بدهد.
برگرفته از درگاه زرتشت و مزدیسنان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر