فرشید ابراهیمی
نسب نامهی دولت کیقباد / ورق بر ورق هر سویی برده باد (نظامی)
شاید نخستین ریشههای تاریخ نگاری آریایی را میباید در
نسک (=نسخه)های باستانی اوستا بازجست که از کهنترین میراث ادبی فلات
ایران به شمار میروند.
برابر با آگاهیهایی که در متنهای زبان پهلوی در
پیش از اسلام و سنت تاریخ نگاری در پس از اسلام فرادست آمده، بخشهای
ارزشمندی از اوستای کهن که بزرگترین دانشنامهی دینی و علمی در ایران
باستان به شمار میرفت، در آتش کین تازندگان بیگانه بسوخت و در این میان
یکی از نسکهای گمشدهی اوستا که در متنهای باستانی از آن یاد شده،
«چیترادات نسک» نام داشت که ما آن را «چهردادنامه» میخوانیم.
این نام : در زبان اوستایی : «چیثره داته»(čithradāta)،
در پهلوی : «چیتردات» (نسک) (čitr (čihr) dāt) یا : «جیراشت» (jirāšt) و
به گفتهی مسعودی (سدهی چهارم هجری) : «جیرشت» (jirašt)، و در پارسی :
«چهرداد» (نسک) است.
و روی هم : آفرینش نژادها یا آگاهیهای نژادی و نسبی (نژاد نامه – نسب نامه) معنی میدهد.
چهرداد نسک اوستایی دارای ۲۲ بخش و دوازدهمین نسک از
نسکهای بیست و یک گانهی اوستای باستانی بوده (اما روایت داراب هرمزدیار
آن را چهاردهمین نسک اوستایی میداند) است.
شوربختانه اکنون متن اصلی و اوستایی چهردادنامه برجای
نمانده، اما گزیده و گزارشی از آن را می توان در بخش ۱۳ از دفتر هشتم
دینکرت نگریست.
اما آیا نگارندهی دینکرت، در سدهی سوم هجری نسخهای از چهردادنامه را در دست داشته است؟
آری، زیرا ابوالحسن علی بن حسین مسعودی نیز چنانکه اشاره شد، آن را از نسک های اوستای روزگار خود (سدهی چهارم هجری) برشمرده است:
«ابستا (= اوستا) را به وسیلهی میلههای طلا به زبان
فارسی قدیم بر دوازده هزار پوست گاو کنده بودند. اکنون هیچ کس معنی این
زبان را نمیداند و بعضی از سورهها به فارسی کنونی نقل شده که به دست
دارند و در نمازهای خویش میخوانند. مانند اشتاذ و «جترشت»( = چیتریشت =
نژاد نیایش = چیتر نسک) و بانیست و هادخت و سورههای دیگر. موضوع «جترشت»
قصهی آغاز و انجام جهان است و هادوخت موعظه است.»(۱)
بنابراین، این آگاهی خود میرساند که چهردادنامه در
یورش گجسته اسکندر و تازیان از میان نرفته بوده و در پس از اسلام (سدههای
سوم و چهارم) در جامعهی زرتشتی نیایش(نیایش نژادها و دودههای ایرانی =
چهریشت) میشده است.
در همین روند شایستهی بررسی است منظومهای به زبان
پارسی با نام «زراتشت نامه»(سرودهی زرتشت بهرام پژدو که در سدهی هفتم
هجری (سدهی دوازدهم میلادی) به نگارش درآمده و گویا نگارندهی آن زند این
متن (ترجمهی پهلوی) را در دست داشته و در گفتار زایش و سرگذشت اشوزرتشت از
آن سود جسته است :
یکی دفتری دیدم از خسروی / به خطی که خوانی ورا پهلوی
نهاده بر موبد موبدان / سر و افسر بخردان و ردان
نبشته برو «سرگذشت جهان» / «ز احوال پیشینگان و شهان»
همان شرح وستا و زند آن زمان / که آورد زرتشت انوشه روان
«همان قصهی زادن از مادرش / ازآن رفته احوال ها بر سرش»
مرا گفت دانش درین روزگار / ز بهر چنین روز آید بکار
همی بینی این قصه های کَهُن / کزو یاد نارد کسی اصل و بُن
ندارد بدین خط کسی دستگاه / بترسم که گردد به یک ره تباه
همان به که این را به نظم آوری / به پاکیزه گفتار و خط دری
ز دانش بیارای این دین پاک / کنی تازه این رسم و آیین پاک
مگر نو شود این سخن در جهان / بخوانند هر کس از این داستان
همه کس ببیند ازو راه راست / که دردین پاکیزه و رسم ماست
در متن پهلوی «شایستِ نشایست» نیز، از چهردادنامه یاد شده است :
(پیرامون مشورت با نیکان) :
«یکی این که امور را به همپرسی (= مشاورت) با نیکان
باید کرد < و> اندازهی (= مثل) آن نیز در «چهرداد» (نسک) پیدا
<است> که سپندارمذ به منوچهر گفت که . . . »(۲)
در چهردادنامه از نژادها و نسبنامهها و چگونگی
فرمانرواییهای ایرانی به ویژه پیشدادیان و کیانیان، و زایش و سرگذشت
پیامبر ایرانی (اشوزرتشت اسپیتمان) سخن رفته بود.
چهردادنامه دربرگیرندهی نژادهای مردمان از
کیومرث(نخستین مردم)، چگونگی آفرینش مشی و مشیانه، گسترش و پراکندگی
گونههای مردمان در هفت کشور زمین (هفت اقلیم) و آیین های گوناگون نژادها
تا هنگامهی زایش زرتشت بوده است.
و برابر با آگاهیهایی که از گفتارهای چهردادنامه در
دست است، این دفتر گمشده، از باستانی ترین گامهای تاریخ نویسی و از ریشه
های آیین نامه ها، تاج نامه ها و شاهنامه های ایران باستان به شمار میرود.
یارینامه:
۱-التنبیه و الاشراف، ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، ترجمهی ابوالقاسم پاینده، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹، رویهی ۸۶
۲ – شایست نشایست، فصل دهم، بند ۲۸، بنگرید به : کتایون مزداپور، موسسهی مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۹، رویهی ۱۳۱٫
نقل از تارنمای یتااهو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر