💠 اشوزرتشت در شانزدهمین سرودهء گاتها میگوید: <ای مزدا، اکنون پیام تو را به مردم دانا بازمیگویم. سرنوشت بد از آن دروندان است و خوشبختی برای کسیست که به اشا پایبند باشد. و بیگمان شادمانی از آن اوست که این پیام اندیشهبرانگیز را برای دانایان بگستراند.> نیز او در سرودهء چهارم میگوید: <چون با آموزشهای نادرست، راه بهتر برای گزینش آشکار نیست، من چونان آموزگاری که برگزیدهء مزداست، بسوی شما میآیم.> وی همچنین در جایجای گاتها، آرزومند است تا با شنیدن سخنان و آموزشهای اهورامزدا، پاسخ پرسشهای خود را دریابد. بیک (اما) آیا اینها را میتوان گواهی (تاییدی) بر داو (ادعای) پیامبری اشوزرتشت دانست؟ پاسخ این پرسش، هنگامی آشکار خواهد شد که با بررسی سخنانی دیگر از گاتها، فردید (منظور) اشوزرتشت از سهان (جمله) های یادشده را پرسونانه (دقیقا) دریابیم و آن را با ویمند (تعریف) "پیامبری" همسنجی (قیاس) نماییم.
💠 پس بیایید به گشتوگذار خود در گاتها ادامه دهیم! در این راستا، زرتشت در بند یازدهم از سرودهء هشتم میگوید: <ای مزدا، هنگامی تو را پاک شناختم که اندیشهء نیک بر من فراز آمد و من از سخنان تو آموختم و دریافتم...> او در همین سروده در چندین بند دیگر هم از پیوند خود با مزدا به میانگی (توسط) نیکاندیشی یاد میکند. در سرودهء چهارم نیز از مزدا میخواهد که در پرتو نیکاندیشی، او را آموزگار باشد! اینها همه بدین چم (معنی) است که آنچه زرتشت با بهره از آن توانسته به سخنان مزدا گوش فرا دهد، چیزی مگر خرد و اندیشهء نیک خود او نبوده است. هنگامی هم که اشوزرتشت از برگزیدگی خود از سوی مزدا سخن میگوید، نمارش (اشاره) به جستاری (موضوعی) دارد که وی در دومین سرودهء خود به گستردگی از آن سخن میگوید. در این سروده، زرتشت اسپنتمان به دست وهومن به اهورامزدا شناسانده میشود تا بتواند به یاری سخنان اندیشهبرانگیز خود، روان جهان و جانداران را بسوی خوشبختی راهنمایی کند.
💠 پس، آنچه از گاتها برمیآید، آنست که اشوزرتشت در هر کجا که از پیام، یا سخن و یا آموزش اهورامزدا سخن میگوید، آن پیام، یا سخن و یا آموزشی را در نگر (نظر) دارد که به میانگی نیکاندیشی شنیده یا بهتر است بگویم دریافته میشود. که یکی از پیشنیازهای نیکاندیشی نیز در گاتها، چنانچه در سرودهء نخست از آن یاد شده، دانش و آگاهی میباشد. بر این پایه، هر مرتویی (انسانی) میتواند به یاری دانش و خرد، اندیشه و بینش خویش را بپروراند و بالنده سازد و از این راه، به همان جهانبینی و پیامی دست یابد که اشوزرتشت دست یافته بود.
💠 اینک باید پرسید که این سخنان چه اندازه با فرایافت (مفهوم) "پیامبری" هماهنگ اند؟ این واژه که دارای ویمندی ابراهیمی میباشد، برای کسانی به کار میرود که به هر شوندی (دلیلی) از سوی یک نیروی فرازاستاری (ماوراء الطبیعی) برگزیده میشوند و به میانگی یک فرشتهء آسمانی، پیامی را دریافت میکنند و خویشکار (موظف) به گسترش آن پیام میگردند. اگر که ناسازگاری آن دسته از پیامها با پیام زرتشت را هم نادیده بگیریم، باز هم نمیتوان همسانیای میان اشوزرتشت و داومندان (مدعیان) پیامبری یافت. زیرا در اینجا نه نودادی (خبری) از آن نیروی فرازاستاری در کار است و نه آن فرشتهء آسمانی! همچنین در اینجا خدا نیست که بسوی مرتو میآید، وانگه (بلکه) درست وارونه است.
💠 اکنون آنکه جدای از ویمند پیامبری، چم واژگانی (لغوی) این واژه نیز از آنجایی که ما را به یاد کبوتران نامهبری میاندازد که تنها خویشکاری (وظیفه) شان جابجایی یک پیام است و خود در یافتن و دریافتن آن پیام نخشی (نقشی) ندارند، پاژنام (عنوان) درخوری (مناسبی) برای اَبَر خردکامی (فیلسوفی) چون جهانآموزگار زرتشت نمیباشد. او را میتوان پیامآور خرد و آموزگار راستی خواند، بیک پیامبر هرگز! پیامآور بدین چم که خود به میانگی وهومن، به چنان جایگاهی در فرزانگی دست یافته که توانسته در روزگاران کهن، کیش یا دبستانی (مکتبی) را بر چنان جهانبینی و پیامی استوار سازد که در همیشه و هرکجا بتواند جهان را بسوی آبادانی و جهانیان را به سوی شادمانی پیش برد. چنین کسی را در فرهنگ زرتشتی "وخشور" مینامند و به گامه (مرحله) ای که او باید بپیماید تا بدین جایگاه برسد، "همپرسگی با مزدا" میگویند. {چیستی مزدا در نوشتار پیشین واکاوی شد.}
💠 در پایان، آنچنان که در دینکرد سوم آمده: <خرد سرشتی استوارترین و سرآمدترین پیامآور آفریدگار نزد آفریدگانش است.> خردی که هر کس که در برابرش به سان این آموزهء اوستا رفتار کند، خود نیز به یک پیامآور دگرگون میشود: <آنچه هر زن یا مردی دانست که درست و نیک است، بر اوست که خود، آن را به کار گیرد و دیگران را نیز بیاگاهاند تا آن را آنچنان که هست، به کار گیرند.>
✍️بهدین تیرداد نیکاندیش
💠 پس بیایید به گشتوگذار خود در گاتها ادامه دهیم! در این راستا، زرتشت در بند یازدهم از سرودهء هشتم میگوید: <ای مزدا، هنگامی تو را پاک شناختم که اندیشهء نیک بر من فراز آمد و من از سخنان تو آموختم و دریافتم...> او در همین سروده در چندین بند دیگر هم از پیوند خود با مزدا به میانگی (توسط) نیکاندیشی یاد میکند. در سرودهء چهارم نیز از مزدا میخواهد که در پرتو نیکاندیشی، او را آموزگار باشد! اینها همه بدین چم (معنی) است که آنچه زرتشت با بهره از آن توانسته به سخنان مزدا گوش فرا دهد، چیزی مگر خرد و اندیشهء نیک خود او نبوده است. هنگامی هم که اشوزرتشت از برگزیدگی خود از سوی مزدا سخن میگوید، نمارش (اشاره) به جستاری (موضوعی) دارد که وی در دومین سرودهء خود به گستردگی از آن سخن میگوید. در این سروده، زرتشت اسپنتمان به دست وهومن به اهورامزدا شناسانده میشود تا بتواند به یاری سخنان اندیشهبرانگیز خود، روان جهان و جانداران را بسوی خوشبختی راهنمایی کند.
💠 پس، آنچه از گاتها برمیآید، آنست که اشوزرتشت در هر کجا که از پیام، یا سخن و یا آموزش اهورامزدا سخن میگوید، آن پیام، یا سخن و یا آموزشی را در نگر (نظر) دارد که به میانگی نیکاندیشی شنیده یا بهتر است بگویم دریافته میشود. که یکی از پیشنیازهای نیکاندیشی نیز در گاتها، چنانچه در سرودهء نخست از آن یاد شده، دانش و آگاهی میباشد. بر این پایه، هر مرتویی (انسانی) میتواند به یاری دانش و خرد، اندیشه و بینش خویش را بپروراند و بالنده سازد و از این راه، به همان جهانبینی و پیامی دست یابد که اشوزرتشت دست یافته بود.
💠 اینک باید پرسید که این سخنان چه اندازه با فرایافت (مفهوم) "پیامبری" هماهنگ اند؟ این واژه که دارای ویمندی ابراهیمی میباشد، برای کسانی به کار میرود که به هر شوندی (دلیلی) از سوی یک نیروی فرازاستاری (ماوراء الطبیعی) برگزیده میشوند و به میانگی یک فرشتهء آسمانی، پیامی را دریافت میکنند و خویشکار (موظف) به گسترش آن پیام میگردند. اگر که ناسازگاری آن دسته از پیامها با پیام زرتشت را هم نادیده بگیریم، باز هم نمیتوان همسانیای میان اشوزرتشت و داومندان (مدعیان) پیامبری یافت. زیرا در اینجا نه نودادی (خبری) از آن نیروی فرازاستاری در کار است و نه آن فرشتهء آسمانی! همچنین در اینجا خدا نیست که بسوی مرتو میآید، وانگه (بلکه) درست وارونه است.
💠 اکنون آنکه جدای از ویمند پیامبری، چم واژگانی (لغوی) این واژه نیز از آنجایی که ما را به یاد کبوتران نامهبری میاندازد که تنها خویشکاری (وظیفه) شان جابجایی یک پیام است و خود در یافتن و دریافتن آن پیام نخشی (نقشی) ندارند، پاژنام (عنوان) درخوری (مناسبی) برای اَبَر خردکامی (فیلسوفی) چون جهانآموزگار زرتشت نمیباشد. او را میتوان پیامآور خرد و آموزگار راستی خواند، بیک پیامبر هرگز! پیامآور بدین چم که خود به میانگی وهومن، به چنان جایگاهی در فرزانگی دست یافته که توانسته در روزگاران کهن، کیش یا دبستانی (مکتبی) را بر چنان جهانبینی و پیامی استوار سازد که در همیشه و هرکجا بتواند جهان را بسوی آبادانی و جهانیان را به سوی شادمانی پیش برد. چنین کسی را در فرهنگ زرتشتی "وخشور" مینامند و به گامه (مرحله) ای که او باید بپیماید تا بدین جایگاه برسد، "همپرسگی با مزدا" میگویند. {چیستی مزدا در نوشتار پیشین واکاوی شد.}
💠 در پایان، آنچنان که در دینکرد سوم آمده: <خرد سرشتی استوارترین و سرآمدترین پیامآور آفریدگار نزد آفریدگانش است.> خردی که هر کس که در برابرش به سان این آموزهء اوستا رفتار کند، خود نیز به یک پیامآور دگرگون میشود: <آنچه هر زن یا مردی دانست که درست و نیک است، بر اوست که خود، آن را به کار گیرد و دیگران را نیز بیاگاهاند تا آن را آنچنان که هست، به کار گیرند.>
✍️بهدین تیرداد نیکاندیش
نقل از درگاه سرای زرتشت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر