۱۳۹۹ دی ۲۶, جمعه

هفدهم دی‌ماه برابر با هفتم ژانویه، روز کشته و تکه‌تکه شدن پاپک_خرمدین_ایرانی❤️ بدست تازیان مسلمان متجاوز است

 

 

واژه و نام بابک(پاپک) پارسی و ایرانی‌ست. کهن‌ترین و سرشناس‌ترین نامی که از بابک هست، نام پدر اردشیر ساسانی بنیانگزار دودمان و شهنشاهی ساسانیان پاپک بوده است که او به اردشیر پاپکان شناخته می‌شود.

پاپک خرمدین بزرگترین و برجسته‌ترین پیکارجو و ستیزنده ایرانی در برابر تازیان(اعراب) مسلمان متجاوز و ستمگر در ایران‌زمین بود.
پاپک خرمدین عشق والا و بزرگی به سرزمینش ایران داشت.

هنگامی‌که یک دست پاپک خرمدین را دژخیمان اسلامی بریدند پاپک با دست دیگرش خون بر چهره خود مالید.
خلیفه مسلمین پرسید:
چرا چنین کردی؟
پاپک خرمدین پاسخ داد:
چون خون از تنم بیرون رود چهره‌ام زرد می‌شود آنگاه تو می‌پنداری که من ترسیده‌ام.
تو ای تازی مسلمان گمان مبر که با کشتن من فریاد آزادی‌خواهی و ایستادگی ایرانیان را خاموش خواهی کرد نه هرگز.
بیخردی و کودنی توست اگر بیاندیشی که ایرانی میهن فروشی(افشین) را با زر خریده‌ای می‌توانی همه‌ی ایرانیان را گرفتار و دربند بکشی و بر آنان فرمان برانی.
من نبردی را آغاز کرده‌ام که ادامه خواهد داشت. من لرزه‌ای بر پایه‌های حکومت اسلامی انداخته‌ام که دیر یا زود آن را سرنگون خواهد نمود.
تو اکنون که مرا تکه تکه می‌کنی هزاران پاپک در سرتاسر ایران پدید خواهد آمد و نیروی پوشالی شما بیخردان و ستمگران را از میان خواهد برد.
این را بدان که ایرانی هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد رفت و چیرگی بیگانگان را بر نمی‌تابد.
من درسی به جوانان ایران داده‌ام که هرگز آن را فراموش نخواهند کرد.
من مردانگی و آموزش ستیز و نبرد را به جوانان ایران آموختم و هم اکنون که دژخیم تو شمشیرش را برای بریدن دست و پاهای من تیز می‌کند هزاران ایرانی با خون بجوش آمده آماده شورش خیزش و نافرمانی هستند.
ایرانی پاک‌سرشت و آزاده هرگز در برابر دشمنان و ستمگران زانو نمی‌زند و چهره به خاک نمی‌ساید.

((برگرفته از نسک(:کتاب) منم بابک، نوشته استاد دکتر ناصر انقطاع، نویسنده، زبانشناس، پژوهشگر، مورخ ایرانی، کنشگر سیاسی))

اینک چکیده‌ای از سخنان #پاپک_خرمدین دلاور مرد بی‌باک ایرانی در هنگام کشته شدنش به‌دست خلیفه دد مسلمین:

- ایرانی هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد رفت.

- من نبردی را آغاز کرده‌ام که ادامه خواهد داشت.

- من آموزش ستیز و نبرد را به جوانان ایران آموختم.

- من درسی به جوانان ایران داده‌ام که هرگز آن‌را فراموش نخواهند کرد.

- من لرزه‌ای بر پایه‌های حکومت اسلامی انداخته‌ام که دیر یا زود آن‌را سرنگون خواهد نمود.

- گمان مبر که با کشتن من فریاد آزادی‌خواهی و ایستادگی ایرانیان را خاموش خواهی کرد، نه هرگز.

- ایرانی پاک‌سرشت و آزاده هرگز در برابر بیگانگان، دشمنان و ستمگران زانو نمی‌زند و چهره به خاک نمی‌ساید.
 

اینک سروده‌های چامه سرایان بزرگ برای #پاپک_خرمدین.
نام پاپک یا بابک یک نام تبارمند ایرانی است. این نام بارها در نامه‌ها و سروده‌های چامه سرایان پارسی‌گو به معنی پدر نیز آمده است:

 سه ديگر بپرسيدش افراسياب
از ايران و از شهر و از مام و باب  
چو بشنيد بابک زبان برگشاد
ز يزدان نيکی دهش کرد ياد
نبد دادگرتر ز نوشين روان
که بادا هميشه روانش جوان
نه زو پرهنرتر به فرزانگی
به تخت و بداد و به مردانگی
 ورا موبدی بود بابک بنام
هشيوار و دانادل و شادکام
✍️ #فردوسی_توسی

پسر گفتش ای بابک نامجوی
يكی مشگلت می‌پرسم بگوی
✍️ #سعدی_شیرازی

وز باب و ز مام خويش بربودش
تا زو بربود باب و مامش
✍️ #ناصرخسرو

هر دو را در جهان عشق طلب
پارسی باب‌ دان و تازی اَب.
✍️ #فرهنگ_جهانگيری

یکبار طبع آدمیان گیر و مردمان
گر آدمست بابت و فرزند بابکی.
✍️ #فرهنگ_اسدی

بابکت باد قدس شد چه عجب
عیسی قدس باد بابک توست.
✍️ #خاقانی

در پیش آن خلیفه‌ی نادان مسلمان زنازاده  
برخیز و ببین که به بابک چه‌ها شده

آزاده مرد خطه‌ی ایران ببین چگونه
قربانی خیانت افشین نادان، زپا شده

در پیش خصم شسته ز خونا به‌چهره خویش
سر از تنش رها نشده خود، رها شده

آزادگان ستاده بمیرند و جان دهند
بی‌دست و پا ببین که ز جان ایستاد شده.
✍️ #دکتر_عدنان_مزارعی

از کوهسار پر از سبزه‌ی سهند
آمد به گوش خسته‌ی تاریخ این صدا
من بابک‌ام سلاله و فرزند بابکان
جان میدهم که تا نشود کشورم فنا
خونش به‌پای خاک وطن ریخت، این عجب
بویش به‌جای مانده چو بوی اقاقیا.
✍️ #دکتر_همایونفر

 تاریخ كه بر باد رود رنج و سرورش
نازد به ساوار به گــردان غـیــورش
هـرگرد كه در معبد تاریخ فنا گشت
همپایه همی دان به هزار و به كرورش.

او باره‌ی هـمـت ز سـر ابـر جهانید
دشمن بوحل مانده همه بار و ستورش
او راه فنا رفت به چشمان گشاده
زد خنده به خصم میهن و باطن كورش
لرزید دل خصم چو در مسلخ تازی
بشنید غریو سخن پر شر و شورش
آنروز عرب پیكر او خست به شمشیر
امروز جهان گل بنهد بر سر گورش.

دست‌هایش بسته بود
از پشت اما مشت
جامه‌اش از جنس خون و جامش
از خم خانه زرتشت
آزرده دل جان در خطر خاموش
مهر را در سینه می‌پورد
هر نگاهش بارگاه معتصم تازی را
زیرو رو و تباه می‌کرد.

نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...