۱۳۹۸ شهریور ۲۲, جمعه

اعراب با ایران چه کردند؟

در سال ۶۳۶ میلادی اعراب به ایران حمله کردند. بسیاری از ما از جنایت اعراب کم و بیش شنیده‌ایم. کیست که نداند تازیان با ما چه کردند!؟ با این وجود اما از اسناد و جزئیات این وقایع بی‌‌خبریم. این فقر آگاهی‌ تا آنجا پیش رفته که متاسفانه عده‌ای نیز بر این گمان هستند که ایرانیان با آغوش باز به استقبال اعراب شتافتند. در آن دوران وحشتناک، نپذیرفتن اسلام به معنی ازدست‌رفتن جان و مال و ناموس بود. اسناد جنایات اعراب در ده‌ها کتاب معتبر بیان شده که آن را غیرقابل‌انکار می‌کند. اعرابِ شبه‌جزیره‌ی عربستان در طی گشودن پیاپی شهرهای ایران، قساوتی در خور شهرت تاریخی‌شان بروز دادند. سوزاندن شهر، آتش زدن کتب، برکندن درختان، کشتار مردان و برده‌‌گرفتن زنان و کودکان و فروش آنان در بازارهای عربستان از جمله این جنایت بود. بارها کار بدانجا رسانیدند که مردان اسیر را می‌کشتند تا جوی خون برانند.
ایرانیان در جنگ جلولاء و جنگ نهاوند از خود مقاومت درخشانی نشان دادند. اعراب در این جنگ سفاکی و خشونت بسیار کردند. در این جنگ تعداد فراوانی از زنان و کودکان ایرانی به اسارت رفتند و از اموال و غنیمت‌ها چندان نصیب اعراب گردید که در هیچ کتابی اندازه‌ی آن ذکر نشده است. عبدالحسین زرین‌کوب در کتاب دو قرن سکوت می‌نویسد:
«فاتحان، گریختکان را پی گرفتند؛ کشتار بی‌شمار و تاراج‌گیری به اندازه‌ای بود که تنها سیصدهزار زن و دختر به بند کشیده شدند. شصت‌هزار تن از آنان به همراه نهصد بار شتری زر و سیم بابت خمس به دارالخلافه فرستاده شدند و در بازارهای برده‌فروشی اسلامی ‌به فروش رسیدند. با زنان دربند به نوبت همخوابه شدند و فرزندان پدر‌ناشناخته‌ی بسیار بر جای نهادند.»

پس از تسلط اعراب نیز ایرانیان هرگز دست از مقاومت در برابر آنان برنداشتند. درطول سال‌های اشغال در همه‌ی شهر‌ها و ولایات ایران؛ اعراب با مقاومت‌های سخت مردم روبرو شدند. در اکثر شهرها پایداری و مقاومت ایرانیان بی‌رحمانه سرکوب گردید که به موارد ذیل می‌توان اشاره کرد:
در حمله به سیستان مردم مقاومت بسیار و اعراب خشونت بسیار کردند به طوری که ربیع ابن زیاد (سردار عرب) برای ارعاب مردم و کاستن از شور مقاومت آنان دستور داد تا صدری بساختند از آن کشتگان (یعنی اجساد کشته شدگان جنگ را روی هم انباشتند) و هم از آن کشتگان تکیه‌گاه‌ها ساختند؛ و ربیع ابن زیاد بر شد و بر آن نشست و قرار شد که هر سال از سیستان هزارهزار (یک میلیون) درهم به امیر دهند با هزار غلام‌بچه و کنیز. (کتاب تاریخ سیستان صفحه۳۷، ۸۰ - کتاب تاریخ کامل جلد1 صفحه ۳۰۷)
در حمله‌ی اعراب به ری، مردم شهر پایداری و مقاومت بسیار کردند؛ به طوری که مغیره (سردار عرب) در این جنگ چشم‌ش را از دست داد. مردم جنگیدند و پایمردی کردند و چندان از آنها کشته شدند که کشتگان را با نی شماره کردند و غنیمتی که خدا از ری نصیب مسلمانان کرد همانند غنائم مدائن بود. (کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه ۱۹۷۵)
در حمله به شاپور نیز مردم پایداری و مقاومت بسیار کردند به گونه‌ای که عبیدا (سردار عرب) به سختی مجروح شد آن‌چنان که به هنگام مرگ وصیت کرد تا به خونخواهی او، مردم شاپور را قتل‌عام کنند؛ سپاهیان عرب نیز چنان کردند و بسیاری از مردم شهر را بکشتند. (کتاب فارسنامه ابن بلخی؛ صفحه ۱۱۶ -کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه ۲۰۱۱)


در حمله به الیس، جنگی سخت بین سپاهیان عرب و ایران در کنار رودی که به سبب همین جنگ بعد‌ها به «رود خون» معروف گردید در گرفت، در برابر مقاومت و پایداری سرسختانه‌ی ایرانیان، خالد ابن ولید نذر کرد که اگر بر ایرانیان پیروز گردید «چندان از آنها بکشم که خون‌ها‌شان را در رودشان روان کنم» و چون پارسیان مغلوب شدند؛ به دستور خالد «گروه گروه از آنها را که به اسارت گرفته بودند، می‌آوردند و در رود گردن می‌زدند» مغیره گوید که «بر رود آسیاب‌ها بود و سه روز پیاپی با آب خون آلود، قوت سپاه را که هجده هزار کس یا بیشتر بودند، آرد کردند ... کشتگان (پارسیان) در الیس هفتادهزار تن بود. (کتاب تاریخ طبری؛ جلد چهارم؛ صفحه ۱۴۹۱- کتاب تاریخ ده هزار ساله ایران؛ جلد دوم برگ ۱۲۳)
در شوشتر؛ مردم وقتی از تهاجم قریب‌الوقوع اعراب با خبر شدند، خارهای سه پهلوی آهنین بسیار ساختند و در صحرا پاشیدند. چون قشون عرب به آن حوالی رسیدند، خارها به دست و پای ایشان بنشست و مدتی در آنجا توقف کردند. پس از تصرف شوشتر، لشکر اعراب در شهر به قتل و غارت پرداختند و آنانی را که از پذیرفتن اسلام خودداری کرده بودند، گردن زدند. (کتاب الفتوح صفحه ۲۲۳ – کتاب تذکره شوشتر؛ صفحه۱۶)

در چالوس رویان، عبدالله ابن حازم مامور خلیفه‌ی اسلام به بهانه‌ی دادرسی و رسیدگی به شکایات مردم دستور داد تا آنان را در مکان‌های متعددی جمع کردند و سپس مردم را یک‌یک به حضور طلبیدند و مخفیانه گردن زدند به طوری که در پایان آن روز هیچ کس زنده نماند... ودیه‌ی چالوس را آن‌چنان خراب کردند که تا سال‌ها آباد نشد و املاک مردم را به زور می‌بردند. (کتاب تاریخ طبرستان صفحه ۱۸۳ - کتاب تاریخ رویان؛ صفحه ۶۹)
در حمله به سرخس، اعراب همه‌ی مردم شهر را به جز یک‌صد نفر؛ کشتند. (کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم؛ صفحه ۲۰۸و ۳۰۳)
در حمله به نیشابور مردم امان خواستند که موافقت شد اما اعراب چون از اهل شهر کینه داشتند، به قتل و غارت مردم پرداختند به طوری که «آن روز از وقت صبح تا نماز شام می‌کشتند و غارت می‌کردند.» (کتاب الفتوح؛ صفحه ۲۸۲)
در حمله‌ی اعراب به گرگان، مردم با سپاهیان به سختی جنگیدند به طوری که سردار عرب (سعید بن عاص) از وحشت نماز خوف خواند. پس از مدت‌ها پایداری و مقاومت، سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعید ابن عاص به آنان «امان» داد و سوگند خورد «یک تن از مردم شهر را نخواهد کشت» مردم گرگان تسلیم شدند اما سعید ابن عاص همه‌ی مردم را بقتل رسانید به جز یک تن و در توجیه پیمان‌شکنی خود گفت: «من قسم خورده بودم که یک تن از مردم شهر را نکشم! تعداد سپاهیان عرب در حمله به گرگان هشتاد هزار تن بود. (کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶ - کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم ؛ صفحه ۱۷۸)
پس از فتح "استخر" (سالهای ۲۸-۳۰ هجری) مردم آن‌جا سر به شورش برداشتند و حاکم عرب آنجا را کشتند. اعراب مجبور شدند برای باردوم "استخر" را محاصره کنند. مقاومت و پایداری ایرانیان آن‌چنان بود که فاتح "استخر" (عبدالله بن عامر) را سخت نگران و خشمگین کرد به طوری که سوگند خورد که چندان بکشد از مردم "استخر" که خون براند. پس خون همگان مباح گردانید و چندان کشتند خون نمی‌رفت تا آب گرم به خون ریختند پس برفت و عده‌ی کشته‌شدگان که نام‌بردار بودند "چهل هزار کشته" بودند، بیرون از مجهولان.(کتاب فارسنامه ابن بلخی صفحه 135-- کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم صفحه ۱۶۳)


رامهرمز نیز پس از جنگی سخت به تصرف سپاهیان اسلام در آمد و فاتحان عرب، بسیاری از مردم را کشتند و زنان و کودکان فراوانی را برده ساختند و مال و متاع هنگفتی بچنگ آوردند. (کتاب الفتوح؛ صفحه ۲۱۵)
مردم کرمان نیز سال‌ها در برابر اعراب مقاومت کردند تا سرانجام در زمان عثمان، حاکم کرمان با پرداخت دو میلیون درهم و دو هزار غلام‌بچه و کنیز، بعنوان خراج سالانه، با اعراب مهاجم صلح کردند. (کتاب تاریخ یعقوبی صفحه ۶۲ -کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶, ۲۱۱۸ - کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم صفحه ۱۷۸,۱۷۹)
جنایات اعراب تنها به این شهر‌ها ختم نشده است و این‌ها تنها گوشه‌ای از تاراج میهن‌مان به دست تازیان بود و آشکارا مقاومت ایرانیان در برابر آنان را ثابت می‌کند.
در کتاب عقدالفرید چاپ قاهره-جلد ۲ صفحه ۵ -
سخنی از خسرو پرویز نقل شده که می‌گوید:
«اعراب را نه در کار دین هیچ خصلت نیکو یافتم و نه در کار دنیا. آن‌ها را نه صاحب عزم و تدبیر دیدم و نه اهل قوت و قدرت. آن‌گاه گواه فرومایگی و پستی همت آنها همین بس که آنها با جانوران گزنده و مرغان آواره در جای و مقام برابرند. فرزندان خود را از راه بینوایی و نیازمندی می‌کشند و یکدیگر را بر اثر گرسنگی و درماندگی می‌خورند. از خوردنی‌ها و پوشیدنی‌ها و لذت‌ها و کامروانی‌های این جهان یکسره بی‌بهره‌اند.»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...