۱۳۹۹ آبان ۴, یکشنبه

جشن آبان‌گان، جشنی به پاسداشت «آب» است


 

 ماه آبان ماه آب‌هاست.
ماه ایستادن و گوش دادن به نجوای آب به آنچه می‌سراید و می‌رود. به آوایی كه هزاران سال آرام دل زمین و زمین‌یان بوده‌است.
چهارم آبان‌ماه در هنگامه‌ای كه ماه آبان با روز آبان برابر هم می‌رسند جشنی به‌پا می‌داریم با نام آبانگان جشن پاسداشت آب‌های روان.
آبانگان جشن ستودن آب است جشنی كه در آن یكبار دیگر اما استوارتر از هر بار آب را معنا می‌كنیم زمزمه می‌كنیم و می‌شنویم.
دست‌ها را به آسمان برمی‌داریم و از پروردگار می‌خواهیم تا ما را در پاسداشت این داده‌ی نیک اهورایی یاری دهد.
چشم را به آسمان می‌دوزیم و از ابرهای كوچک و بزرگ این پهنه‌ی نیلی‌رنگ می‌خواهیم تا بر این سرزمین خشک و تشنه ببارند.
جشن آبانگان هنگامه‌ای است كه به خود باید ایست دهیم و بپرسیم كه آیا آب این مایه‌ی زندگانی و شادابی را پاس داشته‌ایم؟
می‌گویند كه در پی جنگ‌های دور و دراز میان ایران و توران، افراسیاب تورانی دستور داد تا كاریزها و نهرها را ویران كنند. پس از پایان جنگ پسر تهماسب كه «زو» نام داشت دستور داد تا كاریزها و جوی‌ها را لایروبی كنند. لایروبی انجام شد و آب دوباره روان و ایرانیان روان شدن آب را جشن گرفتند و آبانگان نهادند.
و البته برپایه‌ی داستانی دیگر می‌گویند ٨سال خشک‌سالی چیره بود تا آنكه در آبان‌ماه باران باریدن گرفت و آن‌هنگام جشن آبانگان پدید آمد.
به گمانم هریک از این داستان‌ها پیامی با خود دارند كه سال‌هاست بدست فراموشی سپرده‌های و از یاد برده‌ایم كه سرزمین‌مان، سرزمینی خشک است. ارزش و جایگاه آب فراموش‌مان شده و از یاد برده‌ایم رنج تشنگی و بی‌آبی را.
چندگاهی است كه گوش‌هایمان نمی‌شنوند و چشم‌هایمان نمی‌بینند. نمی‌دانم كه خوابیم یا خود را به‌خواب زده‌ایم. دیگر نه زمین را می‌شنویم و نه آب را.
آب را گل می‌كنیم و در فرودست انگار زمین را به یغما برده‌ایم.
در خانه‌هایمان نشسته‌ایم و درها و پنجره‌ها را به روی فریادهای هشدار بسته‌ایم. انگار نه انگار كه آب‌های زیرزمینی اكنون دارند واپسین نفس‌هایشان را می‌كشند و ما رمقشان را كشیده‌ایم. انگار نه انگار كه كسانی كه فردا و فرداها بر این زمین خواهند زیست فرزندان خودمان همان جگرگوشه‌هایمان هستند.
می‌دانم كه شما هم می‌دانید كه چه بر سر آب شیره‌ی جان زمین و مایه‌ی زندگی خود آورده‌ایم. گواه تاراجی كه كرده‌ایم زمین‌های بایری است كه روزی روزگاری سبز بودند و پربار. گواه یغماهایمان كشاورزان آواره‌ای هستند كه روزی روزگاری هكتار هكتار زمین زیر كشت داشتند اما هنگامی‌كه آب خشكید پریشان بیغوله‌های شهری شدند تا شاید نانی به كف آورند.
هر روز بامدادان شیر آب را كه باز می‌كنیم بیشتر و بیشترش كه می‌كنیم باز هم توهم دامن‌مان را می‌‌گیرد گمان می‌بریم كه بر اقیانوسی از آب شیرین نشسته‌ایم كه برایش پایانی نیست. زیر دوش آب‌ گرم گرمابه ساعت‌ها می‌نشینیم و در خواب و خیال غوته می‌خوریم به گمانمان تا جاودان از این دوش، آب می‌بارد.
هزاران سال آدمی بر این كره‌ی خاكی زیست اما به اندازه‌ی دو سده‌ی كنونی آب و زمین را تاراج نكرد.
درختان را بریدیم و به‌جایش خانه ساختیم. با بریدن درختان از منابعی كه در راه آسودگی و تندرستی زمین و زمین‌یان كارشان تولید اكسیژن بود كاستیم.
با ساخت خانه‌هایمان روزنه‌های تنفس زمین‌را گرفته‌ایم.
با خودروهایمان و با دودكش كارخانه‌‌هایما دود به حلقوم آسمان فرستاده‌ایم اما هنوز هم خود را به بی‌خبری و به‌خواب زده‌ایم.
سوراخ شدن لایه‌ی ازن را رقم زدیم اما به‌جای آن كه دریابیم كه چرا سوراخ شد از اشعه‌ی آسیب‌رسانی می‌گوییم كه در پی این سوراخ شدن بر پوست‌هایمان آسیب می‌رساند.
راه‌ چاره را در زدن كرم‌های ضدآفتاب یافته‌ایم و هنوز هم بر همانیم كه بودیم هنوز هم آب و خاک و هوا را بی‌خیالیم.
تَرک‌های این زمین تشنه به چشم‌مان نمی‌آید. از گرمی هوا و زمین می‌نالیم اما هنوز باور نداریم كه بانی‌اش خودمان بوده‌ایم. بی‌بارانی آسمان و تشنه‌كامی زمین را می‌بینیم اما هنوز هم خود را به‌خواب زد‌ه‌ایم.
جشن آبانگان در راه است شاید آبانگان فرصتی باشد تا بایستیم و به خاک بی‌آب سرزمین‌مان به آبی آسمان بی‌ابر این دیار بنگریم و از خود بپرسیم كه راستی چرا در این سرزمین كه از همه‌ی شیرها و شلنگ‌ها و دوش‌هایش باران می‌بارد مردمانش در گذشته در هر كجای این سرزمین از هر قوم و به هر زبان و لهجه این‌همه دعای باران و آیین‌های باران‌خواهی‌داشته‌اند؟

✍️ نگارنده میترا دهموبد
نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...