۱۳۹۸ مرداد ۱۸, جمعه

چهردادنامه، نسک گمشده‏ی اوستایی

فرشید ابراهیمی
نسب نامه‏ی دولت کیقباد / ورق بر ورق هر سویی برده باد (نظامی)
شاید نخستین ریشه‌های تاریخ نگاری آریایی را می‌باید در نسک (=نسخه)های باستانی اوستا بازجست که از کهن‌ترین میراث ادبی فلات ایران به شمار می‏روند.
برابر با آگاهی‌هایی که در متن‌های زبان پهلوی در پیش از اسلام و سنت تاریخ نگاری در پس از اسلام فرادست آمده، بخش‌های ارزشمندی از اوستای کهن که بزرگ‌ترین دانشنامه‏ی دینی و علمی در ایران باستان به شمار می‏رفت، در آتش کین تازندگان بیگانه بسوخت و در این میان یکی از نسک‌های گمشده‏ی اوستا که در متن‌های باستانی از آن یاد شده، «چیترادات نسک» نام داشت که ما آن را «چهردادنامه» می‏خوانیم.
این نام : در زبان اوستایی : «چیثره داته»(čithradāta)، در پهلوی : «چیتردات» (نسک) (čitr (čihr) dāt) یا : «جیراشت» (jirāšt) و به گفته‏ی مسعودی (سده‏ی چهارم هجری) : «جیرشت» (jirašt)، و در پارسی : «چهرداد» (نسک) است.
بخش نخست واژه از ریشه‏ی اوستایی: چیثرَ ((čithra {clip_image002} به معنی تخمه و نژاد (چهر).
و بخش دوم : داتَdāta) ) {clip_image004} به معنی قانون یا آفرینش (داد) است.
و روی هم : آفرینش نژادها یا آگاهی‏های نژادی و نسبی (نژاد نامه – نسب نامه) معنی می‏دهد.
چهرداد نسک اوستایی دارای ۲۲ بخش و دوازدهمین نسک از نسک‌های بیست و یک گانه‏ی اوستای باستانی بوده (اما روایت داراب هرمزدیار آن را چهاردهمین نسک اوستایی می‌داند) است.
شوربختانه اکنون متن اصلی و اوستایی چهردادنامه برجای نمانده، اما گزیده و گزارشی از آن را می توان در بخش ۱۳ از دفتر هشتم دینکرت نگریست.
اما آیا نگارنده‏ی دینکرت، در سده‏ی سوم هجری نسخه‏ای از چهردادنامه را در دست داشته است؟
آری، زیرا ابوالحسن علی بن حسین مسعودی نیز چنانکه اشاره شد، آن را از نسک های اوستای روزگار خود (سده‏ی چهارم هجری) برشمرده است:
«ابستا (= اوستا) را به وسیله‏ی میله‌های طلا به زبان فارسی قدیم بر دوازده هزار پوست گاو کنده بودند. اکنون هیچ کس معنی این زبان را نمی‏داند و بعضی از سوره‌ها به فارسی کنونی نقل شده که به دست دارند و در نمازهای خویش می‏خوانند. مانند اشتاذ و «جترشت»( = چیتریشت = نژاد نیایش = چیتر نسک) و بانیست و هادخت و سوره‌های دیگر. موضوع «جترشت» قصه‏ی آغاز و انجام جهان است و هادوخت موعظه است.»(۱)
بنابراین، این آگاهی خود می‏رساند که چهردادنامه در یورش گجسته اسکندر و تازیان از میان نرفته بوده و در پس از اسلام (سده‌های سوم و چهارم) در جامعه‏ی زرتشتی نیایش(نیایش نژادها و دوده‌های ایرانی = چهریشت) می‏شده است.
در همین روند شایسته‏ی بررسی است منظومه‏ای به زبان پارسی با نام «زراتشت نامه»(سروده‏ی زرتشت بهرام پژدو که در سده‏ی هفتم هجری (سده‏ی دوازدهم میلادی) به نگارش درآمده و گویا نگارنده‏ی آن زند این متن (ترجمه‏ی پهلوی) را در دست داشته و در گفتار زایش و سرگذشت اشوزرتشت از آن سود جسته است :
یکی دفتری دیدم از خسروی / به خطی که خوانی ورا پهلوی
نهاده بر موبد موبدان / سر و افسر بخردان و ردان
نبشته برو «سرگذشت جهان» / «ز احوال پیشینگان و شهان»
همان شرح وستا و زند آن زمان / که آورد زرتشت انوشه روان
«همان قصه‏ی زادن از مادرش / ازآن رفته احوال ها بر سرش»
مرا گفت دانش درین روزگار / ز بهر چنین روز آید بکار
همی بینی این قصه های کَهُن / کزو یاد نارد کسی اصل و بُن
ندارد بدین خط کسی دستگاه / بترسم که گردد به یک ره تباه
همان به که این را به نظم آوری / به پاکیزه گفتار و خط دری
ز دانش بیارای این دین پاک / کنی تازه این رسم و آیین پاک
مگر نو شود این سخن در جهان / بخوانند هر کس از این داستان
همه کس ببیند ازو راه راست / که دردین پاکیزه و رسم ماست
در متن پهلوی «شایستِ نشایست» نیز، از چهردادنامه یاد شده است :
(پیرامون مشورت با نیکان) :
«یکی این که امور را به همپرسی (= مشاورت) با نیکان باید کرد < و> اندازه‏ی (= مثل) آن نیز در «چهرداد» (نسک) پیدا <است> که سپندارمذ به منوچهر گفت که . . . »(۲)
در چهردادنامه از نژادها و نسب‌نامه‌ها و چگونگی فرمانروایی‌های ایرانی به ویژه پیشدادیان و کیانیان، و زایش و سرگذشت پیامبر ایرانی (اشوزرتشت اسپیتمان) سخن رفته بود.
چهردادنامه دربرگیرنده‏ی نژادهای مردمان از کیومرث(نخستین مردم)، چگونگی آفرینش مشی و مشیانه، گسترش و پراکندگی گونه‌های مردمان در هفت کشور زمین (هفت اقلیم) و آیین های گوناگون نژادها تا هنگامه‏ی زایش زرتشت بوده است.
و برابر با آگاهی‏هایی که از گفتارهای چهردادنامه در دست است، این دفتر گمشده، از باستانی ترین گام‏های تاریخ نویسی و از ریشه های آیین نامه ها، تاج نامه ها و شاهنامه های ایران باستان به شمار می‏رود.
یاری‌نامه:
۱-التنبیه و الاشراف، ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، ترجمه‏ی ابوالقاسم پاینده، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹، رویه‏ی ۸۶
۲ – شایست نشایست، فصل دهم، بند ۲۸، بنگرید به : کتایون مزداپور، موسسه‏ی مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۹، رویه‏ی ۱۳۱٫
نقل از تارنمای یتااهو

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جشن سپندارمزگان

#مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از اینروی بر خود م...