هرودوت از چهار روایتِ مربوط به کوروش که شنیده بود، افسانهای را برگزیده که اصلِ مادی دارد و از دیدگاهِ او با توجه به واقعیت محتملتر نموده است. او در روایتِ خود از این افسانه(۱. ۱۰۸)جنبههای حماسی را تغییر داده آن را بهصورتِ منطقی درآورده است. در افسانهی اصلی چنین آمده بود که کوروش را سگِ مادهای شیر داده است ولی هرودوت واژهی مادیِ《سپاک》(Spāka)یعنی سگِ ماده را نامِ زنِ شبانی کرده است که کودک را دایگی کرد؛ ولی از خلالِ عباراتِ بندِ ۱۲۲ کتابِ هرودوت، صورتِ اولیهی افسانه استنباط میشود که مطابقِ آن پدر و مادرِ کوروش شایع کرده بودند که کودکشان را سگی پرورده است. بهعلاوه نکاتِ برجستهی افسانهی کودکیِ کوروش در داستانهای ایرانی بهطورِ پراکنده یافت میشود. از این قبیل است: داستانِ خوابی که از برافتادنِ سلسلهای و روی کار آمدنِ سلسلهای دیگر حکایت میکند(داستانِ ضحاک، افراسیاب و اردشیر)و دستورِ کشتنِ کودکِ نوزاد که اجرا نمیشود(داستانِ کیخسرو)و رها کردن و هشتنِ کودک، داستانِ(کیقباد و دارا)و پرورش و بالیدنِ کودک در میانِ شبانان با مردمانی از آن قبیل(داستانِ فریدون، کیخسرو، دارا و اردشیر)و دایگیِ کودک توسطِ حیوان و جانوری(داستانِ فریدون که بهوسیلهی گاو شگفتی "برمایک" شیر داده میشود)و افسانهی زال که سیمرغ میپروردش و بالاخره ظهورِ آثارِ بزرگی و هوشمندیِ کودک به هنگامِ بازی و ورزش(داستانِ کیخسرو و اردشیر). این ماجرا و داستانها زمینههای کهنِ مشترکی است که در داستانهای همهی تیرههای ایرانی به چشم میخورد.
کوروش از جانبِ مادر از سلسلهی مادهاست و بدینسان او را وارثِ مشروعِ سلسلهی برافتادهی پیشین قلمداد کردهاند. پایانِ زندگیِ او به ترتیبی حکایت شده که دشمنی و کینهی تلخِ مادهای مقهور را نسبت به قومِ پیروز(پارسها)بارز مینماید و جنبهی افسانهایِ این روایت کمتر از روایتِ مربوط به کودکیِ کوروش نیست.
در کتابِ هرودوت حتی در موردِ وقایعی که از لحاظِ زمانی چندان فاصلهای با عصرِ مؤلف نداشتند همچنان جنبههای افسانهای تظاهر میکند، مانندِ داستانِ بردیای دروغین که تفصیلِ تاریخیِ آن در سنگنبشتهی بیستون آمده است. جنبههای افسانهایِ این داستان عبارتاند از خوابی که از آینده خبر میدهد، شباهت بینِ بردیای راستین و مغ با همان نام، معرفیِ مغ با دو شخصیت(Patizeïthès و Pseudo-Smerdès)و بازشناسیِ مغِ دروغین با مشاهدهی بریدگیِ گوشهایش.
هرودوت داستانِ حیلهی زوپیروس(Zopyrus)را به واقعهی فتحِ بابل که در کتیبهی بیستون نیز بدان اشاره شده است مربوط میکند(۳، ۱۵۸_۱۵۳). این موضوعِ افسانهای که احتمالاً در عصرِ پیش از داریوش نیز رایج بوده، چندین بار در روایاتِ ایرانی تکرار میشود و از آن جمله است روایتِ خداینامه راجع به جنگِ فیروز پادشاهِ ساسانی با هیاطله که نولدکه بدان اشاره کرده است.¹
یادداشت:
۱. رک: تاریخ ایرانیان و تازیان در عهد ساسانیان(به روایت طبری)، ص ۱۴۲-
Geschichte der Perser und Araber zur der Sassanides(Tabarī), P. 124.
بنمایه: کریستنسن.آرتور، کارنامه شاهان در روایات ایران باستان، ترجمه باقر امیرخانی/بهمن سرکاراتی، تبریز، انتشارات یانار، چاپ اول ۱۳۹۹، رویهی ۸۱_۸۳
برگرفته از درگاه پژوهشی در فرهنگ زرتشتی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر