۱۳۹۸ مهر ۲۴, چهارشنبه

روزی که جهانیان برای نخستین بار انسانیت و آدمیگری و آزادی را به‌چشم دیدند

درباره برگردان متن كتبيه كورش بزرگ در كتاب «سرزمين جاويد» فراهم آوردگان آن، ماژيران موله هرتزفلد گيرشمن.
این نويسنگان در اين كتاب باور دارند كه منشور آزادی كورش (در حدود ۲۵۴۳سال پیش) به مراتب از اعلاميه حقوق بشر انقلابيون فرانسه در سده ۱۷ ميلادی و اعلاميه حقوق بشر سده ۲۰ ميلادی سازمان ملل متحد، برتر و معنويت بيشتری دارد.
منشور و اعلاميه كورش در سال۵۳۹ پیش از ميلاد، پس از تسخير و پیروزی بر شهر بابل صادر شده است.كورش پس از پایان زمستان در نخستین روز بهار، در بابل تاج‌گزاری كرد.
گزارش كامل تاج‌گزاری كورش و رخدادهای آن دوران، بگونه گسترده و کامل توسط گزنفون سردار و مرد جنگی و فيلسوف و مورخ يونانی بایگانی و بيان شده‌است.
كورش پس از تاج‌گزاری، در معبد مردوک خدای بزرگ بابل، منشور آزادی نوع بشر را برای همگان خواند. متن سخنرانی و كتبيه كورش تا اين اواخر ناپیدا بود. تا اينكه اكتشافات میانرودان از ويرانه قديم شهر «اور» كتبيه‌ای بدست آمد و پس از ترجمه نمایان و آشکار شد، همان متن منشور آزادی نوع بشر كورش می‌باشد.
اين كتيبه سنگی اينک در كتابخانه ملی انگلستان نگهداری می‌شود. بدون ترديد از قديمی‌ترين و مهمترين اسناد حقوق بشر در تاريخ باستان می‌باشد.
در اين كتبيه كورش خود را معرفی نموده و نام پدر، نیا نخست، دوم و سوم خويش را نام می‌برد و اعلام می‌دارد كه پادشاه ايران و پادشاه بابل و پادشاه كشورهای پیرامون ايران می‌باشد، آنگاه در مقام بيان حقوق بشر و منشور آزادی خويش اعلام می‌دارد.

برگردان سنگ نبشته کورش بزرگ:
همه جهان مرد ناشایستی به‌نام نبونید به فرمانروایی کشورش رسیده بود. او آیین‌های کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی جای آن گزاشت.
معبدی به پیروی از نیایشگاه «ازگیلا» برای شهر «اور» و دیگر شهرها ساخت. او کار ناشایست قربانی‌کردن را رواج داد که پیش از آن نبود. هر روز کارهایی ناپسند می‌کرد. خشونت و بدکرداری.
او کارهای روزمره را دشوار ساخت. او با مقررات نامناسب در زندگی مردم دخالت می‌کرد، اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستش مردوک «Marduk» خدای بزرگ روی برگرداند.
او مردم را به‌سختی معاش دچار کرد، هر روز به شیوه‌ای ساکنان شهر را آزار می‌داد، او با کارهای خشن خود مردم را نابود می‌کرد همه مردم را.
از ناله و دادخواهی مردم، انلیل«Enlil» خدای بزرگ(مردوک) ناراحت شد دیگر ایزدان آن سرزمین را ترک کرده بودند(منظور آبادانی و فراوان و آرامش).
مردم از خدای بزرگ می‌خواستند تا به وضع همه باشند‌گان روی زمین که زندگی و کاشانه‌یشان رو به ویرانی میرفت، توجه کند. مردوک خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به بابل بازگردند.
ساکنان سرزمین سومر«Sumer» و اکد«Akad» مانند مردگان شده بودند. مردوک به سوی آنان متوجه شد و بر آنان مهربانی آورد. مردوک به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همه کشورها به جستجو پرداخت، به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد.
آنگاه او نام کورش پادشاه انشان«Anshan» را برخواند، از او به‌نام پادشاه جهان یاد کرد.
او تمام سرزمین گوتی«Guti» و همه مردمان ماد را به فرمانبرداری کورش درآورد. کورش با هر «سرسیاه»(منظور همه انشان‌ها) دادگرانه رفتار کرد.
کورش با راستی و دادگری کشور را اداره می‌کرد. مردوک خدای بزرگ با شادی از کردار نیک و اندیشه نیکِ این پشتیبان مردم خرسند بود.
بنابراین او کورش را برانگیخت تا راه بابل را در پیش گیرد، چنانچه خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمی‌داشت.
لشگر پرشمار او همچون آب رودخانه شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگ افزارها در کنار او ره می‌سپردند.
مردوک کمک کرد تا کورش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابل وارد شود. او بابل را از هر بلایی ایمن داشت. او نبونبد شاه را بدست کورش سپرد.
مردم بابل، سراسر سرزمین سومر و اکد و همه فرمانروایان محلی فرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادان شدند و با چهره‌های درخشان او را بوسیدند.
مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند. همه ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند.
منم کورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهارگوشه جهان.
پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نوه کورش، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیره چیش‌پیش، شاه بزرگ، شاه اَنشان.
از دودمانی که همیشه شاه بوده‌اند و فرمانروایی‌اش را بل «Bel» (خدا) و نبو «Nabu» گرامی می‌دارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند.
آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مردوک دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.

ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد. نگزاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
درونی شهر بابل و جایگاه ورجاوندش قلب مرا تکان داد. من برای آشتی کوشیدم. نبونید مردم درمانده بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خورشان آنان نبود.
من برده‌داری را برانداختم، به بدبختی آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند، فرمان دادم که هیچ‌کس اهالی شهر را از هستی نابود نکنند. مردوک از کردار نیک من خشنود شد.
او بر من، کورش که ستایشگر او هستم و بر کمبو‌جیه پسر من و همچنین بر همه سپاهیان من، برکت و مهربانی‌اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مر‌دوک همه شاهان بر او‌رنگ پادشاهی نشسته‌اند.
همه پادشاهان سرزمینهای جهان، از دریای بالا تا دریای پایین(دریای مدیترانه تا شاخاب پارس)، همه مردم سرزمین‌های دوردست، همه پادشاهان آموری«Amuri» همه چادر‌نشینان، مرا خراج گزاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از ... تا آشور و شوش.
من شهرهای آ‌گاده«Agadeh» اشنو‌نا«Eshnuna» ز‌مبان«Zamban» مِتو‌رنو«Meturnu» دیر«Der» سرزمین گوتیان و همچنین شهرهای آن‌سوی دجله که ویران شده بود را از نو ساختم.
فرمان دادم همه نیایشگاه‌هایی را که بسته شده بود، بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم. همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند به جایگاه‌های خود برگرداندم، خانه‌های ویران آنان را آباد کردم.
همچنین پیکره خدایان سومر و اکد را که نبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودی مردوک به شادی و خرمی، به نیایشگاه‌های خودشان بازگرداندم، باشد که دل‌ها شاد گردد. بشود که خدایانی که آنان را به جایگاه ورجاوند نخستین‌شان بازگرداندم، هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پربرکت و نیک‌خواهانه برایم بیابند، بشود که آنان به خدای من مردوک بگویند: کورش شاه، پادشاهی است که ترا گرامی می‌دارد و پسرش کمبوجیه.
بی‌گمان در روزهای سازندگی، همگیِ مردم بابل پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم جامعه‌ای آرام مهیا ساختم و آشتی و آرامش را به همه مردم پیشکش کردم.
باروی بزرگ شهر بابل را استوار گردانیدم... دیوار آجری خندق شهر را، که هیچ‌یک از شاهان پیشین با بردگانِ به بیگاری گرفته شده به پایان نرسانده بودند، به انجام رساندم. دروازه‌های بزرگ برای آنها گزاشتم با درهایی از چوب سدر و ردکشی از فلز.

می‌ستایم نخستین ابرمرد نیک جهان کورش بزرگ ایرانی را.
نقل از کانال ایــرانـیـان_زرتـشــتــی🔥

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...