۱۳۹۸ آذر ۲۷, چهارشنبه

دخمه: برج خاموشان زرتشتیان یزد

در یک فاصله چند میلی از شهر یزد، در محلی که صلح و آرامش درمیان کوهها حکم فرماست، برج بزرگی با ارتفاع زیاد در سکوت و هوای پاکیزه صحرا برپا ایستاده است. در ایران پنج برج از این قبیل برجها وجود دارد. دو برج در کرمان، دو برج در یزد و یکی در تهران. جاده ای که به این برجها منتهی می شود ناهموار و قدری خطرناک است و هم در آنجاست که زرتشتیان اموات خود را دفن می کنند. در کنار برج در کوچکی است که آن را باز می کنند و دو تن زرتشتی که مخصوص انجام دادن این کار می باشند میت را بر کف برج قرار می دهند. میت در این محل تنها می ماند تا پرندگانی که دائما مراقب و مواظب هستند یعنی لاشخورهای غول آسا از آسمان بیایند و بدن مرده را پاره پاره کنند و گوشت آن را بخورند و استخوانهای آن را بگذارند تا در گودال پائین بیفتد. در شهر یزد از یکی ارتفاع بیشتری مشرف به برج قدیمی و متروک می توان توده ای از استخوانهای سفید را در زیر اشعه سوزان آفتاب مشاهده کرد. در پای تپه ای که دخمه بر روی آن بنا شده است ده کوچکی با پرستشگاههائی که دارای سقف های کوچک گنبدی شکل است قرار دارد که زرتشتيان قبل از انتقال اموات به بالای برج، مراسم مذهبی را در این محل انجام می دهند. ( پروفسور براون در کتاب خود به نام یکسال درمیان ایرانیان ۱۸۸۸ - ۱۸۸۷ می نویسد که چگونه به او اجازه داده نشد که در دخمه کرمان از یک محل معینی بالاتر برود بدین معنی که در محلی که از سطح زمین تا ارتفاع برج ۲۰ یارد فاصله داشت کتیبه ای یافت که بر روی آن نوشته شده بود که هر کس از این نقطه پافرا تر گذارد لعنت به او باد) ممکن است در طی این سالها اوضاع تغییر کرده باشد چون در یزد که می گویند مردم آن متعصب تر از مردم کرمان می باشند و بیشتر پای بند آداب و رسوم مذهبی هستند، در مورد رفتن من تا بالای برج یعنی تادر دخمه هیچ گونه اعتراضی نشد. مستخدم يک نفر از محترمين يزد و دو نفر از زرتشتیان که نگهبانان برج بودند و یک زن و یک دختر خردسال در این بازدید همراه من بودند. زن و دختر خردسال که بدون چادر بودند و البسه زیبای پارسیان را در بر داشتند با خود مقداری خربزه و انار حمل می کردند. انار میوه ایست که اهمیت مذهبی مخصوص دارد. هنگامی که به بالای برج رسیدیم بلافاصله میوه ها را با آداب و سنن مذهبی در سکوت محض بریدند و آنها در مدخل برج قرار دادند. مدخل برج در کوچکی است با اندازه ای که یک میت را می توان به داخل برج برد. در حدود دو یا سه پا از کف برج دو قطعه سنگ از دیوار آن جلو آمده تا به عنوان جای پا برای «نساسالار» یعنی سالار مردگان هنگام قرار دادن میت در درون برج مورد استفاده قرار گیرد. در این محل به من اجازه دادند که مدت دو ساعت تنها بمانم و این حس کنجکاوی چند تن لاشخور زشت را برانگیخت و همینکه دیدند همراهان من پائين رفتند ناگهان از آسمان فرود آمدند. این حیوانات در تمام مدت این دو ساعت بالای دخمه پرواز می کردند و بعضی از اوقات وضع آنها در آسمان به قدری ثابت و استوار بود که شخص تصور می کرد از آسمان معلق شده اند. گاه گاه قدری به طرف بالا پرواز می کردند ولی دوباره پائین می آمدند تا این نکته را کشف نمایند که علت آمدن این مهمان غیر معمولی که برای غذای روزانه آنها آماده نشده، چیست؟(ص ۱۶۲ _ ۱۶۳)
در پائین برج، خانه اموات يا سردابه اجساد قرار دارد اینجا دهی با اطاقهای متعدد قرار دارد که مخصوص انجام دادن مراسم مذهبی قبل از تحویل دادن میت به حامل اموات است. ممکن است مرده ای را سه نفر حمل کنند ولی حداقل دونفر باید این کار را انجام دهند. این مراسم بسیار طولانی و پر شکوه است ولی قسمتی از آن از نظر مغرب زمینی ها نامطبوع می باشد. یکی از چیزهای عجیب مراسم ( سگ ديد) است و آن اینست که در فواصل معینی یک سگ باید به جسم میت نظر اندازد تا روح پليد و ناپاک را دور سازد. تاریخچه این مراسم به نخستین روزهای آتش پرستی بر می گردد. ساختمان خانه اموات، محلی که میت را قبل از قرار دادن در برج خاموشان در آن می گذارند دارای دو در است که. مظهر تولد و مرگ می باشند.، میت را از یک در وارد می کنند و از در دیگر خارج می سازند. «دنیا چیست - منزلی دو در که از یکی وارد و از دیگری خارج می شویم» دو نفر مرد که آنها را نسا سالار می نامند میت را به بالای برج می برند. این سفر به هیچ وجه مسافرت آسانی نیست چون جاده سربالا و ناهموار می باشد. در بالای برج مراسم کوتاه دیگری انجام می گیرد. سالارها برای فرشتگان و برای میت دعا می خوانند و پس از برداشتن کفن با این عبارات با ميت وداع می نمایند:
مترس و ملرز
چون این محل هزاران سال عمر دارد
 اینجا آرامگاه پدران ما
مادران ما و اجداد ماست.
پس از آن حمل کنند گان میت باز می گردند و لاشخوران پائین می آیند تا گوشت میت را ببلعند.
هیچکس در میهمان نوازی به پای نگهبانان برج نمی رسد. پس از پائین آمدن ، چای آماده بود و یک قالیچه بر کف یکی از این اطاقهای کوچک ولی خنک گسترده بودند و یکی از این زرتشتیان به وسیله یک نیلبک پنج پرده ای آهنگی را می نواخت. هنگام بازگشت از میان دشت به سوی شهر یزد، در آن هوای گرم بعد از ظهر ماه سپتامبر، که درجه در محل سایه ۱۱۰ فارنهایت را نشان می داد، احترام و محبت من نسبت به حمل کنندگان میت که باید آن را از یزد به برج خاموشان ببرند زیاد تر شد چون فاصله شهر با این برج دو یا سه فرسخ (در حدود ده میل) است.(ص ۱۶۳ _ ۱۶۴)
گرچه عده معدودی از مردم انگلستان شاهد این مراسم بوده اند ولی ترتیب به جای آوردن مراسم مزبور نزد آنها معروف می باشد. هنگامی که روحانیان زرتشتی مشغول انجام دادن مراسم مذهبی هستند پارچه سفیدی روی دهان خود می بندند تا نفس یا آب دهانشان شعله مقدس را آلوده نسازد. در تفت عده زیادی زرتشتی زندگی می کنند. تفت شهر کوچکی است که در چند میلی شهر یزد واقع گردیده است،  مردم این شهر اغلب به شغل باغبانی اشتغال دارند. چون برطبق آئین زرتشتیان و همانطور که در نسخ اوستا ذکر شده کشاورزی یکی از شریف ترین مشاغل است. تفت شهر کوچک جالب توجهی است و اگر هنگام غروب آفتاب این شهر را با صد ها گنبد کوچکش از بستر خشک رودخانه بنگریم مثل نعلبکی مملو از حباب بنظر می آید. در مقایسه با سایر شهرها زندگی مردم شهر یزد کمتر تغییر کرده است حتی خانه های اروپائیان تحت تأثیر سبک معماری ایرانی قرار گرفته. بواسطه کمبود چوب و الوار در خانه های این محل قفسه زیاد یافت نمی شود ولی هریک از دیوارهای یک اطاق محتوی سه یا چهار طاقچه می باشد که کار طبقات قفسه را انجام می دهد؛ این طاقچه ها معمولا در ارتفاع سه یا چهارپا از کف اطاق ساخته می شوند . ایرانیان از این طاقچه ها برای جای دادن قليان و سینی های برنجی مخصوص چای، استفاده می کنند در صورتی که اروپائیان آنها را به عنوان انبار اشیاء نفیسی که از بازار خریده اند مورد استفاده قرار می دهند. بعضی از اوقات نیز آنها را با خرجین های ایرانی فرش می کنند و به عنوان قفسه کتاب از آن استفاده می کنند. این طاقچه ها غیر از صرفه جوئی در میزان مصرف خشت در ساختمان خانه، از لحاظ معماری نیز جنبه تزئینی دارد. اروپائیان معمولا از قنات خاص خود استفاده می کنند و يا جزو اولین کسانی هستند که از آب قناتی که به باغ آنها میاید استفاده می نمایند. آب انبارهای خصوصی نیز مانند آب انبارهای عمومی دارای راه پله های تاریکی می باشد. با کمک چراغ می توان تعداد زیادی ماهی را که خودشان بهتر می دانند چگونه به آنجا راه یافته اند مشاهده کرد. می گویند که همه آنها کوراند. مردم یزد از وجود پشه های ریزی که حتی از تور پشه بند به درون میایند رنج می برند این پشه ها موجب بروز نوعی بیماری خاص است. گاه گاه نیز عقرب مردم این شهر و همچنین شهر کرمان را مورد لطف قرار می دهد. بعضی از اوقات از رتیل های منفور نیز باید احتراز جست.(ص ۱۶۴ _ ۱۶۶)

ماخذ: ریچاردز، فرد. سفرنامه فرد ریچاردز. ترجمه: مهین دخت صبا. بنگاه ترجمه و نشر کتاب. سال ۱۳۴۳
نقل از کانال پژوهشی در فرهنگ زرتشتی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...