مدارکِ ایرانِ باستان پراکنده هستند؛ و نخستین سند در موردِ آیینِ زرتشت در میانِ پارسیان از طریقِ نامهای شخصی در میانِ هخامنشیان بدست میآید، که در سدهی هفتم پیش از زایش بر سراسرِ پارس(یونانی: پرسیا، استانِ فارسِ ایرانِ امروزی)بهعنوانِ تابعانِ مادها فرمان میراندند. کوروشِ نخست، در سالِ ۶۳۹ پیش از زایش بر تخت نشست؛ و عموزادهاش، آرسام، احتمالاً حدودِ سالِ ۶۰۰ پیش از زایش ظهور کرد. این آرسام یکی از پسرانش را هیستاسپس یا ویشتاسپ نامید، که پشتیبانِ سلطنتیِ زرتشت بود. در نسلِ پسین، کوروشِ دوم، نوهی کوروشِ نخست، بزرگترین دخترش را آتوسا(یونانی: Hutaosa)نامید، نامِ شهبانوی ویشتاسپ؛ و نامهای سنتِ زرتشتی در میانِ هخامنشیان باز تکرار میشوند. چنانچه نوهی ویشتاسپِ هخامنشی دوباره ویشتاسپ نامیده شد؛ و او پسری داشت که نزدِ یونانیان(به لفظِ)Pissouthnes شناخته میشد، یک تفسیر که از آن به نظر میرسد، از پشوتنِ اوستایی(Pishishyaothna)میباشد، وجهِ آن نام براساسِ سنتِ زرتشتی است، که یکی از پسرانِ کاوی ویشتاسپ بود.(۱)بنابراین این گروه از نامها شواهدی را ارائه میدهند که اعضای دو شاخه از خاندانِ هخامنشی، دینِ زرتشت را در اوایلِ سدهی ششم پیش از زایش پذیرفته بودند و مایل بودند علناً وفاداریِ خود را به آن اعلام کنند.
به نظر میرسد هدف از این تبلیغات کسبِ بیطرفی، اگر نه حمایتِ عملی، از پادشاهیهای همسایه در جنگهای آتی باشد؛ و به نظر میرسد که کارگزاران مغانِ زرتشتی بودند، هم مادها و هم پارسیان، که آماده بودند برای پیشبردِ ایمانِ خود جانشان را به خطر بیندازند. در ایونیه ردّ پای آموزههای کیهانشناسیِ زرتشتی در فلسفهی آناکسیماندر(حدودِ ۵۵۰ پ.م)یافت میشود.¹ و کارگزارانِ کوروش به نظر میرسد بر تمامِ کاهنانِ یک پرستشگاهِ آپولو نزدیکِ مسیرِ ماگنسیا پیروز شدند، که یک پیشگوییِ مطلوب به پادشاهِ پارسی ارائه دادند هنگامی که لشکریانش در نهایت به آسیای کوچک رسیدند.² در بابل کاهنانِ مردوک، احتمالاً در ۵۵۳ پ.م، بران شدند یک پیشگویی کنند، به کاری که خدایانِ بابل بانی شدند کوروش"اندک یاراناش با لشکرِ کوچکش"، تا بر آستیاگ پیروز شود و او را به اسارت ببرد.³ و دیگر کارگزارانِ پارسی آشکارا در جستجوی مردمانِ بیشماری بودند که در بابل تبعید شده بودند، از جمله یهودیان. شهادتِ شگفتانگیزِ این امر از آیاتِ اشعیای دوم برداشت میشود، که با اعتمادِ کامل، کوروش را بهعنوانِ نجاتدهندهی آیندهی قومش نوید داده است.
اینکه در بابل، مانندِ ایونیه، کارگزارانِ کوروش که آموزههای دینی را با تبلیغاتِ سیاسی پذیرفتند، میتواند از برخی عناصر در پیشگوییهای اشعیای دوم استنباط شود، که احتمال میرود نه تنها برای گوشِ یهودیان نسبتاً ناآشنا نبودند، بلکه از نظرِ سرشت، زرتشتی بودند.
یکی از آموزههای اصلی که از سوی زرتشت آموزش داده میشود این بود که اهورامزدا(که قبلاً توسطِ ایرانیان بهعنوانِ یکی از خدایانِ بزرگِ آنها مورد پرستش قرار میگرفت)خود خدا بود، هستیای نیکوکارِ جاودان، "آفریدگارِ همه چیز از طریقِ روحِ مقدس" (یسنا. ۴۴. ۷). این آموزه که در گفتههای او وجود دارد، به خصوص در یسنا ۴۴ بیانِ باشکوهی پیدا میکند.¹
نزدیکیِ شگفتانگیزی میانِ مندرجاتِ این گاث(=سروده)و واژگانِ گفته شده توسطِ اشعیای دوم یافت میشود؛ و حدس زده میشود تأکیدِ بیان شده از سوی پیامبرِ یهود بر ایدهی خداوندِ آفرینندهی همه هستیها، به دلیلِ ارتباطِ او با آموزههای زرتشتی است.²
پذیرشِ این تعبیر بستگی به تاریخی دارد که به برخی از مزامیر(=سرودهها)نسبت داده شده است. اما بدونِ شک امکان دارد اشعیای دوم با گوش دادن به مغی(=کاهنِ زرتشتی)گمنام(=ناشناس)که از قدرت و بزرگیِ اهورامزدا، و نیروی او برای برآوردنِ خواستهاش بهوسیلهی راهسازش کوروش(=یکی از مفاهیمِ فرنامِ مسیح در ادبیاتِ یهود یکی از فرنامهایش راهگشای خدا بوده است)سخن میگوید، هم پیامِ امید و هم مفهومِ تازهی خدا را پذیرفته باشد، اما وجودِ باریتعالی(=خداوند)را براساسِ ایمانِ خود بهعنوانِ یَهوِه(=نامِ خدای یهودیت)دیده باشد.
یهودی و زرتشتی میتوانند پیوندی جزئی در رد کردنشان در پرستشِ شمایل(=بُت)بیابند- زمینهای که با اشعیای دوم نمایان است؛ اما دوئالیسمِ زرتشتی کاملاً با اندیشهی یهود بیگانه بود و به نظر میرسد که صراحتاً بهوسیلهی این واژگان رد شده است:《من یهوه هستم و خدای دیگری نیست... سعادت را میآفرینم و بدبختی را میآفرینم》.[ترجمهی فارسی برمبنای TOB، اشعیا ۴۵: ۷]
The Records of Ancient iran are sparse;
and the first piece of evidence for Zoroastrianism among the persians
comes from personal names among the Achaemenids, who in the seventh
century B.C. were ruling over Pars(Greek Persia, the modern Iranian
province of Fars)as vassals of the Medes. Cyrus I was on the throne in
639; and he had a younger cousin, Arsames, who probably flourished about
600. This Arsames gave on of his sons the name Hystaspes or Vishtaspa,
which was that of Zarathustra's royal patron. in the next generation
Cyrus II, grandson of the first Cyrus, called his eldest daughter
Atossa, generally interpreted as a Greek rendering of Hutaosa, the name
of Kavi Vishtaspa's queen; and thereafter names from Zoroastrian
tradition recur among the Achaemenids. Thus the grandson of the
Achaemenid Vishtaspa was again called Vishtaspa; and he had a son known
to the Greeks as Pissouthnes, a rendering, according to Zoroastrian
tradition, was one of Kavi Vishtaspa's sons.(1)This group of names thus
provides evidence that members of two branches of the Achaemenid family
had accepted Zoroastrianism in the early sixth century B.C., and wished
publicly to declare their allegiance to it.
the
aim of this propaganda appears to have been to gain the neutrality, if
not active support, of neighboring kingdoms in the coming struggle; and
it seems likely that the agents were Zoroastrian magi, both Medes and
Persians, who were prepared to risk their lives for the advancement of
their faith. In Ionia traces of Zoroastrian cosmological doctrines have
been found in the philosophy of Anaximander(fl. circa 550 B.C);(1)and
agents of Cyrus appear to have won over the priests of an Apollo-shrine
near Magnesia on the Meander, who gave a favorable oracle for the
Persian king when his armies finally reached Asia Minor.(2)In Babylonia
the priests of Marduk were led to issue an Oracle, presumably in 553, to
the effect that the gods of Babylon would cause Cyrus, "his petty
vassal with his small army", to overcome Astyages and take him
captive;(3)and other Persian agents evidently sought out the numerous
peoples exiled in Babylonia, among them the Jews. Striking testimony to
this comes from the verses of Second Isaiah, who was brought to hail
Cyrus, with complete trust, as the coming deliverer of his people.
that
in Babylon, as in Ionia, Cyrus's agents belended religious teaching
with political propaganda can be deduced from certain elements in the
prophecies of Second Isaiah, which, it has been suggested, were not only
relatively unfamiliar to Jewish ears, but were Zoroastrian in
Character.
one of the leading doctrines taught by Zarathustra was
that Ahuramazda(previously worshipped by the Iranians as one of their
great gods)was God Himself, the one eternal beneficent Being, "Creator
of all things through the Holly Spirit"(Y. 44. 7). This Doctrine, Which
pervades his utterances, finds particularly majestic expression in Yasna
44.(1)
Striking parallels have been traced between verses in this and words uttered by Second Isaiah; and it has been suggested that the stress put by the Jewish prophet on the concept of God the Creator owes something to his contact with Zoroastrian teachings.(2)
Acceptance
of this interpretation depends on the date on the date ascribed to
certain of the Psalms; but it undoubtedly seems possible that Second
Isaiah, listening to the nameless magus speaking of the might and
majesty of Ahuramazda, and his power to accomplish his will through his
instrument Cyrus, accepted both the message of hope and the new concept
of God, but saw the Supreme Being according to his own faith as Yahweh.
Jew and Zoroastrian would have find a minor bond in their rejection of images in worship- a them which is prominent with Second Isaiah; but Zoroastrian dualism was wholly alien to Jewish thought, and appears to be explicitly rejected through the words: "I am Yahweh, there is no other... author alike of prosperity and trouble". (Isa. 45: 7)
یادداشت:
۱. برای این نامها بنگرید:
F. Justi, Iranisches Namenbuch(Marburg, 1895, repr. 1976)
و همچنین:
M. Mayrhofer, Iransches Personennamenbuch, I. 2(Vienna, 1979), s. v.
The Cambridge History of Judaism, Vol 1, Edited by I. Davies, W. D., Finklstein, Louis, Cambridge University Press, 1984, p. 281
۱. برای اطلاعاتِ تازهتر بنگرید:
M. L. West, Early Greek Philosophy and the Orient, Oxford, 1971, pp. 76 ff.
۲. بنگرید به نامهی داریوشِ بزرگ به گاداتس، متن،(همراه با کتابشناسی)، ویرایشِ F. Lochner-Hüttenbach، در:
W. Brandenstein and M. Mayrhofer, Handbuch des Altpersischen, Wiesbaden, 1964, pp. 91_8.
برای تفسیرِ فوق بنگرید:
Sidney Smith, Isaiah Chapters XL-LV, The Schweich lectures 1940, London, 1944, p. 41.
3. Smith, Isaiah, pp. 32_33.
The Cambridge History of Judaism, Vol 1, Edited by I. Davies, W. D., Finklstein, Louis, Cambridge University Press, 1984, p. 282
۱. گاتها شاملِ یسنا ۲۸_۳۴، ۴۳_۵۱، ۵۳ میشود... .
۲. بنگرید:
Morton Smith, "II Isaiah and the Persians", JAOS" 83(1963), 415_21.
The Cambridge History of Judaism, Vol 1, Edited by I. Davies, W. D., Finklstein, Louis, Cambridge University Press, 1984, p. 282_282
The Cambridge History of Judaism, Vol 1, Edited by I. Davies, W. D., Finklstein, Louis, Cambridge University Press, 1984, p. 283
برگرفته از درگاه پژوهشی در فرهنگ زرتشتی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر