پی. ئو. اسکیِروُ
در حالی که نثارگر با نثارِ اثربخشِ خود، اهورهمزدا را به سلطنتِ عالَم بازمیگرداند و برای حفظِ سامان در جهان، از جمله در جامعهی خودِ نثارگر، متکی به اوست، کارِ شاه_که اهورهمزدا به خاطرِ آن انتخاباش کرده است_کارِ سربازی است که برای برقراریِ سامان در سرزمینِ خویش به نبرد برمیخیزد:
داریوش در نقشرستم(DNa 31_36)
چون اهورهمزدا این سرزمین را در آشوب دید، به مناش داد،
او مرا شاه کرد. من شاهام.
به بزرگیِ اهورهمزدا، آن را قرار دادم.
خشایارشا در تختجمشید
در میانِ سرزمینهای نوشته در بالا(یکی)دستخوشِ آشوب بود.
اهورهمزدا به من یاری داد.
به بزرگیِ اهورهمزدا، من بودم که آن سرزمین کوبیدم و به قرار آوردم.
در اینجا داریوش و خشایار چون میترا و اَپَمنَپاتِ اوستا، که نگاهبانِ نظمِ سیاسی است، عمل میکنند:
یَشت ۹۵. ۱۳(به فَرَوشیها)
اینک، زین پس، میترا... یاریگرِ بهترین سرزمینها
خواهد بود و آنهایی را که در آشوباند، آرام خواهد کرد.
اینک نوباوهی قدرتمندِ آبها، یاریگرِ بهترین سرزمینها خواهد بود
و آنان که در آشوباند قرار خواهد داد.
داریوش در بیستون(DB 1.68_71)
بسی کوشیدم تا به قرار آوردم، چنانکه پیشتر بود، این سرزمین که از آنِ ما بود.
همانسان، بسی کوشیدم، به بزرگیِ اهورامزدا، تا گئوماتای مغ
این سرزمین نَبَرَد، که از آنِ ما بود.
وظیفهی نثارگر و شاه هر دو است که نگاهدارِ آرامشی باشند که اهورهمزدا برای مردمان برقرار کرده است. برای شاه این شیاتی[=شادی]است که بهروزیِ این جهان و پس از آن را فراهم میکند؛ برای نثارگر "صلح و چراگاه" است.
بنمایه: پیدایش امپراتوری ایران(آخرین یافتهها)، ویراستهی وستا سرخوش کرتیس و سارا استوارت، ترجمهی کاظم فیروزمند، تهران، نشر مرکز، چاپ اول ۱۳۹۱، رویهی ۱۰۰_۱۰۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر