بیشتر پارسیان در سده نهم میلادی به سبب ستمگری و فشار مسلمانان، به ناچار خاک میهن خود را ترک و به هندوستان كوچ كردند.
اكنون نیز، شوربختانه اگر از ایرانیان پرسش شود كه از كیش زرتشت چه میدانند بیشتر آنها پاسخ خواهند داد كه زرتشتیان آتش پرست هستند و همانند یهودیان و مسیحیان و دیگر كافران، ناپاک میباشند.
تبعیض گذاشتن میان افراد به علت نژاد و باورهای دینی آنها نادرست و دور از خرد میباشد.
در كشورهای باختری هم مردم خیلی كمتر به فلسفه زرتشت آشنایی دارند و بیشتر آنها با شنیدن نام زرتشت تنها به كتاب نیچه، فیلسوف شهیر آلمانی، بنام «چنین گفت زرتشت» اشاره میكنند.
بنابر آنچه گفته شده شایسته است این فلسفهای را كه آیین و فرهنگ نیاكان ایرانیان را تشكیل میداده و چند سد سال در ایران باستان روش زندگی و تمدن را پایهگزاری میكرد، امروزه تا آنجا به فراموشی گراییده كه كمتر كسی با آن آشنایی دارد.
اكنون كوشش میكنیم كه این فرهنگ كهنسال را بازگو كنیم تا سرشت راستین فلسفه و كیش زرتشت روشنی گرفته و از پیشداوریهای نادرست، كینه توزانه و بیپایه نسبت به كیشی كه بنمایه تمدن ایرانیان باستان بوده، كاسته شود.
آیا نخستین یكتاشناسی كه در تاریخ از آن یاد شده فلسفه است یا دین؟
پاسخ به این پرسش آسان است. چون با اندكی كنكاش در آیین زرتشت میتوان دریافت كه این اندیشمند، هیچگاه خود را با كارمایه جهان برین پیوند نداد. او هیچگاه به خود فرنام پیامبری نبسته و هیچگاه وانمود نكرده است كه با پروردگاری كه پهنه كهكشانهایش بیش از ۲۰میلیارد (۲۰هزار میلیون) سال نوری است نشست و برخاست داشته و یا بگونهی ویژهای با او پیوند داشته است. برای اینكه تا اندازهای به بزرگی كهكشانها پی ببریم باید به این نكته اشاره كنیم كه ذره نور در هر ثانیه ۳۰۰هزار كیلومتر، بیش از ۷ بار دور کره زمین را میپیماید. بنابراین مسافتی را که ذره نوری دریک سال میپیماید از پندار آدمی بیرون است.
از سوی دیگر برای شمارش عدد ۲۰میلیارد، دستگاهی مورد نیاز است كه بیش از ۵۰۰سال به گونه پی در پی به شمارش بپردازد.
زرتشت هیچگاه به پیروانش فرمان نمیدهد، بلكه او رهنمود میكند كه هر كس با خرد خود بسنجد تا از این راه به كردار نیک دست یابد و همینگونه به آفریدگاری پی ببرد كه جهان هستی را آفریده. بنابراین میتوان گفت كه اگر پیامبر دستیار پروردگار است، پس زرتشت نه پیامبر بود و نه اینكه اندیشه و آئین او را میتوان دین نامید، بلكه زرتشت آموزگار اندیشمندی بوده است كه به یاری خرد خویش به وجود آفرید گار پی برده و از زبان پاک و راست گویش از نشست و برخاست و همچنین از پیام آوردن از پروردگار سخنی نگفته است.
گاتاها سرود چهارم۳۱ بند۸:👈«ای خداوند جان و خرد، هنگامیکه با اندیشه خود تو را سرآغاز و سرانجام هستی شناختم. با دیده خرد تورا دریافتم. براستی تویی آفریدگار جهان هستی و تویی سرچشمه اندیشه نیک».
چرا زرتشت در برابر باورها و رسوم دین همزمان خود میترا شورش كرد و بدین وسیله فلسفه خود را به آگاهی مردم رسانید؟
در سنگ نبشتههای داریوش بزرگ كه اندیشه زرتشتی داشته، اشاره شده كه او #اهورامزدا را آفریننده زمین و آسمان شناخته و ستایش میكند.
اهورامزدا که آسمان را آفرید، زمین را آفرید، انسان را آفرید، نعمت را برای انسانها آفرید. به داریوش شاه فرمانروایی سرزمینی را بخشید که بزرگ است، و دارای انسانها و اسبهای نیکوست.
همچنین بنا به گواهی هردوت تاریخ نویس یونانی کتاب۱بند۱۳۱ كیش ایرانیان در آن زمان یكتاپرستی بوده و آنها بت پرستی را نكوهش میكردهاند. بدینگونه انگیزه شورش زرتشت دربرابر دین میترا كه پیش از او دین ایرانیان بوده روشن است. زیرا در دین میترا به وجود پروردگار، پی نبرده بودند و همچنین از غربانی كردن جانوران كه در دین میترا رسم بود بیزار بود و از سوی دیگر او نوشیدن نوشابه مخدر و كرخ كننده “هااوما” كه انسان را از اندیشه نیک باز میدارد و بین پیروان دین میترا مرسوم بود، كاری ناپسند میدانست. به این فرنود زرتشت با فلسفه و آیین خود به مبارزه با دین میترا برخاست.
پایههای كیش زرتشت:
زرتشت بنیان آیین خود را بر اندیشه نیک، گفتار نیک(راستگویی) و كردار نیک نهاده است. او با اندیشه توانای خود دریافت كه پایه همه انگیزههای گیتی بر كنش و واكنش است، زیرا پاسخ هر منش نیكی، دریافت كردار نیكوست. بنابراین در جاییكه مردم در كنار یكدیگر زندگی میكنند اگر به نیكی روی آورند جز نیكی نخواهند دید و اگر به بدی دست بیازند، بدی آنها را دربر خواهد گرفت. پس اگر كسی دست به دزدی و كردار ناهنجار زد نباید در شگفت شود اگر روزی دزدی دیگر چیزی از او برباید و یا به او بدی و زشتی روا دارد.
زرتشت هیچگاه شایسته ندید خدایی را ستایش كند كه پارهخوار(رشوه ستان) باشد و در روی زمین دستگاه سوداگری به راه بیاندازد و در برابر آنها بخششهایی از بهشت را به آفریدگان خود ببخشد.
آفریدگار او داد و ستدگر و فروشنده و خریدار نیست و نیازی به چاپلوسی بندگان خود ندارد. پروردگار زرتشت اندیشه ساز و رهنمای آفریده گان خود برای برپایی یک زند گی نیک و سرشار از مهر و مهرورزی است. پس به همین انگیزه زرتشت پایه و بنمایه آیین خود را بر اندیشه نیک، گفتار نیک و كردار نیک نهاده است. و نیز باید دانست كه چون هر كسی در این كیش باید با آزادی كامل به دستیاری اندیشه نیک خود، راه نیک را انتخاب كند و چون فرهنگ و خرد انسان بخش بیشتر اندیشه نیک را دربر میگیرد، از اینرو پیروان این كیش باید در آموزش دانش و فرهنگ زمان خود از هم پیشی گیرند. و بدین ترتیب فلسفه و كیش زرتشت پیوسته پیشرو و پویا بوده و در گذشت زمان دچار واپسگرایی و عقب افتادگی نخواهد شد.
همچنین به پیروی از همین باور آیین زرتشتی و نیز دستورهای مردمی این بزرگمرد خردمند جهان استكه فرمان نامه هودههای مردمی(:حقوق بشر) كوروش بزرگ هنگام گشایش بابل میگوید:
«من به هیچكس پروانه ندادم كه مردمان را آزار و به شهر ویرانی برساند. من فرمان دادم كه نباید هیچ خانهای آسیب ببیند و نباید به دارایی كسی دستبردی زده شود و سرمایهای به پروره برود و چاپیده شود. فرمان دادم كه همه مردم در پرستش خدایان خود آزاد باشند. فرمان دادم كه همه مردم در اندیشه، جا، دین و رفت و آمد آزادند. هیچكس نباید كسی را بیازارد».
فلسفه جاودانگی زرتشت:
بگونهای كه میدانیم بنیاد كیش زرتشت را اندیشه نیک، گفتار نیک و كردار نیک تشكیل میدهد.
گاتها سرود هشتم٤٣بند٨:👈«سپس گفتم: منم زرتشت، و تا آنجا که توان دارم دشمن دروغگویان و یاور راستکاران هستم. ای مزاد میخواهم که پیوسته ستایشگرت باشم و از نیروی بیکرانت برخوردار گردم».
درباره راستگویی ایرانیان باستان در بخش ١٣٦ كتاب نخست هرودت میخوانیم كه: «پسرهایشان از سن ۵سالگی تا ۲۰سالگی سه چیز را میآموزند. اسپ سواری، تیراندازی و راستگویی».
و هم چنین در بخش١٣٨ هرودوت ادامه میدهد: «سخن زشت نمیگویند و هیچ چیز را بدتر از دروغگویی نمیدانند و پس از دروغ گفتن، وام گرفتن را بد میدانند، زیرا آنها باور دارند هركس بدهكار باشد ناچار میشود كه گاهی دروغ بگوید».
چون در آیین زرتشت هر كسی تنها با اندیشه نیک خود پاسخگوی رفتار خود میباشد از سوی دیگر اندیشه نیک بیشتر با فرهنگ وابستگی دارد، پس هرگاه پیروان او اگر هم گفتهای از زرتشت یافتند كه با دانش روز ناهمگون بود، باید از انجام آن خودداری كنند و این یكی دیگر از فروزههای پرارج كیش زرتشت میباشد.
به گواه تاریخ و نویسندگان و پژوهشگران آیین زرتشت، بسیاری از غوانین زرتشت كه در باره اخلاق همگانی و پیوندهای انسانها سخن میگوید، پس از گذشت چند هزار سال، اكنون بشریت پیشرو به بایستگی و پایگاه آن پی برده و این در حالی است كه در بیشتر ادیان به آنها ارج و خردمندی داده نشده است. برای نمونه:
۱- همسانی زن و مرد كه در گاتها سرودهای زرتشت به آن اشاره شده و در تاریخ ایران باستان هم با حكومت و فرمانروایی زنانی مانند #پوراندخت به این كشور بارها بازنمایی شده است. در اینجا نیكوست كه به واپسین گفتگوی نشست سازمان كشورهای همبسته (سازمان ملل متحد) كه در پایان سال ١٩٩٤میلادی در شهر قاهره درباره “زایش بیاندازه زیاد” انجام گرفت، نگاهی بیندازیم كه سرانجام پس از گفتگوهای فراوان یک راه جلوگیری از این دشواری بزرگ و پیچیده جهانی را “برابری پایگاه زن و مرد” دانستند.
۲- پاک نگه داشتن آب و خاک و هوا و آتش نیز یكی دیگر از شیوههای این آیین است كه برای نمونه هرودوت در كتاب نخست خود در بخش١٣٨ هم در پاک نگه داشتن آب روان در ایران باستان به آن اشاره كرده است.
ایرانیان هیچگاه در آب جاری و رود خانه ادرار و آب دهان نمیریزند و خود را در آن نمیشویند، و اجازه نمیدهند که فرد دیگری هم آنرا انجام دهد. آنها به رود خانه ها خیلی ارج میگزارند.
۳- در فلسفه و اندیشه زرتشت، از بردهداری و سرسپردگی آدمی كه از لغزشهای ناهمگون برخی دینهاست نشانی وجود ندارد.
۴- دیگر از روشهای این آیین كوشش و تلاش برای برداشتن فرآوردهها و ناشایست داشتن كاهلی(تنبلی) بوده است كه بارها در گاتها به آن اشاره شده است. كاهلی و از تلاش دیگران روزی خوردن و مال و منال دیگران را ربودن، سخت نكوهیده و زشت است و هركس چنین كند ستمكار بشمار میآید و خویشكاری هر كس است كه در برابر چنین ستمگرانی سخت به پای بایستد و نبرد كند و ستمدیده را از دست ستمكار برهاند. هركس باید از بازوی خویش و به دنباله تلاش خود به خواستههایش دست بیابد و از فرآوردههای كاشته شده خویش بهره گیرد.
گاتها سرود شانزدهم۵١بند١٢:👈«شخصی که بوسیله فرمانروایان فریب خورد، در دوران زندگی خود، زرتشت اسپنتمان را خشنود نمیسازد، برای اینکه هر کس با کار و کوشش خود به رسایی میرسد».
در این مورد باید اشاره کرد که این راهنمایی بهترین وسیله برای جلوگیری از تشگیل دولتهای مستبد و خودکامه است. زیرا هرگاه فرمانروایی نتوانست افراد کاهل که در پی سرمایه بدون زحمت هستند استخدام کند تا ملت را تحت فشارخود قرار دهد، هیچگاه شهروندان بزیر فشار فرمانروایان نخواهند رفت.
۵- همانگونه که اشاره شد، بت پرستی و سنگ پرستی و خانه خشت و گلی پرستیدن كه همه ساخته و پرداخته دست آدمی است، در آیین زرتشت ناشایست است. خانه خدا خانه خشت و گلی دست پرورده انسان نیست، خانه خدا در اندیشه و روان آدمی است.
۶- آیین زرتشتی، نه تنها هیچ ستمی را بر آدمیان پذیرا نیست و سخت در برابرش به پیكار برمیخیزد، ستم در برابر جانوران هم نكوهیده و غربانی كردن جانوران را گونهای تبهكاری آدمی بر جانوران به شمار میآورد.
پایگاه نور و آتش در آیین زرتشت:
در این كیش، زرتشت نور و آتش را كه پاکترین پدیده روی زمین است و به هیچگونه آلوده نمیشود، سمبل اهورامزدا انتخاب كرد و برای آن پایگاهی بلند و پرشكوهی برگزید. به همین دستاویز گروهی از نادانی و یا بد سرشتی و فریبكاری، كیش زرتشت را دین آتش پرستی مینمایانند تا با این انگیزه به اندیشه خود بر یكتاپرستی این كیش سرپوش بگذارند. در این گاه باید به این نكته اشاره كرد كه همین نابخردانی كه آیین زرتشت را به آتش پرستی میخواهند آلوده كنند، خودشان به شایستگی نور و آتش باور داشته و به همین فرنود، آنها در خانه خدای خود شمع روشن میكنند و هم چنین در كتاب دینی آنها هم، این برگزیدگی شایسته نیز بازگو شده است.
معجزه و یا شگرفكاری:
معجزه، یعنی پشت هم اندازیهای دروغین، یكی دیگر از پایههای اساسی دینهای گوناگون است كه بنیانگزار و دكانداران آنها سر زبانها میاندازند تا بدینوسیله مردم را با فریب و ریا به پیروی از دین خود بكشانند. این ژاژخایی و بیهودهگوییها پس از چندی آنچنان درک و فهم پیروان این ادیان را تخدیر میكند كه آنها توانایی هرگونه سنجش فكری را از دست میدهند.
شگفت آنجاست كه حتا برخی از افرادی كه در رشتههای گوناگون علمی دارای سرمایههای سترگ و اندیشههای والا هستند و به آسانی به اندیشههای پوچ و نیرنگ بازی دكانداران سایر ادیان پی میبرند، كمتر توانایی آنرا پیدا میكنند تا در مورد باورهای مذهبی خود كنكاش و ژرف نگری كرده و به درستیها دست یابند. این افراد آنچنان بوسیله دكانداران دینی شستشوی مغزی شدهاند كه اگر چه در رشتههای گوناگون دانش و فرهنگ به والایی دست یافتهاند ولی شوربختانه در باورهای دینی خود از اندیشههای نسنجیده، بیارزش و خرافاتی كه هیچ پیوندی با دانش و فرهنگ ندارند پیروی می کنند.
درباره معجزه در آیین زرتشت باید اشاره كرد كه برخی از پیروان این كیش به سبب فشار تازیان به ناچار به این ترفند كه زرتشت هم معجزه كرده (خندیدن او بههنگام تولد) كوشش كردند كه او را پیامبر وانمود كنند تا بدینگونه از جبر مسلمانان متعصب بكاهند و این ترفند سبب شد كه آسیبی بزرگ به آئین زرتشت وارد شود. شوربختانه با وجود این نیرنگ نتوانستهاند از كشتارهای همگانی و بی دلیل پیروان زرتشت كه پس از پیروزی تازیان هم چند سد سال در ایران دنباله داشت جلوگیری كنند. زرتشت بنا به گواه گاتها كه تنها بازمانده آموزشهای اوست، هیچگاه ادعای پیامبری نكرد و بنابراین نیازی هم نداشته كه با دست یازی به معجزه به گول زدن پیروان خود بپردازد. خردمندانی كه از گاتها و همچنین از نوشتار تاریخ نویسان باستان آگاهی دارند، میدانند كه معجزه و یا شگرفكاری كه چیزی جز ترفند نیست در كیش زرتشت جایی ندارد.
گاتها سرود چهارم٣١ بند٢:👈«چون با این آموزشهای نادرست، گزینش راه بهتر، روشن و آشکار نیست. من چونان آموزگاری که برگزیده مزداست، به سوی شما میآیم، تا زندگی کردن برابر آیین راستی را بهر دو گروه بیاموزم».
چرا فلسفه زرتشت كم كم به تدریج به فراموشی گرایید؟
پاسخ این پرسش هم روشن است. چون زرتشت با داد و ستد به نام پروردگار برای بدست آوردن جاه و جلال رویگردان بود و همینگونه با قربانی كردن چهارپایان كه برای پیشوایان دینی یک سرچشمهای دیگر برای اندوختن سرمایه بود، كاری ناپسند و ناشایست دانست و از سوی دیگر، چون در فلسفه خود بارها اشاره میكند كه هر انسانی تنها با پیگیری از سه كنش اندیشه نیک، گفتار نیک و كردار نیک راه رسایی و والایی خود را میپیماید و دیگر برای رهبران دینی جایی نگذاشت كه بتوانند مانند ادیان دیگر با نیرنگ خود را مابین آفریدگار و پیروان خود جای دهند كه با نوید بهشت و تهدید به دوزخ به مال و منال مردم دست بیازند.
همچنین بنا به گواهی هرودوت، زرتشت حتا نیایشگاه و خانه خدا را كه در حقیقت خانه خود این دكانداران دین بود، رسوا کرد. بنابراین دیگر راهی برای این فریبكاران نماند كه بتوانند با دستمایه آن به كسب جاه و توان و اندوختن مال و منال بپردازند، پس سخت به دشمنی با فلسفه زرتشت برخاستند. پس از درگذشت زرتشت، روحانیان دینی آن دوره كوشیدند كه از نو باورهای گذشته را در كیش زرتشت رخنه دهند تا راه برای بهرهكشی از پیروان خود برایشان باز گردد. بنابراین پس از چندی كه از درگذشت زرتشت گذشت، دگر بار كیش میترا و آناهیتا در ایران آنچنان پیشرفت كرد كه اردشیر شاه پس از اهورامزدا میترا و آناهیتا را هم ستایش مینمود.
«اردشیر شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورها، شاه این زمین، داریوش شاه دوم، داریوش پسر اردشیر اول، پسر خشایار، پسر هیشتاسب هخامنشی میگوید: این تالارستون دار را بخواست اهورامزدا، آناهیتا و میترا بنا کردم. امیدوارم که اهورامزدا، آناهیتا و میترا مرا از هر ناخوش آیندی نگهداری کند و همچنین این بنا را».
برخلاف روشهای بزرگ مردانه كوروش و داریوش بزرگ، خشایارشاه پس از چیرگی بر یونانیان، شوربختانه بنا برسفارش روحانیان، دستور داد كه كاخها و نیایشگاههای شهر آتن را آتش بزنند و این رفتار ناشایست او سبب شد كه اسكندر مقدونی نیز پس از شكست هخامنشیان، دستور داد تا تخت جمشید را آتش بزنند و كتابخانهها را بسوزانند تا به گمان نادرستش اندیشه والای ایرانی را نابود كند.
از سوی دیگر چون مایل بود یونانیها از دانش و فلسفه ایرانیان بهرهمند شوند، شماری از نوشتار ایرانیان را پیش از سوزاندن و نابود كردن به زبان یونانی ترجمه كردند كه پس از آن بخشی از پایههای دانش و فلسفه باختر زمین را بنا گذارد.
تازیان مسلمان هم پس از یورش به ایران با این باور که اگر بر ایرانیان پیروز شوند زن و فرزندان و اموال ایرانیان را تصرف خواهند کرد، و اگر کشته شوند به بهشت به آغوش حوریان همیشه باکره و غلامان(پسربچهها) بهشتی خواهند رفت دودمان ساسانی را شكست دادند. و سپس به این باور که تمام دانشهای جهان در قرآن وجود دارد، ددمنشانه بگونهی گسترده هرجا نوشته و یا نسک ایرانی یافتند، آنرا به آب و آتش سپردند.
تازیان مسلمان چند سد سال هم از سخن گفتن به زبان پارسی جلوگیری كردند تا ایرانیان را از ریشه فرهنگی خود جدا سازند. و مانند برخی از كشورها چون مصر و سوریه برای همیشه به زیر زنجیر اعراب بكشند. خوشبختانه پیش از آنكه زبان پارسی به نیستی گراید با دستیاری روانشاد فردوسی توسی و یعقوب لیس سفاری و... دگر باره زنده شد. تازیان همچنین برای چیرگی سد در سد بر ایرانیان، به زور شمشیر، اسلام را بر ایرانیان تحمیل كردند و در این راستا به كشتار همگانی پیروان آیین زرتشت پرداختند و برای تبرئه خود از اینكار ناهنجار و نكوهیده كه مدت چند سد سال ادامه داشت، زرتشتیان را به آتش پرستی بدنام كردند. شوربختانه پس از تازیان باز زمانی بس گسترده زرتشتیان زیر فشار و ستم مسلمانهای متعصب بودند، تا آنكه زنده یاد رضاشاه بزرگ به این ستمگری و آزار زرتشتیان و دیگر اقلیتهای دینی و... ایران پایان داد.
چون گفتار و فلسفه زرتشت چند سد سال تنها و تنها از سینه به سینه بازگو میشد، شوربختانه در هر دوره اندیشهها و گمانهایی كه هیچ پیوندی با آموزشها و فلسفه راستین زرتشت وابستگی نداشت به آن افزوده شد. اینكار نكوهیده را بدخواهان و دكانداران دین برای بهرهبرداری ویژه خود انجام دادند و با این روش مقدار زیادی از رسوم و فلسفه دینهای میترا، آناهیتا و زروان را با آئین زرتشت درآمیختند و با اینكار ناهنجار به فلسفه زرتشت آسیبی بزرگ وارد كردند. اكنون پژوهشهای زبانشناسی نشان میدهد كه بسیاری از بازماندههای اوستا به آئین زرتشت و آموزشهای سودبخش او وابستگی ندارد، بلكه همانگونه كه اشاره شد با گذشت زمان به آن افزوده شده است.
بنابراین سرودها و یا یسناهای زرتشت بد و گونه نمره گذاری شده.
نخست: تنها هفده سرود زرتشت.
دوم: سرودهای زرتشت به اضافه نوشتار کرپانهای پیش و یا پس از زندگانی زرتشت.
بدیهی است خردمندانی كه از گاتها و سرودهای زرتشت و نهاد راستین او آگاهی دارند، میدانند كه بیهوده گوییهایی كه کرپانها و دكانداران دینی برای بهره برداری خود به این فلسفه آمیختهاند مانند “وندیداد” مورد پذیرش زرتشتیان خردمند نیست.
هرگاه زبانشناسان و پژوهشگران آیین زرتشت همچنان به پاكسازی سرودهای زرتشت بپردازند و از سوی دیگر از سنگ نبشتههای كوروش و داریوش بزرگ كه از دستبرد و ویران كردن ناجوانمردانه دشمنان ایران و ایرانی بركنار مانده بهره برداری شود، میتوان به سرشت راستین فلسفه زرتشت پی برد.
آیا آیین زرتشت از نو جاه و فرمندی پیشین خود را باز خواهد یافت؟
تردیدی نیست كه افراد بشر با پیشرفت فرهنگ، خرد و دانش در درست بینی رشد بیشتری پیدا میكنند و با اندیشه نیک خود به پرسشهایی میپردازند كه فریبكاران و دكانداران دینی را رسوا خواهد كرد. همچنان كه ریاضیدان و فیلسوف و سراینده نامدار حكیم خیام میگوید:
بر رهگذرم هزار جا دام نهی
گویی كه برت گیرم اگر گام نهی
یک ذره ز حكم تو جهان خالی نیست
حكمش تو كنی و عاصیم نام نهی.
و چکامه سرای نامدار ایرانی دیگری که میسراید:
گویند به حشر گفتگو خواهد بود
وان یار عزیز تندخو خواهد بود
از خیر محض جز نکویی ناید
خوش باش که عاقبت نکو خواهد بود.
با این چكامهها پاسخ همه یاوه گوییهای فریبكاران دینی را میدهد. در این هنگام است كه خردمندان پرسش میكنند كه چرا روحانیان مذاهب گوناگون هر كدام تنها و تنها خود را دلال بهشت وانمود میكنند و میگویند تنها و تنها آنها از پروردگار نمایندگی گرفتهاند تا با گرفتن مال و منال بخشهایی از بهشت را به پیروان خود بفروشند و روحانیان مذاهب دیگر را حیلهگر و پیروانشان را گمراهانی میدانند كه فریب خورده و سرانجامشان دوزخ خواهد بود.
این افراد اندیشمند، همچنین میاندیشند، چگونه پروردگاری كه این جهانی را كه پهنه آن از پندار و اندیشه انسان بیرون است به تنهایی آفریده، برای راهنمایی چند هزار و یا چند میلیون نفر انسان نیاز به دستیار و نماینده داشته است.
تردید نیست كه هرگاه از موهبتهای درک و درایت و خرد و دانش خود، برای آزاد شدن از چنگ سوداگران دینی بهرهبرداری كنیم، به این همه خونی كه بر سر باورهای مذهبی در دنیا ریخته میشود، پایان داده خواهد شد.
زیرا همانگونه كه سراینده و فیلسوف والا ارزش حافظ میگوید:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.
روحانیان ادیان گوناگون برای فریب دادن پیروان خود همیشه در تلاش بودهاند تا از فروزههایی كه در ما وجود دارد برای راست جلوه دادن آیین خود بهره برداری كنند. برای نمونه اثر اندروفین(مادهای است همانند مورفین) كه در مغز تولید میشود و شخص را به حالت خلسه و سرمستی میاندازد و همچنین تلقین به نفس و شستشوی مغزی و یا اثرPLACEB0 (گیرایی و كارگر شدن ماده پوچ در بهبودی بیماران) كه سالهای بسیاری در دانش پزشكی به آن پی بردهاند یكی دیگر از دستمایههایی است كه پیشوایان دینهای گوناگون برای گمراه كردن و فریب دادن پیروان خود از آن بهرهبرداری میكنند بویژه خیلی چشمگیر است كه در ادیان گوناگون اندیشه درباره سرشت و پایه دین و دستورات دینی كه باید بدون چون و چرا باور كرد كاری ناشایست و اهریمنی دانسته شده و كوشش كردهاند كه در این مورد ویژه، انسان را به یک جانور دست نشانده و بیخرد واندیشه، دگردیس سازند.
چون با پیشرفت دانش و فرهنگ شمارش آنهایی كه خود را از زنجیر كور باروی دینی رهایی میدهند فزونی مییابد و فرزانگان با دستمایه اندیشه نیک، گفتار نیک (راستگویی) و كردار نیک با زرتشت هم كیش میشوند، آئین زردتشت فرازمندی و فرمندی پیشین خود را باز خواهد یافت.
در این گاه دیگر چندان تفاوتی نخواهد داشت كه پیروان این اندیشه نیک، به كیش و آیین خود چه نامی خواهند داد.
✍️دكتر بهرام ورزا
نقل از درگاه ایرانیان زرتشتی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر