۱۳۹۹ خرداد ۴, یکشنبه

عرب‌ها در ایران

در زمانِ ساسانیان در بخش‌های جنوبِ غربیِ ایران ساکن بودند و برخی به‌ویژه《حیره》از ایالاتِ تحت‌الحمایه‌ی ساسانیان محسوب می‌شدند. در قرونِ نخستینِ اسلامی اعراب، به‌ویژه در دهه‌های اولیه‌ی قرنِ اولِ هجریِ قمری، به مناطقِ مهمِ ایران یعنی فارس، کرمان و خراسان مهاجرت کردند و در آنجا ساکن شدند. این اعراب شاملِ مبلغانِ مذهبی، سربازان، تاجران و یا اشخاصِ منفردی بودند که پس از ورودِ اسلام به ایران، در شهرهای مختلف اسکان می‌گزیدند و یا به کسب و کار می‌پرداختند. برخی نیز در زمین‌های دهقانان و زمین‌دارانِ ایران، به کشاورزی مشغول می‌شدند.

اعرابی که به فارس و کرمان می‌آمدند، معمولاً از طریقِ دریا و از نواحیِ جنوبِ عربستان، بحرین(پس از فتح)و عمّان(به‌ویژه از قومِ عبدالقیس)راهیِ ایران می‌شدند(حدودِ ۱۹ ه.ق/۶۴۰ م).(۱)اعرابی که به جانبِ خراسان روان شدند، برخی در مسیرِ خود، شهرهای اصفهان، قم و قهستان(کوهستان)را برای اسکان برگزیدند. حدودِ سالِ ۶۳ ه.ق/۶۸۳ م. گروهِ کثیری از قبایلِ عربِ شمالِ عربستان عازمِ این مناطق شدند.(۲)در ماوراءالنهر و شهرهای بخارا، سمرقند، فرغانه و چاپ اغلب سربازانِ عرب ساکن شدند. مسلمانان برای حمله به این نواحی، از تعدادی《پارسیانِ نومسلمان》نیز بهره گرفتند.(۳)این اعراب، خود بیشتر با فرهنگِ ایرانی خو گرفتند و عنصرِ عربی حتی تا قرنِ دومِ هجریِ قمری نیز کمتر در این نواحی دیده می‌شد.

در زمانِ امویان که قبایلِ عرب در رقابتِ شدیدی با یکدیگر بودند، به زودی هر یک از نواحیِ ایران به‌وسیله‌ی یکی از قبایل متصرف شد و یا این‌که چندین قبیله با اتحاد با یکدیگر در قلمرویی از ایران ساکن شدند. مقام‌های مهمِ اداری در تصاحبِ قبیله‌ی معینی قرار گرفت و مشاغلِ پایین‌تر به قبایلِ دیگر واگذار می‌شد. امویان، حاکمانِ ارسالی به سرزمین‌های فتح شده را کلاً از اعراب و آن هم از قبیله‌ی خود انتخاب می‌کردند و به این ترتیب به فکرِ علاقه‌ی دیگر قبایلِ عرب نبودند و آنان را تحتِ فشار قرار می‌دادند و حتی در مراسمِ رسمی کمتر شرکت می‌دادند.(۴)(ص ۳۷۴)

در خراسان، قبایلِ شمالِ عربستان حکومت می‌کردند و برای رهایی از آزارِ امویان، خود را موافق با سیادتِ آنان نشان می‌دادند. اعرابِ جنوبِ عربستان، تحملِ رفتارِ امویان را نداشتند و همین امر ابتدا سببِ بروزِ نفاق و بعدها مبارزه با امویان شد و دامنه‌ی این مبارزه به خراسان نیز کشیده شد و سرانجام سقوطِ امویان را شدت بخشید.(۱)اعرابِ خراسان با سقوطِ امویان اوضاعِ مناسبی در خراسان نداشتند زیرا از آن پس، اوضاعِ خراسان پس از حرکتِ ابومسلم، بیشتر رنگِ ایرانی به خود گرفت. در دهه‌های بعد، اعتراضاتِ نواحیِ اصطخر، بادغیس و ری، اقداماتِ کوچکی علیهِ اعراب بود.(۲)در زمانِ عباسیان، در خراسان حتی اعرابی که در این نواحی ساکن شده بودند، گرفتارِ درگیری‌های قبیله‌ای شدند.(۳)اینان اعرابی بودند که اغلب از بصره به نواحیِ مختلفِ ایران و از جمله به خراسان کوچ کرده بودند.

بزرگانِ خراسان و گروهِ دهقانان برای حفظِ موقعیتِ اجتماعیِ خود، خیلی سریع به اسلام گرویده بودند و البته با حفظِ فرهنگِ سنتی و ایرانیِ خود، بعدها نقشِ مهمی در پیداییِ فرهنگِ ایرانی_اسلامی ایفا کردند. همین امر، سببِ خروجِ متعددِ قبایل از آن ناحیه شد. از آن پس، خراسان موقعیتِ فرهنگیِ بهتری یافت و شرایطِ محیطی برای رشدِ زبان و فرهنگِ فارسی بیشتر شد. در طبرستان، اعراب نفوذی نداشتند و تا اواسطِ قرنِ سوم ه.ق/نهم م. حتی در اصفهان نیز تعدادِ کمی از اعراب زندگی می‌کردند.(۴)

در آذربایجان، اعرابِ یمنی و برخی وابستگانِ آنان تا قرنِ سومِ هجریِ قمری ساکن بودند.(۵)آنان اعرابِ ساکنِ نواحیِ کوفه، بصره و سوریه بودند که از قرنِ اولِ هجریِ قمری شروع به مهاجرت کرده بودند. زمین‌های آذربایجان یا به صورتِ تصاحب و یا به صورتِ خریداری به تملکِ اعراب درآمده بودند.(ص ۳۷۵)
 
در کوهستانِ زاگرس، تعدادِ کمی از اعراب ساکن شده بودند که از بین‌النهرین و همراهِ ایرانیان به این نواحی آمده بودند. خوارج نیز مدتِ کوتاهی در این منطقه پناه گرفته بودند.(۱)با روی کار آمدنِ عباسیان و از سالِ ۱۳۲ ه.ق/۷۵۰ م. و بعد، اعراب کمتر بر ایران سیادت می‌کردند و به تدریج اغلب مشاغلِ مهمِ حکومتی به دستِ ایرانیان اداره می‌شد. این سیاست، دلایلِ متعددی داشت:

۱. برکناریِ تدریجیِ خاندان‌های فرمانروای عرب و دور کردنِ طوایف از حکومت.
۲. کاهشِ مقاومت‌ها و حرکت‌های مذهبی در آغازِ حکومتِ عباسیان.
۳. اهمیت و افزایشِ نیروی آمیزش بینِ حکومتِ حاکم و ایرانیان.

پس از گذشتِ بیش از یک قرن از حکومتِ اعراب بر ایران، ازدواج‌هایی میانِ ایرانیان و اعراب، دلایلِ فوق را مستحکم کرده بود، زیرا فرزندانِ آنان بیشتر در محیطی ایرانی رشد یافته بودند‌. آنان فرزندانِ خاندان‌های محلی، اما مقتدر بودند که از جانبِ حکومتِ خلفا، حقوقِ ویژه‌ای نیز برای آنان در نظر گرفته می‌شد. پدرانِ آنان به سرعت به اسلام گرویده و موقعیت و قدرتِ محلیِ خود را حفظ کرده بودند. بنابراین فرهنگِ ایرانی و زبانِ فارسی در محیطِ خانوادگی و خصوصیّ آنان تسلطِ بیشتری داشت، البته از نظرِ جغرافیایی باید اذعان داشت که این امر در مناطقی که دور از مرکزِ خلافت بود، بیشتر وجود داشت. گاه حتی اعرابی که با ایرانیان ازدواج نکرده بودند، تحت‌تأثیرِ محیطِ زندگی، به فرهنگِ ایرانی خو می‌گرفتند، به‌ویژه آنانی که در ناحیه‌ی فارس و اصطخر زندگی می‌کردند.(۲)البته در ماوراءالنهر که جایگاهِ زبان و فرهنگِ ایرانی بود، حتی محافلِ متمرکزِ عرب نیز وجود داشت.(۳)در خراسان و قم(۴)و برخی مناطقِ سواحلِ خلیجِ فارس نیز محافلِ کوچکِ عرب‌زبان حضور داشتند که با گذشتِ زمان، به تدریج با فرهنگِ ایرانی آمیخته شدند و در قرونِ بعد، دیگر از آنان کمتر اثری دیده شده است. در ناحیه‌ی بین‌النهرین که ریشه‌ی آنان سامی بوده است، این تغییر کمتر دیده می‌شود.(ص ۳۷۶_۳۷۵)

 
یادداشت‌ها:
۱. بلاذری.احمد بن یحیی بن جابر، فتوح‌البلدان(بخش مربوط به ایران)، ترجمه‌ی آذرتاش آذرنوش، به تصحیح محمد فرزان، تهران، انتشارات سروش، ۱۳۴۶، ص ۱۴۲.
2. آنان اغلب از قبایلِ تَمیم، ربیعه، مُضّر، طی، اَزد، بَکر بن وائل و غیره بودند.
۳. بلاذری.احمد بن یحیی بن جابر، فتوح‌البلدان(بخش مربوط به ایران)، ترجمه‌ی آذرتاش آذرنوش، به تصحیح محمد فرزان، تهران، انتشارات سروش، ۱۳۴۶، مبحثِ《فتحِ خراسان》، ص ۱۶۲.
۴. تاریخ سیستان(مؤلف ناشناخته)، به تصحیح محمدتقی بهار، تهران، نشر خاور، ۱۳۱۴، ص ۹۵. حدودِ سالِ ۵۵ ه.ق/۶۷۵ م. حاکمِ سیستان نیز همین رویه را در بارعام به‌کار برد.

مأخذ: میراحمدی.مریم، تاریخ تحولات ایرانشناسی در دوران اسلامی، تهران، انتشارات طهوری، چاپ اول ۱۳۹۵

نقل از کانال زرتشت و مزدیسنان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...