ماهیتِ روحانی، و به یک معنی《فلسفیِ》دینِ زرتشت درخورِ توجه است. تغییرِ شکلِ مهمترین خدایانِ آریایی به امشا اسپنتهها(جاودانگانِ مقدس)که ملازمانِ اهورامزدا را تشکیل میدهند و این واقعیت که هر یک از این موجودات دارای ارزشی انتزاعی(نظم، قدرت، عشق و غیرِ اینها)ضمنِ اینکه حاکم بر عنصری کیهانی است(آتش، فلز، زمین و غیرِ اینها)بر تخیلِ خلاق و تواناییِ تفکرِ دقیق نیز دلالت دارد. با پیوند دادنِ امشا اسپنتهها با اهورامزدا، زرتشت به خوبی شیوهی حاکمیت و دخالتِ اهورامزدا در جهان را تعریف و روشن میکند که چگونه پروردگار، از طریقِ《فرشتگانِ بزرگِ》خود میتواند به پرستندگانش کمک و از آنها حمایت کند.
این واقعیت که زرتشت خدای خود را《دانا》میخواند، اهمیتِ《حقیقتِ》بزرگ را نشان میدهد، و اینکه پیوسته《اندیشهی نیک》را میستاید، تازگیِ پیامِ او را برجسته میکند: او بر نقش و ارزشِ دینیِ دانایی، یعنی دانش و شناختِ درست و سودمند تأکید میکند. بیگمان، این ربطی به دانشِ انتزاعی به معنای جدیدِ این اصطلاح ندارد، بلکه موضوعی مربوط به اندیشهی خلاق است که ساختارهای جهان و عالمِ ارزشها را که وابسته به آنهاست کشف میکند و به آفرینشِ آنها میپردازد. از این دیدگاه، تلاشِ نظریِ زرتشت را میتوان با تأملات و کشف و شهودهای فرزانگانِ توصیف شده در اوپانیشادها مقایسه کرد، که به طورِ اساسی مفهومِ ودایی را دربارهی جهان و هستیِ بشری تغییر دادند.(ج ۱_ص ۳۷۸)
مأخذ: الیاده.میرچا، تاریخ اندیشههای دینی، ترجمهی بهزاد سالکی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، چاپ اول ۱۳۹۴
نقل از درگاه پژوهشی در فرهنگ زرتشتی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر